گروه دین و اندیشه «سدید»؛ در بخش نخست گفتوگو با دکتر محمدرضا روحانی -که با عنوان «مسجد چگونه اجتماعی میشود» منتشر شد- نقش انسانمحلهها و با تاکید بر امامجماعت، بهعنوان احیاگران حیات مساجد بررسی شد. روحانی که دانشآموخته دکتری جامعهشناسی فرهنگی از دانشگاه تهران و عضو هیئتعلمی دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) است در ادامه گپوگفت خود با تکیه بر اهمیت کنشگران محلهای، به جایگاه انسانرسانهها نیز در احیای مسجد پرداخت و به سهگانه «مسجد، محله و بازار» ورود کرد. سهگانهای که در گذشته بهطور طبیعی درهمتنیده بود اما با ورود موج مدرنیته، پیوندهای آن سست شد. حال پرسش اصلی این است: آیا میتوان این سهگانه را احیا کرد؟ پاسخ و تحلیل این پرسش را در بخش دوم از نظر میگذرانید.
لزوم بازگشت به ایدههای تربیتی
در مواجهه با کارکردهای مسجد ما با نگاههای مختلفی روبهرو هستیم؛ برخی معتقدند کارکرد مسجد صرفاً عبادی بوده و در موقعیتهایی بر اساس ضرورت، کارکردهایی به آن اضافه شده و بعد هم کارکرد خود را از دست داده است. اما برخی افراد بر این باورند مساجد قلب تپنده تمدن نوین اسلامی هستند؛ یعنی اگر قرار است تمدنی ساخته شود، نباید به گزینه دیگری غیر از مسجد فکر کرد و از همین رو کارکردهای بسیاری برای مساجد قائل هستند. به نظر میآید که امروزه مسجد، چون نتوانسته است سیستم ارتباطاتی خود را بروز کند، دچار شکاف با جامعه شده است. ضمن اینکه ما نهادهایی مانند کانونهای فرهنگی و بسیج را هم در کنار مسجد داریم که حضور افراد را در مسجد کمرنگ کرده است. باتوجهبه این شرایط کنونی و همچنین در خلأ حضور روحانیت با لحاظ این نکته که حوزه پای کار نیامده و نمیآید و طلبهها نیز به دلایلی مانند مشکل مالی، به سراغ امامجماعت شدن نمیروند، چگونه میتوانیم این خلأ ارتباطاتی را پر کنیم و از ظرفیت مساجد که به لحاظ مکانی ایجاد کردهایم، بهره ببریم و به سراغ احیای آن برویم؟
روحانی: ماجرا قدری پیچیده شده است و وجوه مختلفی دارد. به نظرم اگر فرض کنیم که با کمبود امام جماعت جهادی و مطلوب روبهرو هستیم یا امام جماعت نمیتواند آنگونه که باید نقش آفرینی کند، در اینصورت چه باید کرد؟! بر اساس نتایج مطالعات و تحقیقات معتقدم اگر روحانیت (نهاد) میدان دار نباشد، هیچ کاری نمیشود انجام داد! اگر امامجماعت مسجد پای کار نباشد و حوزه علمیه نیز رسالت خود را تربیت امامجماعت نداند و مسجد برای حاکمیت اولویت نداشته باشد و از آن حمایت نکند (مقصود همه نهادهای درگیر است؛ چه دولتی و چه غیردولتی)، کاری نمیتوان از پیش برد. بنده یکبار در باب موضوع مسجد با یکی از نهادهای متولی مسجد (اوقاف) صحبت میکردم، آئیننامهای را نشان دادند که نهاد مذکور هیچ مسئولیتی در مورد مسجد ندارد! اما در ترکیه، بودجه اماکن مذهبی بعد از بودجه نظامی، بیشترین سهم را دارد؛ اتفاقاً حمایت مالی آنها از اماکن مذهبی بیارتباط با جمهوری اسلامی نیست و دغدغه قابل تأملی است که ما به آن نپرداختهایم ـ رئیس اسبق کانون¬های فرهنگی ـ هنری مساجد از طرف مسئولان اداره مذهبی ترکیه نقل قول میکردند که علت اینکه ما تا این میزان روی مساجد حساس هستیم برای این است که ما دریافتهایم که کانون تحول سیاسی در ایران معاصر مساجد بوده و مساجد باعث شکلگیری انقلاب اسلامی شده است؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم مساجد را زیر چتر خودمان قرار دهیم!
