بررسی چیستی و چگونگی کار فرهنگی مطلوب در گفتگو با علی ذوعلم؛
کار فرهنگی آن تلاش هوشمندانه هدفمند مخلصانه است که اولا از یک فاعل و کنشگر فرهنگ‌مند برآمده باشد و ثانیا توانسته باشد در نگرش و رفتار فرهنگی تاثیر گذاشته باشد و عمیق‌ترین کار فرهنگی، کار تربیتی است.
گروه راهبرد «سدید»؛ حجت‌الاسلام علی ذوعلم، مدتی را به‌عنوان رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی فعالیت داشته و حکم مشاور از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته است. ذوعلم هم‌اکنون به‌عنوان عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در حال فعالیت تحقیقی و پژوهشی است. کار فرهنگی مطلوب بهانه‌ای شد تا به سراغ او برویم. با طرح سؤال‌های بی‌پروا با وی به گفتگو نشستیم تا روایتی متفاوت از شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه پیدا کنیم واتفاقا همین هم شد. ذوعلم برخلاف روایت موجود معتقد است که جامعه ما به‌خصوص نسل جدید در فرهنگ رشد کرده و مطالبه‌گر شده است، جامعه‌ای که قانون‌گراست و یک لایه‌های عمیق وجدان انقلابی در آن شکل‌گرفته است. مشروح این گپ و گفت در ادامه از منظر شما می‌گذرد:

 

به نظر می‌رسد طی سال‌های هر وقت بحرانی در سطح جامعه پیش‌آمده، حاکمیت اراده کرده تا با امر فرهنگی بر این مشکلات فائق بیاید. با همین ایده هم بودجه‌های زیادی به دستگاه‌ها و سازمان‌های مختلف تخصیص داده است. اما مرور کارنامه دستگاه‌های فرهنگی این حس را القا می‌کند که ما چندان توفیقی در پیش برد امور فرهنگی نداشته‌ایم. شاید در تعریف کار فرهنگی دچار اشکال بوده‌ایم و یا شاید اولویت‌ها را درست تشخیص نداده‌ایم. اینکه ما چه اشتباه‌هایی کرده‌ایم که احساس نابسامانی فرهنگی می‌کنیم، سؤال اصلی ما در این پرونده است. بر مبنای همین مقدمه کوتاه، بفرمایید که تعریف صحیح کار فرهنگی چیست؟

ذوعلم: من این فرض اولیه شما را هم قبول دارم و هم ندارم؛ اینکه دستگاه‌های بسیاری به نام کار فرهنگی عملیات‌های بسیاری طی این سال‌ها انجام داده‌اند کاملا درست است و اینکه علیرغم فشار‌های اقتصادی موجود، بودجه‌های خوبی هم برای کار‌های فرهنگی اختصاص داده شده؛ این هم نکته درستی است، اما بنده معتقدم نتیجه کار‌های فرهنگی ما در طی این سال‌ها موفقیت آمیز و موثر بوده، ولی کافی نبوده است.

ما در این جنگ فرهنگی علیرغم این چالش‌های بسیار، به یک رشد چشمگیری در عرصه‌های مختلف رسیدیم. یعنی شما به جوان معترض امروز هم که نگاه می‌کنید، این اعتراض و مطالبه اش اتفاقا برآمده از همان فرهنگ انقلابی است و یا اگر در جبهه انقلاب نقد‌های عمیق و اساسی را مشاهده می‌کنید، این‌ها همه ناشی از این مساله است که مطالبه گری‌های ما رشد بسیاری داشته است

