گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بامداد پنجشنبه شب ۶ فروردین سال ۱۳۹۴، زمانی که عربستان سعودی از آغاز عملیات «توفان قاطع» برای تجاوز نظامی به یمن خبر داد، کمتر کسی از چرایی شروع این جنگ و ابعاد آن خبر داشت. بهتدریج رسانهها اعلام کردند که جنگ یمن با اجماع معنیدار و یک ائتلاف طبیعی بین آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی گروههای تروریستی وابسته به القاعده آغاز شده است. حمله به یمن با چراغ سبز جناح غربی شورای امنیت انجام شد و این تجاوز نظامی، ۲ روز بعد از پایان سفر «فیلیپ هامون» - وزیر امور خارجه وقت انگلیس - به ریاض آغاز شد. مقامات آمریکایی نیز اعلام کردند که واشنگتن در جریان این حمله بوده و با عربستان همکاری اطلاعاتی و لجستیکی داشته است. باراک اوباما - رئیسجمهور وقت آمریکا - در یک تماس تلفنی با پادشاه عربستان، از تجاوز هوایی این کشور به یمن حمایت کرد. «دیوید کامرون» - نخستوزیر اسبق انگلیس - نیز در تماس تلفنی با ملک سلمان تأکید کرد «انگلیس تمامی آنچه در توان دارد را برای حمایت از عربستان انجام خواهد داد». یک مقام آمریکایی نیز اعلام کرد که این کشور، اهدای هواپیماهای سوخترسان و ردیاب به عربستان برای شرکت در حملات هوایی علیه یمن را بررسی میکند. دیپلماتهای فرانسوی، آمریکایی و انگلیسی در کنار دیپلماتهای عرب در سازمان ملل بهشدت مشغول رایزنیهای دیپلماتیک بودند تا در کنار حمله نظامی به یمن با وضع قطعنامه، تحریم اقتصادی و تسلیحاتی، فشارها به ملت مبارز یمن را تشدید کنند.
در کنار اروپا، آمریکا، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس، گروههای تروریستی متحد القاعده و داعش نیز از حامیان این جنگ بودند. گروه تروریستی تکفیری موسوم به «جیشالاسلام» در صفحه اختصاصی خود در شبکه اجتماعی توییتر همان زمان اعلام کرد: «در حمله به یمن در کنار عربستان قرار دارد». از طرف دیگر تجاوز نظامی عربستان به یمن چند هفته پس از آن صورت گرفت که «نتانیاهو» - نخستوزیر رژیم صهیونیستی - در سخنانی در مراسم معرفی «گادی آیزنکوت» بهعنوان رئیس ستاد مشترک ارتش این رژیم از اینکه حوثیها بر بابالمندب تسلط پیدا کنند، ابراز نگرانی کرده و در واقع یکی از مأموریتهای وی را مقابله با آن اعلام کرده بود. روزنامه عبری زبان «یلی» نیز به نقل از «امیر ایشیل» فرمانده وقت نیروی هوایی رژیم صهیونیستی فاش کرد که «یک اسکادران از جنگندههای اسرائیلی به کشورهای عربی برای سیطره بر یمن کمک کرده و به اهدافی در این کشور عربی حمله کرده است.»
بعد از گذشته نزدیک به ۹ سال از آن روزها، نقشی که مجاهدان یمنی امروز در صفحه شطرنج جهانی و در حمایت از ملت مظلوم فلسطین در جنگ غزه بازی میکنند، بهخوبی نشان میدهد که چرا فروردین ۹۴، آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی به کمک عربستان شتافتند تا با نابودی انصارالله به گفته «محمد بن سلمان» در عرض ۲ هفته خیال خود را راحت کنند. آنها بهخوبی از نقش و جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک یمن در تسلط بر تنگه باب المندب در دریای سرخ آگاهی داشتند و کاملاً میدانستند که اگر یمنیها این ظرفیت را در راستای منافع امت اسلامی به کار بگیرند، کسی جلودارشان نخواهد بود.
