به مناسبت روز فرار محمدرضا شاه از ایران در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۳۲؛
رادیو بی‌بی‌سی اعلام کرد: «این جا لندن است، رادیو بی‌بی‌سی، ساعت دقیقاً نیمه‌شب است!» این علامت رمزی بود که چند روز قبل با محمدرضا پهلوی گذاشته شده بود تا شاه به‌محض شنیدن آن متوجه شود آمریکا و انگلیس دستور خروجش از کشور را صادر کرده‌اند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مرضیه سهامی احمد: بر اساس روایات تاریخی، انگلیسی‌­ها که از ملی‌شدن صنعت نفت زخم‌خورده بودند و از فکر انتقام از مصدق خواب نداشتند، با آمریکایی­‌ها دست‌به‌دست هم دادند و محمدرضا شاه را هم وارد گود کردند که برای براندازی حکومت مصدق نقشه‌­ای بکشند. بعد از ناکامی در ترور مصدق، قرار بر این شد که روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، عملیات آژاکس را در ایران اجرا کنند؛ اما این توطئه هم عملی نشد و این روز که قرار بود روز کودتا باشد، در تقویم ایران به نام روز «فرار شاه» نام گرفت. این یادداشت به‌مرور دلایل و چگونگی این جریان بر اساس گفته­‌های نزدیکان محمدرضا شاه می‌­پردازد.

فرار محمدرضا ارتباط مستقیمی با قدرت‌گرفتن بیش از حد مصدق داشت. محمدرضا، شاه بود و می­خواست بر کرسی سلطنت تکیه کند و بنا بر خواست و اراده خودش عزل و نصب کند و دستور دهد و لذت ببرد؛ اما به یکباره، مصدق جلوی راه او سبز شد و لذت شاهی او را مخدوش کرد. «ثریا اسفندیاری» - همسر شاه - در خاطراتش نوشته: «شاه دوباره مصدق را به خدمت خوانده است، ولی مصدق حالا دیگر می‌خواهد نظرات خود را تحمیل کند.»

ماجرا از آنجایی شروع شد که پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نهضت ملی‌شدن نفت به پیروزی رسید و آیت­‌الله کاشانی و مصدق مجلس را در دست گرفتند. مصدق که پیش از این با ملی کردن صنعت نفت خودش را به اثبات رسانده بود و حالا رئیس قوه مجریه و ارتش و به‌نوعی فرمانده کل قوا بود و اختیار تام قانون‌گذاری را هم برای شش ماه گرفته بود و دیگر به قدرتی بلامنازع در کشور تبدیل شد. «مصدق» مدام تلاش می­کرد قدرت محمدرضا پهلوی را محدود کند؛ زیرا معتقد بود بر اساس قانون اساسی، مقام سلطنت یک مقام تشریفاتی است.

مصدق در کتاب خاطرات و تألمات خود می‌گوید: «اختلاف من با دربار روی این اصل بود که شاه می‌باید سلطنت کند نه حکومت و این همان اصلی است که در ممالک مشروطه درجه اول دنیا مجرا و معمول شده است. شخصیت شاه در این نیست که هر کار خواست بکند و مسئول هم نباشد؛ بلکه عظمت پادشاه در این است که به قانون احترام کند و جز مقررات قانونی چیزی را در نظر نگیرد.»

او در کنترل امور دربار هم مو را از ماست بیرون می­‌کشید، تا جایی که حتی بعضی از اعضای خانواده سلطنتی - مانند مادر محمدرضا و اشرف - را به خارج از کشور تبعید کرد. «اشرف» در خاطراتش می­گوید: «مصدق درست یک ساعت پس از رسیدن به مقام نخست­وزیری، ضمن پیامی به من دستور داد که ظرف ۲۴ ساعت ایران را ترک کنم. نخستین واکنش من آن بود که اولتیماتوم او را نشنیده بگیرم و با قدرت مطلق مبارزه کنم، اما برادرم توصیه کرد که از کشور خارج شوم.»

 

یک اقدام کاملاً غیرقانونی

اما این فقط محمدرضا و خانواده¬اش نبودند که با مصدق زاویه داشتند. انگلیسی‌ها هم از او کینه به دل گرفته بودند و دنبال فرصتی بودند تا حسابش را کف دستش بگذارند

اما این فقط محمدرضا و خانواده‌­اش نبودند که با مصدق زاویه داشتند. انگلیسی‌­ها هم از او کینه به دل گرفته بودند و دنبال فرصتی بودند تا حسابش را کف دستش بگذارند؛ چون او با بی‌­رحمی تمام، دست شرکت­های انگلیسی را از غارت منابع ایران کوتاه کرده بود. مصدق در ابتدا ظاهراً به آمریکایی­‌ها متمایل بود، اما بعدها آمریکا هم با او چپ افتاد؛ چون از قدرت‌گرفتن حزب توده در ایران ناراضی بود. پس همه چیز مهیا بود تا این سه مخالف سرسخت دور هم جمع شوند و پرونده مصدق را برای همیشه ببندند.

اولین اقدام آنها این بود که شاه در ۲۲ مرداد ۱۳۳۲، حکم برکناری مصدق را بدون اینکه خودش اطلاع داشته باشد امضا کرد و بلافاصله سرلشکر زاهدی را به جای او بر سر کار گذاشت. بنا بر قوانین آن زمان، عزل نخست­وزیر فقط و فقط به دست مجلس شورای ملی امکان­پذیر بود؛ اما در آن زمان مجلسی در کار نبود. مجلس هفدهم به دلیل اختلافات شدید داخلی به دستور خود مصدق منحل شده بود! بنابراین محمدرضا دست به کاری غیرقانونی زد و بعد از آن به‌سوی کلاردشت در شمال کشور رفت تا آمریکا و انگلیس نقشه­‌های ازپیش‌تعیین‌شده را عملی کنند و اگر اوضاع به هم ریخت، سریع بتواند از کشور خارج شود.

به گفته ارتشبد حسین فردوست - دوست صمیمی شاه و رئیس‌دفتر ویژه اطلاعات دربار - طرح کودتای ۲۵ مرداد چنین بود: سه واحد هر یک به استعداد یک هنگ تقویت شده، از قبل در پادگان آماده باشند. قرار بود یک واحد خانه مصدق را محاصره و او را دستگیر کند، یک واحد ایستگاه رادیو را تصرف کند و یک واحد هم برای اجرای دستورهای کودتا در حالت احتیاط باشد. در این زمان، شاه همراه با ارتشبد خاتمی و آتابای و ثریا، به نوشهر رفته و منتظر عکس‌العمل مصدق بود.

 

اسم رمز فرار از لندن آمد

محمدرضا فهمید که کار دارد بیخ پیدا می‌کند و همراه همسرش ثریا با هواپیمای شخصی‌اش به سمت بغداد پرواز کرد.

نیمه‌شب ۲۵ مرداد بود که مصدق از جریان عزلش از نخست‌­وزیری مطلع شد. مصدق، پیک شاه (سرهنگ نعمت‌­الله نصیری) را دستگیر کرد و همان موقع بود که رادیو بی‌بی‌سی اعلام کرد: «این جا لندن است، رادیو بی‌بی‌سی، ساعت دقیقاً نیمه‌شب است!» این علامت رمزی بود که چند روز قبل با محمدرضا پهلوی گذاشته شده بود تا شاه به‌محض شنیدن آن متوجه شود آمریکا و انگلیس دستور خروجش از کشور را صادر کرده‌اند. به‌این‌ترتیب محمدرضا فهمید که کار دارد بیخ پیدا می­کند و همراه همسرش ثریا با هواپیمای شخصی­‌اش به سمت بغداد پرواز کرد.

شاه درباره خروجش از کشور گفت: «من که از طرح‌های سیاسی و جاه‌طلبی‌های او [مصدق] کاملاً باخبر بودم، تصمیم گرفتم که برای جلوگیری از هرگونه خونریزی کشور را ترک کنم و ایرانیان را در انتخاب راه آینده کشور آزاد بگذارم. این تصمیم بی مخاطره نبود، ولی با تعمق و تحمل و سنجش نتایج آن را اختیار کردم».

 

بیدار شو که وقت فرار است!

