گروه راهبرد «سدید»؛ کشورهای جنوب شرق آسیا همواره به عنوان الگوهای توسعه آمریکایی مطرح می شوند اما نکته خامی که همواره در افواه عوام مورد اشاره است، رشد روزافزون اقتصادهای جنوب شرقی آسیاست. اما فارغ از هیجانات باید برای یکبار هم که شده فراز و فرودها و اقتضائات تاریخی و فرهنگی و تاریخ توسعه این کشورها را به دقت بررسی کرد تا از تصورات ساده اندیشانه عبور کرد.
بعد از جنگ جهانی دوم که سروری ایالات متحده بر جهان تثبیت می شود، رقیب جدیدی در مقابل آمریکا قد علم میکند. شوروی که در واکنشی به سرمایه داری بوجود آمده، به دنبال آن است تا اقتصاد کمونیستی را عینیت ببخشد. ایالات متحده با دوقطبی سازی فضا بعد از جنگ جهانی، برای جلوگیری از پیوستن کشورهای جهان به نیروهایی شرور کمونیستی(!) طرح توسعه را به اجرا می گذارد. طرح توسعه مبتنی بر نوسازی حفظ قیمومیت ایالات متحده بر کره خاکی است. در سایه ی همین مساله به بسیاری از کشورهای وام هایی داده میشود تا بتوانند اقتصاد خود را بهبود دهند. همچنین سرمایه گذاری خارجی در این کشورهای به تحرک در میآید. الگوی دخالت دولت در این کشورها مبتنی بر کینز گرایی است، در حقیقت دولت آمده تا با دخالت در اقتصاد و پشتیبانی از صنایع نوپا بتواند رویای توسعه را رقم بزند.توسعه در تمام مدل هایش دخالت در اقتصاد را توصیه میکرد. در این سالها سرمایه داری با کمک به کشورهای در خطر(!) و چشم پوشی از دخالت آنها در اقتصاد که بر خلاف اصول اقتصاد بازار است، سعی می کند سلطه ی خویش را بر جهان حفظ کند. در جنوب شرق آسیا بوضوح دست فعالانه ی دولت دیده می شود و حکومت برخلاف تعالیم دموکراسی بر پایه ی استبداد بنا شده است. اما موقعیت ویژه ی جهان، تساهل را برای پلنگ های کاغذی جنوب شرقی به ارمغان آورده است.
در این سالها سرمایه داری با کمک به کشورهای در خطر(!) و چشم پوشی از دخالت آنها در اقتصاد که بر خلاف اصول اقتصاد بازار است، سعی می کند سلطه ی خویش را بر جهان حفظ کند. در جنوب شرق آسیا بوضوح دست فعالانه ی دولت دیده می شود و حکومت برخلاف تعالیم دموکراسی بر پایه استبداد بنا شده است
این کشورها در سایه حمایت ابر قدرت ها رشدهای بعضا دورقمی پایدار را تجربه می کنند و جهانی را در بهت فرو میبرند. اما طولی نمی کشد که با ضعف شوروی و بعدها فروپاشی آن، توسعه به پایان خود می رسد و بانک جهانی سیاست های نئولیبرالی در پیش می گیرد.
در دهه ی 80 قرن بیست میلادی انتقادها به کینزگرایی بالا گرفت و نقطه ی پایان خط توسعه گذاشته شد. در دهه ی 1970، انتقادهایی از این دست در محافل آکادمیک و سیاسی به گوش می رسید. اما با به قدرت رسیدن دولت های محافظه کار در ایالات متحده، بریتانیا و آلمان غربی در اوایل دهه ی 1980، این انتقادها بیش از حد برجسته شد. رسانههای خبری به طور ناگهانی نقدی جدید را در 1983 و 1984 کشف کردند. در اواسط دهه ی 1980 اقتصاد توسعه به پایان رسید.
ناگهان انقلاب دوم همه چیز را دگرگون می کند.
انقلاب دوم یا ضد انقلاب به واکنش کلی "نئولیبرال" در مخالفت با کینزگرایی، ساختارگرایی و نظریه های رادیکال مانند وابستگی گفته می شود. انقلابی که تجدید ایمانی به اقتصاد کلاسیک و اسمیت است.
در حقیقت این خط مشی جدید احیای اقتصاد کلاسیک و خط بطلانی بر اقتصاد کینز و به مثابه ی اعلام پایانی برای خط اقتصاد توسعه بود. به نظر می رسد مهم ترین این خط مشی ها همانطور که قبلا اشاره شده، آزاد سازی اقتصادی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و خصوصی سازی می باشد که در یک کلام در جهت کوتاه کردن دست دولت از اقتصاد و حاکم شدن سرمایه داری خصوصی است.
این نظریه در اوایل دهه ی 70 در بعضی کشورهای آمریکای لاتین بکار رفت و از آنجا به آفریقا، آسیا و عملا به همه ی کشورها حتی به آفریقای جنوبی که در آن زمان تازه به استقلال رسیده بود، گسترش یافت. بدین ترتیب نئولیبرالیسم به الگوی غرب برای بازسازی اروپای شرقی در دهه ی 1990 و بعد از آزادی از سلطه ی کمونیسم شد.
