تصور کنید زندگی شما با همه جزییاتش درون یک خانه قرار دارد. این خانه یک شاه کلید دارد که در صورت دسترسی به آن هر کسی میتواند به تمام اطلاعات شخصی شما و جزییات زندگیتان دست پیدا کند. از شماره حسابهای بانکی گرفته تا دفترچه خاطرات شخصی و نسخههای پزشکی، صندوق امانات، خودرو و حساب کاربریتان در شبکههای اجتماعی و .... آیا شما حاضرید یک کلید یدک از این شاه کلید بسازید و به افراد غریبه بدهید؟ احتمالا عاقلانهترین تصمیم این است که هرگز چنین کاری نخواهید کرد. پس چرا اطلاعات شخصی خودتان را در اختیار هر کسی میگذارید؟
حریم خصوصی مانند کلیدی است که جنبههای شخصی و خصوصی زندگی ما را در خود نگه داشته است و عمومی شدن یا در دسترس دیگران قرار گرفتن آن تاثیر زیادی بر روی ضریب آسیب پذیری شخص دارد.
آنچه در حریم خصوصی شما وجود دارد ملغمهای از سوابق دوستی و روابط خاص شما، تخیلات و بیماری ها، ترسها و امیدها، پیروزیها و شکستهای زندگی شخصی شماست. کارهای خوب و بدی که تا حالا کرده اید یا خواهید کرد، فکرهایی که در سر دارید، نارساییهای روانی و اخلاقی، اشتباهاتی که مرتکب شده اید، همه و همه در گنجینه حریم خصوصی وجود دارند.
وقتی شما کلید این گنجینه حیاتی را به دست کسی میدهید که دوستش دارید در واقع او را نسبت به مسائلی که شاید برای شما خوشآیند نباشد آگاه میکنید. درست است که شما ممکن است از این به اشتراک گذاشتن حریم خصوصی دچار آسیب شوید، اما صمیمیتی که بین شما وجود دارد مانع سواستفاده از اطلاعات شما میشود و اعتمادی که شما به آن شخص دارید باعث میشود حس امنیت عجیبی کنید که در کنار شخصی هستید که با اینکه امکان سواستفاده از اطلاعات شما و آسیب رساندن به شما را دارد، اما این کار را نمیکند بلکه با فهم رنجهای درونی شما و همدردی با آنها باعث میشود تا لذت بیشتری از همراهی با او ببرید. افرادی که شما را دوست دارند و به اطلاعات شخصی شما دسترسی دارند در اغلب موارد از آن اطلاعات برای خوشحال کردن شما استفاده میکنند. مثلا تاریخ تولد شما را میدانند و برای غافلگیر کردن شما بر اساس آن یک جشن تولد ویژه برایتان میگیرند. یا بر اساس شناختی که از سلیقه شما دارند هدیهای که برای شما خوشآیند هست میخرند و سعی میکنند از این طریق شما را خوشحالتر کنند. اما آیا همه آنهایی که توانسته اند به حریم خصوصی شما ورود کنند مانند دوستان صمیمی شما هستند؟ آیا همه آنها دنبال رساندن بیشترین نفع به شما هستند؟
کلاه برداران ممکن است از تاریخ تولد شما برای جعل هویت هنگام ارتکاب جرم استفاده کنند. شرکتهای تجاری ممکن است از سلیقه شما سواستفاده کنند و شما را به سمت یک معامله خرید ظاهرا مطابق با سلیقه تان راهنمایی کنند، اما در باطن شما متضرر شوید. دشمنانتان ممکن است از ترسها و نقاط ضعفتان برای تهدید و ارعاب و یا حتی اخاذی از شما استفاده کنند؛ و یا ممکن است افرادی بدون اینکه نفعی به شما برسانند از دادههای شما برای پیشبرد اهداف و برنامههای کاری خودشان بهره ببرند. شاید به همین دلیل است که باید بگوییم حریم خصوصی بسیار امر مهمی است، زیرا فقدان آن، باعث میشود تا دیگران در برابر و علیه شما قدرت زیادی داشته باشند. پاسخ این سوالها برای انسان عاقل بسیار ساده است. قطعا خیر.
