گروه راهبرد «سدید»؛ سعید پروین: این روزها با توجه به شرایط سخت معیشتی در جامعه، فعالیتهای خیریهای بخشی از مردم برای رفع برخی نیازهای ضروری اقشار محروم و مستضعف جامعه، بیشتر شده است. در این میان جنبههایی از ماهیت سیاه و تاریک فقر برای عموم مردم ناپیداست و تنها عریانترین وجه آن یعنی بی پولی و کمبود مواد اولیه و نیازهای مادی زندگی به چشم میآید. به همین دلیل عموما فکر میکنیم با کمکها نقدی و مادی میتوانیم تبعات فقر را از زندگی محرومین دفع کنیم. اما آنچه اهمیت دارد اولا شناخت تاثیرات فقر بر زندگی محرومین است تا در مرحله بعد برای فقرزدایی بتوان چاره اندیشی همه جانبه تری در نظر گرفت. در این یادداشت نگاهی به مصائب انسان فقیر خواهیم داشت.
در پزشکی اصطلاحی وجود دارد که از آن برای توصیف موقعیت پیچیده بدن انسان در مواجهه با بیماری استفاده میشود. اصطلاح «همبودی» عموما به این معنی است که چند بیماری همزمان یا به دلیل بروز مشکلات ناشی از یک بیماری در شخص ایجاد میشود و شرایط بیمار را به شدت تحت تاثیر قرار داده و سلامتش را بیش از پیش تهدید میکند.
در اقتصاد عموما فقر را ناداری یا کمبود درآمد به نسبت مخارج، تعریف میکنند. یعنی عنصر اصلی در پدیده فقر و آنچه باعث رنج انسان میشود را نداشتن پول میدانند. شاید بی پولی یکی از رنجهای انسان فقیر باشد، اما توصیف دقیق و جامعی از بلایی که فقر بر سر فرد میآورد نیست.
فقر در مرحله نخست جیب فرد را خالی از پول میکند، اما به تبع فقر مادی، مشکلاتی عمیقتر و پیچیدهتر نیز برای فقیر به وجود میآید.
در ادبیات قرآن و روایات میتوان به ماهیت واقعی فقر و بلایی که بر سر انسان میآورد پی برد. امام علی (ع) در کلامی فقر را به مرگ بزرگ تعریف میکنند «الفقر موت الاکبر» (الحیات جلد ۴ ص ۴۰۰)، زیرا فقر باعث نابودی زندگی انسان و از بین رفتن نیروها و استعدادهای درونی و امکان رشد فردی و اجتماعی انسان میشود و برای انسانی که باید در جامعه با دیگران زندگی کند چنین شرایطی دردناکتر از مرگ پزشکی است. یا در جایی دیگر میفرمایند «القبر خیر من الفقر» (کافی جلد ۸ ص ۲۱) قبر یا همان مردن و دفن شدن بهتر از موقعیت فقر است. چرا که در چنین موقعیتی فقر هرچه انسان نیرو و استعداد و شایستگی دارد را مدفون میکند.
یک سلسله تاثیرات مخرب فقر بر روی انسان فقیر، انزاواهایی است که افتادن به دام فقر برای شخص به وجود میآورد. انزوا در اینجا به معنای این است که علی رغم میل و انتخاب، از شخص سلب امتیاز میشود و در واقع شخص به واسطه فقیر بودن وجوهی از بروزهای شخصیتی فردی و اجتماعی خود را از دست میدهد
مرض فقر با خود بیماریهای دیگری به روح و جسم فرد تحمیل میکند که برخی اوقات تا سالها پس از رفع فقر مالی، در شخص باقی میماند. همچنین نباید این نکته را فراموش کنیم که فقر علاوه بر اینکه روی خود فرد تاثیرات منفی زیادی میگذارد بر روی آینده فرزندان یک خانواده نیز موثر است. در تحقیقات جدیدی که محققان علوم مغز و اعصاب و علوم شناختی انجام داده اند ثابت شده است که جنین مادرانی که در موقعیت فقر، باردار بوده اند و دچار کمبودهایی از لحاظ آرامشهای روحی و تامینهای جسمی بوده اند دچار عوارضی از جمله کم هوشی و عدم رشد برخی نواحی مغزی میشوند. چنین واقعیتی، یعنی فقر ماورای آنچه با حس میکنیم بر روی افرادی که حتی هنوز به دنیا نیامده اند تاثیرات مخرب خود را میگذارد.
