گروه دین و اندیشه «سدید»؛ خانواده بهعنوان نهادی اجتماعی در ارتباط با نهادهای گوناگون بهتناسب کارکردی که برای آن دارد، نقشآفرینی میکند. از جمله این نهادهای اجتماعی، مسجد است. خانواده ایرانی از دیرباز با این مکان مقدس در تعاملی تنگاتنگ بوده و بسیاری از نیازهای خود را در مسجد برطرف میکرده، اما در سالهای اخیر، این ارتباط رنگ باخته است. چرایی این مسئله یکی از سؤالات پیش روی ماست که با دکتر شهلا باقری در میان گذاشتیم. باقری که عضو هیئتعلمی دانشگاه خوارزمی است، در این گفتگو از اهمیت نظم اجتماعی و نقشی که مسجد و خانواده در تحقق آن میتوانند ایفا کنند، سخن گفت. مشروح این گپ و گفت پیش روی شماست.
برای شروع بحث شاید لازم باشد تا کمی درباره نسبت خانواده ایرانی با نهاد نهاد اجتماعی مسجد بدانیم؛ براساس آنچه در دسترس است، از زمان گذشته تا به حال این دونهاد چه ارتباطی بایکدیگر داشتهاند؟ آیا این ارتباط کاهش داشته و یا افزایش یافته است؟
باقری: در راستای آموزههای دینی ما و جایگاهی که اجتماع در تربیت معنوی دارد، بهگونهای صحنه اجتماعی رقم خورده و مدنظر شارع مقدس قرار گرفته که همه چیز در نهاد خانواده صرفاً منحصر نشود. این تربیت اجتماعی و قویشدن تربیت دینی و معنوی باید از قِبَل اجتماع بگذرد. چون دست خدا همراه جماعت است و بسیاری از سنتهای دینی ما، مانند نماز و حج نیز بهصورت اجتماعی برگزار میشود.
من مسجد را نیز در همین راستا میبینم، یعنی یک نهاد اجتماعی است که به تقویت و تعمیق باورهای دینی کمک میکند؛ لذا در کنار خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی قرار میگیرد تا بتواند با رابطه خانواده و اجتماع از طریق مسجد برای تقویت و تعمیق باورهای دینی کمک کند؛ لذا جایگاه مسجد جایگاهی است که شارع مقدس و دین اسلام برای اجتماع دیده است. درباره نقشی که اجتماع میتواند برای دین ایفا کند؛ اگر قدری عمیقتر شویم، کافی نیست که فقط پدر و مادر به شما بگویند که شما چگونه باشید. این مهم است که وقتی شما وارد جامعه نیز میشوید، این باورها از سوی عناصر و مراجع دیگر نیز در رابطههای اجتماعی خودتان به نحو دیگری تقویت شود؛ لذا در کنار اینکه شما سنتهای دینی مثل نماز را بجا میآورید - چون کارکرد اصلی مسجد در وهله اول جایگاه نمازگزاری است - این نماز نیز بهصورت اجتماعی و جماعت برگزار میشود. اینجا امامجماعت از طریق امر دینی که بهصورت فردی در خانواده برگزار میشود و الان شکل جمعی به خود میگیرد، معنا پیدا میکند؛ بنابراین در کنار تقویت اجتماعی دین یا تعمیق دین از طریق کانالهای اجتماعی، شما باقی مواردی که به نماز نیز مرتبط است مانند قرائت قرآن را تقویت میکنید و باقی کانونهایی هم که تعریف میشود باید رابطه وثیق و منسجمی با اصل توحید داشته باشند؛ یعنی بتوانند این را اجرایی کنند. یعنی اگر تعدادشان را بیش از حد زیاد کنیم، اما کارکردهای مشخصی نداشته باشند، زائد محسوب میشود و به جای اینکه مفید باشند، میتوانند ضربهزننده باشند؛ لذا با کارکرد اصلی مسجد - که برگزاری نماز جماعت و اجتماعیکردن باورهای دینی ما و تعمیق دین است - مسجد، کارکردهای دین و لوازم آن را تمهید میکند و شما برای اینکه نماز خوبی بخوانید، باید قرائت و درکتان هم درست باشد؛ بنابراین بحث قرآن بهعنوان یک فعالیت اصلی در کنار نماز شکل میگیرد.
مسجد باید دانشبنیان شود
مساجد باید دانشبنیان شوند. مثلاً ما باید از مراجع علمی متدینی که جای آنها در مسجد خالی است، استفاده کنیم. یا اساتید متعهد دانشگاه - به خصوص آنهایی که در حوزههای مرتبط با خانواده و مسائل اجتماعی کار کردهاند - شناسایی شوند و در مسجد از حضور آنها بهرهمند شویم.
قرار است که شما در زندگیتان نیز اینها را پیاده کنید. بهعنوانمثال اگر مشکل اقتصادی دارید، باید یک نگاه توحیدی به مسئله داشته باشید. کارکرد مسجد این بوده است؛ یعنی هر ستونش در زمان پیامبر، عهدهدار رفع مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم با همان نگاه توحیدی بوده است. یعنی نگاه توحیدی را در مسجد به شما منتقل میکرده و شما تکلیف مشکل خود را میدانستید.
وقتی از ابتدا طرح مسئلهتان توحیدی نباشد، جوابتان هم پارادوکسیکال یا نامشخص خواهد بود. آن جواب برای شما طرح مسئله را در طرح دین و رابطه با خدا تنظیم میکند و میتوانید خروجی آن را پیدا کنید که چه کاری انجام دهید. اگر ما این کارکردی که مساجد در زمان پیامبر داشتند را با زمان فعلی خودمان مقایسه کنیم، میبینیم که چه میزان دور و چه میزان نزدیک هستیم.
در پاسخ به بخش دوم سؤالتان؛ ما اگر میخواهیم نسبت خانواده با مسجد را تقویت کنیم، باید در عناصر مدیریتی مساجد یک تجدیدنظری بکنیم. به تعبیر بنده، مساجد باید دانشبنیان شوند. مثلاً ما باید از مراجع علمی متدینی که جای آنها در مسجد خالی است، استفاده کنیم. یا اساتید متعهد دانشگاه - به خصوص آنهایی که در حوزههای مرتبط با خانواده و مسائل اجتماعی کار کردهاند - شناسایی شوند و در مسجد از حضور آنها بهرهمند شویم. باید به مساجدمان، قدری نگاه بهروز بودن و نگاه اجتماعیتر بودن را تزریق کرد تا هم به موضوعات، اجتماعیتر نگاه کنند و هم دانشبنیان باشند؛ یعنی نیازسنجی کرده و متناسب با نیازها اقدام کنند تا به این شکلهای کلیشهای، کلاسها را دنبال نکنند و متناسب با نیازهای مخاطبینشان اقدام کنند. خود این نیازسنجی یک سامانه میخواهد و یک اصولی دارد. ضمن اینکه پیداکردن اینکه چگونه نیازها را رفع کنند، یک کار مطالعاتی است. از این جهت میگویم که هیئت ادارهکننده مسجد، باید این ویژگیها را داشته باشد.
گاهی وقتی سخن از مسجد میشود، برخی عنوان میکنند که از مسجد انتظار زیادی دارید. مسجد، پایگاهی برای خواندن نماز و عبادت و سایر کارهای عبادی مانند قرائت قرآن، برگزاری مراسمها و شعائر و تجمعات عبادی بوده و ضمیمهکردن یک سری از امور به مسجد، قدری نظم مسجد را به هم میزند و الان، چون ایران یک کشور مدرن شده و به سمت مدرنیته حرکت کرده است، امور نیز تخصصی شده و آن امور، کارکرد خودشان را از دست دادهاند؛ بهعنوانمثال، ابتدای انقلاب شما نیاز داشتید افراد را جذب هیئتها کنید و به سمت جنگ بفرستید و یک محلی داشته باشید که آنجا متناسب با شرایطی که به وجود آمده، یک سری کمکهای مردمی دریافت شود و اعزام صورت گیرد. الان این مسئله حرفهای شده است؛ یعنی هر کدام از نهادهایی مثل هلالاحمر، سپاه و بسیج، یک سری پایگاههایی برای این کار دارند. یا مثلاً زمانی این نیاز بود که در مسجد کار خیریهای صورت گیرد، اما الان مراکز خیریه بهصورت مجزا تشکیل شده است.
حالا شما معتقدید که مسجد اساساً یک کارکرد عبادی دارد که موضوعات دیگر بنا بر یک سری اقتضایی به آن اضافه میشود و یا مسجد میتواند محلی برای اغلب امور باشد و ممکن است شما در یک برههای بنا بر یک سیاستگذاری، یک سری امور را از آن گرفته باشید؛ اما این امور میتواند به آن بازگردانده شود. این رویکرد نیز حامیان جدی دارد؛ مخصوصاً آنهایی که نگاه محلهای و احیای محلهای دارند، معتقدند که این کارکردها بایستی به مسجد بازگردانده شود.
باقری: من معتقدم که این کارکردها باید به مسجد بازگردانده شود. مسجد، سالمترین پایگاهِ تمامِ فعالیتهای دینی ماست و از آنجایی که دیانت ما عین سیاست ماست، نمیتواند از زندگی ما برکنار باشد؛ یعنی ما فقط به مسجد برویم و نماز بخوانیم و به باقی مشکلات مردم بیتوجه باشیم؟ البته اگر ما هم بیتوجه باشیم، مردم از ما تقاضا میکنند. شاید بارها برای خود شما پیش آمده باشد که فردی وارد مسجد میشود و ابراز میکند وضع مالی خوبی ندارد و از نمازگزاران درخواست کمک میکند. آیا شما میتوانید سائل را برانید؟ میتوانید دست افرادی را که تنگ است رد کنید و کمک نکنید؟ اصلاً دینمان به ما این اجازه را نمیدهد؛ لذا با این تفکر، امور دینی و اجتماعی همه با هم مرتبط است و نمیتوانیم نسبت به هم بیتفاوت باشیم.
در واقع ما باید بتوانیم پایگاه اصلی را در مساجد قرار دهیم و مسجد بتواند ارجاعدهنده به آن مراکز باشد. اینگونه کارها قابلبرنامهریزی است. من تصور خودم این است و تجربه و کارهای مطالعاتی نشان میدهد آنقدر که مردم به مسجد اعتماد دارند، به هیچ نهاد دیگری اعتمادی ندارند. آنقدر که من اعتماد میکنم فرزند خود را در کلاسهای مسجد بگذارم، نمیتوانم نسبت به هیچ جای دیگری این اعتماد را داشته باشم و خیالم راحت باشد.
این نکته را بر اساس آمار میفرمایید؟
باقری: اگر مسجد، فعالیتهای خوبی داشته باشد، خانوادههای متدین ترجیح میدهند فرزندان خود را به مسجد بسپارند. بنده یک سری اعتقاداتی دارم مبتنی بر اینکه باید شهرکهایی مبتنی بر محوریت مسجد ساخته شود و مسجد، محورِ محله قرار بگیرد و برای حل معضلات و مسائل، نهادهای پیرامونی داشته باشد. الان این سؤال مطرح است که اوقات فراغت خانوادههای متدین چگونه سپری میشود؟ فرزندان خود را کجا میبرند؟
ما یک وقتی این مسئله را در تهران بررسی میکنیم و یک وقتی هم در شهرستان آن را مورد بررسی قرار میدهیم. آن چیزی که در تهران مشاهده میکنیم، تفکیک مسائل است. بهعنوانمثال، حوزههایی مانند ورزش یک حالت تخصصی به خود گرفته است. فرهنگسراها از یک طرف، مؤسسات مختلف آموزشی ماند زبان، رباتیک و... نیز از طرف دیگر به دلیل تخصصیشدن امور از بدنه مسجد جدا شدند و پایگاههای مستقل و غیرمتمرکزی را به وجود آوردند.
باقری: منافاتی ندارد. من نمیگویم مسجد الزاماً مرکز رباتیک داشته باشد، بلکه شما در مسجد برای بچهها برنامهریزی میکنید و اقدام به برگزاری کلاسهای مختلف برای آنها میکنید. مثلاً مسجد میتواند یک دوره مقدماتی و اولیه آموزش زبان را برای بچهها برگزار کند و پس از پایان دوره، آنها را به مراکز تخصصیِ شناس و مورداعتماد مسجد ارجاع دهد.
مسجد نماد نظم است
یکی از سؤالات موردبحث، از بین رفتن سیستم محلهها و جوامعی است که به طور سنتی و یا کارکردی به مسجد وصل میشوند. آن چیزی که الان بهصورت تقریبی گفته میشود، ۶-۵ درصد مردم ارتباط مستمر با مسجد دارند که بنا به دلایلی است از جمله اینکه مساجدی داریم که امامجماعت ندارند و یا اگر امامجماعت داشته باشند، چون امامجماعت ثابتِ مسجد نیست، سه وعده نماز نمیخواند. بسیاری از مساجدی هم که امامجماعت دارند، امامجماعتشان خیلی سیال است و فقط به صرف خواندن نماز بسنده میکند و جایی دیگر مشغول است. بخشی هم ناظر به این است که خود مردم الان نمیتوانند نیازشان را در مسجد پیدا کنند. ضمن اینکه نظم محلات نیز - چه در تهران و چه در شهرهای بزرگ - به هم ریخته است و ارتباط با همسایهها و تأمین نیازها در محله بهمانند گذشته وجود ندارد. برخی معتقدند این محلات، به لحاظ فکری از بین رفته است. در این شرایط ارتباط با مسجد چگونه خواهد بود؟
مسجد ساحتی است که در کنار اینکه میخواهد عنصر تقوا را در ما نهادینه و تعمیق کند، نظم دارد.
باقری: اگر بخواهیم سؤال شما را بهگونهای دیگر صورتبندی کنیم، اینگونه میشود که یا خود مساجد آن توان و قوه لازم برای اینکه کارکردهایشان را بهخوبی انجام دهند، ندارند یا اینکه محیط پیرامونی و نظم پیرامونیشان به هم خورده است. علت بههمخوردن نظم پیرامونی بهخاطر حضور مدرنیته است؛ یعنی شما نظم مدرنیته را وارد نظم زندگی کردید و مبتنی بر آن یک سری سازمان و نهاد درست کردید و شکل محلات را هم تغییر دادید. قطعاً آن نهاد دیگر نمیگذارد کارکرد سنتی قدیمی بهخوبی جایگزین شود. من به این فرمایش حضرت علی (ع) درباره نظم که میفرمایند: «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم» بسیار اعتقاد دارم. این نظم هم شامل نظم فردی و اجتماعی است. انسان اگر مؤمن باشد، اما منظم نباشد یا جامعهای تقوا داشته باشد، اما نظم در بینشان نباشد، کارش ظاهراً راه نمیافتد.
مسجد را هم در این فضا میبینید؟
باقری: بله. مسجد ساحتی است که در کنار اینکه میخواهد عنصر تقوا را در ما نهادینه و تعمیق کند، نظم دارد. این نظم باید هم نظم داخلی باشد و هم نظم پیرامونی و انسان یک سری نظمها را باید از خودش شروع کند و بعد سراغ پیرامون خودش برود.
بنابراین همین کارکرد عبادی مسجد یعنی همان برگزاری نماز جماعت، شکلی ظاهری از نظم اجتماعی است.
باقری: بله همینطور است. اینکه در زمان مشخص و با یک حرکات مشخص، یک کار ثابت انجام شود، برای تقویت نظم است. چون نظم، عامل تعمیق دین است. اگر شما مشاهده کنید، آدمهایی که منظم هستند، بنیانهای معنویشان عمیقتر و پایدارتر است، یعنی نظم به این پایداری دین کمک میکند.
نظم به معنای شکل ظاهریِ نظم که مدنظر نیست؟ تنظیم امور و... را شامل میشود؟
باقری: بله از نظم فردی شروع میشود و به نظم اجتماعی میرسد. یک فردِ منظمِ متقی، بیرون خود را مرتب میسازد. شما با یک گروه کوچک شروع کنید. اینها بهتدریج سازندگی را انجام میدهند و محیط پیرامونشان نیز درست میشود. ما هنوز نتوانستیم آدمهای متقی منظم بسازیم. طبیعتاً اینها نمیتوانند بر جامعه اثر بگذارند؛ یعنی هرجا بروند یک جمعی را منسجم و منظم کنند وگرنه بهتدریج محلات نیز شکل میگیرد.
محلات امروزی، الگوی قدیمی را از دست داده و الگوی جدید بر روی آن نشسته یا در حال نشستن است. ما الان در دو جبهه باید بجنگیم. هم خودتان را تقویت کنید و هم اینکه با آنها معارضه کنید و یک الگوی بدیل برای آن داشته باشید. کار سختی هم نیست، اما مهمترینش این است که نظم را برقرار کنید. بنده بهشدت روی نظم تأکید دارم، یعنی گمشده جامعه خودمان را نظم فردی و اجتماعی میدانم. ضمن اینکه نظم اجتماعی برای حکمرانی فوقالعاده مهم است.
