گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ روند تحولات سریع سبک زندگی شهروندان در جامعه شهری بهواسطه رشد تکنولوژی موجب شده تا ساختوساز شهری را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد و ما با یک شهر جدید نسبت به گذشته روبرو باشیم که کمتر بهرهای از هویت فرهنگی ذیل هویت ایرانی اسلامی خویش داشته باشد. در همین راستا و بهمنظور بررسی دقیق چگونگی اثرگذاری تغییرات سبک زندگی بر کالبد شهری و بهتبع آن تغییرات کالبد شهری بر هویت شهری مصاحبهای با دکتر سمانه جلیلی صدرآباد ترتیب دادهایم.
خانم جلیلی صدرآباد عضو هیئتعلمی دانشکده معماری دانشگاه علم و صنعت بوده و دوره کارشناسی خود را در رشته پژوهشگری علوم اجتماعی گذرانده است، ازاینرو وی هم از نظر ساختاری به روند معماری شهری تسلط داشته و هم از حوزه جامعهشناسی میتواند اثرگذاری پیدا و پنهان معماری شهری بر هویتهای انسانی را تجزیهوتحلیل نماید. دکتر جلیلی صدرآباد معتقد است که به دلیل عدم همخوانی کالبد شهری با فرهنگ پیشین شهروندان، افراد در جامعه با یک نوع بیگانگی یا غریبگی با شهر روبرو هستند که همین امر میتواند منجر به ناهنجاریهای اجتماعی گردد.
در دهههای گذشته ما شاهد تغییرات نماهای داخلی و خارجی شهرها بهویژه در کلانشهرهایی همچون تهران بودهایم. این تغییرات که حاصل معماری شهری بوده، آیا در هویت اجتماعی و یا هویت شهروندمدار افراد جامعه اثرگذار خواهد بود؟
جلیلی: طبیعتاً نمای بیرونی و درونی معماری شهری بر هویت شهروندی تکتک افراد جامعه و تعاملات اجتماعی آنها اثر میگذارد که این تغییرات خود معلول علتهایی همچون سبک زندگی شهروندان جامعه میباشند. در واقع نمیتوان اینگونه استنباط نمود که لزوماً کالبد شهری خود به تنهایی عامل تغییرات هویت اجتماعی بوده؛ بلکه ما با یک رابطه دوسویه مواجه هستیم. ما همیشه میگوییم که تعاملاتی که بین مسائل اجتماعی و کالبدی وجود دارد یک نوع تعاملات درهم کنش و دوسویه است. یعنی هم کالبد بر رفتار اجتماعی و هم سبک زندگی و رفتار اجتماعی بر کالبد شهری اثر میگذارد. این تغییرات دوسویه بهصورت مداوم بر هم اثر گذاشته و از هم اثر میگیرند.
در سیکل تغییرات که بدان اشاره کردید، تغییرات کالبد شهری را معلول سبک زندگی افراد جامعه دانستید. با توجه به صحبتهای شما؛ سبک زندگی چگونه موجب تغییرات ساختوساز معماری شهری شده است؟جلیلی: برای پاسخ به این سؤال شما، باید به تفاوتهای سبک زندگی مردم ایران نسبت به گذشته نگاهی بیندازیم.
نمونه اول: در گذشته به دلیل وسعت خانهها و اینکه اکثر خانهها بهصورت خانههای حیاط دار بوده، شاهد خانوادههای گسترده و با تعداد فرزند بالا بودیم، ولی در حال حاضر خانوادهها هستهای و مستقل شدهاند و در کلونی ارتباطی خواهر و برادر یا پدر و مادر محصور میشوند و به سبب فرزند آوری کمتر و مسائل اقتصادی، متراژ خانهها نیز کوچکتر بوده که در گونههای مسکونی خصوصاً در شهرها بهوضوح دیده میشود.
