گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بیشتر اوقات تحصیلات دختران، قربانی نگاههای سنتی فضای سیاستگذاری میشود و مردان سیاستگذار با نگاههای محدود خود مانع تحصیل میشوند. در نظام فکری آنها، زنان برای خانه و مردان برای اجتماع ساخته شدهاند. این باور غلط هنوز هم در ذهن و فکر افراد جامعه جریان دارد و موجب میشود تا برخی از زنان نتوانند ظرفیتهای وجودی خود را آشکار کنند. در این گفتگو پای صحبتهای دکتر محمد حسنی - عضو پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش - نشستهایم تا بازماندگی از تحصیل را در نگاه سیاستگذاران برای ما بیان کنند. در ادامه مشروح این گفتوگو را بخوانید.
برای بررسی دقیق موضوع بازماندگی از تحصیل در جامعه و همچنین نسبتسنجی این موضوع با مقوله عدالت آموزشی، باید به الزامات مهمی توجه داشت که یکی از آنها بازماندگی از تحصیل بر اساس فاکتور جنسیت است. بررسی زمینههای فرهنگی و اجتماعی از یک سو و همچنین عملکرد نهادهای مرتبط با این امر از سوی دیگر، در این موضوع ضروری به نظر میرسد. به بیان روشنتر اینکه مسئله بازماندگی از تحصیل چه ارتباط و نسبتی با فاکتور جنسیت در جامعه ایرانی دارد، موضوع صحبت ماست. نظر شما در این باره چیست؟
آمارها نشان میدهد که در سالهای پس از پیروزی انقلاب، موفقیتهای زیادی در خصوص برابری جنسیتی کسب شده است. دختران و زنان ما از حیث دستیابی به فرصتهای عادلانه آموزشی در موقعیت خوبی قرار دارند.
حسنی: من مفهوم عدالت آموزشی را قبول ندارم و به جای آن از تربیت مدرسهای استفاده میکنم. من معتقدم بحث آموزش، فراتر از مدرسه است. برای مثال امروزه نهادهای بزرگی در جامعه وجود دارند که آموزشهای مختلفی به افراد میدهند. نهادهایی که تحت کنترل چندانی هم نیستند. الان که از نهادها صحبت میکنم، ذهنتان به سمتوسوی مدارس خودگردان یا چیزهایی شبیه به اینها نرود. مقصود من آپارات و یوتیوب است. سایتهایی که مراجع قدرتمندی برای آموزش به افراد هستند و اتفاقاً دانشآموزان یا دانشجویان ما نیز میل زیادی به آموزش گرفتن از این مراجع متخصص دارند.
در حال حاضر تعداد زیادی از دخترانِ ما تلفن همراه دارند. این تلفن همراه امکان دسترسی به محتواهای آموزشی در هر زمینهای را برایشان فراهم میکند. دختران و پسران ما بهسادگی میتوانند مهارتهای خود را از رهگذر همین گوشی ساده موبایل پیگیری و تقویت کنند. اما نکته مهم در این میان، تربیت مدرسهای است. بحث ما متمرکز بر مفهوم تربیت مدرسهای است و میخواهیم به این نکته بپردازیم.
تربیت مدرسهای، مبنای عدالت آموزشی
پس یک گام عقبتر از نقطه شروع بحثمان آمدیم! اگر موافقید نخست درباره تربیت مدرسهای صحبت کنیم و بعد با ذهنی روشنتر، سراغ مفهوم جنسیت و نسبت آن با بازماندگی از تحصیل برویم...
حسنی: عدالت در تربیت مدرسهای به معنا این است که ما برای رسیدن به الگو یا اوضاع ایدهآل، متغیرهای زمینهای که مانع حضور بچهها در مدرسه میشوند را حذف کنیم. فرآیند این حذف، بدون درنظرگرفتن مؤلفههایی همچون قومیت، محل زندگی دانشآموز و مواردی از این دست میباشد. بر اساس این دیدگاه؛ بچههای روستایی و عشایری باید به مدرسه بروند، پس مدارس شبانهروزی به وجود میآید. بچههایی با شرایط زندگی در شهرهای بزرگ و کوچک نیز باید درس بخوانند، پس مدارسی متناسب با شرایط آنها به وجود میآید.
معنای اصلی عدالت آموزشی به بیان شما یا تربیت مدرسهای به بیان من، حذف موانعی است که مانع حضور دانشآموزان در مدرسه میشود. یکی از این موانع جنسیت است. فاکتور جنسیت در تمام جوامع بهعنوان یکی از موانع بزرگ عدم دسترسی به مدرسه محسوب میشود. فاکتوری که حضورش در جوامع درحالتوسعه و یا عقبافتاده، پررنگتر است. یونسکو آمارهای وحشتناکی از بچههای بازمانده از تحصیل به ما ارائه میکند که در تمام دنیا به مدرسه دسترسی ندارند. متأسفانه ما در کشور خودمان هم نتوانستیم راههای بیسوادی را به طور کامل مسدود کنیم. این روزها آمار بیسوادی در حال رشد است. عدالت آموزشی باید موانع را شناسایی کند و از بین ببرد. این مهمترین بایسته حرکت در مسیر عدالت آموزشی و البته مدیریت بازماندگی در جامعه ماست.