با این توصیفات مسجد میتواند نظمدهنده باشد؟
باقری: بله. مسجد در کنار ایمان و تقوا میتواند بهصورت فوقالعادهای پایگاه اصلی ایجاد نظم باشد. به جامعه غرب نگاه کنید. چرا پیشرفت کرده است؟ چون همه کارها تعریف شده و منظم است و ریل دارد و مردم نیز قائل به آن هستند. این در حالی است که آنها دین ندارند و اگر دین داشته باشند دیگر آدم سرکش پیدا نمیکنید که بخواهد خوداجتهادی کند.
جامعه غرب چه اقدامی انجام دادند؟ چون ما الان ما مسجد را بهعنوان پایگاهی که میتواند نظمدهنده در جامعه باشد داریم، اما جامعه غرب که شما اشاره کردید، از چنین مکانهایی برخوردار نیستند. پس چگونه نظم را برقرار میکنند؟
باقری: آنها کارها را تعریف میکنند و بهعنوانمثال، وقتی فردی در یک آپارتمان ساکن میشود، یک پکیج مقررات آپارتماننشینی برای او وجود دارد که البته این ضمانت اجرایی دارد و تعریف شده است. جاهایی که در جامعه غرب پیشرفت کرده بهخاطر شفافیت رویهها و مشخصبودن تضمینها و ضمانتهای اجرایی و ابهام کم آن است. این ابهامات در رابطههای اجتماعی ما بسیار وجود دارد. این ابهامات را باید رفع کرد. یک زمانی است که با قانون است و یک زمانی است که با رویه است و نیاز نیست که مکتوب باشد. رویه یعنی سنتهای حسنه را جا بیندازید! شما یک سنت حسنه را برقرار کنید، خودش جای خود را باز میکند و راه میافتد. علت اینکه الان نمیتوانیم و در تقابل با مدرنیته ضعیف هستیم و در مچاندازی، مچ ما را میخوابانند، بهخاطر این است که آنها روی نظم کار کردند و ما این طرف آدمهای بینظم هستیم!
وقتی بروز تغذیه جسم بیستر است تغذیه فکری ندارید!
این در حالی است که ما پایگاه نظمدهنده مسجد را داشتیم.
باقری: بله. ما عنصر مسجد را داریم، اما نتوانستهایم در جامعه نظمبخشی کنیم که فرد منظم به جامعه متصل شود و جامعه را منظم کند. اگر بنیانهای مسجد بهدرستی تقویت شود و هسته مرکزی آن، دانشبنیان و با حضور انسانهای فهیمی که توجیه شدهاند باشد، میتواند این کار را انجام دهد. من به محلهمحوری اعتقاد دارم. خود غربیها نیز یک سری رشتههای آکادمیک دارند مثل توسعه محلهای که الان نیز در دانشگاههای تهران و جاهای دیگر اینها را توسعه میدهند. چرا نباید به این اعتقاد داشته باشیم؟ انسان چگونه میتواند گسترش پیدا کند و با جامعهاش مرتبط شود؟ اول از فرد است و بعد خانواده و سپس گروه دوستی، گروه شغلی و مرتب این محیط بزرگ میشود و محله نیز جایی است که شما در آن زیست میکنید. پس چطور میشود در رشد شما تأثیرگذار نباشد؟ شما نیازهایتان را در محله برطرف میکنید. اگر میخواهید کلاس بروید، ترجیح میدهید جایی بروید که نزدیکتر باشد. دیگر اینکه چینش محله شما چطور باشد؟ ما الان نگاه میکنیم در یک خیابانی تعداد اغذیهفروشیها از تعداد مراکز فرهنگی بیشتر است و آن محله این عامل را تقویت میکند و شما تماماً این مغازهها را میبینید و این بار معنایی دارد و اگر آن بنیانهای فرهنگی نباشد، شما فقط معطوف به خوردن هستید که مرتبط با تغذیه جسم است. اما تغذیه روح چه میشود؟ در این دست محلهها، قطعاً امکان تغذیه فکری وجود ندارد؛ چون ظهور و بروز تغذیه جسم بیشتر است.
یعنی یک محله در یک سری نیازهای اولیه خلاصه شده است.
باقری: بله. طبیعی است آدمهایی که به این محله میآیند تا تغذیه شوند با چه مدلی باید تغذیه شوند؟ محلههای فرهنگی ما کجاست؟ در محله شما نسبت بین تغذیه جسمی و روحی چطور است؟
با این توضیح شما مسجد را عاملی برای تغذیه فکری میدانید؟
باقری: بله. مسجد برای این است که پیرامون محله برای آن منویاتش نظامسازی کند.
یعنی مسجد باید کار سیاستگذاری را در محله انجام دهد؟
باقری: بله. به نحوی میتواند. برای شما یک نمونه مثال بزنم؛ در محله ما یک مسجدی وجود دارد که مغازههای مختلفی دارد. یک قسمت، تغذیه سالم است، قسمتی پوشاک اسلامی و قسمتی را هم به مهدکودک اختصاص دادهاند. اگر شرایط برایش فراهم بود، پیشدبستانی هم تأسیس میکرد.
البته این قبیل اقدامات در مساجد بستگی به عوامل مختلفی مانند امامجماعت، هیئتامنای مسجد، جذب کمکهای مردمی و... دارد.
مسجد برای این است که پیرامون محله برای آن منویاتش نظامسازی کند.