«پپه اسکوبار» [1]- نویسنده و تحلیلگر مسائل ژئوپلیتیک و روزنامهنگار سرشناس برزیلی - در یادداشتی که وبسایت «Information Clearing House» آن را منتشر کرده است به ورود یمن به جنگ غزه میپردازد. وی در این یادداشت به این مسئله میپردازد که یمنیها چگونه با ورود خود به این جنگ؛ غرب را کیش و مات کرده و همه چیز را تغییر دادند.
بازی یمن در صفحه شطرنج جهانی
شطرنج چه در شمال هند، شرق چین یا آسیای مرکزی - از ایران تا ترکستان - اختراع شده باشد، به هر حال یک بازی آسیایی است. در شطرنج، زمانی فرامیرسد که یک مهره ساده میتواند تمام صفحه شطرنج را به هم بریزد؛ معمولاً از طریق یک حرکت در ردیف عقب که تأثیر آن بهسادگی قابلمحاسبه نیست. یک سرباز پیاده میتواند در لحظهای شما را مات کند. در حال حاضر از نظر ژئوپلیتیکی در چنین شرایطی هستیم. اثرات دومینویی یک حرکت بر صفحه شطرنج منطقه یعنی محاصره خیرهکننده و هدفمند دریای سرخ توسط انصارالله یمن، چیزی فراتر از تأثیر مستقیم بر کشتیرانی جهانی، زنجیرههای تأمین و جنگ کریدورهای اقتصادی را به دنبال داشته است.
ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا در دریای سرخ و تنگه باب المندب ممکن است به غیر از ترساندن انصارالله برای «هشدار به ایران» تشکیل شده باشد؛ اما درست مانند حوثیهای یمن، ایرانیها نیز به سختی مرعوب میشوند.
جنبش مقاومت یمن - انصارالله - به صراحت اعلام کرده است که هر کشتی وابسته به اسرائیل یا به مقصد اسرائیل توقیف خواهد شد. در حالی که غرب در این مورد خود را هدف تصور میکند، بقیه جهان کاملاً میدانند که همه حملونقلهای دیگر آزاد است. کشتیهای نفتکش روسی و همچنین کشتیهای چینی، ایرانی و سایر کشورهای جهان، بدون مزاحمت به حرکت خود در تنگه باب المندب و دریای سرخ ادامه میدهند.
تنها هژمون بزرگ جهان از این چالش با نظم مبتنی بر قوانین خاص خود آشفته است. آمریکا خشمگین است که کشتیهای غربی که انرژی یا کالا را به اسرائیل قانونشکن میرسانند میتوانند با ممانعت انصارالله متوقف شوند و این که زنجیره تأمین قطع شده و در بحران عمیقی فرو رفته، حال آنها را بد کرده است. هدف مشخص، اقتصاد اسرائیل است که در حال حاضر بهشدت ضربه خورده و در حال خونریزی است. یک حرکت یمن، ثابت میکند که کارآمدتر از سیل تحریمهای کشورهای امپریالیستی است.
تغییر پارادایمی به وسعت جهان
این احتمال وسوسهانگیز تبدیلشدن این حرکت واحد به یک تغییر پارادایم بدون بازگشت است که بر ناتوانی هژمونی آمریکا میافزاید. بهخصوص به این دلیل که تحقیر امپراتوری آمریکا عمیقاً در این تغییر پارادایم جا افتاده است. «ولادیمیر پوتین» - رئیسجمهور روسیه - اکنون در حال ارسال پیامی غیرقابلانکار است: کانال سوئز را فراموش کنید؛ راهی که باید طی شود، مسیر دریای شمالی است که چینیها در چارچوب مشارکت استراتژیک روسیه و چین، آن را «جاده ابریشم قطب شمال» مینامند.
بستهشدن همزمان تنگههای هرمز و باب المندب، ممکن است قیمت نفت را به حداقل ۵۰۰ دلار در هر بشکه برساند.
برای اروپاییهای مات و مبهوت از این حرکت انصارالله یمن، روسها سه گزینه را به تفصیل در نظر گرفتهاند: اول، ۱۵۰۰۰ مایل در اطراف «دماغه امید نیک» [2] حرکت کنید. دوم، از مسیر دریای شمالی ارزانتر و سریعتر روسیه استفاده کنید و سوم، ارسال محموله از طریق راهآهن روسیه!
«روس اتم» [3] که بر مسیر دریای شمال نظارت میکند، تأکید کرده است که کشتیهای غیر یخی اکنون میتوانند در تابستان و پاییز حرکت کنند و بهزودی ناوبری در تمام طول سال با کمک ناوگان یخشکنهای هستهای امکانپذیر خواهد شد. همه اینها پیامدهای مستقیم یک حرکت یمنی در صفحه شطرنج منطقه است. بعداً چه اتفاقی میافتد؟ آیا یمن در اواخر سال ۲۰۲۴ در اجلاس سران «بریکس» به ریاست روسیه در شهر «کازان» این کشور وارد این سازمان میشود؟
شکلگیری معماری جدید در منطقه غرب آسیا
ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا در دریای سرخ و تنگه باب المندب برای عملیات حفاظت از نسلکشی اسرائیل که حتی قبل از تولد فروپاشید، ممکن است به غیر از ترساندن انصارالله برای «هشدار به ایران» تشکیل شده باشد؛ اما درست مانند حوثیهای یمن، ایرانیها نیز به سختی مرعوب میشوند؛ زیرا همانطور که «آلستر کروک» [4] - تحلیلگر مسائل غرب آسیا - بهاختصار میگوید: «سایکس - پیکو مرده است». این یک تغییر کوانتومی در صفحه شطرنج است. این بدان معناست که قدرتهای غرب آسیا از این به بعد به جای آمریکا معماری جدید منطقهای را شکل خواهند داد. این یک نتیجه غیرقابلوصف دارد: آن یازده گروه ضربت ناو هواپیمابر ایالات متحده، برای همه اهداف عملی، اساساً دیگر بیارزش هستند.
همه در سراسر غرب آسیا بهخوبی میدانند که موشکهای انصارالله میتوانند به میادین نفتی عربستان و امارات ضربه بزنند و آنها را از کار بیندازند. بنابراین جای تعجبی نیست که عربستان و امارات هرگز قبول نکنند بخشی از نیروی دریایی تحت رهبری ایالات متحده برای به چالش کشیدن مقاومت یمن شوند. نقش پهپادهای زیر آبی را که اکنون در اختیار روسیه و ایران است به آن اضافه کنید. به احتمال این مسئله فکر کنید که یمنیها یک ناو هواپیمابر آمریکایی را هدف قرار دادهاند. ناو هیچ دفاعی ندارد؛ در حالی که آمریکاییها هنوز زیردریاییهای بسیار پیشرفتهای دارند، نمیتوانند باب المندب و دریای سرخ را به روی کشورهای غربی باز نگه دارند.
امپریالیسم درندهخوی غربی، همواره در فکر تجزیه و بلعیدن یمن بوده است؛ فرایندی که «عیسی بلومی» در کتاب ارزشمند خود «نابودی یمن» از آن بهعنوان «محرومکردن یمنیها از ایفای نقش تاریخی خود در حوزه اقیانوس هند» یاد کرده است.
در زمینه انرژی، مسکو و تهران حداقل هنوز حتی نیازی به فکرکردن در مورد استفاده از گزینه «هستهای» یا قطع بالقوه حداقل ۲۵ درصد و حتی بالاتر عرضه جهانی نفت را ندارند. همانطور که یکی از تحلیلگران خلیجفارس به اختصار آن را توصیف میکند «این امر به طور جبرانناپذیری، سیستم مالی بینالمللی را منهدم میکند»
برای کسانی که هنوز مصمم به حمایت از نسلکشی اسرائیل در غزه هستند، هشدارهایی در این زمینه وجود دارد. «محمد شیاع السودانی» - نخستوزیر عراق - به صراحت به آن اشاره کرده است. تهران قبلاً خواستار تحریم کامل نفت و گاز علیه کشورهای حامی اسرائیل شده است. محاصره کامل دریایی اسرائیل که به طور دقیق طراحی شده است، همچنان یک ابزار متمایز است. «حسین سلامی» - فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - گفته است: «اسرائیل ممکن است به زودی با بستهشدن دریای مدیترانه، تنگه جبلالطارق و دیگر آبراهها مواجه شود.»
به خاطر داشته باشید که ما در مورد بستهشدن احتمالی تنگه هرمز صحبت نمیکنیم. ما هنوز در دریای سرخ و تنگه باب المندب هستیم؛ چرا که اگر «نو محافظهکاران اشتراوسی» [5] واقعاً متوجه این تغییر پارادایم نشده و به دنبال درس عبرت دادن به ایران باشند، محاصره تنگه هرمز یا باب المندب ممکن است قیمت نفت را به حداقل ۵۰۰ دلار در هر بشکه برساند و باعث انفجار بازار مشتقات ۶۱۸ تریلیون دلاری آن و سقوط کل سیستم بانکی بینالمللی شود.
ببر کاغذی در مربا
«مائوتسه تونگ» رهبر چین درست میگفت: «آمریکا ممکن است در واقع یک ببر کاغذی باشد.» پوتین اما بسیار محتاطتر و حسابگرتر است؛ رئیسجمهور روسیه همواره به دنبال یک پاسخ نامتقارن است؛ آن هم درست در زمانی که هیچ کس انتظار آن را ندارد. این ما را به فرضیه اصلی میرساند که شاید بتواند بازی سایهای را که تک حرکت انصارالله روی صفحه شطرنج را پوشانده است، توضیح دهد. وقتی که «سیمورهرش» [6] روزنامهنگار تحقیقی برنده «پولیتزر» ثابت کرد که چگونه تیم بایدن خطوط لوله «نورد استریم» را منفجر کرده است، روسیه هیچ واکنشی به آنچه در واقع یک اقدام تروریستی علیه «گازپروم»، علیه آلمان، علیه اتحادیه اروپا و علیه گروهی از شرکتهای اروپایی بود، نشان نداد. با این حال، یمن اکنون با یک محاصره ساده، کشتیرانی جهانی را به هم ریخته است. پس چه چیزی آسیبپذیرتر است؟ شبکههای فیزیکی تأمین انرژی جهانی (Pipelineistan) یا «تالاسوکراسی» [7] دولتهایی که قدرت خود را از برتری دریایی میگیرند؟ مزیت روسیه، شبکههای فیزیکی تأمین انرژی در جهان است و به آن بها میدهد؛ بهعنوانمثال نورد استریم و قدرت سیبری ۱ و ۲ را ببینید. ایالات متحده همیشه به قدرت دریایی خود بهعنوان وارث امپراتوری دریایی انگلیس تکیه میکند؛ اما دریاسالاری آمریکا دیگر بیش از این جواب نمیدهد و قدرت دریایی آمریکا در تنگه هرمز و تنگه باب المندب رنگ میبازد. ما دلیل قطعی نداریم، اما این یک گزاره جذاب است که حرکت یمن در صفحه شطرنج منطقه خاورمیانه، ممکن است در بالاترین سطح بین سه عضو بریکس (روسیه، چین و ایران) یعنی «محور شرارت» نومحافظهکاران آمریکایی و دو عضو دیگر بریکس بهعنوان قدرتهای انرژی جهان یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی هماهنگ شده باشد.
البته هیچکدام از این تحلیلها از خلوص ایمان یمنیها چیزی کم نمیکند. دفاع آنها از فلسطین یک تعهد مقدس است. امپریالیسم و پس از آن سرمایهداری درندهخوی غربی همواره در فکر تجزیه و بلعیدن یمن بودهاند؛ فرایندی که «عیسی بلومی» [8] در کتاب ارزشمند خود «نابودی یمن» [9]از آن بهعنوان «محرومکردن یمنیها از نقش تاریخی خود بهعنوان موتور اقتصادی، فرهنگی، معنوی و سیاسی برای بسیاری از کشورهای حوزه اقیانوس هند» یاد کرده است. با این حال، یمن غیر قابل تسخیر است. بهعنوان بخشی از محور مقاومت، انصارالله یمن اکنون یک بازیگر کلیدی در یک درام پیچیده اوراسیایی است که ارتباط هارتلند را بازتعریف میکند و در کنار ابتکار کمربند و جاده چین (BRI)، کریدور بینالمللی حملونقل شمال - جنوب به رهبری هند، ایران و روسیه (INSTC)و مسیر جدید دریای شمال روسیه، همچنین شامل کنترل بر نقاط استراتژیک اطراف دریای مدیترانه و شبهجزیره عربستان نیز میشود. این یکی دیگر از پارادایمهای ارتباط تجاری است که کنترل استعماری و نواستعماری غرب بر آفریقا - اوراسیا را تا حدودی در هم میشکند.
[1] . Pepe Escobar
[2] . Cap of Good Hope: «دماغه امید نیک» شبه جزیره صخرهای است در جنوبیترین قسمت قاره آفریقا قرار دارد این دماغه واقع در ساحل جنوبی آفریقای جنوبی مشرف به اقیانوس اطلس میباشد. به دنبال اعلام انصارالله که اجازه نخواهد داد کشتی های حامل کالا به اسرائیل از تنگه باب المندب عبور کنند شرکتهای کشتیرانی مجبور شدند دماغه امید نیک را جایگزین تنگه باب المندب در دریای سرخ به عنوان یکی از شلوغ ترین مسیرهای تجاری جهان کنند در حال حاضر کشتیهای حامل کالا از آسیا به اروپا باید به جای عبور از کانال سوئز و دریای سرخ از جنوب آفریقا عبور کنند، که میتواند زمان سفر را یک سوم یا بیشتر افزایش دهد و منجر به افزایش مصرف سوخت و انتشار گازهای گلخانهای شود.
[3] . Rosatom: «روس اتم» یک شرکت دولتی در روسیه است که در زمینه انرژی هستهای فعالیت میکند. نیروگاههای هستهای روسیه زیر نظر این این شرکت کار میکنند که از نظر میزان تولید برق هستهای، دومین شرکت بزرگ اروپا محسوب میشود.
[4] . Alastair Crooke
[5] . Straussian neo-cons : نئومحافظه کاران آمریکایی که تحت تاثیر فیلسوف آلمانی «لئواشتراوس» قرار دارند به آنها اصطلاحاً نئوکان های اشتراوسی گفته می شود. پس از 11 سپتامبر 2001 سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، از اندیشه های نومحافظه کارانه ای اثر پذیرفته است که نمود آن در جنبه های گوناگون سیاست خارجی آمریکا دیده می شود. اندیشه های لئواشتراوس و اثر آن بر نومحافظه کاران سبب شده است که آمریکا با کاربرد آموزه «غیریت سازی» به دشمن تراشی در برابر خود بپردازد و از این راه منافع خود را پیش ببرد.
[6] . Seymour Hersh
[7] . Thalassocracy: دریاسالاری یا دولت هایی که قدرت اصلی آنها در نیروی دریایی و سلطه بر دریاها نهفته است.
[8] . Isa Blumi
[9] . Destroying Yemen
/ انتهای پیام/