گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ نظریه انتقادی نژاد (Critical Race Theory) نظریهای در علوم اجتماعی است که از نظریه انتقادی برای تبیین رابطه بین نژاد، قانون و قدرت استفاده میکند. بر اساس این تئوری نژادپرستی در آمریکا بیش از آنکه به تعصبات فردی مربوط باشد، مسئلهای ساختاری و سیستمی است و میراث بردهداری و تفکیک نژادی در این کشور زمینه بازی ناهمواری را برای سیاهان و رنگینپوستان آمریکایی ایجاد کرده است. این تئوری در آمریکا به مجادلات سیاسی و تئوریک زیادی در بین دموکراتها و جمهوری خواهان دامن زده است. جمهوری خواهان به آموزش مفاهیم مرتبط با این نظریه در مدارس و حتی ارتش آمریکا بهشدت معترض هستند. مقاله حاضر که بخشی از یک پژوهش گستردهتر است و در مجله «سیتی ژورنال» [۱] وابسته به انستیتو تحقیقاتی منهتن چاپشده، بازتابدهنده بخشی از این مجادلات تئوریک و سیاسی است. در این مقاله که توسط «زاخاری گلدبرگ» [۲] از پژوهشگران این موسسه نوشتهشده استدلال میشود که مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد به بخشی از ایدئولوژی جناح چپ در آمریکا تبدیلشده و این مفاهیم در مدارس آمریکا بهعنوان حقایق ثابت و غیرقابل خدشه تدریس میشوند. به باور نویسنده مواجهه گسترده و بدون انتقادی دانش آموزان با ایدههای به ادعای وی غیرعلمی و غیر لیبرال این نظریه، سوسیالیسم فرهنگی مبتنی بر هویت را جایگزین ناسیونالیسم لیبرال سنتی آمریکایی خواهد کرد.
اتهام یا واقعیت؟
نظریه انتقادی نژاد و ایدئولوژی جنسیتی در مدارس آمریکا به چه میزان تدریس یا ترویج میشود؟ با توجه به دادههای کم در دسترس و عدم توافق در مورد آنچه ایدههای عدالت اجتماعی انتقادی [۳] را تشکیل میدهد، پاسخ به این سؤال هنوز بهعنوان یک مسئله قابل تفسیر سیاسی باقیمانده است. بسیاری از افراد محافظهکار در آمریکا ادعا میکنند که مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد مانند نژادپرستی سیستمیک و برتری سفیدپوستان در برنامههای درسی مدارس دولتی در سراسر کشور نفوذ کردهاند. گفته میشود که مربیانی که این برنامههای درسی را دنبال میکنند به دانشآموزان آموزش میدهند که تفاوتهای نژادی در نتایج اجتماعی-اقتصادی اساساً نتیجه نژادپرستی است و سفیدپوستان ذینفعان ممتاز یک سیستم اجتماعی هستند که «سیاهپوستان» و دیگر «رنگینپوستان» را سرکوب میکنند. اما آیا ادعاها در مورد آموزش مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد در مدارس دولتی آمریکا واقعاً اینگونه است یا صرفاً مواردی است که توسط رسانههای راستگرا بزرگنمایی میشود؟
تفاوتهای نژادی در نتایج اجتماعی-اقتصادی اساساً نتیجه نژادپرستی است و سفیدپوستان ذینفعان ممتاز یک سیستم اجتماعی هستند که سیاهپوستان و دیگر «رنگینپوستان» را سرکوب میکنند
واکنش بسیاری از افراد در جناح چپ آمریکا به این اتهامات رد یا کماهمیت جلوه دادن آنها بوده است. آنها معتقدند نظریه انتقادی نژاد یک نظریه حقوقی است که فقط در برنامههای حقوقی دانشگاهها تدریس میشود. بنابراین، آنچه محافظهکاران مدعی آن هستند آموزش مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد نیست، بلکه آموزش تاریخ نژادی ناراحتکننده آمریکاست. بااینوجود پیوندی قوی بین رادیکالیسم فرهنگی نظریه انتقادی نژاد و تصویرسازی یک طرفه و متن زدایی از تاریخ و جامعه آمریکا وجود دارد که فعالان دموکرات نیز آن را تأیید میکنند. این عقاید بر بسیاری از رأیدهندگان دموکرات هم تأثیر گذاشته است. نظرسنجی مرکز تحقیقاتی «یوگاو» [۴] در سال ۲۰۲۱ میلادی نشان میدهد که اکثریت بزرگی از پاسخدهندگان دموکرات که در مدارس دولتی آمریکا آموزش دیدهاند، از بسیاری از ایدههای بحثبرانگیز اخلاقی و تجربی که مخالفان نظریه انتقادی نژاد به آن اعتراض دارند، حمایت میکنند. اینها شامل این تصورات است:
آموزش یا تلقین؟
مفاهیم آموزش دادهشده از تئوری انتقادی نژاد در مدارس آمریکا «حقایقی ثابت» شبیه یک جهانبینی فراگیر تصور میشوند که مفاهیم مرتبط با آن قابلسنجش، آزمایش یا ابطالپذیری نیست. مدارسی که دارای بودجه دولتی هستند و نظریهها و مفاهیم نژادی ایدئولوژیک چپ را بهگونهای به اشتراک میگذارند که گویی دانش واقعی بلامنازع هستند؛ درواقع بهجای آموزش، درگیر تلقین این مفاهیم هستند. پس سؤالی که پیش روی ما قرار دارد این نیست که آیا مدارس دولتی آثار «ریچارد دلگادو» [۵]، «کیمبرل کرنشاو» [۶] و دیگر نظریهپردازان انتقادی نژاد را به دانش آموزان آموزش میدهند یا خیر؟ بلکه سؤال این است که آیا مدارس بهطور غیرانتقادی ایدئولوژی نژادی چپ را ترویج میکنند یا خیر؟
برخلاف نظر محافظهکاران، در مدارس آمریکا مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد آموزش داده نمیشود، بلکه تاریخ مبتنی بر نژادپرستی ناراحتکننده آمریکا آموزش داده میشود
برای پاسخ به این سؤال و سایر سؤالات مرتبط، ما مطالعهای را بر روی یک نمونه ملی از ۱۵۰۵ آمریکایی ۱۸ تا ۲۰ ساله انجام دادیم - جمعیتی که هنوز از دبیرستان فارغالتحصیل نشده یا بهتازگی از دبیرستان فارغالتحصیل شده است. گزارش کامل «موسسه منهتن» از تمام یافتههای این مطالعه در ماههای آینده منتشر خواهد شد. آنچه در ادامه میآید پیشنمایش برخی از یافتههای مرتبط با این پژوهش است.
از پاسخدهندگان ۱۸ تا ۲۰ ساله (که ۸۲.۴ درصد از آنها گزارش دادند که در مدارس دولتی حضور داشتهاند) شروع کردیم و پرسیدیم که آیا تابهحال هر یک از ۶ مفهوم نظریه انتقادی نژاد را در کلاس آموزشدیدهاند یا خیر. سؤال این بود «با توجه به مدرسهای که در آن تحصیلکردهاید، آیا تابهحال یکی از مفاهیم زیر را در کلاس، آموزشدیدهاید یا آنها را از بزرگسالان مدرسهای که در آن تحصیلکردهاید شنیدهاید؟». ۶۲ درصد اعلام کردند که یا در کلاس آموزش دادهشدهاند یا از یک بزرگسال در مدرسه شنیدهاند که «آمریکا کشوری دارای نژادپرستی سیستمی است»؛ ۶۹ درصد گزارش دادند که آموزش دادهشده یا شنیدهاند که «سفیدپوستان دارای امتیاز سفیدپوستی هستند»؛ ۵۷ درصد گزارش دادند که به آنها آموزش دادهشده یا شنیدهاند که «سفیدپوستان دارای تعصبات ناخودآگاهی هستند که بر افراد غیر سفیدپوست تأثیر منفی میگذارد»؛ ۶۷ درصد اعلام کردند که آموزش دادهشده یا شنیدهاند که «آمریکا بر روی زمینهای دزدیدهشده ساختهشده است»؛ ۵۳ درصد نیز گزارش کردند که یا در کلاس به آنها آموزش دادهشده است یا از یک بزرگسال در مدرسه شنیدهشده است که «آمریکا یک جامعه مردسالار است».
ما همچنین میخواستیم ارزیابی کنیم که آیا مفاهیم خاصی در برخی زمینههای آموزشی بیشتر از سایر مفاهیم تدریس میشوند یا خیر. برای این منظور، ما بهطور جداگانه از پاسخدهندگان پرسیدیم که آیا «در دبیرستان، کالج یا سایر محیطهای آموزشی» به آنها آموزش دادهشده است که «تبعیض دلیل اصلی تفاوت در ثروت یا سایر نتایج بین نژادها یا جنسیتها است» بهطورکلی، بهاستثنای کسانی که نمیدانستند، به ۶۲ درصد آموزش دادهشده بود که تبعیض دلیل اصلی تفاوت و شکاف در نتیجه است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که مدارس دولتی قبل از رسیدن به دانشگاه به محلی برای آموزش ایدئولوژی نژادی جناح چپ در آمریکا هستند و نوعی فراگیری نسبت به آموزش یا حداقل قرار گرفتن در معرض مفاهیم مرتبط با تئوری انتقادی نژاد در مدارس آمریکا وجود دارد؛ بهعنوانمثال، ۹۳ درصد از پاسخدهندگان گزارش دادند که یا در مدرسه به آنها آموزش دادهشده است یا درباره حداقل یکی از مفاهیم اصلی تئوری انتقادی نژاد شنیدهاند.
یافتههای نظرسنجی موسسه منهتن نشان میدهد که ۹۳ درصد از دانش آموزان در مدارس آمریکا درباره حداقل یکی از مفاهیم اصلی تئوری انتقادی نژاد آموزش دادهشدهاند
البته شاید اشتباه باشد که فرض کنیم آموزش مفاهیم تئوری انتقادی نژاد لزوماً به تلقین ایدئولوژیک تبدیل میشود. بههرحال، چنین مفاهیمی در رسانههای اجتماعی و دیگر رسانهها برجسته است و توسط سیاستمداران برجسته نیز بیانشده یا مورد استناد قرار میگیرد. بنابراین، شاید بیشتر معلمان صرفاً از آنها بهعنوان خوراک برای بحث سالم کلاس درس استفاده میکنند یا آنها را بهعنوان دیدگاههایی در میان سایر ایدههای رقیب ارائه میدهند.
بااینحال، دادههای ما نشان میدهد که در مدارس دولتی آمریکا ایدههای رقیب یا استدلالهای مخالف مفاهیم مرتبط با تئوری انتقادی نژاد آموزش داده نمیشود. ما از کسانی که گزارش دادهاند حداقل یکی از مفاهیم ذکرشده در کلاس دبیرستان تدریس شده است، پرسیدیم که در مورد استدلالهای مخالف، چه چیزی به آنها آموزش دادهشده است؛ ۶۸ درصد پاسخ دادند که یا در مورد استدلالهای مخالف به آنها آموزش داده نشده است و یا به آنها آموزش دادهشده که هیچ استدلال مخالف «محترمی» وجود ندارد. نکته مهم این است که این درصد بر اساس نژاد، گرایش سیاسی یا نوع دبیرستان تفاوت معناداری ندارد. بنابراین، هیچ مدرکی نشان نمیدهد که این پاسخ منعکسکننده سوگیریهای سیاسی پاسخدهندگان است. در عوض، دادهها نشان میدهند که اکثریت بزرگی در همه گروهها این تصور را داشتهاند که مفاهیم آموزش دادهشده به آنها قابل خدشه نیست و استدلالهای مخالف «محترم نیستند».
تغییر نگرش در دانش آموزان
نظرسنجی مرکز تحقیقاتی «یوگاو» نشان میدهد که در سال ۲۰۲۱ میلادی ۸۵درصد پاسخدهندگان دموکرات که در مدارس دولتی آمریکا درسخواندهاند معتقدند نژادپرستی در آمریکا سیستمیک است
رواج مواجهه دانشآموزان در کلاس درس با مفاهیم ایدئولوژیک جناح چپ، این پرسش را درباره تأثیر نگرشی آن مطرح میکند که آیا دانشآموزانی که گزارش میدهند چنین آموزشهایی را دریافت میکنند نسبت به کسانی که دریافت نمیکنند «بیدارتر» هستند یا خیر؟ با توجه به بسیاری از منابع دیگر انگیزشی که دانشآموزان در معرض آن قرار میگیرند، دلایل زیادی برای شک در این زمینه وجود دارد. درعینحال، پاسخدهندگان ما در مرحلهای از زندگی هستند که در این سن نگرشهای اجتماعی و سیاسی آنها قابلانعطاف است. بااینوجود مطالعات ما نشان میدهد که با قرار گرفتن طولانیمدت در معرض مفاهیم تئوری انتقادی نژاد تغییر نگرش در دانشآموزان ایجاد میشود. همچنین منصفانه است که بگوییم بسیاری از مربیانی که چنین مفاهیمی را در آموزش خود وارد میکنند، انتظار دارند، یا حداقل امیدوارند که انجام این کار باعث ایجاد تفاوت در ذهن دانشآموزان شود. از سوی دیگر تدریس مفاهیم مرتبط با تئوری انتقادی نژاد در مدارس دولتی آمریکا باوجود تغییر نگرشی که ایجاد میکند اگر منجر به افزایش سیاستهای ضد نژادپرستی در آمریکا منجر نشود، چه فایدهای میتواند داشته باشد. افزایش حمایت از این سیاستها بهویژه در میان سفیدپوستان ممکن است چندان آسان نباشد. برای این منظور، مهم است که آموزش، این باور توجیهکننده را افزایش دهد که سفیدپوستان مقصر هستند (و درنتیجه مسئول اصلاح) معایب سیاهپوستان میباشند.
تحلیل بعدی ما بررسی میکند که آیا قرار گرفتن در معرض مفاهیم مرتبط با تئوری انتقادی نژاد بر نگرش آنها نسبت به آمریکاییهای سفیدپوست و سیاستهای طرفدار سیاهپوستان مانند اقدام مثبت و کمکهای دولتی مبتنی بر نژاد تأثیر میگذارد یا خیر. یافتههای ما در این پژوهش نشان میدهد که کمترین میزان حمایت از سیاستهای رفع تبعیض نژادی علیه سیاهان و رنگینپوستان (۳۲ درصد) مربوط به کسانی است که یادشان نمیآید هیچیک از پنج مفهوم مرتبط با این تئوری به آنها آموزش دادهشده باشد و در مقابل میزان حمایت از این سیاستها در بین افرادی که در معرض هر پنج مفهوم تئوری انتقاد نژادی قرارگرفتهاند به ۷۵ درصد افزایش مییابد. در مرحله بعدی بررسی کردیم که آیا با این تعمیم کلی که سفیدپوستان آمریکایی «نژادپرست و پست هستند» موافقت میکند یا خیر. موافقت با این عبارت نیز در میان افرادی که در گروه «بدون قرار گرفتن در معرض» قرار دارند از ۴۰ درصد شروع میشود و به بالای ۷۲ درصد برای کسانی که گزارش میدهند هر پنج مورد آموزش دادهاند افزایش مییابد. دادههای ما نشان میدهد که حمایت از استخدام ترجیحی و ارتقای افراد سیاهپوست در میان افرادی که گزارش دادهاند در معرض مفاهیم این تئوری نبودهاند به پایینترین میزان یعنی ۱۷ درصد کاهش مییابد، درحالیکه در میان افرادی که گزارش دادهاند هر پنج مفهوم به آنها آموزش دادهشده، به بالای ۴۴ درصد میرسد.
در اینجا باید توجه داشته باشیم که نتایج فوق برای پاسخدهندگان سفیدپوست و غیرسفیدپوست بهطور یکسان مشابه است بااینحال، یکی از روابطی که لزوماً منحصر به سفیدپوستان است، رابطه بین قرار گرفتن در معرض و احساس گناه سفید بودن است. درحالیکه ۳۹ درصد از سفیدپوستانی که هیچگونه مواجههای با مفاهیم این تئوری در کلاس درس را گزارش نکردند، احساس کردند «در مورد نابرابریهای اجتماعی بین سفیدپوستان و سیاهپوستان آمریکایی احساس گناه میکنند»، این سهم در میان سفیدپوستانی که گزارش دادهاند یک یا دو مفهوم مرتبط با این تئوری به آنها آموزش دادهشده است به حدود ۴۵ درصد میرسد و بین ۵۴ تا ۵۸ درصد در میان سفیدپوستانی است که گزارش دادند سه مفهوم یا بیشتر به آنها آموزش دادهشده است.
یافتههای کلیدی پژوهش
اول- این ادعا که نظریه انتقادی نژاد و ایدئولوژی جنسیتی در مدارس دولتی پیشدانشگاهی آمریکا تدریس یا ترویج نمیشوند، بهشدت گمراهکننده و نادرست است. بیش از ۹ نفر از ۱۰ پاسخدهنده در نظرسنجی ما نوعی مواجهه در مدرسه یا حداقل برخی از مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد را گزارش کردند و از هر ۱۰ نفر ۸ نفر گزارش کردند که حداقل یک مفهوم مرکزی برای نظریه انتقادی نژاد و ایدئولوژی نژادی چپ معاصر در کلاس آموزش داده میشود. با توجه به بزرگی این اعداد، ترویج و آموزش «برتری سفیدپوستان» و «نژادپرستی سیستمی» در مدارس دولتی آمریکا بهسختی میتواند بهعنوان یک پدیده نادر در نظر گرفته شود. این تجربه سهم قابلتوجهی از دانش آموزان در مدارس دولتی آمریکا و قبل از رسیدن به دانشگاه است.
تا زمانی که رأیدهندگان، والدین و دولتها اقدامی نکنند، این ایدههای غیر لیبرال و غیرعلمی گسترش خواهند یافت و سوسیالیسم فرهنگی مبتنی بر هویت را جایگزین ناسیونالیسم لیبرال سنتی آمریکایی خواهند کرد
دوم- مربیان، ایدههای نظریه انتقادی نژاد را بدون رویکرد انتقادی و بهعنوان مفاهیم و حقایق ثابت به دانش آموزان ارائه میکنند. اگر چنین مفاهیمی صرفاً بهعنوان دیدگاه ارائه میشدند -در ارتباط با سایر مفاهیم رقیب- آنگاه ارائه آنها در کلاس درس به خوبی میتوانست قابل دفاع باشد، اما دادههای ما خلاف این را نشان میدهد و در عوض، بیشتر آنها را بهعنوان «حقایق» غیرقابلانکار میپذیرند یا حداقل بهعنوان حقایقی که تنها توسط متعصبان و افراد نادان مورد مناقشه قرار میگیرد تصور میشوند. این تلقین است و دولتها باید سریعاً برای توقف آن اقدام کنند. به مدارس و معلمانی که مایل به تدریس در مورد این مفاهیم هستند، باید این گزینه داده شود که یا تنوع افکار پیرامون آنها را آموزش دهند یا بهطور کلی از تدریس آنها منع شوند.
سوم- چنین آموزش جانبدارانهای مؤثر است. دادههای ما نشان میدهد کسانی که گزارش میدهند مفاهیم مرتبط با نظریه انتقادی نژاد به آنها آموزش داده میشود، نه تنها احتمال بیشتری دارد که آنها را تأیید کنند، بلکه بهاحتمالزیاد سفیدپوستان را به دلیل نابرابری نژادی سرزنش میکنند، سفیدپوستان را بهعنوان «نژادپرست» معرفی میکنند و از سیاستهای مبتنی بر «برابری نژادی» حمایت میکنند.
نظریه انتقادی نژاد و جنسیت در مدارس آمریکایی رایج است. به اکثریت قریب بهاتفاق کودکان مفاهیم رادیکال نظریه انتقادی نژاد آموزش داده میشود که بر دیدگاه آنها نسبت به سفیدپوستان، کشورشان و خطمشی عمومی تأثیر میگذارد. این یافتهها باید بهعنوان یک زنگ بیدارباش عمل کند. تا زمانی که رأی دهندگان، والدین و دولتها اقدامی نکنند، این ایدههای غیر لیبرال و غیرعلمی گسترش خواهند یافت و سوسیالیسم فرهنگی مبتنی بر هویت را جایگزین ناسیونالیسم لیبرال سنتی آمریکایی خواهند کرد.
[۱]. City Journal
[۲]. Zachary Goldberg
[۳]. critical social justice
[۴]. YouGov
[۵]. Richard Delgado
[۶]. Kimberlé Crenshaw