آسیب‌شناسی مسئله مدگرایی جامعه ایرانی در گفت‌وگو با علیرضا شریفی یزدی/ بخش دوم؛

معدل جامعه را ندیدی؟ جامعه هم تو را نمی‌بیند!

معدل جامعه را ندیدی؟ جامعه هم تو را نمی‌بیند!
اگر بخواهیم در حوزه مد و فشن موفق باشیم، باید اول سبک زندگی معدل جامعه ایرانی و به تعبیر شما ایرانی - اسلامی را بشناسیم و برای آن تعریفی ارائه دهیم که این هم یک چیز ثابت نیست و سیال است و مدام تغییر می‌کند دوم باید با آن ارتباط برقرار کنیم و سوم هم ناچاریم که جریان پلورالیزم (تکثرگرایی) و جریان چندصدایی را به رسمیت بشناسیم.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در طی سال‌های اخیر ما شاهد پرکاربرد شدن تعبیر ایرانی - اسلامی هستیم. حتی در حوزه مد و فشن نیز از مد ایرانی - اسلامی به‌عنوان یک جایگزین مدهای رایج امروزی که با فرهنگ جامعه ایرانی بیگانه است، سخن گفته می‌شود؛ اما تعاریف مشخصی از آن ارائه نمی‌شود. در بخش نخست با طرح پرسش «جامعه ایرانی در برابر مد چگونه رفتار کرده است و پیامدهای پیروی از مد در بستر فرهنگی ایران چیست؟» به این مسئله پرداختیم. در بخش دوم گفت‌وگو با دکتر علیرضا شریفی یزدی - جامعه‌شناس و روان‌شناس اجتماعی - در این باره و همچنین راهکارهای موجود برای مدیریت و راهبری حوزه مد و فشن سؤال کردیم. مشروح بخش دوم این گپ‌وگفت را در ادامه می‌خوانید.

 

خلق را تقلیدشان بر باد داد

اخیراً مسابقات دختر شایسته سال در هلند به طور کامل لغو شد. جمله‌ای که در بیانیه اعلامی آمده، این است که جهان در حال تغییر است و ما نیز باید تغییر کنیم. اینجا ما جوانان را تشویق می‌کنیم تا در دنیایی که در حال دگرگونی است، خودشان باشند. در بخش نخست شما درباره تقلید در حوزه مد اشاراتی داشتید. ما در گذشته یک طبقه مرفه در جامعه داشتیم که این طبقه مرفه، به وسیله شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، به عنوان الگو خودشان را به کف جامعه رساندند. طبقه متوسط و حتی طبقه پایین جامعه نیز تلاش کردند تا خودشان را شبیه آنها کنند. این شبیه شدن گویی موجب برهم زدن نظم اجتماعی ما شده است.

ما در لایه تقلید باید چه کاری انجام دهیم؟ آیا باید شروع به دادن آموزش کنیم یا با ایجاد محیط‌هایی به آن سنت‌ها برگردیم؟

شریفی یزدی: بنده تقریباً در تاریخ ۸ و ۹ مهرماه در پاریس و ۱۳ مهر در هلند و ۱۴ مهر در «آمستردام» حضور داشتم. آن دوست شما که این مسئله را مطرح می‌کند، به این امر توجه نمی‌کند که وقتی ماجرای سوریه پیش آمد، به اسم سوریه، جمعیت یک میلیون و اندی نفری از افغانستان، سوریه، ترکیه و قسمتی از لبنان، به سمت اروپا سرازیر شدند که البته فرهنگشان یعنی مجموعه‌ای از هنجارها، ارزش‌ها، سبک زندگی، پوشش و اعتقادات خود را به آنجا انتقال دادند. درعین‌حال، در آمستردام مکانی وجود دارد به نام «ردلایت» که آنجا شاهد صنعت سکس هستیم و تقریباً کل هلند را گرفته است. حتی دولت هم امکانات را فراهم کرده و هیچ محدودیتی در این زمینه وجود ندارد.