ثریا در کتاب «کاخ تنهایی»، آن روز را چنین به تصویر کشیده: «ما به منطقه کلاردشت نزدیک رامسر پرواز کردیم. مسافرت ما ظاهراً طبیعی و برای فرار از گرمای طاقت‌فرسای تهران بود. چند تن از دوستان نزدیک ما هم در کلاردشت به ما پیوستند، ولی هیچ‌کدام از آنها از صدور فرمان برکناری مصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی به جانشینی وی اطلاع نداشتند. اخبار تهران و سایر پیام‌ها و گزارش‌ها را از طریق فرستنده‌ای که در کاخ سعدآباد نصب شده بود، دریافت می‌کردیم... ما بی‌صبرانه منتظر خبرهای تهران بودیم. فرستنده سعدآباد از کار افتاد. شاه مضطرب و نگران در طول و عرض اتاق قدم می‌زد و من که کمتر از او نگران نبودم، روی مبل نشسته و ساکت بودم. نمی‌دانم چه ساعتی به خواب رفته بودم که ساعت چهار صبح شاه مرا از خواب بیدار کرد و درحالی‌که صدایش از وحشت و اضطراب می‌لرزید، گفت: ثریا همان‌طور که پیش‌بینی کرده بودم، کار خراب شد. مصدق از فرمان برکناری خود اطاعت نکرده و زاهدی هم به جای اینکه دست به کاری بزند، مخفی شده است. هرچه زودتر باید از اینجا فرار کنیم. باید خودمان را به رامسر برسانیم و از آنجا به بغداد پرواز کنیم.»

 

شاه یک فراری و خائن است!

مصدق می‌­توانست مانع از فرار شاه شود. نیروی هوایی از مصدق پرسیدند که یا هواپیمای او را در آسمان بزنند یا به کشور برگردانند. سرتیپ مهدی سپه پور - فرمانده وقت نیروی هوایی ایران - گفته: «با اطلاع از پرواز، هواپیمای شاه را در رادار و تحت کنترل داشتیم. از مصدق درباره ساقط کردن، نشاندن یا اجازه‌دادن به خلبان برای عبور از مرز هوایی کشور کسب تکلیف کردم، اما او گفت: بگذارید برود.»

خروج شاه از ایران هم غیرقانونی بود؛ زیرا بر اساس قانون مشروطه، خروج شاه از کشور منوط به تشکیل «شورای سلطنت» بود؛ اما شاه بدون اطلاع سران کشور رفته بود. دکتر حسین فاطمی - وزیر خارجه دولت مصدق - خروج شاه را فرار و به‌نوعی استعفا تلقی کرد. او به نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور دستور اکید داد که شاه حالا دیگر هیچ سمتی ندارد و یک فراری است. نه در فرودگاه به استقبالش بروید و نه در محل استراحتش با او دیدار کنید. سید عبدالحسین فاطمی در روزنامه خود به نام «باختر امروز»، محمدرضا را «خائنی که می‌خواست وطن را به خاک و خون بکشد» معرفی کرد و نوشت: «قرار کودتاچیان با فرزندِ عاقدِ قرارداد ۱۹۳۳ این بود که اگر در خفه کردن صدای ملت و در نابودکردن حکومت ملی توفیق پیدا کردند و توانستند به دست و پای آزادی‌خواهان زنجیر بگذارند، رادیوتهران در ساعت مقرر برنامه معمولی خود را شروع نکند تا سردسته جنایت‌کاران خود را از کلاردشت پس از چند دقیقه با هواپیما به تهران برساند و مزد وطن‌فروشی و تجدید عهد اسارت و مرگ استقلال و محو حاکمیت مملکت را از انگلستان بستاند.»

شاه و ملکه به بغداد رفتند تا از آنجا به ایتالیا پرواز کنند. ثریا در خاطراتش گفته: «از برج کنترل فرودگاه [بغداد] از ما خواستند هویت خود را اعلام کنیم. شاه در اعلام هویت و مبدأ پرواز مردد بود. هیچ‌کس نباید بداند که ما، شاه و ملکه فراری ایران هستیم. شاه سرانجام پاسخ داد: یک هواپیمای توریستی است که موتور آن خراب شده است. اجازه فرود اضطراری می‌خواهیم.»

