مروری بر ابعاد مسئولیت پذیری جامعه و حاکمان در گفتگو با سید یعقوب موسوی؛
نمره‌ای که ما می‌توانیم برای مسئولیت اجتماعی به حاکمان یعنی، حکمرانی در معنای کلی بدهیم، نمره خیلی بالایی نیست. بسیاری از مسائلی که اتفاق می‌افتد، واقعاً با تدبیر و با اندیشه و با طرح و با یک نگاه مهربانانه اخلاقی می‌توانست ادامه پیدا نکند و کنترل شود. به نظر می‌رسد در عوض این حس مسئولیت مدنی مردم بود که مثلاً در قبال کسی به نام خانم مهسا امینی اتفاق می‌افتد و حس مدنی جوان‌هایی بود که به نفع او شعار داده‌اند. یعنی کار تلخ و زشتی نبوده است، من کاری به فرایند ندارم، به خود قضیه کار دارم. این نشان می‌دهد که جامعه در قبال هر نوع اتفاق ناگوار احساس مسئولیت اجتماعی می‌کند و به نحوی مداخله می‌کند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ نمی‌توان تمام وزن مسئولیت اجتماعی در یک کشور را روی دوش حاکمان قرار داد، بلکه جامعه و هرکدام از شهروندان هم، در این زمینه وظایفی دارند. با این وجود نمی‌توان از این موضوع چشم پوشید که رفتار حاکمان در بلندمدت، تاثیر بسزایی روی مسئولیت‌پذیری جامعه دارد؛ به همین خاطر اگر جامعه‌ای مسئولیت‌پذیر نباشد، باید در وهله اول رفتار جامعه را مورد مطالعه قرار داد و در این مطالعه، برای تاثیر مولفه‌های مداخله‌گر رفتار حاکمیت، اهمیت ویژه‌ای قائل شد. دکترسید یعقوب موسوی، استادیار دانشگاه الزهرا و عضو هیأت مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران در حیطه مسئولیت‌اجتماعی دیدگاه‌های قابل توجهی دارد. موسوی معتقد است که پایین بودن سطح مسئولیت اجتماعی و مسئولیت مدنی در جامعه ایران یک آسیب و عارضه جدی است و در این گفتگو سعی می‌کند از ابعاد مختلف، به توضیح این مسئله بپردازد.

 

مسئولیت‌اجتماعی چه تفاوت‌هایی با مسئولیت فردی دارد؟

موسوی: تعبیری که از آن به‌عنوان مسئولیت اجتماعی یاد می‌کنیم، به لحاظ واژه و مفهوم، دال بر این است که یکی ناظر بر یک کلیت اجتماع و محیط است و به نحوی شامل دیگران می‌شود، به همین خاطر به آن مسئولیت اجتماعی می‌گوییم. مسئولیت را به دو بُعد تقسیم کرده‌اند، یکی اجتماعی به تعریفی که عرض کردم، و دیگری مسئولیتی که متوجه خود فرد است، چون حفظ منافع، مصالح، زندگی، معاش و منافع خودش که به آن مسئولیت فردی می‌گویند. در مکاتبی هم این تفکیک را در تاریخ تفکر اجتماعی داریم. مسئولیت مدنی، اجتماعی، فردی یا شخصی، این در ادبیات عمومی متداول است و هرکدام دارای ظرفیت‌ها و قوت‌ها و در عین حال محدودیت‌ها و یا شاید بگوییم که عوارضی هم هستند. می‌شود پیرامون هرکدام از این موضوعات به تفکیک صحبت کرد.

 

برای ما جامعه‌ای را که مسئولیت‌پذیری اجتماعی نداشته باشد، توصیف کنید که چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه جامعه‌ای خواهد بود؟

جامعه ما به اندازه کافی، جامعه فرد باور، فردگرا و شاید بگوییم که در بُعد شخصی جامعه منفعت‌گرایی است. یعنی به نظر می‌آید که افراد برای حفظ وضعیت شخصی خودشان، به حدی که لازم و بایسته است، تلاش و تقلا می‌کنند و پیگیر هستند، حال اگر در رسیدن به منافع شخصی، کاملاً موفق نیستند و موانع وجود دارد، این دیگر به بُعد اجتماعی هم مربوط می‌شود

موسوی: فرض بر این است که آنچه برای جامعه لازم است، مسئولیت اجتماعی و بعد مسئولیت فردی است. این دو، دو لبه‌ی یک شمشیر هستند. هم مسئولیت فردی مهم است و هم مسئولیت اجتماعی، یعنی در خصوص آنچه مربوط به اصلاحات اجتماعی است یا بازسازی و توسعه و رونق اجتماعی است، صاحب‌نظران بر هر دو این‌ها تأکید دارند و تقدم و تأخر هرکدام را به یک جهاتی منفی می‌بینند. اگر افراد در حد مسئولیت فردی، مسئول تأمین منافع خودشان باشند و به نحوی مدیریت فردی را توسعه بدهند، به پیوست آن یک جامعه کامل سالم هم ایجاد می‌شود. عده‌ای هم هستند که توجهی به این موضوع ندارند. یعنی این نوع نگاه را ندارند، اما به این نتیجه رسیده‌اند که می‌شود گفت بیش از آنکه مسئولیت فردی مهم باشد، مسئولیت اجتماعی است که اهمیت دارد. اگر شما سازمان جامعه، شبکه اجتماعی، روابط، مناسبات و فرهنگ و نیازها و ضرورت‌های جامعه را مدیریت کنید و به آن اهمیت بدهید و احساس مسئولیت نسبت به آن داشته باشید، خودبه‌خود منافع افراد هم تأمین می‌شود. یعنی این دو مفهوم اجتماعی و فردی بازتابی از دو رویکرد بزرگ به نام گرایش‌ها است که جنبه اجتماعی و سوسیالیستی و عمومی دارد؛ دومی که فردی است، گرایش فردی و لیبرالی است. مثلاً شاید قاموس فرهنگ سیاسی اروپایی به نام سوسیالیسم یا لیبرالیسم خوانده می‌شود. سوسیالیسم انعکاسی از توسعه مسئولیت اجتماعی است و لیبرالیسم انعکاسی از اهمیت دادن به مسئولیت فردی است. اینجا که نکته کانونی سؤال شماست، در واقع بیشتر فرض بر این است که نظام اجتماعی ما در شرایط کنونی در ابعاد مختلف مستلزم این است که در بُعد اجتماعی به آن توجه بشود. جامعه ما به اندازه کافی، جامعه فرد باور، فردگرا و شاید بگوییم که در بُعد شخصی جامعه منفعت‌گرایی است. یعنی به نظر می‌آید که افراد برای حفظ وضعیت شخصی خودشان، به حدی که لازم و بایسته است، تلاش و تقلا می‌کنند و پیگیر هستند، حال اگر در رسیدن به منافع شخصی، کاملاً موفق نیستند و موانع وجود دارد، این دیگر به بُعد اجتماعی هم مربوط می‌شود.

چیزی که در جامعه ما بیشتر یک آسیب و عارضه است و نوعی رشدنیافتگی است؛ پایین بودن سطح مسئولیت اجتماعی است که به‌عبارت‌دیگر آن، مسئولیت مدنی است. اینکه ما نسبت به چیزی که در جامعه می‌گذرد، در قبال عقب‌ماندگی‌های خود، در قبال شکاف‌های اجتماعی و توزیع منافع و نابرابری بسیار عمیقی که بدنه جامعه را در معرض تهدید خودش قرار داده است، احساس مسئولیت کنیم. احساس مسئولیت مدنی داشته باشیم، یعنی پیش از آنکه منافع شخصی خودمان را دنبال کنیم که آن هم بد نیست و در جای خودش لازم است، و کسی آن را انکار نمی‌کند و نمی‌تواند انکار کند و حذف شدنی هم نیست؛ به تعبیر یکی از جامعه‌شناسان، ویلفردو پارتو، ذائقه‌های فردی در همه افراد وجود دارد، این ذائقه‌ها محرکی هستند برای رسیدن به منافع فردی این را نمی‌شود انکار کرد. چیزی که وجود دارد منافع جمع است که بسیاری از افراد ترجیح می‌دهند چشمشان را ببندند و نسبت به آنچه در محیطشان می‌گذرد بی‌تفاوت باشند. این در حال حاضر مسئله ما است و توسعه این خرده‌فرهنگ و این نوع باورمندی و بی‌توجهی به منافع جمع و تعقیب نکردن، پیگیر نبودن آنچه که در جامعه برای آحاد مردم در حال وقوع هست، عوارض بسیار تلخی برای توسعه اجتماعی دارد.

در واقع این‌گونه است و این‌طور گفته می‌شود که بین توسعه اجتماعی و افزایش مسئولیت مدنی و اجتماعی، یک رابطه همکاری و همیاری وجود دارد؛ یعنی احساس درد و احساس آلام اجتماعی، یعنی چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نشاید قرار. یک جور بی‌قراری اجتماعی، آنجایی که شما و افراد نسبت به وضعیت پیرامون خودتان نمی‌توانید احساس آرامش داشته باشید ولو شرایط فردی‌تان خوب باشد. شخص ممکن است دارای دارایی، موقعیت، امتیازات و امکانات باشد، در صورتی این دارایی و امتیازات برای او هم مسرت‌بخش است که دیگران هم در یک فاصله معقولی با او قرار داشته باشند. مراد این نیست که همه به یک شرایط برابر برسند، هدف این است که نابرابری بسیار عمیق، با افزایش حس همیاری، همکاری، مساعدت، صیانت و مداخله مثبت، آن فاصله عمیق اجتماعی کاهش پیدا کند.

هم از منظر مکاتب فلسفی کلاسیک و هم مکاتب فلسفی مدرن، جامعه‌هایی می‌توانند به یک معدل خوب و نمره خوبی از لحاظ رشد و توسعه اجتماعی برسند که یک نوع وفاق و همیاری و همسازی و باورمندی مشترک را داشته باشند؛ این چه وقت ایجاد می‌شود؟ هنگامی‌که حس مسئولیت مدنی، مسئولیت اجتماعی، مسئولیت عمومی و مسئولیت در قبال دیگران بیشتر باشد. این موضوعی که به آن اشاره کردم در کلام ائمه هم وجود دارد و هم برداشت ما از آموزه‌های دینی، علمی و جامعه‌شناختی است.

 

برای اینکه ما جامعه مسئولیت‌پذیر داشته باشیم، به چه لوازم و زمینه‌هایی نیاز داریم؟

جامعه بیش از ۸۰ میلیون نفری ایران امروز، برای اینکه یک جامعه مسئول باشد و افراد آن نسبت به هم همیاری داشته باشند، همگرایی و هم‌کنشی داشته باشند، و در قبال درد و رنج و مصیبت و گرفتاری‌هایی که پیش می‌آید اثربخشی داشته باشد، از گرفتاری‌هایی که طبیعی مثل زلزله و سیل و حوادث، تا مسائل و مشکلاتی که مربوط به ازکارافتادگی و بیکاری و نیازمندی و اقتصادی، نیاز به یک نوع مدیریت اجتماعی دارد

موسوی: برای رسیدن به یک جامعه سربلند و برخوردار از مسئولیت آحاد اجتماعی، صاحب‌نظران ایده‌های مختلفی را مطرح کرده‌اند؛ یعنی برخورداری از یک، حکمرانی مدنی و حکمرانی اجتماعی و برخورداری از یک نوع مدیریت اجتماعی سالم، فرهمند، و دانا نسبت به قضایا. اداره امور جامعه در دنیای کنونی با اداره جامعه در هزار سال گذشته خیلی متفاوت است؛ با صد سال و دویست سال و پنجاه سال پیش و حتی چهل سال پیش هم تفاوت کرده است. جامعه بیش از ۸۰ میلیون نفری ایران امروز، برای اینکه یک جامعه مسئول باشد و افراد آن نسبت به هم همیاری داشته باشند، همگرایی و هم‌کنشی داشته باشند، و در قبال درد و رنج و مصیبت و گرفتاری‌هایی که پیش می‌آید اثربخشی داشته باشد، از گرفتاری‌هایی که طبیعی مثل زلزله و سیل و حوادث، تا مسائل و مشکلاتی که مربوط به ازکارافتادگی و بیکاری و نیازمندی و اقتصادی، نیاز به یک نوع مدیریت اجتماعی دارد. کسانی می‌توانند مسئولیت اجتماعی را در جامعه نهادینه کنند که مدیران فرهیخته و دانشمند باشند و مهارت در روش‌های اداره امور در همه سطوح را بدانند. البته نمی‌شود بگوییم فقط مدیران روابط اجتماعی مدارس و دانشگاه‌ها خوب باشند، این کافی نیست، بلکه باید مدیریت اجتماعی در سازمان بهزیستی و وزارت کشور هم قوی باشد.

مدیریت اجتماعی کلان، در سطح حکمرانی، کلیت دولت را دربر می‌گیرد. از رئیس‌جمهور کشور تا معاونان ارشد، وزرا و تا معاونین و مدیرکل‌ها و همین‌طور در سطوح استانداران و فرمانداران و بخشداران و دهیاران، این‌ها باید از یک نظام فرهیختگی و دانشمندی و تعهد مهارتی برخوردار باشند، یعنی شیوه‌ها را باید بلد باشند و این شیوه‌ها البته مستلزم دانش و علم و کارورزی و دوره دیدن است. مستلزم این است که ما از دانش و مهارت موجودمان و دانش و مهارت بین‌المللی و تجربه جهانی خوب استفاده کنیم.

این مدیریت اجتماعی به عنوان ابزار مهم حکمرانی، می‌تواند مسئولیت مدنی و اجتماعی افراد را بالا ببرد. از سوی دیگر سوای حکمرانی، این وظیفه نخبگان اجتماعی، فرهنگی، رسانه‌ها، شبکه‌های مجازی و دنیای ارتباطاتی است که امروز و هر روز بازتولید محتوا کنند، که حس مسئولیت مدنی در ما با مفاهیم، عناوین و شیوه‌های دیگر در نظام مدیریت اجتماعی و مسئولیت مدنی تقویت و بازگو شود. نتایج و عوارض مثبت مسئولیت مدنی در قالب داستان و فیلم و حکایت و شعر و هنر و ادب و ده‌ها تکنیک وجود دارد، مسئولیت رسانه‌ها و نظام فکری جامعه که مطبوعات آن جامعه هستند و روزنامه‌ها و مجلات اعم از اینترنتی و غیر اینترنتی سایت‌ها هستند که بسیار مهم است که بتوانند در قالب یک اثر ادبی، یا مدرن، یا در قالب شعر و همین‌طور که گفتم با ابزارهای مدرن، این دانش مدرنِ مسئولیت مدنی را در جامعه ایجاد کنند.

بخش دیگر مربوط به حوزه قضایی و حقوقی است. بدون برخورداری از یک نظام قضا و حقوقی سالم، پخته، مترقی، رشد یافته و به روز، بسیار دشوار است که مسئولیت مدنی بتواند تحقق پیدا کند. نظام قضایی باید مدرن باشد. یعنی جدا از منابع اصولی که از دین خدا، قانون اساسی و منابع اصلی فکر قضایی استخراج و برداشت می‌کند، سازمان قضایی بایستی با امکانات، لوازم و شرایط جدید، نظام تشویق و تنبیه را در جامعه گسترش دهد. این تشخیص مدنی، علمی، فنی و کارشناسی نظام قضا است که بازیگران مسئولیت اجتماعی و مدنی را که به سود توسعه اجتماعی نظر می‌دهند، حرف می‌زنند، مقاله می‌دهند، کار عملی و فکری می‌کنند، مورد تشویق قرار بدهد و کسانی را که مخل اجرای مسئولیت مدنی هستند تنبیه قضایی کند.

بخش دیگر شاید نقش احزاب است. نقش گروه‌های سیاسی و نقش نهادها است، نهادهای مدنی و غیرمدنی. مثلاً اگرچه در ایران در حال حاضر تعداد نهادهای غیرمردم‌نهاد و NGO ها و سازمان‌های غیررسمی بسیار زیاد شده (از ورزش تا هنر، تا مسائل اجتماعی و همین‌طور تعداد حزب‌هایی که در ایران داریم بسیار هستند و البته فعالیتی ندارند یعنی ما کمتر شاهد کارنامه سیاسی اجتماعی‌شان در تقویت مسئولیت مدنی هستیم)، اما چندان نقش‌آفرینی پررنگی ندارند. بنده به شخصه شاید کمتر مصداق عینی در ایران سراغ دارم، ولی در دنیا یک رکن مهم تشویق و توسعه و تعمیق مسئولیت اجتماعی در جامعه، نقش احزاب و نهادهای غیررسمی است.

نقش حاکمان و مسئولیت پذیری‌شان در مسئولیت‌پذیری جامعه چیست؟ فکر می‌کنید در شرایط کنونی حاکمان تا چه اندازه مسئولیت‌پذیرند؟

اگر بخواهیم بگوییم حکمرانی ما در توسعه مسئولیت مدنی، چقدر درگیر است، در ادبیات رسمی حکمرانی که دائماً از مسئولیت حقوقی صحبت می‌کند، قابل‌مشاهده است؛ از مردم می‌خواهد که رعایت کنند، اما آنچه در واقع قضیه مشاهده می‌شود، اجرا و عملیات حکمرانی در بُعد مسئولیت مدنی و تقویت این وضعیت، یعنی نهاد مسئولیت مدنی است که شامل NGOها و نهادها و احزاب می‌شود، این بخش بسیار ضعیف است

موسوی: در اینجا داوری و ارزیابی دشوار است. نمره‌ای که ما می‌توانیم به حاکمان یعنی، حکمرانی در معنای کلی بدهیم، نمره خیلی بالایی نیست. بسیاری از مسائلی که اتفاق می‌افتد، واقعاً با تدبیر و با اندیشه و با طرح و با یک نگاه مهربانانه اخلاقی می‌توانست ادامه پیدا نکند و کنترل شود. به نظر می‌رسد در عوض این حس مسئولیت مدنی مردم بود که مثلاً در قبال کسی به نام خانم مهسا امینی اتفاق می‌افتد و حس مدنی جوان‌هایی بود که به نفع او شعار داده‌اند. یعنی کار تلخ و زشتی نبوده است، من کاری به فرایند ندارم، به خود قضیه کار دارم. این نشان می‌دهد که جامعه در قبال هر نوع اتفاق ناگوار احساس مسئولیت اجتماعی می‌کند و به نحوی مداخله می‌کند. اما متأسفانه حکمرانی ما، مدیریت خوبی نسبت به این قضیه نکرد. این قضیه نشان داد که حکمرانان ما نسبت به این مسائل از مردم در قبال حوادث، عقب هستند. درست مثل سیل تابستان گذشته که در بخشی از اطراف روستاهای پیرامونی تهران اتفاق افتاد، تا هلال‌احمر و آتش‌نشانی و بخش‌های امدادی خودشان را به محل حادثه برسانند، مردم آستین‌ها را بالا زدند و بعضی از این قربانیان سیل را نجات دادند. جسدها را بیرون آوردند، نگذاشتند خانه‌ها خراب شود و آب‌بند گذاشتند. بعد از ساعت‌ها، نیروهای امداد به محل حادثه رسیدند. این نشان می‌دهد که در قضیه مرگ مهسا امینی هم همین‌طور است. من شخصاً نمی‌توانم قضاوت کنم، اما آنچه معلوم است، این است که سیستم قضایی و رسمی و حکومتی ما نسبت به این قضیه خیلی دیر برخورد کرد. آگاه‌سازی و شفاف‌سازی در مورد پرونده نکرد. شما ببینید وقتی قتلی، خشونتی، جنایتی، سرقتی، اتفاق می‌افتد و می‌بینید که اخبار یک سویه و یک طرفه، صدا و سیمای ما و روزنامه‌های رسمی ما است و جایی برای حلاجی و واکاوی مشکل از دیدگاه‌های مختلف و به استناد شواهد و نظر افراد نیست. بنابراین اگر بخواهیم بگوییم حکمرانی ما در توسعه مسئولیت مدنی، چقدر درگیر است، در ادبیات رسمی حکمرانی که دائماً از مسئولیت حقوقی صحبت می‌کند، قابل‌مشاهده است؛ از مردم می‌خواهد که رعایت کنند، اما آنچه در واقع قضیه مشاهده می‌شود، اجرا و عملیات حکمرانی در بُعد مسئولیت مدنی و تقویت این وضعیت، یعنی نهاد مسئولیت مدنی است که شامل NGOها و نهادها و احزاب می‌شود، این بخش بسیار ضعیف است. نهادهای غیررسمی باید از طرف حکمرانی تشویق و حمایت شوند.

 

اگر بخواهیم مثال‌هایی را از جوامع دیگر که مسئولیت‌پذیرند بزنید، به کدام جوامع اشاره می‌کنید؟

موسوی: در کشورهای اروپایی این‌طور متداول است که به دنبال هر نوع حادثه تلخ اجتماعی که افکار عمومی را حساس می‌کند، دستگاه مربوطه، اعم از پلیس، یا دستگاه‌های تدارکاتی و یا انتظامی موظف‌اند در یک گفتگوی تلویزیونی و رسانه‌ای بیایند و تمام داستان را بیان کنند و مشخصاً بیان بشود این اتفاق از کجا افتاد. در آنجا حس مسئولیت مدنی هم در سطح نهادهای رسمی و حکومتی و هم در سطح مردم زیاد است. به محض اینکه یک حادثه اتفاق می‌افتد، آن مسئولیت مدنی بروز عینی خودش را نشان می‌دهد، همه در آن مداخله و مشارکت می‌کنند و آن وقت تفکیک وظایف و تعیین مسئولیت صورت می‌گیرد. طی این فرآیندها معلوم می‌شود چه کسی مقصر این حادثه است و باید مجازات شود و چه کسانی مقصر نیستند و مورد اتهام قرار گرفته‌اند. در اروپا می‌بینیم که نظام حکمرانی سعی می‌کند حس مسئولیت مدنی مردم را که در قضیه خاصی دخالت می‌کنند، مثلاً راهپیمایی و مطالبه گری، نه‌تنها سرکوب نمی‌کند، بلکه آن را به رسمیت می‌شناسد. ممکن است اشتباهات آن‌ها را برطرف کند. ابهامات را از بین ببرد و پاسخگوی نیازهای آن‌ها بشود. اما در ایران این متداول نیست؛ در مسئله مربوط به مسئولیت مدنی و اجتماعی از حکمرانان خیلی نمی‌شود انتظار داشت؛ این موضوع بیشتر در ساختار جامعه باید حل شود و نیروهای فرهنگی، نیروهای حزبی، نیروهای علمی و نیروهای هنری نقش مهمی بر عهده دارند.

 

شما گفته بودید که مسئولیت اجتماعی در ایران دچار اختلال شده است. از طرف دیگر ما نمودهایی از مسئولیت‌پذیری جامعه داریم که گاهی خود را نشان می‌دهد. برای نمونه همبستگی درباره کمک به‌وقت زلزله، سیل و... مصادیق مسئولیت‌پذیری جامعه و مسئولیت‌ناپذیری آن را در کنار هم چگونه باید دید و چگونه باید آن‌ها را تحلیل کرد؟

ما باید در برابر کسانی که مشارکت اجتماعی دارند ولو که نوع مشارکت اجتماعی آن‌ها مطلوب نباشد و پذیرفته نباشد، خود را مسئول بدانیم. نهادهای رسمی ما باید این اجازه و موافقت در خصوص مشارکت مدنی را به افراد جامعه بدهند، آن را مدیریت و کنترل کنند و همچنین مواظب باشند که از قبل این نوع مشارکت‌های جمعی، حاشیه‌هایی برای امنیت ملی ایجاد نشود

موسوی: مسئولیت مدنی و اجتماعی در ایران سال‌ها است که دچار کسالت و ضعف است، این ضعف بنیادی است. مسئولیت مدنی در ایران در قالب و در شکل ادبیات، شعر، قصیده و، غزل، هنر، سینما و مکان‌های عمومی به حد بسیار زیادی در ایران محسوس است. یعنی ما به لحاظ انتقال موضوعی و مفهومی چیزی را کم نداریم و همه می‌دانند که موفقیت فردی‌شان در گرو موفقیت جمعی است. همه می‌دانند که تا جامعه و نظام اجتماعی ما درست نشود، افراد هم نمی‌توانند به سعادت و خوشبختی برسند. رمز خوشبختی فردی ما در گرو موفقیت جمعی است. همه این را می‌دانند، اما معما و مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که نظام مسئولیت مدنی در ایران، به دلیل حکمرانی غلط و مدیریت غلطی که در کشور در چند دهه حاکم است، ربطی به یک دولت و دو دولت ندارد، مملکتی که جریان‌های سیاسی آن را اداره می‌کنند، دچار یک نوع کسالت، گرفتگی و انسداد است، زخمی است و نمی‌تواند خوب خودش را نشان بدهد. شیوه‌های برخورد جمعیتی را که ما از مردم ایران در شهرهای مختلف می‌بینیم که به شیوه‌های مختلف مطالبه حق مدنی و حق اجتماعی می‌کنند، نگاه کنید. همین شیوه‌های برخورد فیزیکی و امنیتی و به نحوی سیاسی هم، دامنه مسئولیت اجتماعی و فرایند آن را در ایران مخدوش و خراب می‌کند. ما باید در برابر کسانی که مشارکت اجتماعی دارند ولو که نوع مشارکت اجتماعی آن‌ها مطلوب نباشد و پذیرفته نباشد، خود را مسئول بدانیم. نهادهای رسمی ما باید این اجازه و موافقت در خصوص مشارکت مدنی را به افراد جامعه بدهند، آن را مدیریت و کنترل کنند و همچنین مواظب باشند که از قبل این نوع مشارکت‌های جمعی، حاشیه‌هایی برای امنیت ملی ایجاد نشود. زیرا کسی موافق آن نیست و هیچ‌کس دوست ندارد کسانی که در منطقه و سطح جهان با ما رقابت و خصومت دارند، از این‌ها به عنوان یک ابزار برای برهم زدن امنیت و آرامش جامعه استفاده کنند. این یک چیز خیلی بدیهی است؛ همه دولت‌ها، به این پارامترها توجه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند آن چیزی که جریان عمومی جامعه در آن‌ها جاری است، مورد بهره‌برداری بیگانگان و بیرونی‌ها قرار بگیرد. این نقش دولت است که بتواند و اجازه بدهد که مشارکت‌های اجتماعی در همه سطوح جامعه چه دانشجو، دانش‌آموز، کارمند، کارگر و چه بخش هنری، به شکلی در فرآیند اجتماعی مشارکت کند. جامعه بایستی مصونیت داشته باشد و نباید احساس ترس کند، باید این احساس به فرد القا شود که ایفای نقش اجتماعی‌اش، در جامعه از ناحیه حکمرانی دارای جایزه است، دارای پاداش است، نه برخورد سخت.

هر جا که عرصه برای ورود نیروهای نظامی در سطح شهر بازتر شود، مسئولیت مدنی عقب‌نشینی می‌کند؛ مسئولیت مدنی آنجا خودش را کنار می‌کشد. در نبود شرایط ترس و وحشت، استرس، اضطراب و نشانه‌های دیگر است که مسئولیت مدنی در جامعه شکوفا می‌شود. شکوفایی مسئولیت مدنی مستلزم یک جامعه آزاد است، یک جامعه برابر و جامعه اخلاقی است، اخلاق در کجا می‌تواند شکوفا بشود؟ در آنجا که حس امنیت وجود داشته باشد، حس ترس وجود نداشته باشد.


چه توصیه‌ای به حاکمان و مردم برای افزایش مسئولیت‌پذیری دارید؟

موسوی: حکمرانی خوب، در واقع سفارش است. حکمرانی خوب مقوّم و پشتیبان مسئولیت مدنی می‌شود. حداقل مسئولیت مدنی مردم اگر بالا باشد، کار حکومت راحت‌تر است. بار از دوش حکومت برداشته می‌شود. اگر مردم خودشان، از طریق مشارکتی که با یکدیگر دارند خودشان را کنترل کنند و یکدیگر را نقد کنند و با هم همیاری داشته باشند قطعاً بخش زیادی از هزینه‌هایی که دولت قرار است صرف کند، کاهش پیدا می‌کند. این توصیه بنده است برای حاکمان برای افزایش مسئولیت‌پذیری در جامعه.

/انتهای‌پیام/

ارسال نظر
captcha