به هرحال حمایتگری و تسهیلگری از و در موضوع مسجد باید در اولویت نهادهای اجتماعی و سیاسی قرار گیرد؛ در قدیم، مسجد، محله و بازار یک سهگانه مرتبط با هم بودند و به هم معنا میدادند و همدیگر را کمک میکردند. الان همه این شرایط بههمریخته است و اقتضائات مدرنیته مؤخر، حیات اجتماعی را متفاوت کرده و شکل ارتباطات را تغییر داده است؛ اقتضائات زمانه جدید - غلبه نئولیبرالیسم فرهنگی و ابزارهای رسانهای- افرادی را شکل داده که تنها به دنبال «آن و لحظه»اند. دنبال این نیست که به اهداف بلندمدتش برسد؛ یعنی ما در این فرهنگ لحظه به لحظه مان را محاسبه میکنیم. رفتارمان احتسابی نیست ـ آینده و عمق ندارد، محاسباتی است و، چون محاسباتی است، همه معادلات را به هم میریزد؛ لذا «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر...» برای این سبک و سیاق زندگی از معنا زدوده شده و بجای اینکه نهادهای دینی در سبقت بر یکدیگر باشند برای احیای مسجد، در رقابتاند برای اینکه در حاشیه بایستند و مشغول اولویتهای دیگری باشند. (مخصوصا در جاییکه نیاز است برای عمارت و احیاء مسجد هزینه شود!)
در قدیم، مسجد، محله و بازار یک سهگانه مرتبط با هم بودند و به هم معنا میدادند و همدیگر را کمک میکردند. الان همه این شرایط بههمریخته است و اقتضائات مدرنیته مؤخر، حیات اجتماعی را متفاوت کرده و شکل ارتباطات را تغییر داده است؛ اقتضائات زمانه جدید - غلبه نئولیبرالیسم فرهنگی و ابزارهای رسانهای- افرادی را شکل داده که تنها به دنبال «آن و لحظه»اند.
به همین دلیل تأکید من روی انسانمحلهها و انسانرسانه هاست. دوره نقشآفرینی برجسته سیاست و نهادهای مربوطه، سپری شده و رنگ باخته است؛ لذا باید روی الگوهای میانی تمرکز نمود (حلقههای میانی) جهت فعالسازی ظرفیتها از آنجمله انسان رسانهها و انسان ـ محلهها.
طلبههایی که میخواهند چند نفر را درست کنند
«طبیب دوار بطبه» یعنی یک امام جماعتی یا یک انسان متعهد مسجدی باشد که افراد را دور خود جمع کند. البته هنوز هم این ایده در مساجد کار میکند که افراد مذهبی و حزباللهی چند نفر نوجوان را دور خود جمع کرده و روی تربیت آنها کار کنند. این شبیه ایده افرادی مثل شهید حججی است؛ بزرگانی که با نگاه تربیتی معتقد بودند؛ من باید یک تأثیری در میدان و پیرامون خود بگذارم و این نیاز را برای نوجوان شکل میدهد.
نکته دیگر، شناسایی نیازها است. باید نیاز افراد را به حسب شرایط و اقتضائات بشناسیم. اگر مسجد، نیاز افراد را پاسخ ندهد، جای دیگری مانند فضای مجازی و... پاسخ این نیازهای او را ـ از نیازهای اولیه مانند نیاز به خوراک و پوشاک گرفته تا نیاز جنسی و دیگر مراتب نیازها ـ خواهد داد. وقتی کسی احساس کند که هیچ نسبتی با نهاد مسجد ندارد، هر چقدر هم ما بگوییم که باید همه چیز در مسجد رقم بخورد، این محقق نخواهد شد. مسجد چه نیازی را میخواهد پاسخ دهد؟ ایدهای که وجود دارد این است که مسجد نیاز معرفتی و دینیام را جواب میدهد، اما اگر من احساس نیاز به این معرفت نداشته باشم؛ در آن صورت مسجد چه خواهد کرد؟
اگر الان یک روحانی برای نسل جدید صحبت کند او احساس نیاز نمیکند، چون نوع خوانش نسل جدید متفاوت شده است. از خوانش عومدی تبدیل به خوانش افقی شده است. راهحل چیست؟ «طبیب دوار بطبه» یعنی یک امام جماعتی یا بچه مسجدی که افراد را دور خود جمع کند. البته هنوز هم این ایده در مساجد کار میکند که افراد مذهبی و حزباللهی چند نفر نوجوان را دور خود جمع کرده و روی تربیت آنها کار کنند. اگر غیر از این باشد ما نمیتوانیم از بالابهپایین بگوییم مردم شما باید این نیاز را داشته باشید؛ چرا که او نیاز به این حرفها ندارد. ما باید بپذیریم نیازهایی وجود دارد و آن نیازها را سروسامان دهیم تا جذب ثانویه رخ دهد. مثلاً بگوییم این نیاز به این نیاز مرتبط است و اگر میخواهید به نیاز خودتان برسید، مسجد به شما کمک میکند.
یعنی این اقدام مستلزم این است که ما یک سری کارکردهایی را به مسجد ضمیمه کنیم تا بتوانیم نیازهای دیگرشان را پاسخ دهیم.
روحانی: بله
ایده جذب ثانویه را فراموش نکنیم
اما شما در ابتدای صحبتتان فرمودید ما تأکیدمان بیشتر روی معنویت است که کارکرد اصلی مسجد است. الان چگونه میتوان این کارکردها را جمع کرد؟ آیا کارکرد اولیه که معنویت است، کمرنگ نمیشود؟
روحانی: البته معنایش این نیست که مسجد را کلیسا در نظر بگیریم و فقط از معنویت آن حرف بزنیم. جذب ثانویه را به همین دلیل ذکر کردم. اگر به تبلیغات تجاری و بازرگانی دقت کنید، در رسانهها از این امکان و ارتباط بین نیازها بهره برداری میشود. بهعنوانمثال از غلبه قوه جنسی برای فروختن شامپو استفاده میشود که این یک جذب ثانویه است؛ یعنی یک امر جنسی که از پایهایترین نیازهای انسانی است برای فروش جنس مذکور استفاده میشود.
معتقدم؛ این ایده بین ارتباط بین مکانیزم نیازهای مادی و معنوی هم قابلتعریف است. بهعنوان نمونه به فردی که مشکلی دارد، میتوانیم بگوییم که شما در روابط زناشویی مشکلی دارید و نیازتان الان حل این مسئله است. به این طریق برای مشاوره خانواده با نهاد دینی (با مسجد) مرتبط شوید. همانطور که قبلاً گفتم وقتی فرد به مسجد میرود همین که صدای اذان هم به گوشش بخورد در او تأثیر دارد؛ بنابراین همین چند بار به مسجد رفتن او، یک امکان است و البته معنایش این نیست که او را به مسجد هل بدهیم؛ اما بهتر از این است که این امکان را نداشته باشد. همین که در اتمسفری قرار بگیرد که معنویت داشته باشد، این کارکرد را تنوع میبخشد. مثلاً حضور چهر ماندگار روانشناسی کشور در مسجد قطعاً موجب میشود که چند نفری بهخاطر او در مسجد حضور یابند. شاید هم نماز نخوانند، اما در هرحال یک امکان ایجابی است.
باید این وضع نیازسنجی و محوریت نیازها را بسیار جدی گرفت. نیاز، پایه کنشهاست؛ یعنی تا فردی احساس نکند که با این کنش، نیازی برطرف میشود، وارد میدان کنش نخواهد شد؛ یعنی شما باید از آن طرف معنویت را غلبه دهید و یک جوی ایجاد شود؛ مانند اول انقلاب که همه نگاهشان به آسمان بود. اما وقتی همه نگاهها به زمین است، باید حل مسئله بودن آسمان را به افراد نشان داد. با همین راهکار، پیوند نیازها به همدیگر و جذب ثانویه رخ میدهد که میتواند مؤثر باشد.
اگر ممکن است درباره انسانمحله و انسانرسانه قدری بیشتر توضیح دهید. باتوجهبه اینکه ما الان یک انسان رسانهای در غزه داریم که مفهوم آن با انسانرسانهای مانند بلاگرهای اینستاگرامی و... متفاوت است. آن آدمی که در غزه فریاد انسانیت سر میدهد و تلاش میکند خود را از زندانی که برای او ساختهاند فراری دهد، با این آدمهایی که در فضای بلاگری سعی میکنند درآمد بیشتری داشته باشد هیچ تشابهی ندارند.
