گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ سید جواد میری؛ جامعه شناس ایرانی و دانشیار جامعهشناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که آثار فراوانی در حوزه نظریه اجتماعی و متفکران مسلمان دارد. میری تحصیلات خود را در دانشگاه یوتبری سوئد به سرانجام رسانده و در تفکراتش، عنایت ویژه ای به مرحوم شریعتی و علامه جعفری دارد.
آشنایی شما با امام موسی صدر به سال های دور بازمی گردد. یک آشنایی باسابقه که چند باری در گفتگو با رسانه ها از آن گفته اید. اما شاید بتوان اینطور گفت که آشنایی شما با امام موسی صدر، در طی گذر سالیان تبدیل به چیزی فراتر از یک رابطه دوستانه یا علمی شد، دغدغه همان چیزی است که شما را بر آن داشته تا تالیفاتی درباره آراء و اندیشه های امام ترتیب دهید...
دغدغه من نسبت به امام موسی صدر و اندیشه ایشان از این جهت است که معمولاً در حوزه علوم اجتماعی و جامعه شناسی، صرفاً غربیان را صاحب نظر میشناسند. جستوجو برای یافتن صاحبنظری غیر از غربیها انگیزهای شد كه به كار مقایسهای بین اقبال و شریعتی در مقایسه با گیدنز بپردازم. پس از آن كاری در مورد امام موسی صدر انجام دادم و آراء او را با كارل یاسپرس مقایسه كردم. كتابی دیگر نیز در مورد امام موسی صدر نوشتم و در آن بررسی كردم كه آیا میشود به او به عنوان جامعهشناس پرداخت یا نه. بر اساس آراء سی رایت میلز، جامعه شناس آمریكایی، تخیل جامعهشناسانه ممكن است در یك جامعهشناس كه در این زمینه درس خوانده وجود نداشته باشد؛ اما یك نویسنده، روزنامهنگار و یا شاعر ممكن است مسائل و روابط اجتماعی را تنیده درهم ببیند و میان آنها ارتباط برقرار كند.
مبتنی بر همین گزاره بود که به بررسی در كتابی پرداختم. نخستین سوال من این بود كه آیا میشود به امام موسی صدر اینگونه نگاه كرد؟ آیا می توان اهمیت جامعهشناختی را در گفتمان ایشان پیدا كرد یا نه؟ چون زمانی كه امام موسی صدر در لبنان در مورد اقتصاد و محرومیتزدایی صحبت میكند، آن را بیارتباط از دیدگاه مذهبی و حركتهای اجتماعی نمیبیند. البته عدهای هستند كه میگویند او فرد زیركی بوده است كه توانسته اخلاق دینی را با روشهای سكولار ممزوج كند و بتواند در جامعه لبنان آن روز تاثیراتی ایجاد كند. اما بنظر من این حرکت امام صدر ناشی از یک زاویه نگاه چند بعدی است.
یعنی یک جهان بینی ویژه که متعلق به امام صدر بوده و هست؟
امام موسی صدر در مقاطع مختلف حركتهای متعددی انجام داده است، اما میتوان گفت ایشان جهانبینی ویژهای داشته است. ایشان معتقد بودند پایه و شالوده تمام ادیان یكی است و علت اینكه ما اختلاف مذاهب و ادیان داریم به این علت است كه پیام اصلی مذهب و دین فراموش شده است. پیام اصلی مذهب و دین از دیدگاه امام موسی صدر این است كه ادیان آمدهاند تا به انسان خدمت كنند و در خدمت انسان باشند. اما در طول تاریخ برخی از كسانی كه متولی ادیان بودهاند و یا خودشان را پیروان یك مذهب و مذاهب مختلف دانستهاند، به جای اینكه از این مذهب استفاده كنند تا دردها و آلام بشریت را تسكین دهند، خود باعث تشدید و یا تضاد این آلام شدهاند. آنها بر اختلافات بیشتر دامن زدهاند تا بر اشتراكات.
و تجربیات ایشان در برقراری تعامل میان ادیان، نشان از عملی کردن همین ایده دارد؟
براین اساس بخشی از فعالیت ایشان انجام كارهای تشكیلاتی بوده است. جامعه شیعی كه در لبنان در دهه 50 و 60 و قبل از آن زندگی میكرد، تحت فشارهای گوناگونی بود. محدودیتهایی كه هم به صورت تاریخی و بعد در دوران معاصر قابل توجه است. به لحاظ تاریخی تحت سیطره دولت عثمانیها بوده است كه آنها اهل تسنن بودهاند و اهل تشیع در آنجا تحت فشار بودند. ممكن است فعالیتهای امام موسی صدر صبغهی شیعی داشته باشد، اما كارش این نبوده است كه فقط به یك مذهب خاص بپردازد. چون ایشان به اشتراك و گفتوگوی ادیان بسیار پافشاری میكند و حتی در مورد آن قلم میزند و در تفسیر قرآنی كه دارند به این مطلب پرداختهاند. امام موسی صدر در جامعه لبنان زندگی میكرد. جامعه ای كه مذاهب و ادیان گروهها و ایدئولوژیهای مختلف در آن وجود دارند. ایده پلورالیسم و دیالوگ بین ادیان را میتوان در چارچوب اندیشههای امام موسی صدر یافت. امام موسی صدر میگوید تمدنهای مختلف بشری مانند پنجرهای به سوی بیرون است. دریچه و منفذی به سمت حقیقت والا است. در منظومه فكری امام موسی صدر تاكید واضح و روشنی در مورد دیالوگ و گفتوگوی ادیان و تمدنها وجود دارد.
همانطور که شما هم در مصاحبه ها و مقالات متعددی به این نکته اشاره کرده اید، امام صدر عنایت ویژه ای به مفهوم آزادی داشته و همواره جایگاه والایی برای این آرمان بشری قائل بوده اند. با چنین مقدمه ای، ایشان دیالوگ و گفتگوی ادیان را سرآغاز هدایت و رشد جوامع و انسان می دانند. انسان آزاد می تواند راه خود را برای گفتگو برگزیند و به دنبال انتخابش برود.
دین اسلام از دیدگاه امام موسی صدر به انسان آگاهی و حق انتخاب میدهد. ایشان به دینی اشاره میكند كه آگاهیدهنده باشد. ایشان میگوید ادیان در خدمت انسان هستند. دین چارچوبی است كه به انسان بینش میدهد. این ادیان باید تشریك مساعی كنند كه دردها و آلام بشریت كمتر و رفع شود. امروز بعضا تفسیری از دین غالب شده كه به ریاكاری دامن میزند و القاء میكند كه دین تكلیفی است كه بر دوش توست و اگر بخواهی آن را زمین بگذاری مورد عتاب و سرزنش قرار میگیری و جامعه هم به گونهای شده است كه ممكن است فرد را حتی تنبیه فیزیكی هم بكند.
استاد مطهری درباره امام موسی صدر میگوید: ایشان ۵۰ سال از اندیشه دنیای معاصر خود جلوتر بود. این یک واقعیت مغفول است که نیاز به واکاوی و پژوهش آکادمیک دارد
تاکید بر آزادی در انتخاب و عمل، چیزی نیست که محدود به اندیشه امام صدر باشد. نمونه این اندیشه در آثار بزرگانی همچون شهید بهشتی و مطهری نیز به کرات یافت می شود. حتی از دیدگاه شهید بهشتی و مطهری هم صحبت از آزادی، خلاقیت و اخلاق و آگاهی است. آنها معتقد نیستند كه دین فشاری است كه از بیرون باید وارد شود. ما معتقدیم دین امری فطری است و فطرت هم مسئلهای درون ذاتی است. نمیتواند چیزی درون ذاتی باشد و به انسان فشار وارد كند. اگر فشاری هست باید متوجه بود كه در جایی تفسیر، برخورد و یا تربیت نادرست صورت گرفته است. این مسئله بالاخص برای جامعه امروز ایران بسیار مهم است كه داعیهی دینداری دارد. دینی كه به انسان آگاهی ندهد و انسان را به سمت خرافه ببرد چیزی نیست كه در گفتههای امام موسی صدر وجود داشته باشد. انسان مفهوم والا و مهمی در اندیشه های ایشان است.
امام صدر همچنین در مباحث دیگر نیز به این مفهوم مرکزی اهمیت می دهند. ایشان در مورد محرومیتزدایی مباحثی را مطرح كرد كه مسئله در آن فقط اقتصادی نیست. بلكه كرامت انسان نیز مطرح میشود. چون فقر مسئلهای صرفا اقتصادی نیست. آنچه با عنوان حقوق بشر داریم از نقاط مشتركی است كه امام موسی صدر در مورد كرامت انسانی بر پایه دیدگاه و جهانبینی عنوان میكند. حتی وقتی امام صدر مباحث اقتصادی را مطرح میكنند، صرفا مباحث اقتصادی از دیدگاه ماركسیسم و لیبرالیسم مورد نظر ایشان نیست. صحبت فقط داشتن یك سیستم اقتصادی اسلامی نیست، بحث بر سر این است كه حتی اقتصاد را بر اساس دیدگاه انسانشناسانه خود نگاه میكنند و شاید درست به دلیل همین نگاه است که از دیگران متمایز می شوند. ایشان آگاهی دینی را در کنار دانش عقلانی و مرتبط با یکدیگر می بینند.
درحالیکه اندیشمندان هم طراز یا هم دوره ایشان غالبا نظر به یکی از این دو داشتند...
در تاریخ ایران در بحث ادیان سه نحله مختلف داریم. نحلهای معتقد است عقل حرف اول را میزند. دین هم باید بر اساس عقل تعبیر شود. همه كارها و كاركردهای اجتماعی باید بر مبنای عقل باشد. عدهای دیگر به وحی اعتقاد دارند و میگویند عقل باید در چارچوب وحی تفسیر، تبیین و تعریف شود. همه كارها و افعال ما بر اساس وحی تنظیم شود. این عده در همه ادیان بودهاند و حتی در حوزههایی مثل اقتصاد به وحی میپردازند و میگویند باید آن را دینی كرد. عدهای دیگر معتقدند عقل و وحی هر دو برای خود كاركرد و حوزه بسیار وسیعی دارند و مخاطب هر دو اینها هم انسان است. این دو حوزه همیشه باید با هم در حال دیالوگ باشند. امام موسی صدر سعی میكند این عقل و وحی را در ارتباط با هم ببیند، امام موسی صدر به آن دسته از متفكران تعلق دارد كه دغدغه عقل و وحی دارد.
شاید بر اساس همین زاویه نگاه بتوان اینطور ادعا کرده که امام موسی صدر بین سنت و مدرنیته در رفت و آمد بودند. حتی شهید محمدباقر صدر گفته بودند درحوزه مسائل مستحدثه از آقای صدر سوال كنید. ایشان در زمان خود هم به عنوان كسی كه در مسائل جدید و مقتضیات زمان مشهور بوده و او را به عنوان صاحبنظر میشناختند. در مورد مسئله عبودیت، ایمان و حتی تعلیم و تربیت نظریات بدیعی دارد. او معتقد است كه انسان باید جهانبینی پیدا كند كه بتواند در دنیای امروز زندگی كند نه اینكه نتواند زندگی كند و در غار زندگی كند. انسان برای زندگی در دوران معاصر آفریده شده و به همین خاطر باید مدیریت زندگی را متناسب با شرایط روز انجام دهد. این همان چیزی است که می توان از آموزه های فکری و عملی امام صدر برای زندگی امروز جوامع مسلمان وام گرفت.
امام موسی صدر به احتساب چارچوب بندی های فکری امروز، سنتی یا نوگراست؟
من فکر میکنم این جفاست که بگوییم ایشان نوگراست و یا سنتی. من فکر میکنم ایشان شخصیتی است که پارامترهای زمان و مکان را در نظر دارد. این مسئله به همان مسأله اجتهاد اشاره دارد. با این نگاه به سنت نظر دارد و یا حتی با این دید سنت را احیا میکند و به آن زندگی میبخشد.
امام صدر به سنت نگاه میکند و از درون سنت مفاهیمی بیرون میکشد که در زندگی امروز قابل ارائه باشد و مسائل امروز مسلمانان را با آن مفاهیم حل میکند. این طور نیست که بگوییم ایشان فقط سنتگراست و به مسائل جدید توجه ندارد و یا نوگراست و به مفاهیم سنت توجه ندارد. این بحث مدرنیسم و سنتگرایی بحثی است که در جوامع آکادمیک امروز خیلی مطرح است. به طور مثال از سنت گرایان میتوانیم به شوان یا همان شیخ عیسی و یا مارتین لینگز که معروف به شیخ ابوبکرسراجالدین است و یا تیتوس بوخارت که معروف به شیخ ابراهیم است و یا حتی سید حسین نصر نام ببریم. اگر بگوییم اینها سنتگرا هستند باید اذعان کنیم که امام موسی صدر از نظر متافیزیکی مانند این نحله فکر میکند و یا از نظر بحثهای شناخت، شاید امام موسی صدر به این حکمت تعلق داشته باشد، ولی شاخصهای که اینها دارند این است که اصلاً به مسائل سیاسی توجهی نمیکنند. اگر کتابهای این افراد را ببینید، مشاهده میکنید که امام موسی صدر درست به عکس اینها عمل کرده است. دقیقاً در وسط جامعه، نه فقط در وسط جامعه، درست در متن حوادث و طوفانهاست؛ ولی شما اگر زندگی شیخ عیسی و یا دیگران را نگاه کنید، این مسئله را نمیبینید. میخواهم بگویم اصلاً ایشان این مرزها را شکسته است چون اگر سنت، سنت و سیره پیغمبر باشد، باید درست در متن جامعه باشی و در محراب هم باشی و در شب باید زار بزنی و در روز وسط کارزار باشی. از نظر آکادمیک برای خیلیها مهم است که دربارهشان بگوییم نوگرا هستند؛ ولی من فکر میکنم که ایشان سنتیای هستند که دقیقاً در متن جامعه مدرن کار میکنند.
ایشان چنان میاندیشیدند که استاد مطهری دربارهشان میگوید: ایشان ۵۰ سال از اندیشه دنیای معاصر خود جلوتر بود. این یک واقعیت مغفول است که نیاز به واکاوی و پژوهش آکادمیک دارد.
امام صدر یک اندیشمند واقعی بود که نیازهای جامعه را زودتر از موعد احساس کرده و برای آن چاره جویی می کرد. مهم ترین مشخصه این چاره جویی از دیدگاه شما چیست؟
امام موسی صدر یک نواندیش واقعی بود. یکی از ویژگیهای نواندیشها و مصلحین ابداعاتی است که دارند و بعضی از این ابداعات، خصوصاً اگر توسط روشنفکران دینی باشد، احیای مفاهیم دینی است. به عنوان مثال دکتر شریعتی مفهوم هجرت و شهادت و تقیه و غیر اینها را معنایی دوباره بخشیده است. یکی از موارد، خود همین مفهوم دین و دیندار بودن است. امام موسی صدر، در جایی از کتاب ادیان در خدمت انسان است میگوید؛ وضعیت ما طوری شده که دیندارها به گوشهای خزیدهاند و دینداری به صورتی در آمده که به انسان حیات نمیدهد؛ در حالی که در قرآن آمده که سخنان پیامبر شما را زنده و احیا میکند. حالا این احیا کردن معانی متعددی دارد؛ در حوزه اقتصاد، در حوزه سیاست، در حوزه تمدن، درحوزه فرهنگ، در حوزه اندیشه، و به طور کلی در تمامی حوزههایی که جامعه و امت اسلامی را شکل میدهد. چهل یا پنجاه سال پیش، امام موسی صدر مشاهده میکند که وضعیت مسلمانان و جهان اسلام وضعیت دیندارانه نیست. دینداری فقط نماز خواندن نیست، حتی نمازی را که به پا میدارید، باید با زکات باشد و زکات هم فقط یک مسأله فردی نیست، مسأله جمعی است. من فکر میکنم یکی از زیباترین چیزهایی که خود امام موسی صدر آن را احیا میکند، مسأله دین و مفهوم دین و چگونه دیندار بودن است. شما نمیتوانید بگوئید خداوندی که ما به آن ایمان داریم، عزیز است و عزت دارد، اما مسلمین در فلاکت زندگی کنند و همه به آنان مسلط باشند؛ یعنی اقتصاد آنان وابسته باشد، سیاستشان یک سیاست شکسته و در هم باشد، فرهنگ آنان یک فرهنگ منحط و جاهلی باشد و یا فرهنگ وارداتی باشد که نمیتواند در این عرصه تولیدی داشته باشد. ما باید با فرهنگهای دیگر معامله و داد و ستد داشته باشیم.
ایشان معنای جدیدی از دینورزی متذکر شدند. امام صدر در میثاق امل میگوید؛« ایمان به انسان و خدمت به او» بعد زمینی ایمان به خداست. این تعریف از ایمان قبلاً در میان اندیشمندان دینی و روحانیون شیعه دیده نشده است. در واقع «انسان» برای امام صدر بسیار مهم است. اصولاً نگاه امام موسی صدر به انسان و توجه او به کرامت انسانی در دینورزی او کاملاً مشهود است. او به انسان بدون توجه به دین و آیین و مذهب او نگاه میکند. ثمره این نگاه یک چیز است؛ چنین فردی دیگر نمیتواند رنج انسانها را ببیند و در نتیجه مجبور است وارد اجتماع شود. مجبور است در برابر دشمنانش بایستد.
/انتهای پیام/