گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «زارا جموئل» [۱] یک فعال جنبش کارگری در آمریکا است وی در مطلبی که وب سایت آمریکایی «Truthout» آن را منتشر کرده است به این مسئله میپردازد که با وجود لغو برده داری در آمریکا، این کشور همچنان شاهد انقیاد سیاهان در بخشهای مختلف به ویژه در بخش اقتصادی است. به گفته وی سیاهان و رنگین پوستان در این کشور حقوق کمی نسبت به همتایان سفید پوست خود میگیرند. وی چاره کار را اتحادیههای کارگری سیاهان در بخش دولتی میداند. به گفته وی این اتحادیه گرایی سیاه پوستان در بخش دولتی بهترین مقاومت را در برابر رشد ناسیونالیسم سفید پوست افراطی در جامعه آمریکا ارائه میدد.
شرکتها علیه سیاهان
اقتصاد آمریکا، نیروی کار سیاهپوستان را در پایینترین سطح خود نگه داشته است، زیرا وقتی روسا برده داری را پذیرفتند، کارگران نیز به پایینترین دستمزدها میرسند. در حالی که مشهودترین سربازان ناسیونالیسم سفیدپوست، سازمانهای تروریستی و سیاستمداران هستند، تلاش برای خلوص نژادی توسط «سیرز» [۲]، «جنرال موتورز» [۳]، «داو کمیکال» [۴]، «اکسون موبیل» [۵]، «بانک چیس» [۶] و سایر به اصطلاح کارآفرینان ممکن شده است. خیرین شرکتی به سازمانهای افراطی مانند «بنیاد هریتیج» [۷] و گروه «آمریکاییها برای رفاه» [۸] کمک مالی میکنند. «کنفدراسیون قدیمی» [۹] از طریق سیستم «آپارتاید سفیدپوستان» به دنبال سود بود «کنفدراسیون جدید» از راههای مختلف به همان شیوه حرکت میکند.
اتحادیه گرایی سیاهان در بخش دولتی بهترین مقاومت را در برابر رشد ناسیونالیسم سفیدپوست ارائه میدهد
موسسه یانکی فعالیت «بنیاد هریتج» در «کانکتیکات» [۱۰] مستقر است. با وجودی که آنها خود را به عنوان کارشناسان اقتصادی بی طرف تبلیغ میکنند، اما به نظر میرسد که به نوعی تخصص آنها همیشه به نفع نخبگان و در خدمت آنها بوده است. برنامه سیاسی افراطی آنها در پشت زبان پر زرق و برق «انصاف برای مالیات دهندگان... و جادهای باز به سوی فرصت» پنهان شده است. این که کدام مالیات دهندگان بیشترین فرصتها را دارند شما را شگفت زده نمیکند. همه این برنامهها به نفع ثروتمندان و به ضرر کارگران فقیر است. خانوادههای کارگری در «هارتفورد» [۱۱]، «کانکتیکات»، درصد بیشتری از مالیات بر درآمد خود را نسبت به ثروتمندترین افراد در «گرینویچ» [۱۲] پرداخت میکنند.
کاهش مالیات برای ثروتمندان به معنای ثروت بیشتر برای حامیان ثروتمند موسسه یانکی «هریتج» است. قانونگذارانی که با نخبگان سازش کرده اند، درآمد دولت را کاهش میدهند و بازارهای خصوصی را گسترش میدهند که جایگزین خدمات عمومی میشود. یا همانطور که موسسه یانکی میگوید، «راه حلهای دولتی محدود» را ارائه دهید. ماموریت آنها تخریب بخش دولتی است و هدف آنها دیکتاتوری شرکتی است.
خط مشی موسسه «هریتچ» در بازار بازتاب بسیاری از دموکراتهای شرکتی است. دو حزب تجاری ما بیشتر بر اساس طبقه خط کشی شده اند. همین طور، حامیان ثروتمند که برای انتخاب دموکراتها و جمهوری خواهان تلاش میکنند وفادار به سرمایه هستند. با امتیازات استثنایی، بی خبری استثنایی حاصل میشود، اما به نظر میرسد که برخی، مانند فرماندار «کانکتیکات»، واقعا به مزایای ریاضت اعتقاد دارند. «دموکراتهای سگ آبی» [۱۳] متولد شده در خانواده سلطنتی ایالات متحده، اجازه میدهند خصوصی سازی رفاه عمومی را از بین ببرد.
مشکلی به نام دموکراسی
لابی گران شرکتی که به دنبال کاهش خدمات دولتی هستند، خود را با یک مشکل مواجه میبینند: دموکراسی. سوال این است که چگونه میتوان ارائه یک سرویس و خدمات را قطع کرد در حالی که مردمی که از آن سود میبرند میتوانند رای دهند.
تلاش برای خالص سازی نژادی در آمریکا از سوی شرکتهای کارآفرین بزرگ مثل «جنرال موتورز» یا «اکسون موبیل» انجام میشود
«ریاضت» نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر ایدئولوژیک نیز حاکم است. هدف این است که مردم رای دهنده را در مقابل بخش دولتی قرار دهند. ظاهراً کنفدراسیونهای جدید بهتر از اکثر دموکراتها در مورد همبستگی بین بودجه و عملکرد میدانند. بودجه کمتر باعث میشود خدمات عمومی اثربخشی کمتری داشته باشند و این دقیقا همان نکته است. ریاضت آتش را شعله ور میکند و کپسولهای آتش نشانی بنزینی مانند «تامین مالی مبتنی بر شایستگی» بقیه کارها را انجام میدهند. علیرغم آنچه آتش افروزان میگویند، کاهش بودجه در موسسات دولتی برای موفقیت آنها نیست. بعد از سالها سوختن، مردم میپرسند: فایده یک بخش خدمات رسانی دولتی که به مردم خدمت ارائه نمیکند چیست؟ و بعد رای میدهند.
این راه سرمایه سفید در اطراف دموکراسی است. شرکتهایی که لباس سیاستمداران را به تن میکنند از ثروت و قدرت بی سابقه خود استفاده میکنند تا واقعیت را با دروغ خود مطابقت دهند. آنچه در پی آن میآید از دست دادن حمایت عمومی از نهادهای دولتی است. حکومتداری سرمایهداری سفید که ماهرانه اجرا شده است، اراده مردم را تضعیف میکند و آن را به سمت افراط گرایی راست منحرف میکند. خرابکاری اقتصادی نخبگان فراتر از این است. این حمله به قدرت سیاسی اکثریت، به ویژه قدرت سیاسی سیاه پوستان است. افول بخش دولتی یکی از مؤثرترین ابزارهای عدالت نژادی و اقتصادی در این کشور را تضعیف میکند: «اتحادیههای بخش دولتی.»
قدرت کار سیاهان بخش دولتی
جنبشهای ایالات متحده برای دموکراسی چند نژادی از نظر تاریخی دارای رهبری سیاه پوست هستند. اسقف «ویلیام جی باربر» [۱۴] سازمانی به نام «کمپین مردم فقیر» را با هدف «بازسازی سوم» [۱۵]را رهبری میکند. استراتژی آنها با سازماندهی سیاه پوستان فقیر و سفیدپوستان فقیر برای به دست آوردن حقوق دموکراتیک آغاز میشود. این یک استراتژی است که منجر به پیروزیهایی مانند اصلاحیه ۱۳، ۱۴ و ۱۵ قانون اساسی آمریکا شده است، و آنها فقط دست گرمی بودند. مانند هر ارتش دیگری، جبهه متحد ما دارای نیروهای مبارز اولیه است که در نقطه تولید استخدام میشوند. در جنگ علیه کنفدراسیون جدید، طرف ما به هرج و مرج کنترل شدهای متکی است که از طریق نخبگان برتر اعمال میشود.
افراد فقیر، طبقه کارگر و طبقه متوسط از هر نژادی اتحاد استراتژیک را تشکیل میدهند که میتواند جبهه متحد را تا دورتر پیش ببرد. فرآیند ایجاد دموکراسی چند نژادی، مبارزه طبقاتی به رهبری سیاه پوستان است. متوسط درآمد سیاه پوستان در «کانکتیکات» ۵۰ درصد کمتر از متوسط درآمد سفیدپوستان است. این شکاف برای کارگران دولتی به ۵.۴ درصد کاهش مییابد. طبق گزارشی از «استیون سی پیتس» [۱۶]، کارمندان دولتی سیاهپوست و رنگین پوست «احتمالاً در یک سوم بالای درآمد قرار دارند و این امر به آنها امکان میدهد تا جوامع باثبات سیاهپوست و لاتین تبار را تقویت کنند». تراکم بیشتر اتحادیههای بخش دولتی یک عامل است، اما ارتقای نژادی و اقتصادی در بخش دولتی نتیجه دعواهای موفق تاریخی است.
آژانسهای بخش دولتی در آمریکا بزرگترین کارفرمایان کارگران سیاه پوست هستند. اگر نیروی کار سیاه پوستان پایه اساسی نظام سرمایه داری آمریکا بوده است، پیشتاز سرنگونی آن نیز باید میباشد
آژانسهای بخش دولتی در آمریکا بزرگترین کارفرمایان کارگران سیاه پوست هستند. نیروی کار سیاه پوست وقتی سازمان دهی میشود، منجر به این میشود که کارگران سیاه پوست با این سازماندهدی، مبارزات خود را در محیط کار پیش ببرند و استانداردهای بالاتر و تمام مزایای طبقه کارگر را به دست آورند. گزارش «پیتز» درباره برابری در میان کارگران ایالت کانکتیکات، نتیجه گیری میکند که اتحادیههای بخش دولتی «موثرترین سازمانهایی هستند که برای برابری نژادی و جنسیتی در محیط کار و جامعه بزرگتر تلاش میکنند.» کارگران سازمان یافته سیاهپوست در «بازسازی دوم»، از جمله جنبش حقوق مدنی در دهههای ۵۰ و ۶۰ نقش مهمی داشتند. بیش از ۴۰۰۰۰ عضو اتحادیه در سراسر صنایع برای راهپیمایی ۱۹۶۳ در واشنگتن برای مشاغل و آزادی بسیج شدند.
علیرغم مشکل اتحادیههای ایالات متحده در مورد رهبری سفیدپوستان و سابقه تبعیض، برخی از آنها از مبارزات حقوق مدنی سیاهپوستان حمایت کردند و حتی منابع قابل توجهی را در اختیارشان گذاشتند. اتحادیههایی که درگیر مبارزه عدالت نژادی ستیزه جویانه بودند، از تاکتیکهای اقدام مستقیم غیرخشونت آمیز استفاده کردند. کارگران از قدرت جمعی خود در نقطه تولید در جهت خواستههای عدالت نژادی استفاده کردند. در سال ۱۹۶۹، دستیاران پرستاران در یک بیمارستان مراقبتهای حاد در «چارلستون» در «کارولینای جنوبی»، اتحادیه کارکنان دارو، بیمارستان و مراقبتهای بهداشتی را سازماندهی کردند. در آن زمان به دستیاران پرستاری معتبر «دستیاران پرستار» میگفتند و مانند امروز، بیشتر زنان سیاه پوست و رنگین پوست جزو این دسته بودند که دستمزد پایینی به آنها پرداخت میشد.
رئیس بیمارستان از به رسمیت شناختن اتحادیه آنها خودداری کرد و چند فعال را اخراج کرد. اگر کارگران میخواستند برنده شوند، زمان تشدید آن فرا رسیده بود. پس از رای به اعتصاب، آنها از کار کناره گیری کردند و کل جامعه خود را تحریک کردند. دانش آموزان دبیرستانی به اعتصاب پیوستند و حتی در کنار کارگران در نافرمانی مدنی شرکت کردند. در قلب کنفدراسیون قدیمی، این کارگران برای عدالت نژادی و اقتصادی مبارزه میکردند. آنها دستمزدهای پایین را به آپارتاید سفیدپوستان جنوبی مرتبط کردند، و مبارزه خود را به عنوان بخشی از مبارزه آزادی سیاه پوستان گستردهتر درک کردند. پس از ماهها حضور در صف، گلو درد ناشی از شعار «قدرت روح!» و «من کسی هستم!» رئیس با افزایش حقوق، استخدام مجدد کارگران اخراج شده به ناحق و یک فرآیند رسمی شکایت موافقت کرد. «کورتا اسکات کینگ» [۱۷] همسر «مارتین لوتر کینگ» هنگام سخنرانی در یک نشست اعتصابی، کارگران سازمان یافته زنان سیاه پوست را «اتحادیه مورد علاقه من» خواند.
تمامی بزرگترین پیشرفتهای اقتصادی در آمریکا به کارگران سیاهپوست سازمان یافته مربوط میشود که مبارزات چند نژادی را برای مطالبات خیر مشترک رهبری میکنند. ایجاد سازمانهای کارگری به رهبری سیاهان یک ضرورت اولیه برای برنامه «بازسازی سوم» است، و حمله به نیروی کار سازمان یافته سیاهان در مرکز استراتژی کنفدراسیون جدید قرار دارد. استثمار فوقالعاده کار سیاهپوستان از طریق انقیاد سیاهپوستان انجام میشود که بدون آن سود نخبگان از بین میرود. ظلم و ستم استثمار را عمیقتر میکند و ارزش نیروی کار را نسبت به استانداردهای به شدت کاهش یافته بی ارزش میکند. اگر نیروی کار سیاه پوستان پایه اساسی نظام سرمایه داری آمریکا بوده است، پیشتاز سرنگونی آن نیز باید میباشد.
