گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ فرشاد مومنی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، رئیس مؤسسه دین و اقتصاد و صاحب نظر اقتصادی است که در این گفتار از رابطه دانایی محوری و توسعه، با نگاهی به داستان پر فراز و نشیب دانشبنیانها در ایران میگوید.
توسعه به مثابه دگرگونیهای بنیادی اعتلابخش
همانگونه که کشورها در سطوح مختلفی از توسعه قرار گرفتهاند، به همان مقدار نیز در سطوح مختلفی از میزان دستیابی به ثمرات الگوی تولید دانشبنیانی قرار دارند. در مطالعاتی که چهرههای بزرگ تاریخ شناسان اقتصادی مانند مدیسون، والتروستو و... انجام دادهاند به این نتیجه دست یافتند که دانشبنیانی بودن در طول تاریخ بشر وجود داشته، اما اثر عملی آن در تولید سرانه در یک دوره بالغ بر ۱۰ هزارسال تقریباً ثابت بوده است. خوشبینانهترین برآوردها میگوید که تولید سرانه بشر در سالهای میانی قرن هیجدهم، سه برابر نسبت به ۱۰ هزارسال پیش آن بوده است. والتروستو معتقد است در حالیکه چندین هزار سال زمان صرف شده تا بشر به رشد سه برابر تولید سرانه خویش دست پیدا کند، از ربع پایانی قرن هیجدهم تا ربع پایانی قرن بیستم، تولید سرانه بشر ۱۷۲۰ برابر شده است. یعنی در یک دوره ۲۰۰ ساله بیش از ۶۰۰ برابر ۱۰ هزارسال قبل، تولید بشر رشد کرده است. داگلاس نورس در کتاب "فهم فرآیند تحول اقتصادی" از توسعه بهمثابه دگرگونیهای بی پایان اعتلابخش نام برده است. یعنی این اتفاق (رشد تولید) یکباره در طول تاریخ اتفاق نیفتاده بلکه فرآیندی دوامدار بوده است. اینکه عدهای باور دارند این رشد به یکباره اتفاق افتاده فرضی نادرست است. نمونه این باور اشتباه در کشورهای در حال توسعه اتفاق افتاده است. بهطور مثال خام فروشی در این کشورها سبب افزایش درآمد سرانه کاذب آنها شده بود که به قول "گرشن کرون" در دام تعادل عقبماندگی و متوسط افتادند. این کشورها بعد از مدتی به دلیل تکیه بر خام فروشی و تأمین نشدن سایر نیازهایشان، گرفتار روند قهقرایی به سمت تعادل سطح پایین را تجربه میکنند.
دیوید لندز در کتاب خویش تحت عنوان "ثروت و فقر ملل" پیرامون تمدن اسلامی میگوید: اساس ماجرای انحطاط در جوامع اسلامی این بود که آنها نوآوریها را بدعت تلقی کردند. متقابلاً رمز عظمت و بالندگی تمدن اسلامی در سدههای ظهور این بود که برخورد فعال و مدارا کننده با داناییها از انواع مختلف داشتند
حال لازم است تا تعریفی از توسعه داشته باشیم. کل تلقیهایی که تاکنون از توسعه وجود داشته را میتوان در سه عبارت خلاصه کرد: توسعه به مثابه اقدامات مشخص، توسعه به مثابه دگرگونیهای بنیادی اعتلابخش، توسعه به مثابه نتایج معین؛ عموم متفکران بزرگ توسعه بر روی تعریف "توسعه به مثابه دگرگونیهای بنیادی اعتلابخش" متمرکز شدهاند. آنها معتقدند که کل ماجرای توسعه را میتوان در فرآیند دو نوع دگرگونی توضیح داد. یکی دگرگونیهای معطوف به همراستا سازی منافع فردی و جمعی و دومی، فرآیند همراستا سازی ملاحظات و اقدامات کوتاه مدت و بلند مدت. یعنی اینکه باید سازوکاری در نظر گرفت تا افراد در حین تامین منافع فردی در راستای منافع جمعی نیز قرار بگیرند. اما سوال اساسی اینجاست که چنین امری چگونه قابل تحقق است؟ پاسخ این است که با علم محوری و تولید محوری. وقتی علم محوری در یک جامعه محقق شود، منفعت جمعی آن بیشتر از منفعت فردی آن خواهد شد. بعبارت دیگر هرگاه افراد بدنبال علم محوری برای تامین منافع شخصی خود باشند، جامعه از آنها بیشتر از منافع شخصی شان سود خواهد برد. اینگونه است که منافع فردی و جمعی با یکدیگر جمع و همراستا خواهد شد. از طرفی وجوه توزیعی عادلانه دانایی منجر به توسعه عادلانه خواهد شد. همچنین در عرصه دانایی محوری، ظرفیتهای وافری را در اختیار اجتماع قرار میدهد. متقابلا دانایی محوری بازدهیهای جامعه را در هر بخشی صعودی خواهد کرد؛ لذا باید علم در جامعه فصل الخطاب شود. به شرطی که حکومتها ظرفیت علم محوری را فراهم نمایند. بطور مثال مانوئل کاستلز در کتاب سه جلدی خود تحت عنوان "عصر اطلاعات" آورده است که اختراعات و اکتشافاتی که اروپا را برای چند صد سال تبدیل به قدرت مطلق جهان کرد، قریب به ۱۰۰۰ سال پیش توسط چینیها در مقیاس خرد پیدا شده بود، ولی حکومت جاهل آن دوران چین تصور میکرد که افزایش دانایی مردم سبب کاهش قدرت و سلطه حکومت بر آنها خواهد شد؛ بنابراین راه را بر روی دانایی محوری بستند که نتیجه آن چیزی جز فقر، فلاکت و عقب ماندگی آنها نشد.
امروزه در ایران مراکز توزیعی ۶ برابر مراکز تولیدی افزایش یافتهاند یعنی دلالی، واسطه گری و رانت خوری بازار بهتری نسبت به بنگاههای تولیدی دارند. کشورها دانش بنیان نخواهند شد مگر اینکه حکومتهای آنها دانش بنیان شوند. علم محوری و تولید محوری با یکدیگر در هم تنیده هستند. متاسفانه هرچند که علم محوری در ظاهر افزایش یافته، اما تاثیر چندانی در تولید محوری جامعه نداشته است که اصطلاحاً به چنین شرایطی "اثر نوسازی ظاهری" میگویند. از مهمترین مقیاسهای کلیدی در تولید دانش بنیان مقیاس تولید و طول عمر بنگاهها است. مقیاس تولید در ایران به گونهای است که بیش از ۹۰٪ از این بنگاهها یک نفره اند. یعنی نه بحثی از تقسیم کار عقلایی، نه بحثی از تخصصی شدن امور و نه بحثی از صرفه مقیاس است.
ماجرای نوآوری، بدعت و توسعه جوامع اسلامی
دیوید لندز در کتاب خویش تحت عنوان "ثروت و فقر ملل" پیرامون تمدن اسلامی میگوید: اساس ماجرای انحطاط در جوامع اسلامی این بود که آنها نوآوریها را بدعت تلقی کردند. متقابلا رمز عظمت و بالندگی تمدن اسلامی در سدههای ظهور این بود که برخورد فعال و مدارا کننده با داناییها از انواع مختلف داشتند.
در دوره سالهای ۱۳۸۰-۱۳۹۶ خام فروشی ایران با جهشهای صادراتی بسیار بالایی روبرو شده است، در صورتی که تولید تغییر چندانی نداشته است. صادرات مواد پتروشیمی در این سالها ۱۰ برابر، صدور آهن و فولاد ۱۷ برابر و صدور سنگ آهن ۳۹ برابر شده است. این یعنی بنام دانش بنیانی بزرگترین ضربه را به بخش صنعت و بزرگترین خدمت را به رشد خام فروشی، رانت خوری و ربا خوری ارائه نمودیم.
ما باید بپذیریم که جامعه دانش بنیان جامعه پس از تولید انبوه صنعتی است در صورتی که ما در ابتدای آن قرار داریم. ما فکر کرده ایم که اگر ما قابلیت هایمان را در استفاده از نرم افزارها بالا ببریم موفقتر خواهیم بود، اما واقعیت این است که کشورهایی، چون کره، سنگاپور و... که با جهشهای چشم گیری در راه دانش بنیانی شدن همراه بودند، تولید در ساخت تجهیزات و سخت افزارهای صنعتی را اولویت داده و به شدت افزایش دادند و سپس به سراغ تولید نرم افزارها رفتند. با وجود ظرفیتهای دانش بنیانی شدن ایران، متاسفانه باید گفت تا زمانی که اقتصاد رانتی، واسطه گری و ربا خواری جای اقتصاد تولیدی را در کشور بگیرد، وضعیت نابسامان تری را شاهد خواهیم بود.
/انتهای پیام/