وضعیت‌سنجی ابعاد سیاسی و اجتماعی مسجد در گفت‌و‌گو با محسن الویری/ بخش اول؛

امتداد مسجد و عبودیت تا عرصه سیاست

امتداد مسجد و عبودیت تا عرصه سیاست
این را نمی‌شود انکار کرد که بخشی از علت گریز مردم از مساجد، اصرار بر این است که در مساجد فقط یک صدای سیاسی شنیده شود. کسانی که وارد مسجد می‌شوند، می‌بینند که امام‌جماعت یک سلیقه خاص سیاسی دارد که تنها بر آن تکیه می‌کند و به تنوع سلایق سیاسی احتمالی در میان نمازگزاران توجهی ندارد.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ مسجد به لحاظ تاریخی از یکی از نهادهای مهم برای تشکل‌یافتگی جامعه اسلامی بوده است. مسلمانان از همان ابتدای تشکل‌یافتگی در مدینه، بر یک محور هویتی و دینی به نام مسجد انسجام یافتند؛ بنابراین نمی‌توان میان کارکردهای هویتی، سیاسی و اجتماعی مسجد با کارکرد عبادی آن مرزی قائل شد. بااین‌حال، با گذر تاریخ و طی سده‌های گذشته، با رسیدن مدرنیته ما شاهد تحولاتی در بافتار جامعه هستیم که به تبع آن، کارکرد مسجد را نیز دستخوش تغییر و تحول کرده است. ما در ضمن گفتگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محسن الویری - مدیرگروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم - تلاش داریم تا نگاهی به جایگاه مسجد در گذشته و حال جوامع اسلامی به‌ویژه ایران داشته باشیم. بخش نخست این گفتگو را در ادامه از نظر خواهید گذراند.

 

کارکرد مسجد در خاستگاه تاریخی آن

به‌عنوان پرسش نخست، باید گفت که مسجد به طور ذاتی دارای چه کارکردهایی است و در حاشیه مأموریت اصلی مسجد، چه فعالیت‌های دیگری را می‌توان در نظر گرفت؟ البته در این سؤال، بیشتر کارکردهای اجتماعی و فرهنگی مسجد مدنظر قرار دارد.

الویری: وقتی از کارکردهای ذاتی مسجد سخن می‌گوییم، باید به آن کارکردهای متنوع در زمان تأسیس و راه‌اندازی نخستین مسجد بنگریم. همه متفق هستند که پیامبر اسلام، هنگامی که از مکه به مدینه هجرت کردند، در شمار نخستین اقدام‌هایی که در مدینه انجام دادند، ساختن فضای جدیدی به نام مسجد بود که پیش از این، هرگز چنین فضایی سابقه نداشت و یک نهاد جدید و یک فضای کالبدی نوینی در شهر به حساب می‌آمد. مسجد، همان‌گونه که از نام آن بر می‌آید، محل سجده‌کردن است و محل سجده‌کردن به معنی محل نمازخواندن است. به دلیل آنکه مهم‌ترین رکن نماز، سجده است، این مکان ویژه نمازگزاری را به اسم «مسجد» نامیدند؛ بنابراین کارکرد ذاتی مسجد، فراهم‌آوردن فضایی برای عبادت خداست. حتی کسانی که معتقدند مسجد، اسم مکان «س ج د» نیست، بلکه معرّب کلمه «مزگت» است، آنها نیز مزگت را به معنای معبد به کار می‌برند. بنابراین چه از نظر واژه‌شناختی و چه از لحاظ تاریخی، کارکرد ذاتی مسجد، عبودیت خدا و فراهم‌آوردن مکانی است که در آنجا خدا پرستش شود.

