وضعیت‌سنجی ژورنالیسم اندیشه در ایران در گفت‌وگو با مهدی سیاوشی/ بخش دوم؛

جامعه بدون گفت‌وگوی نخبگانی، طعمه جعل و تحریف می‌شود

جامعه بدون گفت‌وگوی نخبگانی، طعمه جعل و تحریف می‌شود
محتوا اگر خوب نوشته شود و چاپ خوبی هم داشته باشد، مخاطب خواهد داشت. پس جامعه محتوای مکتوب را با شرایطش می‌پسندد. این جبهه، جبهه‌ای است که اگر شما آن را خالی کنید، آن فضای خالی را با محتوای غیرواقعی جایگزین می‌کنند. مجلۀ «علوم‌انسانی»، با افراد بسیار برجسته و اساتید تراز اول دانشگاه حرف می‌زند و یادداشت‌ها و مقالات پر و پیمانی چاپ می‌کند، اما شما به‌عنوان خواننده مطالب، نمی‌توانید یک ساعت خودتان را پای آن نگه دارید.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ مشاهده وضعیت امروزه مجلات که برخی از آنها حرکتی افتان و خیزان پیدا کرده‌اند، هم‌زمان با برخی نگاه‌هایی از قبیل بی‌فایده دانستن سخنان جدی و نخبگانی، عدم روایت الگوهای اثرگذار در این عرصه، نگاه اقتصادی و امید بازگشت مالی و... که اخیراً نسبت به عرصه ژورنالیسم پیدا شده است، ما را بر آن داشت تا در کنار تجربه‌نگاری از این الگوهای مطلوب، به وضعیت‌سنجی ژورنالیسم اندیشه نیز بپردازیم و در همین راستا میزبان دکتر مهدی سیاوشی - دکتری مدیریت رسانه و رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین (ع) شدیم. سیاوشی که مدیرمسئول چند فصلنامه بوده، در بخش نخست این این گفت‌وگو به بررسی ژورنالیسم اندیشه در یک سیر تاریخی پرداخت و در بخش دوم بیشتر به بایدها و نبایدهای این عرصه ورود کرده است. مشروح بخش دوم این گپ‌وگفت در ادامه از منظر شما می‌گذرد.

 

گفتمان‌سازی، کار اصلی نشریات

ما تا پیش از حضور آقای پزشکیان به «وفاق» به معنای امروزش فکر نمی‌کردیم. گرچه ادبیاتی داشتیم که همه با همین «وحدت» و «انسجام» بود. اما مسئلۀ وفاق، مسئله‌ای بود که در این دوره به وجود آمد. در دولت آقای روحانی نیز یک سری ادبیات گفتمانی در فرهنگ به وجود آمد مانند دوگانگی مذاکره - زندگی که عمده این ادبیات از مجلات نخبگانی ایجاد می‌شود. «وفاق» یک واژه است که در این دوره شکل می‌گیرد و ادبیات‌ساز می‌شود. این را از این جهت می‌پرسم که چند اتهام به سمت مجلات نخبگانی وجود دارد؛ یک اتهام این است که اساساً شما یا بنا بر ضعف یا دلایل دیگر، اصلاً نمی‌توانید جریانی را ایجاد کنید. دومین اتهام، این است که کار رسانۀ نخبگانی در جامعۀ اسلامی ایران، نهایتاً به همان ادبیات غربی می‌رسد و چیزی فراتر از آن نیست. آیا شما در این زمینه چیزی در ذهن خود دارید که مجلات نخبگانی انقلاب اسلامی راه‌اندازی یا ایجاد کرده باشند؟

سیاوشی: من هیچ شکی ندارم که مجلۀ «سوره» شهید سید مرتضی آوینی، جریان «روایت فتح» جمهوری اسلامی ایران را در جنگ جهت‌دهی نمود. «سوره» آوینی بود که ما را در روایت جنگ تحمیلی به پیروزی رساند. اگر سوره آوینی نبود، در ابهام اینکه «ایران جنگ را شروع کرد یا رژیم بعث» دچار انحراف می‌شدیم و در این خصوص که مدیریت در جنگ، حائز عقلانیت یا فاقد آن بود، دچار ابهام می‌شدیم؛ ابهاماتی که گاهی مطرح می‌شود، ولی آن‌قدر قوت ندارد. چرا؟ چون روایت در آن بازه توسط آوینی انجام شد. این را نباید فراموش کنیم.

