گروه راهبرد «سدید»؛ در تمام دنیا نظامهای سیاسی بر پایهی اعتماد عمومی و اراده مردم استوار است و استمرار و اقتدار آنها وابسته به مشارکت و دخالت مردم در عرصههای مختلف است، مشارکت در جمهوری اسلامی ایران هم برآمده از ارزشهای اسلامی است و به دلیل توجه ویژه به مردمسالاری دینی از اهمیت بیشتری برخوردار است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مردم در عرصههای مختلف مشارکت مؤثری در عرصههای مختلفی داشتهاند هر چند کم و کاستیهایی هم وجود داشته است. در گام دوم انقلاب اسلامی برای بهرهگیری بهتر از مشارکت سیاسی مردم در عرصههای مختلف آسیبشناسی الگوهای موجود مشارکت سیاسی موردبررسی قرار میگیرد.
بهمنظور بررسی بیشتر این موضوع به سراغ جواد یاری رفتهایم. او دکترای علوم سیاسی دارد و چند سالی است که به تحلیل و بررسی مسائل سیاسی کشور میپردازد و تجربه آموزشی در دانشگاههای آزاد و دانشگاه علوم پزشکی را دارد. مشروح این گپ و گفت در ادامه از منظر شما میگذرد:
در ابتدا یک تعریف از مشارکت داشته باشید و اینکه مشارکت در چه عرصههای وجود دارد؟
یاری: مشارکت به معنای حضور مردم در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و بهقدری مفاهیم در این تعریف درهمتنیده، همپوشانی و مکمل هم هستند که نمیشود یک تعریف مجاز ارائه کرد در واقع ارائه تعریف از آنها ناقص میشود. درمجموع هر نوع رفتار، عمل و اقداماتی که سیاستگذاریهای عمومی را متأثر کند، در میزان مشارکت مؤثر است در همین راستا عواملی نظیر سن، جنسیت، پایگاههای اجتماعی، تحصیلات و محل سکونت میتواند در میزان مشارکت تأثیرگذار باشد. بهعنوان نمونه معمولاً در موضوع جنسیت، مردان سیاسیتر از زنان هستند و یا پیرمردها محافظهکارتر از جوانان هستند. مشارکت در سه عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نمود بیشتری دارد و در هر عرصه کارکرد مخصوص خود را دارد.
مشارکت در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چه تفاوتهای با هم دارند؟
یاری: در مورد مشارکت سیاسی بیشتر درگیر شدن فعالیت افراد و شهروندان بهمنظور تأثیرگذاری در فرایندهای سیاسی و تصمیمات سیاسی است، یعنی در طول فعالیت نظام سیاسی مراکز قدرت سعی میکنند حضور داشته باشند. در مشارکت سیاسی افراد به صورت مستقیم و غیرمستقیم در جامعه تأثیرگذار هستند؛ در مشارکت مستقیم حضور در احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی خودش را نشان میدهد و اساساً مشارکت سیاسی مستقیم یک مشارکت داوطلبانه است و اعضای جامعه در حوزه انتخاب کارگزاران نظام (رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای شورای اسلامی) نقش مستقیم دارند. ولی در مشارکت غیرمستقیم حضور میتواند در قالب احزاب و حتی رأی ندادن باشد. در واقع عنصر آگاهی، رغبت و همکاری در مشارکت مستقیم یک عنصر اساسی است و شرکت فعالانه انسانها در حیات سیاسی و اجتماعی خودشان ناشی از همین از عنصر آگاهی و همکاری برای تحقق یکسری اهداف است.
در مشارکت فرهنگی معمولاً افراد دنبال ایجاد، گسترش و تثبیت یک آرمان، ایدئولوژی و یا سبک زندگی هستند. افراد در فعالیت فرهنگی تلاش میکنند استعدادها و شخصیتهای خودشان را نشان و توسعه دهند و در این راستا از منابع فرهنگی، کالاها، امکانات و محتوای فرهنگی موجود بهره میگیرند درواقع تهاجم فرهنگی دقیقه هم همینجا معنی پیدا میکند. دشمن یک تهاجم فرهنگی را شروع میکند و افرادی که سعی در خنثیسازی آن دارند یک نوع مشارکت فرهنگی تدافعی در مقابل آن دارند.
اما مشارکت اجتماعی ناشی از اعتقادات و احساسات مشترک انسانها است و این به موضوع اجتماعی بودن انسان برمیگردد که نیاز دارند با دیگران ارتباط داشته باشند و در همین راستا مشارکت اجتماعی شکل میگیرد درواقع حیات بشر وابسته به مشارکت اجتماعی است در این مسیر احساسات و اعتقادات مشترک نقش جدی دارد. در فرایند مشارکت اجتماعی است که شخصیت انسانها شکل میگیرد و آنها را برای کارهای گروهی و مشترک آماده میکند و اگر بخواهیم موضوعی را اجرایی کنیم نیاز است همه مشارکت اجتماعی داشته باشد. هدف این است که مردم برای ایفای نقش در همه مراحل توسعه و رشدشان یک نوع مشارکت آگاهانه و از روی آزادی و خودخواسته داشته باشند.
مهمترین دستاوردهای مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران چه بودهاند؟
یاری: مشارکت در کشور با مقوله امنیت گرهخورده است. مسئله امنیت در کنار معیشت و آزادی از اولویتهای است که برای عوام مردم اولویت دارد بنابراین جامعه باید اینقدر رشد پیدا کند که به رابطه مستقیم مشارکت در انتخابات با امنیت و اقتدار و قدرت کشور پی ببرند. در صورتی که مشارکت در عرصههای مختلف زیاد باشد اعتبار بین المللی برای کشور به همراه دارد و قدرت چانهزنی را بالا میبرد و درنهایت روی اقتصاد هم تأثیرگذار خواهد بود.
آیا مشارکت سیاسی تنها به معنای حضور در انتخابات است؟ اقسام دیگر مشارکت سیاسی که به حوزههای غیر از انتخابات مربوط میشوند کدامند؟
یاری: مشارکت سیاسی مصداق خیلی واضح مشارکت در انتخابات است، ولی تنها حوزه هم نیست بحث حضور مردم در راهپیماییها نظیر روز ۲۲ بهمن و روز قدس و یا حضور در برخی مناسبتها نظیر مراسم تشییع حاج قاسم، همخوانی سرود سلام فرمانده و... اینها نیز از موارد دیگر مشارکت سیاسی تلقی میشود درحالیکه انتخابات یک مشارکت گسترده سیاسی است که بهصورت منظم و سیستماتیک در یک تاریخ مشخص برگزار میشود و اگر سیستم حزبی در کشور تقویت شود و حزب دفتر داشته باشد و آموزش بدهد و کادر سازی کند مشارکت سیاسی افزایش مییابد آسیبها تا حدودی از بین میرود.
راههای تقویت مشارکت عمومی کدام اند؟
یاری: یکی از راههای تقویت مشارکت این است که جنگ روانی دشمن را خنثی کنیم، از آنجایی که دشمنان به این موضوع پی برده اند که رمز بقاء و استمرار انقلاب اسلامی در مشارکت گسترده مردم در عرصههای مختلف است در همین راستا سعی میکند از ماهها قبل از برگزاری انتخابات با زیر سؤال بردن انتخابات، مشروعیت زدایی کند لذا در ادامه از مرحله ثبت نامه و تائید صلاحیتها فعالیتهای خودشان را به اوج میرسانند و در زمان تبلیغات و انتخابات ادامه میدهند بهگونهای که حجم شباهاتی که برای اعتبار زدایی و مشروعیت زدایی در ایام انتخابات ایران ایجاد میکند برابری میکنند با کل شبهاتی که در جهان ایجاد میشود. جنگ روانی دشمنروی برخی از مردم اثر میگذارد.
مسئله بعدی مسئله تولید گفتمان جذاب و فراگیر منطبق با نیازهای مردم است که هم قابل دفاع و فهم و بدون ابهام باشد و هم بهگونهای عقلانی که مسیر پیشرفت را در این گفتار ترسیم کند. در این شرایط مردم همراهی میکنند. مسئله بعدی بازسازی گفتمانی باهدف درک شرایط متغیر جامعه، نباید اجازه دهیم جریانی در جامعه شعارهای مثل آزادی و رفاه اجتماعی را مصادره کنند. مسئله بعدی تقویت روندهای مثبت نظیر مبارزه با فساد، محرومیتزدایی و استراتژی مقاومت بهجای سازش است. اینها را اگر مردم باور کنند، میتوانیم اعتمادشان را در این زمینه بهدست بیاوریم و روی مشارکت اثری گذاری جدی خواهیم داشت.
