گروه راهبرد «سدید»؛ صاحبنظران انواع مشارکت سیاسی را در دو دسته کلی مستقیم و غیرمستقیم تعریف میکنند؛ دخالت در تعیین سرنوشت و انتخاب و نظارت بر نظام سیاسی حاکم بر خود بهصورت رأی دادن در چارچوب احزاب فـراگیر را میتوان مشارکت سیاسی مستقیم نامید، همچون انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در ایران؛ اما مشارکت سیاسی غیرمستقیم، راهکاری برای دخالت مردم در امور سیاسی است بهطوریکه در این سیستم سیاسی، فـعالیتهای حـزبی اولویـت اول را داراست. در این سیستم، نظام سـیاسی و دولت حـاکم بـر آن، برآمده از رأی مستقیم و انتخاب رهبر سیاسی کشور بهوسیله مجلس است، مانند انتخاب رئیسجمهور در آمریکا و چین. در آمریکا بهعنوان نظام سـیاسی دو حـزبی، مـشارکت سیاسی در قالب دو حزب نمود مییابد و در چین فعالیت در حـزب کـمونیست و انتخاب دبیر کل حزب بهعنوان رهبر سیاسی از دیگر مصادیق مشارکت سیاسی است. با توجه به عدم شکلگیری نهادهای سیاسی کارآمد در جامعه ایران، بخشی از نخبگان راهاندازی احزاب کارآمد را راهحلی مؤثر برای افزایش کیفیت مشارکت سیاسی میدانند. در حقیقت تجویز این دسته از نخبگان، پیادهسازی مدل نهادهای دموکراتیک بر مبنای وضعیتی است که اصلیترین نمود آن را میتوان ایالاتمتحده دانست. در همین راستا به سراغ دکتر فؤاد ایزدی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران رفتیم تا درباره وضعیت مشارکت سیاسی در آمریکا بیشتر بدانیم. وی معتقد است ساختار سیاسی در آمریکا دچار چالشهای ریشهای شده و اعتماد مردم بهنظام حاکم از بین رفته است. از دیدگاه وی ناکارآمدی نظام حاکم در آمریکا و عدم توجه به مشکلات مردم باعث شده مشارکت سیاسی به زیر ۲۰ درصد برسد.
در آمریکا که دارای نظام حزبی است، برای برآورد و تحلیل میزان مشارکت سیاسی، بهجز شرکتکنندگان در انتخابات به چه موارد دیگری توجه میشود و موردسنجش قرار میگیرند؟
ایزدی: یکی از اهرمهای مشارکت سیاسی در آمریکا، تبلیغ است. موسم انتخابات که میشود، تبلیغات گستردهای وجود دارد، هم نامزدها تبلیغات گستردهای میکنند، یعنی کمتر جایی هست که کسی بتواند مستقر بشود و در معرض تبلیغات نباشد. هم در رسانهها و فضاهای عمومی و بیرون با تبلیغات بسیار گستردهای مواجه میشوید. پس یکی از ابزارها تبلیغ گسترده است که استفاده میشود.
بعضی از نهادها هم هستند که تبلیغ به مشارکت میکنند. یعنی به این صورت که شما هم تبلیغات نامزدها را بهصورت گسترده میبینید که وجود دارد و هم اینکه بعضی نهادها هم هستند که تبلیغ میکنند برای مشارکت که آنهم عقبه حزبی دارد.
مثلاً اگر شما در بعضی از مناطق سیاهپوست نشین تبلیغ گسترده برای مشارکت بکنید، در عمل کمک به حزب دمکرات کردهاید که اینها عقبه حزبی دارند. یا اگر در مناطق سفیدپوست نشین با سن میانی تبلیغ کنید، سفیدپوستهای با سن بالا عموماً جمهوریخواه هستند و اگر تبلیغ مشارکت بشود، آنجا تبلیغ برای مشارکت است، ولی در اصل تبلیغ برای حزب جمهوریخواه است. پس از ابزار تبلیغ استفاده میکنند، ولی یک کار عمیقتر و طولانیتر میکنند که در آموزش و مدارس و اینها انجام میشود که رأی دادن یک وظیفه اجتماعی است و افراد بهنوعی و دانشآموزان مختلف روی آنها بهنوعی کار میشود که شرکت در انتخابات وظیفه است، همه باید شرکت کنند. کار آموزشی و محیطهای آموزشی را پیگیری میکنند.
حوزه سوم، بعضی از نهادها هستند که اینها تکموضوعی هستند. نهادهایی که مثلاً مخالف سقطجنین هستند و در این زمینه فعالیت میکنند که این هم در عمل عقبه حزبی پیدا میکند. چون افرادی که مخالف سقطجنین هستند عموماً جمهوریخواه هستند و این تکموضوعی میشود؛ و یا مثلاً بخش همجنسگرایی، بعضی نهادها هستند که پیگیر عقاید و مسائل همجنسگرایی هستند که عموماً دمکرات هستند. معمولاً همجنسگراها اگر بیشتر رأی میدهند از دمکراتها هستند. یا در موضوعات مختلف کار میشود و در آمریکا سر اینها دعواست.
اگر بخواهیم در این حوزه وارد بشویم، در حد محدود این ذهنیتی که دولت آمریکا قبلاً توانمندیاش بیشتر بود و الآن کمتر شده است، این ذهنیت در مردم ایجاد شده است که با همه مشکلاتی که در آمریکا هست، آمریکا بهترین کشور دنیاست و نمیگویند مشکلداریم. میگویند مشکل هست، ولی ما از جاهای دیگر بهتر هستیم. این را وقتی در ایران مقایسه میکنیم، میبینیم که ضعف شدیدی در این قضیه وجود دارد. یعنی با اینکه وضعیت ایران از خیلی جاهای دیگر بهتر است، غالباً خیلی از افراد کشور، بخصوص جوانها، فکر میکنند ایران بدترین کشور دنیاست و فکر میکنند این تقصیر حکومت ایران است که اینجا بدترین کشور دنیاست
در بعضی از ایالتها میخواهند رأی دادن را راحتتر کنند، چون برای رأی دادن از قبل باید ثبتنام کرده باشند. فقط در شهر خودشان میتوانند رأی بدهند و اگر کسی در شهر خودش نباشد و ثبتنام نکرده باشد، با اینکه تابعیت آمریکا هم دارد، ولی روز انتخابات نمیتواند شرکت کند. بعضی جاها میخواهند رأی دادن را راحتتر کنند. این هم بسته به محیطی که رأی دادن در آن راحت میشود، مخالفت وجود دارد. اگر مثلاً دموکرات احساس کند که راحت رأی دادن به نفع جمهوریخواهان خواهد بود مخالفت میکند و عکس این هم وجود دارد، سر اینکه چه کسی میتواند رأی بدهد و چه زمانی میتواند رأی بدهد، یا اینکه از طریق پست میشود رأی داد یا نه.
در انتخابات سال ۲۰۲۰ یکی از دعواها سر همین مسائل بود که طرفداران ترامپ میگفتند برگه رأی از طریق پست بهصورت گسترده برای افرادی که نمیخواستند پست شده و یک عدهای این برگهها را جمعآوری کردهاند. یعنی کشت رأی کردهاند. یعنی برگههای رأی برای افراد رفته و یک عده هم رفتهاند در مناطقی که احساس میکردند به نفعشان هست، برگهها را جمع کردهاند و گفته بودند این یک نوع تقلب است.
موضوع انتخابات در آمریکا، به چالش بزرگی این چند سال اخیر تبدیلشده و حالت متمرکز هم ندارد. هر ایالتی و هر مملکتی برای خودشان قوانینی دارند که احیاناً همسان هم نیست و اختلافاتی هم در آن درگیری را بیشتر میکند.
در کشوری مثل آمریکا، جامعهپذیری سیاسی شهروندانش چگونه صورت میگیرد؟ ایالت متحده ارزشهای سیاسی خودش را چطور به شهروندانش معرفی میکند. چنین کاری در ایران تا چه حدی انجام میشود و چه اقدامات و سیاستهایی لازم است برای بهبود کیفیت پذیری سیاسی شهروندان انجام بشود؟
ایزدی: اگر بخواهیم در این حوزه وارد بشویم، در حد محدود این ذهنیتی که دولت آمریکا قبلاً توانمندیاش بیشتر بود و الآن کمتر شده است، این ذهنیت در مردم ایجاد شده است که با همه مشکلاتی که در آمریکا هست، آمریکا بهترین کشور دنیاست و نمیگویند مشکلداریم. میگویند مشکل هست، ولی ما از جاهای دیگر بهتر هستیم. این را وقتی در ایران مقایسه میکنیم، میبینیم که ضعف شدیدی در این قضیه وجود دارد. یعنی با اینکه وضعیت ایران از خیلی جاهای دیگر بهتر است، غالباً خیلی از افراد کشور، بخصوص جوانها، فکر میکنند ایران بدترین کشور دنیاست و فکر میکنند این تقصیر حکومت ایران است که اینجا بدترین کشور دنیاست. در حقیقت این باعث میشود که مهاجرت در جامعه ایرانی بالاست و آنها میخواهند بهجای بهتری بروند و فکر میکنند جای دیگر بهتر است. این نیاز بهکار فرهنگی عمیق دارد، نگاه غربگرایی در کشور وجود دارد که نتیجه کار چندین دهه است و چندین سال کشورهای غربی در ایران کار فرهنگی کردهاند و این یک کار زمینمانده است و نمیدانم در کشور جایی هست که هدفش غربزدایی باشد و ذهنیت مردم ایران و نشان دادن واقعیتهای غرب.
در حال حاضر کشور ما حالت شعاری پیدا کرده است و کار شعاری هم در کشور جواب نمیدهد و کار دولتی و اداری جواب نمیدهد. در انتقال پیام خیلی وقتها هم از طریق صداوسیما و هم جاهای دیگر دچار چالش هستند به دلایل متعدد دچار چالش هستند و سیستم تبلیغاتی در این کشور کارآمدیاش ضعیف است و در حد نیاز نیست و وجود ندارد که باید یک فکر جدی برای آن بشود.
روند تغییر میزان مشارکت سیاسی در ایالاتمتحده از گذشته تابهحال چگونه بوده و مهمترین چالش و موانع مشارکت سیاسی در این کشور کدامها هستند؟ چرا در کشوری مثل ایالاتمتحده، میزان مشارکت سیاسی چندان چشمگیر نیست؟
ایزدی: دلایل متعددی دارد. اگر در نظرسنجیها نگاه کنید، درصد اعتماد به کنگره، زیر ده درصد است. هشت یا نه درصد است. اگر شما نگاه منفی زیادی به کنگره داشته باشید، طبیعتاً در انتخابات هم شرکت نمیکنید، چون نگاه منفی است و زمانی که نسبت به جزئیات سؤال میشود میگویند اینها افرادی هستند که دنبال منافع خودشان هستند و دنبال سیاست ثروتاندوزی هستند و کاری برای مملکت انجام نمیدهند و در حال دعوا و درگیری با هم هستند و دغدغه آنها کار مردم نیست.
صاحبنظران سـیاسی مشارکت سیاسی را یکی از شاخصههای جـامعه دمـوکراتیک مطرح میکنند، هـر جـامعهای که ادعای دموکراتیک بودن را داشته بـاشد، امـا نتواند مشارکت مردم را در اعمال حاکمیت از طریق نهادهای مدنی و تشکلهای سیاسی فراهم کـند، ادعـای دمکراتیک بودن و حاکمیت مردم حرف بیمعنایی خواهد بود
به همین جهت درصد مشارکت کمتر میشود. بعضیها هم هستند که اصلاً سیستم دوحزبی را قبول ندارند و معتقد و علاقهمند به حزب سوم هستند و ساختار سیاسی آمریکا اجازه ورود به حزب سوم را در عمل نمیدهد. بسیاری از افرادی هم که در انتخابات شرکت میکنند، در حقیقت انتخاب بین بد و بدتر را انجام میدهند. میگویند برای اینکه گروه بدتر نیاید، به نامزدهای بد رأی میدهیم به خاطر مشکلاتی که گروه دیگر ایجاد میکنند. ازاینجهت، ساختار سیاسی در آمریکا دچار چالشهای ریشهای شده و اعتماد مردم غالباً از بین رفته است. درحالیکه قبلاً به این صورت نبوده است و شاید ۸۰ – ۷۰ درصد اعتماد عمومی و مشارکت سیاسی وجود داشت که در حال حاضر این آمار به زیر ۲۰ درصد رسیده است و این دلیل ناکارآمدی نظام حاکم در آمریکا برای حل مشکلات مردم و رقابتهایی است که دارند و نفوذ پول در سیستم سیاسی باعث فساد سیاستمداران میشود. اینها دلایل عدم علاقه مردم برای شرکت در انتخابات و ناامید شدن مردم از نظام حاکم بر جامعه آمریکا است.
صاحبنظران سـیاسی مشارکت سیاسی را یکی از شاخصههای جـامعه دمـوکراتیک مطرح میکنند، هـر جـامعهای که ادعای دموکراتیک بودن را داشته بـاشد، امـا نتواند مشارکت مردم را در اعمال حاکمیت از طریق نهادهای مدنی و تشکلهای سیاسی فراهم کـند، ادعـای دمکراتیک بودن و حاکمیت مردم حرف بیمعنایی خواهد بود. در حقیقت یـکی از مـؤلفههای تعیینکننده جامعه مدنی، وجـود آزادیهای فردی و فراهم بودن زمینه برای شهروندان جهت مشارکت در سیاست و امور حکومتی و همچنین شـرکت در تـشکلهای حزبی و صنفی برای تحقق خـواستههای سـیاسی، اجـتماعی و اقتصادی است. درواقع مـشارکت سیاسی نوعی تظاهر عـلنی مـردم برای تعیین سرنوشت جمعی خود است.
اما در هر حال نکته مهم موضوع «مشارکت سیاسی» این است که مشارکت سیاسی باید آگاهانه، خودجوش، سازمانیافته، آزادانه و مبتنی بـر عـلایق فردی، گروهی و صنفی باشد. مشارکت سیاسی با اینگونه ویژگیها در جامعهشناسی سیاسی بهعنوان مشارکت سیاسی مطلوب در دموکراسی و مردمسالاری تعبیر میشود. در حقیقت مشارکت سیاسی مطلوب باید به دور از جنبههای دسـتوری و تـجویزی باشد.
/انتهای پیام/