بررسی نسبت نسل دهه ۸۰ و ۹۰ با انقلاب اسلامی در گفتگو با محمدمهدی نوید ادهم؛
مبلغان و مدافعان انقلاب باید بدانند که نسل جدید اقتضای جدید، فهم جدید، بینش جدید و ادبیات جدید دارد و با زبان او باید با او حرف زد، متناسب با فهم خودش باید به او حرف زد که یک نمونه آن همان بود که اگر برای نسل جدید جهانی‌شدن یک پدیده عادی شده و در جهان جهانی شده دارد زندگی می‌کند این فهم اقتضائاتی دارد و اقتضای آن این است که مراودات خیلی راحت اتفاق بیفتد و نمی‌شود سد یا دیوار کشید اگر دور کشور، دور اندیشه یا فکرت سدی بکشی بازنده خواهی بود.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی و همچنین تولد نسل‌های جدید، به نظر می‌رسد که باید راهکار‌های تازه‌ای در برقراری ارتباط و معرفی انقلاب اسلامی با نسل‌های جدیدتر معرفی شود، چراکه راهکار‌های پیشین دیگر پاسخگوی نیاز‌ها و نوع مواجهه آن‌ها با این مسائل نیستند. نسل‌های جدیدتر با نظام مسائل جدیدتری مواجه هستند و شرط بقای گفتمان انقلاب اسلامی آن است که بتواند به نیاز‌های آن‌ها پاسخ دهد و منطق اقناعی که ارائه می‌دهد بتواند چالش‌های مفهومی را که در ذهن آن‌ها وجود دارد، پاسخ دهد.

به‌منظور بررسی واقعیت نسل حاضر و نسبتی که آن‌ها اکنون با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی دارند به سراغ مشاور وزیر آموزش‌وپرورش و دبیرکل سابق شورای عالی آموزش‌وپرورش رفته‌ایم و گفتگوی مفصلی با دکتر محمدمهدی نوید ادهم داشته‌ایم که در ادامه ارائه می‌شود.

 

تلقی نسل‌های جدید نظیر نسل‌های دهه ۸۰ و ۹۰ از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی چگونه است و چه مختصاتی دارد؟

نوید ادهم: قبل از پاسخ به این سؤال من این نکته را یادآوری می‌کنم یک بحثی در جامعه‌شناسی مطرح می‌شود تحت عنوان فاصله نسلی، همواره در طول تاریخ بین دو نسل مانند نسل پدران و فرزندان فاصله وجود داشته و دارد که به دلیل تحولات زمان است. نسلی که پدران با آن تربیت شدند، مطالبی که آموختند و نگاه و اندیشه‌های که داشتند با نسلی که فرزندان آن‌ها در آن آموزش می‌بینند متفاوت است و این بحث امروز و دیروز نیست، بحث انقلاب و غیر انقلاب نیست و همه جوامع با این پدیده روبرو هستند. چیزی که در این سده و شاید در این دهه‌های اخیر اتفاق افتاده، این است که فاصله نسلی به دلیل شدت تحولات محیطی و گستردگی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با سرعت بیشتری انجام‌شده است، اگر در گذشته بین پدر و فرزندش ۲۰، ۳۰ سال یا ۱۰ سال فاصله بود و در این ۱۰ سال تغییراتی در جامعه اتفاق می‌افتاد که در اندیشه نسل جدید و رفتار او متجلی بود امروزه این ۱۰ یا ۲۰ سال به‌مثابه ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال قبل معنا پیدا می‌کند.

