گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «کریستین لاگارد» [1]، رئیس سابق «صندوق بینالمللی پول» و رئیس کنونی «بانک مرکزی اروپا» اخیراً طی یک سخنرانی در جمع نخبگان اقتصادی آمریکا نگرانی خود را درباره وضعیت آشفته و بحرانی اقتصاد دنیا و فروپاشی نظم مالی بینالمللی ابراز کرد. به گفته وی در این وضعیت آشفته دیگر روشهای قدیمی جواب نمیدهد. وی در این سخنرانی ناقوس مرگ نقشآفرینی دلار در اقتصاد جهانی را به صدا درآورد. مسئلهای که بسیاری را شوکه کرد. نشریه آمریکایی «پولیتیکو» [2] در گزارشی درباره این اظهارات «لاگارد» از قول اقتصاددانان و مشاورین مالی مینویسد: او به دلیل دسترسی به اطلاعات، مسائلی را درباره این وضعیت آشفته و تغییرات بزرگ در اقتصاد جهانی میداند که دیگران از آن بیاطلاع هستند.
عصر جدید مالی؟
ماه اوت بود که «کریستین لاگارد» رئیس بانک مرکزی اروپا، در اعماق بیابان «وایومینگ» [3] در غرب آمریکا در برابر مخاطبان زیادی از جمله نخبگان بانک مرکزی آمریکا سخنرانی کرد و از پیشبینیاش راجع به فروپاشی نظم مالی بینالمللی گفت. اگرچه هشدار او با اصطلاحات غیر قابل درکی همراه بود اما مضمون سخنرانی وی در این نشست به اندازه کافی واضح و مشخص بود. «لاگارد» خیلی جدی به جمعیتی که برای مجمع سالانه بانک مرکزی آمریکا در «جکسون هول»، «وایومینگ» جمع شده بودند، اعلام کرد: «سناریوهای قابل قبولی وجود دارد که میتوانیم شاهد تغییری اساسی در ماهیت تعاملات اقتصادی جهانی باشیم. مفروضاتی که مدتها از مدیریت تکنوکراتیک نظم جهانی خبر میدادند در حال شکستهشدن هستند». وی گفت: «جهان بهزودی میتواند وارد عصر جدیدی شود که در آن قانونهای گذشته احتمالاً دیگر راهنمای خوبی برای نحوه عملکرد اقتصاد نباشند. برای سیاستگذارانی که وظیفه حفظ ثبات اقتصادی را دارند، این یک چالش مهم است.»
سخنگفتن از یک «عصر جدید» آن هم از سوی یکی از افسردهترین و بیخیالترین اعضای کشیشان تکنوکرات اقتصاد جهانی، یعنی رؤسای بانکهای مرکزی چیز جدیدی نیست. این هشدار درباره فروپاشی نظم مالی بینالمللی در «جکسون هول» اولینبار نیست که از سوی او صادر میشود؛ وی پیش از این نیز علناً درباره سرنوشت نظم بینالمللی بازارهای آزاد، سلطه دلار و جهانیسازی که در ایجاد آن نقش داشته است نگرانی خود را ابراز کرده بود. دیگرانی هم بودهاند که چنین هشدارهایی دادهاند اما «لاگارد» در این باره به صراحت صحبت کرده است. درست در ماه آوریل، او اولین رئیس بانک مرکزی بزرگ غربی بود که نگرانیهای صریح خود را در مورد شکنندگی دلار مطرح کرد. ارزی که به گفته او، سلطه بینالمللی آن «دیگر نباید بدیهی تلقی شود». همه این اظهارات از سوی فردی بهعنوان رهبر یک مرجع مقدس پولی که بخش ارتباطات رسانهای آن به ندرت چیزی جذابتر از سیاست ترازنامه و تعدیل نرخ سپرده را منتشر میکند کاملاً عجیب بود. حتی چنین اظهاراتی از سوی زنی که دوران طولانی مسئولیت او در سطوح بالا با احترام به نظم بینالمللی تحت رهبری ایالات متحده تعریف شده است، در حکم ارتداد محسوب میشد. از همه نگرانکنندهتر، بیاعتنایی و بیتوجهی لاگارد به قدرت تأثیر حرفهایش بود که به وضعیت نظم بینالمللی اعمال میکرد.
رئیس بانک مرکزی اروپا ناقوس مرگ را برای دلار به صدا درآورده و پایان اقتصاد جهان را پیشبینی کرده است. آیا او چیزی میداند که ما نمیدانیم؟
یکی از مقامات بانک مرکزی اروپا که به اندازه کافی از اظهارنظرهای ماه آوریل لاگارد مبهوت و نگران شده بود پرسید که منظور وی از این اظهارات چیست تا مطمئن شود که این سخنرانی یک «سوءتفاهم» بوده و صرفاً تأییدی بر دستور محدود این مؤسسه برای ثبات قیمت است.
اما جای تعجب نیست که لاگارد، پس از یک عمر مدیریت این نهاد جهانی از بحرانی به بحران دیگر، یک انقراض بالقوه را شناسایی کرده و بار دیگر اعلام کرده که این خود اوست که باید برای جلوگیری از این فروپاشی احتمالی به جهان کمک کند. «جی نیومن» [4]، سرمایهگذار بازنشسته میگوید: «من موافقم که لاگارد متوجه مسئله مهمی شده است. تغییرات بزرگی در تجارت و سرمایهگذاری رخ خواهد داد.» «پل پودولسکی» [5]، یکی دیگر از تاجران قدیمی، گمانهزنی کرد که «لاگارد» در حال آمادهسازی بانک مرکزی اروپا با مسئولیت فرانسویها برای «وضعیتی احتمالی است که در آن یورو بیش از گذشته در رهبری سیستم جهانی نقش خواهد داشت». در جاهای دیگر، احساس غالب سردرگمی است، به ویژه در بیتوجهی آشکار لاگارد به سنتی در تجارت که هر سخنی از سوی نیروهای وسواسی بازار به سرعت مورد بررسی قرار میگیرد و به آن واکنش نشان داده میشود.
یکی از تحلیلگران عصبانی بازار که نخواست نامش فاش شود با اشاره به نوعی ریسک که نادر اما کشنده است، میگوید: «آنچه لاگارد گفت، برای یک رئیس بانک مرکزی طبیعی نیست. شاید او متوجه نباشد که این سخنان برای یک رئیس بانک مرکزی چقدر غیرعادی است، یا شاید او چیزی میداند که ما نمیدانیم.»
پس لاگارد به دنبال چیست؟
مشکل این جاست که درک چیزی که او را واقعاً تحریک میکند، مشکل است. کمتر کسی توانسته است احساسات قوی یا اصول راهنما و هدایتکنندهای را در او تشخیص دهد که فراتر از یک تصور مبهم از «خدمت» به نهادهایی باشد که او همواره در بحرانهای دراماتیک آنها را هدایت میکند.
لاگارد مانند یک مجسمه «ابوالهول» [6] با لبخند برنده، دارای جذابیتی است که میتواند هم معتبر و هم حساب شده ظاهر شود. یکی از همکاران سابقش میگوید: «او میتوانست در مواقع لزوم خندهدار و بامزه باشد». لاگار برای تفریح چه میکند؟ او به ندرت برای لذت کتاب میخواند. هیچکدام از کسانی که با «پولیتیکو» مصاحبه کردند هرگز او را در حال خواندن یک کتاب یا هر چیز دیگری غیر از گزارشهای سیاسی ندیدهاند. او زمان کمی برای دنبال کردن سرگرمیها دارد. از نظر جهانبینی، کسانی که او را میشناسند، نتیجه میگیرند که اگر او به هر چیزی هم اعتقاد داشته باشد، یک میانهرو، یا به طور مبهم راست میانه است. برخلاف بسیاری از تکنوکراتهایی که «لاگارد» خود را در محاصره آنها میبیند، او رئیسی جذاب و ارتباطدهندهای ماهر است و خط سیر رشد او همواره عمودی بوده است. او از اعماق حومه نرماندی در شمال غربی فرانسه به رهبری شرکت حقوقی بزرگ «شیکاگو بیکر مکنزی» [7] رسید و نخبگان تجاری بینالمللی را جذب شرکت کرد. در زمان اوج جهانیشدن این شرکت به شرکتهای نوپای بزرگی مانند «دیل» [8] کمک کرد تا وارد اروپا شوند. در سال ۲۰۰۵، شهرت روزافزون او باعث شد که در سیاست فرانسه خود را بالا بکشد و نقشی غیرمنتخب را کسب کند. لاگارد در این دوره به عنوان وزیر دارایی، با بحران مالی دست و پنجه نرم کرد او به «نیکلا سارکوزی» [9] رئیسجمهور وقت فرانسه اظهار وفاداری کرد و در نامهای خطاب به سارکوزی نوشت: «تا زمانی که برایت مناسب است، از من استفاده کن» و بعداً به دلیل «سهلانگاری» در یک رابطه ناپسند پرداخت وجوه دولتی به یک تاجر، محکوم شد؛ اما با لطف و مرحمتی که قاضی در حقش کرد او از مجازات فرار کرد. لاگارد در سال ۲۰۱۱ به صندوق بینالمللی پول پیوست؛ مؤسسه ۷۷ سالهای که اغلب با شرایط سخت به کشورهای بدهکار که هیچکس حاضر به کمک به آنها نیست، وام میدهد. دوره پیوستن او به این نهاد، دوران تاریکی بود. در اوج بحران منطقه یورو، یونان یک دولت ناراضی بود که مجبور شد به دستور طلبکاران فرانسوی - آلمانی خود پس از یک دهه هدردادن منابع دولتی خود که اثرات آن را با دستکاری دادههای رسمی خود پنهان میکرد، هزینههای عمومی خود را به طور وحشتناکی کاهش دهد.
اظهارات لاگارد درباره فروپاشی نظم مالی بینالمللی و از بین رفتن سلطه دلار در نظم کنونی بینالمللی تحت رهبری آمریکا در حکم ارتداد محسوب میشد
زمانی که «لاگارد» در مقام ریاست صندوق بینالمللی پول بود، چیزی بیش از یک مدیر میانهرو نبود. او خیلی ساده اعتراف میکرد که نمیتواند تصمیمات بزرگ را بگیرد. او اعتراف کرد که چندان هم یک اقتصاددان نبود. اقتصاددان ارشد زیر دست خودش «اولیویه بلانچارد» [10]، او را به یک دانشجوی «سال اول کارشناسی» تشبیه کرده بود. لاگارد پس از پیوستن به این تیم گفت: «سعی خواهم کرد رهبر ارکستر خوبی باشم و میدانید، بدون اینکه خیلی شاعرانه در مورد آن صحبت کنیم، همه رهبران ارکستر نمیدانند و قادر به نواختن پیانو، چنگ، ویولن یا ویولنسل نیستند.» او اساساً یک میانجی و واسطه آگاه بود که برای ایجاد اجماع بین نمایندگان دولت - ملتهای عضو در هیئتمدیره صندوق بینالمللی پول تلاش میکرد اما چیزی به آنها دیکته نمیکرد که در عمل به گفته برخی به معنای برندهشدن در هر تصمیمی بود که اروپاییها و آمریکا از قبل گرفته بودند.
«پائولو نوگوئرا باتیستا»، عضو برزیلی هیئتمدیره صندوق میگوید: «در آن زمان، لاگار کشورهای تازهوارد به صندوق بینالمللی پول را مقابل یکدیگر قرار داد و امتیازات بزرگی را به قدرتمندترین تازه وارد، یعنی چین، تقدیم کرد و در همان زمان دیگران را کنار گذاشت.». او همچنین به طور آشکار به عضو هیئتمدیره آمریکایی، «دیوید لیپتون» [11]، نزدیک بود. «دانیل هلر» [12] که نماینده سوئیس در هیئتمدیره صندوق بینالمللی پول بود، گفت: «کریستین بدون دیوید چندان خوب نبود و دیوید به او نیاز داشت تا با کاریزما و جذابیتش وجهه صندوق باشد.»
نتیجه؟ برخلاف توصیه آمریکا و بسیاری از اعضای نوظهور جهان و متفکران خود صندوق، از جمله «بلانچارد» [13]، این صندوق در برابر فشارهای اروپا سر تعظیم فرود آورد و قراردادی را امضا کرد که یونان را به جای این که فرصتی مجدد برای مذاکره داشته باشد برای چهار سال دیگر زیر بار بدهیهایش رها کرد. حتی زمانی که خود «لاگارد» به دیدگاه «بلانچارد» رسید، فشار از سوی یک بلوک تحت رهبری آلمان در اروپا به این معنی بود که او نمیتواند تغییر چندانی در مواضع قبلی خود داشته باشد. زمانی که در سال ۲۰۱۵ تنشهای ناشی از این وضعیت مالی در یونان به اوج خود رسید و منجر به روی کار آمدن یک دولت چپگرای شورشی در این کشور شد، هیچکس تعجب نکرد.
لاگارد توانست در اجلاسهای پرتنش وزرای دارایی منطقه یورو، به گفته «جرون دایسلبلوم» [14]، رئیس وقت «یورو گروپ» [15] بسیار سرگرمکننده ظاهر شود. او میگوید: در «غیرممکنترین لحظات» که سرنوشت یونان و منطقه یورو روی میز مذاکره بود، لاگارد دستش را داخل کیفش برد و چند شکلات بیرون آورد و گفت: «بیا شکلات بخوریم!» «یانیس واروفاکیس» [16]، وزیر دارایی وقت یونان میگوید: «بله، لاگارد شخصاً خونگرم بود. اما برای من، این خونگرمی به درد نمیخورد. لاگارد به قیمت خردشدن یونان شهرت خود را در صندوق بینالمللی پول به خطر نینداخت و از این بابت خوشحال بود.»
در کنار عصبانیت آمریکا به نظر میرسید که منطقه یورو بر بحران وجودی خود غلبه کرده است، صندوق از مذاکرات پرتنش 11ساعته بر سر سومین بسته کمک مالی با دولت یونان خارج شد و دلیل آن اختلافات عمده بین آتن و طلبکارانش بود. لاگارد که دستهایش به دقت از هر چیزی که در آینده رخ میداد منزه و پاکیزه بود، با شهرتی دستنخورده باقی ماند.
رؤیاپرداز کوچک
با تعبیر اخیر او بهعنوان یک رؤیاپرداز کوچک چه باید کرد؟ «لاگارد» همواره مشکلات بزرگ و قابل توجه روز را در طیف وسیعی از رسانهها مطرح کرده است؛ برای مثال سال گذشته در شبکه تلویزیونی پربیننده ایرلند ظاهر شد تا تشخیص روانشناختی ولادیمیر پوتین را ارائه دهد و در سال ۲۰۱۹ در مجله «الفرانس» [17] درباره زندگی جنسی خود صحبت کرده بود. اما حالا اظهارات اخیر او وزن مهمی دارد.
لاگارد در ابتدا ادعا میکرد که نمیخواهد در بانک مرکزی اروپا مشغول به کار شود، با این حال در عرض چند ماه از او خواسته شد که در انتخابات شرکت کند و تا نوامبر ۲۰۱۹ که «اورسولا فون در لاین» [18] آلمانی مسئولیت کمیسیون اروپا را بر عهده گرفت، او نیز رئیس بانک مرکزی اروپا شد. «کارستن برزسکی»، اقتصاددان ارشد « آیانجی اکونومیکس» [19] و منتقد سرسخت لاگارد، میگوید: «لاگارد برای سبز کردن اقتصاد و سایر موارد فراتر از سیاستهای پولی به کار گرفته شد و سپس ما همهگیری کرونا را تجربه کردیم.»
اگر بانک مرکزی اروپا نتواند این اتحادیه را در وضعیت چندپارگی اقتصاد جهانی هدایت کند، لاگارد میتواند ادعا کند که من از قبل هشدار داده بودم و بدین ترتیب خود را از پاسخگویی برهاند
ویروس کرونای جدید چیزی بیش از تطابق با مهارتهای ارتباطی لاف زنانه لاگارد - یا در واقع، هر کس دیگری - بود. فاجعه درست در آغاز همهگیری، در کنفرانسی در ۱۲ مارس ۲۰۲۰ زمانی که او در حال پاسخگویی به سؤالات رسانهها درباره شیوع اولیه و خطرناک کووید-۱۹ در شمال ایتالیا بود، رخ داد. لاگارد در پاسخ به این سؤال که آیا برای کاهش مابهالتفاوت یا «افزایش» [20] خطرناک سود پرداخت شده به بدهیهای ایتالیا اقدام خواهد کرد یا خیر؟ او پاسخ افتضاحی را ارائه کرد که اقتصاد ایتالیا را منفجر کرد و اعتبار خود وی را نیز خدشهدار کرد. این پاسخ فاجعهبار این بود «ما اینجا نیامدهایم که افزایش مابهالتفاوت را از بین ببریم.»
شاید زیاد مهم به نظر نرسد، اما در دنیای پر پیچ و خم بانکداری مرکزی، این پاسخ وحشتناک بود. سالها قبل، «ماریو دراگی» [21]- رئیس پیشین بانک مرکزی - با اعلام اینکه بانک مرکزی اروپا «هر کاری که لازم باشد» برای بازگرداندن میلیاردها یورو از بدهیهای دولتی در معرض خطر انجام خواهد داد، منطقه یورو را نجات داده بود. بانکداری مرکزی بر ابهامی تکیه میکند که «دراگی»، تکنوکرات منزوی و آموزشدیده مسیحی، بهطورکلی از آن برخوردار بود. با اظهارات دراگی بازارهای بدهی آرام شد. نظر لاگارد برعکس «هرچه لازم باشد» بود. «برزسکی» با تعجب میگوید: «من دیدم روح دراگی اتاق را ترک کرد. سالها ما را جادوی معروف او خراب کرده بود، این مرد میتوانست بازارهای مالی را فقط با نگاه کردن به دفترچه تلفنش آرام کند و بعد لاگارد میآید و ظرف 10 دقیقه آن را خراب میکند.»
بازارهای اوراق قرضه منفجر شد. قبل از پیوستن به بانک مرکزی اروپا، لاگارد بهعنوان یک داور مطرح شده بود که نقش اصلی آن ایجاد اجماع بین رؤسای بانک مرکزی کشورهای اروپایی است که در بانک مرکزی اروپا تصمیم میگیرند. اما شکست مفتضحانه افزایشها در ایتالیا یادآور آن بود که او به طور منحصر به فردی تنها به عنوان صدای سیاست پولی یورو پاسخگو است. اقتدار او سقوط کرد. برزسکی گفت: «در گذشته میدانستیم که باید با دقت به دراگی گوش کنیم. اکنون بازارها میدانند که معمولاً لاگارد نیست که این کار را انجام میدهد و کنترل اوضاع در دست او نیست.»
سخنی که از روی عمد گفت
همه اینها به این معناست که اکنون وقتی لاگارد چیزی میگوید، میتوان تصور کرد که او آن را بهعمد گفته است. حتی «برزسکی» میگوید که تجربه دلخراش سال گذشته از تورم، نوعی جدیت خستهکننده را بر لاگارد تحمیل کرده است. او اخیراً به خبرنگار رویترز که تغییر دیدگاههای او درباره سیاستهای پولی را زیر سؤال برده بود، حمله کرد. لاگارد در زمان سخنرانی خسته و بیحوصله به نظر میرسید و سخنانش هم سرگرمکننده نبود. به گفته برزسکی، ناامیدی فزایندهای وجود دارد که حداقل او را در بازارها معتبرتر کرده است. درست همانطور که او افکار خود را در مورد تغییرات آب و هوا و جنگ در اوکراین ارائه کرده است، ممکن است لاگارد با نظرات اخیر خود به دنبال بحران بزرگ بعدی باشد که رهبری تشریفاتی آن را بر عهده بگیرد. همچنین بسیار محتمل است که لاگارد صادقانه و عمیقاً باور داشته باشد که اوضاع در حال بدتر شدن است و بهنوعی سوگوار فروپاشی سیستم جهانی شدهای است که او شکلش داد و توسط همان سیستم، خودش نیز شکل گرفت.
سیاست پولی مؤثر مستلزم ترکیب حجم زیادی از دادهها است و همانطور که همکارانش میگویند، لاگارد آموزش دیده تنفس در کهکشانهای بزرگ است و بیشتر عمر بیداریاش را صرف مطالعه مطالب فشرده کرده است. «پودولسکی» [22] ناظر کهنهکار بازار میگوید: تنها کاری که او انجام میدهد این است که مثل وکلا تمام تحقیقات کارکنان بانک مرکزی اروپا، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و صندوق بینالمللی پول را میخواند، یا از کارکنانش میخواهد بخوانند و بخشهایی را که به پرسشهای او پاسخ میدهند را بیرون بکشند.
پودولسکی میگوید، مانند جغد قبل از زلزله، لاگارد با چشمانداز «دنیای متخاصمتر»، جنگ و جهانیزدایی، زوال چین و تورم که هرگز از بین نمیرود، زنده به نظر میرسد. با این حال احتمال دیگری نیز وجود دارد. لاگارد آموخته که پیشبینیهای یک بانکدار مرکزی، ریسک خودشکوفایی را به همراه دارد. تحلیلگری که نخواست نامش فاش شود گفت: «اگر او وزیر دارایی بود، هیچکس به حرفهایش توجه نمیکرد.» خود لاگارد هم در سخنرانی اخیر خود خاطرنشان کرد، در حالی که تورم بیداد میکند، مردم هر چه بیشتر با عملیات و ارتباطات بانک هماهنگ میشوند که «یک پنجره زمانی ارزشمند برای ارائه پیامهای کلیدی ما» فراهم میشود.
پیامهای کلیدی چیستند؟
سیاست پولی در حال حاضر شکل ضعیفی از کنترل ذهن جمعی است. آیا لاگارد میخواهد یک پارادایم اقتصادی جدید را به صورت شفاهی به وجود بیاورد که بر اساس آن ثروت حرفهای خود را به دست آورده است؟ او همیشه مایل بوده هر چه برای بقایش لازم باشد را بگوید حتی زمانی که گفتنش فراتر از سطح صلاحیت او باشد. میراث وی به عنوان رئیس بانک مرکزی اروپا که بر افزایش ارزش یورو به عنوان چالشی برای سلطه دلار نظارت میکرد، یک پر زیبا در کلاه او خواهد بود و اگر این آرماگدون هرگز فرا نرسد، او در موقعیت مناسبی قرار خواهد گرفت تا از آن جلوگیری کند.
لاگارد مانند اکثر رؤسای بانک مرکزی با افزایش ناگهانی تورم تحقیر شد. به گفته «برد ستسر» [23]، اقتصاددان سابق خزانهداری آمریکا، اظهارات اخیر لاگارد نشاندهنده علاقه به تأکید بر خطرات به عنوان نوعی کنترل خسارت است. این ناشی از نیاز به محفوظ ماندن است که نام آن را باید مدیریت انتظارات آخرالزمانی بگذارید. اگر سیاست بانک مرکزی اروپا نتواند اروپا را در وضعیت چندپارگی اقتصاد جهانی هدایت کند، لاگارد میتواند به راحتی بگوید خب من متأسفم. من همیشه هشدار میدادم که این اتفاق میافتد و بعد بدون خسارت از این مصیبت بیرون میآید.
[1] . Christine Lagarde
[2] . politico
[3] . Wyoming
[4] . Jay Newman
[5] . Paul Podolsky
[6] . sphinx
[7] . Chicago law firm Baker McKenzie
[8] . Dell
[9] . Nicolas Sarkozy
[10] . Olivier Blanchard
[11] . David Lipton
[12] . Daniel Heller
[13] . Blanchard
[14] . Jeroen Dijsselbloem
[15] : Eurogroup یورو گروپ اصطلاحی شناخته شده برای جلسات غیررسمی وزرای دارایی منطقه یورو است؛ کشورهای عضو اتحادیه اروپا که یورو را بهعنوان واحد پول رسمی خود پذیرفتهاند. این گروه ۲۰ عضو دارد.
[16] . Yanis Varoufakis
[17] . Elle France
[18] Ursula von der Leyen
[19] . ING Economics
[20] . spread
[21] . Mario Draghi
[22] . Podolsky
[23] . Brad Setser
/انتهای پیام/