بااین‌حال، یک نکته مهم آن است که به‌ویژه در تاریخ اسلام و در فرهنگ اسلامی و آن محوریت عهد نبوی در دوره مدینه، درست است که مسجد، مکانی برای عبادت ساخته شد؛ اما این عبادت، یک عبادت محض گسسته از جامعه نبود؛ بلکه امتداد داشت. یعنی عبودیت امتداد می‌یافت و وارد عرصه‌های اجتماعی می‌شد. مهم‌ترین عرصه‌های اجتماعی که مسجد در آن امتداد یافت، یکی عرصه سیاست و دیگری عرصه فرهنگ بود. البته مسجد کارکردهای دیگری نیز داشت. پس این عبودیت امتداد یافت و در موقف سیاست، مسجد را محل تمرین سیاست‌ورزی و محل گفتگو، مشورت و تصمیم‌گیری درباره مهم‌ترین مسائل سیاسی، محل تربیت مردم برای نقش‌آفرینی سیاسی کرد و همچنین از نظر علمی نیز مسجد به مکانی برای تربیت و آموزش انسان‌ها، انتقال آموزه‌های دینی به آن‌ها، آماده‌سازی آن‌ها به‌عنوان یک شهروند مطلوب و... تبدیل شد و این کارکردها را نیز پیدا کرد.

همچنین در عرصه‌های اجتماعی خاص - همچون امداد اجتماعی - نیز مسجد دارای کارکرد شد و عده‌ای از مهاجران که از مکه به مدینه آمده و در این شهر خانه و کاشانه‌ای نداشتند، در سکویی که سکوی «اصحاب صفه» خوانده می‌شود و هنوز هم محل آن مشخص است، سکنی گزیده و اقامت موقت آن‌ها در آن جا برقرار شد و این افراد، با کمک‌های خیریه مردم مدینه، گذران زندگی می‌کردند. پس به باور من، کارکرد ذاتی مسجد، عبادت خدا و عبودیت است؛ اما این عبودیت، گسسته از امر اجتماعی نیست و دارای امتدادی در عرصه سیاست، فرهنگ و امور اجتماعی است. به بیان دیگر در نگاه اسلامی، امر سیاسی، عقیدتی و اجتماعی نیز بازتولید عبادت از طریق عرصه‌های خاص جامعه است. این عبودیت است که در عرصه سیاست، فرهنگ و امر اجتماعی به شکل‌های مختلف بروز و ظهور پیدا می‌کند.

 

مسجد در دوره‌های مختلف ایران

در جامعه امروز ایران، مسجد از چه منزلتی برخوردار است و این جایگاه در نسبت با گذشته چه تغییر و تحولاتی داشته است؟

کنشگر اصلی مسجد، روحانی مسجد است. آن کنشگری که مسجد با آن هویت پیدا می‌کند، آن عالم دینی است که در آن مسجد نقش‌آفرین بوده و مشغول به کار است؛ بنابراین اگر پیش از این، مساجد نقش‌آفرینی هویتی داشتند، مراد آن نیست که صرف خود ساختمان مسجد اثرگذار است، بلکه مهم همان عالم دینی است.

الویری: جامعه ایرانی به‌عنوان بخشی از جامعه اسلامی باید دیده شود و مسجد در جامعه ایران امروز، امتداد نقش تاریخی که در جهان اسلام داشته را بر دوش می‌کشد که البته در دوران معاصر تحولاتی پیش‌آمده که توضیح خواهم داد. اما به طور خلاصه، نقش مسجد در جامعه ایران را به‌عنوان امتداد نقش مسجد در جوامع اسلامی باید دنبال کرد که دارای یک نقش متمایز و متفاوت نیست. پیشینه تاریخی مسجد در همه شهرهای اسلامی این بوده که یکی از دو رکن اصلی هویت‌بخش شهر مسجد بوده است. شهر اسلامی دو بال داشته است: یکی مسجد و دیگری مدرسه. شهرها هویت خود را از این دو محل دریافت می‌کرده‌اند. یکی نماد دین و دین‌داری و عبادت خدا و دیگری نماد علم بوده است. البته این دو کاملاً به‌هم‌پیوسته بودند. یعنی در مدارس، مسجد قرار داشت و در مساجد هم کار آموزشی صورت می‌گرفت. اما به‌صورت نمادین، این دو مرکز هویت‌بخش شهر اسلامی بودند که از نظر اسلامی نیز این نکته قابل‌توجه است؛ چرا که وقتی در داخل مسجدی که پیامبر اسلام (ص) ساختند، ما هم محراب را داشتیم و هم منبر را و در محراب، پیشوای جامعه یا امام‌جماعت، روبه خدا می‌ایستد و مردم پشت سر او قرار می‌گیرند. در منبر هم او از جانب خداوند سخنانی را برای مردم بیان می‌کند. وقتی شهرها گسترش یافتند و از آن حالت سادگی اولیه خارج شدند و مسجد از آن که همه بار هویت‌بخشی شهری را بر دوش بکشد، ناتوان ماند، امتداد منبر در شهر اسلامی، مدرسه و امتداد محراب، همان مسجد شد. عملاً همان نقشی که در فضای کوچک مسجد محراب و منبر ایفا می‌کنند، در فضای بزرگ‌تر شهری، مدارس و مساجد آن نقش را ایفا می‌کردند.

