گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در ۱۵ مهرماه امسال نیروهای حماس با برچیدن حصارهای پیرامون باریکه غزه و انهدام برجهای نظامی به پایگاههای ارتش اشغالگر صهیونیستی حمله کرده و به شهرکهای درون غلاف منطقه غزه یورش بردند و بیش از ۲۰۰ اسیر از صهیونیستها گرفتند. همین مسئله، مقدمهای برای حملات هوایی و زمینی چند روز بعد ارتش اسرائیل - با حمایت و تأیید امریکا و اروپا - شد که تاکنون به کشتار دستکم ۱۴ هزار نفر تا نیمه آذرماه و نابودی همه زیرساختها و منابع و تأسیسات غزه منجر شده است. به گفته کارلی راسل - مسئول نمایندگی سازمان یونیسف در فلسطین - بیش از پنج هزار تن از کودکان غزه در این دو ماه کشته شدند.
برخی از رسانهها و تحلیلگران این جنایات اسرائیل را نسلکشی میدانند و البته برخی رسانههای غربگرا نیز از حمله اولیه حماس با عنوان ۱۱ سپتامبری احمقانه و دادن بهانه به دست تلآویو برای اشغال غزه یاد میکنند. تأکید بایدن و نتانیاهو بر عبارت «جنگ تمدن با توحش» به چه معناست و آنها چه هدفی دارند؟
محمدپارسا نجفی - تحلیلگر مسائل بینالملل - در این زمینه گفت: «از منظر اجتماعی هدف از ایجاد رژیم صهیونیستی نه فقط تصرف زمین بلکه به بردگی کشیدن جامعه مسلمانان است و الا این رژیم برای کشتار ناگهانی و یکباره همه مردم فلسطین یا اخراج کامل آنها، ۷۵ سال فرصت داشت.»
وی تأکید کرد: «زمانی که تصاویر کارگری جوانان فلسطین زیر دست سربازان مسلح اسرائیلی در رسانهها غربی و عربی منتشر میشود از منظر شناختی همین نکته بر اذهان جامعه مسلمانان متبادر میشود و در اصل، تمدن غرب از طریق ساخت نظامی یک مستعمره، تلاش کرده است تا قدرت ادراک مردم جهان اسلام را مدیریت کند. بدین صورت، غلبه اسرائیل بر مردم فلسطین را به عنوان نماد پیروزی غرب صهیونیست بر جهان اسلام نهادینه کرده و غرب را مظهر تمدن و مبارزه علیه اشغالگری و اسلام را نماد توحش معرفی میکند. بر همین مبناست که چندین دهه است اسرائیل را در رسانهها ارتش شکستناپذیر لقب دادهاند.»
از منظر اجتماعی هدف از ایجاد رژیم صهیونیستی نه فقط تصرف زمین بلکه به بردگی کشیدن جامعه مسلمانان است و الا این رژیم برای کشتار ناگهانی و یکباره همه مردم فلسطین یا اخراج کامل آنها، ۷۵ سال فرصت داشت
اکنون این سؤال مطرح است که حقیقت چیست و آیا حماس فریب خورده است؟ نجفی در پاسخ به این سؤال گفت: «در ۱۸ سالی که صهیونیستها از باریکه غزه گریختهاند، تاکنون سالی نبوده که حملات هوایی یا توپخانهای موجب مرگ مردم غزه نشده باشد. حتی در بهار و تابستان امسال هم دو بار ارتش اسرائیل غزه را به مدت چندین روز و البته بدون هیچ بهانهای بمباران هوایی کرد و بسیاری از رهبران مقاومت اسلامی قبل از درگیری در خانههایشان کشته شدند و این سؤال مطرح بود که چرا حماس واکنش نشان نداده است؟ بنابراین برنامه اسرائیل مرحله به مرحله برای نسلکشی تدریجی ادامه داشته و هرگز نیازی به بهانه ندارد.»
این کارشناس حوزه بینالملل ادامه داد: «اگر حماس این اقدام را انجام نمیداد به دلیل شرایط متشتت و البته متشنج اجتماعی درون رژیم صهیونیستی این احتمال بسیار مطرح بود که تلآویو یک حمله پیشدستانه را به غزه انجام دهد؛ چرا که تنها بخش ضعیفی که میتوانست در آن اقدام کند سوریه و غزه بود و سوریه خطر درگیری با روسیه را داشت؛ پس غزه تنها گزینه بیدفاع محسوب میشود. در نتیجه حماس با علم به این مسئله به دنبال گزینه بازدارنده برای حفظ خود بود و تصور میکرد که با گرفتن چند صد اسیر از ارتش اسرائیل میتواند به سپری در برابر ددمنشی تلآویو دست یابد. چنانچه حزبالله لبنان هم در سال ۱۳۸۵ توانست با چنین اقدامی خود را بیمه کند.»
وی تأکید کرد: «باریکه غزه مانند یک زندان ۳۶۰ کیلومتری است و امکان ورود و خروج ندارد - مگر با مجوز صهیونیستها و زیر سرنیزه آنها - و از داشتن بندر و فرودگاه هم محروم است و آب، دارو، تجارت و سوخت آنها در اختیار رژیم صهیونیستی است و هر زمان که تلآویو بخواهد، میتواند آن را قطع کند.»
این کارشناس افزود: «تلآویو از ۷۵ سال قبل تاکنون همان روندی را علیه مردم فلسطین در پیش گرفته است که آمریکا در مدت ۳۰۰ سال علیه بومیان سرخپوست در آمریکایشمالی در پیش گرفته بود و آن هم نسلکشی و کوچاندن اجباری مرحله به مرحله است. در نتیجه، اقدام گروههای مقاومت اسلامی اعم از حماس، جهاد یا سایر گروهها برای برونرفت از مرحله مرگ تدریجی و اقدام پیشدستانه موسوم به عملیات طوفانالاقصی دقیقاً منطقی و از منظر راهبردی قابلپذیرش است.»
صهیونیسم در سراشیبی سقوط
به راستی چرا در ساعات اولیه طوفانالاقصی، صهیونیستها این چنین سراسیمه و آشفته بودند و توان مقابله را تا چند روز بعد هم نداشتند؟ حجتالاسلام دکتر سید مهدی علیزاده موسوی در همین باره گفت: «طوفانالاقصی در شرایطی انجام شد که صهیونیستها در سراشیبی سرنگونی قرار داشتند و مدتهاست که رژیم صهیونیستی درگیر بحران داخلی و مسائل امنیتی است، پس دور از انتظار نبود که از درون آسیبپذیر باشند و زمانی که با یک حمله نظامی غافلگیرانه روبه برو شدند، اینگونه فرار کرده و یا اسیر شوند.»
طوفانالاقصی در شرایطی انجام شد که صهیونیستها در سراشیبی سرنگونی قرار داشتند و مدتهاست که رژیم صهیونیستی درگیر بحران داخلی و مسائل امنیتی است، پس دور از انتظار نبود که از درون آسیبپذیر باشند و زمانی که با یک حمله نظامی غافلگیرانه روبه برو شدند، اینگونه فرار کرده و یا اسیر شوند.
وی درباره علت انجام عملیات طوفانالاقصی، تصریح کرد: «جنبش مقاومت فلسطین به این نتیجه رسید که رژیم صهیونیستی همه توانش را برای نابودی غزه به کار گرفته است و با همه مماشاتی که حماس در سالهای اخیر نشان داده تا از جنگ فراگیر پرهیز کند اما تلآویو به بمباران، ترور رهبران و محاصره همهجانبه غزه ادامه داده است. در نتیجه حماس راهی نداشت جز اینکه دست به حمله بزند.» علیزاده موسوی، ادامه داد: «اهمیت عملیات اخیر مقاومت در غزه، نه تنها شمار زیاد تلفات نظامیان رژیم صهیونیستی بلکه فروریختن هیمنه شکستناپذیری ارتش این رژیم بود.»
این کارشناس مسائل جهان اسلام پیرامون آینده روند سازش در منطقه اظهار داشت: «آن دسته از دولتهای عربی که علیرغم نظر مردم خود به دنبال عادیسازی روابط با تلآویو بودند و تصور میکردند رژیم صهیونیستی نابودشدنی نیست اکنون ضعف شدید نظامی و سیاسی اشغالگران قدس را تماشا کردند؛ در عین حال که مخالفت با روند عادیسازی روابط با اسرائیل در کشورهای اسلامی به شدت رو به افزایش است.»
وی تأکید کرد: «نه تنها در کشورهای جهان اسلام بلکه حتی در ایالات متحده هم صدای اعتراض شنیده میشود که چرا باید پول مالیاتدهندگان آن کشور به رژیم صهیونیستی داده شود.»
ضربه اقتصادی به تلآویو
یکی از پیامدهای جنگ اخیر غزه برای رژیم صهیونیستی، در مسائل اقتصادی است. در این خصوص مجید گودرزی - کارشناس مسائل اقتصادی - ظهار داشت: «پس از حمله بیسابقه رزمندگان حماس در عملیات طوفانالاقصی، صهیونیستها مجبور شدند برای جلوگیری از سقوط ارزش پول خود تا کنون ۳۵ میلیارد دلار هزینه کنند و بازار بورس رژیم صهیونیستی دچار نوسان شدید شده و حدود ۱۰ درصد از ارزش خود را در مدت تنها دو روز از دست داد.»
وی با بیان اینکه حمله اخیر حماس بیش از آنکه تبعات نظامی داشته باشد، تبعات سنگین اقتصادی و مالی برای رژیم صهیونیستی داشت، گفت: «جو روانی سنگینی بر بازارهای مالی این رژیم حاکم شد و بازگشت امنیت روانی به این رژیم ممکن است سالها زمان ببرد و از آنجایی که حملات مبارزان فلسطینی هر بار قویتر و گسترده میشود، چشمانداز سرمایهگذاری و بهبود شاخصهای اقتصادی نیز هر بار منفیتر میشود.»
این تحلیلگر ادامه داد: «مصداق دیگری از وضعیت بد اقتصادی در رژیم صهیونیستی این است که اکثر سرمایهداران صهیونیست جای خود را در سرزمینهای اشغالی به مهاجران بدون سرمایه آفریقایی میدهند.»
گودرزی تصریح کرد: «گسترش تبعیض بین آفریقایی تباران و سفیدپوستان اروپایی و آمریکایی درون رژیم صهیونیستی هم بیشتر به همین دلیل است که مهاجران صهیونیست آفریقایی کمترین آورده مالی را به همراه دارند و سرمایهداران سفیدپوست صهیونیست به خاطر گسترش ناامنی در حال خروج سرمایههای خود از فلسطین اشغالی هستند.»
آمریکا و اسرائیل یک پیکر همبسته هستند
سؤال مهم دیگر این است که چرا ایالات متحده به طور همهجانبه و همواره از رژیم صهیونیستی حمایت میکند؟ محمدپارسا نجفی - تحلیلگر مسائل بینالملل - در پاسخ به این سؤال گفت: «ایالات متحده و اسرائیل یک پیکر واحد هستند و رژیم صهیونیستی به عنوان مهمترین ایالت امریکا به مراتب از دیگر ایالات آن امپراطوری رو به زوال مهمتر است؛ چرا که تضمینکننده استمرار صدور منابع انرژی از منطقه غرب آسیا و شمال افریقا - به ویژه خلیجفارس - به جهان بر اساس دلار آمریکا است که همین مسئله موجب شده تا دلار به عنوان تنها ارز رایج جهانی به بدیلی برای طلا تبدیل شود و همواره تجارت جهانی نیازمند دلار آمریکا باشد. در نتیجه دلار بدون پشتوانه آمریکا موجب شده تا دولت واشنگتن به رایگان از جهان خرید کند.»
وی تأکید کرد: «آمریکا به وسیله قدرت دلار دست به غارت جهان میزند، در نتیجه میتواند بیحساب برای تلآویو هزینه کند و خسارت مادی و جانی و انهدام تسلیحات رژیم صهیونیستی به سرعت و رایگان برای این رژیم توسط آمریکا جبران میشود. در نتیجه تا زمانی که صدور نفت، گاز، میعانات گازی و مشتقات نفتی از خلیجفارس ادامه دارد، سلطه آمریکا بر اقتصاد جهان هم تداوم خواهد داشت.»
پس در چنین شرایطی چگونه میتوان به آزادی فلسطین امید داشت؟ این کارشناس در پاسخ تصریح کرد: «تنها راهکاری که ۱۰۰ درصد موجب نابودی آمریکا خواهد شد بستن تنگههای هرمز و باب المندب و متوقف کردن صدور انرژی از خلیجفارس به بازار جهانی و نیز متوقف کردن زنجیره تولید از مسیر باب المندب است. فقط با این اقدام است که میتوان موجب سررسید شدن اوراق قرضه خزانهداری امریکا توسط کشورهای دیگر شد چرا که با کمبود نفت و نیز افزایش شدید قیمت آن به حدود هزار دلار در هر بشکه، کشورهای مهم جهان برای نجات از ورشکستگی یا فروپاشی اقتصادی مجبور میشوند اوراق قرضهای که از امریکا خریداری کردهاند را بفروشند و در آن شرایط دلار بیارزش شده و اهرم قدرت آمریکا نیز نابود میشود.»
نه تنها در کشورهای جهان اسلام بلکه حتی در ایالات متحده هم صدای اعتراض شنیده میشود که چرا باید پول مالیاتدهندگان آن کشور به رژیم صهیونیستی داده شود
نجفی افزود: «ترس آمریکا از بستهشدن تنگه هرمز به حدی زیاد است که آنها مجبور شدهاند یک اسکادران جنگنده A۱۰ را به پایگاه الظفره در امارات اعزام کنند. ما میدانیم که این جنگنده فقط برای هدفگرفتن اهداف سطحی کوچک کارایی دارد. واشنگتن ۲ ناو هواپیمابر را نیز به منطقه غرب آسیا گسیل کرده؛ حال آنکه چنین ارتشی برای مبارزه با گروه ۴۰ هزار نفری حماس که فاقد نیروی دریایی و هوایی و زرهی است معقول و منطق نیست.»
این تحلیلگر در خصوص عملیات طوفانالاقصی نیز خاطرنشان کرد: «حماس در ۱۵ مهرماه از راهبرد شوک و ایجاد بُهت استفاده کرد، در نتیجه اسرائیل دچار یک فروریزی کامل نظامی شد. پس اول شکست اطلاعاتی سازمانهای اَمان و شاباک و دوم فروپاشی سریع و ادامهدار خطوط نظامی در ارتش اسرائیل نشان میدهد که رژیم صهیونیستی حتی یک روز هم بدون کمک آمریکا قادر به بقا نیست.»
وی اظهار داشت: «مهاجرت معکوس صهیونیستها از فلسطین اشغالی به مراتب از خسارتهای اقتصادی و تلفات نظامی برای تلآویو خطرناکتر است و جامعه اسرائیل از یک تنازع بقای داخلی میان اشکنازها، سفاردیمها و فلاشهها رنج میبرد. همه آنها از طریق دلار آمریکا و تبلیغات قدرت خیالی ارتش اسرائیل است که در کنار هم قرار گرفتهاند.»
مصداق دیگری از وضعیت بد اقتصادی در رژیم صهیونیستی این است که اکثر سرمایهداران صهیونیست جای خود را در سرزمینهای اشغالی به مهاجران بدون سرمایه آفریقایی میدهند
نجفی تأکید کرد: «در عملیات طوفانالاقصی، حماس به اراضی ۱۹۴۸ حتی وارد هم نشد و در همان منطقه غلاف غزه که در گذشته بخشی از اراضی ۱۹۶۷ بود، عملیات کرد؛ یعنی منطقهای از شهر عسقلان و اشدود در شمال و شهرکهای کیسوفیم و سدیروت در شرق نفوذ کرد؛ حال آنکه بهتر بود عملیات خود را از حفر تونل تا شهر عسقلان و اشدود شروع میکرد و نیروهای آموزشدیده خود را از مسیر تونلها به داخل تلآویو، قدس اشغالی، عکا، حیفا، نهاریا، الجلیل، ام الرشاشات، ام الفحم، ریشیون لزیون، بئر السبع، اللد و... گسیل کرده و سرانجام عملیاتهای پارتیزانی بیامان را مشابه یک جنگ داخلی در داخل اراضی ۱۹۴۸ سازماندهی میکرد.»
این تحلیلگر در پایان گفت: «در صورتی که مقاومت اسلامی گسیل نیرو به داخل اراضی ۱۹۴۸ را در پیش میگرفت و همزمان تنگه هرمز را مسدود و تنگه باب المندب را هم ناامن میکرد، به یقین پیروزی یا حتی نصرت قاطع راهبردی را به دست میآورد.»
/ انتهای پیام/