وقتی از عدالت آموزشی صحبت میکنیم، باید به عرصه فراختر عدالت اجتماعی نیز نظر داشته باشیم. همینجاست که توجه ما به مفهوم عدالت جنسیتی نیز جلب میشود. اما پیش از هر چیز، تعریف عدالت جنسیتی مهم است. عدالت جنسیتی چیست؟ افکار و اندیشههای متفاوت، متعارض و متقابلی درباره ایده عدالت جنسیتی وجود دارد. این موضوع وجوه پیچیدهای برای سیاستگذاران و عرصه سیاستگذاری دارد. اگر تعریف درستی از عدالت جنسیتی ارائه داده شود، در مقام سیاستگذاری هم میتوان بایستههای التزام به این مفهوم را عملیاتی کرد. اوضاع امروز جامعه ایرانی از حیث نزدیکشدن به عدالت جنسیتی، اوضاع خوبی است. آمارها نشان میدهد که در سالهای پس از پیروزی انقلاب، موفقیتهای زیادی در خصوص برابری جنسیتی کسب شده است. دختران و زنان ما از حیث دستیابی به فرصتهای عادلانه آموزشی در موقعیت خوبی قرار دارند. اما اینکه فضای استفاده از این فرصتها و مشغولیتهای پس از آن، به چه اندازه در زندگی دختران مؤثر بوده، بحث دیگری است که در جای خود باید مورد بررسی و مداقه واقع شود.
به نکته خوبی اشاره کردید. مسئله جایگاه خوب جامعه ایرانی از حیث نزدیکشدن به اوضاع عادلانه جنسیتی، از آن دست نکاتی است که در فضای دعواهای سیاسی گم شده است. به نظر شما این اوضاع نتیجه سیاستگذاریهای عادلانه اجتماعی و به طور خاص جنسیتی است؟ یا زمینههای قانونی امکان زیست عادلانه جنسیتی در عرصه آموزش را پیشِ روی زنان و دختران ما قرار داده یا دلایلی دیگر دارد؟
حسنی: مسئله قانون و الزامات قانونی در نسبت با عدالت جنسیتی، مسئله مهمی است. بله، امروز مدرسهای در کشور نیست که دخترها را ثبتنام نکند. اگر چنین مدرسهای وجود داشته باشد، نهادهای بالادستی با او برخورد میکنند. قوانین هم جلوی فعالیت این مدرسه را میگیرد. اصل ۳۰ قانون اساسی، در بند سه با صراحت میگوید که هیچ متغیری نمیتواند مانع تحصیل افراد شود. همچنین بند اول اصل ۴۳ قانون نیز به همین موضوع اشاره دارد. در قانون اساسی با صراحت بیان شده که دین، جنسیت و مکان زندگی نقشی در دسترسی افراد به آموزش ندارد. در سالنامۀ آماری وزارت آموزشوپرورش، در سال ۱۴۰۱، اختلاف آمار دانشآموزان دختر و پسر، نزدیک به ۳۹۰ هزار نفر است؛ یعنی در این سال ۳۹۰ هزار دختر کمتر از پسرها به مدرسه رفتهاند. البته از این آمارهای اولیه نمیتوان نتیجه کلی و دقیقی گرفت؛ بلکه باید به بایستههایی همچون، تعداد موالید دختر و پسر در سالهای قبل هم توجه کرد. معمولاً تعداد پسرها بیشتر از دخترهاست. آمارهای پیشین نشان میداد که در مقابل ۱۰۰ دختر، ۱۰۴ پسر به دنیا میآید. با وجود تفاوت در تعداد موالید، باز هم این دلیل خوبی برای توجیه بازماندگی نیست. اما این میزان خیلی زیاد نیست؛ این اختلاف، بر خلاف قانون اساسی است.
زنستیزی در میان تصمیمسازان سنتی
باید یک تعریف خوب از عدالت جنسیتی، در نسبت با عدالت آموزشی و عدالت اجتماعی و سایر وجوه عدالت، ارائه شود. تعریف بنده از عدالت جنسیتی این است که دختر و زن انسان هستند. در آیات قرآن از هر دو جنس زن و مرد به ناس تعبیر میشوند. حیث مشترک انسان بودن با رعایت تفاوتهایی بین دو جنس، وجود دارد. برای مثال؛ در بحث حقوق، دیه و ارث مسائل جدی وجود دارد که بعضی از آنها حل شده و بعضی دیگر هم توسط فقها در حال حلشدن است. اما اساساً در قران حیث انسانی دختر و پسر تفاوتی ندارد. انسان، بما هو انسان باید مسیر کمال را طی کند. پیامبر نفرمودند که من برای هدایت مردها آمدهام، گفتهاند برای هدایت انسان آمدهام؛ بنابراین هر انسانی ورای جنسیتش باید به فرصتها، شرایط و امکاناتی برابر دسترسی داشته باشد تا بتواند استعدادهای وجودی خود را آشکار کند. زنان و مردان در جامعه باید بتوانند استعدادهای مشترک و غیرمشترک خود را برای بهدستآوردن و ایفای نقشهای سازنده اجتماعی، شکوفا کنند. اما متأسفانه هنوز عدهای از افراد مانند برخی از چهرههای سنتی یا باورمند به برخی جریانات سیاسی یا ایدئولوژیک، معتقد هستند که زن تنها برای نقشآفرینی در خانه و مرد برای نقشآفرینی در محیط بیرون از خانه آفریده شده است. اتفاقاً یکی از این دوستان که تشکیلات مهمی در قم دارد، در جایی میگفت: «از حنجره ماکیان باید صدای قدقد بیرون آید و از حنجره خروس هم صدای قوقولیقوقو! نقش این دو باهم متفاوت است. زن باید در خانه بچهداری و خانهداری کند و وظیفه خود نسبت به اجتماع را به این صورت انجام دهد و مرد هم در بیرون از خانه، وظایف اجتماعی خود را ترتیب دهد؛ بنابراین دختر را برای خانه و خانواده و پسر را برای بیرون از خانه باید تربیت کرد.» بنده هم این دیدگاه و هم دیدگاههای لیبرالی که حریم و مرزی در توجه به تفاوتهای زنان و مردانه ندارند را قبول ندارم.