با گفتن این مقدمه مناسب است به مسئله مهمی بپردازیم که استاد حکیمی آن را به صورت مفصل در مجموعه «الحیات» مطرح کرده اند. مسئلهای که شاید تاکنون توجه ویژهای از سوی پژوهش گران فقر و نابرابری به آن نشده است.
یک سلسله تاثیرات مخرب فقر بر روی انسان فقیر، انزاواهایی است که افتادن به دام فقر برای شخص به وجود میآورد. انزوا در اینجا به معنای این است که علی رغم میل و انتخاب، از شخص سلب امتیاز میشود و در واقع شخص به واسطه فقیر بودن وجوهی از بروزهای شخصیتی فردی و اجتماعی خود را از دست میدهد.
حکیمی در جلد ۴ «الحیات» به ۶ انزوایی که نتیجه فقر است اشاره کرده است.
انزوای فکری و فرهنگی: این انزوا در واقع ظاهریترین جنبه فقر نیز میباشد چرا که انسان فقیر توان تامین امکانات آموزشی برای خود را ندارد. از این رو دسترسی به منابع برای کسب دانش و تجربه برای او سخت است. همانطور که آمارهای جهانی در این خصوص اطلاعات خوبی ارائه داده اند میبینیم که جمعیت زیادی از لشکر فقرا از بی سوادی نیز رنج میبرند. حکیمی درباره این انزوای تحمیلی مینویسد: «.. فقر همان چیزی است که مانع دست یافتن انسان به آموزش و پرورش و برخورداری از نتایج آنها میشود، و در برابر رشد فکری و فرهنگی او حایل میگردد، و او را از آگاه ساختن خود و شعله ور گرداندن نیروهای ادراکی باز میدارد و به همین جهت عقب اقتادگی در قلمرو فکری و فرهنگی را بر انسان تحمیل میکند» انسانی که بی سوادی به او تحمیل شده است به سختی میتواند به پرورش دادن نیروی فکر و اندیشه خود بپردازد تا چه رسد به اینکه در عرصه فکر و فرهنگ جامعه حاضر باشد.
انزوای اجتماعی: یکی دیگر از انزواهای تحمیلی فقر بر انسان این است که انسان فقیر به واسطه شرایطی که در آن قرار دارد کم کم شان اجتماعی خود را از دست میدهد در این خصوص اهل بیت در روایات، از فقر به عنوان چیزی که مایه فراموش شدن است نام برده اند. یعنی فقر باعث میشود حیثیت انسان و شانیت اجتماعی او نابود شود. «الحیات» این انزوا را اینگونه شرح میدهد: «از جمله آثار فقر، فراموش شدن در اجتماع است، چه واضح است که فقر سبب آن میشود که فقیران به گوشههای گمنامی افکنده شوند و به صورت کسانی درآیند که چشمها از سرخوار انگاری به آنان مینگرند و مردمان آنان را کوچک و ناچیز میشمرند... فقر شخص را از رده زندگان بیرون میبرد و، چون چنین سطح اجتماعی بر فقیران و ناکامان تحمیل شده است به هیچ شغل قابل ذکری دست نمییابند و در قضایای سرنوشت ساز اجتماع هیچگونه اشتراکی پیدا نمیکنند و حضوری از آنان به چشم نمیخورد.» جالب است این انزوا به قدری شدید است که ملاحظه میکنیم فقرا حتی در جریانات اجتماعی و جنبشهای سیاسی که به نفع آنان یا برای حل مشکلات آنان به راه میافتد یا حضور ندارند و یا به عنوان سیاه لشکر، از طبقه متوسط دغدغهمند تبعیت میکنند. در واقع برای خودشان شانیت حضور اجتماعی قائل نیستند جدای از اینکه عموما به دلیل انزوای فرهنگی توان چنین حضوری نیز ندارند.
فقر در مرحله نخست جیب فرد را خالی از پول میکند، اما به تبع فقر مادی، مشکلاتی عمیقتر و پیچیدهتر نیز برای فقیر به وجود میآید
انزوای سیاسی: یکی از مهمترین مصائبی که فقر برای انسان ایجاد میکند انزوای سیاسی است. این انزوا نتیجه انزوای اجتماعی است، زیرا وقتی انسان فقیر از حیثیت اجتماعی ساقط شود و کسی او را به چشم انسانی تاثیرگذار نبیند خواه ناخواه رای و نظر او نیز بی اهمیت میشود. در چنین شرایطی فرد اعتماد به نفس حضور در عرصههای سیاسی اجتماعی را از دست میدهد، زیرا در اجتماع قدری ندارد و کسی برای او ارزش اجتماعی قائل نیست. در حقیقت انسان فقیر در اجتماع وجود دارد، ولی زندگی نمیکند. یعنی فقط حضور فیزیکی دارد نه حضوری با همه وجوه انسانی از جمله رای و نظر و شخصیت اجتماعی. نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که روی دیگر سکه انزوای سیاسی که فقرا را از حوزه سیاست گذاری دور میکند، افزایش ضریب نفوذ ثروتمندان و صاحبان پول و قدرت در نظام تصمیم سازی را به همراه دارد. همین واقعیت است که باعث میشود نه تنها فقرا از حوزه سیاست کنار گذاشته شوند بلکه کسانی برای اجتماع قانون گذاری کنند که هیچ تناسبی با واقعیت زندگی محرومین ندارند و اساسا دغدغهای در این زمینه ندارندو به همین دلیل روز به روز شاهد حذف سیاستهایی خواهیم بود که به دنبال فقرزدایی و رفع محرومتهای اجتماعی است. در جامعهای که چنین شرایطی به وجود بیاید اساسا حزب و تشکیلات و سندیکایی با محوریت فقرا وجود خارجی نخواهد یافت، زیرا نه قانون گذار اجازه ظهور آن را میدهد و نه فقرا اعتماد به نفس راه اندازی چنین تشکیلاتی برای احقاق حقوق خود دارند. استاد حکیمی در خصوص انزوای سیاسی مینویسد: «آری آن هنگام که ناکامان و بینوایان از میدانهای اجتماع رانده شوند... و از مراکز اصلی دور بمانند و حرمت انسانی ایشان شکسته شود و منزلت اجتماعیشان از میان برود و از دخالت در هر سازمان حزبی یا فعالیت سیاسی یا نهضت فرهنگی یا صحنه هنری محروم باشند، دیگر کجا برای آنان فرصتی باقی خواهد ماند تا به قضایای حیاتی بپردازند؟ یا در مسائل سرنوشت ساز سیاست و اقتصاد مشارکت پیدا کنندیا در پی بازپس گرفتن حقوق از دست رفته خویش برآیند؟»
انزوای حقوقی: احقاق حق یکی از مهمترین جنبههای زندگی فرد در اجتماع است که نیازمند پیش زمینههایی در شخصت فرد و شرایط اجتماع است. فرد برای اینکه بتواند حق خود را در محیطهای اجتماعی مطالبه کند باید در گام اول از حقوق خود آگاهی داشته باشد و در گام دوم توان مطالبه آن را در خود ایجاد کرده باشد. «الحیات» به خوبی این انزوای سیاه را توصیف کرده است: «از مهمترین پیامدهای منفی فقر ... همان است که امام علی (ع) درباره آن سخن گفته است: الفقر یخرس الفطن عن حجه (نهج البلاغه-۱۰۸۹) فقر زبان شخص زیرک را در بیان برهان و حجت خود از کار میاندازد... فقری که زبان زیرکان را از کار میاندازد، با غیر زیرکان چه خواهد کرد؟ توضیح دادن حق و حجت آوردن بر حقانیت و توان ایستادگی برای گرفتن حق از مهمترین چیزهایی است که زندگی انسان و منافع و مصالح فردی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و مادی و معنوی او به آن وابسته است...» حکیمی انزوای حقوقی را ناشی از احساس خود کم بینی، بیسوادی و نادانی، فقدان تربیت و فرهنگ، نداشتن پایگاه اجتماعی و محروم بودن از پایگاه سیاسی میداند و در ادامه مینویسد: «طبیعی است که فقیراز اظهار حجت و برهان خود برای احقاق حق و دفاع از حقوق خود و عائله خود و موضعهای سیاسی و مصالح اقتصادی خویش عاجز باشد، بلکه فقر نمیگذارد که فقیر از قوانین و حقوق فردی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و معیشتی خود آگاه گردد تا چه رسد به اینکه بتواند برای رسیدن به آن حقوق و ساماندهی به زندگی خویش به آن قوانین متشبث شود»
انزوای محیطی (خانوادگی): انسان فقیر به جهت نداشتن جایگاه اجتماعی عموما در بین اعضای خانواده و خویشاوندان خویش هم جایگاه مناسبی نخواهد داشت، زیرا درست یا غلط آنچه از نگاه دیگران ایجاد شخصیت و شانیت میکند بهره مندی از ثبات اقتصادی و به تعبیری آبرودار بودن است که انسان فقیر به دلیل انزواهایی که تا کنون شرمده ایم در همه این موارد دچار ضعف است. به همین دلیل در حوزه خانوادگی نیز انسان فقیر ارج و قرب کمی داشته و عموما به عنوان فردی حاشیهای مورد توجه قرار میگیرد.
انزوای دینی: یکی از بخشهای مهم در اندیشه استاد حکیمی توجه او به نسبت فقر و دین و دینداری در جامعه است از همین رو در بخش بررسی تاثیر فقر بر دین و دینداری، او اقشار محروم جامعه را از لحاظ دینی به دو بخش تقسیم میکند:
۱-بخش جدا شده از پیکر دینی ۲-بخش دور مانده از صفوف دینی.
حقیقت انسان فقیر در اجتماع وجود دارد، ولی زندگی نمیکند. یعنی فقط حضور فیزیکی دارد نه حضوری با همه وجوه انسانی از جمله رای و نظر و شخصیت اجتماعی
حکیمی گروه اول را کسانی میداند که فقر باعث شده است تا به دینانت آنها آسیب وارد شود و سبب سستی اعتقادات آنها شود. چنین افرادی در واقع به پرتگاههای شک و سستی اعتقادی و حتی در مواردی به الحاد کشانده میشوند. شاید به همین دلیل باشد که در منظومه شریعت هیچ توجیهی برای طبیعی جلوه دادن فقر وجود ندارد و به صورت قطعی فقر و ناداری رد شده است. زیرا فقر، توان آن را دارد که مهمترین وجه انسان یعنی جنبه روحانی او را با آسیب جدی مواجه کند.
در خصوص گروه دوم حکیمی بر این عقیده است که فقرایی که در این گروه جای میگیرند گرچه با سختی و تلاش و تحمل مصائب، دین خود را حفظ میکنند، اما با همه این اوصاف از دو جنبه از صفوف دینی و اجتماعات دینی دور میمانند: جنبه فردی و جنبه اجتماعی. «.. جانب فردی، زیرا قدرت و امکانات آن را ندارد که به وظایف دینی چنانکه بایسته و شایسته است یا در بسیاری از موارد چنان که صحیح است عمل کند... چه بسیار اعمال عبادتی است که فقرا نمیتوانند به ادا کردن آنها بپردازند... در جانب اجتماعی نیر بدان جهت که برای فقیر و محروم امکان آن وجود ندارد که در مجامع دینی حضور یابد، فرد فقیر چگونه میتواند نقش جدی در عید قربان و فطر و نماز جمعه ... داشته باشد؟ چگونه میتواند به حج خانه خدا برود؟ او از معنویات نیز به همانگونه محروم است که از مادیات بی بهره است».
چنین است که انسان فقیر به واسطه مرض فقر که از طرف اجتماع به او تحمیل شده است دچار مصائب و انزواهایی ناخواسته میشود که او را دچار گرفتاریهای پیچیده روحی و روانی و جسمی میکند. تاثیرات مخرب فقر محدود به این مواردی که ذکر کردیم نیست، اما همین مقدار هم کافی است تا توجه داشته باشیم وقتی از فقر صحبت میکنیم فقط و فقط نباید ذهنمان به سمت بی پولی برود، زیرا فقر در کنار بی پولی و مشکلات ناشی از آن، عامل به وجود آمدن بسیاری از ناکامیها و کمبودها و بیماریهای روحی و شخصیتی در فرد میشود که تا سالها نقش مخربی بر روی انسان میگذارند.
*مطالب نقل شده بین «.» از جلد ۴ صفحات ۴۰۲ الی ۴۰۸، مجموعه قرآنی حدیثی الحیات تالیف محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی و علی حکیمی، است.