این وصیت من نزد شما بماند؛ مطالعه جامعۀ نخبگانی جمهوری اسلامی ایران، روزبه‌روز به‌واسطة احساس نیازش بیشتر می‌شود. اگر مجلات نخبگانی انقلابی نتوانند این نیاز را تأمین کنند، قطعاً جریانی که غیرانقلابی است آن را تأمین خواهد کرد. ای کاش این اطلاعات را داشتیم که حجم یا نوع مجلاتی که این جوانان می‌خوانند، چیست. هیچ‌وقت آن جریانی که نام بردم، نمی‌آید بگوید که «بخش قابل‌توجهی از توزیع من در گیشه‌های اطراف دانشگاه است». این را رصد کنید. برای ما جا می‌اندازند که جامعۀ ایران کتاب نمی‌خواند و مجله هم مانند کتاب است و خوانده نمی‌شود. این یک اشتباه محض است و در مقابل آن، تأکید زیاد رهبر انقلاب قرار دارد که به سمت چاپ کتاب باکیفیت و سبک‌وزن بروید. این به معنای عامه‌پسند کردن کتاب‌هاست. رهبر انقلاب نیز اخیراً اشاره کردند که کتاب را به فضای ذهنی جامعه نزدیک کنید. یعنی نباید انتظار داشته باشیم کتاب تخصصی را غیر از یک قشر خاصی بخوانند.

بین کتاب و جامعه یک حلقه وصل نیاز است و مجله این حلقه وصل است. شما می‌گویید سینما و تلویزیون است؟ خیر. مجله، پشتیبان سینما و تلویزیون است. اگر شما یک کتاب را به یک نویسنده بدهید و بگویید فیلم بسازد، او نمی‌تواند این کار را انجام دهد و اینجا باید این سؤال را پرسید که چرا جریان غرب‌گرای ما هیچ‌وقت فعالیتش را در این حوزه متوقف نمی‌کند، با اینکه برخی مواقع، دولت در دستشان نیست و در ظاهر حامی مالی ندارند، اما مجلاتشان چاپ می‌شود و ادامه پیدا می‌کند.

 

برخی این را ناظر به درآمد اقتصادی می‌دانند؛ یعنی چون درآمد دارد، تولید می‌کند و می‌فروشد.

سیاوشی: این که می‌فروشد، یعنی خواهان دارد. یعنی یک نفر آن را می‌خواند.

 

به همین دلیل این برچسب را می‌زنند که شما نمی‌توانید مجله‌ای تولید کنید که دیگران بخوانند.

سیاوشی: ما فضای مجازی را به‌عنوان پشتیبان مبلغ نشریاتمان در اختیار نداریم. نشریات پر مخاطب وقتی می‌خواهند یک مجلۀ را چاپ کنند، از قبل شروع به مانور دادن روی آن می‌کنند و عنوان‌های به‌شدت جذابی نیز در هر شماره انتخاب می‌کنند. از همین جهت، در جریان انقلابی باید دوره‌هایی برگزار شود. مشکل ما نیروهای انقلابی این است که قدری ژورنالیست نیستیم و تخیلمان ضعیف‌تر از آنهاست.