در جامعه‌شناسی مطرح می‌شود تحت عنوان فاصله نسلی، همواره در طول تاریخ بین دو نسل مانند نسل پدران و فرزندان فاصله وجود داشته و دارد که به دلیل تحولات زمان است. نسلی که پدران با آن تربیت شدند، مطالبی که آموختند و نگاه و اندیشه‌هایی که داشتند با نسلی که فرزندان آن‌ها در آن آموزش می‌بینند متفاوت است و این بحث امروز و دیروز نیست، بحث انقلاب و غیر انقلاب نیست و همه جوامع با این پدیده روبرو هستند

من چند سال قبل در مقاله‌ای تحت این عنوان که «فاصله بین نسلی یا فاصله عصری» به این موضوع پرداختم که آیا دو نسل از هم فاصله گرفتند یا دو عصر با هم فاصله دارند، برای تقریب به ذهن، شما در نظر بگیرید آداب‌ورسوم، لباس پوشیدن، سبک زندگی قاجاریه با زمان حاضر، یا زندیه با قاجاریه، یا صفویه را؛ درواقع زمان‌های مختلف سبک زندگی، فکر، اندیشه و رفتار افراد با هم متفاوت می‌شود و این یک پدیده کاملاً قابل قبول است، در انقلاب ما نیز وجود دارد.

طبیعی است که فرزندان ما با پدران و اجدادشان هم در نوع نگاه و هم در مهارت‌ها، سبک زندگی و روش‌ها فاصله داشته باشند، یک نمود عینی آن در زمینه‌های تکنولوژیک است مهارت‌هایی که بچه‌ها ما در کار با این فناوری‌های جدید دارند با مهارت‌های که ما و پدران ما داشتند اصلاً قابل‌مقایسه نیست و اصلاً آن‌ها درکی از این تکنولوژی دارند با این تکنولوژی زندگی کردند و مهارت‌هایی در خصوص آن دارند که به‌هیچ‌وجه پدران و معلمان آن‌ها ندارند. این اصل را اگر بپذیریم در همه حوزه‌ها باید با این نگاه برخورد کنیم که باید بسیاری از این تغییرات را پذیرا باشیم و در هر زمینه‌ای از جمله تبیین انقلاب هم همین بحث وجود دارد، نسل قبلی که انقلاب کرد یک تفکر، اندیشه، باور و سبک زندگی داشت و فرزند او در نسل دهه ۸۰ و ۹۰ اندیشه، فکر و رفتار دیگری دارد.

 

در نسل جدید فقط همین روبنای رفتاری عوض‌شده یا تلقی‌ها از انقلاب هم نسبت به نسل تغییر کرده است؟

نوید ادهم: هم مبانی و باورها تغییر کرده و هم رفتارها، یعنی تغییرات کنش و واکنشی نسل جدید روبنایی نبوده و عمیق بوده است، مثلاً به نظر می‌رسد برای نسل جدید بحث ارتباطات بین‌المللی خیلی مهم است به دلیل اینکه در عصر جهانی شده زندگی می‌کند، درزمانی که نسل ما انقلاب کرد سخن از جهانی‌شدن بود، مقدمه جهانی‌شدن داشت فراهم می‌آمد، اما به دلیل تحولات تکنولوژیکی، سیاسی و اجتماعی دیگر الآن در دنیای جهانی شده سخن می‌گوییم و از جهانی‌شدن عبور کرده‌ایم؛ چیزی که سی و چهل سال پیش فکر می‌کردیم الآن اتفاق افتاده است؛ دنیای جهانی شده یعنی ارتباطات معنادار است، رفتار و آمدها و تعاملات به‌سرعت و طبیعی در حال انجام است اگر در آن روزگار کسی مراوداتی با خارج داشت یا رفت‌وآمدی داشت یک معنا پیدا می‌کرد.

 

شاید در آن دوره مذموم هم بود.

نوید ادهم: بله شاید مذموم هم بود، ولی امروز یک امر طبیعی است که بچه‌ها بتوانند در هر دانشگاهی پذیرش بگیرند و هرجایی درس بخوانند، حتی امروز به خاطر شرایط کرونا مسافرت جسمانی نیز نیاز نیست که فرد از این کشور به کشور دیگری برود همین‌که در خانه خود نشسته دارد در دانشگاه‌های آمریکا، کانادا یا اروپا تحصیل می‌کند و وقتی در این محیط تحصیل می‌کند دانش و فرهنگ آنجا را می‌گیرد، درنتیجه با آن ادبیات دارد زیست می‌کند و در آن فضا تنفس می‌کند اینها تحولات جدی است که اتفاق افتاده است و اگر از منظر معارف دینی هم نگاه کنیم برخی از آن‌ها مثبت و برخی دیگر منفی است.

 

این تحولاتی که در این نسل اتفاق افتاده چه خط تقاطعی با مسائل نظام دارد؟ به آن نزدیک می‌شود، دور می‌شود یا اصلاً ربطی به همدیگر ندارند؟

برخلاف عده‌ای که می‌گویند نسل جدید بی‌دین، دین‌گریز یا دین‌ستیز شده هیچ‌کدام از این واژگان را قبول ندارم، چون دین یک امر فطری است، اما در مورد اینکه التزام آن‌ها به احکام دینی آن‌چنان که نسل ما انجام می‌داده نیست، یک عنصری هم مداخله کرد و آن رفتار غلط بسیاری از دین‌داران بود که موجب آزردگی و دوری نسل جوان شده است



نوید ادهم: اگر با شاخص‌های دوران انقلاب بخواهیم ارزیابی کنیم، احساس خطر باید کرد، اما اگر شاخص‌ها را به‌روز کنیم احساس خطری ندارد؛ باید فهممان از دین و معارف دینی را به‌روز کنیم.

عرض کردم این پدیده، پدیده امروز نیست بلکه پدیده‌ای در طول تاریخ است و لذا روایتی داریم که فرزندانتان برای زمان خودتان تربیت نکنید «لا تَقْسِروا اَوْلادَکُمْ عَلی آدابِکُم، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِکُم» آن‌ها برای یک زمان دیگر آفریده شده‌اند و یک زمان دیگر اقتضاء دیگری دارند و به شکل دیگری باید زندگی، فکر و رفتار کنند. این مورد تائید اندیشه‌های دینی ما است و نخواهیم همه آن چیزی که در زمان خودمان بودیم را به امروز تعمیم بدهیم، بنابراین من که از این منظر دارم نگاه می‌کنم برخلاف عده‌ای که می‌گویند نسل جدید بی‌دین، دین‌گریز یا دین‌ستیز شده هیچ‌کدام از این واژگان را قبول ندارم، چون دین یک امر فطری است و بر اساس ادبیات دینی ما خداوند انسان را این‌گونه آفریده و خداخواهی، نوع‌دوستی، زیبا خواهی و امثال آن در فطرت انسان‌ها وجود دارد، بنابراین همه انسان‌ها به دنبال یک گمشده و یک معبودی می‌گردند، اما در مورد اینکه التزام آن‌ها به احکام دینی آن‌چنان که نسل ما انجام می‌داده نیست، یک عنصری هم مداخله کرد و آن رفتار غلط بسیاری از دین‌داران بود که موجب آزردگی و دوری نسل جوان شده است.

در جایی یک نفر حرفی زد که دیدم خیلی دقیق دارد بیان می‌کند، بچه‌ها از دین نمی‌گریزند بلکه از دین‌داران می‌گریزند، من سخن را اصلاح کنم از دین‌داران هم نمی‌گریزند از دیندارنماها می‌گریزند کسانی که باور عمیق و دقیق به معارف دینی و انقلابی ندارند، اما ادای انقلابی‌­گری در می‌آورند، ادعای دین‌داری دارند و جوانان می‌فهمند و از این‌ها می‌گریزند، کسی که صداقت، صمیمیت و اخلاق ندارند و کسی که منافع فردی خود را بر منافع جمعی اولویت می‌دهد، خودخواه، خودپسند و دنیاگرا است، چیزهایی که در ادبیات دینی مذموم است و نسل انقلابی‌های واقعی تلاش می‌کرد به آن‌ها وفادار باشند، عده‌ای هم آمدند لباس انقلاب و دین را به تن کردند و خلاف این‌ها عمل کردند، این را بچه‌ها و نسل جوان دارد می‌بیند و به‌شدت از آن گریزان است، که با فطرت او هم هم­خوانی ندارد.

 

این مقتضیات زمان که فرمودید چه تأثیری بر شیوه گفتمان انقلاب دارد؟ در گفت‌وگو با نسل جدید چه مواردی را باید مدنظر داشته باشیم؟

نوید ادهم: این مسئله نکته دقیقی است، هم برای کلیت دین و هم برای انقلاب، متولیان، مبلغان، مروجان و مدعیان باید فهم به‌روزی داشته باشند اگر این فهم به‌روز از دین وجود نداشته باشد، فهم به‌روز از انقلاب، اهداف انقلاب و کارکرد انقلاب وجود نداشته باشد نسل جدید پذیرای آن نیست و آن را پس می‌زند.

اگر عالمان و مبلغان دینی و مدافعان انقلاب که از ارزش‌های دینی و انقلاب صمیمی، صادقانه و آگاهانه دارند دفاع می‌کنند، اقتضای زمانه را درک کنند مناسبات زمان را درک کنند و در اختیار نسل جدید قرار دهند قطعاً آن‌ها پذیرا هستند چراکه پیش‌فرض آن‌ها این است که معارف دینی معارف فطری است

ببینید در اندیشه دینی ما بحث اینکه مقتضیات زمان را عالمان دین باید به خوبی درک کنند خیلی هوشمندانه موردتوجه قرارگرفته است و از افتخارات باورهای ما مسلمانان و شیعیان است که در این مکتب باب اجتهاد باز است، باب اجتهاد باز است یعنی اینکه در هر زمان متناسب با آن زمان مجتهدی باید باشد که معارف دینی را متناسب با زمان بفهمد و در اختیار مردم قرار دهد، کار مجتهد فهم دین متناسب با زمان است؛ اگر مثلاً الآن بزرگ‌ترین مجتهد از دنیا برود یک ساعت بعد یک جوانانی به سن بلوغ رسیده و بخواهد مجتهدی را انتخاب کند و از او تقلید کند آیا می‌تواند از مجتهدی که یک ساعت قبل از دنیا رفته تقلید کند؟ طبق احکام شرعی نمی‌شود، یعنی این اجتهاد برای یک ساعت قبل بود تو که می‌خواهی مجتهدی انتخاب کنی که دین را از زبان آن بشنوی باید یک مجتهد زنده انتخاب کنی، یعنی کسی که زمان را می‌فهمد، تحولات زمان را متوجه می‌شود و از زمان ادراک درستی دارد، اگر این اتفاق بیفتد، دین به درستی تبیین می‌شود مانند همین هم در بحث انقلاب وجود دارد، اگر این قضیه اتفاق بیفتد تبیین درستی از انقلاب انجام‌شده است.

انقلاب به زمان‌ حساس است، اما مدعیان آن این حساسیت را ندارند و زبانشان زبان دیروز است، مفاهیمشان مفاهیم دیروز است و اندکی کسانی هستند که زبان و مفاهیم دیروز را هم راجع به دین و هم راجع به انقلاب می‌فهمند. من فکر می‌کنم اگر عالمان و مبلغان دینی و مدافعان انقلاب که از ارزش‌های دینی و انقلاب صمیمی، صادقانه و آگاهانه دارند دفاع می‌کنند، اقتضای زمانه را درک کنند مناسبات زمان را درک کنند و در اختیار نسل جدید قرار دهند قطعاً آن‌ها پذیرا هستند چراکه پیش‌فرض آن‌ها این است که معارف دینی معارف فطری است و با فطرت انسان هم‌خوانی دارد.