انسان، بما هو انسان باید مسیر کمال را طی کند. پیامبر نفرمودند که من برای هدایت مردها آمدهام، گفتهاند برای هدایت انسان آمدهام؛ بنابراین هر انسانی ورای جنسیتش باید به فرصتها، شرایط و امکاناتی برابر دسترسی داشته باشد تا بتواند استعدادهای وجودی خود را آشکار کند.
جنسیت فاکتوری بسیار مهمی در تحلیل مسئله عدالت آموزشی است. برای درک موضوع عدالت جنسیتی، باید موضع خود را در قبال مفهوم عدالت و جنسیت مشخص کرد. برای این کار، ابتدا باید مبناهای نظری مختلف را مرور کرد. در غیر این صورت، دچار تردید و بینظمی در اقدام و عمل اجتماعی خواهیم شد. پشتوانههای نظری باید به قانون تبدیل شوند و قوانین به طرحها و برنامهها تبدیل شوند و طرحها و برنامهها، توسط نهادهای مختلف اجرایی شوند. به نحوی که جنسیت، عامل محدودکنندهای برای تعالی انسانی زنان و دختران نشود. هنوز هم تا بحث خانواده مطرح میشود، زنان در کنار خانواده قرار میگیرند و درباره شأن آنها از منظر جایگاه در خانواده صحبت میشود. در قوانین مصوب هم همینطور است. در زمان آقای احمدینژاد، شورایعالی انقلابفرهنگی، آییننامهای تحت عنوان «آییننامه فرهنگی و اجتماعی زنان و خانواده» تصویب کرد که من آن را بررسی کردم. در این آییننامه، نگاه سنتگرا تسلط همهجانبهای بر مصوبات دارد. آییننامههای قبلی تا اندازهای نگاههای آزادمنشانه و تساویگرایانه داشت؛ اما نگاه سنتی اعتقاد چندانی به برابری ندارد و این اعتقاد را در اقصینقاط کارنامه کاریاش به نمایش میگذارد.
زمانی که صحبت از عدالت جنسیتی و دسترسی برابر دختران یا زنان به فرصتهای آموزشی میشود، با خلأ قانونی خاصی در این زمینه روبهرو نیستیم. این در حالی است که مرور آنچه روی زمین رخ میدهد، نشان از فاصلهای معنادار دارد. ارزیابی شما از این فاصله چیست؟
در سیستان و بلوچستان، خیلی از خانوارها دختران خود را بهخاطر وجود مرد در مدرسه، به مدرسه نمیفرستند! دولت مجبور است در شرایط سختی که آن مکان دارد، معلم زن بفرستد تا دخترهای این استان از تحصیل در مدرسه بازنمانند.
حسنی: قبل از انقلاب این مسئله خیلی شدید بود. بنده اوایل انقلاب در روستایی به نام چهار چشمه از توابع خمین، معلم بودم. آن زمان تعداد دختران بسیار کمتر از پسران بود. کلاس درس ابتدایی در آنجا مختلط بود. برای ۱۰ روستا فقط یک مدرسه راهنمایی پسرانه وجود داشت. دختران نمیتوانستند وارد راهنمایی شوند، مگر اینکه خانوادهای داشتند و به شهر مهاجرت میکردند تا دختر خود را به مدرسه راهنمایی بفرستند. در حال حاضر تفاوتها خیلی کاهش پیدا کرده، ولی به حد مطلوبیت نرسیده است.
قوانین تا حدود زیادی دسترسی زنان به فرصتهای مهمی نظیر آموزش را آسان کرده، اما همانطور که شما اشاره کردید در برخی حوزهها مثل اتخاذ سمتهای اجرائی، هنوز زنان و دختران وضعیت عادلانهای را تجربه نمیکنند. ما تا به امروز فقط یک وزیر زن داشتهایم! قانون در بعضی موارد به اولویت داشتن مردان و پسران برای انتصاب یا دستیابی به برخی فرصتها، صراحت دارد. هنوز در قوانین مدنی، برای تقسیم ارث بین زن و مرد تفاوتهایی وجود دارد. اما در مسائل آموزشی، قانون اساسی بهصراحت میگوید که هیچ فرقی بین زن و مرد نیست. هرچند برخی تفاوتهای ریز و جزئی در فضای آموزش نیز مطرح است، مثلاً ممانعت از تحصیل دختران در رشته مکانیک که تضادی هم با نظام ارزشی یا فرهنگی ما ندارد. اما مسیر کلی به سمتوسویی است که میتوان آن را عادلانه ارزیابی کرد.
این ممانعتها و فاصلههای معناداری که اشاره کردید، در فضای آموزش عالی پررنگتر میشود؟
حسنی: بله! در آموزش عالی پررنگتر میشود. اما در آموزش حرفهای، کاملاً جدی است. برخی از رشتهها برای دختران تأسیس نمیشود. علت عدم تأسیس این رشتهها برای دختران قانون نیست، بلکه به دلیل عدم استقبال است. مثلاً رشته مکانیکی از آن رشتههایی است که بهخاطر بستر فرهنگی جامعه ما، دختران به سمت آن نمیروند؛ بنابراین در آموزشوپرورش، برابری مبنا است. ممکن است در رشتهها اختلاف وجود داشته باشد که این اختلاف در قانون ذکر نشده و بیشتر مبنای فرهنگی دارد.
باورهای عرفی، مانع تحصیل دختران
پس میتوان اینطور نتیجه گرفت که سیاستگذار راه را ایجاد کرده، اما نگاهها و باورهای عرفی است که اجازه حضور فعال و تأثیرگذار دختران در همه عرصهها را صادر نمیکند؟
حسنی: متأسفانه بله. در سیستان و بلوچستان، خیلی از خانوارها دختران خود را بهخاطر وجود مرد در مدرسه، به مدرسه نمیفرستند! دولت مجبور است در شرایط سختی که آن مکان دارد، معلم زن بفرستد تا دخترهای این استان از تحصیل در مدرسه بازنمانند. این یک نمونه از نگاهها و باورهای عرفی است که مانع تحصیل زنان و دختران میشود. این باورها هنوز هم وجود دارد و نمیتوان منکر این نگاهها شد.
غیر از سیستان و بلوچستان که نظام ارزشی و هنجاری خاصی در زمینه زیست اجتماعی دارد، در کدام شهرها بحث جنسیت در نسبت با دسترسی به فرصتهای آموزشی پررنگتر است؟
حسنی: من در بلوچستان این مسئله را بیشتر مشاهده کردهام. بعضی از دوستان این نظام ارزشی و هنجاری سیستان و بلوچستان را به فرهنگ اهلتسنن ارجاع میدهند که من با این گزاره موافق نیستم. اهالی تسنن در کردستان هم زندگی میکنند، اما با تحصیل دخترانشان در مدارسی که مردان معلم اند، مشکل چندانی ندارند. مسئله در سیستان و بلوچستان این است که نظام مطلوب آموزشی مردم با نظام ایدهآل و رسمی ما تفاوتهایی دارد. در بلوچستان؛ خیلی از خانوادهها دختران خود را به حوزههای علمیه میفرستند تا آموزشها اسلامی یاد بگیرند؛ بنابراین یکی از موانع دسترسی به مدرسه، محتوای آموزشی است که در سیستم رسمی ارائه میشود. اگر در سیاست آموزشی، سیاست چندفرهنگی و مدارا در خصوص تفاوتهای فرهنگی را افزایش دهیم، این مانع برطرف میشود. برای مثال؛ وقتی یک اهلسنت کتاب درسی را مطالعه میکند، فقط با مفاهیم شیعی روبهرو میشود! که اگر این مانع برطرف شود، والدین اهلتسنن ایرانی، اجازه تحصیل به دختران و فرزندانشان در همین سیستم رسمی را هم میدهند. حضور همه اقشار و طوایف در کلاسهای درس فرصت مهمی است که باید به آن توجه داشته باشیم.
به نظر شما سهم قومیتهای مختلف ایرانی در آموزش، به چه اندازه است؟ عدم توجه به نمادهای خاص قومیتها چه تبعاتی برای نظام آموزشی رسمی دارد؟
حسنی: اگر عدالت آموزشی، عدالت قومیتی را رعایت نکند، باعث واگرایی اجتماعی میشود. این واگرایی، بزرگترین خطر برای جامعه ایرانی است. آقای تقی آزاد ارمکی در کتاب «ایران جامعه ناهموار» از سفیر یونان در ایران نقلقول میکنند که سفیر متعجب است. او نمیداند ایرانیان با وجود اختلافات قومیتی و زبانی فراوان، چطور ذیل یک حاکمیت واحد قرار گرفتهاند. اگر ما بر خلاف روند موجود عمل کنیم، تنشهای اجتماعی کم میشود. در بیعدالتی همیشه قوانین تأثیرگذار نیستند. گاهی با وجود قوانین عادلانه، عرف باعث عدم دسترسی به موقعیت صحیح میشود. تغیر عرف و نگرش و اندیشههای عمومی، کار بسیار زمان بر و سخت اما لازم و واجب است.
همانطور که اشاره کردید، قانون کار خودش را انجام داده و مشکل نگاه عرفی افراد جامعه است. اما نگاه بعضی از سیاستگذاران در این حوزه خلاف قانون است. نظر شما درباره غلبه این نگاه و ایجاد محدودیتهای نامتعارف چیست؟
وقتی یک اهلسنت کتاب درسی را مطالعه میکند، فقط با مفاهیم شیعی روبهرو میشود! که اگر این مانع برطرف شود، والدین اهلتسنن ایرانی، اجازه تحصیل به دختران و فرزندانشان در همین سیستم رسمی را هم میدهند
حسنی: برخی از سیاستمداران، متأثر از برخی جناحها چنین نگاهی دارند. افراد زیادی زن را فقط در کنار خانواده کامل میبینند. خانواده دو رکن دارد: مرد و زن که هر دو در قبال خانواده مسئولیت دارند. روانشناسان و جامعهشناسان بر این مسئله تأکید دارند. خانواده امروزی، خانوادهای است که با زن و مرد شکل میگیرد. اینکه تمام مسئولیت خانواده و بچه با زن باشد، غیرواقعی و کاریکاتوری است. در این نگاه؛ زن باید خانهنشین باشد و زمانی که جامعه اجازه تحقق ظرفیتهای زنان را نمیدهد، زن به موجودی خانهنشین و بدون کارکردهای عمیق تبدیل میشود. به عبارتی از نظر آموزشی و شخصیتی، زنان به رشد نمیرسند.
در نگاه سنتی، حضور اجتماعی یا فرهنگی زنان در مناسبتهای مذهبی خلاصه میشود. این نگاه متناسب با تحولاتی که در جامعه رخ میدهد، نیست و یک نوع سنتگرایی تعدیل نشده و ناسنجیده است که در جریان سیاستگذاری نیز مشکل ایجاد میکند. در بحث آموزش، ما چالشی با سیاستگذاران نداریم. عرف برای ما مشکل ایجاد میکند و البته عرف از کنترل ما خارج است. فرهنگ عمومی و سیاستهایی که حاکمیت برای توسعه فرهنگی دارد، باید قابلبرنامهریزی شوند. امروز باید این را پذیرفت که تفکرات جامعه تغییر کرده و نمیتوان از این تغییرات غافل بود و آنها را نادیده گرفت.
شما در حین صحبتهایتان به مسئله عرف و باورهای عرفی و تأثیراتشان در بازماندگی زنان از تحصیل اشاره کردید. این در حالی است که بر خلاف ذهنیت عمومی، آمارها نشان از وجود اختلاف ششدرصدی میان نرخ بیسوادی زنان و مردان میدهد. به نظر شما عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تا چه اندازه موجب بازماندگی زنان از تحصیل میشود؟
حسنی: این را نمیتوان انکار کرد که دیدگاههای فرهنگی و اجتماعی سیاستگذاران ما تا حد زیادی نشئتگرفته از فضاهای سنتی است و در این فضا نیز سیاستهای آموزشی جنسیت زده وجود دارد. اما اصل این سیاستها، به دو شکل است. سیاست ایجابی که صاحب یک جنسیت را از مواهبی همچون آموزش حذف نمیکند. در واقع فاکتور جنسیت در این دیدگاه اصلاً موضوعیت ندارد و اتفاقاً در مواردی به سمت افراطهای نابرابر میرود؛ صاحبان این دیدگاه لیبرالها هستند. قسمت دوم این شیوه سیاستگذاری، سیاست سلبی است که حساسیت شدیدی نسبت به جنسیت دارد. به طوری که زنان را خانهنشین میکند و بهخاطر زن بودنشان، مسئولیتهای اجتماعی حداقلی به زن میدهد.
برخی افراد داشتن مسئولیت اجتماعی را برای زن مضر میدانند. آنان معتقد هستند که اگر زنان بیرون از خانه فعالیت داشته باشند، زمینههای فساد را برای مردان ایجاد میکنند. بنده روی این موضوع مطالعات زیادی داشتهام. با حدود هجده نفر از فعالین حوزه تعلیموتربیت - از خانم علمالهدی تا دکتر صادقزاده و آقای زیبایینژاد - مصاحبه و گفتوگو داشتم. یکی از این هجده نفر که مواضع عجیبی درباره مسئله اشتغال و فعالیت اجتماعی زنان دارد، در جریان آن گفتگو میگوید: «زنها مانند گوشت هستند که اگر از یخچال بیرون باشند، متعفن میشوند و در آن زمان مابقی چیزها را هم متعفن میکنند!» شاید باورتان نشود، اما این سخن فراتر از عرف است. این یک واقعیت غمبار است که بعضی افکار و جریانهای اجتماعی، از بیعدالتیهای منفی و مضر نسبت به زنان حمایت میکنند؛ بنابراین در این مسئله فقط عرف حاکم نیست، کسانی که تصمیم سازند و سخنانشان در فضای جامعه تأثیرگذار است، نقش بسیار مهمی در این زمینه دارند. افراد قدرتمند، اطرافیان و توابع زیادی دارند. به تعبیر پیامبر، تأثیر روانی «خفقان نعال[1]» آنها را فریب میدهد که تفکرات درستی دارند و در این مسیر ثابتقدمتر میشوند. این در حالی است که واقعیت جامعه ما بهگونهای دیگر است.
گامهای بلند قوانین برای حمایت از تحصیل دختران
درباره تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی زیاد صحبت کردیم، به نظر شما عوامل اقتصادی تا چه اندازه در بازماندگی زنان از تحصیل تأثیر میگذارد؟
حسنی: همانطور که شرایط فرهنگی و اجتماعی تأثیر زیادی در این زمینه دارد، شرایط اقتصادی افراد نیز خیلی تأثیرگذار است. بیشتر خانوادههای فقیر، به آموزشوپرورش دسترسی ندارند. البته اگر هم دسترسی داشته باشند، دختران اولویتشان نیستند. در منطق آنها، دختر باید خانهداری کند و پسر باید به دنبال شغل بگردد. البته برای بسیاری از این خانوادهها، شرایط جغرافیایی هم مؤثر است. زمانی که من در مدرسه راهنمایی در روستا تدریس میکردم، بعضی از دانشآموزان بیشتر از شش کیلومتر در برف پیاده میآمدند تا به مدرسه برسند! این همان شرایطی است که معمولاً خانوادهها اجازه ورود به چنین شرایطی را به دخترانشان نمیدهند. آنها نمیتوانند اجازه دهند که دختران این فاصله را برای مدرسه رفتن طی کنند. البته این مسئله فقط در کشور ما نیست، در خیلی از کشورها به دلایل جنسی و جنسیتی، حساسیت بیشتری نسبت به دختران وجود دارد. این عامل باعث میشود دسترسیها برای زنان و دختران کم شود. برای مثال اگر در روستایی دبیرستان نباشد، کسی دختر تنهای خود را به شهر نمیفرستد. همین مانع یکی از مهمترین دلایل بازماندگی بیشتر دختران از تحصیل است. البته نظام آموزشی نیز برای این مسئله چارههایی اندیشیده است. تأسیس مدارس شبانهروزی یکی از آنهاست؛ یعنی مکان امنی که مورداعتماد خانوادههاست تا بتوانند دختران را به آنجا بسپارند. شرایط اجتماعی، جغرافیایی و عرفی در مسئله بازماندگی زنان و دختران تا حد زیادی مؤثر است.
سازوکارهایی که تا امروز برای کمکردن این فاصله برخورداری زنان و مردان از امکانات برابر تحصیلی یا آموزشی از سوی دولت یا نظام حکمرانی فراهم شده، تا چه اندازه در تغییر مثبت نسبت به بازماندگی و جنسیت مؤثر بوده است؟
حسنی: سیاست آموزشوپرورش، تلاش بر نزدیککردن مدارس به دانشآموزان است. در حال حاضر؛ مدارسی در کشور داریم که سه دانشآموز دارند! این سیاست، سالهاست دنبال میشود. کیفیت مدرسه عشایر مانند مدرسه شهری نیست. اما در جای خودش خوب است. هزینهای که برای دانشآموز روستایی میشود، حتماً خیلی بیشتر از دانشآموز شهری است. برای سه دانشآموز روستایی، یک معلم فرستاده میشود ولی به ازای سی دانشآموز شهری یک معلم وجود دارد. این مشکل حاکمیت، مبنای قانونی ندارد. چند سال پیش، چند نفر از سازمان برنامه و بودجه که نماینده آنها آقای الله یار ترکمن بود، برای اجرای طرح «خانه به خانه»، به پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش آمدند. این طرح برای افزایش پوشش تحصیلی بود. در این سیاست، همه بچهها به صورت خانه به خانه بررسی شدند. این کار خیلی سخت بود. زیرا خیلی از این بچهها شناسنامه نداشتند. دولت به آنها شناسنامه نمیداد. وقتی شناسنامه نمیداد، نمیتوانست آنها را رصد کند و همین سرآغاز دور باطلی بود که منجر به نتیجهای جز افزایش نرخ بازماندگی نمیشد.
مانند پروژهای که چند سال پیش وزارت رفاه برای تبیین دلایل بیسوادی در کشور انجام داد؟
حسنی: بله. در سیاست خانهبهخانه، هر فرد برای نظام آموزشی مهم است. اما افرادی هم هستند که رصد آنها سخت است. زمانی که دانشآموزان در مدارس ثبتنام میکنند، کد ملی آنها وارد سامانه سرای دانشآموزی میشود. در مرحله بعد کدهای ملی متولدین یک سال مشخص را از سامانه ثبتاسناد میگیرند و بعد با کد ملی کسانی که در مدرسه ثبتنام کردهاند، مطابقت میدهند. کدهای ملی که در مدرسه ثبتنام نکردهاند، پیگیری میشوند که به چه دلیل ثبتنام نشدهاند. همچنین تیمهایی برای بررسی وضعیت دانشآموز به خانه فرد مراجعه میکنند و به نهادهای بالادستی گزارش میدهند.
آیا طرح آموزش خانهبهخانه به مرحله اجرا و عمل رسید؟ نتیجه آن امیدوارکننده بود؟
حسنی: در چندین استان مانند خراسان شمالی و سیستان و بلوچستان که پوشش تحصیلی پایین و اختلاف آماری زیادی بین دختر و پسر دارند، بهصورت آزمایشی اجرایی شد. من در جریان کامل طرح و نتیجه آن نیستم. اما معاونت آموزش ابتدایی در این مسئله کار و هزینه زیادی کرده بود. حدود سال ۱۳۷۹ بود که برای طرح EFA{Education for all} یونسکو معاونت آموزش تشکیلاتی ایجاد کرد که نتیجه خوبی هم داشت. گزارش یونسکو که در سال ۲۰۱۵ ارائه شد، گزارش موفقی بود.
آموزشوپرورش بهعنوان متولی رسمی امر آموزش در کشور، باید بیطرفی خود را در برابر جنسیت و قومیت افراد حفظ کند تا بتواند وظیفه اصلی خود را ورای نگاه جنسیتی و قومی انجام دهد. به نظر شما عملکرد آموزشوپرورش طی سالهای مختلف ناظر بر بیطرفی بوده است؟
حسنی: به نظر من مرور کارنامه عملکرد آموزشوپرورش در این سالها، تا اندازه زیادی عملکردی قابلقبول بوده است. گاهی از اوقات، قوانین جنسیت زده هستند و کاری هم از دست مجری برنمیآید. مثلاً قانون یا آئیننامهای که کارنامه بچه را به مادر نمیدهند و فقط به پدر میدهند، غیر از جنسیتزدگی کدام وجه را دارد؟ مجری برای این آییننامه یا قانون چه کاری از دستش بر میآید؟ هیچ!
موافقتها و مخالفتها در تفکیک جنسیتی کتب درسی
آموزشوپرورش تا چه اندازهای در حذف فاکتورهای جنسیتی موفق بوده است؟
یکی از این هجده نفر که مواضع عجیبی درباره مسئله اشتغال و فعالیت اجتماعی زنان دارد، در جریان آن گفتگو میگوید: «زنها مانند گوشت هستند که اگر از یخچال بیرون باشند، متعفن میشوند و در آن زمان مابقی چیزها را هم متعفن میکنند!»
حسنی: ایران به نسبت کشورهای سنتگرای همسایه مانند؛ پاکستان و افغانستان، در بحث دسترسی به مدرسه موفقیتهای چشمگیری داشته است. اما همچنان نگاههای جنسیت زدهای وجود دارد. گاهی پیش میآید که مردان اجازه تدریس در مدارس دخترانه را ندارند. برخی میگویند جدایی دختر و پسر در مدرسه، یک مسئله جنسیت زده است. در جوامع امروزی، عموماً آموزش پرورش دو جنسی مورد تأیید است. دو جنسی دو معنی دارد: یک اینکه کلاسها جدا باشد، و دیگر این که محتوای کتب درسی را هم متفاوت میبیند. خاطرم هست آقای علی احمدی - اولین وزیر آموزش پرورش دوره آقای احمدینژاد - در مصاحبهای گفت: میخواهیم برنامه درسی دختران و پسران را جدا کنیم! این صحیح نیست که کتابهای درسی دختران و پسران یک محتوا داشته باشد. بعد از این سخنرانی موج عجیبی علیه ایشان ایجاد شد. آن زمان خانم علمالهدی رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش و من هم معاون ایشان بودم. به کمک خانم علمالهدی با برگزاری دو نشست با حضور کارشناسان، فضای رسانهای را علمی کردیم. بعد از آن نشست، من مقالهای با نگاه به آیات قرآن نوشتم و سعی کردم که این زاویه نگاه را نقد کنم. این نقد آنقدر خوب و مستدل پیش رفت که آقای علی احمدی هم قانع شد و دیگر صحبتهایش را تکرار نکرد.
کتابهای درسی در مسئله بازماندگی و ارتباطش با فاکتور جنسیت خیلی مهم هستند. کتب درسی هم میتوانند دختران آگاه و مطالبهگر تربیت کنند، هم میتوانند نسلی از دختران را بار بیاورند که احساس ضعف در مقابل مردان دارند. برای مثال کتاب مدیریت خانواده دختران که نگاه سنتی به زنان دارد، یکی از مصادیق تأثیرات نهچندان دقیق و مطلوب این مسئله است. ارزیابی شما درباره عملکرد کتب درسی چگونه است؟
حسنی: باید نگاهی جایگزین نگاه جنسیت زدۀ ایجابی که آموزههای جنسیت زده را در کتب درسی اعمال میکنند، پیدا شود. نگاه جنسیت زده هنوز هم در بین برخی از کارشناسان رایج است. برای مثال در سالیان اخیر گاهی شاهد حرکات عجیبوغریبی هستیم که عکس دختران را از کتب پسران حذف میکند. این تغییرات نشان میدهد که نگاه جنسیت زده مبنای این جریان است. برنامهریزی درسی باید پاسخگوی نیازهای جنسیتی باشد و نمیتوان الزامات آموزشی و تربیتی را در آن حذف کرد یا نادیده انگاشت.
باید نگاهی جایگزین نگاه جنسیت زدۀ ایجابی که آموزههای جنسیت زده را در کتب درسی اعمال میکنند، پیدا شود. نگاه جنسیت زده هنوز هم در بین برخی از کارشناسان رایج است. برای مثال در سالیان اخیر گاهی شاهد حرکات عجیبوغریبی هستیم که عکس دختران را از کتب پسران حذف میکند.
برنامههای درسی باید به طور انعطافپذیر و داوطلبانه سه لایه داشته باشند: الزامی، انتخابی و اختیاری. سیاستگذاران میتوانند نیازهای جنسیتی دختران و پسران را در بخش انتخابی قرار دهند. برای مثال کتاب تفکر و سبک زندگی، کتابی مخصوص دختران بالغ شده است که معلمها مجبور هستند اطلاعاتی به دختران بدهند که متفاوت با پسران است. در اینجا هم بعضی از افراد معتقد هستند که دختران و پسران در یک جامعه زندگی میکنند و باید از تغییرات هم آگاه باشند. برای مثال وقتی پسر بداند که زن در زمان عادت ماهیانه دچار افسردگی میشود، همیشه این گزاره ذهنی همراه اوست و در نسبت با زنان یا دختران زندگیاش، رفتار خود را اصلاح میکند. اینکه اطلاعات باید در مغز و اصل دروس باشد، یا بر اساس نیاز و سن و جایگاه مدیریت شوند یک بحث جدی است. اما نگاههای جنسیت زدهای که عکس دختران را محدود میکند یا آنان را فقط در جایگاه پرستاری قرار میدهد، نادرست است. باتوجهبه آیات قرآن و برخی از منابع و مصاحبهها به این نتیجه رسیدهام که باید برنامه درسی پاسخگو باشد. جنسیت زده نه از نوع منفی که همه تفاوتها را حذف میکند و نه آنقدر شدید که آدم منزجر شود.
محققان به این موضوع رسیدهاند؛ زمانی که دختران با پسران در یک کلاس حضور دارند، اعتمادبهنفس دختران خوب شکل نمیگیرد. این ایده در دنیای غرب مطرح شده که کلاسهای مختلط، مخصوصاً در سطوح بالا آثار بدی برای دختران دارد. تنشهایی که معمولاً قبل از بلوغ بین دختران و پسران وجود دارد هم مسئله را تأیید میکند. این مسئله ممکن است ریشه فرهنگی هم داشته باشد؛ بنابراین نمیتوانیم منکر تفاوت حداقلی بین دختران و پسران شویم. تفاوتهای جنسیتی بین این دو جنس، مورد قبول همه است. ممکن است که تفاوتهای جنسی و فیزیولوژیک موجب تفاوتهای روحی و روانی هم بشود. نباید تفاوتهای دختران و پسران را نادیده گرفت. نباید به دختر مانند پسر نگاه کنیم و پسر را هم مانند دختر! این بر خلاف طبیعت است. تیغ برابری نباید تفاوتها را نادیده بگیرد.
مدرسه باید جای امنی باشد
مسئله محتواهای کتابهای درسی و کیفیت نوع آموزش هم بسیار مهم است. نظر شما درباره کیفیت کتب درسی و عدالت آموزشی چیست؟
حسنی: ما مفهومی به نام فقر یادگیری داریم. بخش مهم این است که بچهها دست پر از مدرسه بیرون نمیروند؛ این فقر یادگیری است. اما در بحث نابرابری، مسئله مهم، بازماندگی از تحصیل است، یکی دیگر از دلایل، فضای خیلی خشک مدرسه است. بچهها در خانه به دلیل فضای عاطفی و صمیمیتی که وجود دارد، راحت هستند. اما شاید سازگاری بچهها بهخصوص دخترها با مدرسه، به دلیل وجود قوانین سخت باشد. برای دخترها این مسئله اهمیت دارد. باید فضای مدرسه را تلطیف کنیم تا دخترپسند باشد.
یعنی مدارس با روحیه و ویژگی دختران متناسبسازی شود؟
حسنی: فضای مدرسه باید مراقبتی و پذیرنده باشد تا موفقیت رخ دهد.
آیا فقدان این فضا یکی از عواملی است که این روزها بازار مدارس غیررسمی را در ایران گرم کرده است؟
حسنی: بله. مدارس مسجد محور و مدارس خانگی تلاش میکنند تا یک فضای عاطفی و انسانی برای دانشآموزان ایجاد کنند. بنده اخیراً درباره جو و فضای مدرسه ابتدایی، مطالعه میکردم. در مدرسه ابتدایی، روند قانونمندی و ایمنی رو به کاهش است. یعنی ایمنی در مدرسه ضعیف شده و این برای دختران نگرانکننده است.
فاکتورهای ایمنی شامل چه مواردی میشود؟ آیا ایمنی فقط به امور فیزیکی و مواردی شبیه به این محدود است یا ابعاد روانی و روحی زیست دانشآموزی را نیز شامل میشود؟
حسنی: فاکتورهایی مانند تهدیدکردن، مسخرهشدن، کتکخوردن، توهین، زورگویی، دزدی و... این موارد احساس ایمنی را از بین میبرد. دختران نسبت به پسران به این موارد حساسیت بیشتری دارند. دختر باید احساس مراقبت و حمایت داشته باشد و در مدرسه نباید احساس بیعدالتی و ناامنی کند. دخترها نسبت به بیعدالتی حساسیت بیشتری دارند؛ بنابراین یکی از فاکتورهای مهم برای نابرابری جنسیتی فضای مدرسه، ایمنی است. مدرسه باید طوری درست شود که دخترپسند باشد. تنها تلاش ایمن کردن مدرسه این بوده که دختران در مدارس بیحجاب باشند. طبق پژوهشهایی که انجام دادهام، معتقدم فضا برای عملکرد تحصیلی و حضور دختران و پسران در مدرسه بسیار تعیینکننده است.
[1] خفقان نعال: صدای پای کسانی که از پشت سر انسان راه میروند. پیامبر میگوید من از این میترسم، زیرا انسان را مغرور میکند.
/ انتهای پیام /