برده داری جنوب زمانی پایان یافت که جنگ لغو برده داری را به تنها گزینه شمالی تبدیل کرد. «آبراهام لینکلن» [۱۸] رئیس جمهور وقت آمریکا تنها پس از اینکه دهها هزار کارگر سیاه پوست خود را آزاد کرده و مزارع را تعطیل کردند، اعلامیه آزادی را صادر کرد. بحران تغییر ایجاد میکند. تغییر عظیم بحران عظیمی را میطلبد. جنگ شرایطی را برای دشمن ایجاد میکند که برآورده کردن خواستههای ما بهتر از ادامه بحران به نظر میرسد. ما تنها یک چیز داریم که قادر به حفظ یک بحران در مقیاس چشم اندازمان است. این قدرتمندترین سلاح ما است و بعید است که بدون آن بتوانیم توسعه بخش دولتی را به دست آوریم.
استفاده از سلاح اعتبصاب و رای
برخی از سازمان دهندگان اتحادیه بخش دولتی حداقل دو مسیر را برای تعمیم سلاح اعتصاب میبینند. یکی ایجاد ائتلافهای اتحادیههای بخش دولتی در مقیاس ملی برای به راه انداختن کمپینهای هماهنگ با مطالبه حق قانونی اعتصاب است. مورد دیگر بر ایجاد وحدت داخلی اتحادیههای بخش دولتی و تاکید بر حمایت جامعه تمرکز دارد. بخش «آموزش» به عنوان یکی از با تجربهترین اعتصاب کنندگان میتواند رهبری ارزشمندی را در این زمینه ارائه دهد.
در آمریکا «ریاضت» نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر ایدئولوژیک نیز حاکم است. هدف این است که مردم رای دهنده را در مقابل بخش دولتی قرار دهند
از آنجایی که عقب ماندگی اکثر اتحادیههای بخش دولتی شامل مخالفت با مبارزه طبقاتی است، هر کمپین اعتصاب عمومی به رهبری مترقی مبارز نیاز دارد. شکست دادن جناح راست در انتخابات اولویت کمتری ندارد، اما هیچ چیز مانند توانایی تعطیل کردن تولید، زمین را به نفع ما تغییر نمیدهد. «بازسازی سوم» به درسهای دو مورد قبلی بستگی دارد. این تلاشها به ما بینشی برای مبارزه و رهبری بهتر در مقیاس فدرال میدهد. جبهه متحد گسترده ما متشکل از همه کسانی است که در سمت مقابل کنفدراسیون جدید قرار دارند، اما بدون رهبری مبارز، از نظر تاریخی، پیشرفت موقتی است. رای در دست کارگران سازمان یافته و مردم فقیر سلاح قدرتمندی برای پیشرفت است. مبارزه طبقاتی انتخاباتی، پیشروترین دوره سیاسی این کشور را به دنبال داشت، زمانی که کارگران سیاه پوست نظام برده داری را سرنگون کردند و قدرت قاطعی را در جنوب اعمال کردند. در سال ۱۸۷۰ و در سال ۲۰۲۳، گسترش دسترسی به رای، قدرت سیاسی اکثریت را افزایش میدهد، که حرکت رو به جلو را تعمیم میدهد. حق رای ما یک امتیاز است، نه یک تضمین. دفاع از پیشرفت ما را در نبردی مداوم قرار میدهد. هر حقی را ما به عنوان یک تقاضا شروع کرده ایم. در سال ۲۰۱۱، دیوان عالی قانون حقوق رای را تشدید کرد. برای ایجاد تعادل در میدان نبرد، مجموعهای رو به رشد از نیروهای مترقی به حمله پرداخته اند. مبارزه ادامه دارد دشمن ما هرگز ذرهای کوتاه نخواهد آمد مگر اینکه چاره دیگری بیندیشد.
[۱]. Zara Jemuel
[۲]. Sears
[۳]. General Motors
[۴]. Dow Chemical
[۵]. ExxonMobil
[۶]. Chase Bank
[۷]. Heritage Foundation
[۸]. Americans for Prosperity
[۹]. old Confederacy: کنایه از دوران اولیه تاسیس آمریکا و ائتلاف ۱۱ ایالت جنوبی دارد که برده داری هنوز در آمریکا رواج داشت و ملغی نشده بود.
[۱۰]. Connecticut
[۱۱]. Hartford
[۱۲]. Greenwich
[۱۳]. Blue dog democrat: دموکرات سگ آبی یکی از اعضای کنگره است که در رأی گیری و فلسفه سیاسی خود نسبت به سایر دموکراتها در مجلس نمایندگان و مجلس سنا محافظهکارتر است.
[۱۴]. William J. Barber
[۱۵]. Third Reconstruction: سومین دوره مبارزه برای حقوق مدنی سیاهان
[۱۶]. Steven C. Pitts
[۱۷]. Coretta Scott King
[۱۸]. Abraham Lincoln
/انتهای پیام/