گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «کیتلین جانستون» [۱] روزنامهنگار مستقل در یادداشتی که وبسایت «خانه شفافسازی اطلاعات» [۲] آن را منتشر کرده است به موضوع دستکاری ذهن مردم آمریکا توسط جریان اصلی قدرت و ثروت در این کشور میپردازد. به گفته وی این بمباران تبلیغاتی گسترده که جهانبینی مردم آمریکا را در راستای منافع جریان اصلی قدرت در این کشور تغییر میدهد بهقدری تمیز انجام میشود که خود مردم این کشور آن را حس نمیکنند. به گفته وی حتی جریان چپ اصیل نیز در این میان توسط جریان اصلی غالب چپ مصنوعی استحاله شده و قادر نیست در مقابل امپراتوری تبلیغاتی آمریکا عرضاندام کند. وی توصیههای نیز برای کسانی که در رسانهای مستقل سعی دارند با روند اصلی جریان رسانهای امپراتوری آمریکا مقابله کنند ارائه میدهد.
جنگ طلبی و نژادپرستی در ذات آمریکا
دولت آمریکا به مراتب بیشتر از دولت چین سو استفاده گر، مخرب و مستبد است و آمریکاییها به مراتب بیشتر از مردم چین تحت تأثیر تبلیغات قرار میگیرند. آمریکاییها حتی نمیدانند که دائماً تبلیغات امپراتوری ایالاتمتحده را برای شکل دادن به جهانبینی خود مصرف میکنند و تحت توهینآمیزترین رژیم روی زمین زندگی میکنند. در این پروپاگاندای عجیب به غربیها بارها و بارها گفته میشود که مردم چین در یک «ویران شهر» [۳] عقبمانده تحت کنترل ذهن زندگی میکنند، اما بهنوعی ما غربیها اینطور نیستیم.
«مردم چین در یک ویران شهر عجیبوغریب کنترلشده با ذهن عقبافتاده زندگی میکنند که در آن افکار مخالف خرد میشوند و همه با تبلیغات شستشوی مغزی میشوند»
«اوه آره؟ از کجا میدانی؟»
«بیخیال مرد، هر روز اخبار چین همینه»
نکته ۱: نژادپرست بودن بد است.
نکته ۲: جنگطلب بودن بدتر از نژادپرست بودن است.
هیچیک از این نکات نباید بحثبرانگیز باشد و گفتن هر دوی آنها نباید هیچ اعتراضی به دنبال داشته باشد. اما کلیت جریان اصلی چپ مصنوعی و درصد قابلتوجهی از چپ سوسیالیست اصیل بی سروصدا با نکته شماره ۲ مخالفاند. شما میدانید که این درست است، زیرا اگر آنها واقعاً با نکته شماره ۲ موافقت میکردند، هیچ مقام دولتی جریان اصلی غربی هرگز نمیتوانست چهره خود را در انظار عمومی نشان دهد، زیرا همه مقامات دولتی جریان اصلی غربی جنگطلب هستند. خبرنگاران و کارشناسان رسانههای جریان اصلی نمیتوانند در جمع مؤدبانه حاضر شوند، زیرا خبرنگاران و کارشناسان رسانههای جریان اصلی جنگطلب هستند. هرکسی که علناً از امپراطوری غرب و سیاست خارجی آن به هر طریقی حمایت کند، در مظان اتهام حمایت از جنگطلبی است و مجرم اصلی رسانههای اجتماعی آن روز خواهد بود و هر جا که ظاهر شود، با معترضان خشمگین مواجه خواهد شد. نیویورکتایمز بهاندازه «دیلی استورمر» [۴] از نظر اجتماعی رد میشود، مگر اینکه تبلیغات جنگ را متوقف کند.
