گروه دین و اندیشه «سدید»؛ در بخش اول گفتگو با علیرضا بلیغ، جایگاه بسیج در شرایط نظم جهانی موجود مورد واکاوی قرار گرفت و بر این نکته تاکید شد که بسیج آن نیرویی است که میتوانست با یک ساختاریافتگی و تشکیلات تازه، کل این نظم را در ایران و نقطه پیرامونی ایران تغییر دهد. در بخش دوم و پایانی، بلیغ از عرصههایی که باید بسیج به آن ورود کند و همینطور از لوازم تبدیل شدن بسیج به نیروی پیشران صحبت کرد. این گپوگفت را در ادامه میخوانید.
آنطور که شما توصیف میکنید، بسیج را در بحرانها داریم، یعنی چه در ایام جنگ، چه در ایام شکلگیری داعش و چه در رخدادهایی مانند کرونا، بسیج ظهور و بروز دارد. آیا حضور بسیج صرفاً در بحرانها است و نمیشود در شرایط عادی هم از بسیج بهره برد؟
بلیغ: شرایط کشور ما کی عادی بوده؟ در طول چهل سال گذشته و در طول دویست سال گذشته که با غرب مقابله کردیم هیچ موقع شرایط ما عادی نبوده، کدام کشور در دنیا این میزان از فراز و فرود را در این بازه زمانی داشته است؟
پس یعنی الان در شرایط غیرعادی بسر میبریم؟
بلیغ: بله، اما یک موقع شما در مقابل این شرایط غیرعادی منفعل هستید، یعنی میگذارید بحران بیاید تا کاری کنید، یک موقع هم شما با رخداد انقلابی مثل انقلاب اسلامی به استقبال بحران میروید، وقتی برای شما یک طرحی از آینده شکل میگیرد، امر سیاسی برای شما احیا میشود، سیاست در اینجا یعنی عبور از وضع موجود به سمت آیندهای که ممکن است برای شما مبهم باشد، اما شما میدانید که این وضع موجود را نمیخواهید، آن چیزی که میخواهید ممکن است با پیش رفتن در مسیر برای شما روشن شود. آن چیزی که ما در انقلاب فهمیدیم آن چیزی که ما میخواستیم این که تابهحال اتفاق افتاده، نبوده و الا اینهمه تقلا در طول این یک قرن و نیم برای چیست؟ چرا مثل کشورهای دیگر در آن نظم جا نگرفتیم، این با آن آیندهای که به نظر تاریخی در ذهن ما شکلگرفته بود همخوانی نداشت و این تجربهِ الان ما هم نیست، البته که نحوه مواجهه ما به نسبت گذشته بهخاطر انقلاب متفاوت است اما قبلاً هم در تاریخ ایران این را داشتیم، ما مغول نشدیم، ما یونانی نشدیم، ما حتی وقتی اسلام وارد ایران شد، عرب نشدیم، بلکه مسلمان شدیم، زیرا چیزی را از اسلام متوجه شدیم که لزوماً پیوندی با نژاد عرب نداشت و حقیقت اسلام بود و به نقطهای رسیدیم که تمام علوم اسلامی که ظاهراً از نقطه جهان عرب به ما رسیده بود سرآمدهای آن ایرانی بودند، حتی در ادبیات عربی را که برای آنها است، ما نوشتیم، این چه نسبتی دارد؛ مثلاً بین تفاوتی که بین تشیع و تسنن وجود دارد، ما چرا شیعه شدیم؟ چرا سنی نشدیم؟
چهبسا که بودیم.
بلیغ: بله دورههایی در برخی مناطق ایران، سنی بودیم، مسیحی بودیم، مانوی بودیم؛ اما در یک سیر تاریخی، سعی کردیم به سمت آن آیندهای که خودمان فکر میکنیم حرکت کنیم، تجربه آینده موعود تجربهای نبوده که فقط در تشیع باشد، در آئین زرتشت هم بوده قبل از آن در میترائیسم هم بوده، به قول «ارنست کاسیرر» میگوید؛ ایرانیان درک خاصی از زمان و آینده دارد، به این دلیل که نبرد خیر و شر از اول در ایران بوده به همین دلیل درک تاریخی را ساخته است.
از این تفصیلات بگذریم، ما در نقطهای عزم کردیم که به سمت آن آینده حرکت کنیم، جدیترین عزم هم در انقلاب تجربه کردیم، فلذا تا زمانی که نتوانیم به آن آینده دست پیدا کنیم تبعاً برای ما بحران وجود دارد و باید آمادگی بحران را داشته باشیم و به استقبال آن برویم.
یکوقتی میگوییم ما در شرایط عادی نیستیم، شرایط تحریم، جنگ نرم و... وجود دارد، اما یک موقع کرونا وارد کشور میشود و دستگاه سلامت ما ظرفیت مقابله با آن را ندارد که اینجا بسیج وارد میدان میشود و مدیریتی میکند، این لحظه بحرانی است که در این لحظه بسیج وارد میشود، یا در مواقع جنگ و اعتراضات کف خیابان، یعنی در بحرانی که نمود عینی پیدا میکند بسیج وارد میشود، اما وقتی به بسیج میگوییم، شرایط عادی است و به سمت تولید حرکت کن، در چنین موقعیتهایی، کارها فقط جنبه گزارش کار پیدا میکند و بسیج نمیتواند خودی نشان دهد.
بلیغ: درباره بحرانهای زودگذر مثل اعتراضات، ما فکر میکنیم همه آسیبها و صدماتی را که در فتنه ۸۸ به ما وارد شد، با جمعکردن اعتراضات از کف خیابان دفع کردیم؟ خیر، جامعه ما بعد از ۸۸ دیگر آن جامعه قبل از ۸۸ نیست، کمااینکه جامعه ما بعد از زن، زندگی، آزادی نیز با قبلش فرق دارد، البته این تصور که احساس کنیم با هر نوع سازماندهی بینالمللی که علیه ایران شود بهراحتی میشود ساخت درونی جامعه ایران را زیر و رو کرد تصور خامی است، اما به این معنا نیست که هیچ تغییری در جامعه ایران ایجاد نکرده است.
در آنجا شما یک نیروی آمادهای را داشتید، آن نیروی سیاسی و اجتماعی که با انقلاب پدیدآمده که یکی از نمودهای اصلیاش تبدیل به بسیج شده، این نیرو بهراحتی از بین نمیرود، ممکن است هدر برود، مثل شلنگ آبی که چند جای آن سوراخ است. بنده حتی معتقد هستم کنش زنان ما در ماجرای زن، زندگی و آزادی هم از پیامدهای خلق آن نیروی اجتماعی است که ما در انقلاب داشتیم، یعنی خود آن از انقلاب اسلامی نیرو میگیرد و علیه آن عمل میکند، به این دلیل که از آن نیرو در یک سازمانیافتگی و تشکیلات تازهای استفاده نشد.
در مواقعی که بحرانهای زودگذر مثل کرونا پیش میآید، طبعاً میتواند بهعنوان نیروی واکنش سریع وارد میدان شود، اما بسیج در شکل رابطهای که با ساختارهای ادارات ما دارد_ به این معنا که در همه اصناف بسیج وجود دارد_ آیا این قلمهزدن بسیج به ثمر نشست؟ قطعاً خیر. آن نیروی سیاسی که در بطن جامعه وجود داشت و باید به سروشکل سازمانهای ما برای محقق کردن شعارهای انقلاب از جمله استقلال کمک کند وجود نداشت، چرا در آن نقطهای که شما میگویید رخ نداد؟ زیرا آن نقطه، هسته سخت آن نظمی است که شما میخواهید آن را بشکنید تا بتوانید مثلاً به تولید برسید.
الان چرا ما در حوزه صنایع نظامی به تولید رسیدیم؟ اولاً که خطر را از نزدیک لمس میکنیم، دوم اینکه در نیروی نظامی مان یک نحوی از سازمانیافتگی وجود دارد که اصلاً در آن حوزه خیلی با متن جامعه ارتباطی ندارد. شما وقتی یک پروژه نظامی تعریف میکنید، بودجه آن مستقیماً از درآمد مالیاتی نیست_ زیرا نظام اقتصادی ما، نظام اقتصادی مبتنی بر خامفروشی است، اکنون که درآمد مالیاتی تأمینکننده شما نیست که بخواهد مانع شما باشد، البته این مزایایی دارد، معایب آن هم کم نیست به همین دلیل مشتری آن هم مردم نیستند، اما در خودرو نمیتوانید این کار را انجام دهید، زیرا در آنجا بازار وجود دارد و آن بازار بخشی از همان نظمی است که شما قبلاً در آن بودید و این بازار است که نمیگذارد.
نکتهای که میفرمایید خیلی دقیق است ازاینجهت که آنجایی که ما خودمان ساختاری را ایجاد کردیم مثل سپاه و کمیته امداد و... موفق بودیم. بسیج هم یکی از آن ساختارهاست؟
بلیغ: البته بنده معتقد نیستم که الان در بخشی از همان ساختارها، هنوز هم موفق هستیم، یعنی آنها هم در همان شکل از بروکراسی نفتی که قبلاً بوده، مستحیل شدهاند، یعنی ارتزاق میکنند نه از فعالیت مولد بلکه از بودجه نفتی که تقسیم میشود و هرکسی که قدرت بیشتری داشته باشد بیشتر از آن پول دریافت میکند. یعنی ما به سمت فعالیت مولد نرفتیم.
ما ساختارهایی را ایجاد کردیم و به موفقیتهایی رسیدیم، اما رفتار ما با آن ساختارها اینطور بود که آنها را بهم زدیم، یعنی الان باید وضعیت بسیج را ارزیابی کنیم که دچار چه چیزی شده، تقریباً پوشیده نیست که بسیج به لحاظ نظر نیروی انسانی وضعیت خوبی ندارد، به نظر کنشگری وضعیت خوبی ندارد مخصوصاً بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ وضعیت نیروی انسانی و نفوذ اجتماعی آن به سمت تحلیل بیشتری رفته، چه شد که درحال از دست دادن آن ساختارهای موفق هستیم، چه بسا که اگر جلوی این روند بسیج گرفته نشود میشود مثل خودروسازی که هم مردم و هم مسئولین ناراضی هستند، و هیچ کاری هم نمیشود انجام داد.
بلیغ: یک دلیل مهم، آن است که این ساختارهای تازه را بر اساس بیرون آوردن آنها از وضعی که تکیه بر نیروی مولد خودش داشته باشد شکل ندادیم، مثل همین نکتهای که درباره بسیج گفتید، بله تجربه نشان داده که تبدیلشدن بسیج به سازمان بسیج مستضعفین، شکل درستی از سازماندادن از آن نیرویی که فوران کرده و شما میتوانستید یک فرم متناسب به آن دهید، نبوده است. زیرا بهراحتی توانسته در یک حاشیه امن قرار گیرد، کسی که یک آیندهای را انتظار میکشد و خودش را آماده کرده برای اینکه به استقبال خطر برود، نمیتواند بهراحتی در حاشیه امن قرار گیرد، بخش عمدهای از آن نیروی تاریخی، اجتماعی و سیاسی ما بهتدریج به همان ساختار از پیش موجودی که اساساً سرپا ماندن آن وابسته به خامفروشی ما بود، ضمیمه شد چراکه برای حمله به این ساختار سخت نظام اقتصادی سیاسی که از آن صحبت کردم آماده نشده بودند_ ما حتی زمانی که تحریم شدیم، دست از خامفروشی برنداشتیم، همین کار را با فولاد و پتروشیمی و مس انجام دادیم، محصولاتی که یا خام یا با یک یا دو مرحله خیلی پیش پا افتاده فرآوری میشدند و فروخته میشدند_
رهبر انقلاب فرمودند مراقب باشید، محاسبات شما را تغییر ندهند. آن که بهصورت صریح محاسبات را جلوی شما قرار نمیدهد، با هزار واسطه این محاسبه را تغییر میدهد و تا بالاترین لایههای نظام این اتفاق را رقم میزند، بنده نمیتوانم اسم ببرم، خیلیها اصلاً شاید نمیدانند که چه کاری را انجام میدهند، اما آن نظام محاسبات تغییر میکند و بعد نتیجه آن تبدیل میشود به آن چیزی که هسته سخت تغییر نمیکند.
یکی از لوازم تغییرکردن این شکل از اقتصاد سیاسی که بسیج میتواند داعیهدار آن باشد_ کم نداریم نیروهای تحصیلکرده و توانمندی که میتوانند در خدمت این شکل از اقتصاد دانشبنیان قرار بگیرند_ اما مسئله این است که الان نظام انتخاباتی ما به این شکل است که دو جریان سیاسی که متصل هستند به همان شکل از ساختار اقتصادی که قبلاً داشتیم و از همان ارتزاق میکنند، یعنی بخشهایی از همان امکانات را در اختیار دارند و فعالیت سیاسی میکنند، جالب است که چون نیازمند به یک یارگیری و تشکیلاتسازی واقعی از مردم برای فعالیت سیاسی خودشان نیستند، همواره مردم، بهنوعی ملعبه دست این جریانهای سیاسی در لحظه انتخابات هستند.
اگر شما مشاهده کنید؛ چه ساختاریافتگی مشخصی از اصولگرایان و اصلاحطلبان در مردم وجود دارد؟ کدام دسته از مردم یک ارتباط تشکیلاتی جدی با این جریانات دارند؟ اینها یک سری احزاب هستند که پول حزب را هم که آبباریکهای است که از وزارت کشور دریافت میکنند و در برخی مواقع هم از شرکتهای دولتی کمک مالی اخذ میکنند. اصلاً نیاز ندارند ساختار تعریف کنند، دم انتخابات یک جمعیتی را دور خود جمع میکنند و رأی میگیرند و بعد از انتخابات هم مردم فراموش میشوند.
اتفاقاً بعد از انتخابات، خصوصاً انتخابات ریاست جمهوری بهواسطه امکانات دولتی، آن چهرههای سیاسی به سمت راهانداختن تشکیلات سیاسی حرکت میکنند، بهعنوان مثال، آقای هاشمی حزب کارگزاران راه میاندازد، آقای خاتمی حزب مشارکت را شکل میدهد و آقای احمدینژاد هم تلاش کرد که این کار را انجام دهد که تبدیل شد به یک نحو واجهه تودهای با مردم، یعنی سعی کرد مردم را علیه این ساختار سیاسی به شکل تودهای با خود همراه کند که شکل موفقی نبود، چرا که باید به یک فرم و تشکیلات رسید و ساختار اقتصادی و سیاسی آن نیز باید مشخص باشد.
البته مثالی که الان میزنم مفاسدی در سیر حرکت خود به وجود آورده، اما میخواهم بگویم که در نطفه خود به چه شکلی بوده، مثلاً فرض کنید، حزب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا، اقتصادشان با هم متفاوت است، نحوه فعالیت سیاسی آنها هم متفاوت است، درصورتیکه هر دو یک هدف دارند و آن هم گرفتن حکومت است. اقتصاد جمهوریخواهان عمدتاً تکیه بر حوزه انرژی دارد، اقتصاد دموکراتها تکیه بر آیتی و فناوریهای سبز و صنایع فرهنگی. جمعیت مخاطبشان هم باهم متفاوت است؛ دموکراتها در آمریکا عمدتاً دنبال مهاجرین و رنگینپوستان و اقشار تحصیلکردهاند و جمهوریخواهان به دنبال سفیدهای بومی آمریکا و ثروتمندانی هستند که در حوزه انرژی وجود دارند. اینجا شما از چه کسی میخواهید یارگیری کنید؟ شعارهایی وجود دارد، اما در زمین پیاده نمیشود.
خب. وقتی ساختار سیاسی شما اینطور است که در لحظه انتخابات از خود تکاپویی نشان میدهد، نمیتوانید انتظار داشته باشید که حداقلهایی از منافع ملی از دو طرف در میان باشد که بر اساس آن سیاست عمودی مستمری را در جمهوری اسلامی پیگیری کنید، ما هزینه شعار آزادی را در طی این سالها میپردازیم؛ اما همیشه فحش هم میخوریم و بهرهاش را هم نمیبریم، درصورتیکه میشد از این شکل از آزادی در قالب طرحی از ساختار سیاسی بهره برد. چون به آن نیاز دارید.
ما یک «آزادی از» داریم و یک «آزادی برایِ». «آزادی از» یعنی رهایی از یک ساختار. «آزادی برایِ» نیازمند به یک ساختار و سازمانیافتگی است برای اینکه میخواهید به سمت یک هدفی حرکت کنید.
تعاریف هم باید مشخص میشد؟
بلیغ: بله، آن سیاسی عمودی که میگویم به این صورت در حکمرانی پیاده میشد که معلوم باشد، آزادی برای چیست و برای تحقق چه هدفی است.
الان کشورهایی که سعی کردند از نظر اقتصادی به استقلالی برسند، تلاش کردند ثبات را در یک بازه زمانی مشخصی برای خود محقق کنند، مثلاً چین با حزب کمونیست این کار را کرده، یک حزب دارند و آن هم کمونیست است، همیشه هم در طعنهزدن غربیها به چینیها میگویند سرمایهداری دولتی است، اما بدون اینکه مسیر غرب را طی کرده باشند در مسیر رشد هستند. یا مثلاً پوتین با شکلی از برقراری روابط سیاسی و اقتصادی در روسیه، توانسته ریاست خود را دوام دهد، و نزدیک بیست سال در روسیه در رأس قرار گرفته و سیاستهای خود را پیگیری کند. اردوغان نیز در ترکیه همینطور.
ما هم این ظرفیت را بهواسطه ساختار سیاسی که در آن ولایتفقیه و نهادهای عمومی وجود دارد، میتوانستیم پیگیری کنیم و البته در بخشهایی هم موفق بودیم، مثلاً بخشی از تحولات دانشی که داشتیم، اگر مستقیم سرمایهگذاری رهبری وجود نداشت امکان نداشت در بلندمدت نتیجه دهد.
در دنیا هم همین است، علیرغم تصویر معوجی که به ما نشان میدهند که جهان اقتصادی امروز حاصل خلاقیت و نوآوریهای آدمهایی است که از زیرزمین خانه شروع کردند و...، همه با سرمایهگذاری دولتی بالا آمدند چرا که فقط دولتها میتوانند آن میزان ریسکی را که در مورد تکنولوژی که از آینده هیچ تصویری را ندارد، پشتیبانی کنند.
شرکتهای ونچر کپیتالها (خطرپذیر و ریسکپذیر) همه در مراحل بعدی اضافه میشوند، یعنی وقتی چیزی تثبیت شد که این دانش وجود دارد، وارد این مرحله میشود، قبل از آن بدون استثنا دولتها سرمایهگذاری میکنند، ما این فرصت را داشتیم که این کار را از نهادهای عمومی انجام دهیم اتفاقاً نیروی پیشران آن میتوانست بسیج باشد، در نقاطی هم که موفق بوده، بسیج بوده، شما شخصیت شهید تهرانی مقدم را ببینید، یا کاظمی آشتیانی در سلولهای بنیادین، در هر حوزهای که آیندهای را متصور باشند، به استقبال خطر بروند، چهرههایی که رویکرد بسیجی داشتند، بودند، اما متأسفانه شاید اگر میخواستیم کار استراتژیک کنیم با توجه با ظرفیت نفتی کشور باید در زنجیره ارزش نفت میکردیم. البته فشارها در این حوزه بهمراتب بیشتر است، چون اگر شما بتوانید زنجیره ارزش نفت را کامل کنید، دیگر نفت صادر نمیکنید و خود شما تولیدکننده میشوید، اما نه آمریکا نه اروپا و حتی نه چین نمیگذارد شما این کار را انجام دهید.
اراده داخلی هم باید باشد؟
بلیغ: بله، یکی از علتهایی که اراده داخلی شکل نمیگیرد این است که با تغییر آن نظام محاسباتی و فشارهای اقتصادی و سیاسی که از بیرون میآید اصلاً اجازه نمیدهند این شکل بگیرد.
میخواهید این موضوع را ارتباط دهید به بسیج؟
بلیغ: آن شعاری را که در این دهساله گفته شده، چه کسی باید پیگیری میکرد؟ اولین مخاطب آن باید بسیج باشد، چون بسیج نیروی پیشران انقلاب بوده است.
پس باید در این میدان میآمد. شما فرمودید که در صنایع دفاعی ورود کرده و موفق هم بوده، اما در خودرو نمیتواند ورود کند، چون بازار دست او نیست.
بلیغ: همه چیز از محصولات نفتی تولید میشود، خود نفت خام است که در بازار مردم خریدار نیستند.
نه منظورم این است که بسیج در بازار باید یک تصدیگری پیدا کند که بتواند.
بلیغ: نه باید بازار را بسازد.
ضمن اینکه تبدیل نفت کار سختی نیست، یعنی شما میتوانید بهاندازه همین اتاق فضایی داشته باشید نفت خام به او دهید و خروجی تحویل بگیرید.
بلیغ: فرق همین است، نهایتاً محصول صنایع دفاعی مشتری آن مردم نیستند، در همان حوزه تولید میشود و در همان حوزه نیز باید صرف شود اما فایده آن برای مردم است.
خب مگر ما در همین حوزه صنایع دفاعی نیز با فشارهای خارجی مواجه نبودیم؟
بلیغ: چرا داشتیم، اما آن شکل از سازمانیافتگی را آنجا بدون بازار میتوانید انجام دهید، صنایع نظامی که به آن معنا بازار ندارند، دستکم برای ما ندارند، به مردم که موشک نمیفروشیم، به بیرون شاید بفروشیم آن هم که یک بازار محدود و مشخصی دارد و در قیاس یا صنایع نظامی امریکا و خیلی بالا نیست. اما زمانی که شما محصولات پتروشیمی که مصرفکننده عمده آن مردم و صنایع دیگر هستند، باید به آنها بفروشید باید به ساختار بازار فکر کنید، در آن زمان بسیج بخشی از فکرش باید اقتصاد دانشبنیان و بخش دیگری به سروشکل دادن به بازار باشد.
البته این هم برداشت نشود که از فردا سازمان بسیج بیاید و این کار را انجام دهد، اگر سازمان بسیج میخواست این کار را انجام دهد اول باید یکبار خودش از نو زیرورو شود تا به این نقطه برسد... بلکه منظور آن نیروی بسیجی است که در درون هر ساختاری وجود دارد.
اما همراه با این تفکر و روحیه بسیجی باید قدرت اجرایی هم داشته باشد؟
بلیغ: ساختار رسمی نظام که مهمترین بخش آن دولت و البته نهادهای عمومی است، باید این نیروها را در درون خود جذب کنند. الان اتفاقی که رخ میدهد این است که ما مراحل اولیه تربیت نیروهای مولد را انجام میدهیم، اما در درون خود آن ساختار نمیتوانیم جذب کنییم. ما بهترین دانشجوها را در دانشگاههای دولتی تربیت میکنیم و بعد رها میکنیم تا مهاجرت کنند.
چرا این اتفاق میافتد؟
بلیغ: بهخاطر اینکه آن یکروند بلندمدت است، در مورد خود همین نیروهایی که ما در منطقه تشکیل دادیم اگر از این فاز امنیتی و دفاعی عبور کنیم معلوم نیست دیگر به این شکل باقی بمانند، الان حزبالله لبنان برای این پابرجا مانده که توانسته بهتدریج هم اقتصاد برای خود تعریف کند و هم نحوه ورود خود را به ساختار رسمی لبنان تعریف بکند. الان تعداد قابلتوجهی از کابینه لبنان، اعضای حزبالله هستند، البته این یک مقداری از اختیار عمل آنها از بهعنوان یک نیروی شبهنظامی که در برابر اسرائیل هر کاری بخواهد بکند میکاهد، زیرا مسئولیت سیاسی دارد و البته فرصتهایی در اختیار آن قرار میدهد که بتواند در ساختار سیاسی رسمی لبنان تصمیمات بزرگتری بگیرد. حشدالشعبی هم اگر بخواهد این کار را انجام دهد باید بتواند به یک ساختار اقتصادی سیاسی تبدیل شود.
الان حزبالله نمونه موفق الگوبرداری از بسیج است؟
بلیغ: بله، از تمامی نمونههای دیگر موفقتر است چون با امکانات و مقدورات خود توانسته سیر پیشرفتی داشته باشد و از یک نقطه پایینتر به بالاتر در سیاست رسیده است. این اتفاق اگر بخواهد در یمن هم رخ دهد باید شکلی از ساختار پیدا کند، ما توانستیم بخشی از این ساختار را ایجاد کنیم مثل قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء که ساختار بزرگی است.
در آمریکا هم بزرگترین پروژهها؛ سفارشدهنده و انجامدهنده آن ارتش و پنتاگون است، اینترنت کار پنتاگون است، اپل که بهعنوان نماد اقتصاد خصوصی محسوب میشود، تکنولوژیهایی که برای ساخت گوشی اپل نیاز بوده هرکدام در قالب پروژههایی در نهادهای دولتی امریکا پیگیری شده. مثلاً جیپیاس را ابتدا آنها درست کردند و... و اگر این حمایتها وجود نداشت به این نقطه نمیرسیدند.
الان ایلان ماسک در همین پروژه باتری لیتیومی که مقدمه رسیدن به خودروهای برقی است؛ دولت اوباما وام میلیوندلاری به او داد، و اگر کمک دولتی به او نمیشد، نمیتوانست، اینطور نیست که صرفاً با زحمت به اینجا رسیده باشد، شما همچنین نیرویی را در جمهوری اسلامی دارید، چرا این نیروها سازماندهی نمیشوند؟ یعنی چرا شکلی از همان بسیجی را که در زمان جنگ محقق بوده، در اقتصاد خود سازماندهی نمیکنید؟ که این مقدمهای شود برای ازبینبردن آن هسته سخت نظم جهانی و تبدیل شود به یک نظم تازه؛ نظمی که تمام منطقه و جغرافیای پیرامون شما را درون شما هضم کند.
اگر بسیج در سازمانها خوب قلمه میخورد این اتفاق مدنظر شما حاصل میشد و میتوانستیم بسیج را یک نیروی پیشران بدانیم؟
بلیغ: بسیج بهجای اینکه به سمت این رود که من یک سری آدمهایی با اعتقادات سیاسی و مذهبی خاصی، در ساختار جذب کنم که بعدها تبدیل به کسانی شوند که همه میگویند آنها دنبال امکانات سازمانی و یا پست و مقام هستند، باید آدمهای با قابلیت را جذب میکرد، کسانی که انگیزه برای خدمت به کشور دارند، حتی ممکن است با معیارهای شما آنچنان مذهبی هم نباشند. خیلی از آدمها هستند که حاضرند به ایران کمک کنند، الان اطلاع دارم که بسیاری از این دست افراد در پروژههای فناوری پیشرفته ایران کمک میکنند که شاید حجاب درستی ندارند، و یا وجهه مذهبی ندارند. بله ممکن است شما پول خوبی هم به او بدهید، اما بسیاری از افراد هم هستند که اگر شما پول خوب هم دهید حاضر نیستند در چنین پروژههایی کار کنند. باید بتوانید با این آدمها (که از لحاظ ظاهری و اعتقادی با شما متفاوت هستند) هم کار کنید.
فرض کنید در بسیج جامعه پزشکی اگر میتوانستیم به ظرفیتهای خودمان در حوزه پزشکی فکر کنیم و آنها را اضافه کنیم، قطعاً وضع ما فرق میکرد، کشوری که در طب قدیم خودش ۷ هزار جلد کتاب دارد، چرا نمیتواند بهاندازه طب مکمل، به طب قدیم خودش رسمیت دهد؟ برای اینکه در این ساختار اقتصادی آنقدر به طب مدرن قدرت زیادی داده شده که اجازه ورود به طب سنتی را نمیدهد؛ اینها همه بخشی از همان نظم است که به تو اجازه میدهد که پزشک تو درآمد میلیونی و میلیاردی داشته باشد و زمانی که بخواهد این پول را هزینه کند بیرون از ایران هزینه میکند، اجازه هم نمیدهد حتی در همان پزشکی مدرن، ظرفیت دانشجو را بالا ببرید، زیرا اگر دست زیاد شود درآمد تو کم میشود. پزشکی طب قدیم ایران که بماند.
اما کشور چین، طب قدیم خود را بهراحتی در ساختار جدید هضم کرده، چون منطق آن میگوید که من باید هزینههای درمان را پایین بیاورم، بله طبی که معتقد است در بخش پیشگیری باید سلامت آدمها را حفظ کنم، در درمان هم میتواند هزینههای من را پایین میآورد، چون منطق اقتصادی دارد، اما وقتی شما اساساً درگیر هزینه و فایده نیستید عادت کردید که پول نفتی را که میآید، هرجا خواستی خرج کنی به این فکر نمیکنی که من کجا میتوانم این ساختار را بهینه کنم. در اروپا طب ما و طب هندی بهراحتی در ساختار پذیرفته شده و تحت پوشش بیمه هم هست. اما شما یک دارو در حوزه طب ایرانی پیدا نمیکنید که بیمه داشته باشد، اینها چون بهدرستی به ساختار قلمه نخوردند، نتوانستند کار مؤثر و درستی را در آن حوزه لازم بوده، انجام دهند.
در پایان اگر جمعبندی دارید، بیان بفرمایید؟
بلیغ: اصل مسئله در مورد بسیج این است که اگر بخواهد به آن نیروی پیشران تبدیل شود و جامعه ایران را نمایندگی کرده و آرمانها و آرزوها و آینده جامعه ایرانی را محقق کند، باید بهدرستی موقعیت تاریخی خود را بشناسد، و شناخت آن موقعیت تاریخی مستلزم این است که بفهمد از کجا آمده و الان در کدام نقطه است و به کدام سمت میخواهد حرکت کند، این شناخت بخشی از آن همان نظمی است که گفتم، ممکن است عمق این نظم از آنچه که من تصویر کردم بیشتر باشد، اما مقدمه آن همین است که چه عملی درست است. اگر این را تشخیص دهد و به سمت تشکلیافتگی و سازمانیافتگی حرکت کند، متناسب با این درک پیدا کند، علیرغم اینکه فرصتهای زیادی ازدسترفته، اما هنوز فرصتهای بسیار زیادی وجود دارد که با آن میتوان از وضع موجود جهش کرد. البته مستلزم این است که یک ارادهای وجود داشته باشد برای سازمان یافتن؛ یعنی جمهوری اسلامی چه در لایه حاکمیت و چه در لایه دولت به سمت ائتلاف با این نیروها برود، ما قرار نیست که به آنها خدمت برسانیم، قرار هم نیست کنار بکشیم تا اینها همه کار انجام دهند، قرار است ائتلافی بین نیروهای بسیجی و نیروهای مولد با دولت وجود داشته باشد و دولت به آنها کمک کند که اینها در جامعه بالا بیایند که آنها کارهای اساسی را که باید انجام دهند، به انجام برسانند، اگر این اتفاق رخ دهد؛ یعنی درک موقعیت و سازمانیافتگی بر اساس شکلی از ائتلاف رخ دهد، به نظر بنده یک امکانی برای یک جهش بلند میتواند باشد، البته بسته به این دارد که از این فرصت استفاده کنیم که متاسفانه در دو سال اخیر هنوز از آن استفاده نشده است.
/انتهای پیام/