گروه راهبرد «سدید»؛ نسلهای جدیدتر با نظام مسائل جدیدتری مواجه هستند و شرط بقای گفتمان انقلاب اسلامی آن است که بتواند به نیازهای آنها پاسخ دهد و منطق اقناعی که ارائه میدهد بتواند چالشهای مفهومی را که در ذهن آنها وجود دارد، پاسخ دهد. بر این اساس لازم است سنجیده شود که منطقهای اقناعی کنونی تا چه اندازه پاسخگوی این نیازها هستند و اگر نیستند، چالشهای مهم و موردنظر کدامند و برای برطرف کردن آنها چه راهکارهایی را باید مورد توجه قرارداد؛ برای بررسی بیشتر این موضوعات به سراغ یکی از اساتید شناختهشده دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران رفتهایم و در گفتوگو با دکتر غلامرضا جمشیدیها موضوع نسبت نسل دهه ۸۰ و ۹۰ با انقلاب اسلامی را بررسی کردهایم که در ادامه ارائه میشود.
آقای دکتر بر اساس تعریف و مفهوم شناسی، لطفاً بفرمایید که نسل به چه معناست؟
جمشیدیها: اساساً نسل تعریف خاصی دارد و شاید اولین کسی که به تعریف نسل در دنیا پرداخته یک متفکر مسلمان باشد؛ ابنخلدون در کتابش بهعنوان «مقدمه» بحثهای سیاسی مهمی را مطرح کرده و بعد در خصوص تحولات تمدن اسلامی و شکلگیری تمدن به موضوع نسل پرداخته است، البته در آن زمان عمر دولتها را که دولت جمهوری در آنها کم بوده و یا نبوده مورد بررسی قرار میدهد و برای هر دولتی، چهار نسل پیشبینی میکند و برای هر نسل عنوانی به این شکل میگذارد که نسل «بنیانگذار» اولین نسلی است که انقلاب یا حکومتی را پایهگذاری میکند، بعد از آن نسل «مباشر» است که در ادبیات فارسی خودش صاحب انقلاب نیست، ولی نماینده صاحب انقلاب است و نسل «مقلد» که سومین نسل است یعنی کسی که خیلی نسبتی با انقلاب ندارد درست مانند ماها که از زحمات مجتهدین استفاده میکنیم، بدون اینکه بدانیم چه مقدار زحمت کشیدهاند تا به این فتوا برسند، یعنی مقلد مصرفکننده زحمات دیگران است بدون اینکه خودش زحمتی کشیده باشد و او آخرین نسل را هم «منهدمکننده» نام میگذارد، یعنی این نسل خودش انقلاب را منهدم میکند؛ تعریف نسل را هم به سوره احقاف آیه ۱۱ ارجاع میدهد و چهل سال سن هر حکومت را تعریف میکند.
در تعریفی که ابن خلدون از نسل میدهد ترتیب این نسلها را اینطوری میبیند که یک به یک جایگزین هم میشوند، ولی انسان یک موجود اجتماعی و تعلیم و تربیتپذیر است که ویژگیهایش را از محیطی که در آن زندگی میکند میگیرد؛ ابن خلدون هم هرچند حرفهای خیلی مهمی گفته و قبل از غربیها جامعهشناس بوده است و من هرچند اصل نظریه او را قبول دارم، ولی ایرادی که به این نظریه گرفتهام این است که نسلها را پشت سر و عمومی هم دیده است، ولی من معتقدم که این چهار نسل در هر دورهای وجود دارد و یکی بعد از دیگری نمیآید، یعنی در یک کشور مانند کشور ما هم بنیانگذار، هم مقلد، هم مباشر و هم منهدمکننده وجود دارد.
تجربه شخصی من هم این است که ظاهر خیابانها، واقعیت انقلاب را نشان نمیدهد، چون ممکن است که دختری یا خانمی خیلی هم حجاب نداشته باشد و حتی با من نوعی هم مخالف باشد، ولی انقلاب را قبول دارد و از سوی دیگر اصلاً اگر این انقلاب قوی نبود جلوی آمریکا نمیتوانست بایستد، همینکه ما ماندهایم خودش معجزه تاریخ است
دلیل اینکه هر چهار نسل در هر دورهای وجود دارد، این است که نسل یعنی فردی که مجموعهای از گرایشات فکری و اندیشهای را در ارتباط با نظام خانواده و تعلیم و تربیت پیدا میکند، بر همین اساس شما فرض کنید یک عدهای هستند که به هر دلیل با یک انقلاب موافق نیستند بنابراین بچههای خود را نیز سعی میکنند به همین شکل تربیت کنند، یک عدهای هم کلاً کاری به این موضوعات ندارند که میشوند مباشر، یک عدهای همنسل اولی بودند، ولی بچههایشان خلافکار در میآیند و منهدمکنندگان هم که مخالفین انقلاب هستند، از ابتدای انقلاب این دستهبندیها بوده مخصوصاً در انقلاب اسلامی که سطوح مختلف دارد و اکنون هم است.
ویژگی نسلها در انقلاب اسلامی ایران چیست؟
جمشیدیها: من معتقدم انقلاب اسلامی ایران یک پدیده خیلی خاص و ویژه است، در دنیا انقلاب دیگری نیست که این همه مسائل را پشت سر گذاشته باشد، اکثر انقلابهایی که همعصر انقلاب اسلامی بودند معمولاً مانند کوبا، ونزوئلا یا لیبی چپهای مارکسیست بودند و شوروی به شکلی کمکشان میکرد، ولی انقلاب اسلامی، چون نه اینطرفی بود نه آنطرفی هر دو به آن حمله کردند و یک پدیده ویژه در انقلاب اتفاق افتاد.
در این شرایط، نسل فقط با حکومتکنندگان مرتبط نیست و بخصوص در کشوری مانند کشور ما با مردم هم در ارتباط است، درباره چهرههای شاخص حاکم از ابتدای انقلاب تا الآن نیز فرمول نسل اتفاق افتاده است که بچههای آنها دیگر بنیانگذار نیستند بلکه بچههای مسئولان از امکانات استفاده کردهاند و مقلد، منهدمکننده و یا مباشر شدهاند، در بهترین صورت مباشر بنیانگذاران هستند؛ در خصوص مردم آنهایی که انقلاب کردند مؤمنین بودند، مؤمنینی هم که حاضر به فداکاری هستند طبقه متوسط به پائین جامعه هستند، چون همه افراد در انقلاب بجنگ نمیروند یا مثلاً در سوریه فداکاری نمیکنند، شما نگاه کنید چهرههای شاخص انقلاب مانند حاج قاسم که قهرمانهای ملی شدند متعلق به یک خانواده فقیری بودند حال از سوی دیگر انقلاب همتغییر و تحول دارد و به غیر از اینکه نسل اول و دوم در هر انقلابی هست و در انقلاب ما هم بود، نمیشود گفت همه نسل اول یا نسل دوم هستند بلکه در یک زمان ما نسل اول، دوم، سوم و چهارم را باهم داریم و این نسلها به نهادهای آموزشی و تفکر انسان برمیگردد؛ بنابراین متدینی که از ابتدا دنبال هیچچیزی نبوده، هنوز هم هست، اما طبقه متوسط به بالا شاید نسبت به قبل وضعشان بدتر هم شده باشد هرچند ممکن است یک گروهی میان آنها خوب باشد، ولی معمولاً آنهایی که برای جبهه و جنگ میروند اگر به خانههایشان نگاه کنید اطراف تهران است و از اعیاننشینها کمتر هستند.
درمجموع ما همیشه با این مسئله روبرو هستیم که نسل اول، دوم، سوم و چهارم را با هم داریم، اما موضوع مهم این است که کدام یک از این نسلها بیشتر هستند، اتفاق بدی که بعد از انقلاب رخ داد گسترش بینهایت شهرنشینی مخصوصاً در تهران بود، در این شهرهایی که گسترش پیدا میکند ممکن است نهادهای آموزشی وظایف خود را انجام ندهند؛ در نظام دانشگاهی درسی در مورد انقلاب اسلامی گذاشتهاند، ولی در رشتههای مختلف مثل علوم انسانی یا علوم اجتماعی و مانند آنها چیزیهایی که در سر کلاس تدریس میشود و اساتید میگویند همان حرفهای غربیهاست و هیچ تحولی در بعد از انقلاب حادث نشد به جز اینکه در کنار درسهای غربیها یکسری درسهای دینی نیز گذاشتهاند.
تلقی نسلهای جدید نظیر نسلهای دهه ۸۰ و ۹۰ از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی چیست؟
جمشیدیها: در مورد اینکه تلقی نسل دهه هشتادی و نودی ما چگونه است، ما در این نسل هم انقلابی داریم، هم نسل دومی یعنی مباشر داریم و هم مقلد و هم منهدمکننده؛ که سطح این همبستگی به آمار جمعیتی بستگی دارد، اما به عنوان کسی که در انقلاب بودهام میگویم همه افراد نمیآیند در انقلاب شرکت کنند، البته در روزهای پایانی انقلاب خیلیها آمدند، ولی در روزهایی مانند ۱۷ شهریور بسیاری از زنان و مردان مؤمن حضور داشتند و حتی زنان از مردان بیشتر شهید شدند، در حوادث دیگری مانند سرچشمه هم به همین شکل بود، به هر حال شرکتکنندگان با قیافههای افراد متدین بودند و البته در آن دوران ما توسط رسانههای غربی و موبایل هم بمباران نمیشدیم، چون بالاخره آن هم تأثیر خود را میگذارد، ولی در مجموع اینکه الآن چه درصد و میزانی از کدام نسل هستند نمیدانم و باید تحقیق بیشتری در این خصوص انجام شود.
علیرغم اینکه ظاهر نشان میدهد نسل دهه هشتادیها ممکن است کمتر انقلابی شده باشند من این اعتقاد را ندارم، چون آنهایی که پای انقلاب هستند ممکن است در ظاهر خیابانها نباشد، ولی مردان میدانی که حاضرند به میدان بروند هنوز هستند
هرچند بالاخره دشمنیها بیتأثیر نیست، ولی از طرف دیگر جوانانی هم که متدین هستند سفتتر و محکمتر از قبل هستند، مثلاً ممکن است من قبلاً جوان متدینی بودم، ولی خیلی اطلاعاتی هم نداشتم، اما اکنون اطلاعات متدینین بیشتر از قبل شده است. تجربه شخصی من هم این است که ظاهر خیابانها، واقعیت انقلاب را نشان نمیدهد، چون ممکن است که دختری یا خانمی خیلی هم حجاب نداشته باشد و حتی با من نوعی هم مخالف باشد، ولی انقلاب را قبول دارد و از سوی دیگر اصلاً اگر این انقلاب قوی نبود جلوی آمریکا نمیتوانست بایستد، همینکه ما ماندهایم خودش معجزه تاریخ است.
در مجموع علیرغم اینکه ظاهر نشان میدهد نسل دهه هشتادیها ممکن است کمتر انقلابی شده باشند من این اعتقاد را ندارم، چون آنهایی که پای انقلاب هستند ممکن است در ظاهر خیابانها نباشد، ولی مردان میدانی که حاضرند به میدان بروند هنوز هستند.
متولدان دهه ۸۰ و ۹۰ چه نظام مسائلی دارند و انقلاب اسلامی و خط تقاطع این نظام مسائل با گفتمان جمهوری اسلامی کجاست؟
جمشیدیها: نظام مسائل نسل جدید بستگی به تعلیم و تربیت آنها دارد و متأسفانه انقلاب ما همه مثل حکومتها و انقلابهای دیگر از دست مسئولین مینالند؛ اگر بخواهیم تاریخ انقلاب را بازخوانی کنیم این دولتها، سیاستها و برنامههای آنهاست که تأثیر خیلی زیادی بر روی جامعه و نسلها گذاشته است، یک نفر مانند شهید رجایی و یک نفر هم مثل بنیصدر است، البته بنیصدر در زمانی که بود خیلی تأثیر نگذاشت، ولی بعدها افرادی مانند آقای خاتمی یا احمدینژاد آمدند که در ابتدا کارهایی کردند و بعد از آن ادعاهای دیگری داشتند و در ادامه آقای روحانی آمد که بالاخره تأثیر سیاستها، رفتار و حرفهای او برای بقیه مشخص است.
من وقتی با دانشجویان در مورد انقلاب حرف میزنم میگویم، ناراحت نباشید، بالاخره شاگرد اولهای این انقلاب یا شهید شدند و یا مجروح، آنهایی که به قدرت رسیدند یا کرواتیهایی هستند که خارج درس خواندن یا به شکل دیگر است البته امیدواریم کسانی پیدا شوند که خدمت کنند؛ نکته دیگر این است که هیچ انقلابی بیشتر از چهل سال در نظر مردم نمانده است، همه انقلابها بعد از چهل سال تغییر میکنند، ولی انقلاب ما یک ویژگی نسبت به همه انقلابها دارد و نقطه شاخص آن که ماندگار است رهبری انقلاب است.
بههرحال سیاستمداران و خانوادههای آنهایی که از قدرت سوءاستفاده کردند تأثیر خود را بر روی جامعه گذاشتند و مردم هم اینها را میبینند، البته بخشی دیگر هم صحنهسازی غرب است که یک اشتباه کوچک را بزرگ میکنند؛ از سوی دیگر مؤمنین هم بدون منبع نیستند و به کلام رهبری نگاه میکنند، بالاخره منابع معرفتی متفاوت است و ممکن است یک نفر منابع خود را از فردی بگیرد و دیگری از فرد دیگر.
به تأثیر رسانهها اشاره کردید، اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم با شیوههای تبلیغی ابتدای انقلاب و اکنون، مقتضیات اکنون برای ابلاغ گفتمان انقلاب اسلامی به نسلهای جدید چیست؟
جمشیدیها: یک چیز سادهای به شما بگویم، مثلاً ما در زمان انقلاب خیلی از مواقع بیبیسی را گوش میکردیم، چون خیلی از مواقع اخبار انقلاب را پخش میکرد، ولی الآن طرف دروغسازی میکند و یا مثلاً شیعه انگلیسی درست میکند، چون هیچ جای دنیا رسانه مانند ایران رها نیست، مجلس قبل و مجلس جدید هم هنوز نتوانستهاند به آن سامان دهند؛ باید گذاشت هرکسی هر چیزی که میخواهد بگوید، تعطیل نمیشود کرد و دنیا دنیای تعطیلی نیست، ولی آیا بچهای که مدرسه میرود باید خیلی از چیزها را ببیند؟ هنوز جمهوری اسلامی بعد از ۴۰ سال نتوانسته فضای مجازی را قاعدهمند کند.
ما برای آگاهی بخشی کاری نکردهایم، هیچ کاری نکردیم که بگویم نقاط قوت یا ضعف دارد؛ مثلاً من خودم با فرد دیگری تصویر خانواده شهدا را میگرفتیم که یادگاری بماند و متنی هم مینوشتیم، ولی هیچ جایی برای اینکه این ایدهها بماند به ما کمک نکرد و هیچ کمکی نمیشود تا آیتالله سعیدی یا روحانی دیگری که حتی سرش را هم با مته در زندان شاه سوراخ کردند معرفی شوند، اما اگر یک آخوند عوضی را در داخل آخوندها پیدا میکنند درباره او حرف زده میشود درحالیکه همه اینگونه نبودند
من خیلی کتابهای دکتر شریعتی را خواندهام، دکتر شریعتی میگفت «اگر میخواهی انقلابی بمانی نه باید داشته باشی و نه باید بخواهی»، ولی الآن انقلابی هم دارد و هم میخواهد؛ یک هتل اینجا ساخته یک هتل هم جای دیگر بعد هم به آنجا میرسد که در مورد پیامبر هم حرفهای بیربط میزند که آخرین نمونه آن را دختر آقای هاشمی زده است؛ به هر حال اگر میخواهید انقلابی بمانید نباید خیلی داشته باشید و نه خیلی بخواهید وگرنه نمیتوانی از انقلاب دفاع کنی، چون مردم به شما نگاه میکنند؛ خودت کجا نشستهای؟ ویلای فلان! پسرت چهکاره است؟ فلان کار! مردم الآن من جمشیدیها را کامل میبینند و شبه قیامتی وجود دارد.
چرا پرداختن به متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ و نسبت آنها با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی اهمیت دارد؟
جمشیدیها: من بهعنوان فردی که سنی دارم یک تجربه زیستی دارم با این حال وقتی که تجربه زیستن آیتالله سعیدی را میخوانم بدنم میلرزد؛ مشکلی که ما الآن داریم این است که اکنون مردم، مسئولین را با اصل دین و انقلاب اشتباه گرفتهاند، در حادثههای صدر اسلام این اتفاق افتاده که مثلاً طرف نزد امام علی(ع) رفت و گفت آقا شما اینطور میگویید دیگری آنطوری، امام گفت «افراد را با اسلام بسنجید نه اسلام را با افراد»؛ همان جمله را امام خمینی گفته که «منِ نوعی را با اسلام اشتباه نگیرید»، ولی مردم الان نگاه میکنند فکر میکنند این وزیر دزدی میکند، آن وزیر آنگونه یا رئیسجمهور به شکل دیگری است و همچنین دعواهایی وجود دارد؛ در این شرایط ممکن است این نسل جدید تجربه زیستی خوبی از من مدعی نداشته باشد، ما باید تجربههای زیستی بهتری در اختیار آنها قرار دهیم و باید برای او آشکار کنیم که اگر یک مسئولی کار بدی انجام میدهد و نادرست است او با اصل اسلام رابطهای ندارد.
در دوره جوانی ما میگفتند که اسلام به ذات خود عیبی ندارد، هر عیب که است از مسلمانی ماست. این را باید برای این نسل جدید تبیین کنیم که انسان اینگونه است که وقتی به قدرت برسد عوض میشود؛ ابن خلدون گفته هیچ انسانی نیست که بهقدرت برسد و عوض نشود البته او الای آن را نگفته این الا را ما باید بگوییم که الا کسانی که دیانت آنها سطح بالا باشد یا تفکراً کسانی مانند حاج قاسم، رهبری یا خود امام خمینی باشند.
یک موضوع دیگر هم این است که ما برای آگاهی بخشی کاری نکردهایم، هیچ کاری نکردیم که بگویم نقاط قوت یا ضعف دارد؛ مثلاً من خودم با فرد دیگری تصویر خانواده شهدا را میگرفتیم که یادگاری بماند و متنی هم مینوشتیم، ولی هیچ جایی برای اینکه این ایدهها بماند به ما کمک نکرد و هیچ کمکی نمیشود تا آیتالله سعیدی یا روحانی دیگری که حتی سرش را هم با مته در زندان شاه سوراخ کردند معرفی شوند، اما اگر یک آخوند عوضی را در داخل آخوندها پیدا میکنند درباره او حرف زده میشود درحالیکه همه اینگونه نبودند و آیتالله سعیدی و غفاری و خیلیهای دیگر از روحانیون متفاوت بودند، مگر شهید اندرزگو نبود که همسرشان آن زندگی سختی را داشتند و بعد از انقلاب نه خودش و نه فرزندانش کاری داشت، اینها را کسی نمیبیند، ولی من و حسن روحانی و آقای ایکس و ایگرگ را میبینند.
اگر بخواهیم موضوعات انقلاب اسلامی را به نسل جدید بگوییم چه نقاط قوتی باید گفته شود؟
جمشیدیها: برای نسل جدید پیشرفتها در حوزه دانشبنیان و علوم تجربی را میتوانید معرفی کنید؛ بالاخره همینکه اول کرونا ما واکسن نداشتیم و الآن صادرکننده هستیم کار من که نیست، چه کسی تولید کرده؟ دانشبنیانها، چه کسی از دانشبنیانها حمایت کرد؟ رهبر انقلاب.
پدران و مادران این نسل جدید به قول شما یا بنیان گذاران انقلاب بودهاند و یا تابعین آن، حال این پدران و مادران چه تأثیری در شیوه تربیت فرزندانشان که نسل جدید هستند داشتهاند؟
جمشیدیها: بالاخره وقتی بچه به دنیا میآید خداوند یک فرشته را با یک مجموعه استعداد در خانواده قرار میدهد، این استعداد چه رنگی بگیرد بستگی دارد به اینکه در کدام خانه و منظر قرار داشته باشد، اگر در خانه یک فرد متدین باشد آن مادر رفتار متدینین را به او آموزش میدهد و اگر در خانه متوسط به بالا باشد به شکل دیگر است، گذارههایی که به ذهن او میآورد یا مدرسهای که برای او انتخاب میکند متفاوت است؛ البته پدرها و مادرها تأثیر خود را در تربیت انقلابی نسل جدید گذاشتهاند، چون اگر نبود که ما مدافع حرم نداشتیم؛ هنوز متدینین و کسانی که دنبال انقلاب میروند هستند و هنوز هم هستند افرادی که پای انقلاب ایستادهاند و اگر نبودند که انقلاب ادامه پیدا نمیکرد.
انقلاب است، چون نسلها طولی نیست که در یک دوره یک نسل باشد و یک نسل نباشد بلکه در یک دوره همه نسلها هستند و ما خانوادههایی داریم که بچههای آنها بنیانگذار هستند، زندگیشان بوی امام خمینی و رهبری را میدهد و حاضر هستند فداکاری کند، آن کسی که مدافع حرم میشود من جمشیدیها نیستم و البته کسان دیگر هم هستند؛ حضرت علی (ع) نیز وقتی انقلاب میکنند سه نسل را از بقیه جدا میکند ناکثین، قاسطین و مارقین؛ ناکثین یعنی پیمانشکنان، بعضیها در انقلاب پیمان شکستند و رفتند سمت دنیا، مارقین هم مرتجعان هستند و قاسطین که دشمن خارجی است، اما مؤمنین هم هستند.
درصورتیکه انقلاب اسلامی بهدرستی به متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ معرفی شود چه دستاوردهایی را به دنبال خواهد داشت؟
جمشیدیها: در صورتی که این کار را انجام دهیم ضریب گرایش به انقلاب بیشتر میشود و انجام ندهیم هم خیانت به انقلاب کردهایم و باید این کار توسط آموزشوپرورش و معلمان انجام شود البته نوع رفتار مسئولین و مدیران در نوع تفکر مردم خیلی تأثیر دارد.
نهادهای انقلابی و مؤسسات فرهنگی مرتبط با جوانان تا چه اندازه به مسائل متولدین نسلهای جدید اهمیت دادهاند و چه برنامه و سیاستهایی را دراینباره اتخاذ کردهاند؟
جمشیدیها: ارتباطی زیادی ندارند، مثلاً من با یکی شدن سازمان امور جوانان با ورزش مخالف بودم، چون خود مسئله ورزش اینقدر بزرگ هست که نباید سازمان جوانان هم به او میپیوست هرچند این سازمانها و نهادها بیتأثیر هم نیستند.
خیلی کم به جوانان پرداختهشده است؛ کما اینکه به خود انقلاب نیز خیلی کم پرداخته میشود، اصل این است که باید به نظام تعلیم و تربیت پرداخت و باید دید چه مقدار به آن پرداختهشده است، متأسفانه طبق بررسی انجام داده در کنار مدارس دولتی، مدارس دیگری نیز شکلگرفته و هر تفکر و جناحی برای خودش مدرسه ویژه داراست و مدارس دولتی هم که کلاً رهاست
از نظر حکمرانی و سیاستگذاری متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ چه جایگاهی در سیاستگذاری دارند و چه برنامههایی برای آنها به طور اختصاصی دنبال میشود؟
جمشیدیها: خیلی کم به جوانان پرداختهشده است؛ کما اینکه به خود انقلاب نیز خیلی کم پرداخته میشود، من خیلی چیز زیادی در این خصوص ندیدم؛ اصل این است که باید به نظام تعلیم و تربیت پرداخت و باید دید چه مقدار به آن پرداختهشده است، متأسفانه طبق بررسی که انجام داده در کنار مدارس دولتی، مدارس دیگری نیز شکلگرفته و هر تفکر و جناحی برای خودش مدرسه ویژه داراست و مدارس دولتی هم که کلاً رهاست.
تا چه اندازه مسیر ورود متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ای که به انقلاب علاقهمندند، به عرصه فعالیت جدی و عمیق اجتماعی و سیاسی هموار است؟
جمشیدیها: من فکر میکنم خیلی این مسیر هموار نیست هرچند یک راهی به عنوان بسیج وجود دارد که ممکن است از آن مسیر بتوانند فعال بشوند، اما بسیج هم در سطوح مختلف و ناحیه به ناحیه متفاوت است، ولی جایی که بتواند این کار را انجام دهد بسیج است و من جای دیگری به نظرم نمیرسد، مثلاً انتظار است که خود وزارت ورزش و جوانان کارهای خاصی انجام دهد که ما هیچوقت کار خاصی را در حوزه جوانان از آنها ندیدهام و هیچوقت نمیبینید که مثلاً گفته شود وزارت ورزش و جوانان در حوزه جوانان فلان کار را انجام داده باشد، البته شاید باشد که من ندیده باشم، ولی در هر صورت خیلی نمود بیرونی نداشته است.
آیا کسانی که خود متولدان دهههای پیشین بودهاند، بهدرستی با مسائل دهههای ۸۰ و ۹۰ مواجه میشوند و آیا در این خصوص با شکاف نسلی روبرو هستیم؟
جمشیدیها: بستگی به تجربه و توان افراد دارد؛ بیارتباط نیستند و تا اندازهای همدیگر را درک میکنند، ولی این ارتباط به شکل کامل نیست، امروزه نسلهای قبلی چه بخشی که وارد حکومت شده و چه بخشهای دیگر که بیرون از حکومت بودهاند در این خصوص بیتجربه نیستند، ولی وقتی در حال بحث با نسل جدید هستند باید به آنها کمک کنند تا رشد پیدا کنند و ممکن است این کار را انجام ندهند؛ البته همه میدانند که امروزه تجربه زیست جهانی این است که نسلها متغیر هستند و همه مثل هم نخواهند بود آنها نیز مانند پدرانشان نخواهند بود و یافتههای متفاوتی داریم.
/انتهای پیام/