گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ طی یک سال گذشته عرصه داخلی و حتی جهانی، شاهد تحولات ژرفی است که میتوان در پرتو آن به نحوی وضع انسان و سیاست را از نو مورد بازنگری و تفسیر قرار داد. عملیات طوفانالاقصی و نسلکشیهای پس از آن در باریکه غزه، در بُعد بینالملل و شهادت سیدابراهیم رئیسی و همراهان و تشییع جنازه های باشکوه پس از آن در بُعد داخلی، از جمله این حوادث بود که فضا را برای یادآوری عهد متفاوتی برای انسان فراهم کرد. وحید یامینپور، کورش علیانی، سهیل احمدی و مجید بذرافکن تلاش دارند تا در کارگاه تحلیلی - آموزشی «در غرب خبری هست»، به بررسی و تحلیل ابعاد مختلف این رویدادها بپردازند.
رئیسی، گونهای خاص از سیاست ورزی
یکی از آثار و تبعاتی که شهادت سیدابراهیم رئیسی و نحوه سیاستورزی ایشان برای کارشناسان به همراه داشت، بازتفسیر سیاست در پرتو آن آرمانهایی بود که انقلاب اسلامی برای آنها پا به عرصه ظهور گذاشته بود؛ اما طی سه دهه گذشته، در لابهلای نزاعهای سیاسی کمرنگتر شده بود. سیدابراهیم رئیسی، در واقع تعریفی از سیاست در بستر آموزههای دینی را برای ما متذکر شد که شاید ما امروز با آنها نامأنوس باشیم. در مقام تبیین این مسئله البته اخلاق فردی ایشان دارای نقش به سزایی بود؛ اما تقلیل طرح سیدابراهیم رئیسی از سیاست و نحوه کنشگری ایشان بهصرف اخلاقیات فردی - هرچند در مقام خود درست است - اما به نظر میرسد توان توضیح عمق مسئله را نداشته باشد. در همین، راستا دکتر وحید یامینپور - دبیر شورایعالی نوجوانان و جوانان و پژوهشگر حوزه فرهنگ - معتقد است شهید رئیسی را باید بهعنوان یک شخصیت تاریخی، باتوجه به مختصات زمانه فعلی و همچنین منابع دینی یعنی قرآن و روایات مورد بازنگری قرار دهیم.
حال اگر مهاجرین و انصار را به انقلاب اسلامی تطبیق دهید و کسانی که در دهه چهل و پنجاه سختی زندان و ساواک را به جان خریدند، مهاجرین و انصار انقلاب بدانید، ما که امروز زندگی میکنیم، مومنین تابع خواهیم بود.
وی در این راستا گفت: «شخصیتهای مدنظر ما همچون شهید رئیسی، چمران، متوسلیان و... را اگر صرفاً بخواهیم با ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی شان ستایش کنیم، آنها دیگر تاریخی نیستند. برای توضیح این شخصیتها لازم است تا ابتدا مبانی دینی سیاست آنها را مورد بررسی قرار دهیم. در سوره مبارکه «حشر» خداوند سه دسته از مؤمنین را مورد اشاره قرار میدهد؛ گروه صادقین که مهاجرین هستند، گروه مفلحین که انصار بوده و گروه سوم مؤمنانی که بهتبع آنها میآیند. انصار کسانی هستند که از روی ایثار و محبت میزبان مهاجرین شدهاند؛ لذا علیرغم آنکه به چیزهایی نیاز داشتند، اما ایثار کردند و آن را در اختیار مهاجرین قرار دادند. اهمیت مهاجرین در صدق آنهاست. صدق به معنای ایمان خالص است. مهاجرین در واقع آواره شده اند اما باید در سکونتگاهی سکنی بگزینند تا در آن جا بنای دین کنند. این سکنیگزیدن باید در جایی رخ دهد که میزبانی از سر ایثار و محبت برای آنها شکل بگیرد. این قضیه توسط انصار در مدینه رخ داد. چند کلمه در این آیات سوره حشر وجود دارد. یکی عبارت «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ» و دیگری «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» است. «شح نفس» یعنی تنگنظری و در نقطه مقابل ایثار است. انصار بخل نداشتند، تنگنظری نداشتند. دسته سوم، مؤمنانی هستند که بعداً آمده و قرار است این بنا را حفظ کنند. خداوند در خصوص ویژگی اینها دو مورد را ذکر میکند. اولین ویژگی آنها استغفار است و ویژگی دوم آن است که از خداوند درخواست میکنند قلبهای آنها را نسبت به «حسادت به مؤمنین» مراقبت کند. حال اگر مهاجرین و انصار را به انقلاب اسلامی تطبیق دهید و کسانی که در دهه چهل و پنجاه سختی زندان و ساواک را به جان خریدند، مهاجرین و انصار انقلاب بدانید، ما که امروز زندگی میکنیم، مومنین تابع خواهیم بود.»