ما به هر حال از قبل از انقلاب دچار خلا‌ها و کاستی‌های فرهنگی بسیار عمیقی در سطح جامعه بودیم و اصلا اینطور نبوده که با رویداد انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ماه ۵۷ همه آن‌ها یک شبه حل شده باشد. بلکه آن‌ها به نظام جدید منتقل شد و اتفاقا به دلیل اینکه یک فضای آزادی بوجود آمد، برخی از این چالش‌هایی که سربسته باقی مانده بود، اصطلاحا سر باز کرد و خودش را نشان داد. به هر حال بین طیف قدمیی و سنتی فرهنگی ما و آن طیف روشنفکر و متجدد ما یک چالش متولد شد. این موضوع برای بعد از انقلاب هم نیست بلکه پیش از مشروطه شروع شده بود. همچنین چالش فرهنگی انفعال و انسداد اجتماعی و سیاسی در جامعه ما که فرهنگ سیاسی جامعه ما را به شدت تخریب کرده بود از سده‌های قبل از انقلاب ایجاد شده و روز به روز هم تشدید شده بود و یا برخی از چالش‌های اخلاقی، رفتاری و معنوی که در جامعه ما وجود داشته است.

بعد از پیروزی انقلاب یک نیروی جدیدی برای تخریب فرهنگی در جامعه وارد میدان شد تا بتواند از طریق ادراک سازی‌های انحرافی و تحریف شده، پتانسیل انقلاب را تضعیف کند. همان واقعیتی که به عنوان تهاجم فرهنگی و یا شبیخون فرهنگی از آن یاد شد و رهبر معظم انقلاب بار‌ها آن را مطرح کردند، یک واقعیتی است که مراکز مخالف انقلاب اسلامی که عمدتا جبهه استکباری بود و عمدتا منافع خودش را از دست داده بود، از طریق کار فرهنگی مخرب سعی کرد تا این مقاومت فرهنگی را تضعیف کند و به نقل از منابع رسانه‌ای خودشان در این راه سرمایه گذاری‌های بسیاری انجام دادند؛ پس این مورد هم به چالش‌های قبلی اضافه شد و در برابر همه این‌ها کار‌های فرهنگی زیادی هم صورت گرفت.

بنده معتقدم ما در این جنگ فرهنگی علیرغم این چالش‌های بسیار، به یک رشد چشمگیری در عرصه‌های مختلف رسیدیم. یعنی شما به جوان معترض امروز هم که نگاه می‌کنید، این اعتراض و مطالبه اش اتفاقا برآمده از همان فرهنگ انقلابی است و یا اگر در جبهه انقلاب نقد‌های عمیق و اساسی را مشاهده می‌کنید، این‌ها همه ناشی از این مساله است که مطالبه گری‌های ما رشد بسیاری داشته است که همین به اعتقاد بنده از رشد فرهنگی در جامعه ناشی می‌شود.

 

یعنی شما این جنس مطالبه گری‌های جوانان را ناشی از رشد و بالندگی فرهنگی می‌دانید؟

ذوعلم: بله؛ قطعا همین طور است. کافی است شما سایر جوان‌های دیگر کشور‌ها را مشاهده کنید که واقعا چنین مطالباتی ندارند و در دنیای دیگری سیر می‌کنند، نه به جامعه نقد دارند و نه اصلا تعهد فرهنگی در خودشان احساس می‌کنند درصورتی که باید به این نکته اذعان داشته باشیم که اکثر جوان‌های ما افرادی مطالبه‌گر از جنس حوزه فرهنگ هستند.

 

 مگر قبل از انقلاب این جنس مطالبه‌گری در بین جوانان وجود نداشته که شما حالا این مورد را از دستاورد‌های فرهنگی انقلاب می‌دانید؟

ذوعلم: خیر؛ به این صورت نبوده و بسیار محدود بوده است؛ بنده خاطرم است در آن سال‌ها که دانشجو بودم واقعا یک طیف بسیار اندک و محدودی از دانشجویان واقعا دغدغه‌های فرهنگی داشتند و اکثر دانشجویان به فکر این بودند که مدرکشان را بگیرند و به زندگی شان بپردازند. البته در دو سه سال قبل از انقلاب و به واسطه گسترش اندیشه‌های انقلابی، این جنس نگاه‌ها هم افزایش پیدا کرده بود.