 

مراد شما از مدرسه، همین مدارس نوین است؟ یعنی در همان فضای جوامع سنتی اکنون بحث می‌کنید.

الویری: بله. این سخن من پیرامون جوامع پیشامدرن است و مدارس نیز همان مکتب‌خانه‌ها، حوزه‌های علمیه و مجالس درس که اعم از حوزه علمیه است. ما در بازار یا خانه افراد گاهی کلاس درس داشتیم؛ لذا نهاد آموزش، اعم از حوزه علمیه است. پس در جامعه ایرانی، مسجد این نقش را در کنار مدرسه تا پیش از رویارویی با دنیای غرب به دوش می‌کشید. پیدایش مدرنیته و مواجهه ما با آن و ظهور مکان‌های آموزشی جدید، یک تحول جدی در برخی کارکردهای مسجد ایفا کرد، اما مساجد جایگزین نداشتند؛ لذا مساجد همین نقش را ایفا کردند و در مقایسه با مدرسه و نهاد سیاست، مساجد هویت خود را به‌صورت نسبی حفظ کردند. یعنی هم نهاد سیاست در دنیای جدید به‌شدت از فضای مدرن اثر پذیرفت و هم نهاد علم، اما کانون دیگر هویت‌بخش شهری که مساجد بودند، به طور نسبی استقلال خود را حفظ کرده و همین سبب شد که در تجربه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بتوانند پیشتازی داشته باشند و از دو نهاد دیگر هویت‌بخش شهری که یکی علم است و دیگری سیاست، از این دو جلو بزنند و پرچم‌داری انقلاب را در دست داشته باشند. این وضعیت مساجد تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی است.

از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی به بعد که مساجد از حاشیه به متن آمده و از ذیل مجلس به صدر مجلس نقل‌مکان کردند، تحولات دیگری را مسجد به خود دید که در پرسش‌های بعدی به‌تفصیل بیشتری به آن خواهم پرداخت؛ اما اجمالاً همه این را می‌دانند که آن منزلتی که مسجد تا پایان دوران دفاع مقدس داشت، دیگر امروزه حفظ نشده است.

 

تحول در گروه‌های مرجع و اثرگذاری آنها بر مسجد

طرح بحث شما زمینه را برای طرح این پرسش مطرح می‌کند که نهاد اجتماعی دین و روحانیت، همواره نسبت وثیقی با مسجد داشته است. اما آیا تغییر مرجعیت روحانیت در کارکرد و تحول تأثیرگذاری مساجد هم دخیل بوده است؟

الویری: قطعاً همین‌گونه است. مسجد تنها یک فضای کالبدی شهری به‌حساب نمی‌آید. کنشگر اصلی مسجد، روحانی مسجد است. آن کنشگری که مسجد با آن هویت پیدا می‌کند، آن عالم دینی است که در آن مسجد نقش‌آفرین بوده و مشغول به کار است؛ بنابراین اگر پیش از این، مساجد نقش‌آفرینی هویتی داشتند، مراد آن نیست که صرف خود ساختمان مسجد اثرگذار است، بلکه مهم همان عالم دینی است. باتوجه‌به آن اتفاقاتی که در خصوص مرجعیت روحانیون به وجود آمده، این نکته خواه‌ناخواه روی نقش مسجد نیز اثر گذاشته و اگر نقش روحانی در جامعه و مرجعیت آن کاهش یافته، این موضوع بر روی نقش مسجد به‌عنوان کانون هویت شهری و محل حل‌وفصل اختلافات مردم نیز اثر گذاشته است.

البته روشن است که مانند بسیاری از اتفاقات اجتماعی، یک رابطه طرفینی بین فرد و ساختار وجود دارد. در اینجا نیز همین وضعیت وجود دارد. یعنی کاهش نقش مسجد نیز به نوبه خود در کاهش نقش روحانیون اثر گذاشته است؛ لذا چه‌بسا مساجدی باشند که عالم دینی خوبی نیز در آن حضور داشته باشد، اما از آنجا که نقش دینی مساجد اندکی به حاشیه رفته است، این عالم نیز نمی‌تواند نقش‌آفرینی مطلوب خود را داشته باشد. پس در مجموع این سخن درست است که کاهش مرجعیت روحانیت بر روی کاهش نقش مسجد نیز اثر منفی گذاشته و این را با نگاه و درک وجدانی خودمان نیز نمی‌توانیم انکار کنیم و به نظر درست است.

 

مسجد و سیاست، آسیب‌ها و تهدیدها

نسبت مسجد و سیاست چیست و چگونه می‌توان فعالیت‌های سیاسی را در مسجد به‌گونه‌ای پیش برد که به ماهیت و کارکردهای اجتماعی آن آسیبی نزند؟

الویری: من اینجا یک اصلاحیه بر آن پرسش نخست اعمال کنم. من به دو کانون هویت‌بخش مسجد و مدرسه اشاره کردم اما در واقع باید سه کانون هویت‌بخش را متذکر شد که سومی آن‌ها دربار حاکمان شهر و اصطلاحاً ولات حکومتی بوده‌اند که یک کانون هویت‌بخش است. در ایام پیروزی انقلاب، نهاد سیاست و علم عقب‌تر مانده و مسجد توانست نقش خود را ایفا کند. در اینجا نیز با تأکید بر آنکه نهاد سیاست - سومین کانون هویت‌بخش شهر در دوره اسلامی و البته چه‌بسا در همه جهان - به یک نکته مهم باید توجه کرد. اینکه بگوییم «مساجد نقش و کارکرد سیاسی نداشته باشند» از اساس سخن پذیرفتنی نیست. آن تجربه نبوی نیز این را نشان نمی‌دهد. پیامبری که مسجد را ایجاد کردند، درست است که این مکان را برای عبودیت ساختند؛ اما خیلی سریع این قضیه امتداد یافت و وارد عرصه سیاست شد؛ لذا براین‌اساس نمی‌توانیم بگوییم مساجد، کاری به امر سیاست نداشته باشند.

مساجد به طور سنتی امام‌جماعت و هیئت امناء را دارد. اکنون بسیج هم در مساجد خواهان ایفای نقش است؛ درحالی‌که در بسیاری از موارد، با امام‌جماعت همراهی ندارند. افزون بر این، کانون فرهنگی مساجد نیز همین‌گونه است. وقتی این تکثر پیش آمد، ما شاهدیم که هر مجموعه‌ای می‌خواهد مراسم ویژه خود را داشته باشند؛ در نتیجه، مسجد به جای آنکه مظهر همگرایی باشد، باعث واگرایی می‌شود.

بر اساس تجربه نیز در ایام پیروزی انقلاب، این نقش سیاسی مساجد بود که دو نهاد مهم سیاست و علم را پشت سر گذاشت و پرچم‌داری انقلاب را بر عهده گرفت. بااین‌حال این را نیز نمی‌شود انکار کرد که بخشی از علت گریز مردم از مساجد، اصرار بر این است که در مساجد فقط یک صدای سیاسی شنیده شود. کسانی که وارد مسجد می‌شوند، می‌بینند که امام‌جماعت یک سلیقه خاص سیاسی دارد که تنها بر آن تکیه می‌کند و به تنوع سلایق سیاسی احتمالی در میان نمازگزاران توجهی ندارد.

در همین انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر، این احساس در میان برخی از مردم وجود داشت. این تجربه‌ای است که ما در این چند دهه اخیر شاهد آن بوده‌ایم. اینجا در نحوه جمع میان این دو نکته که مسجد محل سیاست است یا نه، باید دقت کرد. سیاست‌ورزی به این شکل مردم را از مسجد دور خواهد کرد. حالا در مورد اینکه چه باید کرد، به نظر من پاسخ روشنی وجود دارد. ما در یک جامعه دینی مانند کشور خودمان، آن قسمتی از امر سیاسی که به اساس جهت‌گیری‌های سیاسی باز می‌گردد، یا مسائل عمومی جهان اسلام - مانند موضوع فلسطین و جنایت‌های رژیم صهیونیستی است - در این امر مساجد قطعاً باید فعال باشند. حالا در این موضوع نیز برخی اختلاف‌نظر دارند، ولی به‌صورت اندک کسانی هستند که در این موضوع تشکیک داشته باشند. در داخل نیز برخی مسائل بازمی‌گردد به اساس حکومت اسلامی یا اندیشه‌هایی که جمهوری اسلامی بر آن بنیان نهاده شده است.

راجع به مسئله ترکیب مفهوم جمهوریت و اسلامیت، حتماً باید در مساجد بحث کرد. در همین تبیین جمهوریت، آنجایی که به تبیین نقش مردم باز می‌گردد - مانند تشویق مردم به حضور در انتخابات - طبیعتاً مساجد باید ورود داشته باشند؛ اما پایین‌تر از این مباحث که به عرصه سلایق سیاسی باز می‌گردد و فرد به سمت هر سلیقه‌ای سوق پیدا کند، نهایتاً به وظیفه دینی خود عمل کرده است، در اینجا نباید مساجد ورود کرده و طرف‌داری کنند. پس نسبت به اساس حکومت، اگر کسی اشکال داشته، این فرد وظیفه دینی خود را انجام نداده است؛ اما پایین‌تر از این - مثلاً در رقابت میان دو نامزد که هر دوی آن‌ها مورد پذیرش شورای نگهبان هستند - در اینجا اگر ما یک طرف را حق و دیگری را باطل تصور کنیم، واردشدن به عرصه‌ای است که هیچ توجیهی ندارد. برای توضیح بحث مثالی را بیان می‌کنم. اگر کسی نماز نمی‌خواند، وظیفه ماست که او را تشویق و توصیه به این کار کنیم. حالا گاهی فردی نماز می‌خواند، اما در امور اختلافی به فتوای مرجع تقلید خود رجوع می‌کند که ما مقلد آن مرجع نیستیم، برای مثال در تسبیحات اربعه به جای سه مرتبه، یک مرتبه آن را بیان می‌کند؛ در اینجا ما نباید با فردی که مطابق فتوای فقهی نماز می‌خواند برخورد کنیم و یا بخواهیم او را به سمت خاصی جهت دهیم. او طبق فتوای مرجع تقلید خود نماز می‌خواند یا حتی ممکن است خودش مجتهد باشد. پس مساجد باید در موضوعاتی وارد عرصه سیاست شوند که به مسائل عمومی جهان اسلام و یا مسائل بنیادین اسلامی در کشور ما باز می‌گردد و در عرصه تنوع سلایق سیاسی نباید ورود کنند.

 

از سیاست‌گذاری تا سیاست‌بازی در مسجد

به‌عنوان پرسش آخر در این بخش می‌خواستم این را مطرح کنم که مداخله نهادهای دولتی و حاکمیتی در مساجد و فعالیت‌های آنها تا چه اندازه می‌تواند در نقش اجتماعی نهاد مسجد تأثیر بگذارد؟ این دخالت را مثبت یا منفی ارزیابی می‌کنید؟

من جدا معتقد هستم که مداخله نهادی‌های حاکمیتی، به‌شدت بر روی کاهش مقبولیت اجتماعی مساجد اثر گذاشته است؛ اما این سخن بدان معنا نیست که بگوییم مساجد در جمهوری اسلامی نباید هیچ‌گونه همسویی با حاکمیت داشته باشند.

الویری: در اینجا ما باز با یک دوگانه‌ای روبرو هستیم که آیا حاکمیت باید در مساجد حضور داشته باشد یا مساجد مستقل از حاکمیت باشند؟ این یک بحث است و بحثی دومی وجود دارد که این نهادهای حاکمیتی که در مسجد حضور دارند، آیا این وجودشان، استقلال مسجد را از بین نمی‌برد؟ مشکل مدیریت‌کردن مسجد را ایجاد نمی‌کند؟

در اینجا باید به این دوگانه توجه کرد و راه میانی را در پیش گرفت. من جدا معتقد هستم که مداخله نهادی‌های حاکمیتی، به‌شدت بر روی کاهش مقبولیت اجتماعی مساجد اثر گذاشته است؛ اما این سخن بدان معنا نیست که بگوییم مساجد در جمهوری اسلامی نباید هیچ‌گونه همسویی با حاکمیت داشته باشند. ریشه شکل‌گیری این دوگانه چالش آفرین، بحث افراط و تفریط است. در اینجا باید اشاره کنیم که وقتی می‌گوییم مداخله نهادهای حاکمیتی، این‌گونه نیست که بگوییم فقط یک نهاد در مسجد دخالت می‌کند و امام‌جماعت باید با او همکاری کند. همین الان چندین نهاد در مساجد هستند. مساجد به طور سنتی امام‌جماعت و هیئت امناء را دارد. اکنون بسیج هم در مساجد خواهان ایفای نقش است؛ درحالی‌که در بسیاری از موارد، با امام‌جماعت همراهی ندارند. افزون بر این، کانون فرهنگی مساجد نیز همین‌گونه است. وقتی این تکثر پیش آمد، ما شاهدیم که هر مجموعه‌ای می‌خواهد مراسم ویژه خود را داشته باشند؛ در نتیجه، مسجد به جای آنکه مظهر همگرایی باشد، باعث واگرایی می‌شود.

در کشور ما این‌گونه نیست که امام‌جماعت به طور خودجوش به امامت جایی منصوب شود. بالاخره با هماهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد، امام مسجد منصوب می‌شود. شاید بتوان گفت همین میزان دخالت حاکمیت در مساجد باید کافی باشد. محوریت امام‌جماعت در مسجد باید حفظ شود. بسیج که در مسجد فعالیت می‌کند، نباید پشتوانه عمل خود را یک نهاد قدرتمند بیرونی ببیند. یعنی بسیج گاهی به استناد آن نهاد قدرتمند بیرونی، اقتدار امام‌جماعت را به چالش می‌کشد. این تکثر در ذهن مردم نیز اثر خوبی ندارد و مدیریت مسجد را دشوار کرده و در خیلی از جاها مشکل‌ساز شده است. اضافه بر این، وضعیت موجود مایه استهلاک توان و ظرفیت نیروهای متدین می‌شود.

پس در مورد اینکه نباید هیچ دخالتی باشد، من مخالفم؛ اما مسجد باید با خطوط کلی همسویی داشته و امام‌جماعت باید پاسخگوی این قضیه باشد؛ اما بیشتر از این، هرچه این نهادها دورتر از مسجد باشند یا اگر می‌خواهند بیایند با دعوت و حمایت امام‌جماعت مسجد، نقش‌آفرین باشند. اما اینکه این نهادهای موازی به‌صورت مستقل، مسجد را مکان فعالیت خود بدانند، به باور من این درست نیست. البته دلیل این موضوع، یک خلأ و بعضاً تعارض قانونی است که به برخی نهادهای بیرون از مسجد چنین امکانی را می‌دهند؛ لذا ما یک بازخوانی حقوقی قوانین مصوب و بخشنامه‌ها و رویه‌ها را از این منظر لازم داریم.

 

/ انتهای بخش اول / ادامه دارد...