در مورد بحث تقلید، حقیقت ماجرا این است که یکی از ابزارهای اینترنایلاس کردن، درونی‌سازی و یکی از ابزارهای درونی کردن ارزش‌ها و هنجارها، مفهوم و مقوله تقلید است که ابزارهای مختلفی دارد و یکی از مهم‌ترین ابزارها در حوزه فشن و مد است و دقیقاً این‌هایی که مد را به‌عنوان یک صنعت دنبال می‌کنند، در مغرب‌زمین و ترکیه از این ابزارِ تقلید به‌خوبی استفاده می‌کنند؛ بنابراین باید بگویم به شکل کاملاً سازمان‌یافته و سیستماتیک، روی مسئله فشن و مد کار می‌شود و اکثریت جامعه نیز بدون اینکه خودشان بفهمند، تقلیدگونه و مقلدوار از مد تبعیت می‌کنند. در دوره ما، شلوار شش جیب و شلوار چاک‌دار بود و من هم دارم، اما امروز خجالت می‌کشم بپوشم؛ چون مسخره‌ام می‌کنند. یعنی تقلید این‌گونه است که فضایی را برای تو می‌سازد که انگار احساس می‌کنی تو ناگزیر هستی حتماً اثری از مد را داشته باشی و اگر طبق مد پیش نروی، از جامعه عقب هستی. البته برخی از این نسل جدید که به‌عنوان نمونه اکثر جاهای بدن خود مانند گوش‌هایشان را سوراخ می‌کنند، به دلیل اختلالات شخصیتی مانند بوردر لاین‌ها (Borderline)، یا آنتی سوشال‌ها (antisocial) و دقیقه ۵۱:۳۰ گاهی وایپلارمنیتال ها این کار را می‌کنند. اما همه جامعه که این‌گونه نیستند. از سوی قاعده تقلید، به آدم‌های عادی و معمولی نیز فشار می‌آید، اما این فشار چون نرم است، خودشان متوجه نمی‌شوند. از آن طرف هم حاکمیت هرچه فشار بیاورد، این خودش را محکم‌تر می‌کند و یارگیری بیشتری انجام می‌دهد. حالا اگر حاکمیت بخواهد موفق شود، بر اساس سیاست‌هایی که خودش فکر می‌کند درست است، ارزش‌هایی که خودش می‌خواهد را در جامعه بیشتر گسترش می‌دهد. به نظر من باید از ابزار نرم استفاده کند.

 

ایرانی - اسلامی یک چیز ثابت نیست

باتوجه‌به نکاتتان مبنی بر اینکه مد، یک مسئله جهانی شده و دارای یک سیستم است، آیا ما می‌توانیم مد ایرانی - اسلامی را ایجاد کنیم؟ اگر می‌توانیم، شاخصه‌های آن چیست؟

شریفی یزدی: یک زمانی بود که بحث سبک زندگی ایرانی - اسلامی خیلی برجسته شده بود و موج ایجاد کرده بود. بنده در بیش از ۲۰ برنامه در رادیو به‌عنوان کارشناس سبک زندگی ایرانی - اسلامی حضور داشتم. در همین راستا باید بگویم که این اصطلاح مد ایرانی - اسلامی، یک اصطلاح اسپاتیک نیست. البته بر اساس یک سری معیارهای اسلامی می‌توان برای اسلامی بودن، تعاریفی را ارائه داد؛ اما در مورد سبک زندگی ایرانی منظورمان چیست؟

طبق تقسیم‌بندی‌های وزارت ارشاد، ۷ قطب فرهنگی در کشور وجود دارد که گونه‌های عملکردی این ۷ قطب فرهنگی، برخی از اوقات متضاد است. به‌عنوان نمونه، در مناطق کردستان به قدمت تاریخ در مراسم عروسی ما شاهد رقص جمعی زنان و مردان هستیم. اما در مناطق کویری سبک زندگی مردم، اندرونی و بیرونی داشت که البته هنوز نیز همین‌گونه است و در شهرهایی مانند کرمان و سیستان و بلوچستان، شما زنان را نمی‌بینید.

