بررسی چگونگی اثرگذاری کالبدشهری بر شهروندان در گفتگو با حسین ایمانی جاجرمی:
قدرت سیاسی و اقتصادی بر کلان‌شهر‌ها غلبه کرده، مثلاً در شهر تهران شاهد نماد‌های مذهبی نیستیم تا آن را یک شهر مذهبی به جهان معرفی کنیم. آنچه در تهران نمود بیرونی داشته، نمایشی از یک شهر اقتصادی است. طبیعتاً این تقلید در کالبد سازی شهری، نشان‌دهنده تسلیم در برابر فرهنگ غربی است.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ تغییر نماهای شهری در گذر زمان موجب شده تا برخی از تعاملات و رفتارهای اجتماعی نیز متأثر از هویت‌های جدید مکانی، تغییر کند و همین مسئله یک نوع بیگانگی فرهنگی میان هویت ایرانی و کالبد شهری را به وجود آورده است.
در همین راستا و به‌منظور بررسی چگونگی اثرگذاری تغییرات کالبد شهری در میان شهروندان، مصاحبه‌ای با دکتر حسین ایمانی جاجرمی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ترتیب داده‌ایم. دکتر جاجرمی معتقد است که شیوه شهرسازی در ایران بر اساس مدل نظام سرمایه‌داری بوده و مقوله‌های فرهنگ‌ساز همچون خانواده، عبادت و... در معماری آن لحاظ نشده است. به تعبیر ایشان آنچه در مدیریت شهرسازی کلان کشور مدنظر قرارگرفته، مدل هزینه فایده اقتصادی است.
 

تطورات کالبد شهری و شهرسازی در دهه‌های گذشته تا به امروز چه تغییراتی را به همراه شته است؟
در گذشته فضاهای شهری برنامه‌ریزی‌شده نبوده و به‌صورت ارگانیک در طی زمان شکل می‌گرفت، ولی در حال حاضر با فضاهای از پیش طراحی‌شده مواجه هستیم. بااین‌وجود شکل‌گیری فضای شهری در گذشته به‌صورت عرفی، همه مؤلفه‌های هویت و بافت فرهنگی ایران را شامل می‌شد. شما اگر به دوران قاجار و پهلوی برگردید با یک سری خلاقیت‌های معماری اسلیمی روبرو می‌شوید که هنوز جزوی از نمادهای نمایش هویت ایرانی است. حال اگر به همین برنامه‌ریزی فضای شهری توسط سیاست‌گذاران و یا تصمیم گیران شهری نگاهی بیندازیم، مشاهده می‌کنیم که قدرت سیاسی و اقتصادی بر کلان‌شهرها غلبه کرده و مثلاً در شهر تهران شاهد نمادهای مذهبی نیستیم تا آن را یک شهر مذهبی به جهان معرفی کنیم. آنچه در تهران نمود بیرونی داشته، نمایشی از یک شهر اقتصادی است. هیچ فردی با مشاهده شهر تهران نمی‌تواند به عقبه تاریخی آن پی ببرد.

دلیل عدم همگونی شهرسازی در تهران با مسئله هویت و بافت فرهنگی شهر چیست؟
مدیران ما در سطوح مختلف تصمیم‌گیری دچار یک نوع خودباختگی فرهنگی شده‌اند. ما با یک سری طرح‌های وارداتی در شهرسازی روبرو هستیم که حتی سنخیتی با منطقه جغرافیایی موجود ندارند

مدیران ما در سطوح مختلف تصمیم‌گیری دچار یک نوع خودباختگی فرهنگی شده‌اند. ما با یک سری طرح‌های وارداتی در شهرسازی روبرو هستیم که حتی سنخیتی با منطقه جغرافیایی موجود ندارند. به عنوان مثال در شهر تهران که یک شهر آفتابی بوده، نماهای تمام شیشه‌ای در ساختمان‌های بلند استفاده می‌شود که مخصوص شهرهای ابری همچون لندن است. طبیعتاً این تقلید در کالبد سازی شهری، نشان‌دهنده تسلیم در برابر فرهنگ غربی است.

این نوع طرح‌های کالبدی وارداتی در شهرسازی چه آثار فرهنگی را با خود به همراه دارد؟
اگر ما در گذشته هویت خود را از خانواده و محله دریافت می‌کردیم و یک سری هویت‌های کامینیوتی و محله‌ای شکل می‌گرفته، ولی در حال حاضر به دلیل ناهمگونی کالبدهای وارداتی در حوزه شهرسازی ما و ایجاد یک سری فضاهای گمنام، شاهد تجزیه جامعه هستیم. تجزیه مکانی و هویتی جامعه موجب گردیده تا فردگرایی در محیط شهری غلبه پیدا کند. در واقع اصلی‌ترین آثار فرهنگی را می‌توان گذار از جمع‌گرایی شهری به فردگرایی بدون نظم دانست.

مؤلفه‌ها و شاخصه‌های فردگرایی کاملاً مشخص بوده، ولی فردگرایی بدون نظم که بدان تأکیددارید چه تفاوتی با فردگرایی منظم دارد؟
اگرچه فردگرایی حاصل واردات کالبد شهری بوده، ولی این فردگرایی در کشور ما به صورت بدقواره در زندگی شهری نهادینه‌شده است. آنچه ما در کلان‌شهرها به عنوان فردگرایی مشاهده می‌کنیم یک نوع بی‌نظمی یا برهم گسیختگی رفتار شهروندی است

مساله فردگرایی در کشورهای صنعتی و اروپایی ریشه داشته، ولی فردگرایی به معنای آزادی عمل کامل نیست، از نظر ذهنی فردگرایی به معنای آزادی بوده، ولی در واقعیت یک سری مکانیسم‌ها و قوانین برای جلوگیری از بی‌نظمی اجتماعی شکل می‌گیرد که اتفاقاً اگر نسبت به این قوانین تخطی شکل گیرد، با سخت‌ترین مجازات‌ها روبرو خواهیم شد. مثلاً در آمریکا شما اگر مالیات ندهید و یا به دنبال فرار مالیاتی باشید، سنگین‌ترین جریمه‌های مالی را متحمل می‌شوید؛ بنابراین فردگرایی به معنای آنارشیسم نبوده، ولی فهم جامعه ایرانی از فردگرایی فهم درستی نبوده و به خوبی این مساله را هضم نکرده‌اند. اگرچه فردگرایی حاصل واردات کالبد شهری بوده، ولی این فردگرایی در کشور ما به صورت بدقواره در زندگی شهری نهادینه‌شده است. آنچه ما در کلان‌شهرها به عنوان فردگرایی مشاهده می‌کنیم یک نوع بی‌نظمی یا برهم گسیختگی رفتار شهروندی است.

به نهادینه شدن بدقواره فردگرایی در هویت شهری اشاره کردید، در صورت امکان مصداقی برای این نوع فردگرایی بدقواره در کلان‌شهرها عنوان نمایید؟
نمونه بارز آن را می‌توان در رفتار شهروندی در مواجهه با ترافیک‌های شهری مطرح کرد. خود مقوله ترافیک هم یک پدیده وارداتی بوده، ولی پیوست‌های وارداتی آن نیز به صورت بدقواره جانمایی کرده است. اگر شما به ترافیک‌های اتوبان کرج تهران توجه کنید، عده‌ای از لاین‌های خاکی برای فرار از ترافیک استفاده می‌کنند که این مساله خود گره ترافیک را کورتر خواهد کرد. در اینجا فردگرایی ضد منافع جمعی شکل‌گرفته و هر فردی با این نوع دور زدن قانون، پاداش ذهنی به خود داده و یک نوع زرنگی تلقی می‌نماید. حال این نمونه کوچک را در مجموعه تمدنی بزرگ‌تری همچون کالبد شهری فهم کنید تا به چگونگی بدقوارگی فردگرایی ضد جمع در جامعه پی ببرید.

چرا به‌تبع وارداتی بودن مدل شهرسازی در کلان‌شهرها، پیوست‌های اجتماعی آن وارد کشور نشده تا شاهد فردگرایی نامنظم شهری نباشیم؟
اینجا سلیقه واردکننده مطرح بوده که پیوست‌هایش را به عنوان ضمایم اجتماعی کالبد سازی شهری به کار نگرفته است. ما در کپی کاری از مدل‌های شهرسازی حتی به پیوست‌های ایمنی و زیست‌محیطی نیز دقت نمی‌کنیم چه به رسه به پیوست‌های اجتماعی مورد نیاز برای تغییر کالبد شهری! به عنوان مثال در شهرهای پرند و پردیس که شاهد انبوه‌سازی توسط یک شرکت ترکیه‌ای هستیم، هیچ تجهیزات آتش‌نشانی در هنگام ساخت‌وساز وجود نداشته تا در صورت نیاز از آن استفاده شود. حال مسائل پیش‌پاافتاده‌تر همچون کتابخانه‌ها و پارک‌ها و... جای خود دارد!
پیوندی میان حوزه دانش اجتماعی و حوزه فنی و مهندسی و اقتصاد تا به امروز رخ نداده است. شما به قانون جدید تولید مسکن توجه کنید که قرار است سالی یک میلیون واحد مسکونی ساخته شود، با توجه به تجربه‌های پیشین همین یک میلیون چه پیامدهای ناگوار اجتماعی را در پی خواهد داشت! آیا به این مساله فکر شده؟ طبیعتاً خیر.

طبق قوانین مگر به‌منظور پیوست‌های اجتماعی تغییرات کالبد شهری، از جامعه شناسان و یا متخصصین اجتماعی مشورت گرفته نمی‌شود؟
قوانین را نمی‌دانم، ولی آنچه بنده می‌دانم این است که پیوندی میان حوزه دانش اجتماعی و حوزه فنی و مهندسی و اقتصاد تا به امروز رخ نداده است. شما به قانون جدید تولید مسکن توجه کنید که قرار است سالی یک میلیون واحد مسکونی ساخته شود، با توجه به تجربه‌های پیشین همین یک میلیون چه پیامدهای ناگوار اجتماعی را در پی خواهد داشت! آیا به این مساله فکر شده؟ طبیعتاً خیر. آنچه توسط مسئولین در حال رخ دادن است استفاده از شیوه‌های وارداتی برای ساخت سریع مسکن بوده که هیچ سنخیتی هم با تمدن فرهنگی ما که ریشه ایرانی اسلامی داشته، ندارد. بازهم می‌گویم، ما یک جریان تسلیم در کشور داریم که ذیل واردات هرگونه کالبد سازی شهری، همه هویت داخلی کشور را تسلیم کرده است.

آیا این حجم از واردات کالبد شهری که همگونی با هویت فرهنگی نداشته موجب گمشدگی هویتی در شهرها نمی‌شود؟
یک نکته مهم‌تر در اینجا وجود دارد و آن اینکه در مدل سرمایه‌داری، شهر باید مصرف شود بنابراین متناسب با نیازهای خودش تغییرات را ایجاد می‌کند. مثلاً شما مسکن را با رویکرد استراحت نیروی کار و بازگشت به سرکار می‌سازید و اصلاً در اینجا مسائلی همچون خانواده، عبادت، مهمانی و... مطرح نیست. همه این موارد حذف می‌شود، چون براساس مدل هزینه فایده اقتصادی هرگونه تغییر شکل‌گرفته است. در واقع ما شاهد یک نوع شهرسازی عریان و منفعت طلبانه هستیم که پول مبنای هرگونه سیاست‌گذاری است. اگر ما کشوری همچون مالزی یا اندونزی بودیم که داعیه فرهنگ و تمدن اسلامی را نداشته باز حرفی نبود، ولی وقتی ما خود را مدعی فرهنگ ایرانی و اسلامی به دنیا معرفی می‌کنیم، این سبک شهرسازی هیچ گونه نماد ونمودی با ادعای ما ندارد. اگر به تجربه مکزیک، مالزی و ترکیه نگاه کنید، دقیقاً مدل توسعه شهری آن‌ها نیز شبیه منطقه ۲۲ تهران بوده با این تفاوت که سازه‌های آن‌ها استانداردهای بالاتری به سبب تزریق پول قوی به همراه داشته و فضاهای پیاده روی و ملاحظات ایمنی لحاظ شده است. البته ما نمونه‌های موفق هم در این زمینه داشته‌ایم، مثلاً در گذشته شهرک اکباتان ساخته شده بود که علیرغم عدم هویت دینی و فرهنگی غنی، ولی زیرساخت‌های اجتماعی مناسبی را در پی داشته و مبانی ایمنی و زیست‌محیطی لحاظ شده بود. ما در زمینه انبوه‌سازی شهری حتی نسبت به گذشته خود نیز عقب‌مانده‌ایم چراکه مدل ساخت‌وساز فعلی هیچ‌گونه اجتماع محلی را ایجاد نکرده است.

منظورتان از اجتماع محلی چیست و چه تفاوتی با مدل فعلی ساخت‌وساز کالبد شهری دارد؟
به نظرم سیاستمداران نباید زندگی شهری را به ساخت مسکن تقلیل دهند، آنچه هویت‌بخش یک زندگی شهری بوده ایجاد اجتماع محلی است یعنی اجتماعی که در آن مسائل اوقات فراغت، فعالیت‌های اجتماعی، ورزش و... در نظر گرفته‌شده باشد. دولت به دلیل پیچیدگی‌های حقوقی و اقتصادی نمی‌تواند این حجم از تقاضای مسکن را پاسخ دهد و باید این مساله را به مؤسسات بسپارد. در اینجا دولت وظیفه نهادسازی را بر عهده دارد. به‌طورکلی سیاست‌گذار با کارگزار و یا به معنای دیگر عمله تفاوت دارد. سیاست‌گذار باید نقشه راه را طراحی کند و مؤسسات دیگر این نقشه طراحی‌شده را پیاده کنند. در کشور ما یک مساله پوپولیسم سیاسی ریشه دوانده که محبوبیت مردمی معادل با بیل و کلنگ زدن و افتتاح پروژه‌هاست. به نظرم ما باید از تاریخ درس بگیریم.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha