گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دکتر «یاسرخان» [1] - جراح و چشمپزشک کانادایی - در گفتوگو با وبگاه آمریکایی «TheIntercept» از جهنمی سخن میگوید که اسرائیل در غزه برای مردم فلسطین درست کرده است. او تجربیات بسیار هولناکی در بیمارستانهای غزه داشته است. یاسر خان از کودکانی سخن میگوید که به دلیل اصابت ترکش، هر دو چشم خود یا دو دست و دو پای خود را از دست دادهاند. کودکانی که کسی را ندارند تا در بیرون بیمارستان مراقب آنها باشد. او از صدها پزشک و پرستاری سخن میگوید که در طول جنگ توسط اسرائیل و در حمله به بیمارستانهای غزه کشته شدهاند. او از صدها پزشک دیگری سخن میگوید که در زندانهای اسرائیل بهشدت شکنجه شدهاند و برخی که آزاد شدهاند، دیگر آن انسان سابق نیستند. او از مقاومتی سخن میگوید که همچنان در غزه زنده است.
ائتلافی برای نسلکشی
در طول ماههای گذشته، اسرائیل جنگی همهجانبه علیه جمعیت غیرنظامی نوار غزه به راه انداخته است. آمریکا و سایر کشورهای غربی، نهتنها سلاحهای لازم برای این نسلکشی علیه فلسطینیها را تأمین کردهاند، بلکه همچنان حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک اساسی از اسرائیل را نیز فراهم میکنند. نتایج اقدامات این ائتلاف، کشتار و ویرانگری بوده است. برآوردهای محافظهکارانه حاکی از آن است که بیش از ۳۱,۰۰۰ فلسطینی از جمله ۱۳ هزار کودک کشته شدهاند. بیش از ۸,۰۰۰ نفر همچنان مفقود هستند که بسیاری از آنها گمان میرود در زیر آوار ساختمانهای ویران شده در حملات اسرائیل جان باختهاند[2]. شرایط قحطی اکنون در بخشهای وسیعی از نوار غزه وجود دارد. این واقعیت که دیوان بینالمللی دادگستری زمینههایی را برای تحقیق از اسرائیل برای اقدامات محتمل نسلکشی در غزه پیدا کرده است، ایالات متحده و متحدانش را از ادامه تسهیل جنگ اسرائیل علیه مردم غزه منصرف نکرده است.
بیمارستان ناصر به دلیل حمله اسرائیل ویران و تخلیه شده است و در حال حاضر اجساد در محوطه بیمارستان در حال تجزیهشدن هستند.
مقیاس عظیم ویرانی انسانی ناشی از حملات، چالشهایی جدی را برای بیمارستانهای مجهز به وجود میآورد. اما در غزه، بسیاری از تأسیسات بهداشتی به دلیل حملات اسرائیل تخریب یا تخلیه شدهاند و درحالیکه چند بیمارستان هنوز باز هستند، اما خدمات و مراقبتهای آنها بهشدت محدود شده است. باوجود پناهگرفتن هزاران فلسطینی آواره در مجتمعهای درمانی، نیروهای اسرائیلی بارها تأسیسات بیمارستانی را محاصره کردهاند، صدها کادر درمان را کشته و شمار زیادی را نیز به اسارت گرفتهاند. در روزهای اخیر، اسرائیل بار دیگر به بیمارستان الشفاء حمله کرده است که در نتیجه بر اساس گزارشها، بیش از ۱۴۰ نفر کشته شدند.
ماههاست که پزشکان در سراسر غزه اقدام به انجام عمل قطع عضو و سایر جراحیهای پرخطر بدون بیحسی و بیهوشی یا اتاقهای عمل مناسب کردهاند. آنتیبیوتیکها کمیاب و غالباً در دسترس نیستند. بیماریهای واگیردار در حال گسترش هستند؛ زیرا صدها هزار فلسطینی مجبور به زندگی در پناهگاههای موقت با دسترسی اندک به توالت یا لوازم اولیه بهداشتی هستند. بسیاری از تازه مادران نمیتوانند شیر بدهند و کمبود شیرخشک نیز شایع است. اسرائیل بارها ارسال کمکهای ضروری تجهیزات پزشکی به غزه را مسدود یا به تأخیر انداخته است. مراقبتهای پزشکی پیشگیرانه اولیه تقریباً وجود ندارد و کارشناسان پزشکی پیشبینی میکنند که سوءتغذیه نسل جدیدی از جوانان فلسطینی را محکوم به زندگی با مشکلات مربوط به رشد و نمو خواهد کرد.
