گروه دین و اندیشه «سدید»؛ همواره در موقعیتهای مختلف از زبان افراد بسیاری شنیدهایم که مساجد در بحبوحه انقلاب و همینطور پس از آن، نقشآفرینیهای بسیاری در عرصههای اجتماعی داشتهاند. اما در سالهای اخیر بسیار مواجه شدهایم با مساجدی که نهتنها ورودی در این عرصهها نداشتهاند که از حیث کارکرد اعتقادی - که اصلیترین کارکرد این نهاد محسوب میشود - ضعیف عمل کردهاند. به عبارتی سادهتر، در عین تکثر مساجد، با خلوتی آنها مواجه بودهایم. شاید بتوان یکی از دلایل خلوتی مسجد را نبود امامجماعت بهعنوان عامل قوامبخش این نهاد دینی دانست که با داشتن ایده و جذب مردم، میتواند به مسجد روح دهد و موجب احیای کارکردهای مسجد - بالاخص کارکرد اجتماعی این نهاد - شود. برای بررسی بیشتر این موضوع با دکتر محمدرضا روحانی گفتوگویی داشتهایم. روحانی که دانشآموخته دکتری جامعهشناسی فرهنگی از دانشگاه تهران و عضو هیئتعلمی دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) است، در این گپوگفت به نقش انسانمحلهها در احیای مسجد تأکید کرد. بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
مسجد را درست، نه درشت ببینیم
اخیراً از سوی برخی سازمانها و نهادها از بازگشت محلات و تلفیق مدارس با مسجد سخن به میان میآید. در این زمینه، همایشهایی نیز از سوی برخی نهادها برگزار میشود؛ مانند همایش محله اسلامی که توسط سپاه گرفته شد. گاهی رگههای اشتباهی نیز در این نوع اقدامات دیده میشود که موجب به حاشیه رفتن تمام یافتهها و پژوهشهاست. بهعنوانمثال، تحقق محله اسلامی در کلانشهرهای ما به معنایی که این نهادها میگویند، شاید شدنی نباشد. گویا دوران صفویه در ذهن این افراد است که دارای معماری خاص و درهمتنیدگی محلات بود. درحالیکه امروزه، این قابلیت به لحاظ وجود زمین، کاربرد فکری، اقتضای زمانه و پیچیدگیهای اجتماعی و... شاید وجود نداشته باشد. باتوجهبه اینکه بسیاری از حوزهها مانند امور خیریه که پیشتر مسجد عهدهدار آنها بود و امروز تخصصی شده است، آیا شرایط امروز جامعه ما پذیرای این هست که خدماتی را از مسجد دریافت کند؟ باتوجهبه شرایط فعلی جامعه، چگونه میشود مسجد را احیا کرد؟ جامعه امروز ایران چه نسبتی را بین خودش و مسجد میبیند؟
روحانی: به آن میزانی که روی حوزه مسجد کار میشود، ما نتیجه و خروجی نداریم. یکی از دلایل، تغییر زمانه و اثرات فضای مجازی و اجتماعی و بخشی هم تحلیل تاریخ اجتماعی و وضعیت جامعه ایران است که معمولاً در تحلیلها مغفول است. مسجد در ایران در هیچ دوره تاریخی - مگر بزنگاهها - کانون جمعیتهای بزرگ نبوده است؛ یعنی به لحاظ تاریخی این یک اتفاق است که مسجد حالت آرمانی داشته باشد؛ نه به معنای تیپ ایدهآل، بلکه به معنای یک ایده آرمانی ارزشی که تا اذان گفته میشود همه به مسجد میروند.
بهعنوان نمونه، انقلاب اسلامی یک اتفاق است که در آن زمان، مسجد گل میکند؛ یعنی هیمنه این اتفاق باعث میشود کانونهای خودش را پیدا کند و مردم از این طریق مسیر جنگ را میروند. در حقیقت بهخاطر حوادث و وقایع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، مسجد به یکباره محل تجمع میشود؛ بچهها در مسجد همدیگر را پیدا میکردند و مسجد پایگاه آموزشیشان نیز بود و آنجا درس هم میخواندند. حتی برای بازی و تفریح هم مسجد چنین ویژگیهایی داشت.
مفهوم محوری در جامعه ایرانی، «ولایت» است که ایجاد انبوه جمعیت میکند؛ یعنی بعد از ظهور اسلام - البته عقبههای آن قبل از اسلام نیز بود - مایههای عاطفی و محبت باعث میشود جماعتهای دینی شکل بگیرد. الان نیز همینطور است. هیئتها یا جشن غدیر که چندین مجموعه از جمله شهرداری و سپاه پای کار میآیند - فراتر از تصور، مردم حضور مییابند. اما اینکه برخی تصور میکنند حضور مردم در چنین جشنی، سیاسی و بهخاطر تأیید جمهوری اسلامی است، سادهاندیشانه است. طبق پژوهشی که ما در پژوهشگاه انجام دادیم، بیشترین درصد مشارکت در جشن غدیر که حدود ۶۰ درصد بوده، به دلیل محبت امیرالمؤمنین (ع) و کمترین درصد حضور، بهمنظور تأیید و حمایت از جمهوری اسلامی است. در حقیقت در تحولات اجتماعی در جامعه ایران آنجایی که ولایت وجود دارد، به یکباره جهش نیز ایجاد میشود. امام (ره) از همین مایه ولایت استفاده کرد و انقلاب اسلامی را شکل داد؛ بنابراین انتظار ما نباید از مسجد بیش از ظرف موجودش باشد. البته ظرف وجودیاش میتواند کانون تحولات بزرگی شود.
مسجد بنا به تعریف قرآنی، جایی است که محوریت آن با ذکر خداست. به همین دلیل هم برخلاف دیگرانی که میگویند بازی را به مسجد ببریم تا بچهها جذب مسجد شوند، با این کار مخالف هستند. رهبری میفرمایند جاذبه برای جوان، گذاشتن میز پینگپنگ در مسجد نیست. مسجد جای ذکر است. باید توجه کنیم اگر ذکر بودن مسجد مخدوش شود و مسجد تبدیل به کلوپ شود، این چه فایدهای دارد؟ ما هنر نکردهایم. برخی از فعالان حوزه مسجد این ایده را دارند و البته شاید ایده مذکور از این جهت که ممکن است شنیدن صدای اذان در افراد اثرگذار باشد، درست است؛ اما باید توجه کنیم که کار مسجد، ذکر است و هر اتفاقی که در آن میافتد باید باعث شود که ذکر و یاد خدا و معنویت در فرد افزایش یابد.
یعنی فقط ما کارکرد عبادی را لحاظ کنیم و اگر خواستیم کارکردهای دیگر را پیوست کنیم تا حدی باشد که آن کارکرد اصلی کمرنگ نشود؟
آیا به معنای این است که مسجد یعنی کلیسا و کنیسه یا جایی که فقط یاد خدا باشد و هیچچیز دیگر نباشد؟ مطلقاً معنایش این نیست
روحانی: بله. یعنی هرچه که هست، تقویت معنویت باشد. این نگاه، نگاهِ قرآنی است. آیا به معنای این است که مسجد یعنی کلیسا و کنیسه یا جایی که فقط یاد خدا باشد و هیچچیز دیگر نباشد؟ مطلقاً معنایش این نیست. چون مسجد از صدر اسلام تا به کنون کارکردهای مختلفی داشته و در واقع یک انعطافی نسبت به کارکردهای دیگر داشته و اینگونه نبوده که کارکردهای دیگر را پس بزند و با آن مخالفت کند. اما تعبیر پیوست شدن آن به معنویت، یعنی پیوست این کارکردها به مسجد؛ حتی اگر حرف سیاسی یا آموزشی و... هم زده میشود، همه در فضای معنویت و ذکر و یاد خدا معنا شود. کارویژه مسجد، معنویت است. البته این کار سیاستگذار و امامجماعت و هیئتامناست و یک ظرافتی دارد؛ یعنی حواستان باشد که اگر نوجوانی هم به مسجد میآید، آن کتیبه موجود در مسجد به او کمک کند که این ذکر ایجاد شود. آن امامجماعت هم بتواند دستش را بگیرد و با مسجد همراه کند، آن مرکز مشاوره مسجد نیز بتواند خانواده را جذب مسجد کند و همه اینها با این هدف و غرض باشد که معنویت افزایش پیدا کند.
مسجد فقط جای بازیکردن نیست!
