گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ وضعیتسنجی سرمایه اجتماعی در ایران با دکتر غلامرضا غفاری، تا بدان نقطه پیش رفت که نسبت به شرایط موجود هشدار داده شد. «با یک وضعیت فرساینده در حوزه سرمایه اجتماعی روبهرو هستیم» بخشی از اظهارات دکتر غفار در بخش نخست گفتوگو بود که ناظر به مسئولیت وی در اجرای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان گفته شد. دکتر غفاری که طی سالیان متمادی دانشیار گروه برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مسئول اجرائی پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان بوده با تأکید بر نقش شبکههای ارتباطی و اعتماد متقابل در تقویت سرمایه اجتماعی، به تحلیل وضعیت کنونی جامعه ایرانی و چالشهای پیشرو پرداخت. در ادامه این گفتوگو، به بررسی عمیقتر عوامل مؤثر بر تقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی در ایران و ارائه چند راهکار میپردازیم. مشروح بخش دوم این گفتوگو در ادامه از منظر شما میگذرد:
سرمایه اجتماعی فضای مجازی را نادیده نگیرید
آمارها در بعضی کشورهای توسعهیافته نشان میدهد که اگرچه مؤلفههای سرمایه اجتماعی مثل امید به زندگی در آنها بالا هستند، اما درعینحال بعضی از آسیبهایی - مثل طلاق - که ما آنها را تضعیفکننده سرمایه اجتماعی میدانیم هم در میانشان نرخ بالایی دارد. این مسئله را چطور تحلیل میکنید؟
غفاری: به نکته خیلی مهمی اشاره کردید. باید توجه کنیم و ببینیم که بار معنایی هر گسست در هر جامعهای چیست و چگونه معنی میشود. در جامعه ما هم تغییراتی به وجود آمده و این تغییرات حتماً باید لحاظ شود. مثلاً در مورد طلاق، موضع و تعریفی که جامعه خود ما از طلاق دارد با ۱۰ سال پیش بسیار تفاوت کرده است. الان متأسفانه در جامعه روستایی هم نرخ و آهنگ طلاق زیاد شده و دیگر به لحاظ دینی هم حتی قبح قبلی را ندارد و به یک مسئله عادی تبدیل شده است. نتیجه این که در آن کشورها، این سنجه عامل تضعیف سرمایه اجتماعی بهحساب نمیآید. پس خیلی مهم است که به پویایی سنجهها توجه کنیم. در جامعه ایران هم پدیده طلاقی که امروزه داریم اگر سیسال پیش داشتیم، اصلاً سنگ روی سنگ بند نمیشد و جامعه اصلاً نمیتوانست آن را هضم کند. این بهخاطر همان بار معنایی است که به آن اشاره کردیم. این که بار معنایی مفاهیم، در گذر زمان متفاوت میشود، بسیار مهم است و حتماً باید لحاظ شود.
وقتی «رابرت پاتنام» کتاب «بولینگ به تنهایی» را نوشت، یکی از نقدهای مهمی که بر روی نظریات او انجام شد، به این نکته اذعان کرد که پاتنام انجمنهای مختلفی را دیده است ولی افراد، انجمنهای جدید دیگری مثل فضای مجازی را به وجود آوردهاند که در کتاب او به آنها توجه نشده است. پاتنام در کتاب خود بر روی هشت شاخص کار کرده بود، اما امروزه بخشی از پیوندهای ما در فضای مجازی است که اتفاقاً خیلی هم مقوم و مؤثر بر دیگر روابط ما است؛ چرا که خیلی از ارتباطات و کنشهای ما از طریق حلقههای فضای مجازی صورت میگیرد. فضای مجازی بهعنوان تسهیلکننده این روابط و پیوندهاست؛ از حال هم جویا میشویم و یا مثلاً اخبار را چه خوب و چه بد به هم میرسانیم. پس امروز، سرمایه اجتماعی فضای مجازی را نباید نادیده گرفت و این خودش جایگزین برخی از شاخصها میشود که اینها را هم باید وارد بررسیها کرد.
در این پیمایشهایی که در سالهای متفاوت انجام دادید، بهروز کردن این مسائل چگونه صورت گرفت؟ کدام سنجهها دست خوش تحول شدهاند؟
زمانی که شما از افزایش نرخ طلاق در روستاها صحبت میکنید، اثر آن با اثری که افزایش این سنجه در شهرها دارد، قطعاً متفاوت است و در شهرها هم باز بنا بر پهنههای جمعیتی و اخلاقی متفاوتی که دارند، معنا و اثر متفاوتی پیدا میکند و ما باید به این نکات دقت کنیم.
غفاری: اگر بخواهیم وارد فاز تحلیل بشویم، نیازمند این هستیم که هر سنجهای را در پهنه معنایی خودش مورد بررسی قرار دهیم. زمانی که ما درباره کلیت جهان اجتماعی صحبت میکنیم، نیاز به این داریم که معنای هر کدامشان را در پهنای خودش مورد بررسی قرار دهیم. به طور مثال؛ زمانی که شما از افزایش نرخ طلاق در روستاها صحبت میکنید، اثر آن با اثری که افزایش این سنجه در شهرها دارد، قطعاً متفاوت است و در شهرها هم باز بنا بر پهنههای جمعیتی و اخلاقی متفاوتی که دارند، معنا و اثر متفاوتی پیدا میکند و ما باید به این نکات دقت کنیم.
تصویری که در پیمایشها ارائه میدهیم، برای کل جامعه ایران یک نشانه است و اگر بخواهید درست آنها را واکاوی کنید، باید آنها را پهنهبندی کنید. در کجا؟ در چه زمانی؟ در کدام جمعیت؟ چرا که ما جامعه رنگارنگی هستیم و تنوع بسیار بالایی به لحاظ فرهنگی داریم و به همین خاطر، من جاهایی میگویم که این آمارها اتفاقاً ممکن است فریبدهنده هم باشند. پس در پیمایش، وجه غالب پهنانگری وجود دارد و سنجش ما ژرفا و عمق ندارد. برای اینکه اگر شما بخواهید آن را عمق بدهید، باید دائماً آن را پهنهبندی کنید که این امکان در پیمایش وجود ندارد. در جایگاه تحلیل اگر بخواهیم رویدادها و رخدادها را بررسی کنیم، باید توجه کنیم که ضریب نفوذشان چقدر است.
آیا در این پیمایشها، وضعیت افول سرمایه اجتماعی در بیست سال اخیر تغییر زیادی پیدا کرده است؟
غفاری: بله. تغییراتش معنادار بوده است. یعنی ما انتظار نداشتیم به این سرعت دچار فرسایش و افول شویم.
به لحاظ شناختی به هم ریختهایم
کدام مؤلفه بیشتر تغییر کرده است؟
غفاری: اعتماد و امید. اعتماد یک مؤلفه پایه در بحث سرمایه اجتماعی است. البته که در کنار اینها سنجههای عینی دیگری مثل نرخ مهاجرت وجود دارد که حکایت از این کاهش دارند؛ اما نکته مهمی که لازم است شما را به آن توجه دهم، این است که به میزانی که ما به لحاظ شناختی به هم ریختهایم، به لحاظ عینی به هم نریختهایم که این خودش یک مسئله است.
حرفهایمان دوتا شده!
با این اذهان آشفته چه باید کرد؟
باید در برابر جامعه و در قبال مسئولیتمان پاسخ درخوری داشته باشیم و بتوانیم از عملکردمان بهدرستی دفاع کنیم و اذهان را مجاب ساخته و همراه کنیم. نمیخواهم بگویم هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاده است. من هم قبول دارم که در مواردی به نحو مناسبی معرفی نشدهاند. اما سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی مثل آبرو است؛ آدمها یک عمر تلاش میکنند آن را به دست بیاورند، ولی یکشبه فرومیریزد و این بسیار خطرساز است.
غفاری: نکته اول اینکه جامعه ما متأسفانه بحث ذهنیت را جدی نگرفته است. حتی در حکومت و دولتهایمان نسبت به این موضوع غفلت وجود دارد که این تصمیمی که ما میگیریم و یا فعلی که انجام میدهیم، چه ذهنیتی را در جامعه و میان افراد میسازد؟ نکته دوم این است که سیالیت ذهن بالاست. بازیگران مختلف و متفاوتی چه در داخل و چه در خارج خصوصاً در فضای مجازی با این ذهن درگیر هستند و روی آن اثر میگذارند و نوسانی را در آن ایجاد میکنند که طبیعتاً در عالم عینی با این سرعت نمیتوانید آن را ایجاد کنید. چه چیزی این مسئله را تشدید کرده است؟ نگاههای آرمانگرایانه، ذهنیتی را به وجود میآورند که فکری برای عملی ساختن و اجراییکردنشان نشده است. به اینکه چطور میتوان دلالتهای عملی آرمانها را فراهم کرد، فکر نکردهایم. گمان کردیم هر چه در این حوزه بیشتر پیش برویم، نشان از رشد و پیشرفت ما دارد. امروز افراد جامعه از ما سؤال میکنند این آرمانی که گفتید کجاست؟ در پاسخ به این سؤال، ذهن ما به هم میریزد. در بعضی مسائل که بیتجربهایم، خب میگوییم نمیدانستیم. اما ما تجربه هفتادسال برنامهریزی داریم.
اگر بخواهیم بررسی کنیم که چرا در جامعه ما میان آرمان و عمل این میزان فاصله است، من دو نکته را به شما گوشزد میکنم؛ یک اینکه قانون را نادیده گرفتیم. قانونی که خودمان نوشتیم و برایش بسیار هزینه کردیم، اما به فکر اجرای آن نبودیم. دوم اینکه تعارض موافق در جامعه ایران شکل نگرفته و در نتیجه حرفهایمان دوتا شده است. در واقع فاصله و گپی بین اخلاق نظری و عملیمان به وجود آمده که به سرمایه اجتماعی ضربه میزند و میزان اعتماد اجتماعی را پایین میآورد. این خیلی اهمیت دارد که شما برای هر کار و اقدامی که میخواهید انجام دهید، پیوست سرمایه اجتماعی را در نظر بگیرید. ببینید این کار با سرمایه اجتماعی چه میکند؟ این برنامه یا این پروژه پیامدهایش برای سرمایه اجتماعی، اعتماد و امید در جامعه چیست؟ اگر این نکته را بهدرستی آنالیز کرده بودیم، خیلی از کارها بهدرستی انجام میگرفت. من خودم در کار اجرایی بودهام. نمیشود گفت کمکاری میکنند، ولی ندانسته کاری زیاد است. ناموزونی و اختلال وجود دارد و اینها باعث میشود آن کارایی مطلوب و مدنظر محقق نشود. از سوی دیگر، اقناع هم مسئله مهمی است که اگر وجود نداشته باشد، پنداشتها تغییر میکند. باید در برابر جامعه و در قبال مسئولیتمان پاسخ درخوری داشته باشیم و بتوانیم از عملکردمان بهدرستی دفاع کنیم و اذهان را مجاب ساخته و همراه کنیم. نمیخواهم بگویم هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاده است. من هم قبول دارم که در مواردی به نحو مناسبی معرفی نشدهاند. اما سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی مثل آبرو است؛ آدمها یک عمر تلاش میکنند آن را به دست بیاورند، ولی یکشبه فرومیریزد و این بسیار خطرساز است.
نمود سرمایه اجتماعی را در کنشگری جامعه ببینید
آقای دکتر! باتوجهبه اینکه در مباحث نظری علوم اجتماعی، بخش سوم هر جامعهای جامعه مدنی است، میخواهم بدانم چه نسبتی بین جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی میتوان برقرار کرد؟ متولی اصلی سرمایه اجتماعی کیست؟ این مهم به عهده مردم است یا به عهده حاکمیت؟ اصالت در اینجا با فرد است یا ساختار؟
غفاری: هر دو. اگر اینها در حالت تقابل با هم قرار بگیرند، باید ختم سرمایه اجتماعی را اعلام کنیم. این دو زمانی سرمایه آفرین خواهند بود که مکمل یکدیگر باشند. در جایی که شما تضاد بین ملت و دولت را دارید، نباید انتظار سرمایه اجتماعی قوی داشته باشید. وقتی که دولت، جامعه را از آن خودش بداند و جامعه هم خود را جزئی از دولت و حکومت بداند، با بهرسمیتشناختن یکدیگر، بازه گیری مشترک حاصل میشود. گفتیم که ثقل مرکزی سرمایه اجتماعی، رابطه است. اگر به رابطه توجه درستی نشود و مقبول نیفتد، سرمایه اجتماعی هیچگاه شکل نمیگیرد. نظر من این است که جامعه زمانی وجود دارد که سرمایه اجتماعی وجود دارد و وقتی نباشد - ولو در شکل ضعیف آن - چیزی به نام مدنیت نمیتواند شکل بگیرد. چون تمام اینها در ارتباط با رابطه تعریف میشوند. من از شما میپرسم که نمود بیرونی مدنیت در جامعه کجاست؟ نمودش در کنشگری اجتماعی در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و فزونی هر روز این شرایط است.