سیاست دینی، فریب و اغوا ندارد
از منظر دکتر یامینپور آن چیزی که امروزه از بنای انقلاب اسلامی مراقبت میکند، استغفار و مراقبت از قلب است؛ اما نه در معنایی اخلاقی و فردی بلکه استغفار در معنایی سیاسی و تاریخی؛ بنابراین جای این پرسش مطرح میشود که نقش استغفار در حفظ جامعه چیست؟ یامینپور در پاسخ به این پرسش با طرح مفهوم استغفار ملی از مباحث تفسیر قرآن رهبر معظم انقلاب، به طرح دو معنای مختلف از قدرت پرداخته و میگوید:
«حقیقت جامعه دینی، نگهداشت سیاست و قدرت از طریق استیلا بر دیگران نیست. نگهداشت قدرت در نظم غربی از طریق استیلاست، روش آن هم یا قدرت و زور، یا سرمایه و اقتصاد و یا مبارزات سیاسی دموکراتیک است. اما قدرت دینی از هیچکدام از راههای غلبه و استیلا به دست نمیآید. دین به ما اجازه تصرف در اذهان دیگران از طریق فریبکاری و اغوا را نمیدهد. آموختن شیوههای جنگ روانی و اغوا، فریب و... مسیر تولید و حفظ قدرت در جامعه دینی نیست. اگر هم بهواسطه این کار قدرتی به دست بیاید، به فساد خواهد انجامید. این قدرتی است که میگندد و مانند یک ویروس، بدن جامعه دینی را بیمار خواهد کرد. قدرت در جامعه دینی را باید از طریق مفهوم ولایت توضیح داد. تفاوت استیلا با ولایت به معنای همسایگی آن سه مفهومی که در سوره حشر ذکر شد، یعنی مرتبه صدق (مهاجرین)، ایثار (انصار) و مراقبت (تابعین) است.
دوری از غرضورزی در حد معجزه کار سختی است. ما غالباً روابط سیاسی و اجتماعیمان غرضورزانه است، آن هم بدون آنکه بدانیم.
استیلا، قدرت تولید میکند؛ اما قدرتش فسادآور است. استیلا قدرتی را خلق میکند که از دل آن فساد بیرون میآید. این قدرت خود شکن است. در برابر استیلا ما از ولایت صحبت میکنیم. در این آیات سوره حشر خداوند کانونهای تولید قدرت را ذکر میکند. حقیقت جامعه دینی ما کار تشکیلاتی و انسجام سیاسی نیست؛ چرا که اخوت و تشکیلات خاص جامعه مؤمنین نیست. بلکه آن را جامعه کفر و نفاق هم دارد. حقیقت قدرتساز در جامعه ایمانی، چیزی جز الفت نیست. حقیقت ایمانی جاری در جامعه ایمانی الفت است. «الفت»، پیوستگی جانها به مهر، نه به غلبه و زور است.
یامینپور برای تفصیل طرح خویش از سیاست اسلامی و وجه تفاوت آن با سیاست غربی، علاوه بر دو مفهوم استیلا و ولایت، دو مفهوم دیگر غرضورزی و الفت را پیرو آنها طرح کرده و میگوید: «هر نوع غرضورزی در رابطه میان انسانها فساد انگیز است و به غلبه و کینهتوزی خواهد انجامید. فقط مهرورزی بیغرضانه است که قدرت فاسدنشدنی در آن خلق میشود. دوری از غرضورزی در حد معجزه کار سختی است. ما غالباً روابط سیاسی و اجتماعیمان غرضورزانه است، آن هم بدون آنکه بدانیم. همین که با کسی آشنا میشویم، عقل حسابگر ما ناخودآگاه به دنبال سنجش سود و زیانهای آن رابطه میرود. ما حتی گاهی اعمال دینیمان هم غرضورزانه و نه مهرورزانه می شود. حتی گاهی امر به معروفهای ما نیز همین وضعیت را پیدا میکند.»
یامینپور بر این باور است که نقطه تام و تمام این سبک از مهرورزی بی غرض، رسول گرامی اسلام هستند که نسبت به تمام عالم چنین رابطهای را برقرار میکنند. او آیاتی همچون «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» را دال بر این معنا میگیرند. پیرامون ریشه این محبت و الفت در واقع باید گفت که منشأ آن نه امور دنیوی، مادی و مسائلی ازایندست، بلکه هدیهای است که از ناحیه خداوند متعال اعطا میشود.
وی راجع به تفصیل ریشهها و نشانههای چنین دوستی و الفتی معتقد است: «نشانه عقل، امکان دوستداشتن مردم است. امکان دوستداشتن صادقانه و غیر غرضورزانه مردم، عقل است. نشانه عقل قدسی، الفت و وحدت است؛ «التودد نصف العقل.» سیاست استیلا، نتیجه وهم است و کینهتوزی را در پی دارد. در نقطه مقابل، سیاست ولایی است که نشانه آن الفت و وحدت و ثمره عقل است.»
باتوجهبه مقدمات طی شده، یامینپور مبنای تفسیری را بنا گذاشته و بر این باور است که شخصیت سیدابراهیم رئیسی به این معنا از سیاست نزدیک بود. سیاست ورزی سیدابراهیم رئیسی بهگونهای بود که خصومتها را در کشور کم میکرد. مردم با عقل قدسی که الفتآفرین است رابطه فطری دارند. لذا هنگام غروب این عقل قدسی با آن گریه میکنند.
روایت فلسطین در بستر هولوکاست
در ادامه این کارگاه آموزشی، کورش علیانی - پژوهشگر و نویسنده کتاب «متاستاز اسرائیل» - به طرح بحث خویش پیرامون مسئله غزه میپردازد. دریچه ورود علیانی، موضوع «نحوه روایت غزه» بوده و از همین منظر در ابتدا بهمرور مبانی نظری قضیه پرداخته و میگوید: «جرج لیکاف - زبانشناس شناختی - میگوید ۹۸ درصد تصمیمهای ما ناخودآگاه سامان میگیرد و فقط دو درصد است که بر اساس فکر، عقلانیت یا هر چیزی ازایندست صورت میگیرد. ما آن دو درصد را خوب میشناسیم؛ چراکه ۲۵۰۰ سال منطق ارسطویی بر فکر ما غلبه کرده و در این زمینه تحقیقات مفصلی صورتگرفته است. اما آن بخش عمده از عمل ما که ناخودآگاه است، چندان مورد واکاوی قرار نگرفته است. علاوه بر محاسبه، یک امر دیگری میان انسان و دیگر جانداران به نام غریزه وجود دارد. همینکه از خطر دوری میکنیم یا وقتی چیزی میخواهد دست ما را بسوزاند ناخودآگاه دست خود را عقب میکشیم، کنشی مبتنی بر غریزه است. اما علاوه بر این دو، ما چیز سومی را هم داریم. وقتی محاسبهای بارها تکرار میشود و از آن نتیجه مشخصی را میگیریم، دیگر برای دفعات بعدی آن را تکرار نمیکنیم، بلکه آن را ضبط کرده و حفظ میکنیم که این محاسبه بهتر است. برای مثال شما هر روز صبح که بیدار میشوید، به این موضوع فکر نمیکنید که از در بیرون بروید یا از پنجره چرا که هزاران سال پیش کسانی با این مسئله احتمالاً مواجه شده و آن را محاسبه کردهاند و در مرتبه بعد نتیجه محاسبه را ضبط کردهاند. این ضبط، قابلیت انتقال بیننسلی دارد و به آن فرهنگ میگوییم. برخلاف آن چیزی که عامه مردم فکر میکنند، فرهنگ آن بخشی است که چیزی پشت آن نیست؛ ولی کار میکند، نتیجه دارد و جواب میدهد؛ اما فکر آن چندین نسل پیش انجام شده است. چیزی که از آن به نام سبک زندگی یاد میکنیم، همین فرهنگ است و آن چیزی که امروز جنگ اصلی کف میدان است، در غزه، یمن، کنگو - که یکی از بزرگترین نسلکشیهای دنیا در آن جریان دارد - در دانشگاههای آمریکا که از فلسطین حمایت میکنند و... بازگشت به قصه فرهنگ و سبک زندگی دارد. تمام این جنگها بر سرسبک زندگی است.»
علیانی با تفکیک علل مختلف مخالفت با نسلکشی اسرائیل از یکدیگر معتقد است: «اگر شما مخالف اسرائیل هستید به دلیل آنکه از یهودیها بدتان میآید، شما در جنگ همراه با فلسطین نیستید. شما در همان جبههای هستید که اسرائیل در آن جبهه است و هیتلر هم در همان جبهه بود. این روزها که رفتارهای نازیوار اسرائیل را میبینید، بهتر میفهمید اسرائیل و هیتلر چقدر شبیه به هم هستند. «تئودور هرتزل» وقتی کتاب «یهودستان» را میخواهد بنویسد، بارهاوبارها تلاش میکند تا طراح استعمار بریتانیا در آفریقا را ببیند. وقتی طرحهای استعماری انگلیس در آفریقا را که بخوانید، قلبتان درد میگیرد. یکی از اموری که میگویند این است که هر خانوادهای حق دارد مقداری زمین داشته باشد که بر روی آن کار کند، نه آنکه مالکش شود. بعد میگوید پسرهای خانواده که بزرگ میشوند، اینها نهتنها در زمین پدر نمیتوانند کار کنند، بلکه باید به شهرهای دیگر رانده شوند تا در آن جا نهایتاً با نزاع بتوانند حق کار کردن بر روی زمینی را به دست بیاورند. چقدر این وضع ضدبشری است؟ شما به وضعیت غزه نگاه کنید. اسرائیل میگوید ما باید مردم را بیرون کنیم تا بتوانیم ساکن آن شویم. داستان سر آن خاک نیست. مگر غزه چقدر بزرگ است؟ داستان بر سر آن خوی استعماری است. شما هم اگر در سبک زندگی خود مصرفگرا هستید، گمان نکنید با قاسم سلیمانی یا ابراهیم رئیسی هستید.» بنابراین، علیانی روایت خود از مسئله فلسطین را با مسئله فرهنگ و سبک زندگی توضیح داده و در مرتبه بعد پیرامون ابعاد روایتسازی آن توضیح میدهد.
پرسش بعدی علیانی آن است که چگونه میتوان این روایتها را به استعاره تبدیل کرد؟ به باور وی، انسانها هر یک بر مبنای الفاظی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. اگر در مرتبه اول ملاقات، دایره الفاظ شما با دیگری ناهمخوان باشد رابطه شکل نمیگیرد. اما وی فراتر از الفاظ به مسئله استعارهها میپردازد. از نظر وی ما از دریچه استعاره است که با عالم بیرون ارتباط برقرار میکنیم. علیانی برای توضیح مسئله دو واژه جراحی اقتصادی و بازسازی اقتصادی را مثال میزند. جراحی استعارهای است که حکایت از یک وضعیت سخت و خشن می کند، اما بازسازی واژهای امیدبخشتر خواهد بود.
شما هم اگر در سبک زندگی خود مصرفگرا هستید، گمان نکنید با قاسم سلیمانی یا ابراهیم رئیسی هستید
به باور علیانی ما انسانها از طریق استعارهها با دیگری مفاهمه کرده و رابطه برقرار میکنیم. وی معتقد است: «استعارهها ذهن ما را سامان میدهند. تمام روایتها در چهارچوبهای استعاری معنی میدهند. هنگامی که روایتی را میسازید اگر چهارچوب استعاری شما با مخاطب یکی نباشد روایت شما شکست میخورد. ما در جامعه و عرصه جهانی با گستردهای از انسانها روبرو هستیم که هریک نوعی ساختار استعاره در ذهن دارند. «ابراهیم رئیسی» در دفتر خود نمینشست که گرهها سراغ او بیایند؛ بلکه به دورترین روستاها میرفت تا گره از مشکلات مردم باز کند. اگر ابراهیم رئیسی را اینگونه روایت کنید، همه به او رأی میدهند. چه چیزی ما را از ابراهیم رئیسی دور میکند؟ همین استعارههای ذهنی. مثلا برخی گمان می کردند او میخواهد میان مردم در پیادهرو دیوار بکشد؛ همین استعارهها که در عمل شکسته شد باعث میشد تا مردم از او فاصله نگیرند.
استعارهها، قدرتساز هستند
وی در مرتبه بعد به این پرسش میپردازد که چگونه میتوان فلسطین را برای مردم ایران و همچنین جوامع غربی روایتسازی کرد که امکان گفتگو فراهم شود. علیانی در این راستا گفت: «اگر بخواهید با فامیل پیرامون فلسطین صحبت کنید، اولین استعاره چیست؟ مثلا «چرا پول ما را به عربها میدهید؟» یا «عربها که زمینها را خودشان فروختند؟» به همین ترتیب استعارههای مختلف دیگری هست که مانع از هم زبانی میشود. چه چیزی این استعاره را قوام و دوام میدهد؟ سبک زندگی. اتفاقی که افتاده این است که ما تحریم هستیم. این تحریم قدرت خرید همه را پایین آورده است. ما همه عصبانی میشویم که چرا نمیتوانیم مانند گذشته خرج کنیم. جالب است کسانی که درآمد بیشتری دارند هرچند قدرت خریدشان پایین آمده؛ اما درصد افت قدرت خرید آنها کمتر از طبقات پایین جامعه است؛ لذا فشار اصلی به کارگر و یا فرد بیکار میآید، اما فریاد بزرگ را چه کسی میزند؟ کسی که در خیابان «فرشته» زندگی میکند. چه کسی اذهان را ساماندهی میکند؟ کسی که فریاد بزرگ را میزند. امروز دیگر روزگار «سیانان» نیست، امروز روزگار میکرومدیاست. ذهنها را «ایران اینترنشنال» هم نمیتوانست سامان دهد، اگرمیکرو مدیا وجود نداشت. میکرومدیا با سبک زندگی مسرفانه تطمیع شده است. مقاومت، ضدیت با استکباری است که بر اساس دوری از اسراف باشد. به همین دلیل عربستان سعودی اگر با اسرائیل هم بجنگد برای من عضو جبهه مقاومت نیست. شهید سلیمانی شهید شد که یمنی پابرهنه نماند و بهجای آن وزن آمریکایی روزبهروز بیشتر شود. دعوای پیامبران نیز بر سر همین بوده است. انقلاب امام خمینی (ره) هم بر سر همین بوده است که چرا یک نفر باید آنقدر بخورد که بترکد و یکی اصلا نداشته باشد؛ چراکه دیگری سهم او را خورده است.»
در نهایت علیانی توضیح میدهد که روایتسازی از غزه را میتوان در بستر نفی تبعیض و عدالت بهگونهای به اشتراک گذاشت که بسیاری را با خود همراه کند. البته علیانی بر این باور است که برای گفتگو ابتدا باید استعارهها را یکی کرد؛ اما درعینحال نباید تسلیم استعارههای طرف مقابل شد. در واقع نباید آرزوها و آرمانهای خود را تغییر دهیم؛ ولی با اینوجود لازم است نشان دهیم آرزوها و آرمانهای طرف مقابل را درک میکنیم.
وی یکی از ظرفیتهای خوب برای استعارهسازی را قضیه هولوکاست دانسته و معتقد است: «موضوعی که ما از ابتدای جنگ غزه از آن استفاده نکردیم، مسئله هولوکاست است. ما بهجای چانهزنی در خصوص اینکه هولوکاست بوده یا نه، شش میلیون نفر بوده اند یا سیصد هزار نفر، باید میگفتیم که هولوکاست در همینجاست. هولوکاست در غزه است. ببین ۱۵ هزار بچه را در چند ماه سلاخی کردهاند. ما بهجای آنکه بگوییم «نتانیاهو»، همان «هیتلر» است، گفتیم هیتلر را رها کن و به نتانیاهو توجه کن. این استعاره از قبل در ذهن اشخاص و جوامع اروپایی سامان داده شده است. آنها ضد نازیسم و ضد هیتلر هستند. شما فقط باید نشان دهید که نتانیاهو همان هیتلر است. ذهن اروپایی و آمریکایی ها با هولوکاست سازگار است. تنها باید هولوکاست را بگیرید و با کمک آن نشان دهید که آنچه در غزه رخ میدهد همان هولوکاست است.»
علیانی در انتها افزود: «ما با بیش از هشتاد میلیون انسان میخواهیم صحبت کنیم. هر یک از اینها بخشهای مختلف جامعه هستند که یک چهارچوب استعارهای دارند. وقتی با چهارچوب استعارهای آنها صحبت میکنیم باید مراقب باشیم که آن چهارچوبها، غایتهای ما را تغییر ندهد. غایت ما، احقاق حق مظلوم و برهمزدن بساط استکبار است. کسی حق دیگری را نخورد و کسی دیگری را شلاق نزد.»
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...