گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ در بخش نخست گفتار مصطفی دلشاد تهرانی، که با عنوان خشونت مردم را از حکومت جدا میکند به این مسئله پرداخته شد که امیر مومنان را باور بر این بود که خشونت باید مهار شود و این مهار خشونت هم به مهارکنندههای بیرونی نیاز دارد و هم به مهارسازهای درونی که باید هر دو فراهم شود. یعنی هم به یک نظام تربیتی نیازمند است که حاصل آن مدیرانی به دور از خشونت باشد تا خودشان قائل نباشند که به سمت خشونت تمایل پیدا کنند. در بخش دوم این گفتار به چهار سنجهای که میتوان موفقیت یک مدیریت را ارزیابی کرد، پرداخته است:
عهدنامهای برای همه کارگزاران تاریخ
امیرمومنان بیان دیگری دارند و میفرمایند وقتی من حکومت را به دست گرفتم گروهی پیمان شکستند، گروهی از حق فرار کردند و گروهی ستمگری پیشه کردند: ناکثین و مارقین و قاسطین. ادامه میدهند که گویی اینها آیهی قرآن را نشنیده بودند که «خانهی آخرت فقط برای کسانی است که در زمین برتری جویی، تباه گری و قدرت طلبی نمیکنند و آخرت از آن پروا پیشه گران است». ادامه میدهند: «به خدا قسم شنیده بودند و دریافته بودند و، اما دنیا در چشم هایشان زیبا نمود و زینتهای دنیا آنها را در ربود»؛ بنابراین آنها هم فهمیده بودند و ما هم شنیدیم و ظاهرا فهمیدیم.
اولین چیزی که از این گفتار امیرمومنان میشود استفاده کرد، «لزوم توجه بایسته به تکیه گاههای حق و عدالت» است. یعنی در اندیشهی حکومتی و مدیریتی امیرمومنان، مقصد، برپایی حق و عدالت به صورت کامل است و امیرمومنان هم حکومت را برای همین میخواست. در عبارتی که قبلا مرور کردیم، وقتی در جنگ جمل حضرت داشتند کفششان را وصله میکردند و از ایشان خواسته شد که سخرانی کنند، حضرت چیزی نگفت و از ابن عباس پرسید که قیمت این کفش من چقدر است؟ ابن عباس گفت مفت نمیارزد. حضرت فرمود به خدا سوگند این کفش بی ارزش در نزد من از حکومت بر شما بی ارزشتر است مگر آن که به وسیلهی آن حقی را برپا دارم یا باطلی را دفع نمایم.
این نگاه امیرمومنان است و لذا به مالک میگوید این نگاه را داشته باش و این واجب بر تو است و معیار های تو باید این باشد و اینگونه باید عمل کنی. جالب این است که به صراحت قرآن پیامبر اکرم آمده تا عدالت را برپا کند و در این بستر مردم را به هدایت راه ببرد. چون جز در این بستر نمیشود کسی را هدایت کرد.
امیر مومنان وقتی میخواهد پیامبر را توصیف کند این گونه میگوید: «راه و رسم پیامبر، میانه روی بود و سنت پیامبر، سنت رشد و کلامش جدا کنندهی حق و باطل است». ما در آموزههای پیامبر و امیر مومنان مکرر این را میبینیم که عدالت مقصد ایشان است تا بتوانند به وسیلهی آن مردم را هدایت کنند. سیره نویسان از پیامبر نقل کردهاند که چگونه پیامبر آموزش میداد در این جهت که حکومت باید در جهت حق و عدالت باشد. پیامبر دستورالعمل عهدنامه شکلی دارند خطاب به کارگزار یمن. این عهدنامه اینگونه شروع میشود که «به قراردادهایتان عمل کنید». مدیریت از جنس تعهد است و قرار داد با مردم است. یعنی زمامداران اختیارهایی یافته اند از جانب مردم و نسبت به مردم تعهد دادند و باید برای آنها کار کنند. پیامبر در آن جا میفرمایند: «باید از درون درست باشی و باید پروای الهی داشته باشی، مگر نه نمیتوانی با مردم درست رفتار کنی. خدا با پرواداران است و با کسانی که درست عمل میکنند». حضرت ادامه میدهند حاکم باید به مردم بیاموزد چیزهایی که به نفعشان و به ضررشان است و در تحقق حق، با مردم با ملایمت رفتار کند و با خشونت رفتار نکند. اما در برابر ظالم محکم بایستد که خداوند از ظلم بیزار است و از آن بر حذر داشته و لعنت خدا بر ظالمان است. لعنت، قانون الهی است و وقتی انسان ظلم میکند، از رحمت الهی دور میشود؛ بنابراین امیرمومنان خود چنین بود و چنین کرد و به کارگزاران خود هم میآموزد که حق و عدالت محور است.
دومین نکتهای که در آموزهی علی علیه السلام وجود دارد، تعهد به عهد نامه است. این تعهد دو معنا دارد: یک معنای آن آموزههایی است که در این عهدنامه آمده و یک معنای دیگر هم این است که این آموزهها برای حکومت و مدیریت است؛ لذا حضرت در این آموزهی دوم به مالک میفرمایند که تمام تلاشت را بکن که بتوانی متعهدانه اینها را عمل کنی.
نکتهای که امام در این تعهد دادن و گرفتن بیان میکند این است که من حجتی را بر تو استوار کردم و حجت تمام شده تا تو دیگر نتوانی بهانه بیاوری. نکتهای البته اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد که امیرمومنان مالک را میشناسد و اگرچه امیرمومنان او را میشناسد، باز این توصیهها را به او روا میدارد که نشان دهندهی این است که هر انسانی در جایگاه حکومت و مدیریت در معرض خطر هست و لذا امیرمومنان با او اینگونه حرف میزند.
سپس اینکه این سخن برای همه است و فقط مالک نیست و همهی ما در معرض چنین تعهدی و چنین خطری هستیم. امیرمومنان در پایان عهدنامه بیان میدارد که همهی این آموزهها باید باشد تا چه شود؟ ما همهی این آموزهها را میخواهیم برای یک چیز و آن موفقیت است. اگر انسانی دنبال موفقیت نباشد، انسان نیست. اما مهم این است که ما موفقیت را در چه بدانیم؟ اینجاست که آدمها از هم جدا میشوند. ما اینجا بیان میداریم که در نظر امیر مومنان موفقیت چیست؟ شاید برخی این را قبول نداشته باشند و بگویند موفقیت در شکست دیگران و داغان کردن و ایجاد فساد است. اما این منطق امیرمومنان با آنها تفاوت دارد. میفرماید من از خدایی که رحمتش گسترده است که هر خواستهای را میتواند اجابت کند، من از این چنین خدایی میخواهم که من را و تو را موفق گرداند. یعنی همهی تلاش امیرمومنان این بود که به موفقیت برسد و برای مالک هم همین آرزو را دارد و هر کسی باید به دنبال این موفقیت باشد. میفرماید غایت این موفقیت این است که ما به رضایت خدا برسیم؛ بنابراین غایت موفقیت از دیدگاه علی، در رضایت خداوند است. اما این رضایت در چیست؟ حضرت پنج معیار میدهند: یک - برپاداشتن عذر واضح در برابر خدا و خلق خدا، دوم- برپایی نیک گفتن مردمان (رضایت مردم)، سوم- برپا داشتن آثار زیبا، چهارم- تمام شدن نعمت، پنجم- دو چندان کردن کرامت و حرمت انسان ها. هر انسان و سازمانی باید به این پنج معیار برسد. اگر رسید، رضایت خدا در اوست.
غایت موفقیت از دیدگاه علی، در رضایت خداوند است. اما این رضایت در چیست؟ حضرت پنج معیار میدهند: یک - برپاداشتن عذر واضح در برابر خدا و خلق خدا، دوم- برپایی نیک گفتن مردمان (رضایت مردم)، سوم- برپا داشتن آثار زیبا، چهارم- تمام شدن نعمت، پنجم- دو چندان کردن کرامت و حرمت انسانها
اما ما میخواهیم سرانجام ما چه شود؟ حضرت میفرماید که از درگاه خدا درخواست میکنم که زندگی من و زندگی تو را به سعادت و نیک فرجامی و به شهادت که طالب آنیم ختم فرماید.
در این کلام امام، چهار آموزه وجود دارد. آموزهی اول اینجور به نظر میآید که حضرت میخواهد یک میزان به دست ما بدهند، میزان موفقیت یک مدیریت. با چه سنجهای میتوان موفقیت یک مدیریت را برآورد کرد؟ آیا حکومتی موفق است که با تسلط شکل بگیرد؟ با استعمار و استثمار دوام پیدا کند؟ این حکومت موفق است؟ آیا حکومتی که با خشونت مردم را اداره میکند، حکومتی موفق است؟
اگر پاسخ به این سوالها، بله باشد، و بیان شود که حکومتی موفق است که به قیمت این مسائل، پابرجا میماند، باید گفت که حکومت جباران تاریخ، موفقترین حکومتها بوده است. اما در منطق علی علیه السلام ملاک موفقیت حکومت، اینها نیست. او حکومتی را که با خودکامگی، خشونت، استبداد، شدت، فریب و... صدها سال بماند را حکومت موفق نمیداند. بهتر است حکومتی چهار سال و اندی باقی بماند، اما با صداقت، با حفظ آزادی، با برپاداشتن حقوق مردم؛ این حکومت موفق است. ممکن است برخی این را قبول نداشته باشند.
حکمتی داریم در نهج البلاغه، میفرماید «پیروز نشده کسی که به وسیلهی گناه پیروز گشته است و کسی که به وسیلهی دروغ به مقصد خودش میرسد، شکست خورده است». علی معتقد است دروغ، ظلم، فریب، عین شکست است ولو این که انسان و حکومت او سالها باقی بماند.
در منطق علی معیار عدالت است
در منطق علی کسی که عدل را برپا کند، توفیق یافته است. هر کس در راه برپایی حق تلاش کند، موفق است؛ لذا ما باید با خودمان فکر کنیم که قائل به کدام میزان هستیم؟ نکتهی دوم موفقیت در حکومت و مدیریت است. او قائل به این است که حکومت و مدیریت برای این است که موفقیت به دست بیاید. اما این موفقیت وابسته به رضایت خداست که باید مقصد قرار بگیرد.
نکتهی سوم این است که برای این که روشن شود رضایت خدا را چگونه میشود محک زد، حضرت پنج ملاک را به عنوان شاخصههای موفقیت در حکومت و مدیریت ارائه میدهند: یکم - برپا داشتن عذر آشکار به درگاه خدا و پیشگاه مردم، دوم- برپاداشتن نیک ستایی و نام نیک و رضایت در میان بندگان، سوم- برپاداشتن اثر زیبا و برازنده در سرزمین و سازمان، چهارم –تمام شدن نعمت در حوزه حکومت و مدیریت، پنجم- چند برابر کردن حرمت و کرامت انسانها در حکومت و مدیریت.
منظور از ملاک اول، یعنی برپا داشتن عذر آشکار به درگاه خدا و پیشگاه مردم، این است که کاری که در محکمهی الهی و مردمی قابل دفاع نباشد، نباید صورت پذیرد. یعنی هر تصمیمی میخواهد گرفته شود، آن چنان باید با ملاحظهی عدل و عدالت باشد که هم خدا و هم مردم راضی باشند. اگر به همین ملاک عمل شود، همه چیز تحت مدیریت قرار میگیرد و تصمیم نابخردانه گرفته نمیشود و بی تدبیری صورت نمیپذیرد.
ملاک دوم، برپاداشتن نیک ستایی و نام نیک و رضایت در میان مردم میباشد و حضرت در این باره میفرمایند سازمان موفق و حکومت موفق، سازمانی است که مردم از آن راضی باشند. دولت و سازمان موفق، آن است که نام نیک از آن در میان مردم برده شود و نام نیک در میان مردم بماند. حضرت میفرمایند نام نیک برپا شود، یعنی ظهور داشته باشد؛ لذا برای نام نیک، باید با کیفیت عمل کرد.
ملاک سوم، برپاداشتن اثر زیبا و برازنده است. منظور از اثر زیبا و برازنده، یعنی اثر با کیفیت. همان چیزی که پیامبر فرمودند: «هر کس کاری انجام میدهد باید آن را استوار انجام دهد». مثلا برپا داشتن آثار زیبا در حوزهی تربیت، پرورش انسانهای فهیم و با اخلاق است. در حوزهی شهری، ایجاد عمران و سرسبزی است. در حوزهی یک کارخانه، تولید محصول با کیفیت است.
ملاک چهارم، تمام شدن نعمت در حیطهی حکومت و مدیریت است و منظور این است که نهایت نعمت اعطاء شود. یعنی نعمت را بر مردم و استفاده کنندگان تمام کنید. یعنی بهترین کالا را تولید کنید، بهترین حقوق را به آنها بدهید. یک حکومت موفق را اگر بخواهیم ارزیابی کنیم، باید ببینیم که چه میزان به سمت تمام کردن نعمت (یعنی سیراب کردن مردم از حد اعلای نعم) حرکت میکند. چه میزان انسانها احساس رفاه میکنند؟ چقدر احساس معنویت میکنند؟ چقدر احساس میکنند که دارند وضعشان بهتر میشود؟
ملاک پنجم – چند برابر شدن کرامت و حرمت. حضرت میفرمایند هر روز که میگذرد، باید روز به روز بر حرمت انسانها و قدر و قیمت انسانها افزوده گردد. یعنی اگر دیدید حرمت انسانها دارد کم میشود، این نشان دهندهی افول موفقیت است. موفقیت وقتی است که حرمت هیچ انسانی در معرض خطر قرار نمیگیرد و افزون بر آن بر حرمت انسانها افزوده میشود. امیرمومنان وقتی خواستند استانداری را تعویض کنند، آن قدر برای او توضیح دادند که مبادا به او بر بخورد و ناراحت گردد.
نکتهی چهارمی که از این کلام امام میفهمیم این است که امام به دنبال فرجام و انجام نیک هستند. این که عاقبت انسان چه شود؟ حضرت میفرماید سعادت و شهادت. اما شهادت را در معنای وسیع آن بیان میدارد. همانطور که وقتی اصحابشان بسیار سر و صدا میکردند که دستور جنگ دهد تا آنان به این وسیله به شهادت برسند، حضرت فرمودند که اینقدر تند نروید، هر کس در رختخواب باشد، اما با فهم و عقل، و در این حال بمیرد، شهید مرده است؛ لذا امیرمومنان هم برای خودش و هم برای مالک و هم برای هر کسی که مخاطب این نامه است، این را میخواهد.
/انتهای پیام/