جایی که سرمایه اجتماعی وجود دارد، شما با یک جامعه گرم مواجه هستید. جامعه گرم، جایی است که در آن بیتفاوتی وجود ندارد. جامعهای است که همه در آن شریک هستند و یک قابی است که همه خودشان را در آن میبینند و حس تعلق دارند.
جایی که سرمایه اجتماعی وجود دارد، شما با یک جامعه گرم مواجه هستید. جامعه گرم، جایی است که در آن بیتفاوتی وجود ندارد. جامعهای است که همه در آن شریک هستند و یک قابی است که همه خودشان را در آن میبینند و حس تعلق دارند. نسبت به آن احساس تعهد و مسئولیت میکنند و حرفی از این نیست که به من چه؟ هر کس در ذهن خود وظیفه و مسئولیتی را پذیرفته و نسبت به آن تعهد دارد، فرد در جامعه تنها خودش را نمیبیند و هم به دنبال حق خودش است و هم نسبت به دیگران احترام قائل است و احساس تکلیف میکند؛ آن قدری که حقوق خودش برایش مهم است، حق دیگری هم برایش مهم است. در این موقعیت است که با مفهوم شهروند فعال روبرو میشویم. در هر جامعهای هر چقدر این مفهوم پررنگتر باشد، حتماً با سرمایه اجتماعی قویتری هم مواجه خواهیم بود.
اما زمانی هم هست که افراد جامعه نسبت به دیگران احساس دِین ندارند و دیون اجتماعی و بدهی اجتماعی برایشان معنایی ندارد و از یادشان رفته است که دیگران چه کاری برای ما و چه خدمتی به ما کردهاند و گویی فقط خودشان را میبینند. چرا؟ من میگویم چون که ارتباط و تماس درستی میان افراد برقرار نیست. یکی از مشکلاتی که وجود دارد، لینک و ارتباط نسل جدید و نسل قبل است. اینجاست که نقش دولت و ساختار مهم میشود؛ چرا که این دولت و ساختار است که باید میدان و امکان به هم پیوندیها و کنار هم بودنها را فراهم کند. چطور؟ با فراهمساختن امکان مشارکت افراد در جامعه، میشود این امکان را فراهم آورد که انجمنها و مجموعهها شکل بگیرند و بازیگری و کنش خودشان را داشته باشند؛ نه اینکه با محکومکردن و قهر، انگیزه لازم برای مشارکت را از افراد و گروهها بگیریم و فقط زمان انتخابات یادمان بیاید که از همه دعوت به مشارکت کنیم. به همین خاطر تأکید دارم که دولتها فقط تسهیل گر روابط باشند و میدان را فراهم کنند تا خود مردم بیایند و کنش اجتماعی داشته باشند. در بعضی از نقاط تاریخی مثل انقلاب ایران، با اینکه حاکمیت تمام این مجاری حضوری و لینکشدن اقشار و گروههای مختلف را مسدود کرده بود، اما این اتفاق افتاد.
بله، اتفاق افتاد اما در جهت دفاع از حاکمیت صورت پذیرفت. شما ابتدای صحبتتان هم فرمودید که هم مردم و هم جامعه در برابر تقویت سرمایه اجتماعی وظیفه دارند و اگر هر کدام وظیفهاش را درست انجام ندهد، تلاش دیگری مختل میشود و ممکن است به ثمر ننشیند.
غفاری: درست است. در همین مثال انقلاب ایران، وقتی که حاکمیت، جامعه را به انسداد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی رساند و اعلام کرد که تنها یک حزب رسمی وجود دارد و تنها یک شکل از فعالیت اجتماعی و مدنی را به رسمیت شناخت، مردم قهر کردند و وقتی دیدند که میدانی برای حضور آنها نیست، تأمل کردند تا گشایشی حاصل شود. در آن زمان هم یک محفلهایی مثل هیئتها و جمعهای مذهبی و دینی بودند که در واقع برخی از همین جمعهای مذهبی، کار سیاسی هم میکردند. به این شکل کمکم زمینه برای فعالیت افراد فراهم شد؛ درحالیکه حاکمیت خیلی از این فعالیتها را ندید و توجهی به آنها نکرد.