در بحث شبکهسازی متأسفانه ضعیف عمل کردهایم باوجود این همه هیئتهای مذهبی و مساجد، شبکهسازی ضعیف داریم اگر شبکهسازی منسجم شکل بگیر قطعاً مشارکت افزایش خواهد یافت و مردم احساس وابستگی بیشتری پیدا میکند. تولید محتوا برای اقشار متوسط و عامه مردم نهفقط برای یک قشر خاص در میزان مشارکت مؤثر است در صورتی که توجه جدی به موضوعات داشته باشیم مشارکت نهادینه و بیشتر میشود.
تعلقات دینی و اجتماعی چه میزان در میزان مشارکت سیاسی مؤثر است.
یاری: اگر ما بتوانیم این موضوع را بین اقشار مختلف جا بیندازیم و نهادینه کنیم که نظام و انقلاب اسلامی تنها پرچم داره معنویت و مذهب در دنیای سکولار امروز است و اگر این پرچم و علم فرو بیفتد بساط دینداری جمع و مسیر اسلام به انحراف کشیده میشود همانطور که امام فرمودند "حفظ نظام از اوجب واجبات است" در واقع بدون نظام نمیتوان دین را سیاست کرد. انبیاء و اولیاء الهی هم به دنبال این مقوله بودهاند و در واقع دین و سیاست در هم آمیخته هستند و اگر جدا باشند قابلیت تحقق پیدا نمیکنند اگر این محور برای مردم تبیین شود از منظر مشارکت این نوع مشارکت ثابت و قدرتمند و آرای کیفی خواهیم داشت در این حضور رأی به کسانی تعلق میگیرد که بخواهند اقامه امر خدا و اصلاح امور را دنبال کنند و اگر مردم از این موضوعات مطلع باشند نقشآفرینشان متفاوت خواهد بود؛ و در این صورت مردم میتوانند بهتر دشمن را بشناسد و در این صورت آنچه را که دشمن تأکید دارد و به آن پافشاری میکنند را عکسش را عمل میکنند. در قرآن کریم ۱۵۰۰ آیه در مورد دشمنشناسی وجود دارد. جامعه اسلامی، قرآن را بهعنوان کتاب دینی قبول دارند و اگر این مفاهیم از دل قران استخراج شود و برای مردم بیان شود مردم بهتر باور میکنند در واقع باید دشمنشناسی در مشارکت را با جدیت بیشتری موردتوجه قرارداد. در عمل در منابع دینی هر عمل که دستهجمعی منجر به ناامیدی و خشم دشمن و تقویت امر الهی شود کار خیر و عمل صالح حساب میشود انتخابات هم یکی از این مسائل است. بایستی رسانههای مختلف برای مردم مسائل را بازگو کنند. اگر روند بهبود اوضاع در دوره جدید برای مردم به خوبی تدوین شود که جهاد تبیین مد نظر رهبر معظم انقلاب هم بخشی از آن این موضوع را در بر میگیرد، محقق شود مشارکت افزایش پیدا میکند.
الگوهای مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران تا چه اندازه کارآمد بودهاند و چه نقدهایی میتوان به آنها وارد کرد؟
یاری: در موضوع آسیبشناسی الگوی مشارکت سیاسی کشور یکسری مشکلات ساختاری و سیاسی وجود دارد. یکی اینکه دموکراسی تکهستهای عامل تهدید زا است به دلیل اینکه رابطه مستقیم بین انتخابکننده و انتخاب شونده باعث میشود دموکراسی به دنبال رضایت مردم باشد و این موضوع زمینه را برای قالب شدن هیجانات و احساسات بر فضای عقلانی را فراهم میکند. درحالیکه رضایت مردم اغلب در تعارض با سرنوشت جامعه است. دو آسیب بزرگ برای نمایندگان مجلس و حتی ریاست جمهوری، عوامگرایی و عوام زایی است. درواقع عوام زایی مانع توجه نمایندگان و رئیسجمهور به مسائل ملی میشود و دنبال مسائل جزئی میروند این یک آسیب برای مشارکت سیاسی و ساختار سیاسی کشور است. آسیب دوم تمرکزگرایی، توجه به برخی از مناطق و غافل شدند از سایر منطقه که این موضوع باعث توسعه نامتوازن در کشور میشود. آسیب دیگری که در ساختار وجود دارد نگاه درآمدی دولتها به منابع زیرزمینی باعث شده که احساس بینیازی از ملت داشته باشند و این موضوع کاهش پاسخگویی را به همراه داشته و از طرف دیگر نبود نسخه دانشگاهی حل مشکلات، بهگونهای حرف زده میشود که عوام خوشحال شوند که این موضوع برمیگردد به همان دموکراسی تکخطی و نطقهای آتشین و بیخاصیت در مجلس و نبود استراتژی که باعث میشود به فرآیندهای کلی کشور آسیب بزند.
برای رفع مشکلات چه باید کرد؟
یاری: ضرورت اصلاح ساختار برای نجات از مشکلات لازم است حرکت به سمت نظام پارلمانی به جای آرای سطحی و احساسی باعث میشود که یک فرد نتواند ۸ سال کشور را به فلاکت بکشاند و به هیچکس هم پاسخگو نباشد درحالیکه در نظام پارلمانی نخستوزیر را میتوان در صورت نداشتند کارایی تغییر دهد. مسئله بعدی ضرورت ورود مجلس خواص در کنار مجلس عوام است نباید کسی که پرونده سیاسی، امنیتی، دو تابعیتی دارد به مجلس ورود کنند در کنار این ضرورت، مجلس عوام حرف مردم را میزند و مجلس خواص کنترل میکند هرچند شورای نگهبان در سطح ضعیف این نقش را انجام میدهد. تحزب در قانون اساسی آمده و به رسمیت شناختهشده است، ولی اجرا نمیشود و صوری است البته نه اینکه نظام و حاکمیت مشکل داشته باشند بلکه افرادی که حزب را نمایندگی میکنند دنبال منافع حزبی و شخصی خودشان هستند درواقع مخالفت با تحزب در کشور پرستیژ محسوب میشود در کشور مردم حزب گرایی را یک کلمه نامطلوب و یا یک فحش سیاسی قلمداد میکنند درحالیکه حزب کشور را اداره و با فساد مبارزه و سازماندهی قوی ایجاد میکند. در شرایطی که حزب با قدرت گرهخورده در فرهنگ ما قدرتطلبی و قدرت خواهی ترجمه میشود و در بین مردم منفور است و این نوع نگاه به حزب، نگاه خطرناکی است.
چرا در کشور احزاب به خوبی شکل نگرفته اند و باندها نفوذ داشته اند؟
یاری: مشکل احزاب ما هم این است که شخص محور هستند و منابع مالی مشخصی ندارند و کادر تربیت نمیکند و تربیت دینی ندارند و منافع ملی را نمیشناسند. در واقع رقابت و مشارکت نیازمند دوگانگی و چندگانگی سیاسی است وقتی حزب نباشد باندها جایگزین احزاب میشوند و این خیلی خسارتبار است. باندها درهمتنیده هستند و به جای کار تشکیلاتی ارتباطات صرفاً عاطفی و کاریزماتیک دارند (مثل باند جریان انحراف احمدینژاد و باند هاشمی) در این شرایط عدم شفافیت صد درصد میشود و پاسخگویی هم وجود ندارد و لیستها هم سهمیه فلان فرد و فلان باند میشوند. باند به هیچ کسی پاسخگو نیست و برای خسارتهایی که به نظام وارد میکند هزینهای را پرداخت نمیکند در شرایطی که حزب شناسنامه و هدف دارد و با اهداف و استراتژی وارد میشود در حالی که باند ناشی از روابط پنهان ثروت و قدرت است باندها مثل دست فروشهای جلوی مغازههای مجوز دار هستند و مالیات نمیدهند، در واقع نقاط ضعف حزب چند برابرش در باند وجود دارد اگر حزب قرار هدایتگر چرخش نخبگان در جامعه باشد، باید به تحزب برگردیم تحزب را بومی کنیم و قدرت خواهی را نه همه هدف بلکه بخشی از حزب باشد تا ظرفیتها شناخته شوند. مشارکت در اسلام زمانی مشروعیت پیدا میکند که منجر به تحقق و اقامه دین و اجتناب از طاغوت و دیکتاتوری فساد باشد و امور را اصلاح کند از این منظر باید به حزب نگاه کنیم. مشکل دیگر این است که انباشت تجربه سیاسی در کشور نداریم و این هم به نبود احزاب برمیگردد. نهاد سیاست بدون داشتن سازوکار تشکیلاتی مثل حزب سازمان قدرتمند در انتخابات میشود و شرایط موجود در کشور که با آن روبهرو هستیم نتیجه نبود حزب است.
/انتهای پیام/