طبق تقسیم‌بندی‌های وزارت ارشاد، ۷ قطب فرهنگی در کشور وجود دارد که گونه‌های عملکردی این ۷ قطب فرهنگی، برخی از اوقات متضاد است. به‌عنوان نمونه، در مناطق کردستان به قدمت تاریخ در مراسم عروسی ما شاهد رقص جمعی زنان و مردان هستیم. اما در مناطق کویری سبک زندگی مردم، اندرونی و بیرونی داشت که البته هنوز نیز همین‌گونه است و در شهرهایی مانند کرمان و سیستان و بلوچستان، شما زنان را نمی‌بینید. در میان آن‌ها یک اصطلاحی است به اسم «کجر» به معنای قاجار و چون قاجاریه در آن مناطق ظلم کرده و دست به کشتار زده، اهالی این مناطق به هر غریبه و بیگانه‌ای کجر می‌گویند. خود من برای انجام یک کار پژوهشی به مدت یک ماه و نیم در روستای «رمش» - که الان تبدیل به بخش شده و وصل به ایرانشهر است - اتراق کردم؛ اما در طول این مدت، حتی یک زن را ندیدم، درحالی‌که وقتی برای یک کار پژوهشی دیگر به مناطق زاگرس‌نشین رفتم - البته با رعایت شئون اخلاقی - پذیرایی اصلی بر عهده خانم‌ها بود؛ لذا ما وقتی از سبک زندگی ایرانی حرف می‌زنیم، منظورمان چیست؟ منظورمان زندگی مردم در تهران است؟ حوزه قم است؟ مشهد است؟ کرمان یا سنندج است؟! می‌خواهم بگویم برخی واژه‌ها آن‌قدر کش‌دار هستند و آن‌قدر در قالب نمی‌گنجند که می‌شود همان جمله‌ای که من گفتم. شما هر چه در این هرم بالاتر می‌آیید، دایره کسانی که مشمول آن قضیه می‌شوند، محدودتر است؛ مگر اینکه آن را وسیع بگیرید که به یقین سیستم رسمی ما این‌قدر وسیع نگرفته است؛ چرا که سیستم رسمی، ما بسیار علاقه‌مند به تک‌صدایی است! به‌عنوان نمونه، از اصول اولیه ورود به برخی از دانشگاه‌ها و برخی از بیمارستان‌ها در همین شهر تهران، پوشش چادر است. گویی که آنجا یک مکان مذهبی است.

منظور از ایرانی - اسلامی چیست و در کجا تعریف شده است؟ من معتقدم که واژه‌های کش‌دار کار نمی‌کند. در حوزه فشن نیز همین داستان است. بله، ما فرهنگی با مبنای ایرانی داریم که حتماً اسلام با آن عجین است و اصلاً فرهنگ ایرانی منهای دین وجود ندارد و کسانی که چنین خوابی را می‌بینند، به غلط از آن طرف افتاده‌اند و این یک جریان افراط و تفریطی است. ما اگر حداقل‌ها را در نظر بگیریم، این موزاییک رنگین زیبای ایران که متشکل از بلوچ و ترک و عرب و ترکمن و فارس و کرد و... است، شامل همه می‌شود؛ اما ما آن را تعریف نکرده‌ایم؛ بنابراین وقتی می‌گوییم ایرانی - اسلامی دو تعریف می‌توانیم از آن داشته باشیم؛ یک تعریف عام داریم از آنچه که وجود دارد و یک تعریف محدود و تنگ‌نظرانه که گروهی در جامعه بسیار علاقه دارند همه در این قالب ما جا بگیرند و چون جا نمی‌گیرند، می‌شود وضعیتی که الان می‌بینیم.

 

یک بخش شاید ناظر به مدل‌های همین عدم تعریف باشد. چون حکومت و جمهوری اسلامی و مسئولان فرهنگی سعی نکردند این اصطلاح را تعریف کنند و در نتیجه، برخی از آدم‌ها از ایرانی - اسلامی برداشت‌های مختلفی می‌کنند؛ به‌عنوان نمونه، منِ نوعی از ایرانی - اسلامی همان اندرونی و بیرونی را برداشت می‌کنم و تصمیم می‌گیرم مثلاً به تبریز بروم و یک خانه بسازم که دارای اندرونی و بیرونی باشد اما وقتی با سرما مواجه می‌شوم، این مدل خانه دیگر معنی نمی‌دهد.

شریفی یزدی: دقیقاً جمله درستی بیان کردید.

 

مرجع نسل جدید عوض شده است

از این جهت عرض می‌کنم که در ایرانی - اسلامی، بخش ایرانیت یا بومی بودن در آن خیلی مهم باشد. شاید اگر بخشی به سمت تعریف دقیق و درست برویم، کمک‌کننده باشد. به‌عنوان‌مثال وزارت ارشاد، جشنواره مد و لباس یا نمایشگاه مد برگزار می‌کند و در آن فقط صرف پوشش را لحاظ می‌کند؛ یعنی مد در تعریف اینجا فقط پوشش است. حتی در مجلس هم قانونی برای مد و پوشش مصوب شده که مد را در کنار پوشش آورده و به معنای عام آن لحاظ نکرده است.

برخی از تولیدکنندگان نیز این‌گونه ابراز می‌کنند که دشمن اصلی مد ایرانی، قاچاق است. اگر جلوی آن را بگیرند، ما به‌شدت موفق می‌شویم؛ درحالی‌که مسئله مد اصلاً مسئله قاچاق نیست. مسئله انتخاب و مسئله تقلید است.

در دنیای امروز که دنیای اطلاعات است، به طور مشخص، گروهِ مرجعِ کسانی که مصرف‌کننده مد در جامعه ما هستند، الان بلاگرها و سلبریتی‌ها و امثال آنها هستند. یک زمانی مصرف‌کننده این مد، نسل نو بودند؛ اما امروز تبعیت از مد را در نسل‌های مختلف شاهد هستیم.

شریفی یزدی: بله، یک زمانی همین‌طور بود؛ یعنی انتقال نرم‌افزاری نگرش‌ساز مثلاً در حوزه پوشش یا در حوزه چیدمان منزل یا آرایش مو همین چیزهایی بود که شما می‌گویید. مثلاً چهارتا عکس خروجی نهایی بود؛ اما در دنیای امروز که دنیای اطلاعات است، به طور مشخص، گروهِ مرجعِ کسانی که مصرف‌کننده مد در جامعه ما هستند، الان بلاگرها و سلبریتی‌ها و امثال آنها هستند. یک زمانی مصرف‌کننده این مد، نسل نو بودند؛ اما امروز تبعیت از مد را در نسل‌های مختلف شاهد هستیم.

این تحلیلی که تولیدکنندگان نیز می‌گویند، اولاً درست نیست و ثانیاً اگر شما جلوی قاچاق را هم بگیرید، وقتی که نرم‌افزار از طریق یک اپلیکیشن قابل‌دسترسی برای همه است و برای افراد نیازسازی می‌کند، منِ سرمایه‌داری که می‌خواهم با تولید انواع پوشاک سرمایه‌گذاری کنم، سراغ آن نیازسازی که شده می‌روم و چیزی را تولید می‌کنم که در خیابان فروش دارد. خب این از کجا آمده؟ از منابع مختلف آمده است.

ما سه نوع والد داریم؛ والد درجه یک که شامل پدر، مادر و دایی و خاله و عمه و عمو و پدربزرگ و مادربزرگ و خواهر و برادر می‌شود که لایه پوششی خیلی خوبی دارند. والد درجه دوم مربی مهدکودک و معلم مدرسه هستند. فرض می‌کنیم او هم پوشش خوبی دارد که الان با آن تعبیر قدیمی دیگر نیست. والد درجه سه، رسانه و گروه همسالان است که در دوره نوجوانی بحث فشن خیلی باب می‌شود. وقتی والد درجه سوم، درجه یک می‌شود، یعنی بچه‌ها از گروه همسالشان تقلید می‌کنند نه پدر و مادر و معلم و...در نتیجه آن گروه همسال که خودش آبشخور فرهنگی‌اش در حوزه مد و فشن است، او به‌گونه‌ای عمل می‌کند که این هم از او تقلید می‌کند.

 

در خصوص والد سوم یعنی لایه رسانه که اشاره فرمودید، یک تحقیقی انجام شده بود درباره سریال‌های صداوسیما مبنی بر نوع انتخاب پوشش‌ها و سبک زندگی آدم‌ها که زنان حاشیه‌نشین در نقش مادران بیچاره و منفعل و... دارای پوشش چادر هستند. همان تصویری که ما در دادگاه می‌بینیم و آدم‌های تحصیل‌کرده با یک پوشش متفاوت مانتویی نمایش داده می‌شوند. نتیجه هم گرفته بودند که وقتی کسی این سریال‌ها را می‌بیند این برایش متصور می‌شود که اگر من می‌خواهم چادری بشم، یک آدم گوشه‌گیر خواهم شد و اگر بخواهم یک آدم متمدن و تحصیل‌کرده به نظر بیایم، باید مانتویی بشوم؛ درحالی‌که این ذهنیت آدم‌هاست و تا این ذهنیت (به معنای رسانه‌ای) درست نشود، یک احساس عقب‌ماندگی در وجود آدم‌ها خواهد بود. به‌عنوان جمع‌بندی، توصیه‌های کارشناسی شما برای مدیریت و راهبری عرصه پوشش و مد چیست؟

شریفی یزدی: در مورد مثالی که بیان کردید، صداوسیما عکس این را هم انجام داد و نتیجه معکوس گرفت. یک قانون نانوشته‌ای نیز در صداوسیما وجود دارد مبنی بر استفاده از کارشناسان زن با پوشش چادر که مثلاً متخصص زنان و زایمان یا روان‌شناس و... حتماً باید چادری باشند. درحالی‌که اکثریت پزشکان و روان‌شناسان خانم، پوشش چادر ندارند و وقتی شما در صداوسیما این‌گونه رفتار می‌کنید، خودبه‌خود بخش بزرگی از جامعه که با چادر مشکل دارد - مخصوصاً طی این چند سال اخیر - گارد می‌گیرد؛ چون جامعه هر چیزی را که احساس کند در آن افراط‌وتفریط وجود دارد، قبول نمی‌کند.

آن تحقیقی که شما گفتید برای یک دوره‌ای بود و درست هم هست. در غرب نیز ما همین را شاهد هستیم. در دهه ۶۰ تا ۷۰ میلادی هرچه فیلم در هالیوود ساخته می‌شود، راننده، کارگر نظافتچی و نگهبان‌ها و... عمدتاً سیاه‌پوست هستند و خودبه‌خود این ذهنیت ایجاد می‌شود که شان و جایگاه آدم سیاه‌پوست همین است؛ اما در همان غرب می‌بینیم که اوباما هم که یک سیاه‌پوست است، رئیس‌جمهور می‌شود. می‌خواهم بگویم ما هر جا معدل جامعه را ندیدیم و فقط چیزی را دیدیم که اطراف خودمان بود و با جامعه تقابل کردیم، یقیناً جامعه با ما ارتباط برقرار نمی‌کند و ما را منزوی می‌کند. ما هم او را به راه راست هدایت نمی‌کنیم. خرد جمعی مسائل را خیلی بیشتر و بهتر می‌فهمد، اما آن دیگری که بالا نشسته، اسیر تئوری‌ها و ایدئولوژی‌هاست و اصلاً با جامعه گره نمی‌خورد!

 

اقناع‌سازی مهم‌تر از جامعه‌سازی

الان میزان شلوار «زاپ داری» که ما امروز در جامعه می‌بینیم، نمی‌توانیم بگوییم همه‌اش فرهنگی است، چون بازار دارد؛ بنابراین کار اصلی‌مان را باید روی مقوله فرهنگ قرار دهیم و در این مقوله فرهنگ نیز به جای جامعه‌سازی باید به دنبال اقناع‌سازی برویم.

اگر بخواهیم در حوزه مد و فشن موفق باشیم، باید اول سبک زندگی معدل جامعه ایرانی و به تعبیر شما ایرانی - اسلامی را بشناسیم و برای آن تعریفی ارائه دهیم که این هم یک چیز ثابت نیست و سیال است و مدام تغییر می‌کند دوم باید با آن ارتباط برقرار کنیم و سوم هم ناچاریم که جریان پلورالیزم (تکثرگرایی) و جریان چندصدایی را به رسمیت بشناسیم.

مد و فشن در دنیا یک صنعت است و برنامه‌ریزی‌شده و عمدی است و آسیب‌های زیست‌محیطی دارد؛ مخصوصاً فست فشن یا مد سریع که آلودگی‌های محیط زیستی آن از مد پایدار، بسیار بیشتر است و در دنیا حتماً روی آن کار می‌شود. این تعداد مجله و روزنامه‌ای که در اروپا و امریکا چاپ می‌شود، یک صنعت بسیار پول‌ساز است و جنبه اقتصادی دارد؛ چون آنجا نهاد سیاسی، نهاد اجتماعی و نهاد فرهنگی در خدمت اقتصاد است؛ برخلاف کشور ما که همه در خدمت نهاد سیاست هستیم.

من مسئله را در کشورمان بیشتر فرهنگی می‌بینم که همراه با خود، اقتصاد را هم می‌آورد. الان میزان شلوار «زاپ داری» که ما امروز در جامعه می‌بینیم، نمی‌توانیم بگوییم همه‌اش فرهنگی است، چون بازار دارد؛ بنابراین کار اصلی‌مان را باید روی مقوله فرهنگ قرار دهیم و در این مقوله فرهنگ نیز به جای جامعه‌سازی باید به دنبال اقناع‌سازی برویم. ما اگر بخواهیم روی بحث فشن کار کنیم، به جای اینکه آدم‌ها را حریص‌تر کنیم باید آنها را قانع کنیم و من به‌شدت معتقدم که این کار شدنی است. دستگاهی که باید در این زمینه کار کند، دستگاه تعلیم‌وتربیت ماست که امروز نه متهم که از دید من مجرم است و یک سیستم فشل و آشفته و به‌هم‌ریخته است؛ چرا که طی ۱۲ سال، ۱۶ هزار ساعت وقت بچه‌های ما را می‌گیرد، اما دریغ از ۱۶ ساعت کار تربیتی عمیق که در این سیستم انجام بگیرد. فقط آموزش‌های مذهبی چهارچوب دار غلط می‌دهیم که به نظر من اصلاً ربطی به دین ندارد یا اینکه روی برخی از فرمول‌های شیمی و فیزیک متمرکز می‌شویم که هیچ‌کدام در جهت توسعه کشور استفاده نمی‌شود. اگر ما آموزش‌وپرورش را دریابیم و از طریق انجمن اولیاومربیان، تقابل بین نهاد خانواده و مدرسه را دریابیم و این دو را به هم نزدیک کنیم و اقناع‌سازی کنیم، شاید بتوانیم به آن هدف‌هایی که درست است، دست پیدا کنیم.

/انتهای پیام/