اگر نگاهی به سبک زندگی امروزه مردم بیندازید، پاتوقهای دوستانه اکثراً در کافهها برگزارشده و محفلهای تفریحی ذیل مالها و یا مجموعههای تفریحی چندجانبه شکل میگیرد و یا حتی برای دعوت به شام خانوادگی از ظرفیت فودکورتها استفاده میشود. ولی در گذشته تفریح، ارتباطات خانوادگی و یا دوستانه در ذیل همان منزل مسکونی قابلیت اجرایی داشته است
نمونه دوم: در شرایط فعلی و عدم وجود گپ و گفتگو بین اعضای خانواده، داشتن اتاق خواب فردی و متراژ آن اهمیت بسیاری دارد و از اهمیت پذیرایی به دلیل کم شدن دورهمیهای خانوادگی و فامیلی کاسته شده و متراژ آن نیز کم شده است. با شیوع بیماری همه گیر کرونا و به دلیل بهره مندی بسیاری از مشاغل از فناوری اطلاعات و اینترنت؛ شاهد مدل جدیدی از اشتغال هستیم که کارها به صورت دورکاری بوده، حضور وغیابها مجازی شکل میگرفته وحتی جلسات کاری به صورت ویدئو کنفرانس و مجازی تشکیل میشود؛ بنابراین محیط خانه خود به محل کار دومی برای بسیاری از خانمها و آقایان تبدیل شده است. تغییر شیوه اشتغال موجب شده تا افراد در منزل خود نیاز به یک دفترکار شخصی داشته باشند؛ بنابراین نقش اتاق خوابها در معماری داخلی ساختمانها بسیار مهم ارزیابی شده و متراژ آن نیز در آینده بزرگتر در نظر گرفته خواهد شد.
نمونه سوم: تا ۳۰ سال گذشته به سبب حضور مداوم خانمها در آشپزخانهها، شاهد متراژ بزرگی برای آشپزخانه بودیم تا خانمهای خانهدار بتوانند با سهولت بیشتری در فضای آشپزخانه فعالیت داشته باشند. در شرایط کنونی به سبب مشکلات اقتصادی، افزایش حضور فعال خانمها در جامعه و یا علاقه نسبت به استقلال مالی در میان خانمهای متأهل، میزان حضور خانمها در خانه و آشپزخانهها کمتر شده و بنابراین متراژ آشپزخانهها نسبت به گذشته در معماری داخلی کوچکتر در نظر گرفته میشود.
اگر بخواهیم دلیل همه این نمونههای مطرحشده پیرامون تغییرات سبک زندگی را ذیل دو عامل بدانیم، میتوان دلیل شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه برشمرد. بهطورکلی معماری شهری چه در حوزه داخل و چه خارج ساختمانها از برونداد وضعیت اقتصادی مردم تأثیر میپذیرد.
منظورتان از اثرگذاری شرایط اقتصادی، رابطه مستقیم کاهش سطح درآمدی افراد جامعه و کاهش متراژ منازل است؟
جلیلی: بله، بخشی از منظورم همین موضوع است. شما اگر نگاهی به سبک زندگی امروزه مردم بیندازید، پاتوقهای دوستانه اکثراً در کافهها برگزارشده و محفلهای تفریحی ذیل مالها و یا مجموعههای تفریحی چندجانبه شکل میگیرد و یا حتی برای دعوت به شام خانوادگی از ظرفیت فودکورتها استفاده میشود. ولی در گذشته تفریح، ارتباطات خانوادگی و یا دوستانه در ذیل همان منزل مسکونی قابلیت اجرایی داشته و خانههای حیاط دار با متراژ بزرگ، پذیرای مهمانیها و حتی تفریح خانوادهها بود. در حال حاضر به دلیل شرایط اقتصادی، کمتر خانوادهای تمکن مالی برای خرید منازل با متراژ بزرگ و یا خانههای ویلایی را داشته و معماری خانهها در چارچوب متراژهای بسیار پایین بر اساس تقاضای عمومی جامعه ساخته میشود. به طور کلی معمار متناسب با تقاضای جامعه اقدام به ساختوساز داخلی کرده و بنابراین یکی از دلایل تغییرات سبک زندگی همین مسائل اقتصادی، کاهش سطح درآمدی و به تبع آن تقاضا به منظور ساختوساز منازل بسیار کوچک است.
اتفاقاً همین مسائل اقتصادی در دوران توسعه شهرنشینی و به تبع آن ایجاد شکاف اقتصادی، به منبع اصلی هویتساز نوین شهری مبدل شده و موجب شده تا هویتهای اصیل شهروندی کمرنگ شده و هویتهای مصنوعی نوین جایگزین شوند.
اینکه شکاف اقتصادی در کلانشهرها و افزایش ضریب جینی موجب کمرنگ شدن نقش اقشار درآمدی متوسط و ایجاد دوگانه فقیر و غنیشده بر کسی پوشیده نیست و اتفاقاً بسیاری از جامعه شناسان پیشازاین نسبت به عواقب و آسیبهای اجتماعی حذف طبقه متوسط بارها هشدار داده بودند. بااینحال منظور شما از هویتهای مصنوعی یا هویتهای جدید ایجادشده در دوران توسعه شهرنشینی چیست؟جلیلی: در گذشته، نماهای ساختمانها از بیرون تقریباً تفاوتی با هم نداشته و آنچه سرمایه و ثروت خانوادهای را نشان میداده در درون خانهها مشخص میشده است، این موضوع حتی از نظر امنیت منازل نیز قابلتوجه بوده و خانههای افراد ثروتمند یا با تمکن مالی بالا کمتر با دزدی و یا سرقت مواجه میشدند. ولی امروزه اتفاقاً نماهای بیرونی به خوبی میتواند نماد و نشانهای برای نمایش ثروت افراد باشند و متأسفانه مسئله فخرفروشی ثروت در نماهای بیرونی ساختمانها به عنوان یک امر هویتسازی جعلی یا مصنوعی مورد توجه قرارگرفته است. مقولههایی همچون اخلاق اجتماعی، احترام متقابل، همیاری و همکاری در جامعه شهروندمدار جای خود را به چگونگی نمایش ثروت در نماهای بیرونی ساختمانها داده است.
متأسفانه مسئله فخرفروشی ثروت در نماهای بیرونی ساختمانها به عنوان یک امر هویتسازی جعلی یا مصنوعی مورد توجه قرارگرفته است. مقولههایی همچون اخلاق اجتماعی، احترام متقابل، همیاری و همکاری در جامعه شهروندمدار جای خود را به چگونگی نمایش ثروت در نماهای بیرونی ساختمانها داده است
به سؤال ابتدایی برمیگردم که در آن اشاره به اثرپذیری هویت شهروندی نسبت به تغییرات کالبدی کلانشهرها اشاره کردید. عمدهترین تغییرات رفتار شهروندی تحت تأثیر معماریهای نوین شهری شامل چه مواردی میشود؟
جلیلی: کاهش سطح اعتماد و وفاق عمومی در جامعه یکی از اصلیترین تغییرات حاصله از روند تحول معماری نوین شهری است. به عنوان مثال در گذشته بین همسایههای همواره رابطهای اعتمادزا وجود داشته بهنحویکه وقتی افراد به مسافرت میرفتند کلید منزل را به همسایه خود میدادند تا به گلها رسیدگی کند و یا مراقب خانه باشد، ولی در شرایط فعلی روابط همسایگی نیز به دلیل عدم اعتماد کمرنگ شده و یا از بین رفته است. در حال حاضر روابط بین فردی در داخل ساختمانها به سبب سبک و سیاق جدیدی که در برجها، ساختمانهای بلندمرتبه و ... ایجاد شده، در حد لزوم و متناسب با نیازهای آن ساختمان است. مثلاً انتخاب مدیر ساختمان و یا اخذ شارژ ساختمان از جمله ارتباطات ساختاری بوده که در آن لزوماً شاهد هیچگونه روابط عمیق و دلسوزانه نیستیم. در فضای کلانتر نیز همینطور است یعنی در فضای ساختوساز کلانشهری که نمای بیرونی شهر را ایجاد میکند؛ ساختمانها و نماها لزوماً حس تعلقی برای شهروندان ایجاد نمیکند و همین امر بر اساس نظریات جامعهشناسی شهری مفاهیمی همچون بیگانگی شهری و یا غریبه آشنا را رقم خواهد زد.
مفهوم بیگانگی شهری به عنوان یکی از آثار معماری مدرن کلان شهرها به چه معنا بوده و چه آسیبهای اجتماعی را در پی خواهد داشت؟جلیلی: در حوزه بیگانگی شهری بسیاری از جامعه شناسان نظریات مختلفی را عنوان کردهاند، افرادی همچون لویس ویرث، جرج زیمل، والتربنیامین و... که در این زمینه بنیامین فیلسوف آلمانی و از اعضای مکتب فرانکفورت به نقش معماری مدرن شهری و پرسه زنی شهروندان و در نهایت بیگانگی شهری اشاره میکند. وی دراینباره میگوید که شهرها همواره یک متن فرهنگی میباشند و فرهنگ معاصر خود را در درون ساختارها فضاهای شهری به سادهترین شکل به نمایش میگذارند تا شهروندان آنها را از طریق مشاهده و انطباق با فرهنگ خویش کشف و تفسیر کنند. ازآنجاییکه تجربه شهرنشینی مدرن همواره با تماسهای کوتاه و ناپایدار بین اشخاص و حرکتهای موجدار جمعیتهای ازدحام کننده همراه بوده، شاهد یک نوع حیرانی توسط افراد پرسهزن در سطح خیابان هستیم. پرسه زنها تحت تأثیر زرقوبرق ساختمانها و یا پاساژها در سطح شهر حرکت سیال داشته بدون اینکه هدفی برای این پرسه زنی داشته باشند و یا اصلاً قصد خریدی وجود داشته باشد بنابراین یک خوانش سطحی از مشاهدات عینی خیابانها، پاساژ هاو... شکل میگیرد. در همین راستا، شهروندان در حال خوانش ویژگیهای فرهنگی به دلیل مشاهدات سریع و هضم شده در درون جمعیت نمیتوانند فرهنگ شهری را در درون سنت خود ادغام کرده و آن را درک کنند، بنابراین با شهر بیگانه میشوند و در آن پرسه میزنند. این بیگانگی با شهر موجب میشود تا لزومی به رعایت هنجارهای اجتماعی نداشته باشند و کاهش حس تعلق شهری، شهروندان را در برههای ترغیب به رفتارهای ناهنجار اجتماعی اعم از فحاشی، نزاع و... نماید. در گذشته، افراد در محلهها شناختهشده بودند و رفتارهای آنها زیر نظر تکتک افراد حاضر در محله بود، ولی در شرایط فعلی شهروندان با یک جابهجایی مکانی به منطقهای میروند که هیچگونه آشنایی در آنجا وجود نداشته و فضا برای رفتارهای خلاف عرف مهیا میشود.
ازآنجاییکه تجربه شهرنشینی مدرن همواره با تماسهای کوتاه و ناپایدار بین اشخاص و حرکتهای موجدار جمعیتهای ازدحام کننده همراه بوده، شاهد یک نوع حیرانی توسط افراد پرسهزن در سطح خیابان هستیم. پرسه زنها تحت تأثیر زرقوبرق ساختمانها و یا پاساژها در سطح شهر حرکت سیال داشته بدون اینکه هدفی برای این پرسه زنی داشته باشند و یا اصلاً قصد خریدی وجود داشته باشد بنابراین یک خوانش سطحی از مشاهدات عینی خیابانها، پاساژ هاو... شکل میگیرد
مسئله دیگری که در هویت مدرن شهری مشهود بوده مسئله تبدیلشدن شهروندان به غریبههای آشناست. غریبه آشنا تفسیری جدید از تعاملا شهری است. بهعنوانمثال در اتوبوس ما هرروز ممکن است فردی را ببینیم که روزانه به محل کار خویش میرود و آن فرد از نظر ظاهری برای ما آشنا باشد، ولی وی را نمیشناسیم. ما با مجموعهای از این آشناهای غریبه در سطح شهر در هممکانی وجود داریم که هیچ شناختی نسبت به آنها نداریم و نخواهیم داشت.
چه مدلاسیونی در معماری شهرسازی در پیشامدرن موجب شده بود تا این بیگانگی شهر شکل نگرفته و طبیعتاً تبعات آن نیز به کلانشهرها تحمیل نشود؟
جلیلی: همان طور که قبلاً همعرض کردم برخی رخدادهای فعلی تحمیل شرایط اقتصادی بوده و افزایش جمعیت در کلان شهرها و همچنین کاهش سطح زیربنایی برخی از تحولات ساختار شهری را ایجاب میکرد. اما پیرامون سؤال شما باید بگویم که در گذشته ما محله محوری را مبدأ تغییرات کالبد شهری میدانستیم و حتی برخی از کلونیهای قوی همچون محلههای ارمنی، کرمانیهای مقیم تهران، سبزواریهای مقیم تهران و.. داشتیم که سطح تعاملات عمیق داشتند و اکثراً یک کلونی قوی اجتماعی را تشکیل میدادند. این کلونیها اگر به سمت گتوها نروند و با محیط بیرونی خود نیز تعامل سازنده داشتند باشند طبیعتاً، یک شهر هویتبخش و شهروندمدار را به وجود میآورند.
/انتهای پیام/