گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ مسئله ما در این پرونده، «الگوی اثرگذاری فرهنگی و اجتماعی توسط رسانههای نخبگانی مکتوب انقلاب اسلامی» با نگاه به مجلههایی است که در جامعه امتداد داشتهاند. چند نکته ما را مجاب کرد که به این پرونده بپردازیم؛ از جمله «تعطیلی مجلات»، ادعای پرتکرار «بیتأثیربودن»، «القای خوانده نشدن»، «نگاه درآمدی» و... یعنی به نظر میرسد که ما ارزش کار را نمیدانیم و طبیعتاً الگوهای مطلوب و اثرگذار نیز روایت نشدهاند. ازاینجهت، ما به سراغ تجربهنگاری از صاحبان رسانههای مکتوب رفتیم تا الگوی کنش آنها در حوزه ژورنالیسم اندیشه را بررسی کنیم. در یکی از این گامها، با حجتالاسلام محمدرضا زائری - مدیرمسئول و سردبیر مجله «خیمه» - همکلام شدیم و از او درباره ایده برپایی خیمه و مسیر رفته و چالشها و موانع موجود در طی بیست و پنج سال عمر این مجله دینی سؤال کردیم. مشروح گفتگوی ما با ایشان را در ادامه میخوانید.
نسل ما با رسانه زود اُخت شد
لطفاً در شروع گفتوگو درباره اینکه چطور وارد عرصه ژورنالیسم فرهنگی و دینی شدید، توضیح بدهید. چه رویدادی یا تحتتأثیر چه چیزی این فضا برای شما دغدغه شد و موجب شد به این فضا کشیده شوید؟
تصور و نگاه اولیه به شکل اجمالی این بود که هیئتهای مذهبی، مهمترین نهادهای شکلدهنده جامعه شیعی هستند و ضروری است که برای مطالعه علمی و تاریخنگاری و هدایت و ثبت خدمات آنها و... کاری بشود. از طرفی میدیدیم که پیرغلامان دارند از دنیا میروند و نسل جدیدی دارد جای آنها را میگیرد و تحولاتی در هیئتها دارد رخ میدهد. با این نگاه، کار ما شروع شد.
زائری: نسل ما نسلی بود که با رسانه زود اُخت شد. از کودکی و نوجوانی نشریات را میخواندیم و علاقه شخصی هم اثر داشت. قبل از انقلاب، مجلهای مثل «پیام شادی» که از دارالتبلیغ قم میآمد و بعد از انقلاب مجله «عروة الوثقی» که حزب جمهوری اسلامی منتشر میکرد و در این بین هم «کیهان بچهها» را میخواندیم و خیلی زود رسیدیم به «کیهان فرهنگی» و نشریات متنوع دیگری که در نوجوانی مخاطبش بودیم. اولینبار من دهساله بودم که چیزی نوشتم و برای روزنامه جمهوری اسلامی فرستادم. همان روزهای شهادت «محمدحسین فهمیده» رضوانالله علیه بود. مقدمهای که برای آن نوشته بودند، خیلی تشویقم کرد. مضمونش این بود که یک نوجوان با نارنجک به مصاف دشمن میرود و یک نوجوان هم قلم برمیدارد و به میدان میآید. با این حالوهوا در دوره نوجوانی، نشریهای غیرحرفهای داشتیم؛ ولی در ابتدای دهه هفتاد با نشریهای که حجتالاسلاموالمسلمین حاجعلیاکبری راهاندازی کردند و بعد با نشریات دیگر، وارد فضای حرفهای نشریات شدم و بعد با همکاری در مجله «نیستان» ادامه پیدا کرد. همان سالها هم خودمان مجلات «زمزم» را برای کودکان و نوجوانان مسلمان خارج از کشور راهاندازی کردیم و بعد خانه روزنامهنگاران جوان و تأسیس مجله «نور، صدا، دوربین، حرکت» و خیلی کارهای دیگر که از نوشتن سرمقاله و گزارش و مصاحبه تا ته مقاله و داستان طنز را در برمیگرفت.
آیا فعالیت خبری هم داشتهاید؟
زائری: به معنای حضور صرف در بخش خبری یک روزنامه نه، ولی به معنای تنظیم خبر برای انتشار و حضور در تحریریه روزنامهها بله. من کارم از کیهان شروع شد و در روزنامههای متعددی از جامجم و ابرار تا همشهری - که سردبیرش بودم - ادامه داشت.
نخستین تجربه ژورنالیسم فرهنگ و اندیشه شما با مجله «خیمه بود» یا قبل از آن نیز فعالیت داشتید؟
زائری: به این معنا که خودم مستقلاً بخواهم وارد بشوم، با خیمه آغاز کردم. همانطور که گفتم، قبل از آن نشریات مختلفی مثل نشریه سینمایی نوجوانان و نشریات متنوع دیگری راهاندازی کرده بودیم و در مجله نیستان هم افتخار همکاری با استاد سید مهدی شجاعی را داشتم؛ ولی خیمه اولین کار خودمان در این حوزه بود.
خیمه چگونه برپا شد؟
چطور شد که تصمیم به راهاندازی مجله خیمه گرفتید؟ ایده اولیه از کجا آمد؟
زائری: قصه خیمه اینطور شروع شد که سال ۱۳۷۹ وقتی من در قم ساکن بودم، دوست قدیمیمان حجتالاسلام «مرتضی وافی» که چهرهای فعال در عرصه تبلیغ دینی و فرهنگی است، به من گفت: «تو که مجوز مجله داری، بیا یک مجله برای هیأتهای مذهبی و شعائر حسینی منتشر کنیم.» فکر کنم همان ایام بود که رهبر انقلاب در باره ضرورت توجه به اشعار سره در مداحیها توصیه فرموده بودند. خلاصه ایده را پسندیدم و نشستیم و چارچوب اولیه را طراحی کردیم. کنداکتور اولیهای نوشتم و تیمی تشکیل دادیم. آقای «مهدی توکلیان» پای کار آمد و مرحوم «محمد توکلی» گرافیست مجله شد که خدایش رحمت کند. بسیاری از دوستان دیگر هم بودند که الان برخی از آنها افراد صاحب نام و مشهورند که بیست و پنج سال قبل نخستین مطالبشان یا نخستین شعرهایشان در خیمه چاپ شد.
تحولات هیات، توجه ما را جلب کرد
وقتی اولین شماره منتشر شد، چه هدفی را دنبال میکردید؟ آیا این هدف در طول زمان تغییر کرد یا اینکه اهداف ثانویه دیگری هم به اهداف اولیهتان اضافه شد؟
زائری: تصور و نگاه اولیه به شکل اجمالی این بود که هیئتهای مذهبی، مهمترین نهادهای شکلدهنده جامعه شیعی هستند و ضروری است که برای مطالعه علمی و تاریخنگاری و هدایت و ثبت خدمات آنها و... کاری بشود. از طرفی میدیدیم که پیرغلامان دارند از دنیا میروند و نسل جدیدی دارد جای آنها را میگیرد و تحولاتی در هیئتها دارد رخ میدهد. با این نگاه، کار ما شروع شد. بهمرورزمان و به تناسب تغییر سردبیرها یا اقتضائات دیگری مثل تفاوت محل استقرار دفتر مجله که مدتی قم بود و بعد تهران و برخی عوامل دیگر، مجموعاً در طول این مدت، گاهی برخی از عناصر در مجله برجستهتر شده است. مثلاً گاهی مجله جنبه کاملاً پژوهشی و اندیشهای داشته و گاهی بیشتر فضای مناسکی و آیینی پیدا کرده و گاهی مثلاً جوانپسندتر بوده و گاهی خیلی مخصوص قشر مذهبی و مخاطب خاص هیئتی شده است.
هسته فکری یک رسانه، مهمترین رکن موفقیت
مهمترین قدمهایی که برای شکلدادن به مجله برداشتید، چه بود؟ این سؤال ازاینجهت مهم است که بدانیم اکنون اگر افرادی میخواهند به سراغ ژورنالیسم فکری و اندیشهای بروند، باید چه اقتضا و الزاماتی را در نظر بگیرند. آیا به نظر شما، اکنون الزامات و اقتضائات ایجاد یک محیط اندیشهای (بهویژه مجله مکتوب) تغییر چندانی کرده است؟
زائری: شاید مهمترین قدم در آن مرحله برای ما ارتباط با نخبگان اثرگذار در حوزه موضوعی نشریه بود و کسانی که در این عرصه مرجعیت داشتند. ما تلاش میکردیم مثلاً بحث ارتباطات سنتی را در چارچوب علمی مطرح کنیم و برای تبیین این موضوع از برخی اساتید ارتباطات، مقالات و گفتوگوهایی داشته باشیم. البته الان فضای کار با آن موقع قدری متفاوت شده و نمیشود از نظر فرمی مقایسه کرد. اما از این نظر، باز هم فکر میکنم مهمترین قدم همین است. حلقه اولیهای که هسته فکری یک رسانه را تشکیل میدهند، یکی از مهمترین ارکان موفقیت کار بهحساب میآیند.
اولین شمارهای که منتشر شد، چه بازخوردهایی گرفتید که اکنون نیز در خاطر شما باقیمانده است؟ آیا بازخوردی بود که در ادامه فعالیت شما تأثیرگذار بوده باشد؟
زائری: ما اول دو سه تا پیششماره منتشر کردیم که هنوز اسم مجله هم خیمه نبود. به اسم مجله «زمزم» منتشر کردیم که من مجوزش را سال ۱۳۷۵ گرفته بودم و بعد مجوز تغییر اسم را از وزارت ارشاد گرفتیم و جناب استاد «حمید عجمی» لوگوی خیمه را طراحی کردند. همان پیششمارهها، بازخورد خیلی خوبی داشت و چون اصلاً در فضای هیئت، مجلهای منتشر نشده بود، خیلی افراد اظهار لطف میکردند. روی جلد اولین پیششماره، عکس جناب استاد شیخ حسین انصاریان بود و تیترهایی که مجموعاً برای خیلی از مخاطبان تازگی داشت.
آیا در شماره اول اتفاقی افتاد که فکرش را نمیکردید؟ یعنی فراتر از انتظار یا پایینتر از انتظارتان چیز خاصی رخ داد؟
زائری: خیر. البته کار بین تهران و قم سختیهای زیادی داشت و از طرف دیگر، بین فضای علمی و دینی طلبگی دوستان ما با فضای تأمین کاغذ و سروکله زدن با چاپخانه و... مشکلاتی بود.
پس با این اوصاف، مسیر کار بسیار سخت بود. آیا ارزش دارد که هنوز هم در این مسیر بمانید؟
زائری: بله. بسیار بسیار سختتر از آن که بشود فکرش را کرد. دلایل متعددی هم دارد. از طرفی جامعه مخاطب خاص این نوع رسانه مثل فضای روشنفکری نیست که به راحتی با یک مجله اندیشهای ارتباط برقرار میکند. خود این مشکل امالمصائب است که اصلاً مخاطب خاص هیئتی و مذهبی و مداح و منبری و حزباللهی خاص با یک مجله ارتباط بگیرد. نکته دوم جمع بین جذابیت و ژورنالیسم با متانت و جدیت و حرمت ویژهای است که این کار اقتضا دارد. سوم فقدان نیروی انسانی متخصص این کار که شاید از جدیترین مشکلات باشد. مشکلات بسیار زیاد دیگری از جمله بیاعتنایی نهادهای متولی و مرتبط که اهمیت این کار را درک نمیکنند نیز وجود داشت. برای آنها فرقی ندارد که من مثلاً میرفتم برای یک مجله جراحی زیبایی یا آرایشی بهداشتی مجوز میگرفتم و الان کلی درآمد داشتم یا این که به موضوعی حساس و موردنیاز جامعه پرداختهام و حالا گرفتارم! البته بههرحال من معتقدم با همه مشکلات، ارزش داشت. ما با یک عقیده و باوری پای کار آمدیم و معتقدیم یک نوع جهاد فرهنگی است که نتیجه هم داشته است. من در لبنان به دیدن مرحوم شیخ «حسین کورانی» - که عالم فرزانهای بود و از استوانههای فکری حزبالله و شیعه بهحساب میآمد - رفتم. ایشان مجله «شعائر» را با همین موضوع راهاندازی کرده بود. با این که من آنجا معمم نبودم، تا من را دید، شناخت. من تعجب کردم. گفت من سرمقالههای تو را در خیمه میخوانم! معلوم شد پسر ایشان که در قم طلبه بود، مجلات خیمه را برای ایشان میبرد. مشابه این اتفاق در نجف اشرف افتاد. دوستی گفت که یکی از مراجع بزرگ تقلید در نجف اشرف از مجله خیمه صحبت کردهاند و معلوم شده که مجله را دیده و از آن مطلع بودهاند. از اینها مهمتر در مورد خود مخاطب داخلیمان است که شاعران و نویسندگان صاحبنام و موفقی که اولینبار آثارشان در خیمه منتشر شده و خیمه توانسته فضایی برای مطرحشدن و رشد آنها باشد و بعداً مطالبشان تجمیع بشود و بهصورت کتاب چاپ شود.
آیا تا به حال پیشآمده که احساس کنید ادامهدادن این کار، سختتر از چیزی است که تصور میکردید؟ این سؤال را ازاینجهت مطرح میکنیم که شما در اسفند ۱۴۰۳، در یادداشتی به افزایش سختیهای کار اشاره کرده بودید و درخواست حمایت از مجله را از مخاطبان خود داشتید و خواستار این بودید که دعوت اشتراک مجله را برای دیگران هم بفرستند. اخیراً هم این کار را انجام دادید و عنوان کردید که مجله در آستانه تعطیلی است.
زائری: بله. صادقانه اعتراف میکنم که بارها به این نقطه رسیدهام. مخصوصاً وقتهایی که دوستان خودمان کار را زمین گذاشتهاند. یعنی مثلاً کسی که خودش سهمی در راهاندازی مجله داشته یا سردبیر بوده یا از ابتدای کار همراه مجله بوده، به هر دلیلی خودش را کنار کشیده است. از طرف دیگر، من به خودم میگفتم که بالاخره خدا که فراتر از توانمان از ما نخواسته است. آیا اصلاً شرعاً جایز است که من اینقدر به همه - از خودم و خانواده تا دوستان و همکارانم - سخت بگیرم برای این که انتشار خیمه استمرار پیدا کند؟ گاهی به خودم میگویم نکند نفسانیت باشد که مثلاً بیست و چهار سال انتشار، بشود بیست و پنج سال! مگر میخواهی توی گینس ثبتش کنی! بگذار کنار و تمام کن. بعد دوباره میبینم به دلایل متعدد دیگر باید ادامه داد و تحمل کرد.
مهمترین مشکل خیمه خود من بودم!
مهمترین موانعی که سر راهتان قرار گرفت، چه بود؟ از نظر تولید محتوا، فروش، اداری، مالی، فرمبندی، محل فعالیت، ساختار محتوایی، تیمسازی و...
زائری: همه اینها بود، ولی به نظرم اینها طبیعی است. اگر اجازه بدهید من به یک عامل دیگر اشاره کنم و صادقانه میگویم که اولینبار است این عامل را اینطور موشکافی میکنم. مهمترین مشکل «خیمه»، خود من بودم. اگر یک نفر روشنفکر مثل «احمد شاملو» مجله ادبی درمیآورد، لااقل تکلیف غالب مخاطبان با او روشن است. یا مثلاًً مجلهای مذهبی برای مخاطب روحانی و طلبه مثل مجله حوزه در قم منتشر میشود و آقای «ایزدپناه» سردبیر آن بوده که باز هم تکلیف معلوم است. ولی مجله خیمه را کسی منتشر میکند که از یک طرف در مجله بحث روضه و هیئت است و خودش منبر میرود و از طرف دیگر داستان مینویسد و در باره حجاب توییت میزند و. . این برای خیمه خیلی ایجاد مشکل میکرد و من هم کاملاً این تناقض را درک میکنم. این باعث شد بازخوردهای منفی متعددی ایجاد شود و برخی سرخطهای جریان مداحی و هیئتهای مذهبی با ما مشکل پیدا کنند و حتی جاهایی کار به تنشهای شدید و حاد منجر شد. من معتقدم مهمترین موانع ما اینها بود.
برای عبور از این موانع، چه راههایی را امتحان کردید؟ کدامشان جواب داد و کدامشان نه؟
من تلاش میکردم به آن دوستان ثابت کنم که تناقضی بین کار خیمه و نظرات شخصی و انتقادی من در فیسبوک و اینستاگرام نیست ولی فایدهای نداشت
زائری: ابتدا سعی کردیم کار بیشتر به اسم آقای «وافی» معرفی شود که جانشین مدیرمسئول بود و البته واقعاً هم همینطور بود. من غیر از اسم و هدایت کلی و ارائه مشورت یا وصل کردن برخی دوستان به مجله کاری نمیکردم و حدود شش هفت سال که کلاً لبنان بودم. ولی باز هم فایدهای نداشت. خود همین اسم هم برخی را حساس میکرد. من تلاش میکردم به آن دوستان ثابت کنم که تناقضی بین کار خیمه و نظرات شخصی و انتقادی من در فیسبوک و اینستاگرام نیست ولی فایدهای نداشت. الان که پشت سرم را نگاه میکنم به آنها حق میدهم. من نتوانستم به هر حال آن اعتمادی که این مخاطب لازم داشت را جلب کنم.
رسانه محل زایش و جوشش نیروی انسانی
آیا موقعیتی پیش آمد که فکر کنید تا همین نقطه کافی است و خیمه را تعطیل کنیم؟ یا اینکه احساس کنید مجلات تأثیر خود بر جامعه را از دست دادهاند؟
زائری: بله، بارها. طبیعی است که با آن همه فشار و حاشیه و دردسر و مشکلات جاری کار، مکرر این حس به انسان دست میدهد. اما همیشه معتقد بودهام باید مجلات فرهنگی و اندیشهای و دینی باقی بمانند. این نهادهای رسانهای، محل زایش و جوشش نیروی انسانی هستند. از اینجا کتاب و محتوای مکتوب تولید میشود. پنجاه سال بعد، پژوهشگران به مطالب مجلات استناد میکنند نه چیزی که در یک سایت منتشر شده است. من احساس میکنم ما مثل محافظان میراثفرهنگی یا محافظتکنندگان از یک گونه زیستی نادر هستیم که با عقیده و دغدغهشان پای کار ایستادهاند. گلایه من از متولیان و مسئولانی است که باید بیش از ما دغدغه داشته باشند و ندارند.
خوابی که خیمه را حفظ کرد!
باوجود شرایطی که توصیف کردید و در ادامه برای شما به وجود خواهد آمد، چه عاملی موجب شده شما همچنان مسیر تولید و نشر مجله خیمه را ادامه دهید؟
زائری: نمیدانم این را بگویم یا نه. تا حالا نگفتهام و اولینبار است که میگویم. یک مسئله کاملاً شخصی و دلی است. یکبار خواب دیدم که به کربلا مشرف شدهایم و با ماشین داریم به سیطرهها و نگهبانیها میرسیم. بعد کسی که نگهبان آنجا بود، جلو آمد و توی ماشین را نگاه کرد و گفت آقای زائری است؟ راه را باز کنید! من با تعجب پرسیدم: شما من را از کجا میشناسید؟ گفت هر ماه مجله خیمه اینجا میآید! از آن به بعد، هر چه مشکلات و سختیهایی هم داشتهایم، باز دلخوش بودهام که یک جایی این کار دیده میشود. خواب البته حجت نیست و شاید برای کسی این نگاه من اهمیتی نداشته باشد یا سادهانگاری و توهم به نظر برسد؛ ولی همانطور که عرض کردم یک مسئله شخصی و حس فردی است.
ناظر به کار مجله، آیا ایدهای بوده که بخواهید انجام دهید و موفق به عملیکردن آن نشده باشید؟ یا پروژهای بوده که در اجرای آن با شکست مواجه شده بودید؟ مثلاً تولید مجازی مجله، تصویری شدن مجله یا فعالیت در فضای مجازی و...
زائری: بله. اولاً ما در توسعه کارهایمان با مشکلاتی مواجه شدیم. چون بعد از انتشار خیمه ما کار را در قالب «هیئت قرآنی احیا» تعریف کردیم. یعنی چارچوب کار هیئت و رویکرد قرآنی و هدف هم احیای مکتب اهلبیت علیهمالسلام است. انتشارات ما فعال شد. بخش صوتی و تصویری و همینطور بخشهای دیگر هم فعال شد. اما به دلایلی این توسعه شکست خورد؛ شاید چون محاسبه اقتصادی و مطالعه بازاری دقیقی نداشت و متولی هر بخش، کار را بهصورت مستقل اداره نمیکرد.
برای خود مجله خیمه هم پروژههایی مثل سایت یا نسخه دیجیتال یا شبکههای اجتماعی داشتیم که بخشی از آنها پیش رفت و برخی هم نرفت. دلیل عمدهاش هم این بود که خودم روی کار متمرکز نبودم و برخی همکاران هم در مقاطعی از ما جدا شدند. درآمدی هم نبود که از جهت مالی بشود این بخشها را بهخوبی تأمین کرد.
اگر به گذشته بازگردید، با همین ریلی که خیمه را شکل دادید، باز هم با همین ریل ادامه مسیر خواهید داد؟
زائری: سؤال سختی است. نمیدانم. حتماً اصل کار را انجام خواهم داد. در اصلش تردیدی ندارم. اتفاقاً شاید اگر به عقب برگردم، کارهای دیگری مثل نشریه سینمایی و... را نمیکنم. ولی در ریلگذاری و تعریف مسیر و شیوه عملکرد خودم، حتماً تغییراتی خواهم داشت.
آیا در طی این سالها، فشارهای سیاسی - اجتماعی هم بود که موجب شود نوعی محافظهکاری و تغییر ریل و جهت داشته باشید؟
زائری: نمیدانم منظورتان دقیقاً چیست. به هر حال فشار همیشه هست، اما در کار ما فشار سیاسی از نهادهای حاکمیتی نبود. بلکه فشار اجتماعی از فضاهای درون بدنه مخاطب مذهبی و دینی بود. عدم تحملها و حساسیتهای شدید به افراد و... بود و ما هم بالاخره در فضایی وارد شده بودیم که باید اقتضائات آن را درک میکردیم. مثلاً آیتالله «فضلالله» فوت کرد و ما معتقد بودیم که بهخاطر جایگاه و نقشی که داشته، باید عکس او را روی جلد کار کنیم. معلوم است این در فضای داخلی حوزه چه حساسیتی ایجاد میکند. ما این کار را کردیم و بعد که بازخوردها را دیدیم، در شمارههای بعد و موضوعات مشابه، قدری با احتیاط عمل میکردیم. البته یک ابتکار خاص هم داشتیم که تجربه کردیم و آن چاپ در جلد متفاوت بود. چون حساسیتها بیشتر روی طرح جلد است، نه محتوای داخلی، ما در یکی از شمارهها دو طرح جلد چاپ کردیم. یک بخشی از تیراژ را با یک جلد و بخش دیگری را با جلد دیگر. اما به دلیل سختی هماهنگی این کار که میتوانست برای جذب مخاطب موفق باشد، ادامه پیدا نکرد.
ظرفیت فضای مجازی؛ مکمل نشریات کاغذی
در نسبت مجلات اندیشهای با فضای مجازی دو ایده وجود دارد؛ یک ایده میگوید فضای مجازی باعث ریزش مخاطبان مجلات نخبگانی شده و کسی به اندیشه توجهی ندارد و اصطلاحاً مجلات مکتوب در شرایط گسترش فضای مجازی خوانده نمیشوند. ایده دیگر قائل بر این است که اتفاقاً فضای مجازی، باعث بهتر دیدهشدن مجله شده است. نظر شما چیست؟
زائری: من اساساً فکر میکنم این دو عرصه همپوشانی ندارند، بلکه ظرفیت فضای مجازی میتواند مکمل نشریات کاغذی باشد. گذشته از آن که مخاطب نشریات اندیشگانی و فرهنگی، خیلی با فضای مجازی اقناع نمیشود و میتواند مخاطب نشریات کاغذی بماند. البته اعتراف میکنم که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مخاطب را به ریتم تند و سادهخواری و نوعی تنکمایگی عادت دادهاند و نمیشود روزگار کنونی را با دهه سی و چهل شمسی مقایسه کرد که سرگرمی و اشتغال غالب مردم کتاب و مجلات بود.
به نظر شما در شرایط کنونی، یک مجله اندیشهای چطور میتواند زنده بماند و مخاطب داشته باشد؟
اعتراف میکنم که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مخاطب را به ریتم تند و سادهخواری و نوعی تنکمایگی عادت دادهاند و نمیشود روزگار کنونی را با دهه سی و چهل شمسی مقایسه کرد که سرگرمی و اشتغال غالب مردم کتاب و مجلات بود.
زائری: اولاً به نظرم هر چه مخاطب روشنتر و دقیقتر انتخاب شود، کار موفقتر خواهد بود. ثانیاً تنوع قالب مهم است؛ یعنی فقط به مقاله اکتفا نکنند، بلکه گزارش و میزگرد و اقتراح و معرفی کتاب و خبر و همه این قالبها را میتوانند تنوع ایجاد کنند. ثالثاً تیم حرفهای مهم است و سردبیر و دبیران توانا - که البته در این روزگار نمیتوان به راحتی از آنها سراغی گرفت - تعیینکننده است. رابعاً دخالتدادن خود مخاطب به صورتی که سهم خودش را در مشارکت و تدوین و تولید نشریه حس کند، اهمیت دارد. خامساً زمینهسازی برای تبادل فکر، مهم و جذاب است. این که مخاطب احساس کند اینجا فضایی برای تضارب آراء و افکار متفاوت و متضاد هست و فقط یک صدا شنیده نمیشود، مؤثر است.
ناظر به محتوا و یا فرم مجله، آیا کارویژهای انجام دادهاید که موجب جذب مخاطب بیشتری بشود؟
زائری: به طور طبیعی، مجلهای که بیست و پنج سال منتشر شده، در فراز و نشیبهای گوناگون ایدههای مختلفی را چه در محتوا و چه در فرم امتحان کرده است. ما هم در قالب و فرم گرافیکی و بصری مجله قدمهای متنوعی برداشتهایم؛ از تعدد در عکس مصاحبهها و ارجاع به مطالب تکمیلی در شمارههای قبلی و بعدی که فرم گرافیکی خاصی داشت تا اضافهکردن کیوآرکد برای محتواهای بصری و صوتی در کنار متن مجله که اخیراً این کار را انجام میدهیم.
مجلات به نخبگان وزن میدهند
به نظرتان این ادعا که گفته میشود مجلات نخبگانی در جامعه تأثیرگذاری ندارند، تا چه حدی درست است و اگر بیش از این بخواهند اثرگذار باشند، باید چه کاری انجام دهند؟
زائری: اصل این حرف که اصلاً درست نیست. اتفاقاً این مجلات هستند که جریانهای فکری و فرهنگی درست میکنند و نخبگان را مطرح میکنند و به آنها وزن و جایگاهی میدهند و حرکتهای اندیشهای و اثرگذار را پشتیبانی میکنند. اما این که بخواهیم اثرگذاری بیشتر بشود، حتماً زحمت دارد و کار خودش را میطلبد. این اثرگذاری حتماً با نشریات مرسوم آکادمیک که افراد برای ارتقای درجه دانشگاهی مطلب میدهند، اتفاق نمیافتد. اگر بخواهیم اینها را نشریات نخبگانی بدانیم، من هم با این دیدگاه موافقم.
آیا شما تجربهای از تأثیرگذاری مستقیم محتوای خودتان دارید؟
زائری: بله. ما در خیمه هم مطالبی داشتهایم که یک مقاله یا یک رویکرد در مجله یا حتی یک پرونده ویژه درباره مثلاً مراجع آینده تقلید یا پاکت مداحی و منبر یا چیزهایی شبیه به این بسیار موج ایجاد کرده و اثرگذار بوده است.
تأثیر بلندمدت تعطیلی مجلات اندیشهای
ما در خیمه هم مطالبی داشتهایم که یک مقاله یا یک رویکرد در مجله یا حتی یک پرونده ویژه درباره مثلاً مراجع آینده تقلید یا پاکت مداحی و منبر یا چیزهایی شبیه به این بسیار موج ایجاد کرده و اثرگذار بوده است
به نظر شما اگر این مجلات تعطیل شوند و اساساً کسی دیگر مجلهای با نگاه اندیشگانی تولید نکند، چه خلأ یا اتفاقی در جامعه ایجاد میشود؟
زائری: در کوتاهمدت اتفاق محسوسی رخ نمیدهد، اما فراغی که حاصل خواهد شد، دههها بعد خودش را نشان خواهد داد. چنان که وقتی ما الان پشت سرمان را نگاه میکنیم، دقیقاً میتوانیم ببینیم که در برخی دورههای تاریخی، جریانهای فکری و اندیشهای اوج گرفتهاند و در برخی ادوار افول داشتهاند. استاد دکتر «شفیعی کدکنی» در مقاله مهم و خواندنی «ساختار ساختارها» بهخوبی این موضوع را تشریح کردهاند.
از نگاه شما، مسئولان فرهنگی و سیاستگذاران حوزه رسانه و اندیشه چقدر از این جنس رسانهها حمایت کردهاند؟ اگر ضعفهایی هست، مشکل را در کجا میبینید؟
زائری: متأسفانه غفلت از این حوزه به سه دلیل، خیلی زیاد بوده است؛ اولاً در اینگونه نشریات، انتقاد و ناسازگاری با فضای موجود اجتماعی و فرهنگی هست و نمیتوان از آنها انتظار مدح و ستایش حکومتها و دولتها را داشت و این به مذاق مسئولان خوش نمیآید؛ چون مثلاً ریاست سازمان اوقاف به طور طبیعی دوست دارد من در مجله خیمه عملکرد او را ستایش کنم. ثانیاً معمولاً مسئولان امر، خودشان شخصیت فکری و فرهنگی و اندیشهای ندارند و اگر استثنائاتی هم مثل آقای دکتر صالحی - وزیر فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی - در این میان باشد، آن قدر گرفتار جلسات کاری و گرفتاریهای روزمره و بودجه محدود و... هستند که عملاً حتی اگر بخواهند هم کاری از ایشان برنمیآید. ثالثاً و از همه مهمتر، سیاستگذاری و حمایت در حوزه فکر و اندیشه نیاز به وقت و زمان دارد. این کاری نیست که سهساله و چهارساله بشود انجام داد؛ درحالیکه مسئولی که برای یک دوره سه - چهارساله آمده، دغدغه و مسئلهاش کاری است که سریع بار بدهد و به چشم بیاید و بشود روبانش را قیچی کرد!
اگر قرار بود سیاستگذاران فرهنگی را نصیحت کنید، چه پیشنهادی برای بهبود وضعیت مجلات نخبگانی داشتید؟
زائری: من هیچوقت چنین جسارتی نمیکنم. اما بهعنوان درد دل یک برادر کوچکتر میتوانم از آنها این خواهش را بکنم که بیایید کاری بکنید که صدسال بعد وقتی آیندگان تاریخ را ورق میزنند، شما را مانند امیرکبیر، میرزاحسن رشدیه، میرزاحسین ملک یا مثل همه کسانی که درک و فهم و آیندهنگری و حمایت و بزرگتریشان کارهایی گران را ماندگار کرده است، یاد کنند.
اگر کسی بخواهد امروز یک مجله فکری و فرهنگی راه بیندازد، شما چه توصیهای برایش دارید؟
زائری: یکبار خیلی سال پیش این سؤال را از استاد دکتر «یونس شکرخواه» بزرگوار و نازنین پرسیدم و ایشان پاسخ داد: «اول انباری برای برگشتیهایت پیدا کن!» آن موقع خیلی این حرف برایم سنگین بود. هر چند به رویم نیاوردم و از ایشان که واقعاً برای من مثل برادر بزرگتر و معلمی عزیزتر از جان بود، به دل نگرفتم. بعدها دیدم که دقیقاً حق با ایشان بود و کارها طوری که من فکر میکردم پیش نرفت. نه تشویقها و حمایتهای زبانی آن قدر که گمان میکردم ترجمه عملی پیدا کرد و نه مشکلات آن طور که خیال میکردم بهسادگی قابلرفع بود. برای همین، به دوستان جوانتر توصیه میکنم که حتی برای کار در فضای مجازی خیلیخیلی مطالعه و بررسی و مشورت و ارزیابی کنند و حتماً کارهای قبل از خودشان را دقیقاً ببینند و عوامل کامیابی یا ناکامی آنها را مورد کنکاش قرار دهند.
/انتهای پیام/