گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ زیست اجتماعی انسان تا حدودی زیادی برگرفته از مسئله درک آنان از خود و یا به عبارت دیگر هویت است. امروزه هویت هر انسانی از سه مقوله هویت محلی، ملی و دینی بنیان گرفته است. این هویتها هستند که الگوهای عمل ما را سامان داده و زندگی ما را معنادار میسازند. از همین رو پرسش از نسبت میان زیست اجتماعی ما در شهر با مقوله جهانیشدن، ما را به مسئله مناسبات جهانیشدن و هویت میکشاند؛ بنابراین گفتگویی را رقم زدهایم با دکتر عباس اسدی، پژوهشگر حوزه ارتباطات و عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی تا پیرامون ظرفیتها و چالشهای جهانیشدن برای هویت ایرانی-اسلامی به بحث و تبادل نظر بپردازیم. مشروح این گپوگفت در ادامه از منظر شما میگذرد:
آقای دکتر، مشخصاً بهعنوان سؤال اول میخواستم پیرامون جهانیشدن و هویتهای بومی و محلی این سؤال را طرح کنم که آیا از اساس با تحقق جهانی شدن میتوان از هویت محلی و بومی سخن گفت؟ جهانیشدن یک تهدید جدی برای این هویتها محسوب نمیشود؟
هنگامی که ما از جهانی سازی سخن میگوییم منظور آن است که در واقع یک قدرت و ابر قدرت، یا کدخدایی در جهان وجود دارد که میخواهد از طریق فناوریهای نوین ارتباطی، فرهنگ و آداب و رسوم خود را در جهان برتری دهد
اسدی: به نظر موضوع زندگی در شهرهای جهانی از مسائل بسیار مهم و اساسی است. برای پاسخ سؤال شما به نظر باید ما دو مفهوم از جهانی شدن را از یکدیگر جدا کنیم. یکی جهانی شدن است و دیگری جهانی سازی. نباید این دو معنا را مترادف با یکدیگر به کار بگیریم. جهانی شدن به معنای رشد فناوریهای نوین ارتباطی است به نحوی که دنیا را به یک دهکده کوچک تبدیل کند، به عبارت دیگر همه میتوانند با یکدیگر در کسری از ثانیه ارتباط برقرار کرده و در تعامل با یکدیگر باشند. اما مفهوم دیگری نیز وجود دارد به نام جهانی سازی که در واقع بیش از آنکه ناشی از آثار گسترش فناوریهای ارتباطی باشد، یک پروژه است. به عبارت دیگر جهانی سازی یک پروژه است که با معنای جدیدی از استعمار گره خورده و دنبال کنندگان این پروژه نیز همان استعمارگران پیشین هستند، از همین رو جهانی شدن را شاید بتوان یک پروسه دانست، اما جهانی سازی قطعاً یک پروژه است و لذا تفاوت ماهوی این دو مفهوم در همین امر نهفته است. هنگامی که ما از جهانی سازی سخن میگوییم منظور آن است که در واقع یک قدرت و ابر قدرت، یا کد خدایی در جهان وجود دارد که میخواهد از طریق فناوریهای نوین ارتباطی، فرهنگ و آداب و رسوم خود را در جهان برتری دهد. به عبارت خیلی واضحتر ما در حال سخن گفتن از استفادهای که آمریکا از فناوریهای نوین برای بسط فرهنگ خود در جهان انجام میدهد هستیم. این مسئله حتی یک تهدید برای کشورهای اروپایی نیز به حساب میرود.
بله به نکته دقیقی اشاره میکنید، یک موضوع جالبتوجه آن است که در اروپا برای برخی از آثار سینمای آمریکایی محدودیتهایی لحاظ میشود و اتفاقاً ادبیات موضوعی آنها برای ممانعت از پخش این آثار سینمایی، هجمه فرهنگ آمریکایی به فرهنگ اروپا است. به عبارت دیگر مسئله تهاجم فرهنگی برای اروپا نیز تا حدودی جدی است.
اسدی: پس سخن من آن است هنگامیکه میخواهیم از نسبت زیست خود با دیگر زیستها در یک جهان فشرده بحث کنیم، بیشتر باید نگران جهانیسازی باشیم تا جهانی شدن، چراکه جهانی شدن در برابر محلی بودن قرار میگیرد، اما جهانی سازی به معنای پذیرش آداب و رسوم ارزشهای بیگانه و رها کردن آداب و رسوم جامعه خودی است، به عبارت دیگر جهانیشدن فضایی متفاوت در پیش پای فرهنگ بومی و محلی قرار میدهد که یک ظرفیت است، اما جهانی سازی تهاجم این فضای جدید به فرهنگ لوکال است که بیشتر در قالب یک چالش و تهدید نمود دارد.
یک مثال جهانی سازی را برای نمونه شما نگاه کنید، در کشورهای اسلامی همچون ایران میبینید که زندگی کردن با سگ یک فرهنگ خاصی بود، ما سگ را نجس میدانستیم، اگر نیاز به نگهداری از این حیوان داشتیم، آن را در جایی به دور از محیط زندگی خود قرار میدادیم، در حالی که امروزه جهانیسازی فرهنگ پت و نگهداری از حیوانات خانگی را چنان در ما جا انداخته که مسئله نگهداری از سگ کاملاً در فرهنگ ما دگرگون شده، پس این یک جهانی سازی است که توانسته فرهنگ را دگرگون کند، این مسئله هم دین ما را، هم سنت ما را و هم سیاست کشور را تحت تأثیر خود قرار داده و در آینده نیز قرار خواهد داد.
پس اینجا این سؤال مطرح میشود که در جهانی شدن نیز طبیعتاً به واسطه آشنایی با دیگر فرهنگها تا حدودی ما دچار تغییرات میشویم، بر چه اساسی است که برخی از تغییرات را جهانی سازی و برخی دیگر را جهانی شدن مینامید؟
اسدی: ببینید در جهانی شدن گفتگو وجود دارد، فرهنگ شما آنچه که خود صلاح بداند را متناسب با درک خود از عالم اخذ و اقتباس میکند، لذا امتداد فرهنگی مطرح میشود، اما در جهانی سازی اختیار فرهنگ بومی مطرح نیست، بلکه با غلبه و قهر تبدیل و تبدل فرهنگی روی میدهد.
جهانی سازی را میتوانیم امروزه به تهاجم فرهنگی تعبیر کنیم. تهاجم فرهنگی امروز غرب در سایه جهانی سازی رخ میدهد، و نه در سایه جهانیشدن، لذا ما نباید نگران جهانی شدن باشیم، بلکه این جهانیسازی است که نیاز به مقابله داشته و باید خود را در برابر صدمات آن محافظت کنیم.
این موضوعی که گفتم تنها متعلق به ایران نیست، یعنی شما حتی در کشورهای غرب آسیا و اروپا که متحد استراتژیک آمریکا هستند نیز چنین نگرانی را احساس میکنید.
گذشته از مقوله هویت محلی، آیا جهانیسازی در تضاد با درک ما از ملیت خود نیز قرار دارد؟ و یا جهانی شدن چگونه تعاملی با هویت ملی برقرار میسازد؟
اسدی: جهانیسازی به نوعی هویت زدایی ملی است، یعنی تلاش میشود هویتی که در کشورهای مختلف وجود دارد را از میان بردارد، چراکه این هویتهای ملی در حقیقت سنگرهای مقاومت در برابر فرهنگ آمریکا هستند، به عبارت دیگر، هویت ملی به هر صورت موجب تمرکز یافتن ملتها بر منافع خویش میشوند.
اما نکته مهم من در خصوص نحوه و چگونگی این هویت زدایی است. در کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته، این هویت زدایی عمدتاً گرهخورده با مقوله مصرف گرایی است. به عبارت دیگر کشورهای سلطه گر، تلاش میکنند تا جوامع را تبدیل به بازار مصرفی محصولات خود کنند، با این عمل اقتصاد خود را بهبود بخشیده و آنان را در برابر نفوذ خود بی تفاوت میکنند، به هر صورت مصرف بیرویه کالاهای یک کشور، آهستهآهسته موجب تضعیف شدن گارد ما نسبت به تولید کننده میشود، از طرف دیگر محصولات اقتصادی که فاقد هویت فرهنگی تولید کننده نیستند، از همین رو مصرف گرایی باعث ایجاد یک نوع بی حسی و رخوت در کشورهای توسعه نیافته نسبت به کشورهای سلطه گر میشود. غرب در حقیقت از طریق رواج جریان مصرف گرایی، با یک تیر چند هدف را میزند، هم به اقتصاد خود پویایی میبخشد، هم اقتصاد کشورهای در حال توسعه را وابسته میکند و هم فرهنگ خویش را تفوق و برتری میدهد. در چنین شرایطی دیگر شما حاضر نخواهید بود نسبت به بحران آفرینیها و جنایتهای این کشورها در نقاط مختلف دنیا عکسالعمل نشان دهید، چراکه هم از نظر هویتی دچار بحران شدهاید و هم از نظر اقتصادی به شدت وابسته هستید. ببینید الآن چه قدر در نقاط مختلف دنیا جنگهایی توسط آمریکا حالا چه به نحو حضوری و چه نیابتی رخ میدهد، اما چرا افکار عمومی دنیا در مقابل این سیاستها کرخت و سست شده است؟ چرا افکار عمومی دنیا واکنش مناسبی از خود نشان نمیدهد؟ بر خلاف جنگ ویتنام که فشار گسترده خود مردم آمریکا و مردم جهان تأثیر گذار بود در پایان زودتر جنگ، چراکه مصرف گرایی باعث بی هویتی مردم شده است، از طرف دیگر فناوریهای ارتباطی نیز به نحو احسن به کار گرفته میشود تا اگر شما مخالفتی با جنگهای آمریکا داشتید، با برچسبهایی همچون خشونت، تروریسم، فقدان آزادی بیان، فقدان آزادی جنسیتی و... در دنیا متهم شده و منزوی شوید؛ بنابراین جهانیسازی مشخصاً با این هدف پیش میرود که افراد باب میل خود را تربیت کند، افرادی که برای منافع آمریکا تلاش میکنند، و نه منافع ملی، دینی و محلی خود. در حال حاضر اگر شما در جنگ روسیه و اوکراین شرایط به نحوی پیش آمده که اگر از روسیه دفاع کنید، بلافاصله با برچسبهای مختلف از میدان به در میشوید. نمیخواهم بگویم روسیه بر حق است، سخن من ناظر به جوی است که از نظر رسانهای آمریکا به وجود آورده است.
ما به مسئله تنوع فرهنگی باور داریم، همه کشورها باید تنوع فرهنگی خود را داشته باشند. ما بایستی که باور کنیم در شرایطی زندگی میکنیم که جهانی سازی در حال پیمودن روند خود است، در حقیقت ما نمیتوانیم جهانی سازی را متوقف کنیم ما نمیتوانیم با آن در بیفتیم و آن را نپذیریم؛ بنابراین ما بایستی راهکارهای صدمات و لطمات آن را پیدا کنیم که در حقیقت خود را در قالب جهانی سازی بروز میدهد
گذشته از مباحث فوق جهانی شدن در کلانشهرها موجبات تکثر فرهنگی را پیش آورده است، هویت دینی ما چگونه میتواند با این تکثرها کنار آمده و یا با تکثرهای جهانی وارد گفتگو شود؟
اسدی: ما به مسئله تنوع فرهنگی باور داریم، همه کشورها باید تنوع فرهنگی خود را داشته باشند. ما بایستی که باور کنیم در شرایطی زندگی میکنیم که جهانی سازی در حال پیمودن روند خود است، در حقیقت ما نمیتوانیم جهانی سازی را متوقف کنیم ما نمیتوانیم با آن در بیفتیم و آن را نپذیریم؛ بنابراین ما بایستی راهکارهای صدمات و لطمات آن را پیدا کنیم که در حقیقت خود را در قالب جهانی سازی بروز میدهد. جهانی سازی در درون خود، مروج یک نوع ایدئولوژی است. ایدئولوژی موجود در جهانی سازی است که موجب تهاجم فرهنگی آن میشود. ایدئولوژی جهانی سازی غربی، مبتنی بر سه رکن است، سکولاریسم، امانیسم و لیبرالیسم، خب ما با این سه ستون ایدئولوژی جهانی سازی تضاد داریم از همین رو با آن در میافتیم و ستیز میکنیم. راهکار مقابله با این ایدئولوژی اتفاقاً در جهانی شدن و گفتگوی میان فرهنگی و تعامل فرهنگی است. ما مدعی این هستیم که اسلام یک دین جهانی است، لذا باید بتوانیم با جهان تعامل کنیم، ما نباید حالت تدافعی داشته باشیم، چراکه در این صورت قطعاً امواج جهانی شدن ما را از بین خواهد برد، بلکه ما باید از ظرفیت جهانی شدن استفاده کنیم برای درانداختن طرحی جدید و لذا مشارکت فعال با دیگر فرهنگها در ضمن گفتگو به نظر موضوعی است که ظرفیت آن در دین ما به واسطه ابتناء آن بر خرد وجود دارد.
/انتهای پیام/