تأملی در تطورات جامعه ایرانی طی دو قرن گذشته؛
جامعه ایرانی، اجتماعی است دیرین که بار تاریخ را به دوش می‌کشد، در طی ده‌ها قرن گذشته، این جامعه فراز و فرود‌های گوناگونی را تجربه نموده و چالش‌های متعددی را پشت سر قرار داده است، از همین رو انبانی لب ریز از تجربیات تحول را با خود حمل نموده و در نتیجه تکاپو را برای یافت نظمی جدید آغاز کرده است.

گروه راهبرد «سدید»؛ زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ همواره در حال شدن بوده است. اگر برخی با واژه تکامل برای شدن‌های لحظه به لحظه زندگی اجتماعی انسان مخالف باشند، اما به طور قطع اصل تطور را هیچ کس نمی‌تواند به عنوان یکی از عناصر همیشگی زندگی اجتماعی نفی کند. تطور و شدن را ما چه عنصر ذاتی جوامع لحاظ کنیم و یا چه عنصری خارج از گوهره و قوام آن، اما همواره، نمی‌توان تاریخ را فاقد رابطه این دو ترسیم نمود. از همین رو باید گفت که اصل تطور و شدن جوامع در بستر عالم تکوین و در دل تاریخ، شاید به عنوان یک مسئله برای دانش جامعه شناسی و یا فلسفه اجتماع مطرح نباشد. اکنون می‌توان این پرسش را طرح نمود که تطور جامعه چه هنگامی برای دانش جامعه شناسی به عنوان مسئله (موضوعی که نیازمند اندیشیدن و بررسی کردن است) جلوه گر می‌شود؟


تغییر در مسیر خارق عادت
در پاسخ به سوال فوق باید عنوان کرد که جوامع گاه در مسیری حرکت می‌کنند که علی الظاهر در سیر طبیعی خود نباید بدان سمت می‌رفتند. به عبارت دیگر گاه یک جامعه در مسیر شدن خود، از پایگاه و منزل گاهی که در آن موقف آرام گرفته خارج می‌شود، گاه جریان‌هایی در دل جامعه شکل گرفته که مسیر دگرگونی را پیش پای آن قرار می‌دهند. این جریان‌ها در برخی موارد حاصل کنش و واکنش‌های درون خود جامعه با أمر واقع هستند (نظیر جریان نوظهوری که در اروپای قرون وسطی مدرنیته را شکل دادند) و در مواردی نیز حاصل برخورد جوامع با یکدیگر و آشنایی فرهنگ‌ها با هم خواهند بود (نظیر جریان منورالفکری کشور‌های اسلامی در طی دو قرن گذشته).

تکامل یک وضعیت شاید مسئله جامعه شناسی نباشد، اما تحول در یک وضعیت مسئله‌ای جامعه شناختی خواهد بود. برای مثال تبدیل جوامع از حالت روستایی به شهری، تغییر جوامع از حالت کوچ نشین به یک‌جانشین، تحول جوامع از عصر کشاورزی به صنعت و اطلاعات و ... همگی از جمله موضوعات مورد بحث دانش جامعه شناسی است. در این تغییرات یک نظم مستقر متحول شده و نظم جدیدی حاکم می‌شود. به دنباله چنین تغییر نظمی، آداب و رسوم یک جامعه به معنای الگو‌های عملی که کنش اجتماع را سامان می‌داد نیز دگرگون خواهند شد.

انسان موجودی کمال‌طلب
اکنون نوبت طرح این پرسش است که تغییرات معنادار در جوامع چه هنگامی رخ می‌دهند؟ در پاسخ به سوال فوق باید گفت که تطورات یک جامعه در بستر تاریخ را هرچند گاه بدون تحلیل نقش برخی گروه‌های خلاف جریان نمی‌تواند توضیح داد، اما عمده این تغییرات را باید یک پروسه و روند طبیعی آن اجتماع دانست. همانگونه که انسان در مقام تفرد خویش، موجودی کمال طلب بوده و در این مسیر هیچ گونه مانعی را بر نتافته و مقصدی را رضایت بخش نمی‌داند، یک اجتماع نیز از آنرو که متشکل از مجموعه انسان‌ها با چنین صفاتی است، مدام میل به کمال داشته و هیچ مانعی را برنتافته و به مقصدی مشخص رضا نمی‌دهد. به دنبال چنین خصیصه‌ای است که جوامع انسانی، مدام به منظور بهینه کردن خود، چالش‌ها و مسائل گوناگون را حل نموده و از پیش پای بر می‌دارند. اما در این بین تغییرات معنادار هنگامی رخ می‌دهد که جامعه‌ای از بهینه کردن خود و حل مسائل عاجز می‌ماند، در این هنگام است که نظم مستقر با تردید روبرو شده و اگر نتواند راه گریزی برای خود بیابد، به وسیله نظمی جدید که توانایی حل مشکلات موجود را دارد، جانشین می‌شود. طبیعتا در دل این جانشینی است که جامعه متحمل درد فراوانی می‌شود، جدال نیرو‌های اجتماعی نوین با نیرو‌های اجتماعی طرفدار نظم موجود، گاه تا آشفتگی‌های اجتماعی، جنگ و درگیری پیش می‌رود تا در نهایت نظمی رفته و نظم جدیدی مستقر شود. شاید نتوان برای چنین فرایندی نیز انتهایی در نظر گرفت و جوامع مدام در چنین چرخه‌ای خود را بهبود داده و تغییر می‌دهند.

تحولات بنیادین فرهنگ ایرانی
جامعه ایرانی نیز به نظر طی دو قرن گذشته، دچار چنین تطورات معناداری شده است. تطوراتی که گاه در قالب گذار از جامعه سنتی به مدرن و یا شبه مدرن صورت بندی می‌شود. به عبارت دیگر جامعه ایرانی طی دو قرن گذشته، شاهد چالش‌هایی بوده که نظم مستقر در دل جامعه که از آن تعبیر به سنت می‌شود، از حل آن عاجز مانده است. البته که در این ادراک ناکامی، نقش عوامل بیگانه را نباید نادیده انگاشت، عواملی که در یک فضای رقابتی، ضعف سنت جامعه ایرانی در حفظ کیان خود را به رخ کشیدند. از اساس پدیده استعمار هنگامی جلوه می‌کند که ضعف‌های درونی پیامدار پذیرایی جامعه از این پدیده منحوس باشند.

با وجود توصیفات فوق، اما جامعه ایرانی، اجتماعی است دیرین که بار تاریخ را به دوش می‌کشد، در طی ده‌ها قرن گذشته، این جامعه فراز و فرود‌های گوناگونی را تجربه نموده و چالش‌های متعددی را پشت سر قرار داده است، از همین رو انبانی لب ریز از تجربیات تحول را با خود حمل نموده و در نتیجه تکاپو را برای یافت نظمی جدید آغاز کرده است، تکاپویی که در لایه رویین سنت و فرهنگ، به سمت تغییر الگو‌های عمل و آداب و رسوم نیز رفته است.

اجمالا همه این را می‌فهمند که قالب‌های عملی که انسان ایرانی بر آن اساس عمل می‌نموده دچار تحولات گسترده‌ای شده اند. کنش فردی و جمعی انسان ایرانی امروزه از الگو و نظم متفاوت دیگری پیروی می‌کند. الگوی همسرگزینی، عشق ورزی، کنش سیاسی، اشتغال و ده‌ها مسئله دیگر امروزه دچار تحولات بنیادینی در قالب خود شده اند. چنین تغییری هم خود به عنوان یک مسئله شأنیت مطالعه را دارد و هم مولد مسائل دیگری است. از همین رو می‌توان مسائل این پرونده را در ادامه چنین فهرست نمود:


الف: شرح و بیان روایت گونه آنچه از آداب و رسوم و سنت‌های ما ایرانی‌ها تغییر کرده. به عبارت دیگر انسان ایرانی در قرون گذشته چگونه عمل فردی و جمعی خود را سامان می‌داده و بر اساس چه نظم و منطقی دست به این کار می‌زده است. شاید این بخش را بتوان از دل سفرنامه ها، زندگی نامه ها، شرح حال بلاد و شخصیت‌ها و همچنین برخی کتب تاریخ نگاری که به شرح حال فرهنگ و رسوم پرداخته اند جستجو کرد.

ب: بررسی نقش جریان‌های اجتماعی موثر در چنین تحولاتی. در حقیقت جامعه چیزی جز برآیند جریان‌های فعال آن نیست، این جریان‌ها هستند که آینده جامعه را رغم می‌زنند. در کشور ما نیز کم و بیش می‌توان سه جریان فعال را احصاء نمود، جریان استبداد یا شاهی، جریان‌های دینی و اسلامی، جریان‌های توسعه گرا و مدرنیست که نمود بارز آن در جریان روشنفکری است.

ج: روایت تحولاتی که الگو‌های عمل بخش خاصی از جامعه همچون زنان، روحانیون، بازاریان و... را متحول ساخته است.

د: در نهایت به عنوان محور آخر می‌توان به چالش‌هایی که این تغییرات به وجود آورده اشاره نمود. چالش‌هایی که گاه نظم جدید مولد آن است و گاه به نحو خاصه مولود نظم جدید نیست، بلکه اگر آن سنت‌ها و الگو‌های پیشین وجود داشتند، می‌توانست پاسخ بهتری دریافت کند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha