گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ راضیه تجار، نویسنده و داستاننویس با سابقه ایرانی است. او از مؤسسین انجمن قلم، مسئول صفحه ادب و هنر روزنامه جامجم، عضو شورای کارگاه رمان، مدرس و داور داستاننویسی در آموزشوپرورش، عضو هیئتعلمی بنیاد پروین اعتصامی، عضو شورای فیلمنامهنویسی و ادبیات بنیاد فارابی، دبیر تحریریه فصلنامه قصه، عضو شورای داستاننویسی بنیاد دفاع مقدس و... بوده است. تجار در داستانهایش با نثری شاعرانه و احساسی به نقش زنان در مسائل مربوط به جبهه و جنگ میپردازند. از نظر عبدالعلی دستغیب، بهعنوان یکی از منتقدان شهیر ادبیات، داستان کوتاه "گلریزان" نوشته راضیه تجار یکی از بهترین داستانهای معاصر در ادبیات فارسی است که مقام تجار را در هنر داستان کوتاه نشان میدهد. در این گفتگو، تجار از اوضاع این روزهای ادبیات پایداری در ایران و نسبت آن با مخاطب خاصش میگوید.
بخش مهمی از تاریخ معاصر ما مربوط به جنگ و دفاع مقدس است و ادبیات مقاومت، راوی آن رویدادهای آن برهه از تاریخ کشور ماست که بخش عمده مردم به نوعی با آن سروکار داشتند. بخشی از این سروکار داشتن، مربوط به حضور رزمندگان در فضای جبهه و جنگ است و البته بخشی دیگر از آن راوی رویدادهایی است که در آن ایام عرصه عمومی جامعه ایرانی را درگیر خودش کرده بود. روایتهای مهمی که هشت سال زیستن به سبکی نو را با ایرانیان در میان میگذارد و البته پیامآور روزهای مهمی است که در سرنوشت ملت ایران تأثیر بسیاری به جای گذاشته است. به نظر شما، در مقام نویسندهای که سالیانی دراز از عمرتان را در این حوزه صرف کرده و مشغول خدمت به عرصه فرهنگ بودهاید، آیا این ادبیات توانسته زوایای مختلف این موضوع را بازتاب دهد و پیامهای آن را مخصوصاً به نسل جوان منتقل کند؟
تجار: به هر حال ادبیات دفاع مقدس آغاز شد و حیات خود را تثبیت کرد و هنوز هم ادامه دارد. به نظر من به بخشی از رسالت خود وفا کرده، اما یقیناً در این زمینه باید گامهای مثمرثمرتری برداشته شود و این امکانپذیر نیست، مگر با حضور نویسندگان چیرهدست و حتی نسل نویی که با تعهد، جدیت و با نگاه درست به این مقوله بپردازد.
نویسنده برای عقیدهاش مینویسد
به نظر شما در حال حاضر با توجه تفاوتهایی که نسل جدید با نسل جنگ دارد، آیا به نویسندگان نسل نو فرصت داده میشود که در این عرصه فعالیت کنند؟ و آیا نویسندگان جدید و تازه قلم تمایلی به روایت آنچه در سالیان جنگ گذشته نشان میدهند؟ اصلاً آیا مخاطبان امروز تمایلی به خواندن این روایتها دارند؟ کدام بایستهها باید به وقوع بپیوندد تا ماجرای خواندن شوق آمیز روی دهد؟
تجار: به نظر من فضا باز است و هر کس میتواند به عرصه داستاننویسی از دفاع مقدس یا برای دفاع مقدس و تمام رویدادهای پایداری محوری که در ایران روی داده، ورود پیدا کند. البته بستگی به نگاه نویسنده دارد؛ چون ادبیات دفاع مقدس خاص بوده و کسی که ایرانشناس و وطنشناس و ارزشمدار باشد، یقیناً میداند که مندرجات آنچه تولید میکند، باید در همین راستا باشد، با نگاه جدید و با طراوتی که به اثرش میبخشد و با فرم تازه و همه آن چیزهایی که میتواند یک کار را اثرگذارتر کند، میتواند وارد شود.
به نظر من فضا باز است و هر کس میتواند به عرصه داستاننویسی از دفاع مقدس یا برای دفاع مقدس و تمام رویدادهای پایداری محوری که در ایران روی داده، ورود پیدا کند. البته بستگی به نگاه نویسنده دارد؛ چون ادبیات دفاع مقدس خاص بوده و کسی که ایرانشناس و وطنشناس و ارزشمدار باشد، یقیناً میداند که مندرجات آنچه تولید میکند، باید در همین راستا باشد
نویسندگانی هم داشتیم که در سالهای آغازین جنگ و چند سال پس از آن، با رویکرد دیگری به دفاع مقدس پرداختند که انتقادهای مختلفی بر کارهای آنان وارد شد و حتی طرد شدند. این یعنی ما نمیتوانیم نظرات مختلفی را در این عرصه بپذیریم. در واقع ادبیات دفاع مقدس گویا به نوعی تکصدایی دچار شده و همه سلایق را نمیپذیرد. نظر شما در این باره چیست؟
تجار: آنکه مینویسد و روایت میکند، اگر معتقد است در زمینه دفاع مقدس مینویسد، مشخص است که باید محتوایش چه باید باشد و از دل کارش چه باید بجوشد. ولی اگر این نگاه را دارد که جنگ چیز بدی است، خب همه ما این را میدانیم، اما دفاع خوب است. مرز این ماجرا اینجاست؛ بنابراین من فکر نمیکنم کسی بخواهد مچ نویسندهای را بگیرد و بگوید ننویس. همه مخیرند بنویسند و بستگی دارد کدام این اثر این تعریف را داشته باشد و کدام نداشته باشد. مطمئن باشید اگر کاری شایسته باشد، میماند.
منظور شما این است که اگر نویسنده ای با رویکردی متفاوت به این مقوله بنگرد، با او مخالفت نخواهد شد؟
تجار: البته منتقدینی هستند که نظر خودشان را میگویند و انتقاد میکنند. درستتر این است که وقتی اثری نقد میشود هم ارزشهایش گفته شود و هم ضعفها و کاستیهایش، هم از نظر ساختار و هم از منظر محتوایی، اما برخی از ابتدا با این ماجرا زاویه داشتند و بعضی از نویسندگان هم که در دهه شصت کار میکردند، دیگر نمینویسند. همان نویسندگانی که هیجانی و شورانگیز به این قضایا نگاه میکردند دیگر فعالیت ندارند. به هر حال به هر کاری نقدی هست و ظرایف و دقایق کار باید چه به صورت مثبت و چه به صورت منتقدانه در نظر گرفته شود، اما نقد نباید سلیقهای باشد.
آیا قبول دارید بعضی سختگیریهای سلیقهای باعث شد برخی از نویسندگانی که دهه شصت و هفتاد فعالیت داشتند، بعدها تغییر رویه دهند و به سمت و سوهای دیگری بروند یا به کل نوشتن در این حوزه را کنار بگذارند؟ به نظر شما دلایل اصلی این اتفاق چه میتواند باشد؟
تجار: انسانها در طول مسیر تغییر میکنند، مخصوصاً اگر با اشراف کامل، خودشان به مسائلی نرسیده باشند. اما نمیشود همه گناهها را بر گردن نقد انداخت. اگر کسی به مقولهای ایمان داشته باشد یقیناً راهش را ادامه میدهد.
ادبیات، ریشه در حقایق جامعه دارد
آیا یکی از دلایلش این نیست که با وجود اینکه سالها از حیات دفاع مقدس میگذرد، هنوز هم نظریه شفاف و درستی درباره این موضوع ارائه نشده؛ یعنی نظریهپردازها نیامدند آثار مختلف را تجزیه و تحلیل کنند و مسائلی را از دل این آثار بیرون بکشند که برای نسل بعدی نویسندگان مفید باشد و راه را به آنها نشان دهد؟
تجار: من مخالفم. چنانکه خیلیها این راه را ادامه دادند و همچنان هم دارند مینویسند. نویسندگان جوانی هم دارند به این جریان افزوده میشوند. از کجا میدانید در لابهلای کتابهایی که شما نخواندید و ما ندیدیم، این نظریهها ارائه نشده باشد؟ به هر حال برخی نویسندگان وارد این حوزه میشوند و برخی نه و هر دو مخیرند. این جریانی است که اتفاق افتاده و ادامه هم دارد. برای اینکه مرزها به هم نریزد و تکههایی از این خاک جدا نشود و باورها و ارزشهایی زیر پا لگدمال نشود، خیلیها ایستادند و دفاع کردند. ادبیات هم برگرفته از حقایق جامعه است و ریشه در واقعیت دارد. در نتیجه اینها چه به صورت روایت و چه به صورت زندگینامه، زندگینامه داستانی یا داستان کوتاه و رمان نوشته و ارائه شد، اما این راهی است که باید ادامه داد و در طول این مسیر، بسیاری از این کارهایی که نوشته شدهاند ممکن است جریان زمان کنارشان بزند و این طبیعی است. جریان ادبیات همیشه همین بوده است. آنچه نوشته میشود ممکن است در طیفی خواننده داشته باشد، اما زمان خودبهخود انتخاب خواهد کرد که مانایی یک اثر را تثبیت کند یا میرایی آن را.
باید این را هم مدنظر داشت که مجلات ادبیات ما مثل مجله ادبیات داستانی از بین رفته است. این کار یک پژوهشگر است که این سؤال را پاسخ دهد، اما منِ نوعی میبینم که در این زمینه کتابهایی چاپ میشود و عدهای در این موضوعات فعالیت دارند. اما اینکه چقدر از کارها ایدهآل است، مشخص نیست
شما علاوه بر اینکه خودتان نویسندهاید، پرورشدهنده نویسندگان جوان هم هستید و با نسل جدید سر و کار دارید. به نظر شما جایگاه ادبیات پایداری و دفاع مقدس در حال حاضر در میان ادبیات داستانی کشور ما کجاست؟ آیا خودتان شاهد این موضوع هستید که نسل جوان به این شاخه از ادبیات اقبال دارد یا خیر؟
تجار: بنده از سال ۱۳۶۷ کلاس داستاننویسی داشتم و همچنان هم دارم. هنوز هم نویسندگان جوانی که من با آنها در ارتباط هستم، میبینم که در این حوزه هم کار میکنند، اما من پژوهشگر نیستم که بخواهم آمار بدهم. مدرس هم در این زمینه نقش دارد. ممکن است استادی به شاگردش بگوید که وارد این حوزه نشو و نویسنده جوان هم به جای اینکه به قلب و ذهن خود رجوع کند، صحبت استاد را مدنظر قرار دهد و بالعکس. البته من برای نویسندگان جوان موضوع پیشنهاد نمیکنم و در انتخاب موضوعات آزاد هستند، اما میبینم که خودشان به این رویکرد تمایل دارند و مینویسند. بستگی به خود فرد دارد که چقدر اعتقاد و باور داشته باشد.
مجلات ادبیات داستانی از بین رفته است
یعنی این موضوع را نمیپذیرید که اقبال نسل جوان به داستانها و رمانهای مربوط به جنگ و دفاع مقدس کمرنگ شده است؟
تجار: باید بدانیم چه سالهایی پررنگتر از امروز بوده است. این یک جریانی بوده که آهستهآهسته حرکت کرده و امروز هم ادامه دارد. بعضیها اصلاً به این جریان ورود نمیکنند و بعضی هم فقط در همین حوزه فعالیت میکنند که من این را قبول ندارم و معتقدم باید به جامعه و مسائل خانوادگی هم توجه کنند و در حوزههای دیگر هم کار کنند. البته باید این را هم مدنظر داشت که مجلات ادبیات ما مثل مجله ادبیات داستانی از بین رفته است. این کار یک پژوهشگر است که این سؤال را پاسخ دهد، اما منِ نوعی میبینم که در این زمینه کتابهایی چاپ میشود و عدهای در این موضوعات فعالیت دارند. اما اینکه چقدر از کارها ایدهآل است، مشخص نیست. ممکن است ضعفهایی داشته باشند؛ مثلاً نگاه نو نداشته باشند، اما کارهایی هست که مخاطب خود را پیدا کرده و در نتیجه، این حرکت ادامهدار است. همانطور که گفتم ادبیات دفاع مقدس هویت خود را یافته و به حیات خود ادامه میدهد. اما افقها فراتر از این است و باید در این مسیر قویتر گام گذاشت. همین کلاسهای داستاننویسی، جشنوارههای متعدد، منتقدینی که مستبدانه نقد نکنند و... همه اینها میتواند مؤثر باشد.
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...