گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مصطفی دلشاد تهرانی، نویسنده، محقق و استاد دانشگاه و از اساتید دانشگاه علوم حدیث و از بنیانگذاران آن محسوب میشود. دلشاد به زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی و فرانسه تسلط دارد و تالیفات فراوانی به زبانهای مختلف پیرامون نهجالبلاغه و اندیشه دینی دارد. او در این گفتار بحث دلالت دولت و بررسی شیوه حکومتداری امیرالمومنین با تمرکز بر سه مفهوم شفافسازی حاکمان نزد مردم، جنگ و صلح را تبیین میکند.
ای مالک! با شفافسازی گمانِ بد مردم را برطرف کن
حضرت علی (ع) در اواخر نامه ۵۳ نهج البلاغه (عهدنامه مالک اشتر) به مالک اشتر، قواعد عمومی حکومتی را برای دولت بیان میکند که بسیار اساسی است. آخرین مطلبی که در این قواعد عمومی مطرح شد، پاسداشت مساوات در حقوق عمومی و قانون بود. امیرالمومنین (ع) قائل به این بود؛ هرکسی که در هر مرتبهای از مراتب مدیریتی قرار بگیرد، لازم است تا مدیریت کردن، برنامهها و حساب و کتاب و ارائه گزارشش به مردم روشن و شفاف باشد و در حکومت و مدیریت نباید مخفیکاری وجود داشته باشد. روابط، معاملات و قراردادها شفاف بوده و نباید جریان امور از دید عدهای که در هر اداره باید مطلع باشند، پنهان شود. نکته جالب این است، امیر مومنان، علی علیه السلام، با یک تعبیر بسیار شگفت، موضوع شفاف سازی در مسائل حکومتی و مدیریتی را مطرح کردهاند. عبارت حضرت بدین قرار است: «َإِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَاعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ، فَإِنَّ فِی ذَلِکَ رِیَاضَةً مِنْکَ لِنَفْسِکَ، وَ رِفْقاً بِرَعِیَّتِکَ، وَإِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ.»؛ «اگر مردم گمان کردند که تو با اعمالت نسبت به آنها ستمی روا داشتهای، پس عذر و دلیل خود را برای آنان اصحار (شفاف سازی) کن»؛ «اصحار» واژهای بسیار زیبا از نظر مدیریتی است که حضرت علی (ع) در اینجا از آن استفاده کرده است. واژه اصحار با اظهار متفاوت است. اظهار به معنی توضیح و بیانی است که ممکن است در آن شفافیت رعایت نشود؛ در صورتی که اصحار یا صحراگونگی یعنی مانند صحرا که فضای باز است و همه چیز به صورت شفاف و بی کم و کاست در محضر مردم قرار گیرد؛ که در ادامه میفرماید: «و بوسیله این اصحار (شفاف سازی)، گمانهای سوئی که مردم نسبت به تو پیدا کردهاند را برطرف کن؛ که همانا این کار، موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه و مهربانى و نرمى نسبت به رعیت است؛ و این عذرخواهى و شفاف سازی، تو را به خواسته ات در واداشتن رعیت به حق میرساند »؛ مشخص است که اولین فایده شفاف سازی متوجه شخص حاکم میشود.
در این بند از فرمایشات حضرت علی (ع) دو نکته مهم نهفته است؛ نکته اول ضرورت وجود شفاف سازی در حکومت و مدیریت و دوم اشاره به جایگاه شفاف سازی در حکومت دارد که از چه درجه اهمیت بالایی برخوردار است. این مساله جزء مسائل کلیدی است که حضرت بیان میکنند. دلیل آن هم این است که بیشتر تخلفات، فساد و قانون شکنیها در آن حوزه از مدیریت و حکومتداری رشد و توسعه پیدا میکند که امورات از مردم و اداره شوندگان پنهان باشد. مدیریتهایی که پشت پرده رفتار میکنند، زمینه بروز ستمگری و فساد بیشتر فراهم میشود. اگر مدیران بطور منظم به مردم و همه مراجع مربوطه گزارشهای دقیق و درست ارائه کنند، امکان شکل گیری روابط فاسد، خلاف قانون، منفعت طلبانه و قدرت طلبانه و «معاملات سایه» بوجود نخواهد آمد. در شوروی سابق اصطلاحی استفاده میشد بنام «معاملات سایرین» یعنی معاملات کلانی صورت میگرفت و پولهای سنگینی نیز رد و بدل میشد، بدون اینکه در جایی ثبت شود. دیگران نیز کم کم در آن فضای حکومتی کاملا بسته، اقدام به انجام چنین معاملاتی نمودند که اتفاقا یکی از دلایل فروپاشی نظام کمونیستی شوروی سابق نیز همین مسئله بود. در یک سازمان همه چیز باید شفاف باشد و رفتار مدیران باید براساس ضوابط و معیارهای واضح، مشخص، مقبول و غیر قابل تخلف باشد. بدون شفاف سازی هیچ حکومتی سالم نخواهد ماند. هیچ دروغی گفته نشده و هیچ چیزی پنهان نشود، مگر یک مورد که حضرت علی در نامه ۵۰ نهج البلاغه نسبت به آن استثنا قائل شدند و آن عبارت است از «اسرار جنگی و نظامی» که میفرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلَّا فِی حَرْبٍ»؛ یعنی «آگاه باشید حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگى و نظامی هیچ رازى را از شما پنهان ندارم»
صلحِ دوراندیشانه در اسلام
نکته آموزندهای دیگری که در کلام حضرت پیرامون شفاف سازی وجود دارد این است که شفاف سازی کارایی بسیار بالایی دارد. آنقدر منفعت دارد که به سختی آن میارزد. حساب و کتاب پس دادن به ملت و پاسخگو بودن نزد آنها بسیار سخت است. چون اطلاعات آنها از امور حکومتی، سوالات و سطح توقع آنان از حاکمان بیشتر خواهد شد؛ چون نخست، موجب درستکاری، مسئولیت پذیری و پاسخگو شدن زمامداران و مدیران خواهد شد
نکته آموزندهای دیگری که در کلام حضرت پیرامون شفاف سازی وجود دارد این است که شفاف سازی کارایی بسیار بالایی دارد. آنقدر منفعت دارد که به سختی آن میارزد. حساب و کتاب پس دادن به ملت و پاسخگو بودن نزد آنها بسیار سخت است. چون اطلاعات آنها از امور حکومتی، سوالات و سطح توقع آنان از حاکمان بیشتر خواهد شد؛ چون نخست، موجب درستکاری، مسئولیت پذیری و پاسخگو شدن زمامداران و مدیران خواهد شد؛ دوم، اداره امور سالم خواهد شد، روشهای مدیریتی اصلاح میشود؛ سوم اینکه مردم در امور حکومتی و مدیریتی مشارکت پیدا میکنند؛ چهارم اینکه فساد، تخلفات و تباهیها به سرعت مشخص میشود؛ پنجم اینکه مشکلات، چالشها و نارواییها در اسرع وقت علاج خواهند شد؛ ششم اینکه دست یابی به اهداف راحتتر خواهد شد. در واقع این تخلفات در سایه فقدان شفاف سازی است که جامعه را از رسیدن به اهدافش باز داشته و شناسایی مشکلات و هزینه علاج را بالا میبرد. هفتم، به راحتی میتوان مردم را توجیه نموده و آنان را همراه و حامی حکومت کرد. هشتم، از طریق شفاف سازی است که مردم را میتوان در مسیر درست (حق) حرکت داد.
حضرت در آیه ۹۶ همین نامه، به قاعده کلی و مهم دیگری بنام «صلح گرایی» اشاره دارند. این قاعده، یک قاعده حاکم است. اسلام دین جنگ طلب نیست و این صلح است که همیشه از نظر اسلام و قرآن و سیره پیامبر اسلام (ص) اصالت داشته است و تمام همت آنها بر این بوده تا صلح را حفظ کنند. اگر جنگهایی هم که اتفاق افتاده جز به ناچاری نبوده است. حضرت علی (ع) به مالک صلح گرایی را توصیه میکند، اما صلح گرایی از نوع خردمندانه، عاقلانه و مدبرانه نه از نوع جاهلانه و غافلانه. تعبیر حضرت این است که: «و لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاکَ إلَیهِ عَدُوُّکَ و للّه فیهِ رِضىً؛ فإنّ فی الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِکَ، و راحَةً مِن هُمُومِک، و أمنا لبلادِکَ، و لکِنِ الحذَرَ کُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّکَ بَعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربّما قارَبَ لِیَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ»؛
«هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیّت کشور در صلح تأمین میگردد. لکن بسیار برحذر باش از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک میشود تا غافلگیر کند، پس دور اندیش باش».
در این بخش چند نکته مهم نهفته است. اول اینکه در منطق حضرت امیرالمومنین علی (ع) صلح اصالت دارد و جنگ و خونریزی زشتترین پدیده انسانی است. جنگ طلبان از فطرت انسانی به دور هستند. جنگ جز ویرانی، گرفتن جان انسانها، نابودی سرمایههای انسانی و مادی دستاوردی نخواهد داشت. حضرت علی میفرماید: «خداوند پیامبر را هنگامی فرستاد که پیامبری وجود نداشت؛ مردمان در خواب غفلت خفته بودند؛ اسب فتنه در جولان بود؛ کارها آشفته و پریشان بود؛ آتش جنگها فروزان بود؛ درون مردم و جامعه پر از بیم و ترس بود و بیرون آن تیغ مرگبار». در واقع حضرت علی (ع) در این بیانات خویش در حال توصیف دوران جاهلیت است. از نظر حضرت علی (ع) جنگ و خشونت از نشانههای دوری جامعه از پیامبران الهی است که موجب خرابی، ترس، ناامنی و کشتار میشود. در واقع این پدیده محصول فقدان خردورزی، پشت کردن به هدایت الهی و عمل به قواعد جاهلیت است.
مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای پیامبر خدا! به من سفارشی بنما. پیامبر خدا به وی فرمود: «آیا نصیحت پذیر هستی، اگر به تو سفارشی کنم؟». این سخن را سه بار تکرار کرد و هر دفعه، مرد میگفت: بلی،ای پیامبر خدا! آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله، به وی فرمودند: «فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْهُ»؛ یعنی «تو را سفارش میکنم هرگاه در کاری تصمیم گرفتی، پایان (عاقبت) آن را بنگر. اگر پایانش خیر و نیکی است، انجام بده، و اگر گم راهی است، از آن خودداری کن.» مرد از خدمت پیامبر مرخص شد و در حالیکه با خود پیرامون نصیحت پیامبر فکر میکرد، بسوی قبیله اش بازگشت. در این هنگام متوجه شد که قبیله اش مسلح شده و آماده جنگ با قبیله مجاور شدند. دو طرف آماده نبرد شدند و چیزی به برپایی یک جنگ خانمان سوز باقی نمانده است. مرد عرب که نصیحت پیامبر را شنیده بود، با زحمت و پا درمیانی توانست از بروز این جنگ جلوگیری کند.
در منطقِ علی، جنگ جامعِ پستیها است
جرج جرداق مسیحی میگوید که در نگاه حضرت علی (ع)، جنگ به همان اندازه که موجب از بین رفتن حق است؛ باعث پوشش باطل هم هست. در اندیشه، مرام و مذهب علی (ع) همه چیز بر مبنای حق است، ولی جنگ باعث میشود که حق توسط باطل پوشیده شود. در منطق حضرت علی (ع) جنگ بدون شک، جامع همه پستی ها است
حضرت علی (ع) با در نظر داشت این شرایط است که در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه (قاصعه) میفرماید: «فالاحوال مضطربة، و الأیدی مختلفة و الکثرة متفرقة فی بلاء أزل، و أطباق جهل، من بنات موؤدة، و أصنام معبودة، و أرحام مقطوعة، و غارات مشنونة»؛ یعنی «حالات آنها نا آرام، قدرتها پراکنده، جمعیت انبوه شان متفرق شد. در بلایى شدید و جهلى فراگیر فرو رفتند، دختران زنده به گور شده، بتهای مورد پرستش، قطع رحمها و جنگها و غارت هاى پى در پى از آثار آن بود». این زندگی جاهلیت است. حضرت علی (ع) آنقدر از جنگ بیزار بودند که در حکمت ۲۳۳ نهج البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: «لا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ، وَ إِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ؛ فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغٍ، وَ الْبَاغِیَ مَصْرُوعٌ» یعنی «هرگز کسى را به پیکار دعوت نکن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار تجاوزکار، و تجاوزکار شکست خورده است.»
همچنین امیرالمومنین (ع) در نکوهش دنیا میفرماید: «دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ» یعنی «دنیا خانه جنگ و غارتگرى، تبهکارى و هلاکت، و سر منزل نا آرامى است.»
«جرج جرداق» مسیحی میگوید که در نگاه حضرت علی (ع)، جنگ به همان اندازه که موجب از بین رفتن حق است؛ باعث پوشش باطل هم هست. در اندیشه، مرام و مذهب علی (ع) همه چیز بر مبنای حق است، ولی جنگ باعث میشود که حق توسط باطل پوشیده شود. در منطق حضرت علی (ع) جنگ بدون شک، جامع همه پستی ها است. سپس به سخنی از حضرت علی در خطبه ۹۳ نهج البلاغه استناد میکند که «إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ» یعنی «هنگامى که جنگها و فتنهها روى کار شوند، حق و باطل به هم آمیخته میشود.»
حضرت علی (ع) در تمام دوران حکومتش با همه وجود از جنگ پرهیز کرد. چون ایشان جنگ را مایه شر و بدی و صلح را مایه خیر و نیکی میدانست. حتی در شرایطی که جنگ به ایشان تحمیل شده بود نیز به دنبال راهی برای صلح بودند. زمانیکه اهل جمل عازم بصره شدند، امام تلاش کرد تا در «ربذه» جلوی آنها را بگیرد تا مانع بروز جنگ شود. ولی آنها به سرعت بطرف بصره حرکت کردند. امام علی (ع) باز هم تلاش کردند تا در بصره رفته و کار را اصلاح کنند. به همین خاطر از «ربذه» به طرف «بصره» حرکت کردند. در مسیر راه به محلی بنام «فید» که یکی از روستاهای اطراف مدینه است؛ فرود آمدند. شخصی بنام «عامر بن مطر شیبانی» که از اهالی کوفه بود، نزد امام آمدند و از امام در مورد قصدش پیرامون فتنه گران جمل سوال کرد؟! حضرت در جواب فرمودند: «ولله ما ارید الا الصلح حتی یرد علینا... هرچند اینها در مقابل ما شورش کردند، ولی به خدا سوگند که من غیر از صلح چیز دیگری نمیخواهم». یا در جای دیگر خبری را مورخان بزرگی مانند «طبری» در کتاب تاریخش و همچنین عزالدین بن اثیر در کتاب «الکامل فی التاریخ» نقل کرده اند که شخصی بنام «رفاعة بْن رافع» در مسیر بصره نزد امام آمده و سوال کردند که تصمیم شما در مورد اهل جمل چیست و ما را به کجا میخواهید ببرید؟! حضرت در جواب فرمودند: «أما الذی نُرید و ننوی فالاصلاح، إن قبلوا منّا و أجابونا إلیه .. ما قصد و نیت مان اصلاح است، اگر اصلاح و آرامش را از ما بپذیرند و به خواست ما جواب دهند، ما هم میپذیریم و جنگى نداریم. رفاعة بْن رافع گفت: اگر نپذیرفتند چه میکنید؟ حضرت فرمودند: «آنها را با عذرشان رها میکنیم و جنگ برپا نمیسازیم. اگر حقوقی دارند، حق شان را هم خواهیم پرداخت و باز هم صبر میکنیم ». مرد گفت اگر باز هم راضی نشدند و بر طبل جنگ کوبیدند چطور؟ حضرت فرمود: تا زمانیکه از ما دست بدارند با آنان کاری نداریم. اگر باز هم ما را رها نکردند و قصد جنگ داشتند، در این شرایط از خودمان دفاع خواهیم کرد. رفاعة بْن رافع پس از شنیدن این سخنان و منطق والای امام علی (ع) خوشحال شد و عرض کرد: « من با کردار و دفاع خودم تو را خوشنود خواهم کرد همانگونه که شما با این منطق مرا خشنود ساختید.»
امیرالمومنین (ع) آنقدر به صلح اهمیت میدادند که حدیثی از ایشان در غررالحکم نقل شده است که میفرمایند: «من أفضل النصح الإشارة بالصلح». یعنی بهترین خیرخواهیها راهنمایی بسوی صلح است.
زمانی که معاویه اعلام مخالفت و جدایی در مقابل امام کرد، حضرت امام، شخصی بنام جریر بن عبداللَّه بن جابر بجلی که از طرفداران عثمان و دوستان معاویه بود را فرستاد تا با معاویه صحبت و از در صلح وارد شود. در این میان معاویه با تلف کردن وقت در مذاکرات، در حال تدارک نیروهای نظامی خود بود. تعدادی از یاران امام نزد حضرت آمدند و از خدعه معاویه خبر دادند. امام فرمود در خطبه ۴۳ نهج البلاغه فرمودهاند که: «إِنَّ اسْتِعْدَادِی لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِیرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَیْرٍ»؛ «مهیّا شدن من براى جنگ با شامیان، در حالى است که جریر را به رسالت به طرف آنان فرستادهام، بستن راه صلح و باز داشتن شامیان از راه خیر است». با این منطق است که قرآن در آیات ۶۱ سوره انفال میفرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم»؛ «و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست.»
صلحِ علوی قرین عدالت است
در جایی که حق نابود و عدالت زیر پا شده و به مردم ظلم و تجاوز میشود، حضرت علی (ع) دفاع نکردن را در اینجا به منزله کفر میداند. در مورد قضیه فتنه معاویه هم عین همین رویه را در پیش دارند
از رفتار حضرت علی (ع) در رابطه با صلح میتوان به دو آموزه بنیادی دست یافت؛ آموزه اول این است که جنگ بسیار شر، زشت و ناروا و صلح بسیار خیر، اصیل و ستوده است. اما آیا هر صلحی خیر است؟ در پاسخ باید گفت که هر چند در مرام حضرت علی صلح اصالت دارد، اما صلحی که در عین هوشیاری و مراقبت باشد؛ صلحی که در آن حق مردم تضییع نشده و عدالت پایمال نشود. در مقابل جنگی شر است که ماهیت آن قدرت طلبی، خودخواهی، جنایت و تضییع حق و عدالت باشد، اما اگر جنگی با ماهیت دفاعی در برابر متجاوز، برای حفظ سرزمین و پاسداشت حقوق مردم و عدالت باشد، جنگی مشروع خواهد بود که حضرت علی (ع) آنرا به «ذروة الإسلام» یا قله اسلام تعبیر نموده است. فرمودهای از امام علی (ع) در «کتاب ارشاد» توسط شیخ مفید آمده است که میفرماید: «و أیم اللّه لأنصحنّ للخصم و لأنصفنّ للمظلوم»؛ حضرت میفرماید گرچه من صلح طلب هستم، ولی داد مظلوم را هم از ظالم و متجاوز میگیرم. همچنین حضرت پیرامون خوارجی که اغتشاش و اعتراض میکردند، مادامی که دست به شمشیر نبرده بودند، ایشان آنان را پرهیز میداد که در خطبه ۳۶ نهج البلاغه خطاب به آنها میفرمودند: «فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَى غَیْرِ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکُمْ»؛ «من شما را مى ترسانم، از آن گاه که کشته در کنار این رود، یا در پست و بلند این بیابان به خاک افتاده باشید، بدون آنکه، نزد پروردگار خود حجتى یا دلیلى روشن داشته باشید. این دنیاى ناپایدار به ورطه هلاکتان افکند و قضاى الهى شما را به دام خود کشید.»، اما در جایی که حق نابود و عدالت زیر پا شده و به مردم ظلم و تجاوز میشود، حضرت علی (ع) دفاع نکردن را در اینجا به منزله کفر میداند. در مورد قضیه فتنه معاویه هم عین همین رویه را در پیش دارند. ایشان در پایان خطبه ۴۳ نهج البلاغه میفرمایند: «وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هَذَا الْأَمْرِ وَ عَیْنَهُ وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ، فَلَمْ أَرَ لِی فِیهِ إِلَّا الْقِتَالَ أَوِ الْکُفْرَ بِمَا جَاءَ [بِهِ]مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه وآله)»؛ «من همه جوانب این کار را بررسی کردم و برون و درون آن را بازجسته ام. دیگر بیش از دو راه در پیش نداریم، یا جنگ با اینان یا کافر شدن به آنچه محمد (صلی الله علیه وآله) آورده است.» نکته دیگری که در کلام حضرت علی (ع) وجود دارد این است که همیشه باید نسبت به دشمن هوشیار بود. در کنار اینکه صلح اصالت دارد، اما نباید موجب غفلت از دشمن شود؛ لذا به همین دلیل است که امام به مالک صراحتا میفرماید: «و لکِنِ الحذَرَ کُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّکَ بَعدَ صُلحِهِ»؛ «حتی بعد از صلح با دشمن نیز بسیار مراقب باش.» لذا بخشی از اتفاقاتی که در دوران حکومت امیرالمومنین (ع) افتاد، بخاطر رعایت نکردن این موضوع از جانب اصحاب و اطرافیان ایشان بود. بطور نمونه میتوان از ماجرای صفین در این قضیه یاد کرد. در واقعه حکمیت در جنگ صفین و قرآن بر نیزهها نمودن از طرف لشکر معاویه حدود بیست هزار نفر برخلاف میل حضرت علی (ع) دست از جنگ و فرمانبردای از ایشان برداشتند. در حالیکه ایشان میفرمودند من از همه شما بیشتر عالم و عامل به قرآن هستم، اما این خدعهای است که از سوی بی دینانی، چون معاویه، عمر بن عاص، ولید بن عقبه بن ابی معیط، حبیب بن مَسْلَمه فِهری و عَبدُالله بن سَعْدِ بن اَبی سَرْح برای سست نمودن ایمان و عزم و اراده شما طراحی شده است. اینها نه اهل دین و نه اهل قرآن هستند. من از کودکی تا بزرگسالی اینها را میشناسم و از فریب آنها باخبرم. ساعتی جان و دل به من بسپارید تا همه چیز اصلاح شود. اینجاست که میبینیم ساعتی غفلت سبب شد تا مسیر تاریخ دگرگون شده و فاجعه حکمیت بوقوع بپیوندد.
/انتهای پیام/