حریم خصوصی مهم است، زیرا به مردم در برابر نهادها و دولت ها، قدرت میدهد پس از آن محافظت کنید
مکن است شما فکر کنید و پیش خودتان بگویید من که چیزی برای پنهان کردن ندارم پس ترسی هم از نداشتن حریم خصوصی ندارم. اما شما کاملا اشتباه میکنید. شما چیزهای زیادی برای پنهان کردن و ترسیدن دارید، زیرا خودتان رمزهای شخصی و یا کلید خانه خودتان را به همسایه هایتان نمیدهید. همین قضیه نشان دهنده این است که بالاخره شما هم به حریم خصوصی باور دارید.
بسیاری از مردم فکر میکنند حریم خصوصیشان امن است و کسی به حریم آنها کاری ندارد، چون اساسا انسان ویژهای نیستند یا مسئولیت مهمی ندارند که بخواهند نگران حریم خصوصیشان باشند. اما این نگاه، ساده دیدن واقعیت است. اگر شما مهم نبودید شرکتهای بزرگ و دولتها برای جاسوسی از شما و دسترسی به اطلاعات خصوصیتان این همه هزینه نمیکردند.
در اولین مرحله شما حضور ذهن و تمرکز دارید که همه برای تحت مدیریت درآوردن ذهن شما در حال جنگ با شما هستند. آنها میخواهند بیشتر از شما بدانند تا بتوانند بهتر ذهن شما را مطالعه و رصد کنند و آن را تحت مدیریت خودشان در بیاورند. با این کار آنها به راحتی میتوانند شما را تحت تاثیر قرار دهند و تحریک پذیری شما را کنترل کنند. آنها با شناخت دقیق امیال شما قادر خواهند بود تا افکار و اعمال شما را به سمت و سویی که خودشان میخواهند هدایت کنند و شما هم ناخودآگاه به همان مسیری که برایتان ترسیم کرده اند خواهید رفت. علاوه بر این شما درآمد و پول دارید و شرکتهای زیادی دوست دارند تا شما را به سمت خود بکشند تا از آنها خرید کنید و پولتان را در اختیار آنها بگذارید. همچنین شما عکسها و اطلاعات خصوصی زیادی دارید که هکرها به دنبال فرصتی هستند تا آنها را به سرقت برده و به واسطه آنها از شما اخاذی کنند. حتی برای بسیاری از کسب و کارها مهم است تا شما را بهتر بشناسند تا بدانند مثلا شما از کسانی هستید که برای احیای حقوق خود و دیگران پافشاری میکنند یا از این اخلاقها ندارید و انسان ظلم پذیری در محیط کار هستید و در چنین مواردی مشکلی برای آنها به وجود نمیآورید. شما یک بدن دارید - موسسات دولتی و خصوصی دوست دارند بیشتر در مورد آن بدانند، شاید آن را آزمایش کنند؛ و در مورد بدنهای دیگر مانند بدن شما بیشتر بیاموزید. شما یک هویت دارید - مجرمان میتوانند از آن برای ارتکاب جنایت به نام شما استفاده کنند. شما ارتباطات شخصی دارید. شما یک عضو گروه در یک شبکه هستید. شما فرزند کسی هستید، همسایه کسی، معلم یا وکیل یا آرایشگر کسی هستید. از طریق شما، آنها میتوانند به افراد دیگری دسترسی پیدا کنند. به همین دلیل است که برنامهها و اپلیکیشنها از شما میخواهند به مخاطبین شما دسترسی داشته باشند. شما رای دارید – نیروهای خارجی و ملی از شما میخواهند به نامزدی رای دهید که از منافع آنها دفاع کند. همانطور که میبینید، شما یک فرد بسیار مهم هستید. شما به عنوان یک فرد، منبع قدرت هستید.
در حال حاضر، اکثر مردم میدانند که دادههای آنها ارزش پولی دارد. اما دادههای شما فقط به این دلیل ارزشمند نیستند که میتوانند فروخته شوند. به عنوان مثال، فیس بوک از نظر فنی دادههای شما را نمیفروشد. گوگل هم این کار را نمیکند. آنها قدرت تأثیرگذاری بر شما را میفروشند. آنها قدرت نمایش تبلیغات و قدرت پیش بینی رفتار شما را میفروشند. گوگل و فیس بوک واقعاً در تجارت داده نیستند - آنها در تجارت قدرت هستند. بیشتر از سود مالی، دادههای شخصی مردم، به کسانی که آنها را جمع آوری و تجزیه و تحلیل میکنند، قدرت میبخشد، و این چیزی است که خیلیها برای به دست آوردنش حاضرند هزینههای هنگفتی بکنند.