 

 البته که امروزه نباید گسترش فضای مجازی را در این افزایش آگاهی‌ها و جنس مطالبه گری‌ها نادیده گرفت.

ذوعلم: بله قطعا موثر است.


می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که شاید در سال‌های پیش از انقلاب هم اگر مانند امروز فضای مجازی در اختیار جوانان بود، شاید کنشگری‌های فرهنگی اجتماعی آن‌ها نیز افزایش پیدا می‌کرد.

امروزه فضای مجازی در بین همه کشور‌ها وجود دارد و آیا مطالبه گری‌های فرهنگی در بین جوانان سایر کشور‌ها به مانند جوانان ما وجود دارد؟ می‌توانید براحتی این را مقایسه کنید. البته این تنها یک بعد از رشد فرهنگی است و بعد‌های اخلاقی و معرفتی جوانان ما نیز افزایش چشمگیری داشته است. درک فرهنگی جوانان ما یعنی ادراک هویتی، احساس خودباوری و اعتماد به نفس و آن ایستادگی که بر اثر آن شکل گرفته است؛ بالاخره امروز همین جوان‌ها هستند که در برابر انواع فشار‌ها و تهدید‌ها ایستاده اند

ذوعلم: بله؛ قطعا متفاوت بود، اما امروزه فضای مجازی در بین همه کشور‌ها وجود دارد و آیا مطالبه گری‌های فرهنگی در بین جوانان سایر کشور‌ها به مانند جوانان ما وجود دارد؟ می‌توانید براحتی این را مقایسه کنید. البته این تنها یک بُعد از رشد فرهنگی است و بُعد‌های اخلاقی و معرفتی جوانان ما نیز افزایش چشمگیری داشته است. درک فرهنگی جوانان ما یعنی ادراک هویتی، احساس خودباوری و اعتماد به نفس و ایستادگی که بر اثر آن شکل گرفته است؛ بالاخره امروز همین جوان‌ها هستند که در برابر انواع فشار‌ها و تهدید‌ها ایستاده‌اند. وقتی درباره جوان‌ها صحبت می‌کنیم، الزاما فقط درباره جوان‌های حاضر در کف خیابان که صحبت نمی‌کنیم؛ بلکه امروزه در همه حوزه‌های صنعتی، کشاورزی، دفاعی، آموزشی و هنری جوان‌ها حضور دارند و من باور دارم که جوان‌های جامعه ما امروز به این توانمندی از فرهنگ رسیده‌اند. چون فرهنگ یک امر واقعی است نه لزوما مکتوب؛ یعنی واقعیتی است که در نگرش‌ها، کنش‌ها، رفتار‌ها و واکنش‌های آحاد جامعه شکل می‌گیرد و برآیند آن همان تصویر فرهنگی می‌شود که ما در جامعه با آن سر و کار داریم.


 به نظر شما در بین بیشتر آحاد جامعه این ذهنیت وجود دارد که نسل جوان ما به لحاظ فرهنگی رشد کرده است؟ به عنوان مثال وقتی در بین مردم از دستاورد‌های پزشکی و یا دفاعی صحبت می‌شود، به احتمال زیاد عموم جامعه به این ذهنیت رسیده‌اند که کشور ما در این حوزه‌ها حرفی برای گفتن دارد و طی این سال‌ها به یک رشد و بالندگی رسیده است. اما آیا همین باور و ذهنیت در خصوص رشد مسائل فرهنگی وجود دارد؟