آمریکاییها حتی نمیدانند که دائماً تبلیغات امپراتوری دولت خود را برای شکل دادن به جهانبینی خود مصرف میکنند و تحت توهینآمیزترین رژیم روی زمین زندگی میکنند
کل امپراتوری فرو میپاشد. به همین دلیل است که نقطه شماره ۲، علیرغم اینکه آشکارا درست است، با دستکاری روانشناختی در مقیاس انبوه به بیرون از پنجره بحثهای قابلقبول «اورتون» [۵] کشیده میشود و به همین دلیل است که افرادی که این مطلب را میخوانند به دنبال یافتن راهی برای توجیه غلط بودن آنچه در اینجا میگوییم هستند. اما قطعاً غیرقابلانکار است که جنگافروزی بسیار بیشتر از نژادپرستی در سراسر چپ مصنوعی و بسیاری از چپ اصیل پذیرفتهشده است، درحالیکه واقعاً هر دو باید با حداکثر قدرت رد شوند.
چپهای اصیل چگونه فریب میخورند؟
چپ اصیل در آمریکا مخالف ساختار قدرت حاکم، مخالف امپریالیسم و مخالف بیعدالتی اقتصادی است. جریان اصلی چپ مصنوعی تمام تلاش خود را بهکار میگیرد که جریان چپ اصیل مخالف هیچ یک از موارد بالا نباشد. این جریان درست مانند چپ اصیل با نژادپرستی مخالف است، اما هر زمان که فرصتی برای اقدام علیه منافع امپریالیستهای سرمایهداری وجود داشته باشد، عقب مینشیند و مهم است که چپ اصیل از این موضوع آگاه باشد تا فریب نخورد.
دولت آمریکا بهمراتب بیشتر از دولت چین سو استفاده گر، مخرب و مستبد است و آمریکاییها بهمراتب بیشتر از مردم چین تحت تأثیر تبلیغات قرار میگیرند
به عنوان مثال، بهراحتی میشد این اشتباه را مرتکب شد که فکر کرد اعتراضات سال ۲۰۲۰ «جان سیاهان ارزش دارد» نشانهای از یک موج سوسیالیستی است، یا اینکه مخالفت با ترامپ و حمله ۶ ژانویه به کنگره نشانهای از افزایش احساسات ضد فاشیستی است، درحالیکه هر دو جریان توسط جریان اصلی چپ مصنوعی نیز حمایت میشدند. اعضای چپ اصیل به امید اینکه شاهد یک تغییر اساسی در چپ باشند، ارابههای خود را به این انگیزهها متصل کردند و از این دو جریان حمایت کردند، اما در واقع هیچ اتفاق معنیداری در نتیجه آنها رخ نداد. واقعیت این است که در آمریکا صدای چپهای مصنوعی بلندتر است و جریان چپ مصنوعی است که صدای بلندتر و نیروهای بیشتری در خیابان دارد این مسئله را مقایسه کنید با حرکاتی که صرفاً توسط چپ اصلی و بدون پشتیبانی از سوی چپ مصنوعی انجام میشود؛ تظاهرات ضد جنگ با صد نفر.
تنها کششی که ما واقعاً به دست میآوریم آنلاین است، زیرا اینترنت به همه ما اجازه میدهد یکدیگر را در سراسر جهان و شبکه پیدا کنیم. اما این به معنای حرکت در دنیای واقعی نیست. البته این تقصیر ما نیست؛ تلاش زیادی برای از بین بردن چپ اصیل و هدایت تمام انرژی به سمت چپ مصنوعی برای نسلها انجام شده است. اما مهم است که در مورد آن واقعی باشیم، زیرا اگر مشکل را درک نکنیم، نمیتوانیم شروع به رسیدگی کنیم؛ و اگر موفقیتهای جریان اصلی چپ مصنوعی را با موفقیتهای خود اشتباه بگیریم، قطعاً آن را درک نمیکنیم.
هیچچیز سریعتر از مخالفت علنی با جنگافروزی ایالاتمتحده علیه روسیه و چین، رؤیاهای شما را در مورد یک ائتلاف گسترده ضدجنگ چپ-راست از بین نمیبرد. یکی از درخشانترین نوآوریهای تبلیغات امپراتوری مدرن، تقسیم جمعیت به دو گروه خوب و بد است که به جای حمایت از جنگافروزی، بحث میکنند که از چه نوع جنگافروزی باید حمایت شود.
۱۰ نکته برای شروع کار منتقدان امپراتوری غرب در رسانههای مستقل
همه مقامات دولتی، خبرنگاران و کارشناسان رسانههای جریان اصلی جنگطلب هستند جریان اصلی آمریکا جنگطلب هستند
من واقعاً نمیدانم چگونه توانستم هر روز طرفدارانی جمع کنم و از راه مبارزه علیه امپراتوری امرارمعاش کنم. از نظر من دلیل این مسئله مجموعهای شاد از معجزات و اتفاقات همراه با اخلاق کاری مناسب و میل شدید به یک دنیایی سالم بوده است. بنابراین، درحالیکه واقعاً نمیدانم چگونه این کار را خودم انجام دادم، چند نکته را انتخاب کردهام که ممکن است برای کسی که میخواهد این کار را به روش خودش انجام دهد مفید باشد. در ادامه ده پیشنهاد برای منتقدان امپراتوری آمریکا که در رسانههای مستقل شروع به کار میکنند، آورده شده است:
چپ اصیل در آمریکا مخالف ساختار قدرت حاکم، مخالف امپریالیسم و مخالف بیعدالتی اقتصادی است، اما جریان اصلی چپ مصنوعی تمام تلاش خود را بهکار میگیرد که جریان چپ اصیل مخالف هیچیک از موارد بالا نباشد
[۱]. Caitlin Johnstone
[۲]. Information Clearing House
[۳]. dystopia: «دیسْتوپیا» جامعهای خیالی که پلیدیها و رذایل آن با هدف عبرت آموزی اخلاقی یا سیاسی به تصویر کشیده میشوند. این واژه برساختۀ «جان استوارت میل»، فیلسوف انگلیسی، در ۱۸۶۸ و متضاد اوتوپیا (آرمان شهر) است. رمان ۱۹۸۴ جورج اوروِل (۱۹۴۹) و دنیای قشنگ نو (۱۹۳۲) از آلدوس هاکسلی دو نمونه از رمانهایی هستند که به دیستوپیا میپردازند. دیستوپیا در داستانهای علمی ـ تخیلی متداول است. ژول ورن، نویسندۀ فرانسوی، و اچ جی ولز، نویسندۀ انگلیسی، دیستوپیاهایی را در قرن ۱۹م توصیف کردند. فریتس لانگ، کارگردان اتریشی، در فیلم متروپولیس (۱۹۲۷)، جامعهای کاملاً ماشینی همانند غالب دیستوپیاها را نشان میدهد که اقلیتی از نخبگان بر مردم حکم میرانند و حقوق افراد را زیرپا میگذارند. این جامعه ممکن است سرمایه داری باشد مانند رمان پاشنۀ آهنین (۱۹۰۷) جک لندن، یا سوسیالیستی، مانند رمان سرود (۱۹۳۸) اثر آین رَند. از میان رمانهای دیستوپیایی دیگر میتوان از فارنهایت ۴۵۱ (۱۹۵۳)، اثر رِی برادبری، و پرتقال کوکی، اثر آنتونی برجس، نام برد.
[۴]. The Daily Stormer
[۵]. Overton window: پنجره اورتون محدوده سیاستهایی است که از نظر سیاسی برای اکثریت مردم در یک زمان خاص قابل قبول است؛ که به عنوان پنجره گفتمان نیز شناخته میشود. این اصطلاح به نام «جوزف پی. اورتون» نامگذاری شدهاست، وی بیان داشت که ماندگاری سیاسی یک ایده بیشتر به این بستگی دارد که در این پنجره باشد، نه ترجیحات شخصی سیاستمداران. به گفته اورتون، این پنجره طیف سیاستهایی است که یک سیاستمدار بدون اینکه بیش از حد افراطی یا رادیکال به نظر آید میتواند توصیه کند تا سمتهای دولتی در آن زمان را با توجه به جو افکار عمومی حفظ کند. این اصظلاح در واقع بیان میکند که چگونه میتوان افکار عمومی را درباره یک موضوع تغییر داد و بیان میکند که ایدههایی که قبلاً غیرممکن تلقی میشدند، میتوانند در طولانی مدت پذیرفته شوند.
/انتهای پیام/