گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ سید مجید امامی، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور که در کنار وزارت ارشاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی، بازوان راهبردی فرهنگ عمومی کشور به شمار میرود؛ معتقد است که در کنار همه ناکارآمدیهای نظام فرهنگی، در بعضی از امور شاهد شکوفایی بودهایم، که نمیشود آنها را نادیده گرفت. اما شکاف اجتماعی و فرهنگی بین دولت، نخبگان و عموم جامعه باعث شده تا هیچ کدام حرف همدیگر را متوجه نشوند و مشکلات فرهنگی در این سالها روی هم تلمبار شوند. به بهانه، بازتعریف کارفرهنگی به سراغ او رفتهایم تا نظرات او را در این خصوص جویا شویم.
در این سالهایی که گذشت و هر زمان که بحرانی در کشور ایجادشده است، حاکمیت به یاد مقولهای به نام فرهنگ افتاده است. برای نمونه بعدازاینکه دانسته نسل جدید حرفهای او را نمیخواند، خواسته تا با کار فرهنگی به سراغ آن برود و با همین فرض، بودجههای متنوعی نیز را در اختیار دستگاهها و سازمانهای مختلف گذاشته است. اما مرور کارنامه فرهنگی چند دهه اخیر دستگاهها و به اذعان بسیاری از کارشناسان فرهنگی، گویا ما در پیشبرد اهداف فرهنگی چندان موفق نبودهایم. بهطوریکه نتیجه این کارها در جامعه نه برای مردم و نه برای منتقدان و کارشناسان قابللمس نبوده؛ و کار بهجایی میرسد که شخص رهبری در جلسه اخیر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با گلهمندی از آقایان، بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی را گوشزد میکنند. حال، شاید در تعریف کار فرهنگی، ما دچار اشکال بودهایم و یا شاید در عمل اولویتها را تشخیص ندادهایم. بررسی دلایل ادامه نابسامانیها در عرصه فرهنگ، سؤال اصلی ما در این پرونده است. بر مبنای همین مقدمه کوتاه، از شما میخواهم بپرسم که به نظر شما تعریف درست کار فرهنگی چیست؟
ما مرتب فکر میکنیم که هنوز جامعه آنقدر بسیط و کوچک است که مثلا با طرح یک سویه، یک فضیلت یا ارزش میتوانیم آن تبدیل به رفتار و یا تغییر اجتماعی کنیم. فکر میکنیم که اگر یک سویه و دائم نظامهای ارزشی و اخلاقی خود را فهرست کنیم و آنها را به رخ جامعه بکشیم؛ به تغییر رفتار میانجامد! در صورتی که دهها فرآیند رفتاری و شناختی پیچیده برای تغییرات وجود دارد که، رسانهها و نظامهای فرهنگی معاند جمهوری اسلامی شبانه روز مشغول آن هستند
امامی: در نارسایی و ناکارآمدی نظام رسمی فرهنگی ما شکی نیست. البته این به معنی نیست که شکوفایی در حوزههای مختلف فرهنگی در جامعه نداریم؛ جامعه ما بر اساس نهادها و زیستبومهای سنتی و درونزایی فعالیتهای خوبی داشته. مثلا، در حوزه مناسک، مساجد، زیارت، احسان و امر خیر شکوفایی و رویشهایی در جامعه پس از انقلاب داشتهایم. در حوزه فرهنگعمومی و در عرصههای دیگر هم شکوفایی داشتیم؛ لکن دو چالش اساسی مخصوصا در دو دهه گذشته، دامنگیر شده که به دلیل بد سالاری و پیر سالاری در حوزه فرهنگ نتوانستیم آن را درمان کنیم؛ اما زمزمه درمان و شرایط آن فراهم شده مخصوصا با انتظارات بالا و نقادی رهبری از نظام فرهنگی کشور؛ یعنی در مجموع ما کاملا آماده تحول در حوزه فرهنگی هستیم.
