گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ امروزه پدیده دوقطبی شدن به معنای اجتماع فقر در یک مکان و اجتماع ثروت در مکان دیگر، امری فراگیر در تمام کشورهایی است که کموبیش در معرض سیاستهای توسعه لیبرالی قرار گرفتهاند. مطالعه تجربیات کشورهای مختلف در این مسیر تلاش میکند تا نسبت به مدلهای مختلف دوقطبی شدن، عوامل و پیامدهای آن شناخت بیشتری داشته باشیم. همچنین مطالعه این تجربیات میتواند راهکارهایی را پیش پای برنامهریزان شهری در کشورمان قرار دهد که در معرض سیاستهای دوقطبی شدن و آسیبهای آن قرار دارد. در این یادداشت به مسئله دوقطبی شدن شهرها در آمریکا میپردازیم.
عوامل دوقطبی شدن در شهرهای آمریکا
در خصوص عوامل دوقطبی شدن در شهرهای آمریکایی میتوان سه دسته عوامل محلی، ملی و جهانی را از یکدیگر به شرح زیر تفکیک نمود:
1. عوامل محلی: یکی از عوامل شکلگیری دوقطبی در شهرهای آمریکا، از میان رفتن بافتهای محلی و تضعیف شبکههای ارتباط محلی میان مردم است. این عامل خود به دلایل مختلفی روی میدهد که از جمله آن تبدیلشدن مناطق محلی به خوابگاههای شبانه و انتقال روابط شغلی به بیرون از آن است. هرچند که باید در تحلیل عوامل محلی این ملاحظهها را در نظر داشت که امر کاملاً محلی امروزه وجود ندارد، بلکه امر محلی در یک تداوم و پیوستگی با امر ملی و جهانی است که محقق میشود. اما فیالجمله در خصوص عوامل محلی شاید بتوان مهمترین عامل محلی که باعث دوقطبی شدن شهرها میشود را مسئله فوق دانست. از میان رفتن ارتباطات محلی موجبات گسست جمعی و کاهش مقاومت اجتماعی در مقابل جریانهای تازهوارد سرمایهداری را فراهم میآورد که با تغییر بافت محله به یک محله اعیانی و گرانشدن کالا و خدمات، باعث مهاجرت اعضای قدیمی محل به دیگر نقاط شهری میشود.
سیاستگذاری دولتها مهمترین عامل ملی در زمینه دوقطبی شدن شهرهای آمریکا است. از جمله این سیاستها، اعمال برنامههای «رد لاینینگ» است که طی آن دولت به شکل هدفمند، عدم ارائه سیاستهای حمایتی در زمینه بیمه، مسکن و... را در برخی محلات اعمال میکند. این سیاستها که عمدتاً در محلات سیاهپوستنشین اعمال میشود، موجبات محرومیت این محلات از خدمات شهری را فراهم میآورد.
2. عوامل ملی: سیاستگذاری دولتها مهمترین عامل ملی در زمینه دوقطبی شدن شهرهای آمریکا است. از جمله این سیاستها، اعمال برنامههای «رد لاینینگ» است که طی آن دولت به شکل هدفمند، عدم ارائه سیاستهای حمایتی در زمینه بیمه، مسکن و... را در برخی محلات اعمال میکند. این سیاستها که عمدتاً در محلات سیاهپوستنشین اعمال میشود، موجبات محرومیت این محلات از خدمات شهری را فراهم میآورد. [2] گذشته از این سیاستها، مهمترین عامل دیگر در این دسته، سیاستهای نوسازی شهری است که از آن به «جراحی بدون بیهوشی» یاد میشود. «دن دکتروف» - معاون شهرداری نیویورک در زمینه توسعه - در وصف این سیاستها چنین میگوید: «رشد چیز خوبی است، اما هر چیزی که شهرها را جذابتر کند، غیرمقرونبهصرفه نیز خواهد بود.» [3]
3. عوامل جهانی: عامل مهم دیگر در این زمینه، جهانیسازی است. جهانیسازی بهمنظور افزایش رقابتپذیری محلات، جذب گردشگر و... اقتضای تغییر در بافت محلاتی را داراست که زمینه حضور در این رقابت جهانی را دارا هستند. بدینوسیله با مهاجرت سرمایه از منطقهای به منطقه دیگر، فرایند اعیانی شدن، آوارگی و گتویی شدن سرعت پیدا میکند.
اکنون و بهمنظور ملموستر شدن مباحث پیشین، تطبیقی از عوامل فوق در دو نمونه مطالعاتی انجام خواهیم داد.
تولد چندباره محله «بروکلین»
محله بروکلین در جنوب شهر نیویورک دوران فرازوفرود گستردهای را تجربه کرده است. نخستین دوره اوج این محله در دهههای چهل و پنجاه میلادی است؛ جایی که سیاستهای صنعتیشدن در غرب جدید بهشدت جریان داشته و همین مسئله، این منطقه را به مهد نوآوری و اشتغال تبدیل کرده بود. همجواری با ساحل و قرارگرفتن در منطقهای استراتژیک، موجبات تقویت محله بروکلین را فراهم میکرد. با تغییر سیاستهای دولت مبنی بر خروج صنایع از مناطق شهری، بسیاری از مردم و طبقات متوسط، کارگاهها و کارخانههای بروکلین را ترک کردند. کارخانه کشتیسازی این منطقه نیز تعطیل شده و به دنبال آن، آغاز فرایند خروج جمعیت طبقه متوسط شهری از این محله آغاز میشود.
به دنبال از رونق افتادن این منطقه، روزنامه آن تعطیل و تیم بیسبال بروکلین که زمانی قدرتمندترین تیم بیسبال آمریکایی بود نیز به «لسآنجلس» تغییر مکان داده و ورزشگاه آن پس از دهها سال فرسودگی تخریب میشود. با بالاگرفتن فرایند فرسودگی بافت شهری و کاهش قیمتها، بسیاری از مناطق بروکلین تبدیل به مناطق سکونت خانوادههای طبقات پایین و سیاهپوستان شد. از طرف دیگر، سیاستهای رد لاینینگ دولت در این منطقه و عدم حمایت از مستأجران، فرایند دوقطبی شدن آن را گسترش میداد. همچنین معدود مالکان سفیدپوست در تنظیم اجارههای خانه همواره ملاحظه داشتند که طبقات کارگری سیاهپوست، پایشان به محلات آنها باز نشود و از طرف دیگر دولت با سیاستهای خود به آنها کمک مینمود. بدین شکل محله بروکلین از رونق میافتد. اما این انتهای جریان نیست.
در دهههای انتهایی قرن بیستم و اوایل قرن ۲۱ وضعیت به گونه دیگری رقم میخورد. ظرفیتهای این منطقه برای تجاریسازی و جذب گردشگر موجب فعالشدن سوداگری در حوزه مسکن را فراهم میآورد. دلالان مسکن با ایجاد رعب و وحشت در دل اهالی این منطقه، منازل آنان را با قیمت پایین خریده و اقدام به برجسازی میکنند. ساخت برجهای مجلل و به دنبال آن عرضه زنجیره خدمات گران شهری همچون فروشگاههای زنجیرهای و تفریحات ساحلی گرانقیمت، موجبات افزایش هزینه زندگی، بهای مسکن و اجارهبها در این مناطق و کوچ اجباری ساکنین قبلی را فراهم کرد. این کوچ اجباری در حالی صورت میگرفت که کارگاههای کوچک و مغازههای محلی - که عهدهدار تأمین مایحتاج این طبقات پایین جامعه بودند - نیز در رقابت با فروشگاههای زنجیرهای قافیه را باخته و ورشکست شدند. اینگونه مجدداً شاهد کوچ اجباری طبقات محروم و مهاجرت گستردهتر طبقات مرفه جامعه به منطقه بروکلین هستیم.
اتفاقی که در بروکلین رخ میدهد، همان امری است که میتوان با دیدگاه هاروی مبنی بر مدار دوم سرمایه آن را تحلیل نمود؛ بیارزشی املاک در این منطقه توجه سرمایهداری برای ایجاد فضای مصنوعی و ارزش افزوده را جلب کرده و اینگونه یک محله جدید با فضای متناسب با انباشت سرمایه ایجاد میشود. همانطور که «نیل اسمیت» مینویسید «بیارزش شدن سرمایه در مرکز، این فرصت را خلق میکند تا این بخش توسعهنیافته فضای شهری، ارزش خود را مجدداً باز یابد.» [4] بنابراین، کوچ سرمایه است که یک مکان را بیارزش و سپس بازگشت سرمایه به همان مکان، مجدد فرایند اعیانی شدن را تسهیل میکند.
اعیانی شدن در واشینگتن دی سی
مورد بعدی که به آن میپردازیم در حقیقت خلاصهای از مقاله «گاوین مولر» است که در آن به فرایند اعیانی شدن در واشنگتندیسی میپردازد. وی معتقد است که فاز اجرایی پروژه اعیانی شدن در این شهر، پس از ترور «لوتر کینگ» آغاز شد. پس از این ترور، بخشهای زیادی از محلات سیاهپوستان از جمله مرکز شهر، در آتش خشم سیاهان میسوخت. ترس از شورش، باعث سقوط آزاد بازار املاک این منطقه شده و همین امر موجب ایجاد جذابیت برای سرمایهدارانی میشود که املاک ارزانقیمت این منطقه را خریداری کنند. با ورود این سرمایهداران به مرکز شهر، آلونکهای سیاهان جای خود را به آپارتمانهای چند ده طبقه و خانههای لوکس داده و دفاتر تجاری کوچک، جای خود را به دفاتر بزرگ شرکتها و برندهای مطرح میدهند.
از نظر «مولر»، در حال حاضر ثروت منطقه در دست دار و دستهای است که زیر چتر «مرکز توسعه و کسبوکار دی. سی» در شهرداری منطقه گرد هم آمدهاند؛ مشتی مزدور که با حرّافی درباره مزیتها و زیبایی سبک «جیکوبز» قیمت ملک را در این منطقه بالا میبرند. تحتفشار گذاشتن کسبوکارهای کوچک به واسطه تحمیل هزینههایی اجباری به آنها، استخدام کارگرهایی که عضو هیچ اتحادیهای نیستند و پیگیری سرکوب فقرا و بیخانمانها، جزء تاکتیکهای این گروه بهحساب میآید. [5]
آثار و پیامدهای دوقطبیسازی
سه مدل «از جا کندگی» را میتوان بهعنوان آثار و پیامدهای این سبک از دوقطبی شدن ذکر کرد:
1. از جا کندگی اقتصادی: این وضعیت به دنبال این مسئله حاصل میشود که طبقات جدید وارد شده به محله با ایجاد شغلها و ظرفیتهای جدیدی که حضور در آنها عمدتاً خارج از دسترس اهالی سابق محل بوده، موجبات ورشکستی اقتصادی را برای آنان فرا فراهم میکنند. در نتیجه اشخاص بهناچار امر اقتصادی خود را خارج از محله جستجو میکنند.
2.از جا کندگی اجتماعی: این مسئله به دنبال ازمیانرفتن بافت ارتباطات محلی ایجاد میشود. طبقات تازهوارد مرفه با ایجاد محافل جدید و مکانهای اجتماعی خاص خود همچون مدارس خصوصی، سینماها، کافهها و...زمینه را برای تضعیف ارتباطات محلی قبلی و شکلگیری ارتباطات جدید ایجاد میکنند.
«خانه»، مهمترین دستمایه برای گتویی شدن و اعیانی شدن یک منطقه است. تبدیلشدن خانه به یک کالا در منطق لیبرالیستی از توسعه و جهانیشدن باعث ایجاد یک اقتصاد عظیم اثرگذار حول آن میشود. این اقتصاد، تعیینکننده دیگر مسائل اجتماعی در محله بوده و قدرت اصلی تعیینکنندگی در اعیانی شدن را دارد
3. از جا کندگی فیزیکی: در نهایت دو عامل فوق سبب میشود که اشخاص احساس تعلق خود نسبت به محل را از دست داده و دست آخر تصمیم به مهاجرت به محلاتی را بگیرند که با طبقه اقتصادی آنان همخوانی بیشتری دارد. اینگونه فرایند اعیانی شدن یک محله تثبیت شده و زمینه برای ایجاد یک محله گتویی در نقطه دیگر شهر فراهم میآید. آوارگی حاصل نهایی اعیانی شدن محلاتی است که روزگاری در آنها طبقات محرومتر جامعه سکونت داشتند.
یکی از مهمترین عواملی که مغفول گذاردن آن تصویر ما از پدیده دوقطبی شدن را مخدوش میسازد، مسئله توجه به ثمرات روابط پنهان قدرت و ثروت در زمینه مسکن است که در دیدگاه هاروی به آن جلب شد. «خانه»، مهمترین دستمایه برای گتویی شدن و اعیانی شدن یک منطقه است. تبدیلشدن خانه به یک کالا در منطق لیبرالیستی از توسعه و جهانیشدن باعث ایجاد یک اقتصاد عظیم اثرگذار حول آن میشود. این اقتصاد، تعیینکننده دیگر مسائل اجتماعی در محله بوده و قدرت اصلی تعیینکنندگی در اعیانی شدن را دارد. برای نمونه، مسئله مهم دلالی مسکن در محله بروکلین باعث میشود تا مسکن تبدیل به یک کالای لوکس شده و اینگونه مهاجرت اقشار مرفهتر به محله سرعت گرفته و به دنبال آن، دیگر زنجیرههای اعیانی شدن دستبهدست هم داده تا مجدداً محله بروکلین از وضعیت خود خارج شده و پدیده دوقطبی شدن آن شدت بگیرد. توجه به این مسئله و آثار و پیامدهای مخرب دوقطبی شدن - علیالخصوص در زمانه فعلی کشورها که شکاف طبقات اجتماعی عمدتاً مبتنی بر مسکن و مسئله اجارهبها خود را نشان میدهد - دارای اهمیت بسیاری است.
[1] سیمون پارکر: نظریه شهری و تجربه شهری، ترجمه حمیدرضا تلخانبی، انتشارات تیسا. ص ۱۹۹
[2] ژروم کریس: «اعیانی سازی در جای جای جهان»، ترجمه آرش ترکمه: ص ۴۳
[3] همان، ص ۵۷
[4] سیمون پارکر: نظریه شهری و تجربه شهری، ترجمه حمیدرضا تلخانبی، انتشارات تیسا. ص ۱۹۹
[5] گاوین مولر: مقاله ای در خصوص اعیانی سازی، ص ۳: https://vista.ir/w/a/16/cb8wy
/ انتهای پیام /