شاه و ثریا سپس به ایتالیا رفتند و چند روزی آنجا ماندند. محمدرضا بعدها درباره سفرش به رم گفت: «در نقشه‏‌ای که کشیده بودیم، احتمالات مختلف را پیش‌‏بینی کرده بودیم و می‌‏دانستیم در مقابل نقشه‏‌های معکوس چه کنیم. وقتی مصدق فرمان عزل خود را رد کرد و موضع را به‌صورت یک انقلاب جلوه‏‌گر ساخت و خواست از نفوذی که به دست آورده بود، کمال سوءاستفاده را بکند، هواپیمای مخصوص من آماده پرواز فوری از کشور بود و من می‏خواستم این کار را بکنم تا مصدق و جماعت او تصور کنند که دور کاملاً به دست آنها افتاده و معارضی ندارند. وقتی از کشور پرواز کردم، آنها همین اشتباه را کردند و نتوانستند آن پیروزی خیالی را که به دست آوردند، درست حفظ کنند.»

 

کودتا مقلوبه شد!

فردا صبح که خبر فرار شاه همه جا پیچید، مردم خیابان‌ها را قرق کردند، مجسمه‌های محمدرضا و پدرش را پایین کشیدند و علیه سلطنت شعار دادند.

فردا صبح که خبر فرار شاه همه جا پیچید، مردم خیابان‌­ها را قرق کردند، مجسمه‌های محمدرضا و پدرش را پایین کشیدند و علیه سلطنت شعار دادند. گروهی هم در نقاط مختلف تهران و در میدان بهارستان تظاهرات کردند و خواستار «نظام جمهوری» و پایان سلطنت شدند. کاخ‌های سلطنتی بسته شد و برنامه دعا به جان شاه از برنامه پادگان‌ها کنار رفت. اما همه این­ها بی­‌نتیجه بود و روز ۲۷ و ۲۸ مرداد همان کودتایی که آمریکا و انگلیس قصد داشتند دو سه روز قبل به اجرا دربیاورند، می­رفت که به واقعیت تبدیل شود.

اشرف در خاطراتش چنین نوشته: «نیروهای طرف‌دار شاه در ایران چاپخانه­ای پیدا کردند که در مقابل پول کلان، ده­ها هزار اعلامیه و پوستر از متن فرمان برادرم را دایر بر عزل مصدق تکثیر کند. در عرض دو روز، این اعلامیه‌­ها و پوسترها در سراسر تهران پخش شد و به مردم نشان داد که این مصدق بود که در برابر تاج‌وتخت و سلطنت مرتکب خیانت شده است». این‌چنین بود که همه کشور به هم ریخت. حتی آیت‌­الله کاشانی به مصدق اطلاع داد که کودتا در راه است، اما مصدق کاری نکرد و اراذل و اوباش و شعبان بی­مخ­ها و ساکنان شهرنو توانستند با ارتشی­‌ها دست­‌به‌­یکی کنند و کشور را به آشوب بکشند. تا اینکه بالاخره کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست و مصدق برای همیشه از صحنه سیاست کنار رفت.

شاه در ایتالیا منتظر و نگران نشسته بود تا از ایران خبری به دست بیاورد. به‌محض اینکه تلگراف سقوط مصدق را دریافت کرد و مطلع شد کابوس قدرت مصدق به پایان رسیده، برای آرام‌کردن مردم وعده دموکراسی داد و گفت: «تنها من می‌توانم در کشور دموکراسی واقعی را برقرار کنم.» او دوباره راهی کشور شد و روز ۳۱ مرداد به کاخ سلطنتی خود بازگشت. پس از آن، شروع به پاک‌سازی دولت جدید کرد و تمام کسانی که روزی مصدق آن­ها را بر سر کار آورده بود، به زندان فرستاد. به روایتی تعداد این افراد به دویست نفر می­رسد. همچنین روزنامه‌هایی که پس از فرار شاه، علیه او نوشته بودند و روزنامه­های مرتبط با حزب توده و طرف‌دار مصدق توقیف شدند. شاه پس از بازگشت به ایران با کرمیت روزولت - رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در خاورمیانه و طراح کودتا - دیدار کرد و به او گفت: «من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم».