حالا بیایید کمی دقیقتر به ماجرا نگاه کنیم. قدرت دو جنبه دارد. اولین جنبه قدرت آن چیزی است که فیلسوف آلمانی رینر فورست در سال ۲۰۱۴ به عنوان "ظرفیت A برای ایجاد انگیزه در B به منظور فکر کردن یا انجام کاری که B در غیر این صورت به آن فکر نمیکرد یا آن را انجام نمیداد" تعریف کرد.
بسیاری از مردم فکر میکنند حریم خصوصیشان امن است و کسی به حریم آنها کاری ندارد، چون اساسا انسان ویژهای نیستند یا مسئولیت مهمی ندارند که بخواهند نگران حریم خصوصیشان باشند. اما این نگاه، ساده دیدن واقعیت است. اگر شما مهم نبودید شرکتهای بزرگ و دولتها برای جاسوسی از شما و دسترسی به اطلاعات خصوصیتان این همه هزینه نمیکردند
جنبه دوم قدرت همان چیزی است که ماکس وبر در کتاب اقتصاد و جامعه خود به آن اشاره میکند. یعنی توانایی مردم ونهادها برای اجرای اراده خود علی رغم مقاومت طرف مقابل. پس از نظر وبر قدرت مجال یک فرد یا افراد برای اعمال اراده خود حتی در برابر مقاومت عناصر دیگر که در صحنه عمل شرکت دارند است. پس قدرت بر دو رکن عمده:۱- تحمیل اراده.۲- مقاومت شخص دیگر استوار است. وبر قدرت را معادل سلطه میداند و رابطه بین قدرتمند وقدرت پذیر را مثل رابطه فرمانبر و فرمانروا یا اطاعت و فرمان میبیند. پس از نظر وبر هر کس که در جامعه قوه و استعداد اعمال اراده خود را بر دیگران داشته باشد، واجد قدرت است. ابزارهایی که قدرتمندان از آنها برای تاثیر گذاری روی دیگران استفاده میکنند متعدد است. از جمله سخنرانیهای انگیزشی، توصیههای پدری، توصیف و تقسیر ایدئولوژیک از جهان پیرامون، اغواگری و در نهایت تهدیدهای جدی و موثر. همه اینها ابزاری هستند که اهالی قدرت از آنها برای پیشبرد اهدافشان استفاده میکنند. فورست استدلال میکند که زور وحشیانه یا خشونت اعمال قدرت نیست، زیرا افراد تحت سلطه هیچ کاری انجام نمیدهند. بلکه کاری با آنها انجام میشود. اما نیروی زور و خشونت بی رحمانه یک نمونه از قدرت است. تصور اینکه کسی که ما را از طریق خشونت تحت سلطه خود قرار میدهد، فردی ناتوان است، خلاف عقل است.
به طور خلاصه افراد و نهادهای قدرتمند ما را وادار میکنند به گونهای عمل و فکر کنیم که اگر تاثیرگذاری آنها نبود، آنگونه فکر و عمل نمیکردیم. اگر آنها در مرحله اول نتوانند ما را به اندازه کافی تحت تاثیر قرار دهند تا آنگونه که میخواهند فکر و عمل کنیم، آنگاه افراد و نهادهای قدرتمند به میدان خواهند آمد و با اعمال زور ما را مجبور به انجام کاری کنند که خودمان در شرایط عادی آن را انجام نمیدهیم.
قدرت انواع مختلفی دارد مانند قدرت سیاسی یا اقتصادی و ... اما مهمتر از انواع آن، این است که ماهیت قدرت یک سیالیت ویژهای دارد. قدرت مانند انرژی اشکال مختلف میتواند داشته باشد و این اشکال قابلیت تغییر زیادی دارند. برای مثال یک شرکت ثروتمند میتواند از ثروت خود برای لابی کردن و تاثیر گذاری بر روی سیاست گذاری استفاده کند و یا با هزینههایی که برای تبلیغات میکند افکار عمومی را به همان مسیری که خودش میخواهد، جهت دهد.
قدرت ناشی از در اختیار داشتن اطلاعات حریم خصوصی دیگران، نوع اساسی قدرت در عصر دیجیتال است.
اینکه غولهای فناوری دیجیتالی مانند فیسبوک و گوگل قدرتمند هستند خبر تازه و عجیبی نیست، اما بررسی و کاوش ما در خصوص رابطه بین حریم خصوصی و قدرت میتواند به ما کمک کند تا درک بهتری از نحوه جمع آوری، استفاده و موسسات از این اطلاعات داشته باشیم. اگر ما نسبت به این قضیه و راه کارهای آن اشراف داشته باشیم میتوانیم ابزارها و ایدههایی برای مقابله با گسترش سلطه این نهادها و شرکتها در اختیار داشته باشیم و در صورت لزوم و در مواقعی که نقض حقوقی رخ دهد از حقوق خود دفاع کنیم.
گام اول برای درک اینکه در عصر دیجیتال نهادها چگونه به انباشت قدرت و اعمال آن میپردازند این است که توصیف و تحلیل جامعی از رابطه قدرت، دانش و حریم خصوصی داشته باشیم.
میدانیم که بین دانش و قدرت رابطه تنگاتنگی وجود دارد، در حداقلیترین نوع رابطه، دانش ابزار قدرت است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی از این هم پارا فراتر گذاشته و استدلال میکند که دانش به خودی خود نوعی قدرت است. صرف دانستن امری، قدرت آفرین است و در دانستن، قدرت نهفته است. به همین دلیل با محافظت از حریم خصوصی خودمان، از قدرت گرفتن دیگران جلوگیری باید بکنیم، زیرا این قدرت میتواند علیه خود ما و برای تاثیر گذاشتن روی فکر و عمل ما مورد استفاده قرار بگیرد.
این یک واقعیت است که هرچه کسی بیشتر درباره ما بداند، بیشتر میتواند هر حرکت ما را پیش بینی کند و بر ما تأثیر بگذارد. یکی از مهمترین کمکهای فوکو در درک ما از قدرت، این بینش است که قدرت تنها بر انسانها تأثیر نمیگذارد، بلکه سوژههای انسانی را میسازد (با این وجود، ما هنوز میتوانیم در برابر قدرت مقاومت کنیم و خودمان را بسازیم). قدرت، ذهنیتهای خاصی را ایجاد میکند، حساسیتها را دگرگون میکند، و راههای جدیدی برای حضور در جهان خلق میکند.
در همین خصوص استیون لوکس نظریه پرداز سیاسی بریتانیایی در کتاب قدرت (۱۹۴۷) خود استدلال میکند که قدرت میتواند سیستمی خلق کند تا درون افراد نیازهایی ایجاد کند که در نهایت خلاف منافع خودشان تصمیم گرفته و عمل کنند. در واقع در این نظریه صاحب قدرت منافعی ذهنی را برای اعمال قدرت خود در اشخاص بوجود میآورد که آنان این منافع ذهنی را منافع واقعی خود میپندارند، اما در حقیقت منافع خودشان نیست.
نمونههایی از این نوع قدرت را میتوانیم در نحوه استفاده نهادها و شرکتها از عملکرد دوپامین برای معتاد کردن شما به یک برنامه یا کالا مشاهده کنیم.
قدرتی که در نتیجه دانستن جزئیات شخصی یک نفر به وجود میآید، نوع بسیار خاصی از قدرت است. این قدرت شاید مانند قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی باشد، اما قدرت حریم خصوصی یک نوع قدرت متمایز است، زیرا به کسانی که آن را در اختیار دارند امکان تبدیل آن به قدرت اقتصادی، سیاسی و دیگر انواع قدرت را میدهد. قدرت حریم خصوصی دیگران، نوع اساسی قدرت در عصر دیجیتال است.