روحانی: بله. نکته دقیق و درستی است. انسانرسانهها میتواند در دو معنا و زمینه دیده شود. انسانمحله نیز همانطور است؛ یعنی هم میتواند در جایگاه آمربهمعروف دیده شود و هم در شأن آمر به منکر نقش داشته باشند! اتفاقاً این نیز مرتبط با نیازهاست. او هم تشخیص میدهد که نیاز مردم چیست و کجاها برای او خلا است و کجاها برای او پشتصحنه است. مانند بلاگرهایی که اتفاقات شخصی زندگی و حتی خصوصیترین روابطشان را در صفحههای خود بازتاب میدهند و، چون همه انسانها نوعی کنجکاوی دارند، این مدام برجسته میشود. اما عرضم این است که انسانرسانهها در تقابل با این نوع نگاه که فقط دنبال لذت است، قابل بازتعریفاند.
بهعنوان مثال برخی انسان رسانهها مانند مدیر کانال جدال که تقابلی با استعمار و امپرایالیسم فرهنگی دارد، بهعنوان فردی که جهاد تبیین میکند خوب فعالیت نموده است؛ هم استدلال میآورد و هم شلوغ میکند! حرف و منطقش را به گوش مردم میرساند. باید به این سنخ افراد ضریب داده شود که نه تنها از دانش و معرفت برخوردارند بلکه رتوریک خوبی نیز دارند. با یک سری افراد خاکستری هم میشود صحبت کرد و حتی در این گروه مرجعهایی که بیسروصداتر هستند، میشود اینها را توجیه کرد برای اینکه تو میتوانی این نقشآفرینی را داشته باشی و این کار را انجام بدهی. اگر استناد، دلیل و مدرک و... نشان داده شود، برخی از آنها همراهی میکنند. شاید ما کمتر از این مسیرها رفتیم یا احساس ضرورت نکردیم. در مورد محلات نیز همینطور است و میشود افراد مؤثری را شناسایی کرد و، چون شکل ارتباطات در محلات، سنتیتر و بردش هم کمتر است، کار شناسایی افراد مؤثر شاید آسانتر باشد.
بچه مسجدی نتیجه تنوع کارکردها در مسجد است!
اگر میگوییم مسجد یعنی معنویت، به معنای نفی دیگر کارکردها نیست. چه بسا یک کودکی بواسطه بازی به سمت معنویت سوق داده شود. یا نوجوانی بواسطه ایفای نقش در مسجد و محله به سمت معنویت سوق پیدا کند یا فرد بزرگسالی بخاطر مجالس وعظ و معرفت افزایی با مسجد ارتباط بگیرد یا مادران و همسرانی که بواسطه امور خیریه محله از مسیر مسجد با یکدیگر ارتباط داشته و موثر باشند.
حال برای اینکه افراد مؤثر محلات را شناسایی کنیم با دو نگاه سلبی و ایجابی که در نسبت با آسیبها، نگاه منعی داشته باشد یعنی زمینه بروز مشکلات را در محله کاهش دهد و در نسبت با مزایا و امکانات، نگاه داعی داشته باشد یعنی کمک کند به اینکه محله از ظرفیتهای خود برای حل آسیبها استفاده کند. میتوانیم در محلات روی این بیشتر تأکید کنیم. البته این امر در مسجد طبعاً با حضور فعال امامجماعت بیشتر اتفاق میافتد و با ارکان مهمی مثل بسیج اتفاق میافتد مع الوصف در مواردی نیاز است که وسائطی وجود داشته باشد که ضمن تلطیف فضای اجتماعی، امکان گفتوگو و اثرگذاری را فراهم آورد.
بهعنوان جمعبندی در این بخش؛ انسانمحلهها و انسانرسانهها مرتبط با اقتضائات زمانه جدید هستند که دیگر بسیاری ساختارها پودر شدهاند و انسانها کنشگرند و در برابر ساختارها قد علم میکنند؛ بچهای را میبینید که گوشهای از اتاقش یک شعری میخواند و موج آن تا آنسر دنیا میرود و آن را تکرار میکنند. این بهخاطر ظرفیتهای جامعه شبکهای و پلتفرمی است که باید بهدقت روی آن تأکید کرد. من احتیاط میکنم بگویم باید به رسمیت شناخت، اما باید روی آن دقت کرد؛ یعنی اینجا نقش عاملیتها مهم میشود؛ لذا باید روی افرادی که ظرفیت فرهنگی ـ اجتماعی دارند در محلهها، سرمایهگذاری نمود.
لزوم شناخت جامعه عاطفی ایران
شاید یکی از نکاتی که ما در موضوع مسجد با آن مواجه هستیم بحث الگوست. مساجد ما مادامی که ایده و الگوی خودشان را مطرح نکنند، ناچار هستند بهعنوان نمونه، «کلوپ» را به مسجد بیاورند تا نوجوانها را به مسجد جذب کنند. الگوهایی هم که امروزه ایجاد میشود؛ مانند اوقات فراغت، مسئولیتپذیری و نقشپذیری و... الگوهایی مبتنی بر شرایط مدرن است. ضمن اینکه اغلب الگوی جامعه مذهبی به جای تکثر ایده در نقاط مختلف به سمت بزرگ کردن ایده حرکت میکند؛ بهعنوان نمونه یک جشن غدیر برگزار میکند که دو میلیون آدم حضور پیدا میکنند و هر سال به این تعداد اضافه میکند یا اگر میخواهد هیئت برگزار کند، رقابت میکند که آدم بیشتری در هیئتش حضور یابند تا هیئت بزرگتر به نظر آید. حتی خود مداح نیز سبک سلبریتی پیدا کرده است. افزون بر این، چون الگوهای مطلوب از طریق رسانه معرفی نشده است، دچار بههمریختگی هستیم. همین اتفاق توسط مسجد نیز رخ میدهد؛ بهگونهای که برای جذب افراد به مسجد اقدام به کپیبرداری از الگوهای موجود میکنند. باتوجهبه این نوع رسیدن به الگو، جامعه امروز ما دارای چه مختصات و مشخصاتی است که مساجد باید آن را بفهمند و باتوجهبه فهم آن برای رفع نیازها و فضاهایشان تلاش کنند؟
روحانی: معتقدم؛ جامعه ما به لحاظ فرهنگی یک جامعه لایهلایه وار است؛ مبتنی بر نگاه رئالیسم انتقادی ـ مانند نوع تحلیلهای مرحوم دکتر افروغ از جامعه ایرانی یا در نگاه ما مبتنی بر رئالیسم ارجاعی واقعیت اجتماعی ما یک واقعیت تکبعدی نیست که از منظر اقتصادی یا از منظر اجتماعی یا حتی هویتی یا تکهتکه یا پراکنده تحلیل شود؛ بلکه یک پیچیدگی در آن وجود دارد و این پیچیدگی بهخاطر این است که لایههای متراکمی دارد که هر لایه در تاریخ و فرهنگ ریشه دوانده و تحکیم شده است؛ لذا تعارضاتی که ما در جامعه میبینیم، نیز بهخاطر این است که سطح تحلیل در نسبت با لایه واقعیت، ملحوظ نمیشود. (این تمایز نگاه جامعه شناس سطحی و عمیق از جامعه ایرانی است؛ جامعه شناسی که شناخت لایهای از جامعه ایرانی ندارد، جامعه نشناس ایران است! به اصطلاح جامعه شناسی که فقط بلد است نق بزند و قیمت دلار و نان و گوشت و مرغ را تکرار کند و بعدش بگوید من جامعه شناس هستم!)
لذا وقتی از جامعه ایران و از موقعیت اجتماعی صحبت میشود یا وقتی با یک خانم بیحجاب مواجه میشود، براحتی نتیجه میگیرد که جامعه ایرانی علیه دین خود قیام کرده و پیوندهای هویتی را گسسته است! این تحلیل بسیار زمینهمند است و در جامعه ایران جواب نمیدهد؛ چون جامعه ما در سطح بیرونی، عینی و اجتماعی و حتی در سطح سیاسی یعنی در نسبت با سیاست، امری را از خود بروز میدهد که لزوماً گزارش واقعیت جامعه نیست ـ گزارش لایه فرهنگی ـ هویتی جامعه نیست؛ لذا وقتی با همان خانم بی حجاب گفتوگو میکنید، در مییابید که برغم تفاوتهای ظاهری، اما قیود اجتماعی خود را همچنان از بنیانهای هویتی مشترک ایرانی ـ اسلامی اخذ نموده و زیست جهان خود را اینگونه سامان داده است. حتی وقتی با او صحبت کنید، درمییابید که عشق و ارادت او به دین از یک دیندار به حسب ظاهر بیشتر است.
