طبق قانون اساسی، مالکیت رسانه بهصورت انحصاری است و این انحصاری بودن در دست هر کسی باشد، به دلیل نبود رقابت، قطعاً چالش ایجاد میکند. ذینفعان رسانه در دنیا و ایران متنوع شدهاند و بهتبع آن رسانهها هم نیاز به تنوع دارند. اما در ایران رسانهها را متکثر کردهایم نه متنوع؛ در تلویزیون ۲۰ شبکه راهاندازی کردهایم که همه شبیه به هم هستند
مشکل حقوقی صداوسیما این است که کاملاً در انحصار حاکمیت است. من اعتقاددارم که رسانه باید در اختیار مردم باشد که آن رسانه ممکن است خبری و یا سرگرمی ساز باشد با این تبصره که نظارت محتوای آن رسانهها همچنان باید در اختیار حاکمیت باشد
در زمان آقای جبلی این تحول انجامشده و ایشان با نگاه ایدئولوژیک خود سعی کردهاند تا تلویزیون را به زبان محرومان تبدیل کنند و نخ تسبیح و شعار محوری ایشان و تیم همراهشان هم درباره عدالت است و البته تفسیر خاصی از این واژه که باید توجه بیشتری به محرومان و طبقات پایینتر جامعه انجام شود و اگر رسانه را با ذیل عنوان عدالت رسانهای بخواهیم تعریف کنیم، ایجاد فرصتهای برابر برای همه با تقویت جریان محروم است
تعریف خبر در رسانه ملی اینگونه نیست و تلویزیون و رسانه ملی در ایران روابط عمومی نظام جمهوری اسلامی است و خبرگزاری جمهوری اسلامی نیست؛ اگر تفاوت این دو را بدانیم، کارکرد خبر در تلویزیون نیز برای ما روشن خواهد شد. در رسانه ملی هدف اینگونه نیست که اخبار هر چه سریعتر بهدست مخاطب برسد، بلکه هدف این است که تصویر جمهوری اسلامی را در ذهن مخاطب بهبود ببخشد
اینکه اگر سریالهای ما از تهران فاصله گرفتهاند و پای بلوچ، کرد، لر و... به سریالها باز شده ناشی از همان تفکر عدالت رسانهای است و مشکل اینجاست که حالا باید همان قومیتهای مختلف نیز حرف و نظر ما را بزنند. برای همین است که هیچ تفاوتی در اصل ماجرا به وجود نیامده و یک حرف مشترک فقط از طرف آدمهای متفاوت در حال بیان است