رهبرمعظم انقلاب توصیه می‌کنند که ایمان خویش را بر ادلۀ منطقی و عقلی بنا گذاریم و تصور نکنیم که احساسات و هیجانات در طوفان شبهات و اشکالات و ابهامات، گرهی را خواهند گشود و ایمان‌مان را پابرجا خواهند نهاد.

گروه گفتمان فرهنگ سدید- دکتر مهدی جمشیدی: در کتابی که با عنوان «بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت» از آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده است، همانند تفسیرهای دیگر که عالمان در این‌باره نگاشته‌اند، نکته‌ها و لطایف دلنشین تفسیری به چشم می‌خورد، اما از آن‌سو، پاره‌ای دقایق و ظرافت‌های اجتماعی نیز وجود دارد که آن را از نوشته‌های دیگران، متمایز می‌سازد. لایۀ اجتماعی و برون‌گرای این تفسیر، بیش از لایه‌های دیگرش، درخور ستایش و اعتناست، به‌خصوص از این جهت که در آن مقطع تاریخی، آیت‌الله خامنه‌ای در سنین جوانی به‌سر‌می‌برند، اما توانسته از این چشم‌انداز، به آیات الهی بنگرند و استنباط و استنتاج کنند. در این‌باره، دو نکتۀ مهم وجود دارد: یکی این‌که لایۀ اجتماعی تفسیر یاد شده، «عمیق» است، نه «سطحی»، و ایشان توانسته، فهم اجتهادی قوی و متقنی را ساخته‌و‌پرداخته کنند؛ دیگر این‌که فهم ایشان تا امروز که نزدیک به پنج دهه از آن زمان می‌گذرد، همچنان «ثابت» مانده و وی دچار «دگردیسی» و «تغییر هویت» نشده است. در زمانه‌ای که بسیاری از نیروهای انقلابی، از گذشتۀ خویش عبور کرده و راهی متفاوت با عهد انقلابی خویش، در پیش گرفته‌ و متناظر به اقتضائات و خوشایندها، بنیان‌های فکری خود را تغییر داده و به جانب ایدئولوژی لیبرالیستی متمایل شده‌اند، این ثبات قدم و استمرار نظری آیت‎‌الله خامنه‌ای در مسیر حق، مثال‌زدنی و درخور ستایش است. به همین مناسب، به فهم و تحلیل فقراتی از این تفسیر که همزمان، شامل دو خصوصیت یاد شده هستند و از عمق معرفتی و ثبات ایدئولوژیک ایشان حکایت می‌کنند، می‌پردازیم. 

 

1. دوگانۀ مفهومی ایمان احساس‌مدار/ ایمان معرفت‌مدار

«ایمان احساسی»، چنانچه با دشواری‌ها مواجه شود، دوام نخواهد آورد. از این‌رو، «ایمان عمیق و قلبی» بر آن ترجیح دارد(سیدعلی خامنه‌ای؛ بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت؛ ص 181). اگر گفته شود که حفظ ایمان و ثبات قدم در راه آن، دشوارتر از اصل ایمان آوردن است، سخنی به گزاف گفته نشده است، چون دشمنان ایمان، فراوانند و انسان در هر مرحله‌ای، ممکن است از حق، فاصله گرفته و به جانب باطل گرایش پیدا کند. در این میان، آنچه که می‌تواند انسان را از وسوسه‌ها و القائات شیطانی رها کند و در گردنه‌های دشوار و مردافکن، انسان را از سقوط و تباهی، محفوظ بدارد، ایمان محققانه و معرفتی است، نه ایمانی که برخاسته از شور و هیجان و حس باشد. خصوصیت احساس این است که به فضا و شرایط بیرونی وابسته است، به‌طوری‌که با دگرگون شدن آن، تغییر می‌کند. پس احساسات و هیجانات، پایدار و ماندگار نیستند، مگر این‌که مبتنی بر عقلانیت باشند و جامۀ استدلال و برهان به تن کرده باشند. احکام عقل، از اقتضائات محیطی و بیرونی، رنگ نمی‌پذیرند و در هر شرایطی، به قوت خویش باقی هستند. از این‌رو، آیت‌الله خامنه‌ای توصیه می‌کنند که ایمان خویش را بر ادلۀ منطقی و عقلی بنا گذاریم و تصور نکنیم که احساسات و هیجانات در طوفان شبهات و اشکالات و ابهامات، گرهی را  خواهند گشود و ایمان‌مان را پابرجا خواهند نهاد.

قرآن کریم، در آنجاکه به اوصاف رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - اشاره می‌کند، ایمان‌شان را دارای عمق معرفتی می‌دانند و از بصیرت توحیدی و متدینانه سخن می‌گویند:

قلْ هذه سبيلي أدْعو إلى الله على بصيرة أنا ومن اتبعني (یوسف: 108)

بگو: اين است راه من، كه من و هر كس پيروى‏‌ام كرد، با بينايى به سوى خدا دعوت مى‌كنيم.

چنانچه این نوع اشراف و احاطۀ معرفتی و عالمانه در وجود انسان پدید آید، انسان به‌صورت خودانگیخته و خودبنیاد، به‌سوی صلاح و سعادت حرکت می‌کند و نیاز به عامل و اهرم بیرونی که او را وادار کند، ندارد:

کودکان را می‌بری مکتب به‌زور

زانکه هستند از فواید، چشم‌کور

چون شود واقف، به مکتب می‌دود

جانش از رفتن، شکفته می‌شود

می‌رود کودک به مکتب، پیچ‌پیچ

چون ندید از مزد کار خویش، هیچ

چون کند در کیسه، دانگی دست‌مزد

آنگهان بی‌خواب گردد شب، چو دزد

(جلال‌الدین‌محمد مولوی؛ مثنوی معنوی؛ دفتر سوم؛ بیت‌های 4585-4588 )

 

2. دوگانۀ مفهومی اصالت دنیا/ اصالت آخرت

کمالات کسب‌شده در زندگی «دنیا»، در «آخرت» ثمر می‌دهند و دنیا، «وسیله» و «ابزار»ی بیش نیست(سیدعلی خامنه‌ای؛ بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت؛ ص 261). هدف نهایی و اصیل، آخرت است، نه دنیا که فانی و ناپایدار است و انسان هر اندازه که در آن ماندگار باشد و هر چه که به‌دست آورد، در نهایت باید از آن سفر کند. دنیا، «منزل» است، نه «مقصد». پس اصالت از آن آخرت است، نه دنیا. دنیایی که نمی‌پاید و گذارست، در مقابل آخرتی که ابدی و جاوید است، هیچ ارزشی ندارد و درخور دل‌بستن و اعتنا نیست، مگر از این جهت که انسان در آن بکوشد و برای زندگی آن‌جهانی خویش، توشه برگیرد و سرمایۀ معنوی اندوخته کند.

قرآن کریم با صراحت کامل، زندگی دنیا را در حد لهو و لعب معرفی می‌کند و در مقابل، زندگی آخرت را زندگی حقیقی می‌داند؛ چنان‌که گویا زندگی دنیا در مقایسه با زندگی آخرت، نباید زندگی به‌شمار آید:

و ما هذه الْحياة الدنْيا إلا لهْو و لعب و إن الدار الْآخرة لهي الْحيوان لوْ كانوا يعْلمون (عنکبوت: 64)

اين زندگى دنيا، جز سرگرمى و بازيچه نيست، و زندگى حقيقى، همانا [در] سراى آخرت است. اى كاش مى‏دانستند.

از این‌رو، اگر انسان به زندگی دنیا، نگاه ابزاری نداشته باشد و در پی اندوختن نباشد، دچار خسران خواهد شد:

إن الْإنسان لفي خسْر إلا الذين آمنوا و عملوا الصالحات (عصر: 2-3)

به واقع، انسان، دستخوش زيان است، مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند.

 

3. دوگانۀ مفهومی شکست نهایی/ شکست مقطعی

در آیاتی از سورۀ توبه، به واکنش عجولانه و غلط منافقان نسبت به شکست‌خوردن مسلمانان در جنگ احد اشاره شده و چنین آمده است:

إنْ تصبْك حسنة تسؤْهمْ وإنْ تصبْك مصيبة يقولوا قدْ أخذْنا أمْرنا منْ قبْل ويتولوْا وهمْ فرحون قلْ لنْ يصيبنا إلا ما كتب الله لنا هو موْلانا وعلى الله فلْيتوكل الْمؤْمنون قلْ هلْ تربصون بنا إلا إحْدى الْحسْنييْن ونحْن نتربص بكمْ أنْ يصيبكم الله بعذاب منْ عنْده أوْ بأيْدينا فتربصوا إنا معكمْ متربصون (برائت: 50-52).

[ای پیامبر!] اگر نيكى به تو رسد، آنان [منافقان] را بدحال مى‌سازد، و اگر پيشامد ناگوارى به تو رسد، مى‏‌گويند ما پيش از اين، تصميم خود را گرفته‏‌ايم و شادمان، روى بر مى‏‌تابند. بگو: جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته، هرگز به ما نمى‌‏رسد؛ او سرپرست ماست، و مؤمنان، بايد تنها بر خدا توكل كنند. بگو: آيا براى ما، جز يكى از اين دو نيكى را انتظار مى‌بريد؟ در حالى‌كه ما انتظار مى‌كشيم كه خدا، از جانب خود يا به‌دست ما، عذابى به شما برساند. پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم.

تاریخ می‌گوید پس از شکست‌خوردن مسلمانان در جنگ احد، منافقان تصور کردند که اسلام، به‌طور کلی و از اساس، دچار نابودی شده و دیگر نخواهد توانست برخیزد. تحلیل غلط منافقان، ریشه در این داشت که از سنت‌های الهی در تدبیر عالم، غفلت داشتند و این حقیقت را در نظر نگرفته بودند که هر قوم و اجتماعی، «فرازونشیب» و «شکست‌و‌پیروزی» و «پیشرفت‌و‌پسرفت» دارد و چنین نیست که همواره، در خط سیر «صعودی» و «تکاملی» قرار داشته باشد و هیچ‌گاه، دچار «عقب‌گرد» یا «سکون» نگردد. از این‌رو، وجود «برگشت‌های موقتی» و «عقب‌گردهای مقطعی» در حرکت عمومی هر قوم و جامعه‌ای، امری طبیعی است و نمی‌توان از آن، «انحطاط» و «فروپاشی» را نتیجه گرفت، همچنان‌که مصیبت‌ها و بلایا، به‌معنی شکست اساس مکتب نیست. منافق که در کمین است تا از صحنه به در شدن اسلام و ناکامی آن را بنگرد، با مشاهدۀ هر شکستی، با این تصور که اسلام به پایان خویش رسیده است، خوشنود می‌شود، غافل از این‌که چنین نیست؛ و از آن‌سو، مؤمن حقیقی، در برابر شکست‌ها، تنها به انجام وظیفۀ خود می‌اندیشد(سیدعلی خامنه‌ای؛ بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت؛ ص 334-335). امروز نیز از یک‌سو، کسانی هستند که شرایط دشوار را حمل بر «پایان‌یافتن انقلاب» می‌کنند و مأیوسانه، به نظام اسلامی می‌نگرند، و از سوی دیگر، آیت‌الله خامنه‌ای همانند گذشته، جریان انقلاب را مستحکم و مقتدر قلمداد می‌کنند و «ضعف‌ها» و «کاستی‌ها» را، واقعیت‌های «گذرا» و «موقتی» می‌شمارد که دیری نخواهد پایید و به‌زودی، دوباره وضع به‌نفع انقلاب، تغییر خواهد کرد. انقلاب، هدف‌های بزرگی را در نظر گرفته و می‌خواهد قله‌های مرتفع و بلندی را فتح کند، پس روشن است که راه دشواری پیش رو دارد و باید تلخی‌ها و مشقت‌های گوناگونی را به جان بخرد و در برابر شدائد و گرفتاری‌ها، متزلزل نشود.

قرآن کریم، ابتلائات و مصائب را، «سنت حتمی و قطعی الهی» معرفی می‌کند که استثناءپذیر نیست و همۀ اقوام و جوامعی که به خدای متعال ایمان آورده‌اند، باید بدانند که دشواری‌های فراوانی را باید پشت سر بگذارند:

أمْ حسبْتمْ أنْ تدْخلوا الْجنة و لما يأْتكمْ مثل الذين خلوْا منْ قبْلكمْ مستْهم الْبأْساء و الضراء و زلْزلوا حتي يقول الرسول و الذين آمنوا معه متي نصْر الله (بقره: 214)

آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌‏شويد و حال آن‌كه هنوز، مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد، بر [سر] شما نيامده است؟! آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند، تا جايى كه پيامبر [خدا] و كسانى كه به وى ايمان آورده بودند، گفتند: پيروزى خدا، كى خواهد بود؟!

«بأْساء» و «ضراء» و «زلْزل» را نمی‌توان از زندگی جمعی مؤمنان برکند و پنداشت که می‌توان به آسودگی کامل و مطلق دست یافت و زندگی را به‌صورت یکنواخت، گذراند، اما می‌توان از رهگذر این سختی‌ها و چالش‌ها، «کمالات معنوی و روحی» کسب کرد، مشروط به این‌که از انجام «وظایف و مسئولیت‌های دینی»، کوتاهی نکنند و تنگناها و گرفتاری‌ها موجب نگردد که «صبر»شان لبریز شود و «استقامت» و «ثبات قدم» خویش را از دست بدهند:

صد هزاران کیمیا، حق آفرید

کیمیایی همچو صبر، آدم ندید

(جلال‌الدین‌محمد مولوی؛ مثنوی معنوی؛ دفتر سوم؛ بیت 1854)

 

4. دوگانۀ مفهومی حالت ارتجاعی/ حالت انقلابی

«انقلاب» و «انقلابی‌گری»، از جمله مفاهیمی‌ست که در این اثر، فراوان تکرار شده است. آیت‌الله خامنه‌ای در پاره‌ای موارد، به «روح انقلابی اسلام»(سیدعلی خامنه‌ای؛ بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت؛ ص 471 و ص 474)، «انقلاب اسلام»(همان، ص 475) و «روح اولی اسلام»(همان، ص 475) اشاره کرده، و گاه به «اصول انقلابی»(همان، ص 475)، «حکومت انقلابی»(همان، ص 475)، «روح انقلابی جامعه»(همان، ص 475) و «بقای حالت انقلابی در جامعه»(همان، ص 474). در این میان، آنچه که اهمیت خاص دارد، این است که بقای انقلاب، وابسته به صیانت از «حالت انقلابی جامعه» است. اگر این حالت از بین رود، «حالت ارتجاعی و انحطاطی»، جایگزین آن می‌شود و با از دست رفتن «ارزش‌های انقلاب»، «روح انقلابی جامعه» هم زائل خواهد شد(همان، ص 474-4775). از طرف دیگر، «امر و نهی برای خدا»، همان «روح انقلابی اسلام» است، و «حالت انقلابی اسلام» را حفظ می‌کند(همان، ص 484). به این ترتیب، مقصود ایشان از انقلاب، همان ارزش‌های اصیل و جامعه‌پرداز و نظام‌ساز اسلامی است که با تحقق انقلاب، در جامعه مستقر می‌شود، اما تداوم یافتن‌شان، وابسته به این است که نیروهای انقلابی، دچار غفلت نشوند و از ارزش‌های انقلابی عبور نکنند. پس این امکان، همواره وجود دارد که جامعه از ارزش‌های انقلابی بگذرد و به وضع پیشاانقلابی بازگردند:

كفروا بآيات الله فأخذهم الله بذنوبهمْ إن الله قوي شديد الْعقاب ذلك بأن الله لمْ يك مغيرا نعْمة أنْعمها على قوْم حتى يغيروا ما بأنْفسهمْ وأن الله سميع عليم (انفال: 52-53)

[خاندان فرعون و كسانى‌كه پيش از آنان بودند،] به آيات خدا، كفر ورزيدند، پس خدا به [سزاى] گناهان‌شان، گرفتارشان كرد. آرى، خدا، نيرومند سخت‏‌كيفر است. اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند، نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته، تغيير نمى‏‌دهد، مگر آن‌كه آنان، آنچه را در دل دارند، تغيير دهند و خدا، شنواى داناست.

این واقعیت، دشواری و سختی صیانت از انقلاب را نشان می‌دهد و بر این حقیقت دلالت دارد که اگر چاره و تدبیری برای حفظ انقلاب و بقای ارزش‌های آن اندیشیده نشود، انقلاب به‌خودی خود، تداوم نخواهد یافت. انقلاب، همواره نیازمند مراقبت و نگاهبانی‌ست و این غفلت نیروهای انقلابی‌ست که موجب می‌گردد انقلاب، از دست رفته و به ضد خود تبدیل شود. به بیان دیگر، نه بقای انقلاب، امری طبیعی‌ست، نه فنای آن؛ نه این‌گونه است که انقلاب، خواه‌ناخواه، پابرجا و ماندگار باقی بماند، و نه این‌طور است که پس از مدتی، دچار افول گردد و از صفحۀ روزگار، محو شود. آنچه که اوضاع و احوال انقلاب را مشخص می‌کند، صبر و بصیرت نیروهای انقلابی‌ست:

إن الله لا يغير ما بقوْم حتى يغيرواْ ما بأنْفسهمْ (رعد: 11)

در حقيقت، ‏خدا، حال قومى را تغيير نمى‏دهد، تا آنان، حال خود را تغيير دهند.

 

5. دوگانۀ مفهومی هضم‌شدگی فرهنگی/ تمایز فرهنگی

در پاره‌ای از این سورۀ شریف، دربارۀ مناسبات مسلمانان با غیر مسلمانان، این‌طور آمده که غیر مسلمانان باید در شما نسبت به خود، غلظت و خشونت و قاطعیت بیابند:

يا أيها الذين آمنوا قاتلوا الذين يلونكمْ من الْكفار ولْيجدوا فيكمْ غلْظة (توبه: 123)

اى كسانى‌كه ايمان آورده‏‌ايد! با كافرانى كه مجاور شما هستند، كارزار كنيد، و آنان بايد در شما خشونت بيابند.

پرسشی که در برابر این مضمون، در ذهن شکل می‌گیرد، این است که چرا مسلمانان باید به‌صورتی رفتار و موضع‌گیری کنند که چنین احساس و درکی در غیر مسلمانان شکل گیرد؟ بر این غلظت و تندی و درشتی، چه نفعی مترتب می‌شود که قرآن کریم، آن را مطالبه کرده است؟

تعاملات و مناسبات جوامع با یکدیگر، سبب‌ساز «تبادل فرهنگی» می‌شود و تبادل فرهنگی نیز، به «غلبۀ فرهنگ قوی‌تر» می‌انجامد. این حالت، طبیعی‌ست و در طول تاریخ، بارها‌و‌بارها، واقع شده است. تسلط «فرهنگی»، تسلط «سیاسی» و «اقتصادی» را در پی خواهد شد و همواره‌کنندۀ مسیر آن است؛ چون در اثر آن، جامعۀ ضعیف‌تر و فروتر، در جامعۀ دیگر، «هضم» و «مستحیل» می‌شود و خود را می‌بازد. به دلیل همین هضم‌شدگی فرهنگی است که اسلام، مسلمانان را از «تشبه به کفار»، برحذر داشته است و در روایات اسلامی آمده است که اگر کسی به قومی تشبه جوید، از آنهاست. همچنین از این‌روست که قرآن کریم، مسلمانان را دعوت می‌کند که نسبت به غیر مسلمانان، طریق «غلظت» در پیش گیرند، و این بدان معناست که جامعۀ اسلامی نباید در مقام ارتباط با جامعۀ کفر، «انعطاف‌ناپذیر» و «اثرپذیر» باشد و در آن «هضم» شود(سیدعلی خامنه‌ای؛ بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت؛ ص 749-750). مبنای زیرساختی و انسان‌شناختی موضع یاد شده، این است که انسان، خصوصیت «ضبط» و «گیرندگی» و «اقتباس» دارد و خواه‌ناخواه، ارزش‌های فرهنگی دیگران را می‌پذیرد و چنین نیست که همواره بتواند خود را از هر گونه تصرفی، مصون بدارد و در برابر نفوذ دیگران، مقاومت کند. از طرف دیگر، غیر مسلمانان نیز تلاش می‌کنند ارزش‌های خویش را به مسلمانان، تحمیل و القاء کنند و آنها را به کیش و آیین خود درآورند، چنان‌که قرآن کریم با صراحت، به همین انگیزۀ شوم و شیطانی اشاره می‌کند و می‌گوید غیر مسلمانان، هنگامی روی خوش به مسلمانان نشان می‌دهند و با آنها مصالحه و سازش می‌کنند که از اسلام، دست کشیده و تابع دین‌شان شوند:

لن ترْضى عنك الْيهود و لاالنصارى حتى تتبع ملتهمْ (بقره:120)

[ای پیامبر!] هرگز يهوديان و ترسايان، از تو راضى نمى‏شوند، مگر آن‌­كه از كيش آنان پيروى كنى.

از این‌رو، جامعۀ اسلامی باید مراقب مناسبات و ارتباطات خود با جوامع غیر مسلمان باشد و هرگز دچار «اختلاط» با آنها نشود تا در اثر «نفوذ» و «رخنۀ» فرهنگی دیگری‌ها و اغیار، «هویت اصیل» خویش را از دست ندهد، و این بدان معنی‌ست که مسلمانان، «ولایت غیر مسلمانان» را بر خویش نپذیرند و با آنها چنان رابطه نداشته باشند که گویا هیچ اختلافی در میان نیست و می‌توانند به‌راحتی، آنها نزدیک شوند و بی‌پروا، اظهار محبت و دوستی کنند، بلکه باید آن‌گونه رفتار کنند که هر ناظر بیرونی دریابد که اینان غیر مسلمان هستند و مسلمانان از آنها، فاصله دارند. در غیر این‌صورت، هر مسلمانی که «ولایت غیر مسلمانان» را بپذیرد، از آنان خواهد بود:

يا أيها الذين آمنواْ لا تتخذواْ الْيهود و النصارى اولياء بعْضهمْ اولياء بعْض و من يتولهم منكمْ فإنه منْهمْ (مائده: 51)

اى كسانى‌كه ايمان آورده‏ايد! يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد، [كه] بعضى از آنان، دوستان بعضى ديگرند. و هر كه از شما، آنها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود.

در اینجا فهمیده می‌شود که ملاک و معیاری که قرآن کریم برای تفکیک «خودی» از «غیر خودی» و «دوست» از «بیگانه» معرفی می‌کند، این است که انسان مسلمان، در ذیل «ولایت» چه کسی یا کسانی قرار دارد. این احساس «نزدیکی» و «مودت» یا «دوری» و «بیگانگی»، حقیقت مسلمانی را مشخص می‌کند و پرده از سر ضمیر انسان می‌گشاید.

اگر مسلمانان در این‌باره، حساسیت نداشته و سستی بورزند، راه سیطره و استیلای غیر مسلمانان بر مسلمانان، هموار می‌شود، حال آن‌که خدای متعال، خواهان استقلال و اقتدار جامعۀ اسلامی است:

و لنْ يجْعل الله للْكافرين على الْمؤْمنين سبيلا (نساء: 141)

و خدا، هرگز بر [زيان] مؤمنان، براى كافران راه [تسلط] قرار نداده است.

پس حفاظت از عزت و شرافت و استقلال جامعۀ اسلامی، متوقف بر مرزبندی با دیگران فرهنگی و اصرار بر نگهداشت حصار و حریم‌های فرهنگی جامعۀ اسلامی‌ست. این سخنی‌ست که آیت‌الله خامنه‌ای، امروز نیز به‌واسطۀ حضور نیروهای تجددی در درون انقلاب، بارها‌و‌بارها به آن اشاره کرده و می‌کند و نسبت به آن، هشدار و انذار می‌دهد، و کارگزاران را از این‌که با غرب، طرح دوستی و هم‌گرایی و سازش افکنند، برحذر می‌دارد و اصرار می‌ورزد که با این توجیه که باید به خانوادۀ جهانی پیوست و در مقابل موج عظیم جهانی‌شدن، مقاومت نکرد، نباید ارزش‌های اسلامی و انقلابی را رقیق و کم‌رنگ کرد. این نگاه عمیق و حکیمانه نسبت به کیفیت رابطه با عوالم بیگانه و غیر خودی، از جمله عناصر دیگر تفکر آیت‌الله خامنه‌ای است که در اثر موقعیت‌مداری و عمل‌گرایی، تغییر نکرده و همچنان پابرجا باقی مانده است.

 

منابع:

قرآن کریم؛ ترجمۀ محمدمهدی فولادوند.

آیت‌الله خامنه‌ای، سیدعلی؛ بیان قرآن: تفسیر سورۀ برائت؛ تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، 1396.

مولوی، جلال‌الدین‌محمد؛ مثنوی معنوی؛ تهران: ثالث، 1391.

ارسال نظر
captcha