نگاه قرآنی میگوید مسجد باید معنویت ایجاد کند و بقیه امورات و کارکردها در مسجد وقتی ارزش پیدا میکند که هدف و غرض آن افزایش معنویت باشد؛ در غیر این صورت، خودش مستقل بازیکردن میشود. این کارکرد مسجد نیست؛ چون بازیکردن در خیابان هم ممکن است. البته باید روی این معنا قدری دقت کرد. فضا، هویت میدهد. من میگویم که این کار را سختتر میکند، اما ما را منصرف نمیکند. شما اشاره کردید که الان بسیاری از این حوزهها مانند مشاوره، تخصصی شده است و ترجیح مردم این است که برای مشاوره به سراغ روانشناس بروند تا امامجماعت مسجد و... اما میتوان بین مسجد و روانشناس را پیوند زد و هرچقدر مردم با این ایدهها پیوند بخورند، اثرگذاری مثبت خواهد داشت. بهعنوانمثال اگر شما یک روز در هفته از دکتر «افروز» بهعنوان چهره روانشناس در مسجد استفاده کردید، صرف حضور او در مسجد موجب جذب افراد میشود. ما به هر میزان بتوانیم از ظرفیت چنین روانشناسانی در مساجدمان استفاده کنیم، بهطوریکه این موضوع شناخته شده باشد که پایگاه هر کدام از چهرههای روانشناسی در کدام یک از مساجد است، در جذبکردن افراد به مسجد مؤثر خواهد بود.
اگر شما یک روز در هفته از دکتر «افروز» بهعنوان چهره روانشناس در مسجد استفاده کردید، صرف حضور او در مسجد موجب جذب افراد میشود.
ما در حوزه ارتباطات یک الگویی داریم تحت عنوان الگوی همگرا که آقای «مولانا» به آن میپردازد. مبتنی بر این الگو میتوانیم شبکههای اجتماعی و رسانههای سنتی یا ارتباطات سنتی و رسانههای جدید را با هم همگرا کنیم. همگرا شدن امکانی است که در جهان امروز باید روی آن فکر کرد. البته ابتدا بالذات نمیشود گفت این را کنار بگذاریم؛ بلکه باید به یک همگرایی فکر کرد. همگرایی امکانپذیر است؛ بهرغم اینکه ممکن است مشکلات و سختیهایی هم داشته باشد. پیگیریهای افراد متصدی نیز قطعاً کمک میکند.
بهعنوان جمعبندی در این بخش، نکته اول صحبت ما در مورد اقتضائات جامعه ایرانی بود که بپذیریم که ظرفیت مسجد به لحاظ وجودی، بسیار ارزنده، ارزشمند و بسیار عظیم است؛ اما آن چیزی که بالفعل ظرفیت جامعه ایرانی را نشان میدهد این است که در مواقع و مواضعی میدرخشد و اتفاقاً این موضوع ما را به ولع میاندازد که بگوییم مسجد چنین ظرفیتی دارد و چرا در حال حاضر از این ظرفیت استفاده نمیشود؟ این کار نیاز به برنامهریزی دارد و من در زمره کسانی نیستم که بگویم مسجد را رها کنیم و همین زهاد و عباد و پیرها که برای نماز به مسجد میروند، کافی است و اگر نوجوانان و جوانان به مسجد نمیآیند، کاری با آنها نداشته باشیم.
البته در این میان برخی هیئت و مسجد را با یک نگاه میبینند؛ درحالیکه اینها دو چیز هستند. مسجد در حال پمپاژ توحید و تقواست و حضور در این مکان از جنس آرامشی است که با توحید ایجاد میشود و معنایش این نیست که هیئت میتواند جور مسجد را بکشد؛ بنابراین ایده من این نیست که بگویم اشکالی ندارد اگر مسجد خالی باشد. اما مسجد نیاز به برنامهریزی دارد و یک دقت و ظرافتی میخواهد برای اینکه همه کارکردها را همگرا کند و مسیر درست را پیش برد. درعینحال، نباید احساس ناامیدی کرد. این نکته کمک به این معنا میکند که بالاخره ما به لحاظ تاریخی ظرف این را نداریم که بگوییم ۵۰-۴۰ سال است مردم به مسجد نمیروند. قبل از انقلاب نیز همین گونه بوده و این حرفها بیشتر شانتاژهای ژورنالیستی است. آمارها نشان میدهد که هم موقعیت روحانیت، هم موقعیت دینداری مردم و هم مسجد رفتنشان چندان تفاوتی نکرده است. به لحاظ تاریخی که نگاه میکنید یک ریتم مشخصی دارد و یک شیب ملایمی دارد و این نیست که یکدفعه دینداری مردم سقوط کند. البته مناسک بسیار زیاد شده است.
نکته دوم نیز ضرورت برنامهریزی و دقت در چگونگی فعالکردن حوزههایی است که مسجد میتواند آن را فعال کند. من هم مدافع این هستم که ما نیاز به این داریم که محلات را باتوجهبه اقتضائات امروز احیا کنیم. البته این نگاه سنتی هم که محلات باید به دوره صفویه بازگردد، امکانپذیر نیست. تفکر صدرایی نیز در همین اتمسفر حرف میزند؛ بر مبنای این تفکر، اگر اسمی غلبه پیدا میکند، افعال خیر فرد نیز ذیل آن اسم (اسم خدا) تعریف میشود. هر دورهای یک اسمی دارد و الان اسم سوژگی بر همه ما مؤثر بوده است و نمیشود آن را نفی کرد. همین حرفزدن ما نیز در حاشیه سوژگی اتفاق میافتد و این سوژگی است که همه جهان را تحتتأثیر خود قرار داده است.
هنوز هم آخوند، محرم مردم است!
هنوز انسانمحلهها میتوانند موقعیتآفرینی کنند و هنوز نیز در محلات کسانی هستند که میتوانند مشکلات را حل کنند. هنوز هم روحانیت آن لایه خصوصی مردم را پاسخ میدهد و آن کسی که بخواهد کار کند، میتواند.
محلات نیز از این قاعده جدا نیست و نمیشود به گذشته بازگردیم. اما آیا به این معناست که همه چیز نابود شده است؟ فکر میکنم در مورد جامعه ایرانی اینگونه نیست. ما میتوانیم در مورد ظرفیتهایی صحبت کنیم که هنوز زنده است و اتفاقاً با نهادهای سنتی نیز مرتبط است؛ خانواده، مسجد و مدرسه با نظام آموزشی و با نقشی که نظام خویشاوندی دارد، مرتبط هستند. هنوز هم اینها زنده هستند؛ فقط در جاهایی ممکن است کموزیاد شوند. اما قاطبه جامعه ایرانی قابلیت همگرایی دارند. بهعنوانمثال، فردی اهل نماز و روزه و اهل مناسک نیست و ممکن است ظاهر دینداری هم نداشته باشد، اما رگهای دارد که او را به ولایت مرتبط میکند. این در غالب جامعه ما وجود دارد. تأکید من روی این است که باتوجهبه این ایده محوری، هنوز انسانمحلهها میتوانند موقعیتآفرینی کنند و هنوز نیز در محلات کسانی هستند که میتوانند مشکلات را حل کنند. هنوز هم روحانیت آن لایه خصوصی مردم را پاسخ میدهد و آن کسی که بخواهد کار کند، میتواند.
نکته سوم این است که الان خلأ اصلی، فقدان امامجماعت فعال است؛ حال آنکه هرجا امامجماعت فعال بوده، وارد این مسیر شده و زحمت کشیده و تلاش کرده و احساس این را داشته است که من صرفاً امامجماعت مسجد نیستم، بلکه امامجماعت محله هستم و باید یک کار جهادی بکنم و ایدهاش را هم داشته است. برخی از بزرگان سازمان تبلیغات عنوان میکردند که روحانیون غالباً به دنبال هیئتعلمی شدن یا انجام کار علمی و پژوهشی هستند؛ درحالیکه رسالت اصلی روحانیت، «مسجدداری» است و رسالت اصلی او این نیست که عضو هیئتعلمی شود.
شاید حوزه و جامعه روحانیت بگویند برای توسعه فقه، روحانی ما باید در حوزه علمیه درس بخواند تا مجتهد شود یا سخنور خوبی شود. یعنی کسی که بتواند معارف دین را اشاعه دهد و بنابراین اصلاً برنامهای برای پرورش امامجماعت ندارند.
روحانی: بله. به این دلیل است که امام (ره) در حوزههای علمیه مظلوم است؛ امامی که درباره انگیزه انقلاب فرمودند «ما انقلاب کردیم تا مساجد را اداره کنیم.» چه میشود که به جایی میرسیم که یکی از بزرگان قم به طلاب درس خارج میگوید «درستان را خوب بخوانید! وگرنه امامجماعت مسجد میشوید!» این همان آسیب است. بالاخره مسجد متولی میخواهد و باید به این مسئله توجه داشت.
خودِ من وقتی خاطرات نوجوانیام را مرور میکنم، همیشه امام جماعتی مانند آقای «اسکندری» در مسجد «انصار الحسین (ع)» را به یاد میآورم که محل آرامش همه نوجوانان محل بود. البته هنوز هم مساجدی از این دست داریم؛ مانند مسجد ثامن، مسجد باب الحوائج، مسجد امام حسین (ع) و یا مسجد صفا که امامجماعت آن خود را با برنامههای مسجد تطبیق میدهد؛ چون زندگیاش را وقف مسجد کرده است و بهخوبی میتواند افراد را جذب کند.
مردم ما امروز خلأ معنا دارند؛ مخصوصاً در سنین نوجوانی و در چنین شرایطی نهادهای دینی مانند مسجد میتوانند معنای زندگی را تأمین کنند. اینکه انسانمحله میتواند از مسجد شکل بگیرد به این معناست و از همین رو، احیای محلات کار حلقههای میانی است و کار مجموعههایی مانند سپاه تهران نیست.
به غیر از امامجماعت چه کسانی میتوانند در محلات نقشآفرینی داشته باشند؟
روحانی: الان گروههای مرجع نیز میتوانند مشکلات محلات را حل کنند. البته اولویتمان این است که امامجماعت بیاید که پیوند مردم به معنویت و توحید و مسجد شکل بگیرد. در اولویت بعدی، انسانمحلات هنوز میتوانند کار را پیش ببرند؛ این الگوی انسانمحله قابلتوسعه است، البته مسئله ما مسجد است و حضور هیئتامنا و محوریت امامجماعت لازم است.
یعنی امامجماعت میتواند این انسانمحلهها را پیدا کند و مانند یک شبکهای به هم متصل کند؟
روحانی: بله.
چون احساس میشود ارتباطات انسانی در زمانه فعلی مانند گذشته نیست و تقریباً از بین رفته است، گفته میشود محلههای اسلامی را احیا کنیم و محور را مسجد قرار دهیم و آن را تقویت کنیم تا سراغ ما بیایند. آیا این برداشت درستی است؟ یعنی احساس از دستدادن ارتباط با بخشهای جامعه باعث شده به این سمت برویم و سپس مبتنی بر آن، شروع کنیم به بحث درباره اینکه با وضعیت کلانشهر و مدرنیته، ارتباطات انسانی به چه شکل میتواند احیا شود.
انسانمحلهها ظرفیت کار در محلات را دارند. اگر این شبکه شکل بگیرد کار خود را میکند. حتماً نباید حاکمیت ورود داشته باشد، چون حاکمیت کارایی خود را از دست میدهد
روحانی: انسانمحلهها ظرفیت کار در محلات را دارند. اگر این شبکه شکل بگیرد کار خود را میکند. حتماً نباید حاکمیت ورود داشته باشد، چون حاکمیت کارایی خود را از دست میدهد، مگر اینکه آدمهایی که از آنها انتظار میرود - بهعنوانمثال مداح معروفی مانند محمود کریمی یا حتی پویانفر - که میتوانند در محلات خودشان کارایی داشته باشند، ورود کنند. افرادی مانند هلالی و مهدی رسولی الان برخی اقدامات را در محلات شهر خود انجام میدهند؛ بنابراین نباید از محله ناامید باشیم. این ظرفیتها وجود دارد و خود مسجد میتواند در این راستا اثربخشی داشته باشد، البته اگر امامجماعت متوجه این ایده بشود و برای خود رسالت جهادی در محله متصور باشد.
جهان جدید با اقتضائات جدید
ما وارد یک عرصه جدیدی شدهایم که اقتضائات رسانههای جدید، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را دارد و هرچه قدر نیز پیش میرود، پیچیدگی آن بیشتر میشود؛ یعنی حتی از جامعه پلتفرمی نیز عبور کردهایم و با یک لینک وارد جهان جدیدی میشویم. اینجا به همین دلیل همگرایی را ذکر کردم که معنایش این نیست که ظرفیتها را کنار بگذاریم؛ همچنان که معنایش این هم نیست که بگوییم آن عقبهای که در سنت وجود داشته ناکارآمد است. باید همه موارد را با هم دید و در کنار همدیگر از ظرفیت آنها استفاده کرد. بهعنوان نمونه، کاری که کانونهای فرهنگی - هنری در مورد «بچههای مسجد» یا شبیه ایده ایجاد شبکهای برای مرتبط کردن مساجد مختلف با هم با محوریت برنامههای تربیتی یا کنشگری و رفع آسیبهای اجتماعی انجام میدهند، جالب است. اجرای این قبیل ایدهها بهگونهای استفادهکردن از ظرفیتهای جامعه شبکهای برای اهداف خودمان در آن الگوی همگرا است؛ لذا در عین اینکه آن شکل از ارتباطات سنتی میتواند کارآمد و با محوریت انسانمحلهها باشد، این شکل از الگوهای پلتفرمی و جامعه شبکهای میتواند در شکلگیری این شبکهها و اثربخشی بیشترشان کمک کننده باشد و ما را به آن اهدافی که در عرصه مسجد اجتماعی داریم، نزدیکتر کند. شاید اگر ما اینجا از انسانمحلهها صحبت میکنیم، انسانرسانهها نیز مهم باشند؛ یعنی تلفیق این انسانمحلهها با انسانرسانهها میتواند در ایجاد همافزایی برای حل مسائل موثر باشد.
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...