نتیجه یورش به تأسیسات پزشکی این است که تنها یک بیمارستان کاملاً عملیاتی در این منطقه باقی مانده است: بیمارستان اروپایی در خانیونس. دکتر «یاسرخان» - یک چشمپزشک و جراح پلاستیک کانادایی - بهتازگی غزه را ترک کرده است و ۱۰ روز را در بیمارستان برای انجام جراحیهای چشمی بر روی قربانیان حملات اسرائیل گذرانده بود. این دومین مأموریت پزشکی او به غزه از زمان آغاز جنگ در اکتبر سال گذشته بود. آنچه در ادامه میآید، متن مصاحبه با دکتر «یاسرخان» است که اندکی ویرایش شده است.
قبل از اینکه در مورد آخرین مأموریت پزشکی شما به «خانیونس» در غزه صحبت کنیم، میخواستم کمی درباره سوابق و فعالیتهای پزشکی شما بپرسم.
یاسرخان: خب من اهل تورنتو در کانادا هستم و حدود ۲۰ سال است که در این حرفه مشغول به کار هستم. من یک چشمپزشک هستم، اما تخصص من در جراحی پلاستیک و بازسازی پلک و صورت است. این تخصص فرعی من است. همچنین من یک استاد دانشگاه هستم. من به بیش از ۴۵ کشور مختلف بهصورت انساندوستانه سفر کردهام؛ در جایی جراحی آموزش دادهام، جراحی انجام دادهام و برنامههایی راهاندازی کردهام؛ بنابراین من به بخشهای مختلفی از مناطق و نواحی آفریقا، آسیا و آمریکای جنوبی سفر کردهام.
دکتر خان، بگویید چطور برای اولینبار به غزه رفتید. فکر میکنم شما در زمستان به اولین مأموریت خود رفتید. به ما بگویید چطور به این نتیجه رسیدید که سوار بر هواپیما شوید و به یک منطقه جنگی بروید که اسرائیلیها بر فلسطینیهای غزه آتش و ویرانی میباریدند.
یاسرخان: خب هیچکدام از اینها را نمیتوان از قبل برنامهریزی کرد. شما هرگز برنامهریزی نمیکنید که به منطقهای مانند غزه بروید. من در اولین مأموریت آمریکای شمالی بودم. حدود هفت یا هشت نفر از ما - جراحانی از ایالات متحده و کانادا - به آنجا رفتیم. از قبل برنامهای برای سفر به غزه نداشتیم. این فقط یک گفتگوی تصادفی با یکی از همکاران جراح من که جراح قفسه سینه بود در کنار یک سینک ضدعفونی بود. ما در حال تماشای این کشتارجمعی یا قتلعام بهصورت زنده بودیم؛ بنابراین فکر میکنم بسیاری از ما در حال رنجکشیدن بودیم. همکارم به من گفت: «گوش کن! من به غزه میروم.» من گفتم: «چی؟ چطور؟ یعنی چطور میخواهی بروی؟ هیچکس به آنجا نمیرود، درست است؟» او گفت که آنها به مدت شش هفته تلاش کرده بودند و بالاخره سازمان بهداشت جهانی [WHO] به آنها چراغ سبز داده است و همه چیز خوب است. «شاید تو تأیید نشوی. میدانم که احتمالاً خیلی دیر است، اما اجازه بده اطلاعاتت را بفرستم. شاید مدارک تو هم تأیید شد. من نیاز به پاسپورت، مدرک پزشکی و گروه خونیات دارم.» در آن زمان مدارک را بلافاصله برایش فرستادم و دو روز بعد، به طرز معجزهآسایی تأیید شدم. برای ورود به غزه، هیچکس به جز یک کارمند بهداشتی یا پزشک یا تیم پزشکی نمیتواند وارد شود و برای ورود باید از سوی سازمان بهداشت جهانی، مقامات اسرائیلی و مقامات مصری تأیید شوید؛ بنابراین اینگونه بود که من در ابتدا وارد شدم.
راه سخت رسیدن به غزه
لطفاً توضیح دهید که چگونه از کانادا به غزه رفتید؟ چگونه در نهایت وارد غزه شدید؟
یاسرخان: خب من یک روز وقت داشتم تا پروازم را رزرو کنم. پروازم را رزرو کردم و هر مقدار که میتوانستم لوازم تهیه کردم و به قاهره پرواز کردم. شما در قاهره یک کاروان سازمان ملل را ملاقات میکنید که هر دوشنبه و چهارشنبه، حدود ساعت ۵ صبح حرکت میکند و این یک سفر هشت یا نهساعته از طریق صحرای سینا است. این سفر طولانی است، چون شما از چندین ایست بازرسی عبور میکنید. صحرای سینا منطقهای غیرنظامی است و بنابراین ایستهای بازرسی ارتش مصر در طول مسیر وجود دارد. ما سپس به مرز رفح میرسیم که در حال حاضر تحت کنترل مصر است و همیشه هم تحت کنترل مصریها بوده است. سپس به غزه میرسید که تحت کنترل فلسطینیهاست.
اولین برداشت شما در اولین سفر، زمانی که از مصر وارد غزه شدید چه بود؟
یاسرخان: من حدود ساعت شش و نیم عصر به آنجا رسیدم و هیچکس در شب سفر نمیکند. در واقع محدودیت زمانی اسرائیل برای سازمان ملل، ساعت ۵ بعدازظهر است؛ زیرا هر چیزی که در شب حرکت کند، نیروهای اسرائیلی از طریق پهپادها یا موشک به آن حمله میکنند. اما دو نفر که برای بردن من از بیمارستان آمده بودند گفتند: «همه چیز خوب خواهد شد. نگران نباش. به خدا اعتماد کن.» من به هر حال رفتم.
اگر مجروحی در بیمارستان نمیرد یا دست و پایش قطع نشود، مطمئناً به دلیل عفونت این اتفاق برایش خواهد افتاد.
برای توصیف تجربهام، ۲۰ دقیقه اولی که در شب در حال رانندگی بودم، ما تنها خودرویی بودیم که در جاده بود. جاده تاریک بود، چون سوخت و برق وجود نداشت، بنابراین جاده خالی و تاریک بود. این واقعاً ترسناک بود. من اساساً در آن شرایط دشوار و خطرناک، به نوعی با خودم و با خدا کنار آمدم و پذیرفتم که ممکن است هر لحظه هر اتفاقی بیفتد. اما زمانی که تابلوی اورژانس بیمارستان را دیدم، خوشحالی زایدالوصفی داشتم و فهمیدم که به مقصد رسیدهام. اولین چیزی که در آن زمان متوجه شدم این بود که بیمارستان ناصر و بیمارستان اروپایی غزه تنها بیمارستانهای باقیمانده در نوار غزه هستند که در آن زمان به طور کامل کار میکردند.
خانیونس هنوز یک شهر سالم بود، اما در آنجا درگیریهایی در حال وقوع بود؛ بنابراین وقتی از ماشین پیاده شدم، میتوانستم زوزه ۲۴ ساعته پهپادها را بشنوم و این صدا بسیار بلند بود. در ۲۴ ساعت شبانهروز صدای پهپادها هیچگاه قطع نمیشد. من هرگز خودم پهپادها را ندیدم؛ چون در ارتفاع بالا بودند، اما این پهپادها یا جاسوسی بودند یا مسلح که میتواند موشک شلیک کند. چیز دیگری که شنیدم صدای بمبها بود. بهطورکلی در هر ساعت یا هر دو - سه ساعت، صدای بمبهایی که همه چیز را به لرزه در میآورد را میشنیدم. اینها اولین تصاویری بود که من در غزه دیدم.
اما تصاویر دیگری نیز در بیمارستان شاهد آن بودم. بیمارستان به یک اردوگاه بزرگ آوارگان تبدیل شده بود. در آن زمان - یعنی حدود دو ماه پیش - حدود ۲۰,۰۰۰ نفر در بیمارستان و اطراف آن پناه گرفته بودند. اینها چادر نبودند... اینها پناهگاههای موقتی با ملحفههای تخت یا کیسههای پلاستیکی بودند. کسانی که بیرون بودند، روی زمین میخوابیدند. اگر خوششانس بودند، یک فرش یا تشک داشتند. در آن زمان یک حمام برای حدود ۲۰۰ نفر وجود داشت که باید آن را به اشتراک میگذاشتند. در داخل، راهروهای بیمارستان نیز به پناهگاه تبدیل شده بود. بهسختی جایی برای راهرفتن وجود داشت و بچهها در همهجا در حال دویدن بودند. مهم است که به یاد داشته باشید همه این افراد بیخانمان نبودند. همه آنها خانههایی داشتند که ویران شده بود. آنها همه افراد آوارهای بودند که در بیمارستان پناه گرفته بودند.
