گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دانشگاهها و مراکز پژوهش از جمله مهمترین سازمانهای اجتماعی هستند که در توسعه و گسترش هنجارهای اجتماعی سهم بسزایی دارند، جهان امروز بر پایه دانش و توسعه روزافزون آگاهی اجتماعی در قبال نقش مسئولیتپذیری دانشگاهها درحال شکلگیری است. در این راستا، دانشگاهها همواره با مسائل بیشماری روبرو بوده که ایران و سایر نقاط جهان با توجه به فرهنگ و اقلیم خود این مسائل و مشکلات را دارا است. یکی از مسائل مشترکی که دانشگاهها در سطح جهانی با آن روبهرو هستند، مسئولیت اجتماعی دانشگاه است.
دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس، نویسنده و استاد پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی از سال ۱۳۹۱ تاکنون درباره مسئولیت اجتماعی پژوهش در ایران امروز سخن میگوید.
باور کنیم دانشگاهِ پرسشگر متعهد است نه دانشگاهِ ساکتهسته کانونی ناکامیهای ما در تحقق مسئولیت اجتماعی پژوهش، این است که کنش پژوهش و علمورزی در فضای اجتماعات علمی-دانشگاهی و سیاسی ایران با بحران ها، موانع و درگیری با نیروهایی رو به رو شده که علم را در معنای دقیق آن به کار نمیبرند. ژاک دریدا درباره دانشگاه میگفت؛ مسئولیت دانشگاه این است که وظیفه اندیشیدن در جامعه را بر عهده بگیرد. پژوهش در جامعه ما زمانی عهدهدار مسئولیت اجتماعی میشود که به نحو فعال، خلاق و با تاکید و تکیه بر بنیانهای روشمند و نظاممند علم عمل کند.
فهم من از تعبیر مسئولیت اجتماعی این است. اینکه علم در ذات خودش از نوعی تعهد برخوردار است. تعهدی که از لحاظ اخلاق نسبت به جامعه وفادار است و در برابرش احساس مسئولیت میکند.
حال من برآنم که چگونگی رسیدگی به این مسئولیت را تبیین کنم. چرا و چگونه هسته مرکزی دانشگاه و علم-یعنی کنجکاوی، حقیقت جویی، پرسشگری، نقادی و یا به طور کلی اندیشیدن- را با اختلال رو به رو کردیم. این اختلال در اندیشیدن، مسئولیت اجتماعی پژوهش را با چه چالش و بحرانی رو به رو کرده است؟ این دیدگاهی که من در پاسخ به این پرسشها مطرح میکنم، البته متفاوت از گفتمان مسئولیت اجتماعی علم و پژوهش است که در حال حاضر و در جامعه ما رواج دارد.
گفتمان مسئولیت اجتماعی بر این نکته تاکید میکند که پژوهش، راهبردی برای خدمت کردن به حرکت جمعی انسانها و در راستای نیل به جامعه ایست که در آن آزادی، دموکراسی، برابری، مساوات، عدالت، آسایش، آرامش و رفاه به عنوان آرمانهای جمعی پذیرفته میشود
در ابتدای بحث، من تعریفم از گفتمان مسئولیت اجتماعی را بیان میکنم و بر اساس آن صورت بندی از مسئله مسئولیت اجتماعی پژوهش در ایران ارائه میدهم. همانطور که استادم آقای دکتر فراستخواه توضیح دادهاند، ماهیت مسئولیت اجتماعی دعوتی است که جامعه و انسانها از علم و عالم میکنند تا نسبت به وضعیت انسان ها، چالش ها، نابرابری ها، تبعیض ها، نیازها، ضرورتها و اولویتهایی که حیات جمعی با آنها روبه رو است، گفتگو کرده و درباره آن پاسخگو باشند.
گفتمان مسئولیت اجتماعی بر این نکته تاکید میکند که پژوهش راهبردی برای خدمت کردن به حرکت جمعی انسانها و در راستای نیل به جامعه ایست که در آن آزادی، دموکراسی، برابری، مساوات، عدالت، آسایش، آرامش و رفاه به عنوان آرمانهای جمعی پذیرفته میشود.
از این دیدگاه، گفتمان مسئولیت اجتماعی گفتمانی ناظر به مجموعه فرایندهاییست که جامعهای به نام ایران آن را تجربه میکند و خواهان این است که نخبگان نیز آن را بشنوند. خصوصا در آن فرازهایی که تبعیضهای قومیتی، دینی، اقتصادی، جنسیتی و تبعیضهای گوناگونی که سیاستهای حکومت یا فرایندهای تاریخی و ساختارهایی اجتماعی بر جان و تن و روان انسانها روا داشته است. همواره اشکال گوناگونی از سیطره، سلطه و اعمال قدرت به نام دین، آرمان، ایدئولوژی و ... بر زندگی مردم تحمیل شده است. مسئولیت اجتماعی همان فراخوانِ عمومی از نخبگان، محققان، اندیشمندان، دانشگاهیان و تحصیلکردگانی است که در برابر این موقعیت باید اندیشه و سخنی را برای تقویت امید مردم به رهایی پیدا کنند. از این دیدگاه، پژوهش کنشی رهایی بخش است. کنشی که در حوزه عمومی با صدای بلند سخن میگوید. از عدالت، آزادی، دموکراسی، کاهش رنج بشر و افزایش آرامش جامعه میگوید. مسئولیت اجتماعی از این دیدگاه، در ذات خود کنش علم ورزی و تحقیق را نهفته دارد. اما این کنش در صورتی امکانپذیر است که جامعه زمینههای آن را در خود پذیرفته باشد.
در دهههای اخیر و در سراسر جهان، ایده مسئولیت اجتماعی علوم و همچنین مسئولیت اجتماعی پژوهش به عنوان یک گفتمان جهانی مطرح بوده و هست. اما این ایده در کشورهای گوناگون دلالتهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی خاص خود را دارد. چند گفتمان درباره مسئولیت اجتماعی وجود دارد که در اینجا میتوان به آنها اشاره کرد.
یکی از این گفتمانها، گفتمان اخلاقگراست. در این گفتمان ما از محقق میخواهیم نه تنها صداقت پژوهشی را رعایت کند، که نسبت به پیامدهای پژوهش خود هم پاسخگو باشد. این پاسخگویی را به عنوان امری اخلاقی میدانیم. یعنی پاسخگوئی جزء شایستگیها و بایدهای اخلاقی پژوهشگر به شمار میرود.
امروزه مسئولیت اجتماعی علم چگونه خودش را نشان میدهد؟ سودمندی علم چگونه اتفاق میافتد؟ چگونه عدالت اجتماعی و همبستگی اجتماعی رخ میدهد؟ در علوم انسانی و اجتماعی، آن چیزی که باعث میشود تا علم به عدالت، همبستگی و رفاه اجتماعی کمک کند، چیزی است که دورکیم آن را دانش نظری و البته امری مقدس مینامد
گفتمان دوم، گفتمان سیاسی و ایدئولوژیک است. این گفتمان در آغاز توسط مارکسیستها تبیین شد. شعار دانشگاهی برج عاج نشین ایدهای بود که مارکسیستها در جهان مطرح کردند و خواهان این بودند که دانشگاهیان و پژوهشگران را نسبت به کمونیسم و مارکسیسم متعهد کنند.
گفتمان ایدئولوژیکی که جریان مارکسیسم یا چپ را در جهان شکل داد، خواهان این بود که علم و پژوهش در برابر آرمانهای کمونیستی، سوسیالیستی و مارکسیستی پاسخگو باشد و هر پژوهشگری که از این آرمان عدول میکرد، برچسب دانشمند غیرمتعهد و خائن به آرمانهای بشری را بر پیشانی داشت. بعدها این سرمشق ابداعی چپ ها، برای بنیادگرایان مذهبی نیز سرمشق شد. آنها هم خواهان این بودند که پژوهش را به عنوان امری ایدئولوژیک که پاسخگوی آرمانهای حکومت است، به کار گیرند. در ایران هم مشابه همین رویکرد اتخاذ شد. در نتیجه انتخاب این رویکرد بود که بخش مهمی از استقلال و آزادی آکادمیک-که لازمه کنش علمی و پژوهش است- در ذیل ایدئولوژی مسئولیت اجتماعی پژوهش ضایع شد و عملاً با نوعی بحران در مسئولیت اجتماعی پژوهش مواجه شده و هستیم.
گفتمان سوم، گفتمان نئولیبرال یا سرمایهداری یا گفتمان اقتصادی است. این گفتمان، مسئولیت اجتماعیِ پژوهش را پاسخگویی به نیازهای بازار میداند. الزامها و فشارهای هنجاری اخلاقی بوروکراتیک و سیاسی گوناگون را به خدمت میگیرد تا پژوهش ابزاری و بازاری را به عنوان پژوهش اصیل معرفی کند. در این گفتمان هم آزادی آکادمیک، استقلال آکادمیک، آزادی اندیشیدن و استقلال پژوهشگر خدشه دار میشود و صرفاً برنامههای آموزشی و پژوهشی از مشروعیت برخوردارند. پژوهشگرانی از نظر اجتماعی متعهد به حساب میآیند که بتوانند به افزایش پول و ثروت کمک کنند.
این گفتمان در فضای آکادمیک ایران هم بازتاب داشت. گفتمان اخلاقی، ایدئولوژیک و سرمایهداری در ایران بازتاب وسیعی داشت. صداهائی که در فضای دانشگاههای ایران همواره به گوشمان رسیده و میرسد. اما همه این صداها تأثیرات ویرانگری بر فعالیت پژوهشی اصیل ایرانی داشته یا دارد. این گفتمانها مانع از بروز فعالیت پژوهشی اصیل در محیط آکادمیک ایران شده. پژوهشی که بتواند اکتشاف کند. حقیقت را آشکار کند. پرسشهای نو مطرح کند. با ذهنی خلاق ایدههای روشنگرانه بجوید. گفتمان ایدئولوژیک و بازار با لفاظیهایشان تاثیر مهمی در این زمینه داشته یا دارند. تاثیر همین لفاظیها در فضای عمومی منجر به همراهی عموم مردم با جریان غالب گفتمانهای نامبرده میشود. اینها شعور متعارف جامعه را هم به پشتیبانی خودشان درآوردهاند. همه مردم به لزوم سودمندی پژوهش اذعان دارند. این درحالیست که مهمترین سوال درباره سودمندی پژوهش این است؛ سودمندی یعنی چی؟ سودمندی برای چه گروه هاییست؟ سودمندی برای تحقق کدام هدف حاصل میشود؟
بوروکراسی دانشگاهی یا ابزار سلب آزادی؟گفتمانهای ایدئولوژیک و بازاری، برای به سیطره درآوردن و نابارور کردن مسئولیت اجتماعی پژوهش، بوسیله ابزارهای بوروکراتیک یا تکنوکراتیک-یعنی با سیطره دیوانسالاری دانشگاهی و مراکز پژوهشی- عملاً توانستهاند پژوهشگران را در اختیار خود بگیرند. آنها با سلب آزادی، قدرت اختیار و انتخاب پژوهشگران ضرورت هستی شناختی پژوهش را محدود و یا از محقق بهطورکلی سلب کردهاند.
پژوهشهای گستردهای در سالهای اخیر پیرامون این موضوع انجام شده است. آقای دکتر فراستخواه، آقای دکتر حمید جاودانی، آقای مرتضی بهرامی و آقای جبار رحمانی از مهمترین پژوهشگرانی هستند که کتب و تالیفاتی درباره این موضوع منتشر کردهاند. همچنین من نیز مقالهای با موضوع مسئولیت اجتماعی دانشگاه تدوین کردهام که در این راستا میتوان به آن پرداخت.
ایدهای که من در آن مقاله مطرح کردم این است؛ مسئولیت اجتماعی دانشگاه، تحقق آرمانهای ایدئولوژیک-چه بازاری چه حکومتی و امثال اینها-نیست. آرمان علم، آرمان پژوهش و دانشگاه عبارت است از گسترش یادگیری. معنای یادگیری از دیدگاه من نیز روشن است؛ فرآیند مشارکت خلاق و فعال در فرایندهای تولید و توزیع و کاربست دانش.
اما حلقه مفقوده در اوضاع دانشگاههای امروز ما کدام است؟ چرا پژوهشگران برای تشکیل و تولید پروندههای علمی مختلف بسیج میشوند، اما نتیجهای از آن حاصل نمیشود؟ این نقطه مهم بحث ماست.