به‌عنوان‌مثال، «عصر اندیشه» وابسته به کیست؟ چرا جای واقعی خود را در جامعه نمی‌یابد، با اینکه یک حمایت و هزینۀ مالی هم می‌شود و هیچ‌وقت تعطیل نمی‌شود؟ این سؤال برای من مطرح بوده است؛ طرح جلد و صفحات را که می‌بینید، شما را جذب نمی‌کند. جریان مقابل نیز همین حرف شما را می‌زند، اما او این حرف را آن‌قدر جذاب تعریف می‌کند که مخاطب آن را رها نمی‌کند و از فضای تحلیل آن تأثیر می‌پذیرد. برای این کار به‌صورت مفصل وقت می‌گذارند و تنها کارشان همین است. آیا فعالان حزب‌اللهی و انقلابی نیز تنها کارشان همین (ژورنالیسم) است یا در ده جای دیگر هم درگیر هستند؟

 

بله. چون می‌دانند اگر چند جای دیگر نیز نروند، معیشتشان تأمین نمی‌شود.

سیاوشی: چون این جریان انقلابی باید برای قانع‌کردن مسئول مستقیم خود نیز بجنگد و در بسیاری مواقع هم نسبت به تغییر مسئولان خود نگران باشد؛ اما در جریان مقابل، یک تضمین تشکیلاتی به او داده شده است که ادامه دارد. فلذا در چنین شرایطی با دغدغه معیشت و مشکلات اقتصادی که دارید، اصلاً نمی‌شود فکر کرد. یعنی در همین محیط کاری هم که هستید، ذهنتان درگیر جای دیگری است. درست است که فضای مجازی اکنون دنیا را گرفته و طبیعی هم هست؛ چون جذابیت دارد، ولی یک پشتوانۀ محتوایی هم دارد. این محتوا از یک جایی به آن تزریق می‌شود که همان کتاب و مجله است و مجدداً تأکید می‌کنم و احساس می‌کنم که این به‌شدت برای سیاست‌گذاران ما مغفول مانده است.

 

نشریه، پشتیبان محتوایی همه آثار

آیا شما قائل به این هستید که خط نشریات زرد نیز پشتوانۀ محتوایی دارد؟

سیاوشی: بله. حتی می‌توانم بگویم پشتوانه محتوایی منسجم‌تر از خط غیر زرد دارد.

 

دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه می‌گوید که اساساً با ورود شبکه‌های دیجیتال و تصویرهایی که افراد ساعت‌ها مدام مرور می‌کنند و نمی‌دانند چه دیده‌اند و چیزی هم یاد نمی‌گیرند، حرف نخبگانی و اندیشه جایگاهی ندارد. دیدگاه دیگر قائل به این است که اتفاقاً فضای دیجیتال، موجب دیده‌شدن بهتر محتوای اندیشگانی شده است. یعنی اگر پیش از این، می‌توانستی نسخۀ مکتوب مجله‌ات را نهایتاً به ۵۰۰ نفر برسانی، اما اکنون با قراردادن یک پست در فضای مجازی، می‌توانی مخاطبان بیشتری جذب کنی و حتی تا کف روستا نیز می‌توانند محتوای مجله‌ات را دنبال کنند. یک جهت دیگر نیز که به دیدگاه نخست قائل‌اند، این است که می‌گویند الان مردم دوست دارند یک نفر در گوشۀ خیابان بایستد و کارهای غیرمنتظره انجام دهد؛ مثلاً روی سر خودش دوغ بریزد یا سر خودش را در سطلی فرو کند یا خار بخورد و با این کار می‌تواند چند صدهزار مخاطب داشته باشد.

«عصر اندیشه» وابسته به کیست؟ چرا جای واقعی خود را در جامعه نمی‌یابد، با اینکه یک حمایت و هزینۀ مالی هم می‌شود و هیچ‌وقت تعطیل نمی‌شود؟

سیاوشی: خودتان چقدر با نظر آخر موافقید؟ یعنی چه میزان از جامعۀ ما فقط شگفتی‌های غیرمفید را دوست دارند؟ شما با یک عکس‌نوشته در فضای اینستاگرام چقدر ارتباط برقرار می‌کنید؟ اساتید روان‌شناس می‌گویند «اینستاگرام یک ویژگی دارد که مضر برای ذهن است؛ خوشحال می‌شوی، همان لحظه گریه می‌کنی، چند دقیقه بعد بغض می‌کنی، چند دقیقه بعد افسوس می‌خوری و این ذهن به هم می‌ریزد». جدای از این مضرّات، به‌عنوان نمونه، کامنت‌ها و پیام‌های عارفانه‌ای که در جواب یک پست از یک مکان متبرک منتشر می‌شود، از کجا می‌آید؟ قطعاً از یک بستر محتوایی باید تولید شود. مثلاً در جریان تاریخی، یک نویسنده‌ای کتاب مصور جنگ و همین‌طور کتاب شهید بهشتی و کتاب زندگی و زمانه امام (ره) و رهبر انقلاب (مدظله‌العالی) را نوشت. روایت این نویسنده جذاب است. در کتاب مربوط به شهید بهشتی یک گپ اطلاع تاریخی در اتفاقات زندگی ایشان در زمانی که در مرکز اسلامی «هامبورگ» بود، وجود دارد که نویسنده به آنجا رفته و با افرادی که با ایشان همکار بوده‌اند یا نزدیکانشان حرف زده است. خب چه کسی این پول را به او داده که به هامبورگ برود و با افراد گفت‌وگو کند؟ بحث من این است. الان این کتاب منبع شده است؛ به‌طوری‌که مثلاً وقتی می‌خواهند جملاتی از شهید بهشتی بگویند یا بخشی از زندگی شهید بهشتی را روایت کنند، به سراغ آن کتاب می‌روند. چون یکی از ویژگی‌های اصلی این کتاب این است که عکس‌های بسیار جذابی دارد و بسیاری از عکس‌های استفاده شده، به گفته خود نویسنده در هیچ جا مشاهده نشده است. در مورد کتاب زندگی حضرت امام (ره) نیز همین‌طور است.

بحث من این است که محتوا اگر خوب نوشته شود و چاپ خوبی هم داشته باشد، مخاطب خواهد داشت. پس جامعه محتوای مکتوب را با شرایطش می‌پسندد. این جبهه، جبهه‌ای است که اگر شما آن را خالی کنید، آن فضای خالی را با محتوای غیرواقعی جایگزین می‌کنند. مجلۀ «علوم‌انسانی»، با افراد بسیار برجسته و اساتید تراز اول دانشگاه حرف می‌زند و یادداشت‌ها و مقالات پر و پیمانی چاپ می‌کند، اما شما به‌عنوان خواننده مطالب، نمی‌توانید یک ساعت خودتان را پای آن نگه دارید. به پیشنهاد یکی از مسئولان کشور، قرار شد ما برای جوانان و جذب آنها کاری انجام دهیم. به فکر ما رسید که برای اولین‌بار، جشنوارۀ تِد برگزار کنیم. گفتیم همیشه در همایش‌ها مسئولین برای مردم حرف می‌زنند، این بار از مسئولان دعوت کنیم تا مردم برایشان حرف بزنند و ۵ نفر از نخبگان را دعوت کردیم تا صحبت کنند. این نخبگان صحبت کردند، اما کلامشان، زبان روایت عامه فهمی نداشت. اینکه نخبگان انقلابی ما، عامه‌فهم حرف نمی‌زنند، یک خطر جدی برای آیندۀ این جریان است.

مجلات در واقع قالب اتصال نخبگان به جامعه هستند. یک نخبه نمی‌تواند در کتاب خودش غیرتخصصی سخن بگوید؛ اما در مجله می‌تواند و باید ملموس سخن بگوید؛ شما از جهت‌دهی در حوزۀ سیاست خارجی می‌گویید؛ آیا عموم مردم، کتاب‌های تخصصی مثلاً «نقد نظریه‌های روابط بین‌الملل» را می‌خوانند؟ خیر. چون بسیار تخصصی، خسته‌کننده و دشوار است. اما تحلیل‌هایی را که در این مجلات در مورد روابط ما با آمریکا چاپ شده است، می‌خوانند. بسیاری از مخاطبان شاید ابتدا خود مجله را نبینند یا نخرند تا اینکه فردی تصویری از آن مجله یا مطلبی در آن مجله را در پست اینستاگرام خود منتشر کرده یا برداشتش را از آن قرار داده است. اینجا مخاطب جذب مجله می‌شود.

 

باید تنوع داشت

شما نسبت به مجلات زیاد خوش‌بین نیستید؟ مجلاتی که تیراژشان اکنون از ۲۰۰۰ نسخه بالاتر نمی‌رود، نمی‌توانند تأثیرگذار باشند.

سیاوشی: همان‌طور که بیان کردم، به‌شدت باید به سمت خوش نوشتن، انتخاب عناوین خوب و انتخاب تصاویر خوب حرکت کنیم. در این هیچ شکی نیست. نسبت به آن مجلاتی هم که تیراژشان پایین است، خوش‌بین نیستم.

 

یعنی سقف بالای ما هم از ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نسخه بیشتر نمی‌فروشد.

سیاوشی: شما ذائقه را در نظر بگیرید. فرض کنید شما یک مجموعه هستید و به شما گفته‌اند تمام دانش‌آموزان یک مدرسه را جذب کنید. آیا همه را می‌توانید با گروه سرود جذب کنید؟ خیر. تعدادی با این روش جذب می‌شوند، تعدادی با نقد شعر، برخی با اردوی نظامی، برخی با اردوی جنگل نوردی و... یعنی باید کارهای متنوعی انجام داد. نمی‌گویم که برای نوجوان مانند مجله «آگاهی نو» یا «مصوت» چاپ کنیم. نوجوان یازده - دوازده‌ساله اصلاً ارتباطی با این مجله برقرار نمی‌کند و از آن لذت نمی‌برد. اما پشتوانه محصولاتی مانند «کمیک» چیست؟ «مصوت»؛ لذا تا ما بخواهیم یک کتاب درباره جنگ دوازده‌روزه چاپ کنیم، مصوت اولین روایت را از جنگ دوازده‌روزه بیان می‌کند که مبنایی برای آن کمیک می‌شود و این تبدیل به یک محتوای خوب برای نوجوان ما می‌گردد.

یک قشر بیست‌درصدی در فضای نخبگانی کشور وجود دارد که مجله می‌خوانند و به‌شدت کنشگر هستند. حرف من این است که وقتی رهبر انقلاب برای یک کتاب تقریظ می‌نویسند، به دنبال آن کتاب می‌گردیم تا آن را بخریم و بخوانیم. سبک زندگی افراد ناظر به این مطالعه‌ای که از زندگی آن شهید داشته‌اند، تغییر می‌کند و به تبع آن، فضای جامعه نیز تغییر می‌کند. حالا من بگویم کتاب اصلاً تغییر جهتی در فضای جامعه ایجاد نمی‌کند؟! باید حواسمان به این موضوع باشد.

 

اگر مجلات فکری کاملاً متوقف شوند چه اتفاقی می‌افتد؟

سیاوشی: تحریف تاریخ رخ می‌دهد.

 

این جعل از چه طریقی است؟ یعنی دیگری تولید می‌کند و وارداتی است؟ چون بین فعالان حزب‌اللهی بارها گفته می‌شود اگر این مجلات را تعطیل کنیم به کسی برمی‌خورد یا خیر؟ از دید شما اگر «مصوت» را منتشر نکنیم، به کسی برمی‌خورد؟ اگر دیگر مجلات نخبگانی را منتشر نکنیم، به کسی برمی‌خورد؟

سیاوشی: قطعاً به مخاطبانش برمی‌خورد. آیا برای جامعه سؤال پیش می‌آید یا خیر؟ چه کسی این سؤالات را باید پاسخ دهد؟ قطعاً به آن پاسخ داده می‌شود و ما یک بخشی از این فضا برای پاسخگویی به سؤالات مردم هستیم. ضمن اینکه شما باید یک پاسخ آفندی به این قضیه بدهید؛ ما اگر چه چیزی را در جمهوری اسلامی ایران تعطیل کنیم به کسی بر می‌خورد؟ شما فرض کنید حتی در فضای جنگی، دوازده روز دولت تعطیل شد. آیا به کسی برخورد؟ بله. صبر کنید تا شش ماه دیگر اثر آن مشخص می‌شود. اکنون من درگیر این هستم که کارخانه‌ام، چون کارگرانش نبودند، نتوانسته آرد تولید کند، گندم به آرد تبدیل نشده و دچار بحران خواهم شد. شما نباید یک نسل را از بین ببرید و به آن آسیب بزنید، به‌واسطة اینکه جامعه به محتوا نیاز دارد و بگویید من این را تعطیل می‌کنم و به کسی برنمی‌خورد؟

