گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ یکی از مسائل فرهنگی جامعه ما مسئله «سبک زندگی زنان» و «مصرفگرائی» است. دکتر نعمتالله فاضلی در این گفتار از مسئله طرد اجتماعی در فضای جامعه ایرانی میگوید. نعمتالله فاضلی، انسانشناس، نویسنده و استاد پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی از سال ۱۳۹۱ تاکنون است.
مصرف زنان را قدرتمندتر از قبل میکند!
زنان از طریق مصرف به تولید قدرت خودشان میپردازند. این طور نیست که زنان اُبژه مصرف شوند یا فقط آن دیدگاه بتواند توضیح دهد. در روابط خانواده یا همسران اینکه خرید کردن، انتخاب کردن، نگهداری کردن و تصمیم گیری درباره کالاها و خدمات از تغذیه و سلامت و بهداشت گرفته تا دکوراسیون و زیبایی شناسی خانه به معنای تولید قدرت برای زن در روابط خانواده یا جامعه است. زنان از طریق مصرف، به ویژه مصرف مدرن نظام مردانه و سلطه را دستکاری میکنند. درست است که نگاههای انتقادی و فمنیستی، معتقدند که بدن زنانه فقط اُبژه جنسی دیده میشود و مصرف باعث میشود که زنان نتوانند بخشی از آن ارزشهای اخلاقی و فاخر را دنبال کنند؛ اما آن روی سکه را هم در نظر بگیرید که زنان با درگیر شدن بیشتر با مقوله مصرف، عملا شکلهایی از اقتدار و قدرت را پیدا میکنند. عملا قدرت را در روابط اجتماعی خود پیدا میکنند؛ که هر دو روی یک سکه است. کنش پیچیدهای است هم میتواند شکل مصرفی شدن زنان را در نظر بگیریم که به نوعی نگاه سنتیتر مطرح هست. هم این روی سکه را در نظر بگیرید که چطور زنان با بازیهای مصرف، بازیهای قدرت را دستکاری میکنند و بخشی از روابط سلطه را تعدیل میکنند؛ چه در روابط خانواده، چه در روابط شهر و شغلی و یا در محیطهای دیگر. این مصرف، چه مصرف کالا یا خدمات یا روابط اجتماعی، امکانی به زن میدهد تا زن بتواند عاملیت داشته باشد؛ زن بتواند تصمیم بگیرد، انتخاب کند، بتواند سلیقه خود را اعمال کند؛ و در نهایت زن بتواند خواسته و نگاه خود را توسعه و تحقق ببخشد. داستان مصرف و زنان هنگامی که در حوزه رسانه قرار گیرد پیچیدهتر میشود؛ به این دلیل که ایدئولوژی در جامعه ما نقش مهمی دارد به خصوص رسانه مثل رادیو و تلویزیون دست حکومت است. ما اساسا رسانه مستقل نداریم. حکومت هم تلقی خاصی از مفهوم مذهبی و با حاکمیت فقهی آن، روایت خاص خودش را درباره زن و بدن زنانه دارد. به همین دلیل، جامعه ما به طور خاص، تکلیف اش متمایز با جامعه بریتانیا یا آمریکا یا جامعه غربی است. جامعهای که رسانهها اولا حکومتی نیستند به این شکلی که در ایران هست؛ دوم اینکه یک ایدئولوژی مذهبی بخصوص فقهی در آنها وجود ندارد.
رسانه در جامعه ما هم از حیث گسترش مصرف یا تلقی فرهنگ مصرف که رسانه ایجاد میکند و هم به ویژه از حیث نقش زن تضادها و تعارضهای وسیعی را در جامعه شکل میدهد. از یک طرف رسانه نمیتواند زنان را از صفحههای نمایش خودش حذف کند و حذف شدنی هم نیست. از طرفی دیگر، بدن میخواهد محجبه باشد؛ میخواهد نماد اقتدار حکومت باشد. بدنی که تلویزیون رسمی میخواهد نشان دهد که از اوامر حکومت اطاعت میکنند، گفتمان رسمی را پذیرفته اند. بدنها مطیع شده و اقتدار سیاسی حکومت توانسته است شکل بگیرد. درست است که این بدن به نوعی اطاعت از فرامین حاکمیت را با حجاب اش یا با مدیریت بدنی که تلویزیون از آن درست میکند، اما از طرفی دیگر نفس حضور زنان در تلویزیون باعث میشود که داستانها عوض شود
رسانه در جامعه ما هم از حیث گسترش مصرف یا تلقی فرهنگ مصرف که رسانه ایجاد میکند و هم به ویژه از حیث نقش زن تضادها و تعارضهای وسیعی را در جامعه شکل میدهد. از یک طرف رسانه نمیتواند زنان را از صفحههای نمایش خودش حذف کند و حذف شدنی هم نیست. از طرفی دیگر، بدن میخواهد محجبه باشد؛ میخواهد نماد اقتدار حکومت باشد. بدنی که تلویزیون رسمی میخواهد نشان دهد که از اوامر حکومت اطاعت میکنند، گفتمان رسمی را پذیرفته اند. بدنها مطیع شده و اقتدار سیاسی حکومت توانسته است شکل بگیرد. درست است که این بدن به نوعی اطاعت از فرامین حاکمیت را با حجاب اش یا با مدیریت بدنی که تلویزیون از آن درست میکند، اما از طرفی دیگر نفس حضور زنان در تلویزیون باعث میشود که داستانها عوض شود. مثلا در نظر بگیرید در سریال امام علی (ع)، مردم و حتی روحانیون متوجه شدند شخصیتی به نام قطام وجود داشت که قطام در تلویزیون، اهمیتش از ابن ملجم بیشتر شد و اهمیتش بیشتر از شخصیتهای تاریخی اسلام شد درست است که محجبه بود. اما داستان زندگی امیرالمومنین (ع) را، چون میخواستند از تلویزیون نشان دهند و زن را واردش کنند اساسا داستان دیگری شد. داستان را خیلی دنیوی و جنسی کرد. همین داستان در سریال حضرت یوسف (ع) هم اتفاق افتاد. داستان زلیخایی که آمد و همه داستانهای مذهبی دیگر. عنصر زنانه وقتی وارد تلویزیون میشود؛ نمیشود جنسیت را از آن حذف کرد و زیبایی شناسانه زنانه و سلیقه و ارزشهای زنانه لاجرم همه چیز را تحت شعاع خود قرار میدهند. معنای این حرف این است که حتی در تلویزیون جمهوری اسلامی هم زنان، رسانهای هستند که همچنان داستانها و روایتهای بزرگ را دستکاری میکنند. اگر چه حکومت سعی میکند این دستکاریها را به نفع خودش انجام دهد، ولی وجود زنان، به نوعی فرمهای فرهنگی را در جامعه شکل میدهد. فرمهای فرهنگی جدیدی که از جهاتی با تناقضات فرهنگی درون سیستم سیاسی روبرو میشویم. از طرفی دیگر هم جامعه، از طریق رسانههای غیرحکومتی، کتاب ها، رمانها و تکنولوژی ها، آگاهیهای جدیدی پیدا کرده است. بخشی از جامعه، هنگام رمزگشایی برنامههای تلویزیونی، روایت خودشان را از زنان در رسانه پیدا میکنند و رمز گشاییهای خودشان را میکنند همانطور که درباره سریال حضرت امیرالمومنین و حضرت یوسف این کار را کردند و در فضایی که جامعه فرهنگ مصرفی گرایی و جنسیتی و زیبایی شناسی زنانه، جهان را رمزگشایی میکند. هر شکلی از وجود زنان در رسانه حتی اگر تمام موازین رسمی حکومت رعایت شود. رمز گشاییها به بخش زیادی از جامعه، همانی نیست که رمزگزاران رسانهای از آن انتظار دارند. بنابراین، ببینید زنان و مصرف را باید از مقولههای جدی در رسانه در نظر گرفت. به این دلیل که حتی مردان، اگر چیزی به اسم فرهنگ مردان در نظر بگیریم. مردان، از طریق زنانه شدن در جهان مصرفی و مصرف گرایی، به بقا و زندگی شان ادامه میدهند. امروزه ما اگر به لباس و پوشش مردان نگاه کنیم میبینیم که نسلهای جدیدتر و جوانتر، آن چیزی که تفاوت بین زنانه و مردانه بوده است به شدت کاهش پیدا کرده است. انواع میکاپهای زنانه، در مردان هم گسترش پیدا میکند یا زبان زنانه در مردان نیز گسترش پیدا میکند گفتن «فدات بشم» و «عزیزم» برای مردان آسان شده است. حتی آن کنش صمیمی و غیر رسمی که زنان دارند، در مردان گسترش پیدا میکند. ببینید آن ساختار مردسالار پیشین، اینطور اقتضا میکرد که مردان بیشتر رسمی باشند و در موضع فرادستی خود با زبان اقتدارگرایانه، غیرصمیمی و فرمال تعریف شوند و زنان در گروههایی که از نظر ساختار فرودستتر هستند صمیمیتر و غیر رسمیتر هستند. اما الان شاهد این هستیم که زبان تغییر میکند مردان هم غیر رسمی میشوند و زبان زنانه به کار میبرند احساسی و عاطفی میشوند و الی آخر.
طمعِ لذت، مردان را اسیر فرهنگ مصرفیِ زنانه میکند
این را توضیح میدهم که مردان چطور از زنانه شدن زبانشان یا مدیریت بدنشان یا آرایش شان و حتی علائق و سلیقه و انتخاب هایشان مصرفی میشوند یا بهتر بگویم زیستن در فرهنگ مصرفی را در آنها ایجاد میکند؛ یا در فرهنگ مصرفی، لذت گرایی، اصل بنیادین فرهنگ مصرفی است. اینکه لذتها را نباید به تأخیر انداخت. اینکه در سکس، هدف اصلی رابطه جنسی، تولید فرزند نیست. چون فقط یک فرزند میخواهند و تصمیم میگیرند مثلا پنج یا ده سال بعد از ازدواج شان بچه دار شوند یا کلا بچه دار نشوند. اما اتفاقا تجربه رابطه جنسی دهها و صدها برابر افزایش پیدا کرده است و مردان، خیلی بیش از گذشته، مشتری یا محتاج امر جنسی شدهاند و این همان مسیری است که مردان را وابسته به زنان میکند و مردان برای اینکه بتوانند سایر لذت هایشان را تجربه کنند؛ توی زیبایی، فراغت، سرگرمی، لاجرم خودشان را وابسته و محتاج امر زنانه کرده و میکنند.
در فرهنگ مصرفی، این مردان هم زنانه میشوند هم از طریق مصرف بسیاری از تفاوتهای تاریخی جنسی شان را از دست میدهند. اگر پدر و پدر بزرگ من از یک اقتدار زیادی برخوردار بودند و میتوانستند مردسالاری گذشته را داشته باشند بخشی از آن به خاطر این بود که طمع زیادی برای لذت نداشتند و حریص خیلی از لذتها نبودند و میتوانستند لذت هایشان را به تأخیر بیندازند. در فضای امروز یک جوان، طوری تربیت میشود که دائما نیاز دارد سکس و زیبایی و سرگرمی مصرف کند. این مرد جوان جز اینکه بیشتر به زن وابسته شود راهی دیگر ندارد و دیگر نمیتواند به شکل گذشته رابطه قدرت نابرابر را بازتولید کند و برای اینکه بتواند به خواستههای مصرفی خود برسد باید مماشات کند و منت بکشد تا بتواند در فضای زنانه شده زیست کند و زندگی روزمره داشته باشد. در تلویزیون و شبکههای اجتماعی و فضاهای رسانهای اتفاقا این را میبینیم که فضاهای رسانهای دقیقا این شکل مصرف گرایی را گسترش میدهند. این اشکال جدیدی از وابستگیها حول لذت را گسترش میدهند و شکلهای تازهای از (درست است که خانواده به شکل سنتی اش بنیان هایش را از دست داده است) به تعبیر میشل مفاضلی قبیله گرایی جدید شکل میگیرد در این قبیلههای جدید، گروههای مجازی، سفر، دوستی هست. گروههای زنان و مردان به طور وسیع در آن هستند برخلاف محیطهای رسمی که به تک جنسیتی تأکید میکند در قبیله گرایی جدید که حول فرهنگ مصرفی شکل میگیرد زنان و مردان با همان هویت سکسی و جنسی خودشان و لذت گرایی شان درگیر میشوند و مهمانیها، موسیقیها، سرگرمیها و دورهمیها و آیینها همه اینها شکلهای تازهای از زنانه شدن مصرف، مصرفی شدن فضای فرهنگی در جامعه ایجاد میکند که اینها هسته مرکزی شان زنان هست.
/انتهای پیام/