فوکو دانش را به خودی خود نوعی قدرت میداند. صرف دانستن امری، قدرت آفرین است و در دانستن، قدرت نهفته است. به همین دلیل با محافظت از حریم خصوصی خودمان، از قدرت گرفتن دیگران جلوگیری باید بکنیم، زیرا این قدرت میتواند علیه خود ما و برای تاثیر گذاشتن روی فکر و عمل ما مورد استفاده قرار بگیرد
در همان سالها کمیسیون تجارت فدرال به کنگره ایالات متحده توصیه کرد که قوانینی برای حفظ و حراست حریم خصوصی در فضای آنلاین تنظیم شود، اما حملات یازده سپتامبر باعث غلبه نگاه امنیتی بر نگاه حقوقی شد و امنیت و دسترسی به اطلاعات خصوصی افراد بر حفظ حریم خصوصی ترجیح داده شد. به همین دلیل توصیهها و برنامههای تنظیم مقررات در این زمینه کلا کنار گذاشته شد. در طول این سالها و در غیاب قوانین نظارتی اقتصاد دیجیتال رشد خوبی کرد و عظمتی که امروز مشاهده میکنیم را به دست آورد. یکی از رانتهای ویژه این اقتصاد علاقه دولتها به دسترسی داشتن به اطلاعات مردم برای کنترل بیشتر آنها است. در واقع این نقض عمده حریم خصوصی را میتوانیم حاصل پیوند نامبارک، اما استراتژیک موسسههای خصوصی با دولتها بدانیم. برای نمونه گوگل دو سال پس از تامین مالی و راه اندازی و با وجود محبوبیت آن، اما هنوز یک مدل کسب و کار پایدار ایجاد نکرده بود. از این نظر، گوگل یک استارتاپ اینترنتی بدون سود بود. سپس، در سال ۲۰۰۰، گوگل سرویس google Ads را راهاندازی کرد و در نتیجه وارد حوزه اقتصاد داده شد. اکنون این سرویس Google Ads نامیده میشود و از دادههای حاصل از تعاملات گوگل با کاربران خود برای فروش تبلیغات سوء استفاده میکند. در کمتر از چهار سال، همین مسیر باعث شد تا این شرکت به سوددهی ۳۵۹۰ درصدی برسد.
جمع آوری و تجزیه و تحلیل انبوه دادههای شخصی به دولتها و شرکت ها، قدرت عجیبی بخشیده است. اکنون دولتها بیش از هر زمان دیگری در مورد شهروندان خود میدانند. به عنوان مثال، استاسی (سرویس امنیتی جمهوری دموکراتیک آلمان)، با همه تلاشهایی که کرد موفق شد فقط در مورد یک سوم جمعیت آلمان پرونده اطلاعاتی داشته باشد. اما سازمانهای اطلاعاتی امروزه اطلاعات بسیار بیشتری در مورد تمام جمعیت کشورهایشان در اختیار دارند. فقط یک مثال مهم را در نظر بگیریم، بخش قابل توجهی از مردم داوطلب اشتراک گذاشتن اطلاعات خصوصی خود در شبکههای اجتماعی هستند. همانطور که لورا پویتراس، فیلمساز آمریکایی در سال ۲۰۱۴ در مصاحبه با واشنگتن پست گفته است: «فیس بوک هدیهای به سازمانهای اطلاعاتی است». در میان دیگر امکانات و ابزارهای اطلاعاتی، این نوع از اطلاعات به دولتها توانایی پیش بینی تظاهرات، و پیش دستی کردن در دستگیری رهبران معترضین را میدهد. داشتن اطلاعات در خصوص مقاومت سازمان یافته قبل از وقوع اعتراض ها، و توانایی سرکوب به موقع آن، رویای همیشگی دولتها بوده است، آروزیی که اکنون به راحتی به واقعیت تبدیل شده است.
قدرت شرکتهای فناوری، از یک سو با داشتن کنترل انحصاری بر دادهها و از سوی دیگر با توانایی پیشبینی هر حرکت ما شکل میگیرد این امکان به نوبه خود به آنها فرصتهایی میدهد تا بر رفتار ما تأثیر بگذارند و این تأثیر را به دیگران بفروشند. به عنوان مثال، موتور جستجوی گوگل تا حدی خوب است، زیرا الگوریتم آن اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به سایر رقبای خود دارد. دادههای ما به شرکتهای فناوری اجازه میدهد تا رفتار ما را پیش بینی کرده و بر آن تأثیر بگذارند. گوگل با حجم دادهای که به آن دسترسی دارد، میتواند بداند چه چیزی شما را در شب بیدار نگه میدارد، چه چیزی را بیشتر آرزو میکنید، چه برنامهای برای آینده خود دارید. سپس این اطلاعات را به شرکتهایی که نیاز به دانستن این امور دارند بفروشد.
شرکتها همچنین ممکن است دادههای شما را با «کارگزاران داده» به اشتراک بگذارند که بر اساس همه چیزهایی که در مورد شما میدانند (یا، بهتر است بگوییم، همه چیزهایی که فکر میکنند میدانند)، فایلی را برای شما ایجاد میکنند و سپس آن را به هر کسی که مایل به خرید آن است، میفروشد. - بیمه گران، دولت ها، کارفرمایان، حتی کلاهبرداران-.
کرکسهای داده در استفاده از هر دو جنبهی قدرت که در بالا توضیح داده شد به طرز باورنکردنی زیرک هستند: آنها ما را مجبور میکنند دادههای خود را کم و بیش داوطلبانه در اختیار آنها بگذاریم، حتی زمانی که سعی میکنیم در برابر این کار مقاومت کنیم.
عصر دیجیتال راههای جدیدی برای حضور در جهان خلق کرده است این راهها و امکانات همیشه در جهت بهتر شدن زندگی ما نیستند.
همانطور که بنت فلایوبرگ (Bent Flyvbjerg) دانمارکی در عقلانیت و قدرت (۱۹۹۸) اشاره میکند، قدرت دانش، روایتها و عقلانیتی را تولید میکند که برای ساختن واقعیتی که میخواهد به آن کمک میکنند. امروزه فناوری تداوم بخش روندهای جنسیتی و نژادپرستانه است و نابرابری را بدتر میکند، این فناوری با این مشخصات لزوما، پیشرفت نیست. برخورد تجاری با دادهها و به عنوان یک کالا به آن نگاه کردن راهی برای کسب درآمد برای شرکتها است و ربطی به ساخت محصولات خوبتر ندارد. انباشت دادهها راهی برای انباشت قدرت است. در واقع شرکتهای فناوری با بهانههای مختلف لحظه به لحظه در حال جمع آوری دادهها و رصد حریم خصوصی کاربرانشان هستند. گرچه آنها این کار را لازمه پیشرفت و ارائه خدمات بهتر میدانند، اما میدانیم که این فعالیتها بیشتر جنبه تجاری داشته و ربطی به اختراعات جدیدتر در جهت افزایش رفاه عمومی ندارد. آنها در واقع به دنبال افزایش قدرت خود هستند تا بتوانند ثروت و نفوذ بیشتری کسب کنند.
در دنیای آنلاین موسسات و دولتها به سادگی و راحتی استقلال و حق اختیار ما را نقض میکنند. در حقیقت مشخصه عصر دیجیتال تاکنون این بوده است که موسسات هرکاری دلشان خواسته است با دادههای حریم خصوصی انجام میدهند؛ و هر زمان که به آن نیاز داشته باشند با دور زدن ما مستقیم به حریم خصوصی ما وارد شده و اطلاعات مورد نیاز خودشان را بر میدارند. در دنیای آفلاین این نوع رفتار «دزدی» است، اما همین نکته مهم که این دزدی در جهان آنلاین با این نام شناخته نمیشود نشان دهنده قدرت فناوری بر روایتها است.
درست است که موسسات در عصر دیجیتال قدرت را از طریق ذخیره حریم خصوصی انباشت کرده اند، اما ما میتوانیم دادههایی را که آن را حفظ میکنند، بازیابی کرده و جمعآوری دادههای جدید آنها را محدود کنیم. فوکو استدلال میکرد که حتی اگر قدرت سوژههای انسانی را بسازد، ما این امکان را داریم که در مقابل قدرت مقاومت کنیم و خودمان را بسازیم. قدرت فناوریهای بزرگ بسیار قوی به نظر میرسد. اما خانه فناوری تا حدودی بر اساس دروغ و دزدی ساخته شده است. اقتصاد داده میتواند مختل شود. قدرتهای فناوری بدون دادههای ما چیزی نیستند. فعال شدن بخش کوچکی از مقررات، کمی مقاومت از سوی شهروندان، و چند کسب و کار اگر شروع به ارائه خدمات حفظ حریم خصوصی به عنوان یک مزیت رقابتی بکنند، غولهای فناوری خیلی زودتر از چیزی که فکرش را بکنید به زانو در میآیند.
هیچ کس به اندازه خود شرکتهای فناوری از آسیب پذیری خود آگاه نیست. به همین دلیل است که آنها سعی میکنند ما را متقاعد کنند که در نهایت به حفظ حریم خصوصی ما اهمیت میدهند (علی رغم آنچه وکلایشان در دادگاه میگویند). به همین دلیل است که میلیونها دلار برای لابی کردن هزینه میکنند. اگر آنها در مورد کاربری محصولات خود به نفع کاربران و جامعه مطمئن بودند، نیازی به لابی کردن نداشتند. شرکتهای فناوری تاکنون از قدرت خود سوء استفاده کرده اند و زمان مقاومت در برابر آنها فرا رسیده است.
در عصر دیجیتال، مقاومت الهام گرفته از سوء استفاده از قدرت، تکلش (techlash) نامیده میشود. این واژه در دیکشنری آکسفورد اینگونه تعریف شده است:واکنشی منفی، قوی و گسترده به قدرت و نفوذ شرکتهای فن آوری بزرگ، به ویژه کسانی که مستقر در سیلیکون، ولی هستند. به بیان ساده، دوران اعتماد کورکورانه به ۵ شرکت بزرگ فناوری - آلفابت (گوگل)، آمازون، اپل، فیس بوک و مایکروسافت - به پایان رسیده است.
سوء استفاده از قدرت به ما یادآوری میکند که قدرت باید محدود شود تا تأثیر مثبتی در جامعه داشته باشد. حتی اگر شما از علاقهمندان به فناوری هستید، حتی اگر فکر میکنید کاری که شرکتهای فناوری و دولتها با دادههای ما انجام میدهند ایرادی ندارد، باز هم باید مطالبه کنید تا قدرت محدود باشد، زیرا هرگز نمیدانید چه کسی در راس هرم قدرت بعدی خواهد بود. ممکن است نخست وزیر جدید مستبدتر از نخست وزیر قبلی باشد. مدیر عامل بعدی شرکت بزرگ فناوری بعدی ممکن است به اندازه کسانی که تاکنون دیدهایم خیرخواه نباشد. شرکتهای فناوری در گذشته به رژیمهای توتالیتر کمک کردهاند شاید در آینده نیز بخواهند این کار را تکرار کنند. کسب و کارها دادهها را با دولتها به اشتراک میگذارند و مؤسسات عمومی دادهها را به شرکتها میفروشند. فکر نکنید از آسیبهای نقض حریم خصوصی در امان هستید، شاید فکر کنید به این دلیل که جوان، مرد، سفیدپوست و سالم هستید دچار آسیب نمیشوید. ممکن است فکر کنید که دادههای شما فقط به نفع شما کار میکنند و هرگز علیه شما کار نمیکنند. اما توجه داشته باشید دموکراسی که شما آن را بدیهی میدانید ممکن است به یک رژیم استبدادی تبدیل شود و در آن شرایط دادههای شما ابزار اعمال قدرت نهاد استبداد علیه شما خواهد شد.
علاوه بر این، حریم خصوصی فقط مربوط به شما نیست. حریم خصوصی هم شخصی و هم جمعی است. وقتی حریم خصوصی خود را افشا میکنید، همه ما را در معرض خطر قرار میدهید. قدرت حفظ حریم خصوصی برای دموکراسی ضروری است - برای اینکه مردم بر اساس اعتقادات خود و بدون فشار بی مورد رای دهند، برای اینکه شهروندان به صورت ناشناس بدون ترس از عواقب اعتراض کنند، برای اینکه افراد آزادی در معاشرت داشته باشند، نظر خود را بیان کنند، آنچه را که کنجکاو هستند بخوانند-. اگر قرار است در یک دموکراسی زندگی کنیم، بخش عمده قدرت باید در اختیار مردم باشد. اگر بیشتر قدرت در اختیار شرکتها باشد، ما یک پلوتوکراسی خواهیم داشت. اگر بیشتر قدرت در اختیار دولت باشد، نوعی اقتدارگرایی خواهیم داشت. ما برای حفظ قدرت خود و حفظ آزادی خود باید هر روز بجنگیم؛ و اگر از ساختن شرایطی که ایده آل هایمان را میسازد خسته شویم، دموکراسی دیگر وجود نخواهد داشت. حریم خصوصی مهم است، زیرا به مردم در برابر نهادها و دولت ها، قدرت میدهد پس از آن محافظت کنید.
/انتهای پیام/