ماهیت مسئولیت اجتماعی دعوتی است که جامعه و انسانها از علم و عالم میکنند تا نسبت به وضعیت انسان ها، چالش ها، نابرابری ها، تبعیض ها، نیازها، ضرورتها و اولویتهایی که حیات جمعی با آنها روبه رو است، گفتگو کرده و درباره آن پاسخگو باشند
از دارالفنون تا امروز، سخنان زیادی درباره کارکردهای سیاسی و اجتماعی دانش، دانشگاه و پژوهش گفتهاند. سخن گفتن از کارکرد سیاسی و اجتماعی پژوهش، توانسته به صورت گفتمان هژمونیک دربیاید.
پژوهشی که سال ۱۳۹۴ در دانشگاههای سراسر کشور انجام شد، از دانشجویان پرسید؛ تصورتان از دانشگاه خوب چیست؟ دانشجویان این طور پاسخ دادند؛ ۳۹ درصد ارتقاء تخصص حرفه ای، ۲۷ درصد تربیت برای شغل آینده، ۱۲ درصد برای اجتماعی شدن، ۷ درصد تربیت شهروند خوب، و فقط ۸ درصد گفتند کمک به فهم حقیقت مهمترین تصویر ذهنی ما از دانشگاه است.
اگر این دادههای پیمایش ملی را در نظر بگیریم، میبینیم که کنجکاوی، پرسشگری و نقادی کمترین سهم را در نگرش دانشجویان کشور نسبت به دانشگاه دارد. اگر چیزی جز یادگیری در دانشگاه اتفاق بیفتد، هیچ مسئولیت اجتماعی دیگری امکانپذیر نخواهد شد. وقتی که الزامهای دموکراتیک یا بروکراتیک چیستی پژوهش و مسئولیت آن را تعیین کنند، ما در تاریکی فرو میرویم. پژوهشی که کارکرد آن نور است، در واقع خاموش میشود. فرانسیس بیکن در کتاب نو ارغنون میگوید؛ درست است که من اصولا آثار و فواید عملی علم را میجویم، اما منتظر زمان برداشت میمانم. هیچگاه نمیکوشم خزه بچینم یا ذرت نارس درو کنم!
اوسیملوئیس هم به عنوان محقق رشته پزشکی توانست علت مرگ زنان در هنگام زایمان و تب زایمان را کشف کند. او فهمید که دلیل این رویداد ناخوشایند میکروب است نه عوامل دیگر. همچنین کوپرنیک با توضیح فرضیه تازهاش راه را برای گسترش علم و البته گشودن بابهای تازه باز کرد.
امروزه مسئولیت اجتماعی علم چگونه خودش را نشان میدهد؟ سودمندی علم چگونه اتفاق میافتد؟ چگونه عدالت اجتماعی و همبستگی اجتماعی رخ میدهد؟ در علوم انسانی و اجتماعی، آن چیزی که باعث میشود تا علم به عدالت، همبستگی و رفاه اجتماعی کمک کند، چیزی است که دورکیم آن را دانش نظری و البته امری مقدس مینامد. به آن میگوید دانش نظری و آن را امر مقدس میداند. از دیدگاه دورکیم، دانش نظری دانش مفهومی است. دانشی که بتواند مثل دین بازنماهای جمعی را متاثر از خود کند. دانشی که بخشی از بازنماییهای جمعی و اجتماعی است. به کمک این مفاهیم، جامعه امکان پیدا میکند که سخن بگوید. داستان خودش را به زبان بیاورد و با دردها، چالشها و بحرانها برخورد منطقی داشته باشد. نظریههایی که محققان و اندیشمندان اصیل آن را فراهم کرده و به جامعه ارائه میکنند، اصلیترین دلیل این برخورد منطقی است. از دیدگاه دورکیم، دانش نظری درست مثل دین است. ادیان هم همین کار را برای جامعه میکنند. ادیان هم بیش از تجربه فرد، درباره جهان سخن میگویند. این همان کاری است که جامعهشناس، اقتصاددان، فیلسوف و مورخ برای ما انجام میدهند. آنان ما را فراتر از شعور متعارف و دانش فردی جلو میبرند. همان زاویه نگاه و البته کارکردی که در دانشگاه ایرانی رواج نداشته و ندارد. گفتمان مسئولیت اجتماعی در میان پژوهشگران ما سرکوب شده است. چرا که محقق در صورت همراهی با این دیدگاه، از پاداش و بودجه لازم برای انجام پژوهش محروم میشود. این نوع پژوهشها هیچ نوآوری و هیچ نوری را برجامعه نمیتاباند. اینها فقط بحثهای بازاری، ابزاری و ایدئولوژیکی است. بحثهایی که ارزشی بیش از تبلیغات یا پروپاگاندا ندارد. گفتمان مسئولیت اجتماعی در ایران، با بحران تحقیر و به حاشیه راندهشدن روبهروست. استاد علی پایا، از اندیشمندان بزرگ امروز ما که در حوزه علم پژوهی جایگاه رفیعی دارد، در یک کتاب با دیدگاهی آسیب شناسانه به این موضوع پرداخته است.
بحرانِ تحقیر و پژوهشِ مسئولیتمحورِ ایرانی بحران پژوهش مسئولیت اجتماعی محور در ایران این است که عقل استدلال کردن، حجت آوردن و به چالش کشیدن گفتمان رقیب را ندارد. به همین دلیل پژوهشهای ما، بیش از آنکه مسئله محور باشند صرفاً بر نوعی روش محوری فرمالیستی استوار شدهاند. پژوهشهای روشمحوری که حتی در بنیاد روشمحوری به معنای واقعی اصیل نیستند.
گفتمانهای ایدئولوژیک و بازاری، برای به سیطره درآوردن و نابارور کردن مسئولیت اجتماعی پژوهش، بوسیله ابزارهای بوروکراتیک یا تکنوکراتیک -یعنی با سیطره دیوانسالاری دانشگاهی و مراکز پژوهشی- عملاً توانستهاند پژوهشگران را در اختیار خود بگیرند. آنها با سلب آزادی، قدرت اختیار و انتخاب پژوهشگران ضرورت هستی شناختی پژوهش را محدود و یا از محقق بهطورکلی سلب کردهاند
بحران پژوهش مسئولیت اجتماعی محور در جامعه ما این است که ما تصور درستی از مفهوم تفکر نظری و علم نداریم. این یکی از مهمترین پیششرطهایی است که فقدانش آسیب مهمی به جایگاه پژوهش میزند. ابوریحان، فارابی، ابن سینا یا دیگر بزرگان تاریخ علم ما آنطور که علم پژوه فقیدمان دکتر محمد امین قانعی راد در کتاب اخلاقیات شهودی نشان داده، ابزار و بازار علم را تجربه نکردهاند. آنها کمکهای شایان توجهی به گسترش آرمان، تاریخ و فرهنگ ایران کردهاند، اما این کمکها در یک چارچوب ابزاری و بازاری محدود نبوده است.
بحران پژوهش مسئولیت اجتماعی محور در ایران بحرانی است که با سوء تفاهمهای جدی درباره معنای سودمندی علم روبهروست. ما حتی نمیدانیم که چطور امر مقدس در فضای علم را نقد کرده و از آن گذر کنیم. اگر ما به دانشجوهای تازهوارد اطلاعات کافی درباره گفتمانهای تازه علمی، مطالعات میان رشتهای و مواردی از این دست بدهیم، آنها با دسترسی به بنیانهای نظریههای جدید علمی، میتوانند حرکتهای نوئی در دانشگاه آغاز کنند. اینجا زبان علم، راویِ نابرابریها، تبعیضها، سرکوبها، سیطرهها و کج کارکردیهای ایدئولوژیک و ظلمی که بازار و ابزار بر پژوهش روا داشته، میکند. اگر انتظار داریم که پژوهش گامی در مسیر همبستگی و عدالت اجتماعی بردارد، باید امکان دسترسی دانشجویان و محققان خودمان را به تفکر مفهومی و تفکر نظری فراهم کنیم. این مهمترین بایسته پژوهش دغدغهمند، سودمند و البته مسئول در ایران امروز است. این همان حلقه مفقوده در دانشگاهها و محیطهای پژوهشی ماست. دانشگاههای آفریقا درست مثل ما درگیر این بحرانها و مشکلات هستند. در آنجا هم عقل و تفکر نظری به هیچ گرفته میشود. استرالیا از سال ۱۳۸۰ به بعد در حال تحول مهمی در فضای دانشگاه است. پژوهشگران در محیط آکادمیک امر مقدس را پس میزند و این پس زدن دانشگاه را عقیم میکند. یعنی در کشورهای توسعه یافته هم اگر با تفکر مفهومی و نظری وداع کنید، نمیتوانید مسئولیت اجتماعی پژوهش را تحقق ببخشید.
بانک جهانی درباره کتاب سیاستگذاری نوآوری در عصر جهانی شدن راهنمایی برای کشورهای در حال توسعه توضیح میدهد که؛ کشورهای در حال توسعه مثل ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، انتظاراتی از پژوهش دارند که برای رسیدن به توسعه انتظارات درستی است. اما آنها خطای استراتژیک بزرگی مرتکب میشوند و آن هم اینکه نوآوری را بطور صرف در دانشگاه میجویند. این نگاه که دانشگاه را برای حل مشکلات کشور به گروگان بگیریم، ایدئولوژی علم نام دارد. در صورتی که دانشگاه موفق به حل مشکلات نشود، ابزار سرکوب روی کار میآید و برخورد قهری با دانشگاه موجه میشود.
بانک جهانی وضعیت دانشگاههای ۶۰ کشور را مطالعه کرده، بخش عظیمی از منابع تولید نوآوریهای موثر بر حل معضلات جامعه را پیگیری کرده و به این نتیجه رسیده که کمکهای فوری از درون تحقیقات آکادمیک بیرون نمیآیند. اما نه به این معنا که تحقیقات آکادمیک اصلاً به ما کمک نمیکند و باید آنها را کنار بگذاریم. بل به این معنا که در مواجهه با چالشها و مسئلههای تکنیکی میتوان به دانش بومی، به خلاقیتهایی که در محیط کار وجود دارد، به نوآوریهایی که کارگران و مهندسان و نیروی کار انجام میدهند تکیه کنیم. کتاب "تاریخ علم مردم" از کلیفورد کانر با ترجمه حسن افشاری، نشان میدهد که در مواجهه با مشکلات و چالشهای فوری، بخش عظیمی از تکنولوژیها و فناوریها توسط همین نیروهای غیردانشگاهی به وجود آمدهاند. او روایت مفصلی از کل تاریخ علم تکنولوژی ارائه میکند و نشان میدهد که چطور در بسیاری از زمینهها تکنولوژیها بودند که علم را خلق کردند، نه علم تکنولوژی را! نمیخواهم بگویم که در واقع سهم تکنولوژی همه چیز است و سهم علم هیچ، نه. میخواهم بگویم استقلال علم را به رسمیت بشناسیم. چون علم کار خودش را میکند و اگر پژوهشهای نوربخش را از جامعه حذف کنیم، درست مثل این است که چراغها را خاموش کنیم و در تاریکی بخواهیم زندگی کنیم.
دانشگاه را سرکوب کرده و علف درو میکنیم
وقتی شما ۱۴ میلیون دانش آموخته و ۳ میلیون دانشجو دارید، باید فکری کنید. اگر بتوانید این ۱۷ میلیون نفر را در چارچوب علم مدرن پرورش داده، مسئله شناسی را دغدغه آنها کنید، مطمئن باشید که دانشگاه کار خودش را کرده است. هیچ لزومی ندارد که ما صنایع و کارخانجات و یا آرمانهای حکومت یا ایدئولوژی و هر چیز دیگری را ابزاری برای گروگان گرفتن دانشگاهیان کنیم
کار علم این نیست که پاسخگوی ارزش ابزاری باشد. عقلانیت فقط عقلانیت ابزاری نیست، عقلانیت نوع ارتباطی هم دارد. (به روایت هابرماس) این در حالیست که ما در پژوهش عقلانیت ارتباطی را به هیچ گرفتهایم. جامعه به بازنماییهای جمعی نیاز دارد تا در پرتو این بازنمائیها پیرامون خود مکالمه کند. جامعه نیاز به مکالمه پیرامون، خوشبختی، سعادت، ارزشهای دوستی، همکاری، همزبانی، مهربانی و عشق دارد. علوم انسانی و اجتماعی در دنیای جدید همین مسئولیت را بر عهده دارند. ما وقتی به این علوم نقشهای ابزاری تحمیل کنیم، باعث سرکوب این علوم میشویم و در نتیجه علوم انسانی و اجتماعی از تحقق مسئولیت اجتماعی خودشان باز میمانند. مسئله مسئولیت اجتماعی پژوهش در جامعه ما این است که ما مسئولیت اجتماعی را به عنوان لفاظی ایدئولوژیک و ابزاری انتخاب کردیم تا از رهگذر این لفاظی، سرکوب بیشتری را نصیب دانشگاه و دانشگاهیان و محققان کنیم. در این راه گاهی موضع معرفت شناختی و تفسیر میگیریم و گاهی علیه تفسیر گرایان میشوریم. من در کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است-که سال پیش منتشر شد- توضیح دادم که کار علم در جامعه صورتبندی و فهم مسئلههای ماست. نگاهی که تقدم را بر حل مسئله میداند، در واقع همان نگاهیست که مانع رشد تفکر نظری و سیطره ارزشهای غایی و یادگیری میشود. این نگاه مانع از آن میشود که پژوهشگر فردیت و مسئولیت فردی اش را تحقق ببخشد. فلسفه وجودی دانشگاه خود دانشگاهیان هستند.
وقتی شما ۱۴ میلیون دانش آموخته و ۳ میلیون دانشجو دارید، باید فکری کنید. اگر بتوانید این ۱۷ میلیون نفر را در چارچوب علم مدرن پرورش داده، مسئله شناسی را دغدغه آنها کنید، مطمئن باشید که دانشگاه کار خودش را کرده است. هیچ لزومی ندارد که ما صنایع و کارخانجات و یا آرمانهای حکومت یا ایدئولوژی و هر چیز دیگری را ابزاری برای گروگان گرفتن دانشگاهیان کنیم. کنش علمی در ذات خود کنش اخلاقی و مسئول است. کنش علمی، ذاتا کنشی رهایی بخش است. مسئولیت اجتماعی علم هم رهایی بخشی است نه به اسارت درآوردن. من در زندگی سراسر فهم همین مسئله را توضیح دادم که ما چطور در فضای معاصر امکان فهم مسئلهها را از دانشگاهیان و پژوهشگران گرفتهایم. چراکه با ابزار ایدئولوژیک به مصاف آنان رفته و مدام دعوای حل مسئله داریم. مدام میپرسیم چه باید کرد، درحالیکه نمیدانیم برای پاسخ به این سوال باید از کدامین قدم آغاز کنیم.
پرسش "چه باید کرد" را نخستین بار لنین مطرح کرد. پرسش ایدئولوژیکی که در گفتمان عمومی جامعه ما سیطره پیدا کرده است. البته شرایط اجتماعی، اقتصادی، فقر و استیصال مردم هم در دامن زدن به این وضعیت موثر بوده و هست. شاید به همین خاطر است که به جای فهم مسئله -پیش شرط و یا به تعبیر فرانسیس بیکن به جای پژوهشهای نوربخش- دائما پژوهشهای سودبخش را دنبال میکنیم. ولی چه چیزی میچینیم؟ ذرتهای نارس و خزه! بعد هم از پژوهشگران و دانشگاه شاکی میشویم! میگوئیم چرا علم به داد ما نمیرسد! چرا دانشگاهیان کنار نشسته اند؟ طبیعی است وقتی دانشگاه نمیتواند از آزادی و استقلال آکادمیک کافی برخوردار باشد، تا خودش را تحقیق و پرسش کند، حرفی برای گفتن نداشته باشد.
کتاب گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران نوشته استاد فراستخواه، کتاب پرسش از دانشگاه ایرانی و یا کتاب بسیار جالب آقای دکتر ابراهیم توفیق و همکارانشان، کتاب مسئله علم و علم انسانی در دارالفنون عصر ناصری از مهمترین منابعی هستند که در راستای این بحث میتوان برای مطالعه بیشتر مورد رجوع قرار داد.
/انتهای پیام/