باقری: اگر مردم عملکردها را ببینند، خودشان پای کار میآیند. این نکتهای هم که من گفتم ناظر به این است که آن فرد، سالهای سال آنجا ساکن است و مردم و محلهاش را میشناسد و مردم به او اعتماد و کمک میکنند. اگر شما فردی را بیاورید که در مسجد محلهتان نماز بخواند و برود، شاید خوب باشد و از نبودش بهتر است و چهبسا پایه حرکتهای مستمرِ بهتر شود، اما آیا میتواند ایدهآلتان را محقق کند؟ لذا باید بنیانهای فکری و سیاستگذار و برنامهریزی مسجد را تقویت و قدری دانشبنیانتر و معطوف به برقراری نظم اجتماعی کرد. اگر نتوانید نظم اجتماعی مبتنی بر تدین را برقرار کنید، شما عملاً در زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باختید؛ هرچند آدمهای متدین قوی فردی داشته باشید!
خب دقیقاً چه کسانی باید پای کار بیایند؟
باقری: کسانی که توجیه هستند و این تز را قبول دارند. البته باید گامبهگام قدم برداشت. به نظر من در هیئتهای ادارهکننده مسجد، نیازهای قاطبه افراد دیده نمیشود، لذا باید قدری معطوف شوند تا از آنها نیز نمایندگانی حضور داشته باشند و نیازسنجی از مخاطبینشان اعم از کودکان و زنان صورت گیرد. متأسفانه نگاههای برخی از اینها نسبت به زنان، نگاههای رشدیافتهای نیست و شاید هم باعث شده تا این قشر فکر کنند که اسلام طرفدار این است که نگاه حداقلی به جایگاه زنان وجود داشته باشد، درحالیکه اینطور نیست.
چند درصد از هیئتامنای مساجد ما را زنان متدین تحصیلکرده تشکیل میدهند؟ مدنظر من صرفاً خانمها نیستند؛ بلکه منظورم این است که خانم متدین تحصیلکرده، حداقل میتواند مشکلات خانمها یا نیازهای کودکان و نوجوانان را به آن هیئتامنا منتقل کند. هیئتامنا نباید یک طیف بسته باشند؛ بلکه باید یک طیفی باشند که راجع به مخاطبینشان شناخت داشته باشند و اگر این شناخت، علمی و مبتنی بر نیازسنجی و مطالعه باشد، قاعدتاً خیلی بهتر است. من به اینها دانشبنیان میگویم؛ چون مبتنی بر مطالعه و پژوهش و پیداکردن راهبرد در یک مدار از پیش تعیینشده منظم است؛ وگرنه الزاماً اینکه فردی تحصیلات آکادمیک به آن معنای صرف داشته باشد، نیست؛ بلکه باید این شعور و فهم وجود داشته باشد. در حوزههای دیگری مانند سیاست نیز همین قاعده برقرار است و اگر شما یک فرد متدین منظم اجتماعی داشته باشید، دیگر لازم نیست خیلی او را توجیه کنید. این فرد در مسیر، بینش و بصیرت سیاسی لازم را پیدا میکند؛ لذا ما از نبود نظم چه در عرصه فردی و بهخصوص در عرصه اجتماعی ضربه میخوریم.
مدل توسعه مسجد محور
ما یک سری نهاد مداخلهگر داریم که باید سهم حدودی از هر کدام را مشخص کنیم تا به یک وضعیتسنجی مشخصی از شرایط امروز مساجد برسیم. یکی از این نهادها، خود حاکمیت و نهادهای حاکمیتی مانند شورای سیاستگذاری مساجد و... است که در حوزه مسجد فعالیت میکنند. یکی از آنها حوزه علمیه و روحانیت است. یکی بسیج و کانونها و نهادهای فرهنگی است که در مساجد دفتر دارند. بحث خانواده و افراد ساکن در محله و هیئتامنای مسجد نیز از طرفی دیگر هستند. ما اگر بخواهیم یک برآیند کلی داشته باشیم؛ هر کدام از این مداخلهگرها که ذکر کردم چه سهمی از وضعیت امروز مساجد دارند؟ اینها در چه موقعیتهایی ضعیف پیش رفتند؟ نسبت حاکمیت با شرایط امروز چیست؟ خود جامعه امروز دچار چه تحولاتی شده است؟ مردم محله چه چیزهایی را تجربه کردند؟ خود روحانیت چه کاری انجام داده است؟ بسیج که تقریباً مدعی است من پایگاه بسیج را دارم، اما نیرو ندارم و شاید بخشی از عقبنشینی از مساجد بهخاطر این باشد و یا هیئتامنا که البته شما اشارهای به آنها و نگاهشان به زنان کردید، هر کدام چه جایگاه و نقشی دارند؟ اگر ممکن است این را در یک صورتبندی بفرمایید.
مسجدهای موفق توانستند خانوادههای متدین را با حداقلهای خودشان در محله راضی نگاه دارند. من از این بسیار خرسند میشوم و امیدوارم این مدل توسعه یابد.
باقری: به طور مشخص شاید سؤال شما اینطور صورتبندی شود که رابطه نهاد حاکمیت با مسجد در جهت تقویت و یا تضعیف آن چطور بوده است؟ از آنجایی که جامعه ما جامعه اسلامی است و حاکمیت ما مبتنی بر در اسلام شکل گرفته، انتظار داریم حکمرانی و یا قاعدههای حاکمیتی به تقویت بنیانها و کارکردهای مسجد بینجامد و نهادهایی هم که نام بردید همه در جهت این است که بخشی از آن کارکردها را تقویت کنند یا حوزه بخواهد مرجعیت دینیاش را تقویت کند و... اینها همه آمدند که به تقویت عناصر مدیریتی مسجد بینجامد.
من مطالعه دقیقی ندارم که بخواهم با درصد بگویم؛ اما اگر به من بگویید سهم حاکمیت یا خانواده در ارتباط با مسجد کدام بیشتر است؟ من میگویم خانواده. دلیل آن را هم قبلاً توضیح دادم. خانوادهها بهراحتی از طریق هیئتامنای مسجد میتوانند بنیانها را تقویت کنند.
یک بحثی هم مطرح است مبنی بر اینکه حاکمیت تا کجا باید در امور زندگی مردم مداخله کند. یک عدهای نگاه حداکثری دارند و یک عدهای نگاه حداقلی و برخی نیز مابین اینها هستند. من فکر نمیکنم که خود حاکمیت نیز این را بپذیرد تا ریز مسائل شما را در خانوادهتان حل کند. کمااینکه موفق هم نخواهد بود و نمیشود و منطقی هم نیست؛ لذا نگرانی من از آن حیث نیست. نگرانی من از حیث خانواده است. اگر هم میخواهید خانواده را توجیه کنید، باید خودتان قوی باشید که در این صورت، سریع اعتماد به سمتتان جلب میشود؛ یعنی این خلوص نیت و تقویت خودتان و تلاش شما، خانوادهها را به سمت مسجد جلب میکند. نهتنها خانواده بلکه همه افراد و گروهها را به سمتتان جلب میکند. من آنقدر که مشاهده میکنم، مسجدهای موفق توانستند خانوادههای متدین را با حداقلهای خودشان در محله راضی نگاه دارند. من از این بسیار خرسند میشوم و امیدوارم این مدل توسعه یابد.
این مساجد چه کارویژهای را انجام دادند و خانوادهها را پای کار آوردند؟
باقری: همین که خانوادهها برای نماز میروند، همراهی با مسجد شکل میگیرد.
معارضین مسجد در محله را نابود کنید!
نکته این است که شاید برخی به هر دلیلی برای نماز به مسجد نمیروند.
یک سری نهادهای موازی که با فضای مسجد متعارض هستند و بودجههایی به آنها اختصاص مییابد که به مسجد نمیرسد و تا الان نیز قوی نبوده است، باید کنار گذاشته شوند.
باقری: بهعنوان نمونه مسجد تبلیغات میکند و میگوید اردو میبرم. این تبلیغ در شبکه اجتماعی مرتبط با خانواده پخش میشود و من از طریق همسایه یا فرد دیگری متوجه میشوم. یعنی مسجد از طریق کارکردی غیر از نماز به خانوادهها متصل میشود. به همین دلیل میگویم باید کلیه امور را باید به نحوی تمشیت کنیم. چون افراد از یک کانالی به نحوی به مسجد وصل شوند. برای ما همیشه آن اردوهایی که مدرسه یا مسجدمان برگزار میکرد، شیرین بود و اگر متولیان مسجد بتوانند اقداماتی از این دست و یا حتی کلاسهای استخر و کوهپیمایی و... را برای بچهها برگزار کنند، هم برای آنها خیلی جذاب است و هم خانوادهها اعتماد میکنند. بهخصوص فریضه نماز که سه وعده در روز انجام میشود و افراد در برخوردهایی که با هم در مسجد دارند، به هم اعتماد میکنند؛ لذا اگر مساجد قوی باشند، فوقالعاده میتوانند به تقویت خانواده و بنیانهای دیگر کمک بکنند. من اگر جای حاکمیت بودم، روی ساختار و بافتار مساجد و در جهت تقویت آنها خیلی کار میکردم. ضمن اینکه یک سری نهادهای موازی که با فضای مسجد متعارض هستند و بودجههایی به آنها اختصاص مییابد که به مسجد نمیرسد و تا الان نیز قوی نبوده است، باید کنار گذاشته شوند.
این کار چگونه میسر میشود؟
باقری: خود شما هم میگویید بسیج مثل گذشته نیست و نتوانسته نقش خود را بهدرستی ایفا کند؛ چون نظمش ضعیف است. ضمن اینکه مسئولان بسیج به سرعت تغییر میکنند و افراد ثابتی نیستند. در محلات، وضع بدتر از دانشگاه است. هیچ محلی برای تست و صحتسنجی وجود ندارد و شاید سوءاستفاده میکند و نمیشود چندان به آن اعتماد کرد و عملکردشان نیز ضعیف است.
اما اگر بشود نظم را پیاده کرد، نتیجه خوبی را شاهد خواهیم بود. رعایت تقوا و نظم، وصیت امیرالمؤمنین (ع) است. از این مستندتر و موثقتر داریم؟ جامعه غربی به جهت اینکه بنیانهای نظامسازی آن منسجمتر و قویتر است از این جهت معارض ماست. مدرنیته خیلی سریع میآید، بانک مدرن میسازد، خانواده مدرن را تعریف میکند و حملونقل مدرن را تعریف میکند و در هر زمینهای بهسرعت نظامسازی میکند. شما به من بگویید که شبکه اوقات فراغت و تفریحات سالم برای خانوادههای متدین چه دارید؟ محیط سالم هم خیلی کم است.
شما میگویید شبکه الگوی اوقات فراغت نیز نداریم؛ درحالیکه اوقات فراغت، یک مفهوم جدید و مدرن است و قبلاً به این صورت نبود.
باقری: اوقات فراغت گرچه به اسم تفریح است، اما شما شیرینترین و عمیقترین مطالب را در آنجا یاد میگیرید. لذا تأثیر دارد و مهم است. الان برخی ارگانها برای خود مجموعههایی دارند که این شرایط را فراهم کردهاند و نسبت به سالمسازی و سالم ماندن فضا رعایتهای لازم را دارند. محیط مهم است. اگر علف هم در یک باغچهای رشد کند و شما وجین نکنید، کل باغچه را پر میکند. اینکه تأکید بر ایجاد شهرکهای مساجد دارم، از این جهت است و کاش مسجد میتوانست یک شهرکی داشته باشد و خانههای افراد متدین در کنار همدیگر بود.
یعنی قشر متدین یک اجتماعی برای جدایی شکل دهند؟ چون ما بر این باوریم که افراد از هر جنس و هر عقیدهای که هستند، باید در تعامل با یکدیگر باشند.
الان ردپای مدرنیته در زندگیمان وجود دارد؛ لذا باید نسبتمان را با آن در زندگی اجتماعی و فردی مشخص کنیم. مگر هر چیز جدیدی الزاماً مدرن است؟ شما میگویید ما باید بروز باشیم و این سؤال مطرح است که آیا بروز بودن یعنی مدرن بودن؟ این هم یکی از شبهات موجود است که در ذهن ما هنوز حل نشده است.
باقری: اجتماع جدا خیر اما من در این اجتماع احساس غربت میکنم. الان بنده ترجیح میدهم در یک آپارتمانی زندگی کنم که وقتی درب خانه خود را باز میکنم، یک صحنه ناهنجار نبینم. این بخشی از تربیت زندگی من است. مثلاً منطقههایی مانند شهرک شهید محلاتی ایجاد شده که خانوادههای مذهبی در آنجا سکونت دارند و اعصابشان نیز راحت است.
اشکالی به این وارد میکنند که سالهاست با عنوان کلونیسازی از خانوادههای متدین و عقبنشین از صحنه اجتماع مطرح است و چند آسیب نیز پیرامون آن طرح میشود از جمله زمانی که خانوادهها وارد کلونیهای خودشان میشوند - مثل آن چیزی که در شهرک مهدیه شهر قم میبینیم - اساساً از درک جامعه پیرامونی و ارتباط با دیگران عقب میمانند و منجر به این میشود که بعد از مدتی از حالت اکثریت به اقلیت تبدیل میشوند. آیا ما میتوانیم این را یک پله بالاتر قرار دهیم و مسئله را اینطور مطرح کنیم که ما محلههای سنتیمان را تقریباً از دست رفته میبینیم و نمیتوانیم بگوییم آن الگو را به شیوه سنتی احیا میکنیم. در نتیجه باید محله را با الگوی جدید و نو پیاده و پیدا کنیم که در اینجا مسجد میتواند نقش عبادی و خدمات اجتماعی را داشته باشد. برای نمونه برخی اینطور عنوان میکنند که ما باید مدارس را به مساجد متصل کنیم. برخی دیگر میگویند ما آن کارهایی را که از مسجد بیرون بردیم و فرهنگسراهایی راهاندازی کردیم و... را باید به مسجد بازگردانیم؛ یعنی این قدرت را بدهیم. بالاتر از همه عنوان میکنند که ما باید نهاد حوزه را راضی کنیم که مسجد فعال برای ما بسازد. اشکال دیگری که وارد میکنند این است که حوزه یا میخواهد مجتهد تحویل دهد و یا سخنران و تمرکزش روی این است که شما باید مجتهد شوید و تولید علم کنید یا اینکه یک سخنران خوب بشوید و از این مسجد و مجلس به یک مسجد و مجلس دیگر بروید.
اما وقتی میخواهید روحانی مسجد تحویل دهید، باید ارتباط اجتماعیاش را تقویت کنید و ساختارسازی را به او آموزش دهید که چگونه در یک محله ساختارهای جدید را بسازد و یا ساختارهای موجود را حفظ کنید و با نحوه ارتباط با کودکان و نوجوانان و ارتباط با بزرگسالان آشنا باشد. مهمترین آن هم این است که تماموقت باشد. برای این منظور نیز یک بعد اقتصادی دارد که یک روحانی باید از نظر اقتصادی کامل تأمین شود. اگر بخواهیم موضوع را به بالاتر تعریف کنیم چگونه است؟ یعنی به جای اینکه خودمان را در کلونیهایی حبس کنیم که بهمرورزمان مدام از تعدادمان کاسته شود، در بین اجتماع باشیم. چرا که الان شهرک محلاتی دیگر شهرک محلاتی ده سال پیش نیست. برخی خانوادهها از شهرک شهید محلاتی خارج شدند و به یک شهرک دیگر مثل شهرک حقانی رفتند و جمعیتشان کم شده است؛ چون خود خانوادهها و فرزندان نمیخواهند در آن شرایط بمانند. ضمن اینکه یک سری از شرایطشان را ازدسترفته میدانند.
باقری: مشخصاً نظرم این است که شما باید این زمینه را برای آنهایی که میخواهند، فراهم کنید. راه نباید بسته باشد. من اگر با یک خانواده مؤمن در یک ساختمان همسایه باشم، این به تقویت بنیانهای دینی من کمک میکند. اما اگر در غیر این شرایط باشد و با یک فرد غیردیندار در آپارتمان همسایه شوم و این فرد هم مدیر ساختمان من شود و بخواهد امورات من را در این آپارتمان مدیریت کند، در چنین شرایطی قطعاً با مشکل مواجه میشوم.
گمشده اصلی ما نظم است و اگر بتوانیم روی این مانور دهیم و اگر از مسجد کمک بطلبیم و مسجد نیز بتواند چنین وفاقی را با نظم برقرار کند، مطمئناً میتواند به توسعه تفکر و اندیشه دینی و حفظ خانواده سالم بسیار کمک کند.
اگر کسی تقویت بنیانهای دینی او اینگونه است که زیست او باید یک زیست مؤمنانه باشد، باید شرایط اینگونه زیست را برای او فراهم کنید؛ اما این تنها الگو نیست و باید به اختیار افراد بگذارید. البته امکان این هم برای من وجود ندارد؛ چون من اگر بخواهم بروم جایی زندگی کنم که زیست پیرامونی من همسو با اعتقادات من باشد، به علت قیمت بالای خانه در آن محلات، شرایط سکونت در چنین محلاتی را ندارم. اما سؤال من این است که این الگو چرا ضعیف شده و چرا نباید تقویت شود که من بتوانم چنین الگویی را هم داشته باشم و اگر نمیتوان همه را یکدستسازی کرد - چون افراد تفکرات و شیوههای مختلف دارند و زیر یک چتر جمع نمیشوند - اما من برای تقویت بنیانهای دینیام در محیطی که زندگی میکنم احتیاج به این مدل دارم و ایمانم ضعیف است و آنقدر قوی نیست که بتوانم در کنار این افرادی که به لحاظ اعتقادی با من متفاوت هستند زندگی کنم و ترجیح میدهم از این بابت دغدغهای نداشته باشم؛ لذا از نظام اجتماعی بابت عدم وجود محلههایی برای اوقات فراغت سالم بهعنوان یک خانواده متدین گلایه و مطالبه دارم.
اگر این مدل خوب باشد و جواب دهد، گسترش پیدا میکند. یعنی اگر شما بتوانید نیازهای دینی خود را آنجا پیدا کنید، این الگو بدون شک گسترش پیدا میکند؛ اما اگر مدیریتی ضعیف باشد، این مدل به ضد خود تبدیل میشود؛ لذا بهعنوان یک فرد دانشگاهی مطالبه دارم. مگر اینجا نظام اسلامی نیست؟ مثل این میماند که شما یک منوی بازی تعریف کردید که غذاهای فستفودی فقط در آن عرضه میشود و غذاهای سنتی در آنجا موجود نیست. چرا به من نمیدهید و من را مجبور میکنید بروم غذاهای فاخر را ببینیم و چرا علناً به الگوی مدرن مشروعیت میدهید؟!
مدرنیته یا خوب است یا خوب نیست. اگر خوب است و قبولش دارید، اجازه بدهید نظامهای اجتماعی پیرامون آن شکل بگیرد؛ مثل خانواده مدرن، دولت مدرن، اوقات فراغت مدرن و... اگر هم خوب نیست، پس چرا معارضه میکنید؟ یک بام و دو هوا چرا؟! اینها تعارضاتی است که در ذهن منِ نوجوان، جوان و زن و بزرگسال مینشیند و دچار شبهه میکند. الان ردپای مدرنیته در زندگیمان وجود دارد؛ لذا باید نسبتمان را با آن در زندگی اجتماعی و فردی مشخص کنیم. مگر هر چیز جدیدی الزاماً مدرن است؟ شما میگویید ما باید بروز باشیم و این سؤال مطرح است که آیا بروز بودن یعنی مدرن بودن؟ این هم یکی از شبهات موجود است که در ذهن ما هنوز حل نشده است. نو بودن به معنای مدرن بودن نیست و این جزء مواردی است که باید در حوزههای اندیشهای و نظری حل شود و جایگاه خود را در مراحل عملیاتیتر پیدا کند تا بتوان جلوی شبهات ذهنی را گرفت.
مسجد؛ کانون وفاق جامعه
راهکار شما برای رسیدن به نقطه مطلوب چیست؟
باقری: ما معتقد به توسعه محلی و محلهمحوری با محوریت مساجد هستیم. در قیاس با نهاد حاکمیت و خانواده، به خانوادهمحوری اعتقاد داریم. من معتقدم در راستای وصیت حضرت علی، نظم اجتماعی حلقه مفقوده ماست که بسیار مفقود و محجور است. گمشده اصلی ما نظم است و اگر بتوانیم روی این مانور دهیم و اگر از مسجد کمک بطلبیم و مسجد نیز بتواند چنین وفاقی را با نظم برقرار کند، مطمئناً میتواند به توسعه تفکر و اندیشه دینی و حفظ خانواده سالم بسیار کمک کند.
یکی از مشکلاتی که شاید ملموس باشد و ما به دنبال راهکاری برای آن هستیم این است که در شرایط امروز با دیگرانی که شاید به آن فکر نمیکنند و تا الان ارتباطی نداشتند و شاید این ارتباط را امتحان نکردند و به هر دلیلی پایشان به مسجد باز نشده است و گروههای اجتماعی و نیروهای اجتماعی مختلفی که در جامعه وجود دارد، اما به هر دلیل ارتباط مستمر خودشان را با مسجد یا برقرار نکردند و یا از دست دادند، چطور میتوان ارتباط برقرار کرد؟ مسجد چه الزامات و چه شرایطی را باید به وجود بیاورد که دیگریهایی که شاید به لحاظ فکری، پوششی و رفتاری و... قدری با ما متفاوت باشند، یک ارتباط منظمتر و مستمرتری با مسجد برقرار کنند؟
باقری: اگر مسجد رابطهاش را با زندگی تعریف کند، آنها نیز وارد این حلقه میشوند. چون آنها نیز دارند زندگی میکنند، اما مهمترین مشکل ما این است که حلقههای تعریف از کارکرد مسجد را کوچک دیدیم و نظامسازی پیرامون آن اتفاق نیفتاده است که همه عرصههای زندگی را در بر بگیرد والا اگر ببینند مسجد و به طریق اولی دین، برای تمام اتفاقهایشان ولو اتفاقات شخصی مانند ازدواج، تحصیل، مشکلات مالی و... راهحل دارد و نظامسازی کرده است، به شما میپیوندند. چون با شما زندگی میکنند.
در شرایط فعلی مسجد را محصور و محجور به یک سری ارتباطات صرف کردیم، بدون اینکه وارد زندگی و معیشت شود. اگر این حلقه را خوب و درست و منسجم تعریف کنیم و این حلقه کارآمد باشد، آنها به مسجد میپیوندد. شاید ناکارآمدی بوده و یا ضعف بوده و یا مفقود بوده یا مدیریت ضعیف بوده و قدرت چندانی نداشته و یا حاکمیت به آن پال و بر نداده که ریلگذاری اینچنینی داشته باشد؛ به ناکارآمدیاش کمک کند و به همان نسبت نیز جلب و جذب آن ضعیف خواهد شد.
/ انتهای پیام /