اعتماد تعطیل نمیشود، تبدیل میشود
وضعیت سرمایه اجتماعی را در ایران قبل از انقلاب و در اواخر دوره پهلوی دوم چگونه میبینید؟
ضعف در سرمایه اجتماعی به معنای فقدان یا تعطیلشدن آن در جامعه نیست؛ بلکه کنشگری اجتماعی خودش را در میدانهای دیگری که باید بدون هزینه وجود داشته باشند، نشان میدهد و اتفاقاً متراکم و فشرده هم بروز میدهد.
غفاری: آن زمان هم رو به افول بود و توجهی به این مسئله نمیشد و بالاخره یک جایی این ضعف در جریان سرمایه اجتماعی خودش را نشان داد. نکته مهمی که در وضعیت سرمایه اجتماعی وجود دارد، این است که ضعف در سرمایه اجتماعی به معنای فقدان یا تعطیلشدن آن در جامعه نیست؛ بلکه کنشگری اجتماعی خودش را در میدانهای دیگری که باید بدون هزینه وجود داشته باشند، نشان میدهد و اتفاقاً متراکم و فشرده هم بروز میدهد. برای مثال در همین مطالعات سرمایه اجتماعی، یکی از مواردی که در آن دقیق شدیم، افزایش صندوقهای قرضالحسنه خانوادگی نسبت به گذشته بود. چرا این صندوقها افزایش پیدا کرده است؟ چون زمانی که فرد در جایی نسبت به حل مشکل خود قطع امید کرده باشد، باید فضاهای دیگری باشد که به درد و مشکل من پاسخ دهند و وقتی اینطور نیست، افراد قطع امید میکنند و تصمیم میگیرند جمع خودشان را داشته باشند. در واقع افراد به یک سرمایه اجتماعی درونگروهی روی میآورند که خب طبیعتاً قدرت مانور زیادی ندارد و این فقط حلال بعضی مشکلات دمدستی است. حتی ممکن است زمانی برسد که این شکل از سرمایه اجتماعی به شکل زیر زمینی آن بسط پیدا کند، ولی مهم این است که نابود نمیشود و به شکل دیگری خودش را نشان میدهد.
شما چه آیندهای برای سرمایه اجتماعی ایران باتوجهبه روند حاضر در جامعه میتوانید متصور شوید؟ به نظرتان مجال بروز سرمایه اجتماعی در کدام عرصه پیدا خواهد شد؟ آیا به نظرتان ممکن است که تغییر بزرگی در عرصه قدرت سیاسی و اجتماعی صورت بپذیرد؟
غفاری: من فکر میکنم ممکن است در اعیان اجتماعی نمودی نداشته باشد، اما حتماً نمود این وضعیت در اذهان بسیار بالاست. این تفکرات و شناختها در جایی خودشان را عینیت میدهند که حالا ممکن است در زمان این نسل نباشد. ما نمیدانیم چه زمانی است، ولی اگر بخواهیم به لحاظ سیستمی نگاه کنیم، باید همین رؤیاها را بخوانیم، تفسیر کنیم و تصمیم بگیریم که چه واکنشی نسبت به آن داشته باشیم تا وقتی که اتفاق میافتد، دچار تحیر و سردرگمی نشویم.
آیا موافقید که در وضعیت کنونی ایران، هر دو طرف متولی سرمایه اجتماعی، مسئولیت خود را رها کردهاند؟ یعنی هم مردم و هم حاکمیت وظیفه خود را در این موضوع انجام نمیدهند و هر کدام دیگری را مسئول آن میبینند. نتیجه این وضعیت باعث شده که سرمایه اجتماعی به سمت نابودی برود و یا به قول شما انرژیاش در جای دیگری ذخیره شود. به نظر شما این مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات هم میتواند تأییدکننده ضعف و یا قوت در سرمایه اجتماعی باشد؟
غفاری: بهعنوان یک سنجه حتماً میتواند باشد. سرمایه اجتماعی، سنجههای مختلفی دارد و رفتار انتخاباتی مردم بهعنوان یک سنجه نشان میدهد که ذهنیت دیگری هم وجود دارد. ما در یک دورههایی میبینیم که اقبالهایی به انتخابات وجود دارد. اگر برای این مسئله یک منحنی رسم کنیم، میبینیم که این منحنی خیلی به سمت نزول پیش نمیرود و بلکه یک جاهایی دوباره حالت صعودی پیدا میکند. این حکایت از آن دارد که در گذر زمان، واکنش و عکسالعملهای متفاوتی وجود داشته است. وقتی حرف از سرمایه اجتماعی میزنیم، یعنی افراد خودشان را در قاب جامعه ببینند، اما وقتی مردم خودشان را در این قاب، غایب بدانند و خود را هم از لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت کنار بکشند، با ضعف در سرمایه اجتماعی روبرو میشویم.
نوع رأیها چطور؟ مثلاً رأی سفید چه معنایی دارد؟
وقتی حرف از سرمایه اجتماعی میزنیم، یعنی افراد خودشان را در قاب جامعه ببینند، اما وقتی مردم خودشان را در این قاب، غایب بدانند و خود را هم از لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت کنار بکشند، با ضعف در سرمایه اجتماعی روبرو میشویم.
غفاری: رأی سفید را چه کسی میدهد؟ فردی که به شرکت در انتخابات توجه دارد، اما نامزد مطلوب او در عرصه حاضر نیست. این یک وضعیت است. وضع بدتر این است که فرد اصلاً اعتنایی به شرکتکردن در انتخابات نکند. اما بدترین وضعیت این است که فرد نهتنها خودش در انتخابات شرکت نکند، بلکه به دیگران هم توصیه کند که شرکت نکنند. اگر جمعیت اینچنینی افزایش پیدا کند، اوضاع سرمایه اجتماعی خیلی بد است. اساساً ما میگوییم به میزانی که در یک جامعه، جمعها و مجموعههای بیشتری را همراه خود کنیم، سرمایه اجتماعی قویتری هم داریم. نه به معنای اینکه همه افراد عین ما شوند و اگر شبیه ما شدند سوار قطار جامعه شوند. این فکر خطرناکی است. رویه درست این است که بگذاریم افراد در عین تفاوتهایی که با هم دارند، اما اگر حرکت قطار نظام را هم قبول دارند، کنار هم باشند. پیادهکردن افراد از قطار اجتماع کاری ندارد. در جوامع دیگر هم این مسئله صدق میکند. «رابرت پاتنام» - جامعهشناس آمریکایی - چهار ماه قبل از انتخابات سال ۲۰۲۱، کتاب دیگری درباره افول سرمایه اجتماعی در آمریکا نوشت و به بررسی این موضوع پرداخت که چگونه سرمایه اجتماعی در آمریکا از قوت به ضعف امروزی رسیده است؟ چطور میشود عظمت و اوج را به آن بازگرداند؟ او در پاسخ معتقد است که باید نابرابریهای اجتماعی را کم کنیم، جلوی طرد اجتماعی را بگیریم و پذیرش اجتماعی را بالا ببریم. بر خلاف نگاهی که میگفت در مرزها دیوار بکشیم و مثلاً مکزیکیها را بیرون بیندازیم. پاتنام تأکید دارد که اگر میخواهید آن رونق قبلی بازگردد، راهش این است که به طور مداوم، پروسه پذیرش خود را مدیریت کنید تا همبستگی بیشتری شکل بگیرد.
جامعه ما نیز همینطور است. اگر دنبال این هستیم که اعتماد اجتماعی فراگیر شود و سرمایه اجتماعی پر رنگ شود، باید سطح پذیرش خود را بالا ببریم و مداوم بر دایره دوستیها بیفزاییم و نادوستیها را کاهش دهیم. انقلاب ما با وحدت اجتماعی آغاز شد. یعنی همه قومیتها، گروهها و... با تفاوتهایی که دارند، اما اشتراکات زیادی هم دارند. ما هم اکنون باید تأکید بیشتری بر اشتراکات داشته باشیم، قدرت پذیرش خود را بالا ببریم، قانون را بهصورت یکسان اجرا کنیم، نظام دادرسی صحیح و درستی داشته باشیم، گوش شنوا داشته باشیم و حرفها را بشنویم، برای تفاوتها به فکر باشیم که چه راههایی میتوان پیدا کرد تا مشارکت اجتماعی را بیشتر کرد و اجازه دهیم مجموعهها و گروهها شکل بگیرند و مسیر خودشان را داشته باشند. چرا که در این شرایط است که طبیعتاً سرمایه اجتماعی بیشتری حاصل میشود و خصلت عامگرایانه پیدا میکند.
/ انتهای پیام /