 

شاه متوهم، در راه بازگشت

شاه پس از بازگشت به ایران با کرمیت روزولت - رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در خاورمیانه و طراح کودتا - دیدار کرد و به او گفت: «من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم».

محمدرضا با انکار واقعیت، حضور مردم در خیابان را به نفع خود تعبیر کرد و گفت: «باید گفت که ملت ایران در آستانه سقوط حتمی به خود آمد و نسبت به خطر عظیمی که حیات کشور را تهدید می‌کرد، آگاهی و وقوف یافت. پس از آنکه من ایران را ترک کردم، کشور سه روز دچار فتنه و آشوب بود؛ به‌خصوص در دو روز اول در تهران... روز سوم یعنی ۲۸ مرداد کارگران و اصناف و دانشجویان و پیشه‌وران و صاحبان مشاغل آزاد، سربازان و پاسبانان، همه زنان و مردان و حتی کودکان با همتی بی‌نظیر و شجاعتی وصف‌ناپذیر به میدان‌ها و خیابان‌ها ریختند».

حسین فردوست در خاطرات خود نوشته: «بعدها رئیس MI6 ایران به من گفت که در آغاز این مذاکرات، محمدرضا مراجعت به تهران را نمی‌­پذیرفت و به آمریکایی‌­ها پیشنهاد می­‌کرد که یک فرد نظامی را برای این کار در نظر بگیرند. آمریکایی­ها نیز کار را تمام شده می­‌دیدند و اصراری در مراجعت محمدرضا نداشتند، ولی انگلیسی­‌ها به بازگشت محمدرضا اصرار کردند. آمریکایی‌ها در نهایت پذیرفتند و لذا در رم با او تماس گرفتند و ترتیب حرکتش را به تهران دادند.»

محمدرضا اولین شاه ایرانی نبود که فرار کرد؛ پیش از او محمدعلی میرزا و رضاخان هم در شرایط بحرانی کشور را ترک کرده بودند، اما تفاوت فرار محمدرضا این بود که آن دو وقتی از سلطنت ناامید شدند رفتند و دیگر بازنگشتند؛ اما محمدرضا با خیال راحت کشور را به دست بیگانگان سپرد تا هر کاری می­خواهند انجام دهند و پس از اینکه خیالش از بابت آشوب‌­ها و بگیروببندها راحت شد، بازگشت و دوباره بر تخت نشست و همین لکه ننگی بر تاریخ حکومت اوست. 

 

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha

ما مشکلِ مدرسه نداریم

چگونه دین در عصر بی خدایی دوام می‌آورد؟

کل تاریخ دارد تعیین تکلیف می‌شود!

آمریکا در مسیر فروپاشی قرار دارد؛ درست مانند شوروی

میکروسلبریتی با نوجوان و زندگی روزمره‌اش چه می‌کند؟

محتوا کامل است ما در فرم شکست می‌خوریم

آمریکا سرزمین آزادی؟!

قهرمان‌ها، انسان‌هایی بر فراز سلبریتی‌ها

همیشه تصمیم نهایی با نمره است!

رژیم صهیونیستی، آرامش یهودیان را گرفت

خانواده ایرانی در رفت‌وآمدهای سیاسی سردوگرم می‌شود!

زوال صهیونیسم نزدیک‌تر از همیشه

اینجا کسی نمی‌خواهد خانه‌دار باشد!

میل «مهاجرت» بهانه‌ای برای رفتن یا ناامید از ماندن؟

سلبریتی‌ها چقدر زور دارند؟

ایده فکری نه اما تا دلتان بخواهد منع برای نوجوان در آستین تربیتی خود داریم

شرکت‌های آدمکش در معرکه غزه!

انسانِ ساکن کشور‌ درحال‌توسعه از «هوش مصنوعی» نمی‌ترسد، چرا؟

جمهوری اسلامی؛ سیاست بر بنیاد فرهنگ

جنگجویان صندل پوش، دریای سرخ را به هم ریختند