در سال 1944 دو مؤسسه با هدایت ایالات متحده آمریکا تأسیس شد که نقشی بسیاری محوری در فرایند توسعه ایفا کردند. صندوق بین المللی پول طراحی شد تا با دادن وام های کوتاه مدت مانع مشکلات تراز پرداخت کشورها شود و بانک جهانی تأسیس شد تا وام های خصوصی جهت سرمایه گذاری های دراز مدت، فعالیت تولیدی را تضمین کند. در طول ده ها سال سرمایه گذاری به صورت اعطای وام در عرصه های مختلف از کشاورزی گرفته تا آموزش و پرورش و زیر ساخت های راهبردی انجام شد.
کشورهای آمریکای لاتین و معجزه های درخشنده اما کم فروغ جنوب شرق آسیا در این مدت براساس تئوری اقتصادی توسعه، به صورت فعالانه در عرصه ی اقتصاد، سیاست گذاری و دخالت گسترده می کردند. با تغییر رویه ای که در پایان قرن بیستم در این دو موسسه ایجاد شد، کشورهایی که در سراب توسعه شتابان در حرکت بودند، ظرف مدت کوتاهی از عرش به فرش کشیده شدند و به شدت ضربه خوردند.
اگر تا دیروز بر اساس تئوری های توسعه، این کشورها حق حمایت از تولید ملی و تعرفه بندی بر واردات را داشتند. امروز دیگر خبری از آن اوهام نبود! اقتصاد توسعه پایان یافته بود و نئولیبرالیسم غالب شده بود و این ها همه از تبعات پایان جنگ سرد بود. به عبارت دیگر اگر در دوران اقتصاد توسعه و جنگ سرد، آمریکا از دخالت این کشورها در اقتصاد و وضع تعرفه بر واردات چشم پوشی می کرد، بعد از جنگ سرد رویه را تغییر داد و بسوی اقتصاد نئولیبرال رفت. تعالیم این اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد و عدم مداخله دولت و تجارت آزاد بدون وضع تعرفه های بالا است.
کشورهای جنوب شرق آسیا که با کمک خارجی، وام و دخالت گسترده در اقتصاد توانسته بودند به رشد قابل توجهی دست یابند، ناگهان با سیاست های تعدیل روبرو شدند. با قطع کمک ها و فرو رفتن در باتلاق وام های خارجی، جنوب شرق آسیا با بحران عمیقی روبرو شد
این کشورها که مشغول گرفتن وام های کلان از دو موسسه مذکور بودند، ناگهان خود را در باتلاق وحشتناک قرض دیدند. صندوق بین المللی پول که هاله ی جنگ سرد مدتی چشمانش را کم سو کرده بود، ناگهان به خود آمد! و با کینزگرایی و دخالت در اقتصاد به مخالفت برخاست. این سازمان "سیاست نئولیبرالی[1] تعدیل را بر جنوب شرق آسیا تحمیل کرد. به عبارت دیگر صندوق بین المللی پول که درماندگی این کشورهای در بازپرداخت وام ها و خواسته ی آنها مبتنی بر کم کردن سود و دادن مهلت بیشتر برای بازپرداخت را مشاهده کرد. همکاری با این کشورها را مشروط به دست برداشتن از سیاست های کینزی دخالت در اقتصاد، باز کردن درهای اقتصاد به روی واردات و کم کردن تعرفه های واردات کرد.[2] این شد که " در سالهای 1997،1998،1999 تک تک کشورهای عمده صادرات محور، اقتصادهای معجزه آسای تایلند، کره، اندونزی، مالزی، برزیل و حتی ژاپن وارد دوره های طولانی بحران شدند.
در حقیقت کشورهای جنوب شرق آسیا که تا آن زمان با کمک خارجی، وام و دخالت گسترده در اقتصاد توانسته بودند به رشد قابل توجهی دست یابند، ناگهان با سیاست های تعدیل روبرو شدند. با قطع کمک ها و فرو رفتن در باتلاق وام های خارجی، جنوب شرق آسیا با بحران عمیقی روبرو شد.
سیاست جدید صندوق بین المللی پول را با ید ضمیمه کرد به "خروج عظیم سرمایه خارجی" که در آن سال ها انجام شد. صادرات محصول، تا حدود 90% در اختیار سرمایهگذاران خارجی بود و این خطرپذیری بالایی را در منطقه ایجاد میکرد. سرمایه خارجی که در این کشورها کار اقتصادی را در دست داشت، با فروپاشی شوروی، ناگهان خود را از اقتصاد این کشورها بیرون کشید و این پیامدی جز زمین گیر شدن جنوب شرق آسیا نداشت. کشورهای جنوب شرق آسیا که تا آن روز به دلیل جلوگیری از گسترش کمونیسم، پول توجیبی خود را از غرب دریافت می کردند، ناگهان با خلأ بزرگی روبرو شدند. خلأ بزرگی که آثار خود را عدم توان بازپرداخت وام ها و تحمیل سیاست تعدیل بیشتر نشان می دهد. وابستگی منطقه ی جنوب شرق آسیا به سرمایه ی خارجی و مؤسسات بین المللی، بلای عظیمی بود که یک شبه بر سر کسانی آمد که در سایه ی پول های باد آورده ناشی از وام توانسته بودند سطح زندگی خود را بالا ببرند، کالاهای لوکس بخرند و غربی زندگی کنند.
کشورهایی که رشد های حدود 10 درصد را طی دوران جنگ سرد تجربه کرده بودند با بروز بحران با رشد منفی سنگینی روبرو شدند. بعضی از این کشورها پس از این تجربه ی ناگوار توانستند کمی خود را جمع کنند و به رشد اقتصادی بازگردند اما دیگر نتوانستند به دوران درخشش اقتصادی خود برسند
رهبر انقلاب امام خامنهای در این مورد، خاطره ی جالبی دارند.
ماهاتیر محمد، نخست وزیر سابق مالزی - که بسیار هم آدم پُرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود - به تهران آمد، به دیدن من هم آمد؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود؛ در مالزی، اندونزی و تایلند، و زلزله ی اقتصادی به وجود آمده بود. همین سرمایه دار صهیونیستی و بعد سرمایه دارهای دیگر، با بازیهای بانکی و پولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گدا شدیم! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را عمل بکند، همین طور هم خواهد شد. [3]
کشورهایی که رشد های حدود 10 درصد را طی دوران جنگ سرد تجربه کرده بودند با بروز بحران با رشد منفی سنگینی روبرو شدند. کره جنوبی رشد منفی شش درصد،[4] اندونزی رشد منفی سیزده درصد،[5] مالزی رشد منفی هفت درصد[6] و تایلند نیز رشد منفی هفت درصد[7] را تجربه می کند. بعضی از این کشورها پس از این تجربه ی ناگوار توانستند کمی خود را جمع کنند و به رشد اقتصادی بازگردند[8] اما دیگر نتوانستند به دوران درخشش اقتصادی خود برسند. بعضی دیگر از کشورها نیز کج دار و مریز و با نوسانات اقتصادی راه را ادامه دادند.
البته این بدین معنا نیست که حمایت آمریکا از این کشورها توانست آن ها را به رشد اقتصادی برساند بلکه عزم ملی در درون این کشورها راه را برای توسعه باز کرد زیرا بسیاری از کشورهای جهان از عراق تا مصر و عربستان از حمایت آمریکا برخوردارند اما توسعه در آن ها اتفاق نمی افتد و این نشان می دهد که پتانسیل درون زای این کشورها عمده دلیل توسعه بوده است که با شرایط بین المللی گره خورده است اما این اقتضائات نیز زمان خاص خود را داشت و اطمینان خام و بی حد به بلوک غرب، همواره مصیبت زا بوده است. ورای از مشکلات اقتصادی که برای این کشورها در بحران مذکور پیش آمد، مبحث مهم دیگر بررسی تبعات اجتماعی و فرهنگی توسعه است که در این کشورها دامن گیر شده است، از تضعیف بنیان سنتی خانواده تا کاهش رشد اسف بار جمعیت و همچنین غالب شدن نظام مصرف گرایانه و مادی سرمایه داری که تمام افق های انسانیت را به ادنی مرتبه فروکاست می کند و حتی رضایت روانشناختی و آرامش را نیز در جلوی پای بت کاپیتالیسم ذبح می کند.
[1] نئوکلاسیک
[2] اگر تا دیروز در سایه ی حمایت از تولید ملی و تعرفه بندی بر واردات، این کشورها به رشد بالا رسیده بودند، حال باید درهای خود را تماما به روی واردات باز می کردند و دست از حمایت بر می داشتند تا شرکت های تازه جان گرفته ی داخلی با غول های اقتصاد بین الملل به رقابت بپردازند!
[3] بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان 18/08/1388
[4] http://databank.worldbank.org/data/reports.aspx?source=2&country=ITA&series=&period=
[5] https://data.oecd.org/gdp/real-gdp-forecast.htm
[6] http://databank.worldbank.org/data/reports.aspx?source=2&country=ITA&series=&period=
[7] http://databank.worldbank.org/data/reports.aspx?source=2&country=ITA&series=&period=
[8] از جمله ماهاتیر محمد که در مواجه با بازی مالی بعضی سرمایه دارن خارجی و چه بسا صهیونیستی چون جرج سوروس(همانطور که ماهاتیر محمد می گوید) توانست با برخی تدابیر، کشورش را از سقوط در قعر رشد منفی اقتصادی نجات دهد. از جمله تدابیر او جلوگیری از خروج سرمایه خارجی تا یکسال و ترغیب و بسیج مردم برای سرمایه گذاری در بانک ها به همراه افزایش سود آنها است. وی همچنین تجارت مالی را ممنوع اعلام کرد که مورد انتقاد سوروس وافع شد. او توانسته بود کشوری را که تا مرز فروپاشی رفته بود نجات دهد اما رشد مثبت آن را در عرض یکسال تثبیت کند اما دیگر هیچ گاه مالزی به رشد 9 و 10 درصد سالهای قبل از بحران نرسید.
/انتهای پیام/