 

لزوم بازاریابی برای نشریات

پس باید این نیاز را برای جامعه پررنگ کنیم؟

سیاوشی: برای اینکه این فضا جا بیفتد، کارها باید در دسترس باشد. یعنی تا دورافتاده‌ترین مکان‌ها باید برود و این شبکه باید حفظ شود. شما باید در فضای مجازی فعال باشید و با آن کسی که سؤال مطرح می‌کند، ارتباط بگیرید؛ پس از اینکه مجله چاپ شد، باید جزءبه‌جزء آن در فضای مجازی منتشر شود؛ به‌عنوان نمونه، ناظر به یکی از مقالات مجله یک فضایی باز کنید تا راجع به آن مقاله بحث صورت گیرد.

علوم‌انسانی مانند حوزۀ فنی - مهندسی نیست که خروجی‌اش برود جایی منفجر شود و بترکاند. فرایند آن چهل سال طول می‌کشد.

خدا استاد ما آقای دکتر کریم مجتهدی را رحمت کند. ایشان می‌گفت نتیجه کل دوران دکتری من در فرانسه یک صفحه شد و من سر این یک صفحه، سه - چهار سال با استادم مراوده داشتم؛ اما این یک صفحه، مسیر زندگی من را عوض کرد و واقعاً هم همین‌طور بود و ایشان جزء بزرگ‌ترین هگل شناس دنیا شد. وقتی می‌خواستند برای هگل در آلمان سالگرد بگیرند، آقای مجتهدی را برای سخنرانی دعوت می‌کردند. شما باید دنبال این باشید. یعنی «مصوت» ده شماره چاپ می‌کند تا در یک شمارۀ آن، یک صفحه بتواند مسیر یک جامعه را تغییر دهد.

جامعۀ ما به‌شدت اهل مطالعه و تأمل است، اما این‌گونه برایمان جا انداخته‌اند و یک عینک جلوی چشممان گذاشته‌اند که نبینیم. شما باید جای خود را در این فضا پیدا کنید. یعنی بازاریابی کنید. می‌گویند حتی علوم سیاسی هم بازاریابی خاص خودش را می‌خواهد. یعنی امثال آقای ظریف، آقای خوش چشم، آقای عراقچی و... بازاریابی کرده‌اند که اکنون در این فضای سیاسی جا افتاده‌اند. این بازاریابی شما در فضای رسانه‌ای باید صورت بگیرد.

 

آیا شما دلایل عمر کوتاه‌مدت نشریات انقلابی را همین عامل عدم بازاریابی می‌دانید؟ یا دلایل دیگری نیز دارد؟

سیاوشی: عدم حمایت متولی اصلی. برخی مسئولان امر انتظار دارند که یک مجله بعد از مثلاً چهار شماره مانند موشک بترکاند! اصلاً در فضای اجتماعی و فرهنگی این‌گونه نیست. چهل الی چهل و پنج سال طول می‌کشد. یک بنده خدایی می‌گفت: «می‌گوییم چه زمانی به تمدن اسلامی می‌رسیم؟ شما از کجا می‌دانید اکنون در مسیر تمدن نیستید؟» یعنی این دعوا، درگیری، اختلاف‌نظر و تضارب آرا، بخشی از تمدن است.

 

یعنی یک روند است؟

سیاوشی: علوم‌انسانی مانند حوزۀ فنی - مهندسی نیست که خروجی‌اش برود جایی منفجر شود و بترکاند. فرایند آن چهل سال طول می‌کشد. باز هم تأکید می‌کنم؛ همان موقع که سید مرتضی آوینی شهید شد و رهبر انقلاب در مراسم تشییع ایشان حضور یافتند، برخی به این رسیدند که آوینی انگار انقلابی بود! اکنون من اینجا نشسته‌ام و می‌گویم که اصلاً روایت فتح در دفاع مقدس با «آوینی» و «سوره» معنا یافت. شبهاتی نسبت به این فضای جنگ مطرح می‌شود که اگر امثال آوینی نبودند، این شبهات ما را دچار مشکلات اساسی کرده بود.

 

برای موفقیت در مجله چه اقداماتی انجام دهیم؟

جامعۀ ما به‌شدت اهل مطالعه و تأمل است، اما این‌گونه برایمان جا انداخته‌اند و یک عینک جلوی چشممان گذاشته‌اند که نبینیم. شما باید جای خود را در این فضا پیدا کنید. یعنی بازاریابی کنید

سیاوشی: موضوع‌یابی متناسب با مخاطب، خوش نوشت بودن، خوش‌چاپ بودن و دردسترس‌بودن. همان‌طور که بیان کردم مجله باید همه جا باشد. یعنی شما باید در گیشه‌ها باشید. برخی محیط‌های خاص به این راحتی قبول نمی‌کنند که مجله را دریافت کنند؛ حتی اگر لازم است، باید برای مدتی هزینه پرداخت کنید. چون با این کار مجله دیده می‌شود.

پشتیبانی رسانه‌ای و امتداد مجازی نیز یکی از اقدامات دیگر است. علاوه بر زحمتی که شما متحمل می‌شوید، باید یک تیم برای استمرار این اتفاق تعیین کنید. مثلاً کسی در تلویزیون مصاحبه‌ای انجام می‌دهد؛ شما اصلاً مصاحبه را ندیده‌اید، اما وقتی بخشی از سخنان او در فضای مجازی منتشر می‌شود و این دیده می‌شود، افراد سراغ فیلم اصلی می‌روند و آن را دانلود می‌کنند.

 

اهمیت نقش شهید آوینی در روایت دفاع مقدس

شما در چند جای صحبت‌هایتان اشاره به عدم شکل‌گیری گفتمان شهید آوینی کردید. اگر ممکن است در مورد چرایی این اتفاق توضیح دهید.

ای کاش آوینی در کنار اینکه وقتی می‌نشست فیلم‌های مستند جنگ و دفاع مقدس را می‌دید و می‌نوشت، دو نفر هم کنارش می‌دیدند و می‌نوشتند و آوینی به‌اصطلاح اشتباهاتشان را می‌گفت.

سیاوشی: ای کاش آوینی در کنار اینکه وقتی می‌نشست فیلم‌های مستند جنگ و دفاع مقدس را می‌دید و می‌نوشت، دو نفر هم کنارش می‌دیدند و می‌نوشتند و آوینی به‌اصطلاح اشتباهاتشان را می‌گفت. ویژگی آوینی، اهل‌قلم بودن او بود؛ یعنی همان اهل فکر بودن. باز هم می‌گویم که اگر آوینی شهید نمی‌شد، الان «سوره» برای ما هیچ تفاوتی با باقی مجلات نداشت. آوینی شهید شد و رهبر انقلاب بر ایشان نماز خواند تا ما فهمیدیم او که بود. چرا؟ چون مقهور و مغضوب و مغلوب آن فضای رسانه‌ای شده بودیم. رسانۀ دشمن هدفمند کار می‌کند و نمی‌گذارد جریان انقلابی آن اثری را که باید، داشته باشد.

 

پس ما هم عقب‌نشینی نکنیم!

سیاوشی: شما دلسرد نشوید و کار خود را منتشر کنید. یعنی احساس کنید جایی که هستید، مرکز عالم است. با این نگاه، خودبه‌خود کارتان اثر خودش را می‌گذارد.

/انتهای پیام/