گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مسئله فلسطین در حکم یکی از معادلات چند مجهولی و پیچیده دوران معاصر است که به نوعی همه قدرتهای جهانی و منطقهای در حال ایفای نقش در آن هستند. فهم بحران فلسطین در این وضعیت پیچیده جهانی یکی از چهارچوبهای مطالعاتی است که تلاش داریم در این بخش، ضمن گفتگو با دکتر سید جواد میری استاد جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برشهایی از آن را به بحث بگذاریم.
جهانیشدن، چهارچوبی برای فهم متفاوت از فلسطین
به عنوان نخستین پرسش میخواستم نظر خود را پیرامون تحولات سیاست در منطقه و جهان با توجه به عملیات طوفان الاقصی بیان کنید؟
میری: نکتهای که ابتدا باید پیرامون آن سخن بگوییم این است که نگاه تکبعدی به مسائل را لازم است کنار بگذاریم. یکی از عناصر مهم وضعیت کنونی نظم جهانی است، بدین بیان حتی در جایی که تصور میکنیم یک کشور و یا پدیدهای هیچ نسبتی با منطقه ما ندارد، اما باز میتوان رد پاهای آن را مطالعه کرد. دلیل این موضوع آن است که بازیگران به دلایل پیچیدگی و در هم تنیدگی نظامهای اقتصادی و سیاسی، راههای مواصلاتی و ... در هر حادثهای به شدت متکثر شدهاند. ما دیگر به ندرت میتوانیم مسائلی با یک و یا دو بازیگر پیدا کنیم؛ لذا اتفاقی که در جایی مانند فلسطین رخ میدهد نمیتواند صرفاً بازیگران آن را محدود به حماس از یک سو و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر دانست لذا باید در فهم حوادث فلسطین برشهای وسیعتری را انتخاب کرد.
نخستین برشی که میتوان از طریق آن مسئله را بازتر کرده و در یک گستره وسیعتر به مطالعه آن بپردازیم خود منطقه مدیترانه است. شما هنگامیکه مدیترانه را ملاحظه میکنید، کشورهای بیشماری را در آن درگیر میبینید و هر اتفاقی که در منطقه رخ دهد، این حوزه گسترده را درگیر خواهد کرد. خود این بازیگران عقبهای نیز در کشورهای دیگر دارند. برای مثال فلسطینیهایی که بیش از چند دهه در لبنان، اردن، امارات و دیگر کشورهای دنیا ساکن هستند، این رخدادها آنها را نیز درگیر میکند. وقتی آنها درگیر شوند در جامعهای که ساکن آن هستند نیز مسئله وارد میشود. از طرف دیگر هنگامیکه پیرامون رژیم صهیونیستی سخن میگویم، جمعیت رژیم صهیونیستی یک جمعیت جهانوطن است، به این معنا که عمده ساکنین فعلی رژیم صهیونیستی یا از اروپا آمدهاند، یا از آمریکا و یا حتی برخی نیز از ایران رفتهاند؛ لذا به نوعی از کل جهان در رژیم صهیونیستی جمع شدهاند و این کشور جعلی را شکل دادهاند. هرکدام از این اقشار و گروهها با خود به نوعی خوانشهای محلی را نیز آورده و تضاربها و درگیریهای محلی نیز حضور دارد. این جمعیت جهانوطن ارتباطات گسترده با دیگر کشورهای دنیا دارند، لذا چنین وضعیتی تحلیل را پیچیدهتر میکند.
اتفاق قابل تأمل دیگر رخدادهایی است که از سال ۲۰۲۰ در صحنه جهانی به وجود آمده و یکی از آنها مسئله قفقاز جنوبی و دیگری درگیری تمام عیار روسیه در اوکراین است. بسیاری از کسانی که حمله طوفان القصی را تحلیل کردهاند، نخستین مسئلهای که به آن پرداختهاند نقش ایران در عملیات مذکور بوده است. ولی نکته جالب توجهتر که من در بیان برخی از کارشناسان روسی و آلمانی مطالعه میکردم پیرامون نقش روسیه در این عملیات بود. طبیعتاً سؤال پیش میآید که روسیه در این منطقه چه هدفی را دنبال میکند؟ خصوصاً آنکه خود روسیه یک جمعیت مهم و اثرگذار یهودی داشته و در رژیم صهیونیستی فعلی نیز نزدیک به یکمیلیون نفر از یهودیان از روسیه به این منطقه مهاجرت کردهاند. از اوکراین نیز تعداد زیادی به این منطقه مهاجرت کردهاند لذا شاهد تقابل اوکراین و روسیه در رژیم صهیونیستی نیز هستیم.
در این نه ماه اخیر نمایندگان تراز اول حماس چندین جلسه ویژه با پوتین داشتهاند، برخی معتقدند این گلایدرهایی که با آنها حماس توانست دیوار هشت متری مرزی را جا بگذارد ساخت روسیه بودند. هشت متر دیوار را در طول هفتصد کیلومتر تصور کنید، حماس که هواپیما ندارد تا از این دیوار رد شود، نیروهای حماس در یک عملیات غافل گیر کننده با گلایدر از این دیوار رد شدند، در عمده تحلیلها من مطالعه میکردم که گلایدرهای مذکور متعلق به روسیه بودهاند. اما چرا روسیه آنقدر در خصوص رژیم صهیونیستی حساسیت نشان داده و مداخله کرده است؟
به صورت سنتی روسها اگر حامی تمام قد رژیم صهیونیستی نبودهاند، ضد آن نیز نبودهاند، تعاملات دیپلماتیک، اقتصادی و حتی اطلاعاتی میان آنها همیشه برقرار بوده است؛ لذا تغییر موضع روسیه جای سؤال جدی دارد.
یکی از روایتها در خصوص این تغییر موضع آن است که در جنگ اوکراین به دلیل نزدیکی ایران به روسیه و کمکهای ادعایی ایران به روسیه، شایعهای عمدتاً توسط رژیم صهیونیستی مطرح شد که ایران همان کاری را که در سوریه با کمک روسیه انجام داد، این بار به صورت عکس در اوکراین قصد انجام آن را دارد. بهعبارتدیگر در سوریه ایران به صورت مستشاری واردشده بود، اما بعد روسها را نیز وارد کرد تا توازن منطقه حفظ شود، اکنون در اوکراین روسیه واردشده و ایران قصد دارد با کمک روسیه در اوکراین پایگاه نظامی تأسیس کند. چنین شایعهای در سطح بینالملل توسط رژیم صهیونیستی طرح شد لذا در فضای اوکراین یک تنش با ایران به وجود آمد. رژیم صهیونیستی چنین تصویر میکرد که ایران با ورود به اوکراین قصد دارد تا اروپا را نیز تحتفشار قرار دهد. در مرحله بعد تبادلات نظامی و امنیتی ایران و روسیه و اعطای تسلیحات تهاجمی روسیه به ایران یعنی هواپیمای سوخو ۳۵ مطرح شد تا اینگونه توازن قدرت در منطقه میان رژیم صهیونیستی و ایران دگرگون شود.
رژیم صهیونیستی به دنبال پاسخ به این تلاشها علاوه بر شایعهسازی برای تحتفشار قرار دادن ایران، در بنادری مانند اودسا در حوزه بنادر مشرف به دریای سیاه که یک توده یا گروه جمعیتی یهودی زندگی میکند نفوذ کرده و مداخله کردند. این ادراک را شما در شبکههای روسی مشاهده میکنید که گویا رژیم صهیونیستی تلاش دارد تا با تجهیز مردم این منطقه با بهانه عدم نفوذ ایران به روسیه فشار بیاورد لذا معتقدند رژیم صهیونیستی در این منطقه علیه روسیه وارد عمل شده و بارها اخطار به رژیم صهیونیستی داده شد. روسیه بارها این موضوع را متذکر شد که در این منطقه نمیتوانید شعبه دوم رژیم صهیونیستی را تأسیس کنید. در ماجرای جنگ اخیر روسیه با اوکراین شاهد این هستیم که تمامیت ارضی اوکراین مورد حجمه قرار گرفته است، در چنین وضعیتی ظن فروپاشی اوکراین وجود دارد، لذا این تصویر در میان برخی از مقامات رژیم صهیونیستیی شکل گرفت که در صورت فروپاشی اوکراین، بخشهایی از آن که روس زبان هستند به روسیه تعلقگرفته، بخشهایی به لهستان و قسمتی نیز که مشرف به دریای سیاه بوده و عقبه یهودی نیز دارد به رژیم صهیونیستی تعلق خواهد گرفت و به نوعی شعبه دوم رژیم صهیونیستی تشکیل خواهد شد، لذا برای این موضوع برنامهریزی کردند. روسیه اخطارهای سیاسی شدیدی داده بود، اما از آنجا که رژیم صهیونیستی به این اخطارها توجه نکردند به نظر میرسد مرحله عملیات نظامی علیه رژیم صهیونیستی را در این چند ماهه فعال کردند.
غرب آسیا و تکثر در بازیگران جهانی
شما ورود روسیه به منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این ورود برگرفته از یک نقشه گستردهتر است؟
میری: بله روسها یک طرح جهانی گسترده را در سر میپرورانند. ورود روسها به شرق آسیا صرفاً در رژیم صهیونیستی نیز نیست. در چند سال گذشته روسیه علیرغم ارتباطات گرمی که با ایران داشت، با عربستان نیز رابطه خوبی برقرار کرده و سرمایهگذاریهای زیادی در قطر، امارات و عمان انجام دارد، در سوریه و عراق نیز به صورت سنتی حضور داشت، اما تلاش شد تا روابط و مداخلات گستردهتری داشته باشد. این نشان میدهد روسیه برنامه بلندمدتتری را برای مقابله با آمریکا و اروپا در جهان دارد. البته این برنامهریزیها صرفاً یک طرفه نیست، برای مثال اروپا و مشخصاً فرانسه به همراه رژیم صهیونیستی در منطقه قفقاز جنوبی نفوذ کرده و تلاش کردند تا روسیه را از این منطقه بیرون کنند. این توازن و تبادلات را باید در یک منظومه کامل مطالعه کنید لذا اتفاقات تنها میان فلسطین و رژیم صهیونیستی نیست، حتی صرفاً بحث ایران نیز مطرح نیست، بلکه بازیگران منطقه بسیار متنوعتر شدهاند.
در خصوص ورود روسیه و نسبت آن با کشور ما نیز به نظر من این ورود تا حدی به نفع ماست، ورود روسیه به این معادلات توانسته است هزینه ایران را سرشکن کرده و توازن را در منطقه برقرار کند
پس از نظر شما در این عملیات أخیر جایگاه روسیه بیشتر از سایر کشورهای منطقه بود؟ این ورود به نسبتی با منافع ما در منطقه خواهد داشت؟
میری: من نمیخواهم بگویم جایگاه روسیه جدیتر از ایران و گروههای جهادی است، در مرحله اول صرفاً خواستم بگویم که حوادث منطقه را باید در چهارچوبهای کلانتر و با بازیگران متعدد فهم کرد. در خصوص ورود روسیه و نسبت آن با کشور ما نیز به نظر من این ورود تا حدی به نفع ماست، ورود روسیه به این معادلات توانسته است هزینه ایران را سرشکن کرده و توازن را در منطقه برقرار کند. آمریکا در این عملیات اخیر گویا محافظهکارانهتر وارد شده است، رژیم صهیونیستی مظلومنمایی گستردهای انجام داد و تلاش داشت تا بگوید طوفان الاقصی یازده سپتامبر رژیم صهیونیستی بوده و مقصر اصلی نیز ایران است پس آمریکا باید به نفع رژیم صهیونیستی وارد یک جنگ منطقهای شود، اما آمریکاییها بهطور صریح گفتند که شواهد کافی برای مداخله ایران نداریم و طرح رژیم صهیونیستی را کنار گذاشت. این نشان میدهد هزینهها در این حوزه برای ایران سبکتر شده و به نظر بازیگران متنوعتر شدهاند.
چند روز قبل مقام معظم رهبری بیان داشتند که اگر کسی این عملیات را متعلق به کشور دیگر بداند مردم فلسطین را نشناخته است، نسبت مباحث شما با این سخن چیست؟
میری: این سخن در سر جای خود کاملاً درست است، ایشان عظمت و بزرگی این ملت را متذکر شدهاند، من نیز این عملیات را برآمده کشور ثالث نمیدانم، من نمیخواهم نفی کنم جایگاه جدی و اصلی نیروهای جهادی و حماس را، بلکه خواستم تذکر دهم باید در چهارچوب گستردهتری منطقه را مطالعه کرد، در این چهارچوب گستردهتر ما شاهد ورود بازیگران بیشتری به منطقه هستیم که در جناحبندیهای مختلف قرار خواهند گرفت و این آرایش تحلیل را کمی سخت میکند. سخن رهبری در برابر کسانی است که برای مقاومت هیچ جایگاهی قائل نیستند. این تعدد بازیگران صرفاً به نفع فلسطین و ایران نیز نیست، برای نمونه به باور من هند نیز تلاش دارد تا در صفبندی منطقه به نفع رژیم صهیونیستی عمل کند. این موضوع را در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.
پرسش دیگر آن است که روسیه از این جنگ چه هدفی را دنبال کرده و تا به کجا به مقاومت همراهی خواهد کرد؟
میری: بله این پرسش که بازیگر جدید چه هدفی دارد نیز پرسش مهمی است، روسها به درگیری رژیم صهیونیستی و فلسطین نگاه ایدئولوژیک ندارند، لذا به دنبال نابودی کشور جعلی رژیم صهیونیستی نیستند، در طول تاریخ روسیه به نوعی تسهیل گر مهاجرین یهود به این منطقه بودهاند، لذا روسیه منفعت محور عمل میکند.
استعمار رژیم صهیونیستی و منفعتطلبی آمریکا در خاورمیانه
با توجه به آرایش قدرتها شما آینده نزدیک رژیم صهیونیستی، فلسطین و عملیات مذکور را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا عملیات طوفان الاقصی میتواند منجر به نابودی و فروپاشی درونی رژیم صهیونیستی شود؟
میری: این اتفاقها منجر به نابودی رژیم صهیونیستی نمیشود. الآن برخی میگویند رژیم صهیونیستی تا چند روز دیگر سقوط خواهد کرد، به نظر من با این عملیات در حال حاضر این هدف محقق نخواهد شد. از طرف دیگر این رخدادها به نظر من باطل کنند ایدههایی است که معتقدند آمریکا را رژیم صهیونیستی اداره میکند. این دو کشور روابط نزدیکی با یکدیگر دارند، اما به باور من آمریکا از رژیم صهیونیستی منافع خود را طلب میکند.
وارد دوران عصر جدید هم که میشویم مقوله استعمار وجود دارد. پروسه استعمارزدایی به معنای سیاسی در همه دنیا تکمیلشده است، استعمار به صورت فیزیکی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد مگر در رژیم صهیونیستی که یک طبقه حاکم اروپایی، ولی با دیانت یهودی قدرت را قبضه کرده و مردمان بومی این سرزمین را محکومان خود قرار داده و تا جایی که توانستهاند با فشار و ظلم آنها را بیرون راندهاند
آمریکاییها در این وضعیت به دنبال حفظ منافع خود در خاورمیانه با کمک رژیم صهیونیستی هستند. رژیم صهیونیستی به نوعی اسب تروای آمریکا در منطقه است. اگر بخواهیم با رویکرد تاریخی نیز به مسئله نگاه کنیم، این تنها آمریکا نیست که علاقه به حفظ این اسب تروا داشته است. از زمان جنگهای صلیبی اگر نگاه کنید هر قدرتی در اروپا تا توانسته است خود را تقویت کند، تلاش کرده تا در این منطقه جای پایی داشته باشد. حالا یک دلیل آن میتواند أمر دینی و تقدس اورشلیم برای آنها باشد، اما دلیل دیگر آن به نوعی حفظ توازن منطقه با قدرتهای بزرگ مسلمان بوده است.
وارد دوران عصر جدید هم که میشویم مقوله استعمار وجود دارد. پروسه استعمارزدایی به معنای سیاسی در همه دنیا تکمیلشده است، استعمار به صورت فیزیکی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد مگر در رژیم صهیونیستی که یک طبقه حاکم اروپایی، ولی با دیانت یهودی قدرت را قبضه کرده و مردمان بومی این سرزمین را محکومان خود قرار داده و تا جایی که توانستهاند با فشار و ظلم آنها را بیرون راندهاند.
نکتهای که میخواهم اضافه کنم این است کسانی که در خصوص این مناقشه سخن میگویند هرگاه جنگ از سوی حماس شدت میگیرد به سرعت با زبان اخلاق وارد میشوند. من نمیگویم کشتن آدمها خوب است، اما چرا ما همهجا با منطق ناسیونالیسم مسائل را تحلیل میکنیم، به فلسطین که میرسیم منطق تحلیل ما میشود اخلاق؟ فلسطینیها مسلمان و رژیم صهیونیستییها یهود، اما همه ماجرا در این مسئله خلاصه نمیشود، به باور من منطق فلسطین در این نبردها منطق ناسیونالیسم است، آنها معتقدند از سال ۱۹۴۸ این شهرکتهای یهودی را وقتی نگاه میکنید، در گوشه و کنار فلسطین پراکنده بودند، اما امروزه تقریباً همه فلسطین را اشغال کردهاند، بومیان این منطقه در حاشیه رفتهاند. منطقه ناسیونالیسم مگر چیست؟ خون و خاک است. اکنون مسئله بر سر خاک است، اما آیا حالا میتوانند خاک فلسطین را بگیرند و خود را احیا کنند؟ به نظر من در وضعیت کنونی مقداری بعید است.
طوفان الاقصی و صلحی که بر باد رفت
پرسش دیگری که طرح میشود آن است که طوفان لاقصی چرا اکنون و آن هم به نحو پیشدستانه رخ داد؟ برخی بر این باور بودند که اگر طوفان الاقصی نبود ایده فلسطین به صورت کلی از بین میرفت، نظر شما در این خصوص چیست؟
میری: به نظر من دو اتفاق بسیار مهم یکی از درون و یکی از بیرون زمینه را برای عملیات حماس فراهم کرده است. نخست برآمدن دولت دست راستی و مشخصاً نتانیاهو در رژیم صهیونیستی است که به جای ایجاد اتحاد در رژیم صهیونیستی، منجر به انشقاق شدیدی در میان مسئولان و جامعه مدنی رژیم صهیونیستی شد. این انشقاق تا به جایی بود که اعتراضات مردمی دنبالهدار و بی سابقهای را در رژیم صهیونیستی دیدیم، بهگونهای که فرزند نتانیاهو رسماً اعلام کرد که آمریکاییها و ایران با کمک هم میخواهند نخستوزیری پدر من را از او سلب کنند. هنگامیکه شخصی در این سطح چنین سخن بگوید، نشان از اختلافات بنیادین در داخل رژیم صهیونیستی دارد. این اختلافات بر عملکرد دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی نیز تأثیر داشت.
رژیم صهیونیستی تلاش داشت تا در قالب این صلح راههای تجاری بسازد که ایران را به نحو کامل حذف کند، این عملیات نشان داد حذف ایران از معادلات منطقه و همچنین حذف روسیه از معادلات جهانی ممکن نیست. اینها به دنبال آن بودند که با همکاری ژاپن، کره، هند و بعد کشورهای جنوبی خلیجفارس یک راه تجاری جدید درست کرده و ایران و روسیه را به نحو کامل دور بزنند تا از طریق این راه جدید آسیا را به اروپا متصل کنند
نکته دیگر تحرکات صلح ابراهیم در این چند سال گذشته است. تحرکات این صلح و عملکرد رژیم صهیونیستی در منطقه را باید در کنار هم قرار داده و مطالعه کرد. صلح ابراهیم به دنبال عادیسازی ارتباطات میان کشورهای اسلامی و رژیم صهیونیستی بود و گستره آن از مراکش تا خلیجفارس و عربستان را نیز در بر میگرفت، از طرف دیگر شاهد افتتاح سفارت رژیم صهیونیستی در آذربایجان و حضور آنان در کردستان عراق و ارمنستان بودیم و همچنین ترورهای اخیر در ایران فضا را به نوعی آماده کرده بود که اگر حرکتی انجام نشود گویی منطقه دست رژیم صهیونیستی افتاده و چهار دهه سرمایهگذاری مقاومت در منطقه بر باد خواهد رفت. این نشان میدهد که رژیم صهیونیستی نمیتواند بدون حضور ایران طرحی برای منطقه داشته باشد، هیچ صلحی بدون حضور ایران نمیتواند رخ دهد. رژیم صهیونیستی تلاش داشت تا در قالب این صلح راههای تجاری بسازد که ایران را به نحو کامل حذف کند، این عملیات نشان داد حذف ایران از معادلات منطقه و همچنین حذف روسیه از معادلات جهانی ممکن نیست. اینها به دنبال آن بودند که با همکاری ژاپن، کره، هند و بعد کشورهای جنوبی خلیجفارس یک راه تجاری جدید درست کرده و ایران و روسیه را به نحو کامل دور بزنند تا از طریق این راه جدید آسیا را به اروپا متصل کنند. این صحنه همان موضوعی است که هند نیز در آن به نفع رژیم صهیونیستی نقش ایفا کرد. طوفان الاقصی نشان داد که چنین موضوع قابل تحقق نیست.
ایران ناچار از گسترش محور مقاومت
پرسش آخر آن است که به باور شما ایران در منطقه چه آیندهای داشته و چه بازیگری لازم است تا انجام دهد؟
رهبری چند روز قبل از عملیات مذکور این ایده را طرح کردند که چرا نباید با حضور کشورهای منطقه ما یک حوزه مشترکالمنافعی با هم داشته باشیم؟ این ایده نشان میدهد که محور مقاومت صرفاً مقوله امنیتی و نظامی نیست، یک بعد سیاسی داشته و همچنین یک بعد اقتصادی خواهد داشت. این محور میتواند جنوب حاشیه خلیجفارس و حتی ترکیه و قفقاز را نیز دربرگیرد
میری: من ابتدا باید عرض کنم که اقدام ایران در شکلدهی به محور مقاومت أمری تحسینبرانگیز بود، برخی تا چندی پیش به محور مذکور پوزخند میزدند در حالی که اتفاقات مذکور نشان از حضور و وجود چنین محوری داشت. اما به نظر من اشکال موضوع آنجاست که شاکله اصلی محور مقاومت بر موضوع امنیت دستهجمعی تمرکز کرده است، باید این محور هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی گسترش یابد. رهبری چند روز قبل از عملیات مذکور این ایده را طرح کردند که چرا نباید با حضور کشورهای منطقه ما یک حوزه مشترکالمنافعی با هم داشته باشیم؟ این ایده نشان میدهد که محور مقاومت صرفاً مقوله امنیتی و نظامی نیست، یک بعد سیاسی داشته و همچنین یک بعد اقتصادی خواهد داشت. این محور میتواند جنوب حاشیه خلیجفارس و حتی ترکیه و قفقاز را نیز دربرگیرد.
اما جای یک پرسش به نظر باقی است. من این مطلب را ذکر کردم که در این منطقه هیچ طرح صلحی بدون لحاظ منافع ایران به سرانجام نخواهد رسید، اما آیا میتوان طرح صلحی داشت که در آن رژیم صهیونیستی وجود نداشته باشد؟ یعنی آیا این محور مقاومت میتواند در برابر آمریکا، اروپا و حتی تا حدودی چین که در درگیری ایران و رژیم صهیونیستی معادلات خود را پیش میبرد، آیا ما میتوانیم مقابل آنها ایستادگی کرده و رژیم صهیونیستی را از بین ببریم؟ توجه کنید پرسش من متعلق به اکنون است، ممکن است شما بگوید ده و یا بیشت سال دیگر فضا تغییر میکند، کما اینکه رهبری نیز در خصوص رژیم صهیونیستی گفتند که رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نمیبیند. در شرایط کنونی و با وضعیت فعلی چه پاسخی میتوان داشت؟ به نظر من بازیگران کلان جهانی به دنبال برقراری موازنه در منطقه هستند. آنها به دنبال توازن قوا بوده و از انجام سیاستهای انتحاری خودداری میکنند. بازیگران این صحنه آمریکا، چین، روسیه، اتحادیه اروپا و ... هستند. همه اینها با تمام اختلافاتی که دارند، قاعده بازی که توازن قوا است را رعایت میکنند. زمانی این قاعده بازی از بین میرود که بازیگران منطقه به مرحله صفر و یا صد برسند، یعنی آماده بشوند که وارد بازی یا مرگ و یا زندگی بشوند که من بازیگران منطقهای و جهانی را در چنین وضعیتی نمیبینم که بخواهند انتحاری داشته باشند.
/انتهای پیام/