بنده اشکال اول را در حوزه ذهنیتگرایی فرهنگی میدانم؛ یعنی ما مرتب فکر میکنیم که هنوز جامعه آنقدر بسیط و کوچک است که مثلا با طرح یک سویه، یک فضیلت یا ارزش میتوانیم آن تبدیل به رفتار و یا تغییر اجتماعی کنیم. فکر میکنیم که اگر یک سویه و دائم نظامهای ارزشی و اخلاقی خود را فهرست کنیم و آنها را به رخ جامعه بکشیم؛ به تغییر رفتار میانجامد! در صورتی که دهها فرآیند رفتاری و شناختی پیچیده برای تغییرات وجود دارد که، رسانهها و نظامهای فرهنگی معاند جمهوری اسلامی شبانهروز مشغول آن هستند. ما به لحاظ فنی حق فرهنگسازی را ادا نمیکنیم. ما به لحاظ فنی سادهترین ارزشها و فضیلتهای اخلاقی را با این ذهنیت گرایی یک سویه نگر نمیتوانیم به رفتار، نماد و هنجار اجتماعی تبدیل کنیم. فریاد میزنیم که صداوسیما و ارشاد باید این سبک زندگی را برای مردم نهادینه بنمایند! «نهادینه بنمایند» یعنی چه؟ یعنی بگوید، یعنی فریاد بزند. بنده معتقدم که دیگر عصر بوقها و این مدل فریادها تمام شدهاست. البته که بوقهای استکباری در آرایش رسانهای جهان وجود دارند؛ اما آنها تمام مزیتشان در ساز و کارهای رفتاری و هنجاری که در محصولات و عینیات زندگی ما ایجاد شده؛ بستگی دارد که اگر فناوریهای رسانههای نوین نبود، آنها نیز اینقدر در نتیجه و محصول موفق نبودند.
این ذهنیت گرایی فرهنگی در اسناد بالادستی ما نیز وجود دارد. البته تا میخواهیم اندکی به برنامه و مداخله در میدان، محصول و خدمت در این حوزه نزدیک شویم؛ یا منابع و پولنداریم و یا بر سر موضوعات اجماع و وفاق وجود ندارد.
عارضه دوم حوزه فرهنگی، شکاف اجتماعی است؛ درواقع ما بین فرهنگ رسمی، نخبگانی و فرهنگ عمومی شکاف، بیش از ۵۰ درصد داریم؛ یعنی نهادها، زبانها، اسناد و تریبونهای رسمی چیزی را میگویند و میخواهند که خیلی کمتر از ۵۰ درصد آن در بین فرهنگ عمومی و مردم جامعه رواج دارد. حتی این عدد گاهی، به ۲۰ درصد هم میرسد. فرهنگ نخبگانی ما هم اوضاعی اینچنین دارد. یعنی در حوزه و دانشگاه وقت ما به چیزی مصرف و صرف میشود که کمتر از ۲۰ درصد آن به فرهنگ عمومی و یا رسمی ربط پیدا میکند و همیشه در این سالها هم دولت فریاد زده که دانشگاه از مشکلات من بیخبر است و از آن طرف دانشگاهیان هم مدام میگویند که فرهنگ رسمی با چارچوبها و الگوریتمهای من کاملاً بیگانه است و ما این وسط با سه جزیره کاملاً متفرقه سروکار داریم. حالا ما راهحل این قضیه را پیدا کردیم.
قبل از اینکه به راهحل آن اشاره کنید، شما در ابتدای بحث خود اشاره کردید که ما در این سالها نباید انصاف را زیر پا بگذاریم؛ و حاکمیت در برخی امور مانند اجرای مناسک، شعر، زیارات و کارهای خیر به یک شکوفایی رسیده است. درصورتی که درباره همین امور هم بسیاری نظر مخالف وجود دارد؛ به این شرح که اتفاقا حاکمیت در همین امور هم، از مردم پیشی گرفته و امور کار را به دست گرفتهاست. مانند برگزاری راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس و امثال این موارد که به جای حضور خودجوش مردمی و با دست فرمان مردمی، ما شاهد یکسری اجتماعات خط کشی شده مردم با شعارهای یک دست هستیم. حتی شکل و نوشتههای پلاکاردها هم از قبل توسط حکومت طراحی و منتشر میشود.
ما شاخصهای ترکیبی برای رصدهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور نداریم؛ و در همه جای دنیا برای این رصدخانه هزینه بسیاری صورت میگیرد. البته به دست آوردن داده هم خریدنی و هم فروختنی است؛ و نیازمند این هستیم که، نهادها و دستگاههای دولتی و عمومی که پاسخگویی کمتری دارند، چون از پول نفت استفاده میکنند را در قوانین خود مجبور کنیم به تولید، انتشار و دسترسی به داده و قطعا این مورد هم یکی از مشکلات بزرگما است
امامی: این عارضه و اشکال را در دبیرخانه به یکی از اعضا در شورای هماهنگی تبلیغات منتقل کردیم. جلساتی هم در این باره داشتیم و اتفاقا دوستان هم این مشکل را پذیرفتهاند؛ و اصلاح رویهها را با بازمردمی سازی تبلیغات انقلابی سیاسی شروع کردهاند. اما، عرض من در خصوص بُعد مناسک سنتی و مذهبی بود. توسعه مناسک در ایران را برخی آسیب تلقی میکنند، ولی من این را قبول ندارم بلکه مشکل را در نارسایی و ناتوانی بدنه رسمی و تبلیغ و بدنه نخبگانی حوزه در تعامل با این نیاز میبینیم؛ لذا آن را به عنوان شکوفایی عرض کردم. البته اگر بخواهیم بیشتر از این در این باره صحبت کنیم؛ به عقیده من گفتگوی جداگانهای را طلب میکند که من بازمردمی سازی مناسک انقلابی را به عنوان یکی از راهبردهای جدی توسعه تبلیغات انقلابی میدانم؛ و هر نهادی که مانع این کار شود و از آن غفلت بورزد؛ بدون شک باعث سقوط این مناسک شده است در عین حال که هنوز این مراسمها در دنیا بینظیر است.
علاوه بر آن دو موردی که بهعنوان مشکل و عارضه در حوزه فرهنگ عرض کردم؛ مسئله سوم، ضعف نظام رصد، آمایش و سنجش نظام فرهنگی است؛ که رهبری نیز به آن اشاره کردند. مدیران بیتخصص و بیتعهد، واگذار کردن رصد و سنجش مسئلهمند و کاربردی به یک سری کاسب دانشگاهی، عدم دقت و عدم تخصص گرایی در تولید داده و کفایت به یک سری بولتن نگاری و بولتن خوانی که مجموع اینها عارضههای مهم نظام رصد و سنجش و آمایش فرهنگی در ایران است که البته این موضوع در برنامه هفتم به صورت جدی مطرحشده که ما البته ما باید با سرعت زیر یک سال به سند آمایش و سنجش فرهنگی برسیم. ما شاخصهای ترکیبی برای رصدهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور نداریم؛ و در همه جای دنیا برای این رصدخانه هزینه بسیاری صورت میگیرد. البته به دست آوردن داده هم خریدنی و هم فروختنی است؛ و نیازمند این هستیم که، نهادها و دستگاههای دولتی و عمومی که پاسخگویی کمتری دارند، چون از پول نفت استفاده میکنند را در قوانین خود مجبور کنیم به تولید، انتشار و دسترسی به داده و قطعاً این مورد هم یکی از مشکلات بزرگ ما است؛ مثلاً جایی که نباید کلنگ مجتمع سینمایی میزنیم، در جایی که نباید یک مجتمع چندمنظوره فرهنگی میسازیم و بعد حتی در تجهیز آن میمانیم و بعدها در بهرهبرداریهای اینها به مشکل برمیخوریم.
یکی دیگر از ضعفهایی که باعث میشود تلاشهای فرهنگی ما به نتیجه دلخواه نرسد؛ که البته مرتبط با ایراد اول هم هست؛ فقدان زنجیرههای کارآمد صنایع فرهنگی خلاق است. شما این زنجیره را داشته باش و بعد درباره صداقت حرف بزن و و آن وقت کاراکتر آن را در روی لباس و تیشرت تولیدی صید و خوشه چینی کن. دربار شهادت صحبت کن و بعدا در یک بازی ویدیویی تعاملی ماحصل و نتیجه آن را ببین، ولی وقتی این زنجیره وجود نداشت؛ مجبوریم فقط در قالب حرف و شعار درباره اینها صحبت کنیم. ما باید در همه حوزه مدیریت روایت داشته باشیم؛ امروزه جنگ، جنگ روایت هاست. جنگ ترکیبی امروز، مبتنی بر توان روایت سازی است و ما در آرایش فعلی رسانهای خود نمیتوانیم روایت مطلوب خود را بسازیم.
خب چه کسی باید این زنجیره را فعال کند؟
امامی: بخش مهمی از آن وظیفه شورای فرهنگ عمومی و وزارت ارشاد اسلامی است که اتفاقا ما در این زمینه کار جدی انجام دادهایم و برنامه ملی بازار پردازی فرهنگی ما در صحن شورا تصویب شده است و در حال اجرایی سازی آن هستیم و قرار است در این زمینه به منظور اجرا، پیگیری و نظارت بر این بازار، قرارگاه صنایع فرهنگی راه اندازی کنیم.
اتفاقاً یکی از مسائل و مشکلات حوزه فرهنگ در همین اجرا و عدم سنجش و پایش آنها رقم میخورد که شما نیز به آن اشاره داشتید. ما در حوزه برنامهریزی معمولاً خیلی خوب عمل میکنیم؛ و برای اجرایی شدن آن برنامه نیز، با نهادی وارد مذاکره میشویم، ولی دیگر پایش، سنجش و نظارتی بر عملکرد آن نهاد اجرایی نداریم و همین میشود که بدون خروجی ملموس، اتفاقاً سال بعد نیز با بودجه بیشتر به استقبال همان نهاد اجرایی میرویم.
امامی: در حوزه نظارت بر عملکرد دستگاههای فرهنگی. البته اجازه دهید این را بهصراحت خدمت شما عرض کنم که در سه سال گذشته به دلیل اینکه عمده دستگاههای فرهنگی در بهترین حالت حدود ۸۰ درصد بودجه خود را صرفِ دادن حقوق و دستمزد و نگهداشت خود کردهاند پس نباید خیلی انتظار خاصی از آنها داشته باشیم و همین خروجی اندک هم ماحصل تأمینات بیرونی و خلاقیتها است و معجزه بهحساب میآید؛ ولی وقتی وضعیتِ دستگاههای فرهنگی در حال شکوفایی بود و اعتبارات فصول مختلف بودجه در اختیار بود؛ حتماً بیبرنامگی وجود داشته است و قطعاً باید شاخصههایی را برای عملکرد این دستگاهها ارائه میدادیم تا بر اساس کارایی به آنها نمره میدادیم البته حالا نیز سازمان اموراداریواستخدامی نمرهی خوب عملکرد به این سازمانها و نهادها میدهد، ولی همه میدانیم که خیلی مدخلیتی در نتیجه ندارد. ضمن اینکه نظام، نمیتواند مردم را به خاطر عملکرد ضعیف یک دستگاه تنبیه کند؛ مثلاً مردم انتظار دارند که مجوزهای فعالیتهای خدماتی فرهنگی خود را در کمترین زمان ممکن اخذ کنند. حالا اگر ما بودجه وزارت ارشاد را کم کنیم و نیروی موردنیاز برای دادن این مجوزها را در اختیار او قرار ندهیم؛ مردم آسیب میبینند، یا وزارت ارشاد؟ قطعاً مردم تنبیه میشوند. میخواهم عرض کنم که ماجرا پیچیدهتر از این حرفهای ساده است. ما باید ارتقا کیفیت حکمرانی را در دولت پیگیری کنیم.
بله بخشی از حرف شما درست است. مردم میخواهند موسسه فرهنگی هنری تاسیس کنند، مجوز میخواهند و فردا براساس همین مجوز طرح میآورند و بودجه طلب میکنند. داستان این است که علاوه بر این موسسات مردمی که قطعا عملکرد آنها نیز نیاز به یک رصد و پایش دارد، این سر ماجرا چقدر موسسات و نهادهای دولتی و شبه دولتی وجود دارد که سال هاست به صورت موازی در حال بودجه گرفتن و عملکردی فاقد خروجی مناسب هستند و هر سال نیز بودجه آنها در حال افزایش است و به نظر میرسد تعداد و حجم بودجه آنها خیلی فراتر از این موسسات مردمی باشد.
بدون شک دستگاههای فرهنگی و معاونتهای فرهنگی مازاد و موازی وجود دارند که باید عملکرد آنها مورد بررسی مجدد قرار بگیرد؛ یک کاری هم توسط سازمان امور اداری، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت ارشاد و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در جریان است تا این چهار دستگاه بتوانند؛ با مجموعهای از بایدها و نقش سند تحول در ساختار فرهنگی کشور را ارائه دهند
امامی: در بهترین حالت ممکن، همه این نهادها و دستگاههای فرهنگی در سال ۱۴۰۱ فقط ۲.۳ درصد از کل بودجه دولت را به خودشان تخصیص داده باشند؛ اگر ما بتوانیم همه نیازهای این دستگاهها را پاسخ دهیم؛ از آن طرف میتوانیم نظارتهای سختگیرانهتری هم داشته باشیم. اما وقتی گاها ما ۵۰ درصد این نیازها را تامین کردهایم و آن وقت در سرکشی و نظارت به همان دستگاه نیز دستمان بسته است. قطعا پیچیدگیهای زیادی در میان است و به همین سادگی نمیشود درباره عملکردها و کم کاریهای دستگاههای فرهنگی ایراد سخن گفت. اما بدون شک دستگاههای فرهنگی و معاونتهای فرهنگی مازاد و موازی وجود دارند که باید عملکرد آنها مورد بررسی مجدد قرار بگیرد؛ یک کاری هم توسط سازمان امور اداری، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت ارشاد و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در جریان است تا این چهار دستگاه بتوانند؛ با مجموعهای از بایدها و نقش سند تحول در ساختار فرهنگی کشور را ارائه دهند. با بردن این سند به مجلس، میتوان برخی از دستورات و قوانین را اصلاح کرد.
آیا در نوشتن این سند تحول ساختارهای فرهنگی کشور، یک بازتعریفی از کار فرهنگی صورت گرفته تا از این به بعد همه نهادها و دستگاههایی که قرار است به نام فرهنگ، کار فرهنگی انجام بدهند، بر اساس این الگو فعالیت کنند تا دوباره مسیر و راه را اشتباه نرویم؟
امامی: وظیفه شورای عالی و شورای فرهنگ عمومی، تبیین راهبردی مسائل و گشودن معماهای فرهنگی کشور است. معتقد هستیم که این معماها با کار کارشناسی، اجماع سازی، گفتمان سازی و در مرحله آخر اقدام، حل خواهند شد. مثلاً نسبت زنان و ورزشگاه، موضوع ملیگراییهای نوین، موضوع میتها و وضعیت نوجوانی، ماجرای موسیقی و... همه اینها معماهای فرهنگی است که باید حل شوند. اگر بر روی اینها به خوبی کار گفتمانی انجام دهیم و ابهامات و معماهای ما کمتر شوند؛ کیفیت و ضریب اثر کار فرهنگی ما افزایش پیدا خواهد کرد. کار فرهنگی در کشور ما تقریباً در ماه محرم و عید نوروز جواب میدهد؛ و به نظر من یکی از دلایل آن این است که شفافیت کامل درباره موضوع توسل و التزام به خاندان ائمه اطهار (ع) و اقامه روضه بر امام حسین (ع) وجود دارد و هر کسی هم این وسط با نقش خود آشنا است؛ و اقتصاد اجتماعی هم کاملاً مرتبط با این مسئله است. اقتصاد وقف، اقتصاد نذر، اقتصاد خرید شب عید و این شادی دو طرفه است. هم خریدار شاد است و هم فروشنده. نوروز در معماری اجتماعی ما دقیقاً در سر جای خودش قرارگرفته است و مشکل اینجاست که مابقی مسائل ما در سر جایشان قرار ندارند. ما بهشدت دچار فقر تخصص گرایی در سیاستگذاری و مسئله شناسی و مدیریت فرهنگی هستیم علیرغم اینکه در بخش خصوصی و مردمی، مدیران فرهنگی خوبی داریم. البته دولت هم مخصوصاً در دهه گذشته بهشدت در حوزه فرهنگی اجتماعی تضعیفشده است.
حالا با همه این تفاسیر، چه راهحلهایی برای برونرفت از این بحران فرهنگی وجود دارد؟
امامی: اولاً به هر بهانهای به ابد نشاط اجتماعی و امید در جامعه ایجاد کنیم؛ در غیر این صورت، ظرفیتها و مزیتهای بالقوه جامعه در تقویت اجتماعی و فرهنگی بالفعل نمیشود. اگر برای انسانهای فروبسته، گشایش اقتصادی هم انجام شود، بازهم تغییری در سرمایه اجتماعی آنها انجام نمیشود. ما در شورای فرهنگ عمومی، برای نشاط اجتماعی بر اساس بررسی پیمایشها و سنجههای قابلاعتماد در خصوص امید، سرمایه اجتماعی و احساس خوشبختی که انجام دادیم و در برنامه تحول دولت هم ذکرشده، بهشدت به دنبال ایجاد فستیوالها، آیینها و مناسک عمومی و مردمی مبتنی بر زیستبومها هستیم و همچنین توسعه ورزش همگانی، توسعه ادبیات بهمثابه فراغت عمومی، غنیسازی سواحل و توسعه گردشگری فرهنگی بجای گردشگری فراغتی.
نکته دوم صنایع فرهنگی است که ما در شورا یک قرارگاه برای این کار داریم؛ ما باید بتوانیم ارزشها، روایتها، ادبیات، میراث، تاریخ و اندیشههای خودمان را در چرخههای بازار پذیر و بازار پردازی شده فرهنگ و بازار به جریان بیندازیم. هیچ هدف اقتصادی بدون مسیر فرهنگی متصور نیست و بالعکس؛ باید دوران فرهنگ اقتصاد از ذهن سیاستگذاران ما بیرون بیاید. در این مقوله نیز با در حوزههای تقنینی، ریگولاتوری، حمایتی، شبکهسازی و منبع سازی در حوزه صنایع فرهنگی ایران در حال فعالیت جدی و مستمر هستیم. البته بازیگران اصلی این حوزه حامیان و سرمایهگذاران، طبقه خلاق، هنرمند و مولد فرهنگی و تهیهکنندهای که بتواند اصطلاحاً این آش را از دل همه این مواد به خوبی درست کند؛ و حوزه سوم خانواده است؛ ما اگر حتی نگران حجابیم، باید از گفتمان خانواده جلو برویم. چون این برهنگی خانواده را تضعیف و دچار کژ کارکردی میکند. خانواده مبتنی بر اصل عفاف و عفت شکل میگیرد. پس مقوله حیا هم در سپهر منظومه خانواده شکل میگیرد. مسائل زنان در سپهر خانواده به بهترین نحو درمان خواهد شد. درواقع این سه حوزه بر اساس اولویتها از راهحلهای اصلی این ماجرا بهحساب میآیند.
/انتهایپیام/