البته جامعه ایران یک جامعه بسیار عاطفی است؛ چه اینکه حسب ذخائر فرهنگی و ادبی ما، قوه خیال در فرهنگ ما غلبه دارد و از چنین جامعهای، انتظار عکسالعملهای ناگهانی قابلانتظار است ـ کمتر جامعهای را میبینید که تا این اندازه سرعت تحولات در آن زیاد باشد؛ لذا شناخت جامعه ایران جز از مسیر لایهای دیدن آن محقق نمیشود. امام (ره) با استفاده از ظرفیت این لایههای فرهنگی ـ اجتماعی از عمیقترین لایه وجودی جامعه ایرانی ـ فطرت فرهنگی برای اتحاد مردم استفاده نمود، این امکان همچنان در لایههای مختلف جامعه ایرانی وجود دارد که در مواقع و موقفی نمایان میشود؛ از امور ملی ـ هویتی تا مواسات و برادری در حوادث، تا همدلی و یاریگری در امور اجتماعی و عام المنفعه...
اگر نهادهای دینی بخواهند فعالیت و سرمایهگذاری بیشتری کنند، در همین بعد عاطفی و فرهنگی است؛ چرا الان یک مداحی میتواند افراد و اقشار مختلف را جذب کند؟ چون او با حس و عاطفه سروکار دارد. در این زمانه که زمانه عبور از عقلانیت مرسوم و ملال آور است یعنی جهان اجتماعی امروز بیشتر رنگ و بوی عاطفه دارد تا عقلانیت - هرچه قدر بتوانیم از آن عقلانیت عبور کنیم و به آن احساس و عاطفه نزدیک شویم، ما مسیر درستی را در نسبت با جامعه ایرانی پیش بردهایم لذا در کارهای فرهنگی، پیشفرض آنالوطیقایی در مورد جامعه ایرانی جواب نمیدهند ـ پیشفرض بهشدت مغلوطی است ـ گرچه ممکن است در جوامع دیگر اینگونه نباشد!
حرفهای تکراری را کنار بگذاریم
اگر ممکن است بحث را به منظور انسجام بیشتر با نگاه چه باید کرد، جمعبندی کنید.
روحانی: شاید بیشترین دغدغهای که این روزها همه را درگیر کرده، این است که چه باید کرد؟ الان در چه وضعیتی هستیم؟ راهحل و راه برونرفت چیست؟ آینده چه میشود و این سرمایه اندوخته و نیندوخته چه میزان به کمکمان خواهد آمد؟ انقلاب اسلامی مسیری را پشت سر گذاشته که در نقاطی درخشیده است و آن نقاط، نشاندهنده امکانات و ظرفیتهایی است که میشود روی آن فکر کرد. مسجد از آن نقاط درخشان محسوب میشود. باید از کلیشههای مرسوم و از حرفهای بزرگ عبور کنیم و تا جایی که میتوانیم وارد فعالکردن ظرفیتهایی بشویم که میتواند با این نقطه درخشان ارتباط بگیرد و مرحله جدیدی را شکل دهد.
حرفهای تکراری مانند نهادهای موازی در مسجد یا تقسیم مسائل در بین نهادها یا اینکه یک نهاد بالادستی نیاز است که مسجد را سروسامان دهد و... که سالهاست تکرار میشود، گره را باز نمیکند و باید مسیر جدیدی را آغاز کنیم و این مسیر جدید باتوجه به اقتضائات مدرنیته متأخر معنا میشود و حتماً نقطه تأکید آن در این معنا است که ما کنشگرانی را در محلات و رسانهها و در فضای اجتماعی مورد توجه قرار دهیم و از آنها حمایت کنیم تا آنها بتوانند نقشآفرینی داشته باشند.
/انتهای پیام/