ذوعلم: من یک پژوهش و کار میدانی حدود ۲۰ سال گذشته به نام «انقلاب و ارزش‌ها » انجام دادم و یک نکته در این پژوهش وجود داشت و آن اینکه بسیاری از مردم اظهار می‌کردند که ما به لحاظ ارزش‌های فرهنگی موجود در جامعه رشد چندانی نداشتیم، اما در مقایسه خود با فرزندانشان، اکثرا بر این باور بودند که فرزندانشان رشد فرهنگی بیشتری نسبت به خودشان داشته‌اند. این مساله ما را به این نکته متوجه کرد که جامعه به صورت ناخودآگاه یک سری انتظارات و توقعات بسیار فراخی در باب فرهنگ دارد که معمولا خودش را بسیار پایین‌تر از آن سطح می‌بیند؛ یعنی به عنوان مثال انتظار ندارد که حتی یک فروشنده در بازار بی انصاف باشد و حتی یک مورد را هم زیادی می‌داند، ولی همین بی انصافی را وقتی در بین سایر جوامع بررسی می‌کنید، واقعا این طور نیست که کشور ما آمار عجیب و غریبی داشته باشد. یا مثلا سال‌هاست که بسیاری اظهار می‌کنند، مردم ما افرادی هستند که قانون و نظم را کمتر رعایت می‌کنند؛ اما آیا در سایر کشور‌ها قانون مداری به عنوان یک امر فرهنگی و نه امری تحمیلی همین طور است؟


یعنی شما می‌فرمایید ما اوضاع مناسب تری به لحاظ قانون مداری در مقایسه با کشور‌های اروپایی داریم؟

ذوعلم: نه؛ من همچین ادعایی ندارم. عرض من این است وقتی شما می‌گویید که جامعه این احساس و ذهنیت را ندارد که ما به لحاظ فرهنگی رشد کرده‌ایم، من معتقدم که او بر اساس سطح توقعات بالایی که دارد به این نتیجه رسیده است.

بیایید مسائل نمادین در جامعه را مثال بزنیم؛ همین مساله پوشش بانوان که امروزه خیلی درباره آن صحبت می‌شود. واقعا میانگین پوشش بانوان ما به لحاظ هنجارمندی از باقی کشور‌ها بدتر است؟ اصلا این طور نیست.


بدتر از چه کشورهایی؟ در مقایسه با کشور‌های اسلامی؟

ذوعلم: اصلا شما مطلقا مقایسه کنید؛ حتی در مقایسه با کشور‌های اسلامی، واقعا در کشور‌های اسلامی پوشش بانوان به مانند کشور ما رعایت می‌شود؟ البته اینکه این نکته ناشی از چه مساله‌ای است. در برخی از کشور‌ها به دلیل اینکه یک بافت قومیتی و سنتی دارند، به همین جهت آن زن این احساس را دارد که اگر این نوع پوشش را نداشته باشد، از طرف جامعه طرد خواهد شد. نه اینکه حالا این عنصر در جامعه ما وجود ندارد، ولی بسیار ضعیف‌تر است و زنان در جامعه ما حجاب خودشان را با افتخار حفظ می‌کنند و اتفاقا فریاد هم می‌زنند که من این حجاب را قبول دارم. بله قطعا یک عده‌ای هم ممکن است که این پوشش را قبول نداشته باشند. بنده قبول دارم که ما چالش‌های بسیاری در حوزه‌های فرهنگی داریم، اما معتقدم کماکان در همان جنگ فرهنگی شکست نخورده‌ایم؛ بلکه مقاومت کرده‌ایم و ایستاده‌ایم.

اینکه شما اظهار می‌کنید که ما در این سال‌ها کار‌های فرهنگی بسیاری انجام داده‌ایم، اما گویا آن‌ها موثر نبوده‌اند، بله بنده هم می‌خواهم بگویم که این کار‌ها آنچنان که باید موثر نبوده است، ولی بی‌تاثیر هم نبوده است که ما توانسته‌ایم مقاومت کنیم و بایستیم.


 اگر حضرت عالی به عنوان یک کارشناس فرهنگی بخواهید به این موفقیت‌های فرهنگی درصدی تعیین کنید. چه سهمی برای آن‌ها قائل هستید؟

یک لایه‌های عمیق شعور و وجدان انقلابی در جامعه ما شکل گرفته که برای خیلی‌ها ملموس نیست، ولی وجود دارد و اثربخش هم هست. البته این‌ها هیچ کدام نه عذر و بهانه است و نه توجیه که بگوییم شورای عالی انقلاب فرهنگی ما ضعیف بوده و کار نکرده است، بله همه باور داریم که وزارت ارشاد و به خصوص آموزش و پرورش ما بسیار ضعیف کار کرده است

ذوعلم: واقعا نمی‌توانم درصدی عرض کنم، ولی این نکته را عرض کنم که من این دو مورد را با هم قبول دارم؛ اینکه کار‌های فرهنگی که در این سال‌ها انجام شده موثر بوده و اتفاقا تاثیر کمی هم نداشته‌اند، ولی قطعا کافی نبوده و ما بدون شک چالش‌های فرهنگی بسیاری پیش رو داریم.


واقعا از شما تقاضا دارم که قدری از فرمایشات کلی و اینکه بله این کار‌های فرهنگی تاثیر گذار بوده فاصله بگیریم و اصطلاحا کف میدانی صحبت کنیم. به نظر شما این تاثیرات فرهنگی که از آن‌ها نام می‌برید، چقدر در جامعه قابل لمس است؟

ذوعلم: من معتقدم که کاملا قابل لمس است. بگذارید از اتفاقات اخیر برای شما مثال بزنم. من سعی کردم تا جایی که امکان دارد این اتفاقات را از نزدیک شاهد باشم؛ حتی گاهی تعرضات زبانی نیز به من می‌شد، اتفاقا چند باری گاز اشک آور هم خوردیم، حتی یک مورد تعرض فیزیکی خفیف هم به بنده شد. من در همان جا شاهد بودم که اکثر مردم با اینگونه رفتار‌ها مخالف‌اند. یعنی فرهنگ سیاسی و اجتماعی جامعه به این سطح و باور رسیده که با این روش اعتراضی نمی‌تواند به حق خود برسد. حتی این روش را محکوم می‌کند و این‌ها به نظرتان ارتقای فرهنگی جامعه نیست؟ و یا اینکه مردم بدون خوف و وحشت به راحتی با مامور نیروی انتظامی حرف می‌زدند و آن‌ها نیز برخلاف پلیس‌های کشور‌های دیگر با همین مردم صحبت می‌کردند، هرچند آن‌ها قانع بشوند و یا نشوند؛ و یا باز در همین روز‌ها بود که یک نفر در حضور بنده به خانمی بی حجاب تذکر می‌داد و به خیال خودش در حال نهی از منکر بود که من آن موقع کاملا سکوت کرده بودم. عده‌ای دیگر به آن فرد نهی زدند که آخوند مملکت در ان باره حرفی نمی‌زند، چون می‌داند الان موقع این حرف نیست، ولی شما نمی‌فهمی! به گمان من یک لایه‌های عمیق شعور و وجدان انقلابی در جامعه ما شکل گرفته که برای خیلی‌ها ملموس نیست، ولی وجود دارد و اثربخش هم هست. البته این‌ها هیچ کدام نه عذر و بهانه است و نه توجیه که بگوییم شورای عالی انقلاب فرهنگی ما ضعیف بوده و کار نکرده است، بله همه باور داریم که وزارت ارشاد و به خصوص آموزش و پرورش ما بسیار ضعیف کار کرده است.

 

اگر بخواهید یک بازتعریفی از کار فرهنگی داشته باشید، چه تعریفی را مناسب می‌دانید؟

ذوعلم: به نظر بنده کار فرهنگی آن تلاش هوشمندانه هدفمند مخلصانه است که اولا از یک فاعل و کنشگر فرهنگ‌مند برآمده باشد و ثانیا توانسته باشد در نگرش و رفتار فرهنگی تاثیر گذاشته باشد و عمیق‌ترین کار فرهنگی، کار تربیتی است. پس ما به یک سری فعالان فرهنگ‌مند و یا تربیت شده فرهنگی نیاز داریم که به آنچه می‌گوید اعتقاد داشته باشد، آنچه را که انجام می‌هد بدون تظاهر، تصنع و کلیشه‌ای باشد. نگاه اداری و بروکراتیک نداشته باشد و از آن طرف باید بتواند در میدان عمل چنان تاثیرگذار باشد که انگیزه رفتار درست فرهنگی در طرف مقابل ایجاد کند نه صرفا یک رفتار کلیشه‌ای فرهنگی.

اینکه اگر ما مثلا فکر کنیم که در یک کلاس درس همه افراد، نماد‌های رفتاری شان باید مطابق با میل ما باشد که اصلا درست نیست؛ بلکه توقع بجایی هم نیست. اما اگر به این نکته توجه داشته باشیم که قبل از نماد، باید آن نهاد فکری و اندیشه‌ای در آن فرد ایجاد شده باشد و مخاطب فرهنگی خود را یک کنشگر فرهنگی به حساب آورد نه یک فرد منفعل و درواقع در همین تعاملات است که کار فرهنگی شکل می‌گیرد. یعنی هر موقع ما بتوانیم تعاملات تربیتی را به عنوان یک فرآیند دوسویه تقویت کنیم و از طرفی نگرش تربیتی را در فعالان فرهنگی خود تقویت کنیم، آن موقع است که فعالیت فرهنگی ما سرعت بیشتری پیدا می‌کند و اثربخشی بیشتری دارد.

ما باید فضا را در سه محیط مدرسه و آموزش و پرورش (که از همه مهم‌تر است)، دانشگاه و حوزه آنقدر فرهنگی و فرهنگ مدار قرار دهیم، نه دانش مدار که خروجی‌های مناسبی از این مجموعه‌ها داشته باشیم. البته در این سال‌ها حرف‌های خوبی هم زده‌ایم، سند‌های تحول هم نوشتیم، ولی این‌ها چقدر به میدان عمل نزدیک شده؟ نه اینکه نشده باشد، قطعا باید بیشتر از این تاثیرگذاری کند.


وقتی درباره عدم ملموس بودن فعالیت‌های فرهنگی گذشته صحبت می‌کنم، شاید این مثال ماجرا را بیشتر موشکافی کند. وقتی به سن افرادی که این روز‌ها کف خیابان مشغول اعتراض کردن هستند، نگاه می‌کنید، معمولا نوجوان‌های ۱۷، ۱۸ تا ۲۰ و خورده‌ای ساله هستند که اتفاقا نه کاری به سیاست‌ها ندارند و از طرفی آرمان هایشان با آرمان و اعتقادات دو نسل گذشته تفاوت‌های بسیاری دارد. وقتی شما مهمترین کار فرهنگی را در کار تربیتی خلاصه می‌کنید، به نظر می‌رسد ما در تربیت این نسل عملا قافیه را باخته‌ایم که حتی نمی‌توانیم براحتی با آن‌ها گفتگو کنیم.

مدارس ما در این سال‌ها برای تربیت فرهنگی فرزندان ما توانمند نشده اند. قطعا این توانمندی فقط با پول تامین نمی‌شود گرچه امکانات و پول هم در جای خود بسیار مهم است. نیاز به یک تحول اساسی در نظام آموزشی ما به شدت احساس می‌شود

ذوعلم: اجازه دهید من چند نکته را در این خصوص عرض کنم؛ ما قطعا در سه فضای مهم مان خلا‌ها و کم کاری‌های بسیاری داریم؛ اولی خانواده است. ما برای توانمند سازی نهاد خانواده در امر تربیتی خیلی کم کاری کرده‌ایم. درست است که در این سال‌ها رادیو، تلویزیون و رسانه ما برنامه‌های بسیاری در این خصوص تولید کرده، اما واقعا چند درصد این برنامه‌ها به دل و ذهن مخاطب شما نشسته و تاثیرگذار بوده؟ در جامعه ما چقدر پدر‌ها و مادر‌ها نوع برخورد درست با فرزندانشان را یاد گرفته‌اند؟ چقدر در درون خانواده فرزندان به یک آزاد اندیشی سوق داده شده‌اند؟ بدون شک ما در این مورد دچار غفلت شده‌ایم و باید کار‌های بنیادی زیادی انجام بدهیم.

دوم نهاد مسجد است. مساجد ما بسیار نسبت به آنچه باید باشند، عقب هستند. یعنی نهادی که در دل محلات است و از گذشته یک رابطه مویرگی بین مسجد و محله وجود داشته است؛ مردمی که اهل مسجد بودند، آن را می‌ساختند و اداره می‌کردند. قطعا امروزه از ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های مسجد به مانند گذشته استفاده نمی‌شود.

سوم نهاد مدرسه است. مدارس ما در این سال‌ها برای تربیت فرهنگی فرزندان ما توانمند نشده‌اند. قطعا این توانمندی فقط با پول تامین نمی‌شود گرچه امکانات و پول هم در جای خود بسیار مهم است. نیاز به یک تحول اساسی در نظام آموزشی ما به شدت احساس می‌شود.

اگر بخواهم به این سه مورد یک محور اساسی دیگر اضافه کنم، قطعا رسانه است. رسانه ملی ما می‌باستی شرایطی ایجاد کند که با مخاطبان خودش یک رابطه صمیمانه و فکورانه ایجاد کند که ما در آن بسیار ضعیف بودیم.

درست است که نوجوان‌ها و جوان‌های نسل حاضر به بازی‌های سیاسی کاری ندارند، اما آن‌ها واقعا به صورت ناخودآگاه بازی خورده مهره گردانندگان رسانه‌ای نظام سلطه شده‌اند. روزانه حجم عمیقی از دروغ‌های رسانه‌ای، شایعه، تحریف جوانان ما را بمباران می‌کنند و این ایراد و اشکال به ما برمی گردد که در این سال‌ها نتوانسته‌ایم یک توانمندی و بصیرت رسانه‌ای در او ایجاد کنیم تا بتواند اخبار را برای خودش پالایش و تحلیل کند.

ما یک شورای عالی فضای مجازی داریم که در مرحله نخست این شورا چقدر به کار خودش باور دارد؟ چقدر خودش را متولی اصلی فضای مجازی می‌داند که بر اساس همین طرح و ایده برای ساماندهی این کار ایجاد کند؟ در زمان فیلترینگ این شورا کجای این دستور قرار دارد و اصلا تحلیلی برای بالادستی‌های خود دارد؟

با همه این تفاسیر بنده کماکان معتقدم که باید به هر دو بال ماجرا توجه داشت؛ معتقدم که در این سال‌ها کار فرهنگی بسیار و موثری صورت گرفته است و قطعا در کنار همه این‌ها هنوز خلا‌ها و ناکامی‌هایی وجود دارد که عمدتا ناشی از یک نگاه بوروکراتیک به فرهنگ بوده است. نگاهمان بیشتر به ظواهر و کلیشه‌ها بوده است. بجای کار‌های کیفی بلند مدت مدام به رویداد‌های کمی و میان مدت توجه داشته‌ایم.

در نگرش‌های مدیریتی فرهنگی مان دچار خلا‌های بسیاری بودیم و هستیم، در نگاهمان به محصولات فرهنگی همچنان دچار خطا هستیم. به نظر حقیر بیشتر مدیران فرهنگی ما باید از خر مدیریت کمی پیاده شوند. برخی از قوانین ما در حوزه فرهنگی به اصلاحات جدی و گا‌ها حذف نیاز دارند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha