گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛علی عسکری: مسئله فلسطین طی دهههای گذشته شاید بیش از هر کشور دیگری در حوزه فرهنگ عمومی ما ورود داشته و فکر انسان ایرانی را به خود مشغول ساخته است. همیشه با بالاگرفتن تب دعوا و سر باز کردن این زخم کهنه مردم کشور ما نیز بخشی از ذهن خود را به طور ویژه به اخبار و مسائل آن معطوف میسازند. از همین رو مسئله فلسطین برای ایران به نوعی تبدیل به یک مسئله داخلی شده است. مراد از مسئله داخلی آن است که هنگام بحث از فلسطین گویی ما از مسئلهای که با آن بیگانه هستیم سخن نمیگوییم. بهعبارتدیگر ما فلسطین را از خودمان میدانیم. مردم ایران عموماً پیرامون آن موضع میگیرند و مسئلهای غریب که هیچ حسی در ما ایجاد نکند، نیست؛ بلکه موضعگیریهای ما قرین با احساساتی میشوند که برآمده از درونیات جامعه ایرانی است. این موضوع به طور ویژه در انقلاب اسلامی نیز نمایان گر بود. هنوز طنین فریادهای بزرگان انقلاب همچون شهید مطهری در خصوص مسئله فلسطین و حمایت از مظلوم در حافظه تاریخی مردم ما زنده است. همه این مسائل عاملی شده است که ما خود را با مردم فلسطین همسرنوشت بدانیم؛ یعنی پیروزی آنان را موفقیت خود و شکست آنان را شکست خود بدانیم. با این مقدمه باید گفت که شناخت فلسطین و مسائل مرتبط با آن یک امر ضروری برای انسان ایرانی خواهد بود.
فراتر از رسانهها، در جستجوی عمق پدیده
خوانش نظام خاخامی یهود از این تبعید و آوارگی آن است که سختیهای غربت کفاره گناهان بنیاسرائیل است؛ لذا با پاکشدن قوم یهود از گناهان خود، مسیح ظهور کرده و یهود را به ارض مقدسشان باز خواهد گرداند. علمای یهود نیز در طی دوره تبعید با قوانین سختگیرانهای پیرامون ازدواج و... تلاش داشتند تا با قراردادن یهودیان در اجتماعات بسته، مانع از درهم آمیختن نسل یهود با دیگر ملتها و ادیان شده و یهودیها را خالص نگه دارند.
پیرامون تصور انسان ایرانی از مسئله فلسطین میتوان به تفصیل سخن گفت، اما مسئله نوشتار فعلی این موضوع نیست. بخش زیادی از تصور انسان ایرانی پیرامون قضیه فلسطین، برگرفته از چند مؤلفه محوری برآمده از خطابههای دینی و رسانههای عمومی است. اولی فلسطین را به مسئله مقدمه سازی ظهور و نزاعی مذهبی گره زده و دومی مسئله فلسطین را به مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم پیوند داده است. اما چیزی که در افکار عمومی ما پیرامون قضیه فلسطین دارای کمبود است، شناختی عمیقتر از مسائلی است که در آنجا میگذرد. این شناخت شامل دو طرف قضیه یعنی اسرائیل و فلسطین میشود. مسائلی نظیر آنکه ماهیت این رژیم جعلی که در آنجا به وجود آمده چیست؟ نسبت آن با ایران و قدرتهای جهانی چگونه است؟ آیا ما با دولتی مذهبی و افراطی مواجه هستیم یا با دولتی سکولار و مدرن؟ آیا اسرائیل نماینده لابی جهانی یهود است و از آن مهمتر آیا لابی جهانی یهود، آمریکا را هم اداره میکند؟ زیست جهان معنایی کسانی که کشور خود را ترک کرده و به عنوان مهاجر یهودی به این سرزمین اشغالی پا میگذارند چیست؟ آیا اینها به دنبال رفاه هستند یا به واسطه باورهای مذهبی خود مهاجرت کردهاند؟ در مورد فلسطین، این ملت دارای چه گروهبندیها و جریانهای اجتماعی و تاریخی هستند؟ هویت جمعی این مردم چه نسبتی با امت اسلام و جهان عرب ایجاد کرده است؟ خود ملت فلسطین تا چه میزان احساس حضور در جهان اسلام میکنند؟ این ملت چگونه به ایران و کنشگری او در فلسطین مینگرند؟ اینها و دهها پرسش دیگر همگی مسائلی هستند که شاید کمتر مردم ما چیزی از آن میدانند. در این نوشتار تلاش داریم تا با معرفی یک بسته مطالعاتی بخشهایی از این پرسشها را پاسخ گوییم.
«متاستاز اسرائیل»؛ روایت تبعیض، ترور و تعدی
«متاستاز اسرائیل» اثری به قلم کوروش علیانی است که تلاش دارد تا در آن سنخ منازعه میان اسرائیل با فلسطین و کشورهای منطقه را مورد مداقه قرار دهد. روایتی که علیانی در طی چند سال گذشته پیرامون فلسطین ارائه داده چنین است که نباید تصور کرد مسئله جهان اسلام، فلسطین یا ایران با اسرائیل مسئلهای مذهبی یا حتی ملی است. بهعبارتدیگر این موضوع که اسرائیل دولتی یهودی است یا اینکه اسرائیل به دنبال ساخت کشوری یهودی هست نیز مسئلهای فرعی است. بلکه مسئله اصلی در برابر اسرائیل مسئله حیات و چگونگی بودن است.
علیانی، اسرائیل را در امتداد سرمایهداری جهانی به تصویر میکشد. سرمایهداری که برای بسط قدرت خود در جهان و منطقه هیچ یک از اصول و قواعد انسانی را رعایت نمیکند. در واقع اگر اسرائیل یک دولت - ملت عادی همچون دیگر کشورهای جهان میبود، لااقل نسبت به قواعد سازمان ملل و یا به قطعنامههای آن پایبندی لازم را به خرج میداد. اما اسرائیل به صراحت هرچه تمامتر جامعه بینالملل را نادیده انگاشته است. علیانی حتی بر این باور است که اسرائیل دولتی مذهبی نیز نیست. وی گردانندگان اسرائیل را خاخامهای یهودی و یا گروههای مذهبی آن نمیداند، بلکه معتقد است که اسرائیل یهود را نیز به بازی گرفته و از همین رو اسرائیل را خالی از عقلانیتی قدسی تفسیر کرده که به دنبال پیوستهایی از دین و کتاب مقدس برای اعمال شنیع خود است.
در نهایت روایت علیانی از اسرائیل در این کتاب آن است که اسرائیل یک ساختار قدرت مبتنی بر اقتصاد است که شیوه بهرهمندی آن و بهعبارتدیگر شیوه کسب ثروتی که انتخاب شده است، مبتنی بر غارتگری، ظلم و تبعیض بنیان نهاده شده است.
دین و دولت در اسرائیل
کتاب «دین و دولت در اسرائیل» اثری است به قلم دکتر احمد زیدآبادی که در سال ۱۳۸۲ برای نخستینبار منتشر شد. این کتاب که گویا خلاصهای از پایاننامه دوره دکتری اوست، تلاش دارد تا با تحلیلی درونی از وضعیت اسرائیل، این پدیده را نه بهعنوان دنباله سیاستهای دیگر کشورها بلکه به نحو مستقل به بحثوبررسی بگذارد؛ لذا از این منظر تلاش خوبی برای شناخت جریانهای درونی اسرائیل و یهود است.
کتاب ابتدا با گذری تاریخی به اساطیر یهود پرداخته و در مرحله بعد به مقوله انبیای بنیاسرائیل میرسد. جدای از توضیحات وی پیرامون چگونگی شکلگیری قوم یهود در طول تاریخ، مسئله مهمی که توضیح آن را با مطالعه این کتاب دریافت خواهید نمود، مسئله تبعید از ارض مقدس فلسطین و آغاز رنجها و ابتلائات قوم یهود است. خوانش نظام خاخامی یهود از این تبعید و آوارگی آن است که سختیهای غربت کفاره گناهان بنیاسرائیل است؛ لذا با پاکشدن قوم یهود از گناهان خود، مسیح ظهور کرده و یهود را به ارض مقدسشان باز خواهد گرداند. علمای یهود نیز در طی دوره تبعید با قوانین سختگیرانهای پیرامون ازدواج و... تلاش داشتند تا با قراردادن یهودیان در اجتماعات بسته، مانع از درهم آمیختن نسل یهود با دیگر ملتها و ادیان شده و یهودیها را خالص نگه دارند. همین سیاستها نیز گاه منجر به اعمال سختگیریهای مضاعفی بر آنان میشد.
در خوانش کلاسیک از یهود، تبعید بنیاسرائیل کفاره گناهانی است که این قوم انجام داده و خداوند قصد دارد تا با سختیها و رنجها بنیاسرائیل را پاک کرده تا در حالت پاکی با ظهور مسیح آنان را به ارض مقدس باز گرداند.
با گذار به دوره مدرن و شکلگیری دولت - ملتهای جدید، مقوله شهروندی و نسبت آن با یهودیت پرسشی بغرنج برای رهبران یهود میشود. پذیرفتن شهروندی به معنای ادغام در دولتهای ملی و دریافت هویت جدید بود و نپذیرفتن آن نیز به معنای سرکشی از حکومتهای ملی و تشدید فشارها است؛ لذا تفکر صهیونیسم یا همان کشور مستقل یهودیها در این بین زاده شد. در برابر این ایده، یهود به گروههای مختلفی تقسیم شد. برخی یهودیها کشورسازی پیش از ظهور منجی را بدعت میدانستند، اما برخی بهشدت مدافع تشکیل کشور مستقل بودند. در این میان برای صهیونیستهای سکولار تفاوتی نمیکرد که این کشور در کجا ساخته شود. تلاشهایی نیز در آرژانتین یا چند کشور آفریقایی برای کشورسازی شکل گرفت که به شکست انجامید، اما برای صهیونیستهای مذهبی، ارض مقدس فلسطین تنها کشور مدنظر به شمار میرفت. در نهایت فشارهای دوره جدید، همه گروههای یهودی را برای تأسیس کشور اسرائیل در فلسطین به اجماع رساند.
مسئله بعدی کتاب، جایگاه دین در اسرائیل است. نویسنده معتقد است که جامعه اسرائیل، جامعهای دو پارچه و دو تکه است که بخش عمده این جامعه، یهودیان سکولار است. یهودیان سکولار گوشت خوک میخورند، به تعالیم خاخامها آنچنان پایبند نبوده و طرفدار سکولاریسم سیاسی هستند. اما نزدیک به سی درصد از این جامعه، یهودی مذهبیاند که به دنبال امتیازاتی ویژه برای یهودیان هستند.
خلاصه سخن آنکه کتاب مذکور اطلاق انگاره دولت یهود را مورد خدشه قرار میدهد. گویی که اسرائیل دولت یهود هست، اما نه آنچنان که ما تصور میکنیم. به باور نویسنده، دولت و جامعه اسرائیل را احزاب و گروههای اجتماعی متضاد آن شکل داده، موضوعی که باعث شده جامعه مدنی نسبتاً قوی در اسرائیل به وجود بیاید. زیدآبادی در صفحاتی از کتاب تضادهای این گروههای اجتماعی را نیز توضیح میدهد.
دولت یهود
کتاب «دولت یهود» را میتوان یکی از آثار اثرگذار و مهم قرن بیستم دانست. این کتاب بهنوعی کتاب مقدس رژیم صهیونیستی است که فلسفه وجودی آن را برای ما بازگو میکند. از همین رو کتابی دسته اول و مهم در زمینه توضیح آن چیزی است که در سرزمینهای اشغالی میگذرد. این کتاب در واقع شرح آن چیزی است که عموم ما تصور میکنیم؛ دولت اسرائیل نماینده دین یهود و خوانش کلاسیک از آن است.
اگر بخواهیم به بخشهای سفید کتاب هرتزل نگاه کنیم احتمالاً این سطور را اینچنین باید پر کرد که صهیونیسم سیاسی، اندیشههای یهود را تنها برای تولید قدرت به بازیچه گرفته است، چیزی که البته بینسبت با واقعیت امروز اسرائیل نیست.
کتاب دولت یهود تا حدی عدول از خوانش دستگاه خاخامی از یهود و عرضه قرائت دیگری از یهود کلاسیک است. مسئلهای که تلاش دارد تا یهود را تنها در خدمت نوعی ناسیونالیسم قرار داده و پروژه کشورسازی را رقم بزند. در خوانش کلاسیک از یهود، تبعید بنیاسرائیل کفاره گناهانی است که این قوم انجام داده و خداوند قصد دارد تا با سختیها و رنجها بنیاسرائیل را پاک کرده تا در حالت پاکی با ظهور مسیح آنان را به ارض مقدس باز گرداند. مسیح راستین در نظر یهود هنوز ظهور نکرده است، بلکه به باور آنان، مسیحی که در بیست و یک قرن پیش ظهور کرد، فردی دروغین بود؛ از همین رو شخصی که مکان اختفای حضرت مسیح را افشا کرد و منجر به عروج ایشان به آسمان شد یک یهودی بود.
یهودیت کلاسیک با تعالیم بسته خود و وضع قوانین سختگیرانه پیرامون ازدواج و مراوده با دیگر اقوام تلاش داشت تا هویت این قوم پراکنده را در سراسر عالم حفظ کند. از طرف دیگر اما با ورود به عصر دولت - ملتها پرسش از ادغام این قوم در اذهان عالمان یهودی جدیتر شد و ماندن در همین وضعیت بسته برای آنان هزینههای بیشتری را در بر داشت. با تشدید فشارها ایده تشکیل یک دولت یهودی آن هم توسط کسانی همچون هرتزل که روزنامهنگار و از گروههای نوگرای یهود بودند، شکل گرفت. صهیونیسم سیاسی - در برابر صهیونیسم مذهبی - یهود کلاسیک و... - که ایده آن را هرتزل مطرح نمود به نوعی عدول از اندیشههای اصلی یهود بود.
هرتزل در این اثر یهود را به عنوان میراث فرهنگی میدید. میراثی که تنها مناسب ایجاد انسجام اجتماعی و شکلدهی به یک هویت ملی است. البته این میراث نباید در زمینههای دیگر همچون شیوه اداره حکومت و... دخالت گسترده داشته باشد و از همین رو با نوعی از سکولاریسم نیز همراه بود. اگر بخواهیم به بخشهای سفید کتاب هرتزل نگاه کنیم احتمالاً این سطور را اینچنین باید پر کرد که صهیونیسم سیاسی، اندیشههای یهود را تنها برای تولید قدرت به بازیچه گرفته است، چیزی که البته بینسبت با واقعیت امروز اسرائیل نیست.
اسرائیلی که من دیدم، نه صلح و نه حرف اضافه
اگر از آثار نظریتر پیرامون اسرائیل بگذریم، خوب است که یک سفرنامه را نیز در این فهرست قرار دهیم. کتاب «اسرائیلی که من دیدم»، نوشته عاطف حزین روزنامهنگار مصری است که با بالاگرفتن روند صلح در سال ۱۹۹۶ اجازه سفر به اسرائیل داشته و کتاب مذکور دستاورد این سفر به اسرائیل است. این سفرنامه به ما کمک میکند تا گذشته از مباحث نظری تصویری نیز از واقعیت صحنه فلسطین و رژیم صهیونیستی نیز به دست بیاوریم.
تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس، حماس و یا ایران را مانع اصلی صلح در فلسطین به شمار میآورند. در طرف اسرائیلی نیز رهبران این رژیم گروههای تندرو و افراطی ارتدوکس یهودی را مانع جدی این قضیه میدانند.
پرسش از صلح همواره مسئلهای زنده در فلسطین بوده است. سودای حضور دو دولت در کنار دو ملت، یا یک دولت و دو ملت چیزی است که در سر رهبران آمریکایی، اسرائیلی و برخی رهبران فلسطینی وجود داشته است. اما مانع اصلی تحقق این صلح چیست؟ چرا این دو ملت نتوانستهاند با یکدیگر به الگویی برای صلح برسند، خصوصاً در دورانی که رهبران سازش گری همچون یاسر عرفات و اسحاق رابین بر سر کار بودند. طبیعتاً سادهترین و در عین حال سادهلوحانهترین پاسخ آن است که گروهی از جریانهای صلحطلب را فرض کرده و بعد بگوییم علت عدم شکلگیری صلح، حضور برخی از گروههای افراطی دیگر است. این مسیری است که همواره جریانهای غالب در هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی پیمودهاند. برای مثال تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس، حماس و یا ایران را مانع اصلی صلح در فلسطین به شمار میآورند. در طرف اسرائیلی نیز رهبران این رژیم گروههای تندرو و افراطی ارتدوکس یهودی را مانع جدی این قضیه میدانند.
کتاب مذکور اما تلاش دارد تا با واقعیت صحنه از طریق گفتگوهای متعدد با رهبران دو طرف و همچنین مردم به این پرسش پاسخ دهد. چند پرسش ساده شاید بتواند این تصویر سادهلوحانه از صلح را قدری اصلاح کند. موتور مولد و پیشران شهرکسازیها در رژیم صهیونیستی کیست؟ ایستهای بازرسی و مشقتهای مختلف دیگر در زندگی مردم از سوی چه کسی تدارک میشود؟ چه نیرویی منازعه روزانه با مردم معمولی فلسطین را رهبری کرده و عرصه را بر آنها تنگتر میکند؟ مهار ارتش اسرائیل در دست چه گروهی است؟ اگر تصور کنیم پاسخ همه اینها نیروهای تندروی مذهبی هستند سخت در اشتباه خواهید بود. کتاب موردبحث، بهواسطه درکی دسته اول از آنچه که میان عموم جامعه فلسطین در مواجهه با اسرائیل میگذرد بسیار مفید و قابلاستفاده خواهد بود.
اسرائیل عامل امپریالیسم
این پرسش که اسرائیل چه نسبتی با آمریکا دارد پرسش تازهای در میان ایرانیان نیست. در پاسخ به این پرسش نیز افراطها و تفریطهای مختلفی شده است. برخی معتقدند از اساس حتی خود آمریکا را نیز اسرائیل اداره میکند. رؤسای جمهور آمریکا برای قرارگیری در این مقام ابتدا باید در لابی یهود حاضر شده و متعهد به حفظ تمامقد منافع اسرائیل شوند؛ در غیر این صورت هیچگاه نمیتوانند حتی به قدرت نزدیک شوند. این تصویر تا حدی افراطی و یکطرفه به بررسی رابطه اسرائیل با آمریکا میپردازد. طرف دیگر تحلیل نیز بهنوعی اسرائیل را ناو جنگی آمریکا در منطقه دانسته و هیچگونه اصالتی برای خود یهود و تحولات درونی اسرائیل برای تحلیل رابطه میان دو طرف قائل نمیشود.
اما در زمینه تحلیل رابطه اسرائیل با قدرتهای جهانی پرسشهای مختلف دیگری نیز وجود دارد. چگونه اسرائیل همزمان که از آمریکا پشتیبانی دریافت میکرد، مورد حمایت شوروی نیز بوده است؟ در نقطه تأسیس رژیم صهیونیستی فعلی، یعنی در سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۶۰ اسرائیل بهشدت موردتوجه شوروی قرار داشت. از طرف دیگر اگر اسرائیل مدعی است بهواسطه ظلم دولتهای اروپایی به قوم یهود ناچار تصمیم به تشکیل یک دولت گرفته، چگونه امروزه گرمترین سطح روابط را با آنها دارد؟
رساله «اسرائیل عامل امپریالیسم» اثری مختصر به قلم جلال آلاحمد پیرامون نسبت میان اسرائیل و قدرتهای جهانی است. مطالعه این رساله برای ما از جهات گوناگونی اهمیت دارد. از طرفی میتواند برخی تصورات پیرامون اسرائیل و آمریکا را ریشهیابی کرده و از طرف دیگر گریزی به فضای سیاسی و اندیشهای ایران در دهه چهل نسبت به اسرائیل میاندازد؛ لذا این رساله مختصر را نیز میتوان در این بسته قرار داد.
/ انتهای پیام /