 

شاید این مسئله هم از طرف دیگر مطرح شود که اگر معارف انقلاب معارف دینی است که فطری می‌باشد پس دیگر نیازی به همسان‌سازی آن با زمان وجود ندارد و همان ادبیات قبلی هم، چون فطری است در زمان حاضر کاربرد دارد. ضرورت پرداختن به زبان نسل دهه ۸۰ و ۹۰ چیست؟

نوید ادهم: اصلاً این سؤال، سؤال غلطی است، مگر می‌شود کسی بگوید که من مدعی دین هستم و به مقتضیات زمانی کاری ندارم؟! این حدیث از امام باقر (ع) است که «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» کسی که عالم به زمان است و مقتضیات زمان را می‌فهمد چنین فردی اسیر مشکلات زمان نمی‌شود و می‌تواند بر مشکلات زمان فائق بیاید و جلو برود کسی که نمی‌فهمد می‌شود تحجر و بازماندگی از زمان؛ اصلاً نمی‌شود مدعی دین بود و بگوید من به اقتضای زمان کاری ندارم، پس چرا می‌گویند که مجتهد زنده را انتخاب کن؟ یعنی باید دنبال زمان خودت باشی، متناسب با زمان خودت صحبت کنی و متناسب با زمان خودت دین را بفهم، اصلاً کار ائمه چه بود؟ ائمه که مبلغان و مروجان دین بودند آیا دین جدید آوردند؟ نه همان دین پیامبر را به زبان روز مطرح می‌کردند و از افتخارات شیعه این است که نظامی را طراحی کرده که بگوید حرف پیامبر در زمان امام صادق آن چیزی است که امام صادق گفته و اگر در زمان امام باقر باشد می‌شود آن چیزی که امام باقر فرمودند و به زمان امام زمان که می‌رسد می‌گوید مجتهدین این کار را انجام دهند یعنی آن‌ها کسانی هستند که در این خصوص صلاحیت‌دارند.

راجع به انقلاب هم همین‌گونه است یعنی واقعاً مبلغان و مدافعان انقلاب باید بدانند که نسل جدید اقتضای جدید، فهم جدید، بینش جدید و ادبیات جدید دارد و با زبان او باید با او حرف زد، متناسب با فهم خودش باید به او حرف زد که یک نمونه آن همان بود که اگر برای نسل جدید جهانی‌شدن یک پدیده عادی شده و در جهان جهانی شده دارد زندگی می‌کند این فهم اقتضائاتی دارد و اقتضای آن این است که مراودات خیلی راحت اتفاق بیفتد و نمی‌شود سد یا دیوار کشید اگر دور کشور، دور اندیشه یا فکرت سدی بکشی بازنده خواهی بود.

 

اگر بخواهیم امتیازدهی کنیم که انقلاب اسلامی چه مقدار توانسته با نسل‌های جدید دهه ۸۰ و ۹۰ ارتباط برقرار کند و چه نقاط قوت و ضعفی داشته شما چه امتیازی می‌دهید؟

نوید ادهم: من در بحث‌های این‌چنینی صفر و یکی نمی‌بینم و معتقدم موفقیت‌های خیلی خوبی داشته و داریم، همین الان جوانانی داریم که پای انقلاب و باورها و ارزش‌های دینی ایستاده‌اند که یک نمونه آن می‌شود مدافعان حرم و مانند آنها و کسانی که در شرکت‌های دانش‌بنیان آگاهانه و مسئولانه در حال فعالیت بوده یا در کارهای مختلف حضور دارند، همه هم نسل جوان هستند، اما شکست‌ها و ناموفقیت هایی هم داشته‌ایم، آن­جاهایی که نسل قدیم سعی کرد با ادبیات خود با این نسل برخورد کند و فهم خود را به نسل جدید دیکته کند، موفق نبودیم و متأسفانه گاهی انسان احساس می‌کند که این بُعد و  این بخش وزنش سنگین است بخصوص در رسانه‌هایی که با عموم مردم حرف می‌زنند، مثل نمازهای جمعه و صداوسیما کسانی بلندگوهای دین را در دست دارند که اندیشه و باور آن‌ها متعلق به گذشته و نه متعلق به امروز است و فهم درستی از مقتضای زمانه ندارند، اینها خودشان مانع حرکت می‌شوند.

 

اگر بخواهیم نهادهای انقلابی و مؤسسات فرهنگی که متولی امور جوانان هستند یا با آن‌ها ارتباط دارند و از طرف دیگر رسانه‌های خارجی و جریان فرهنگی که از خارج دارند مباحث را به جوانان ارائه می‌کنند را با هم مقایسه کنیم کدام یک موفق‌تر بوده‌اند و نقاط قوت و ضعف جریان انقلاب اسلامی در این خصوص چیست؟

نوید ادهم: احساس می‌کنم رسانه‌های بیگانه ادبیات روز را بهتر می‌فهمند و نسبت به رسانه‌های خودی به روز تر هستند، هرچند که بین رسانه‌های داخلی هم رسانه موفق وجود دارد و مخاطب خود را دارند، اما تعدادی از آن‌هایی که تبلیغ دین دستشان است با فهم زمان و ادبیات زمان فاصله دارند لذا نمی‌توانند یک تبیین دل‌نشینی از دین داشته باشند.

در زمان خود ما نیز همین پدیده وجود داشت، در زمان انقلاب شهید مطهری یک فهمی از دین داشت و تبلیغ می‌کرد و مجموعه آثارش را برای جوانان نوشت؛ نسل جوان انقلاب متأثر از اندیشه و فکرهای او و دکتر علی شریعتی بودند که به زبان روز حرف می‌زدند و تبیین دین و اسلام داشتند و علمای دیگر هم در همان زمان بودند که مخالف او بودند و اندیشه او را برنمی‌تافتند به گونه‌ای که اصلاً بر سر راه شهید مطهری، شهید بهشتی و حتی خود امام هم مانع ایجاد می‌کردند؛ عین همین مسئله الآن نیز وجود دارد، یعنی الآن هم شهید مطهری‌هایی که حرف روز می‌زنند و به اقتضای زمان تبیین جدیدی ارائه می‌دهند توسط کسانی که محافظان اندیشه‌های گذشته هستند ترد و محکوم و حتی گاهی تکفیر می‌شوند.



به‌عنوان جمع‌بندی بحث راهکار شما برای اینکه بتوانیم جمهوری اسلامی را بهتر به نسل جدید معرفی کنیم چیست؟

نوید ادهم:، چون بحث انقلاب هست ما نیاز داریم که هم در حوزه عملکرد، و هم تبیین عملکردها را توسط مسئولینی که مسئولیت دارند اصلاح کنیم، امروز که ما با هم سخن می‌گوییم بیش از سخنرانی، صحبت، فیلم و مجله عملکردهاست که به قضاوت گذاشته می‌شود، جوان عملکرد را مبنای قضاوت خود قرار می‌دهد نه ادعا، سخنرانی، فیلم، نه مجله و... ما را؛ از همه آن‌ها استفاده می‌کند، اما بیشتر از همه به عملکردها انگشت ابهام می‌گذارد، باید تلاش کنیم عملکردهای خودمان را اصلاح کنیم و رفتارهایی که هیچ توجیه عقلی، شرعی، دینی و اسلامی ندارند را در جامعه بزدایم، محدود، کنترل و با آن برخورد کنیم؛ جوان فطرتاً خداجو است و بچه‌ها فطرتاً کمال‌گرا هستند، اما در جامعه‌ای که آسان و فراوان از مسئول و غیرمسئول دروغ گفته می‌شود و در جامعه‌ای که رانت و... وجود دارد در این فضا دفاع از معارف دینی و انقلاب کار خیلی سختی است؛ فرد فطرتاً می‌پذیرد که این حرف‌ها درست است، اما بعد می‌گوید که کو و چرا مسئول؛ روحانی و مبلغ شما این‌طوری نیست.

چون خودم هم در این مقام هستم که برخی از مواقع با نسل جوان در خصوص معارف دینی و انقلاب حرف می‌زنم همیشه با این سؤال‌ها روبرو هستم که می‌گویند آقا این حرف شما درست، اما چرا فلان فرد، فلان وزیر، فلان امام‌جمعه یا فلان وکیل این‌گونه عمل نکرد و اینجاست که زبان مدافعان دین و انقلاب کند می‌شود، درعین‌حال که اندیشه، فهم و معرفت دینی و انقلابی خود را به روز می‌کنیم باید فشار بیاوریم که رفتارهایمان را اصلاح کنیم.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha