گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مسائل پیرامون خانواده هر یک میتوانند در حیطه سیاستگذاری محل بررسی و تصمیمسازی باشند. یکی از جنبههای مهم نهاد خانواده، امر ازدواج است. ازدواج بهعنوان نقطه شکلگیری خانواده، نقش اساسی در سلامت و استحکام آن دارد. به همین سبب، ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی که بر روی این پدیده تأثیر میگذارند، باید موردتوجه قرار گیرد. یکی از وجوهات مهم سیاستگذاری خانواده توجه به عوامل مؤثر بر امر ازدواج است؛ بهطوریکه میتوان با شناخت و سیاستگذاری در خصوص این عوامل، به اصلاح مشکلات و رویههای نادرستی که پیرامون امر ازدواج وجود دارد، پرداخت. در همین راستا گفتاری از انسیه برومند پور - پژوهشگر حوزه خانواده - را با هم مرور میکنیم. در این گفتار وی به نقش هر یک از اعضای خانواده در امر ازدواج و تحولاتی که در دهههای اخیر پیرامون این امر رخداده پرداخته است. همچنین به ظرفیتهای سیاستگذاری و عرصههایی که حاکمیت میتواند بر روی این حوزه اثر گذارد، تمرکز شده است.
آگاهیبخشی، نخستین وظیفه حاکمیت
یک ویژگی مهم ورای خباثت و طیب بودن در بحث ازدواج، سازگاری و تلائم است. قرآن میگوید بر روی سازگاری در بحث ازدواج تمرکز کنید.
نخستین مسئله مهم این است که از خانواده به جامعهسازی میرسیم. در نتیجه، حاکمیت و سیاستگذاران باید خانواده را در وجوه مختلف آن بشناسند. یکی از این وجوه، مقوله ازدواج است. ساخت خانواده با ازدواج اتفاق میافتد و نقطه شکلگیری خانواده، همین پیوند مقدس میباشد؛ بنابراین سیاستگذاران باید در خصوص فرایندهای خواستگاری، انتخاب همسر و موارد پیرامون این مرحله در جامعه به شناخت لازم برسند. سپس با این شناخت به سمت اصلاح پیش بروند. البته باید این را هم در نظر داشت که سیستم تربیتی و قانونگذاری در تعامل با جامعه خوب درک نشده است. در نسبت با جامعه، باید سطح آگاهی را بالا برد. حتماً یک نقطه مطلوبی وجود دارد و باید تلاش کرد تا به این نقطه رسید. برای رسیدن به این نقطه نیز به آگاهیبخشی نیاز داریم. آگاهیبخشی باید مبتنی بر گسترش اختیارات جامعه باشد؛ یعنی باید به جامعه آگاهی بخشید و اختیاراتش را افزایش داد تا بتواند آزمون و خطا کند و به یک نتیجه درستی برسد. پس طبیعی است که خطا کند و این خطا هم هزینهای داشته باشد. با این حال نظام سیاسی باید فکر هزینههای این تصمیم را نیز کرده باشد تا بتواند به جامعه کمک کند. به طوری که سیستم مشاورهای و حمایتی متناسبی برای این مسئله بگذارد تا جامعه بتواند خطاهایش را جبران کند.
راهبرد قرآن در مقوله ازدواج
در مقوله ازدواج، نقطه ایدهآل این است که جامعه و افراد به سازگارترین مدلهای ازدواج برسند. قرآن در این رابطه میفرماید که پاکها برای پاکها هستند. با این حال در این قضیه، بقیه را خط نمیزند؛ یعنی نمیگوید اگر کسی طیب نبود، نباید ازدواج کند. در ادامة آیه، کلمه الخبیث میآید و میفرماید که خبیثها هم برای خبیثها هستند. یعنی یک ویژگی مهم ورای خباثت و طیب بودن در بحث ازدواج، سازگاری و تلائم است. قرآن میگوید بر روی سازگاری در بحث ازدواج تمرکز کنید. در ازدواج نیز آدمهایی میتوانند موفق باشند که با هر سیستم اعتقادی و فکری به یک نحو از سازش و تعامل برسند. حتی اگر زوجین از نظر سیاسی کاملاً ضد نظام سیاسی هم باشند، بالاخره جزئی از جامعه هستند و باید تشکیل خانواده بدهند. به طوری که خانواده، نهاد امنی تلقی شود و کارکردهایش را برای این افراد داشته باشد؛ بنابراین سیاستگذاران باید زمینه را باید برای همه افراد فراهم کنند تا خانواده خود را بسازند.
حتی اگر زوجین از نظر سیاسی کاملاً ضد نظام سیاسی هم باشند، بالاخره جزئی از جامعه هستند و باید تشکیل خانواده بدهند.
در همین راستا یکی از مهمترین عرصههای حاکمیت و سیاستگذاری برای فراهمکردن زمینه ازدواج، رسانه و سیستم آموزشی است. در اینجا باید بتوان آگاهیبخشی را محقق کرد. این آگاهیبخشی نیز باید به سبک روایت باشد؛ نه اینکه مجدداً یک کارشناس مذهبی آورده شود و حرفهای ثقیلی بزنند. باید بتوان در عرصه رسانه، تصویر و روایت بدهند. بهطوریکه به افراد منتقل کنند که به دنبال سازگارترین آدم برای ازدواج با خودشان باشند. در همین راستا باید توجه داشت که اختصاصات ازدواج در تهران با مشهد و اهواز متفاوت است؛ بنابراین باید کارشناسان بهصورت مصداقی و متناسب با هر بوم صحبت کنند. متناسب با هر بوم کشور افرادی را دعوت کنید که با توجه به محیط آنجا، سبک ازدواج خود را روایت کنند.
آموزش مهارتها در سن متناسب
بعد دیگر که سیاستگذاری میتواند اثرگذار باشد، آموزش مهارتهای ازدواج در سیستم آموزشی است. یاددادن این مهارتها باید از دوران دبیرستان آغاز شود. اولین شرط هم برای اینکه یک دختر یا پسر بهعنوان عامل ازدواج، بتواند زندگی خوبی داشته باشد و ازدواج موفقی بکند، این است که به یک شناخت درست از خودش برسد. ازدواج مقطعی از رشد است و افراد باید از طریق ازدواج به دنبال تعالی باشند. صرف تشکیل خانواده، موضوعیتی ندارد. ازدواج در واقع ادامه شناخت خود است که من چه کسی هستم و چه توانمندیهایی دارم.
ازدواج خوب ازدواجی است که توانمندیهای اشخاص را افزایش دهد و نقاط ضعفشان را اصلاح کند؛ بنابراین افراد باید به شناخت مناسبی از خود برسند تا درک کنند در چه ترکیب و روابطی وارد شوند.
ازدواج خوب ازدواجی است که توانمندیهای اشخاص را افزایش دهد و نقاط ضعفشان را اصلاح کند؛ بنابراین افراد باید به شناخت مناسبی از خود برسند تا درک کنند در چه ترکیب و روابطی وارد شوند. اگر مهارت ازدواج را در گام اول شناخت از خود بگذاریم، میتوان از سن دبیرستان نیز شروع کرد و ملاحظاتی که در خصوص سن مناسب آموزش ازدواج مطرح میشود نیز پیش نمیآید. زیرا در همین سن است که افراد در خصوص هویت خود پرسشهایی را مطرح میکنند. این سن، زمان شروع تعیین هویت است. سیستم آموزشی از حدود سن ۱۲ سالگی تا ۱۸ سالگی فرصت دارد تا این مسائل را مطرح کند. افراد و بچهها در این سن از اینکه درباره خود صحبت کنند و افق دید درستی داشته باشند، استقبال هم میکنند. ازدواج خوب نیز از شناخت خوب در میآید.
مسئله مهم دیگر نقش اعضای خانواده در شکلگیری یک ازدواج موفق و خوب است. این مسئله در دهههای اخیر دچار ضعف شده و نیاز به بازنگری و آموزش از راههایی که اشاره شد، دارد. یک نقش بسیار مهم و تعیینکننده، نقش پدر است که در حال حاضر کمرنگ شده است. خطای فاحشی در اینجا رخ داده و مسئولیت تصمیم درباره ازدواج، روی دوش مادر و دختر گذاشته شده است. تصمیم برای ازدواج یک مشارکت جذاب بین دختر و پدر را میطلبد. یک مشارکت مبتنی بر گفتوگوی سازنده که هر دو طرف از پیش بدانند اهدافشان چیست. دختر و پدر باید با هم گفتوگو کرده باشند و از قبل پدر بداند که نظر دخترش نظرش چیست و دختر هم بداند که پدر چه معیارهایی دارد. مادر هم باید وساطت کند تا نتیجه این گفتوگو در خواستگاری مشخص شود. خانواده تنها جایی است که افراد در آن بر اساس منافع عمل نمیکنند و محبت عامل اصلی است. برای پدر، منفعت دختر خیلی مهم است و به همین دلیل اعتماد بسیاری میتوان به نظریات او داشت.
نقش مادر در ازدواج موفق
مادر نیز باید با این دختر که ۱۲ سال دارد یک مسیری را طی کند که دخترش در ۲۰ سالگی بتواند ازدواج کند. این چه مسیری است؟ مادر باید دایرهای از شناخت را ایجاد کند. یکی از معضلات بزرگ ازدواجهای این دوران، عدم شناخت قبلی است. اکثریت ازدواجهای ما با سیستم معرفی و واسطهگری است و معضلات بسیار پیچیدهای تولید شده؛ زیرا شناخت قبلی وجود ندارد. ازدواج روی یک اعتمادی صورت میگیرد. اعتماد مبتنی بر شناخت است و زمان میبرد. یک مادر باید دایره ارتباطاتش را گسترش بدهد؛ زیرا مادر رابطه ساز است. این یک توانمندی زنانه است که ارتباط را بسازند و وظیفه پدر نیست. این مسئله برای مادر هم در دایره وسع و هم در دایره تکلیف قرار دارد. مادر خواهناخواه این دایره روابط را دارد و در حال حاضر نیز بهواسطه شبکههای مجازی، شبکه ارتباطی گستردهای دارد. اما مسئله اینجاست که از این شبکه ارتباطی، بهصورت هدفمند استفاده نمیکند. یکی از اهداف مهم توسعه ارتباطات، توسعه شناخت است تا به افراد مورداعتماد برای ازدواج با دختر و یا پسرش برسد. حتی در خصوص ازدواجهایی که فرزندان عاملیت بیشتری دارند - مثل ازدواج در دانشگاه - مادر میتواند در توسعه شناخت نقش فعالانهای داشته باشد.
خانواده تنها جایی است که افراد در آن بر اساس منافع عمل نمیکنند و محبت عامل اصلی است.
مادر از دو جهت میتواند نقشی فعالانه در این نوع انتخاب داشته باشد. یک جهت، تأثیر بر روی شاخصها و معیارهای خوشایند دختر است. ازدواج نهایتاً بر اساس خوشایندی رخ میدهند. افراد یک سری شاخص نگفته دارند که خوشایندی ایجاد میکند و بعداً که با جنس مخالف مواجه شدند، دست به انتخاب میزنند. پدر و مادر باید این شاخصها دستشان باشد. آنها باید متوجه شوند خوشایند دخترشان در چه چیز است. میتوان از قبل روی این معیارها فکر کرد؛ به طوری که روی سبک فکری دختر تأثیر گذاشت و روی تعاملات او مؤثر بود. از سوی دیگر نیز مادر میتواند با محیط دانشگاه ارتباط بگیرد و همکلاسیهای دخترش را بشناسد و روی دایره ارتباطاتش نظارت داشته باشد.
افزایش تعامل، کلید شناخت مطلوب
برای داشتن این ارتباطات و تعاملها، باید والدین وقت مناسبی را به فرزندان اختصاص بدهند. اما وقتی بررسی میشود، خانوادهها و والدین میگویند اینقدر درگیری اقتصادی داشتیم که وقت نداشتیم با فرزندمان صحبت کنیم. یعنی با اینکه کنار هم زندگی کردند، تعاملاتشان پایین بود و یکی از تبعاتش این شد که وقت ازدواج، فرزند در یک دنیای دیگر است و والدین در دنیای دیگر! راه حل این مسئله، گفتوگو و تعامل است.
مقوله مهم دیگری که روی ازدواج خوب و موفق تأثیر میگذارد، خانواده گسترده است. متأسفانه در سالهای اخیر به جهت اینکه خانوادهها هستهای شدند و در کلانشهرها ارتباطات کم شد، روی این مسئله تأثیر منفی گذاشته است. محارم دختر مثل دایی و عمو نیز میتوانند در ازدواج خوب مؤثر باشند. در واقع دختر در ازدواج باید تصمیم بگیرد که آیا من میتوانم این آدم را دوست داشته باشم یا خیر؟ این آدمی است که دست و دلم برای محبت به او باز باشد یا نه؟ او برای تصمیمگرفتن در این باره باید یک تصویر مطلوب از مردانگی داشته باشد که چه مردی در محبتکردن امن است. چه مردی اگر خودم را ابراز کردم به من توهین و خیانت نمیکند. کرامت من را حفظ میکند. دختر این شناخت در ارتباط با محارمش مثل عمو و دایی و برادر پیدا میکند. اینقدر باید این افراد خوب نقششان را ایفا کرده باشند که دختر پی ببرد مرد خوب چه کسی است.
در جاهایی که خانواده به سمت هستهای شدن پیش رفته ارتباط با محارم کمتر شده است. حالا که این ارتباطات از دست رفته است بار مسئولیتی که روی دوش دایی و عمو بود روی دوش پدر و برادر قرار میگیرد و آنها سهم و مسئولیت بیشتری برای ارائه تصویر مطلوب از مرد دارند. بنابراین کارکردها و نقشهایی که هر یک از اعضای خانواده دارند میتواند تأثیر جدی بر روی ازدواج و تشکیل خانواده بگذارد. این مسئله در سالهای اخیر به دلیل تحولات اجتماعی کمرنگ و یا بعضاً دچار دگرگونی شده است. در نتیجه سیاستگذاری و حاکمیت باید به سمت فرهنگسازی و آموزش در خصوص هرکدام از این نقشها حرکت کند. ازدواج بهعنوان نقطه شکلگیری خانواده اگر درست انجام شود، بسیاری از معضلات و مشکلات پیرامون خانواده برطرف میشود.
/ انتهای پیام /