گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ فرهنگ ایرانی - اسلامی ما آکنده از ارزشهایی الهی و انسانی است که هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی انسان جلوهگر هستند. ارزشهایی همچون عدالت، زیست اجتماعی انسان را سامان داده و ارزشهایی همچون معنویت، زندگی فردی انسان را جهت میدهند؛ اما پرسش اینجاست که آیا کالبد شهری ما، امروزه تا چه میزان نمایشگر این روح ایرانی - اسلامی است؟ ما در این زمینه با دکتر عبدالحمید نقرهکار - دانشیار معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت - به گفتوگو پرداختهایم تا پیرامون این پرسش و همچنین وضعیت شهرسازی و توسعه شهری ایران بیشتر بدانیم. مشروح این گپوگفت در برابر دیدگان شما قرار دارد.
تهران، کلانشهری مقلد یا پیشرو؟
بهعنوان سؤال نخست، میخواستم این موضوع را مطرح کنم که آیا شهرهای ما در مسیر بازآفرینی خود، مولد یک الگوی بومی بودهاند یا مقلد یک الگوی رایج در دنیا؟ بهعبارتدیگر، الگوی توسعه شهری ما در عرصه نظر چه بوده و امروز مهمترین مسائل و چالشهای آن باتوجهبه تجربه چهلساله انقلاب اسلامی چیست؟
نقرهکار: مسائل شهرسازی و معماری ما زیربنای ساختاری از کل جامعه هستند. در واقع میتوان چنین گفت که جریان توسعه شهری و شهرسازی ما، مربوط به این چهل سال اخیر تجربه انقلاب اسلامی نیست؛ بلکه به اواخر دوره قاجار و پهلویها باز میگردد که تا به امروز که گام اول انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتهایم، این رویکرد ادامه پیدا کرده است.
ما در شهرسازی خود تا گام اول انقلاب، نه مزایای انقلاب صنعتی و نه مزایای شهرسازی مدرن را نداشتهایم. همچنین ادامه فرهنگ و هنر خودمان در دوران اسلامی را هم نداشتهایم؛ لذا باید وضع موجود را واقعاً جراحی کنیم.
رویکرد کلی ما نیز درون ذات نیست، بلکه برون ذات است؛ یعنی از خودباختگی فرهنگی، سیاسی، علمی و اقتصادی - به خصوص توسط دانشگاهها و دولت مردان ما - به وجود آمده است. البته فرهنگ غربی هم تأثیرات مثبت و هم تأثیرات منفی داشته است. تأثیر مثبت آن مربوط به دوران نوگرایی و مدرنیسم است که انقلاب صنعتی بوده و توسعه دستاوردهای علومتجربی که ما هم بهرهبرداری ناقص و ضعیفی از آن دستاوردهای علومتجربی، در مهندسی ساختمان انجام دادهایم. اما در هنر ساختمانسازی و در هنر معماری و شهرسازی، فرهنگ غربی یک رویکرد کاملاً منفی دارد که آن را هم پس از دوران مدرنیسم و در دوران پسامدرنیسم که در ایران هم متأسفانه رویکرد ترجمهای و تقلیدی فکرکردن و عملکردن بر اساس این جریانهای غربی در دانشگاهها و در دولتمردان ما پس از جنگ دوم جهانی رایج شد، شاهد آن هستیم.
شما میدانید که دوران پسانوگرایی یا پستمدرنیسم، تحتتأثیر نظریههای «داروین» و امثال وی شکل گرفت و آنها زیرساخت تفکر خود را انسانحیوانپنداری قرار دادهاند. یعنی بر نفوس گیاهی و حیوانی انسان تأکید میکنند و مباحث اومانیستی بر این اساس شکل گرفته است. لیبرالیسم یعنی همان حاکمیت هواهای نفسانی انسان، هنرمند، معمار یا شهرساز را هم به همین سمت برده است. نهایتاً رویکرد کلی آنها نیز سرمایهداری و دنیاپرستی امپریالیستی است که دست آخر منجر به حاکمیت قانون جنگل بر شهر میشود.
ما تأثیرات سیاسی و نظامی آن را در این همه جنگ و خونریزی میبینیم. غربیها در مباحث هنری و زیباییشناسی نیز دچار شکاکیت و نسبیگرایی فردی شدهاند. در فلسفه هنر از همه معیارهای ثابت نوعی که مربوط به نفوس عقلانی انسان است، غافل شدهاند؛ بنابراین میبینیم که فلسفه هنر آنها، دچار هرجومرج در معیارها شده و یک نوع آنارشیسم هنری را به وجود آوردهاند و در نهایت پوچی و سردرگمی حاصل میشود که نهیلیسم نتیجه آن است.
طرح شهرسازی ما باید نوین باشد و از طرف دیگر باید دارای هویت و معنای اسلامی باشد و به لحاظ زمانی و مکانی، باید شرایط و تمام ویژگیهای اقلیم ایران را رعایت کند.
تیغ جراحی در کالبد شهر بی پیکر
البته این رویکردها بیشتر صادراتی برای کشورهای جهانسومی و عقب نگه داشته شده است؛ و گرنه، خود آنها در عمل همان مدرن باقی ماندهاند؛ یعنی استانداردها را در شهرسازی و سرانهها را در معماری در نظر گرفته و با رعایت طرحهای تفصیلی و نقشههای جامع پیش میبرند. ما در شهرسازی خود تا گام اول انقلاب، نه مزایای انقلاب صنعتی و نه مزایای شهرسازی مدرن را نداشتهایم. همچنین ادامه فرهنگ و هنر خودمان در دوران اسلامی را هم نداشتهایم؛ لذا باید وضع موجود را واقعاً جراحی کنیم. به همین دلیل است که رهبر انقلاب میفرمایند «تحقق تمدن نوین اسلامی - ایرانی» مهم است؛ یعنی این شهرسازی ما نباید مثل وضع موجود باشد و نباید مثل وضعیت گذشته که شرایط و انقلاب صنعتی امکان آن را نمیدهد؛ بنابراین، طرح شهرسازی ما باید نوین باشد و از طرف دیگر باید دارای هویت و معنای اسلامی باشد و به لحاظ زمانی و مکانی، باید شرایط و تمام ویژگیهای اقلیم ایران را رعایت کند.
لزوم تدوین طرح کلان شهرسازی
چالشهای این سبک از شهرسازی برای امروز ما چیست؟ به هر صورت ما خود دارای فرهنگ، هویت و بنیادی بودیم و لذا کاربست این سبک از توسعه شهری و شهرسازی بیبنیاد، قطعاً ما را با چالشهای بسیاری مواجه میکند. شما مهمترین چالشهای این قضیه را چه میبینید؟
نقرهکار: در شهرسازی ابتدا برنامهریزی و بعد هم طرحهای جامع و تفصیلی و بعد از آن هم معماری مطرح است. متأسفانه در دانشگاههای ایران، قضیه برعکس شده است. اول معماری، بعد شهرسازی و اخیراً برنامهریزی ملی، منطقهای، توسعه شهری، روستایی و... به وجود آمده است. این باید کامل برعکس شود. یعنی ما بر اساس یک برنامه کلان ملی، مکانهایی که توان تولیدی و کارآفرینی دارند را مشخص کنیم و بر اساس آن، یک مهاجرت معکوس از کلانشهرها به مکانهای تولیدی و اشتغالآفرین داشته باشیم تا دولت بتواند از این طریق، برای مردم شغل و رفاه ایجاد کند. تا زمانی که تولید نباشد، دولت نمیتواند کاری انجام دهد؛ بنابراین اساس این است که آن برنامهریزی کلان ملی که مکانهای اشتغالزا و تولیدی را مشخص میکند، طراحی شود تا بعد از آن امکانات و اعتبارات را ببریم به آن سمت و قوانین نیز باید بهعنوان تسهیلکننده این امر عمل کنند. همچنین باید دانشگاهها و مهندسان ما در آن مکانها استقرار پیدا کنند. نباید نهادهای علم را به نحو متمرکز ایجاد کرد. ما نیاز به یک مهاجرت معکوس جدی از کلانشهرهای مصرفی - که دلالی و قاچاق را دامن میزنند - به سمت نقاط تولیدی داریم.
کلانشهر، مصرفگرای نوآور!
اسکان مناسب و مطلوب از منظر اسلامی آنجایی است که بتواند نیازهای مادی انسانها را برآورده کند و در مرحله دوم، مکانهایی که معنویت و دانش امکان توسعه داشته باشد را باید لحاظ کرد.
دیدگاه شما در خصوص کلانشهر چیست؟ دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد؛ برخی میگویند کلانشهرها، مبدأ نوآوری و پیشرفت هستند و لذا بهعبارتدیگر، کلان شهرگرا میشوند. برخی هم دیگر میگویند کلانشهرها محل مصرف بیرویه و استعمار مناطق پیرامون هستند؛ لذا کلانشهر ستیز هستند. با این وصف، شما در کدام گروه جای میگیرید؟
نقرهکار: اسکان مناسب و مطلوب از نظر اسلامی مبنا دارد. ما باید به مبنا توجه کنیم. از اساس اگر بخواهیم شروع کنیم، احادیث ما میگویند اول، زمین مطلوب را پیدا کن تا بتوانی از نظر مادی غذای خود را تأمین کنی؛ لذا مکانیابی ابتدا بر اساس امکانهای تولیدی است. این تولید میتواند کشاورزی، صنعت یا معدن باشد. از نظر معنوی هم حضرت علی (ع) میفرمایند «جایی را انتخاب کن که علما در آنجا هستند یا دانش در آنجا هست تا بتوانی تکامل معنوی پیدا کنی.» بنابراین اسکان مناسب و مطلوب از منظر اسلامی آنجایی است که بتواند نیازهای مادی انسانها را برآورده کند و در مرحله دوم، مکانهایی که معنویت و دانش امکان توسعه داشته باشد را باید لحاظ کرد. مراکز زیارتی ثابت هستند، اما دانشگاهها را باید تعمیم داد؛ لذا نباید دانشگاهها را متمرکز کرد و در مراکز استانها پخش کرد. به این صورت ما میتوانیم یک تعادل جمعیتی را در تمام سرزمین کشور داشته باشیم. توسعه کشور باید همهجانبه باشد و از همه ظرفیتها باید استفاده کرد.
بنابراین شما با تمرکزگرایی مخالف هستید.
نقرهکار: بله درست است. تمرکزگرایی در حوزه مادی بسیار غلط است؛ چراکه امکانات مادی در سراسر کشور پراکنده است، اما تمرکزگرایی در حوزه معنوی به معنای وحدت و اتحاد پیرامون دین و انبیاء الهی بسیار پسندیده است.
تناسب روح و جسم در شهر
پرسش بعدی که مکمل طرح بحث قبلی شما خواهد بود، آن است که کالبد شهری ما تا چه میزان پذیرای هویت بومی ماست؟ در حقیقت زمانی که محور کشور با شاه بود، تبلور معماری ما، مسجد «امام» اصفهان میشود؛ اما امروزه و در دل حکومت اسلامی، تبلور معماری ما ساختمان بیهویتی همچون «برج میلاد» و مالها میشود. چه بر سر شهرسازی و توسعه شهری ما آمده که به اینجا رسیدهایم؟
نقرهکار: من پاسخ سؤال شما را با یک بیت شعر میدهم:
خانه از پایبست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است
کالبد شهری در واقع صورتها، تجلی باطنها و مفاهیم است. وقتی ما رویکرد کلیمان ترجمه و تقلید از فرهنگ غربی است، یعنی خودباخته شدهایم. ما از هم گسیخته شدهایم و هیچ معیار ثابت و معنوی را بر نمیتابیم. در دانشگاههای ما این مباحث اینگونه تعلیم میشود و خلاقیت جاهلانه به جای خلاقیت علمی نشسته است. در نتیجه این طبیعی است که کالبد شهری ما نیز اینگونه بشود. در یک زمانی در دوره اشرافیگری پس از انقلاب، یک شهرداری تهران داشت که نه تخصص معماری و نه تخصص شهرسازی نداشت و بسیار خودشیفته و ازخودراضی بود. او طرح جامعی که قبل از انقلاب وجود داشت را زیر میز گذاشت و گفت «خود من طرح جامع هستم!» در طرح جامع شهرسازی، همه تخصصهای علمی باید پای کار بیایند. اما وی با این رویکرد کاملاً خودشیفته و غیرعلمی، بحث تغییر کاربری، تراکمفروشی و تخلف فروشی را بر خلاف همه معیارهای اعلامی در شهرداری به راه انداخت و از آنجا که رئیسجمهور وقت نیز از او حمایت میکرد، امضاهای طلایی به وجود آمد و هیچکس هم حریف او نشد. این آقازادهها که امروز میلیاردها سرمایه دارند و از انقلاب اسلامی نیز طلبکار هستند، یکشبه و با همین امضاهای طلایی ثروتمند شدند. حالا شما از هویت اسلامی، بومی و... سخن میگویید که این عملاً این امکانپذیر نیست.
دانشگاههای ما همچنان ترجمهای و تقلیدی هستند و دولت مردان نیز از همین بدنه رشد کردهاند؛ به همین دلیل، رهبر انقلاب میگویند در گام اول تفکیک قوا، قانون اساسی و نظام ولایتفقیه شکل گرفت، اما در گام دوم، باید دولت اسلامی تشکیل شود، سپس جامعه اسلامی و در این میان هم شهرسازی و معماری اسلامی شکل میگیرد.
در طرح جامعی که پیش از انقلاب نیز طراحی شده بود، کل جمعیت پهنه تهران را در توسعه خود، سه و نیممیلیون نفر لحاظ کرده بودند. باتوجهبه آبوهوا و بنبست بودن اقلیم این شهر که کوهها از شمال و شرق آن را احاطه کرده و باد مطلوب نیز از جنوب غرب به شمال شرق میوزد، پیشبینی کرده بودند که سه و نیممیلیون نفر جمعیت بیشتر نباید در این پهنه متمرکز شود. اما این انسان که تعهد و تخصص نداشت، جریان شهرداری تهران را به این مسیر بسیار نادرست انداخت. من خدمت مقام معظم رهبری هم گفتم که این جریان شهرداری که تا امروز هم ادامه پیدا کرده، نه علمی، نه انسانی و نه اسلامی است. مدیران شهرداری میگویند اقتصادی است؛ اما قطعاً از نظر اقتصادی نیز این همه متمرکزکردن نیروها و امکانات در شمال تهران غیراقتصادی نیز هست.
در خصوص این سؤال که چرا در حکومت صفویه، نماد معماری ما مسجد امام اصفهان میشود، اما در دوره حکومت اسلامی، نماد معماری ما مراکز قدرت و ثروت میشود، باید بگویم که شاهان صفویه بر اساس فرهنگ اسلامی و شیعی رشد کرده بودند؛ به خصوص در زمان «شاهعباس»، جناب شیخ بهایی، میرفندرسکی و... حضور داشتند و شاهان صفوی در عمل، لااقل از بُعد فرهنگی و هنری و شهرسازی از این افراد اطاعت میکردند. شما میدانید که شیخ بهایی، نقش بسیار بنیادینی در شهرسازی زمان شاهعباس دارد. اما در زمان ما، علیرغم همه راهبردها و سیاستگذاریهای عمیقی که توسط امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب صورت گرفت، شما ببینید که چقدر از این رویکردها پذیرفته شده و بر اساس آن عمل کردند؟
دانشگاههای ما همچنان ترجمهای و تقلیدی هستند و دولت مردان نیز از همین بدنه رشد کردهاند؛ به همین دلیل، رهبر انقلاب میگویند در گام اول تفکیک قوا، قانون اساسی و نظام ولایتفقیه شکل گرفت، اما در گام دوم، باید دولت اسلامی تشکیل شود، سپس جامعه اسلامی و در این میان هم شهرسازی و معماری اسلامی شکل میگیرد.
کالبد ضد عدالت شهر
من میخواهم پرسش قبلی را قدری تفصیل دهم تا شما نیز پاسخ خود را مفصلتر بیان کنید. گاهی مراد از ارزشهای ایرانی - اسلامی، چیزی است که در عرصه فردی میگذرد؛ چیزهایی مثل معنویت، حیا، عفاف و... میتوان پرسید که آیا ساخت خانه بهعنوان محل سکونت متناسب با این ارزشها هست یا خیر؟ گاهی مراد از ارزشها، اموری است که در سطح اجتماع وجود دارد؛ مانند عدالت، همنشینی فقرا و ثروتمندان و... بنابراین مراد ما از کالبد نیز نه صرفاً ساختار و نمای ساختمان، بلکه ساختار کلی شهر است. چیزی که به نظر ما میرسید، آن بود که باتوجهبه فرایندهای اعیانی شدن، شهرهای ما شاهد دوقطبی شدن (اجتماع فقر در یک مکان و اجتماع ثروت در یک مکان دیگر) هستند. با این توصیف، نقش جریان شهرسازی و توسعه شهری ما در ایجاد این وضعیت چه بوده است؟ آیا شهرهای ما، نمایانگر این ارزشهای بنیادین در زمینه اجتماع هستند یا خیر؟
نقرهکار: ذات رویکرد معاصر غربی همانطور که عرض کردم در حوزه فلسفه هنر، بی معیاری و نسبیگرایی است. در حوزه اقتصادی نیز بر اساس نظام سرمایهداری و دنیاپرستی است که ذات آن تشدید اختلاف طبقاتی است. کمااینکه در خود آمریکا نیز که تجلی تام و تمام تمدن غرب است، همین مسئله وجود دارد؛ بنابراین در این قضیه نیز ما مترجم و مقلد رویکردهای غربی بودهایم؛ لذا ما مولد حاکمیت مافیای قدرت و ثروت شدهایم. احزاب ما امروزه احزاب قدرت و ثروت هستند. بیشترین رانتها در دست همین احزاب جابهجا میشود. کالبد شهری ما نیز نشاندهنده ارزشهایی همچون عدالت نیست.
/ انتهای پیام /