بنابراین این نوعی از هرجومرج جمعی بود که من در ابتدا با آن مواجه شدم و سپس به من گفتند که هر بار بمب منفجر میشود، حدود ۱۵ دقیقه صبر کنید تا تلفات این انفجار به بیمارستان سرازیر شود. این یکی دیگر از چیزهایی بود که در آن زمان مرا شوکه کرد: آنچه را که ما بهصورت زنده در اینستاگرام، در شبکههای اجتماعی یا هر جای دیگر میدیدیم، من واقعاً به چشم خود دیدم و بدتر از آنچه تصور میکردم بود. صحنههایی را دیدم که وحشتناک بودند و هرگز قبلاً شاهد آنها نبودم و هرگز نمیخواهم دوباره ببینم.
مادری را دیدم که پسر ۸ یا ۹ساله لاغرش را در آغوش گرفته بود. چون همه آنها گرسنه هستند، جسد او سرد و لاغر بود. پسربچه مرده بود؛ اما مادر همچنان در حال فریادزدن بود و دنبال کسی بود که نبض پسرش را بررسی کند تا شاید زنده باشد. اینگونه بود که من برای اولینبار وارد خانیونس شدم و این صحنههای اولیهای بود که با آنها مواجه شدم.
روزهای سخت کادر درمان
شما بهتازگی از دومین مأموریت پزشکی خود از غزه بازگشتهاید. شما ۱۰ روز در غزه بودید. صحنههایی را که این بار در غزه و به طور خاص در بیمارستان شاهد آن بودید را شرح دهید.
یاسرخان: باید اعتراف کنم که بار اولی که به آنجا رفتم، بخشی از آن به عادتکردن به شرایط، دیدن تلفات جمعی، مشاهده بیمارستان، ملاقات با پزشکان و پرستاران و کادر درمان، آشناشدن با محیط و همچنین انجام عملهای جراحی مربوط میشد. اما این بار، من از تمام آن مقدمهها عبور کرده بودم.
این وضعیت واقعاً دلسردکننده بود. شما باید در میدان باشید تا ببینید اوضاع چقدر بد است. در عرض دو ماه، اوضاع نهتنها در وضعیت بد قبلی باقی مانده بود، بلکه بسیار بدتر شده بود؛ زیرا اکنون - یعنی دو ماه بعد - خانیونس واقعاً یک شهر ویران شده است. اینجا یک شهر فعال و پرجنبوجوش بود. همانطور که میدانید، بیمارستان ناصر اکنون ویران شده است. این مکان بهطورکلی به یک منطقه مرگ تبدیل شده است. در حال حاضر در بیمارستان اجساد در حال تجزیهشدن هستند. اینجا تخلیه شده است و باید بگویم که بهعنوان یک کادر درمان، بهخوبی میدانم که ساخت یک بیمارستان بزرگ و کاملاً کارآمد، سالها زمان میبرد تا به کمال برسد و ساخته شود. این واقعاً یک فاجعه است که در عرض چند ساعت بیمارستان ویران شود.
اکنون در بیمارستان اروپایی غزه به جای ۲۰,۰۰۰ نفر، حدود ۳۵,۰۰۰ نفر در یک بیمارستان که از قبل ظرفیتش پر شده است، به دنبال سرپناه هستند؛ بنابراین اکنون هم در بیرون و هم در داخل بیمارستان انبوهی از مردم حضور دارند. دیگر جایی برای حرکت در راهروها وجود ندارد. استریل بودن بیمارستان به طور قابلتوجهی کاهش یافته است. وضعیت فعلی بیمارستان اروپایی غزه را فقط کافی است بهصورت آنلاین ببینید و با عکسهای قبل از آن مقایسه کنید. این یک بیمارستان زیبا و فوقالعاده بود. بهخوبی ساخته شده، بهخوبی اداره میشد و کنترل کیفیت خوبی داشت ولی اکنون به جایی تبدیل شده است که هرج و مرج در آن حاکم است. مردم در راهروهای بیمارستان در حال پخت و پز هستند، دستشوییها شلوغ است و افراد بیمار که دچار آسیبهای عمده ارتوپدی و پس از عمل هستند، با هم مخلوط شدهاند. هیچ تختی وجود ندارد. بنابراین گاهی اوقات مردم میروند و فقط در پناهگاههای موقتی کوچک خود میخوابند. عفونت بهشدت شایع است؛ بنابراین اگر شما در بار اول نمیرید یا اگر دستوپای شما در بار اول قطع نشود، مطمئناً به دلیل عفونت این اتفاق خواهد افتاد؛ بنابراین آنها مجبورند آن را قطع کنند تا جان شما را نجات دهند. اوضاع بسیار بسیار بد است.
صدها پزشک و پرستار در طول جنگ غزه توسط اسرائیل کشته شدهاند. بسیاری نیز ربوده شده و در زندانها تحت شکنجه قرار گرفتهاند.
چیز دیگری که متوجه شدم این بود که حالا بیشتر از قبل، کارکنان بهداشتی، پرستاران و پزشکان بهشدت خسته و فرسوده هستند. آنها واقعاً خسته شدهاند. آنها در طول چند ماه گذشته شاهد اتفاقات زیادی بودهاند. آنها به طور مداوم، ساعتی و روزانه، با صحنههای وحشتناک و تروماهای انفجاری مواجه شدهاند. وقتی من در یک بیمارستان در کانادا عمل میکنم، معمولاً چند لیست انتخابی دارم؛ مشکلات انتخابی و غیرفوری که باید حل شوند. گاهی اوقات هم تروما یا مشکلی که کمی فوریتر است، به بیمارستان میآید. این لیست معمول من است. اما کادر درمان فلسطینی، هر روز با وحشتناکترین تروماهای انفجاری که میتوانید تصور کنید کار میکنند. آنها برخی اوقات ۱۴ یا ۱۵ عمل قطع عضو - عمدتاً بر روی کودکان - در روز انجام میدهند و این کار را چند ماه است که انجام میدهند.
چیزی که سعی میکنم به مردم تأکید کنم این است که فقط تروماهای پزشکی نیست، بلکه تروماهای دیگری نیز وجود دارد که با آنها همراه است. این بیمارانی که وارد میشوند، اگر در یک آسیب انفجاری درگیر شده باشند، بهطورقطع عزیزان خود را از دست دادهاند؛ بنابراین هر مجروحی وارد بیمارستان میشود پدر، مادر یا هر دو، فرزند یا همه فرزندان، تمام خانواده یا عمو، عمه، پدربزرگ و مادربزرگ، خانه و هر چیز دیگر خود را ممکن است از دست داده باشد. بنابراین هر بیماری که وارد میشود، نهتنها بهشدت آسیب دیده است، بلکه با این آسیب روحی نیز دستوپنجه نرم میکند.
من دختری داشتم که بهطورکلی همه خواهر و برادرهایش را از دست داده بود. یک دختر زیبای ۸ساله که خواهر و برادرهایش را از دست داده بود. او بهخاطر شکستگی پا وارد بیمارستان شد و ۱۲ ساعت زیر آوار بود. مادرش مرده بود و همه خواهر و برادرهایش رفته بودند. تمام خانوادهاش رفته بودند، عموها و عمههایش نیز کشته شده بودند. همانطور که میدانید، این یک نسلکشی است. حدود ۲,۰۰۰ خانواده به طور کامل نابود شدهاند و اکنون دیگر وجود ندارند؛ بنابراین این یک تروما یا مرگ یا کشتار نسلی است و پدر این دختر در حال دفن همسر و فرزندان کشتهشدهاش بود؛ درحالیکه او بهتنهایی در حال ترمیم شکستگی پایش بود. ۱۲ ساعت در کنار این دختر ۸ساله و در زیر آوارها، اجساد مادربزرگ و عمهاش قرار داشت. من مردی را دیدم که صورتش شکافته شده بود و او به مدت هشت روز زیر آوار بود. نمیدانم چگونه زنده مانده بود که توانستند او را بیرون بیاورند. او هر دو چشمش را از دست داده بود، اما توانستند صورتش را دوباره به هم بچسبانند و او زنده ماند. پزشکان غزه روزانه با این موارد سر و کار دارند.
پس دو ماه پیش اوضاع بد بود و دو ماه بعد، اوضاع بدتر شده است. من میتوانستم واقعاً فرسودگی شغلی بین کادر درمان فلسطینی را احساس کنم، اما آنها اَبَرانسان هستند. آنها وقتی که بقیه ما کنترل خود را از دست میدهیم و تسلیم میشویم، ادامه میدهند. آنها ادامه میدهند چون استقامت و ایمان دارند. آنها هنوز هم بقای خود را در مقاومت خود میدانند. آنها هر طور که باشد، زنده خواهند ماند؛ حتی باوجود بمبارانهای اسرائیلی هم زنده میمانند؛ چون این شکل مقاومتشان است. اسرائیل هر چقدر هم سعی کند آنها را بکشد، آنها مقاومت خواهند کرد؛ چون اساساً این نگرش آنهاست.
شکنجه و تحقیر بهخاطر کمک به مردم
دکتر خان! درحالیکه با شما صحبت میکنم، مواردی را به یاد میآورم که در این چند ماه، نیروهای اسرائیلی به بیمارستانها و دیگر مراکز پزشکی در غزه حمله کردهاند یا آنجا را محاصره کردهاند. مخصوصاً به کادر پزشکی بیمارستان ناصر فکر میکنم که توسط نیروهای اسرائیلی مورد هجوم قرار گرفتند و تعداد زیادی از پرسنل پزشکی آنجا ربوده شده و به اسارت گرفته شدند. بیبیسی اخیراً گزارشی را منتشر کرد که به نظر من میتوان آنها را شکنجه کارکنان پزشکی نامید؛ از جمله نگهداشتن آنها برای مدت طولانی در موقعیتهای استرسزا، خیس کردن آنها با آب سرد، استفاده از سگهای بدون دهانبند برای تهدید آنها و بستن چشمهایشان و... من همچنین به شهادتی که شما درباره استقامت پزشکان ارائه میدهید فکر میکنم و سپس تصور میکنم که پس از ماهها قطع عضو کودکان، گاهی اوقات بدون بیهوش کردن آنها، این نیروی اشغالگر وارد میشود، پزشکان، پرستاران و دیگر کادر درمان را میرباید و سپس آنها را تحت شکنجه در حین بازجویی قرار میدهد تا از آنها بخواهد که به نوعی اعتراف کنند که حماس از بیمارستانشان بهعنوان یک پناهگاه استفاده میکند تا حملاتی علیه نیروهای اشغالگر اسرائیلی برنامهریزی کند. چه نوع داستانهایی از همکاران فلسطینی خود درباره این نوع حملات و اقدامات اسرائیلیها علیه مراکز پزشکی، پزشکان، پرستاران و... شنیدهاید؟
یاسرخان: این یک حمله سیستماتیک و عمدی به سیستم بهداشت و درمان غزه بوده است. اما آنچه در این میان عجیب به نظر میرسد، این است که سیاستمداران اسرائیلی بههیچوجه آن را پنهان نکردهاند. آنها بهصورت علنی درباره ایجاد اپیدمیها اظهارنظر کردهاند. بیشمار اظهارنظر علنی درباره آنچه قصد دارند انجام دهند، وجود دارد. واقعاً عجیب است که آنها بهصورت علنی این را گفتهاند. فکر میکنم بیش از ۴۵۰ نفر از کادر درمان[3]شامل پزشکان، پرستاران، پیراپزشکان و... کشته شدهاند، درحالیکه آنها تحت حمایت قوانین بینالمللی هستند و نباید هدف قرار بگیرند. برخی پزشکان ربوده شدهاند و پزشکان خاصی که در تخصصهای خود منحصربهفرد هستند، هدف قرار گرفته و کشته شدهاند.
پزشکانی که ربوده شدهاند، مورد شکنجه قرار گرفتهاند. زمانی که پزشکان و کادر درمان را میگیرند، کرامت انسانی آنها را زیر پا میگذارند. ما تصاویر آنها را دیدهایم؛ بنابراین میدانیم که این اتفاق میافتد و واقعاً هم میافتد. چند نفر از پزشکان تحت شکنجه قرار گرفتهاند و یکی از پزشکانی که آزاد شده بود یک جراح عمومی است که من با همسرش صحبت کردم و او دیگر مثل قبل نیست. او مورد شکنجه قرار گرفته و هنوز هم آثار شکنجه بر روی بدنش وجود دارد.
معاون بیمارستان کاملاً لخت شده و در مقابل دیگر کارکنان بیمارستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است تا به نوعی او را در مقابل کارکنان بیمارستان مورد توهین و تحقیر قرار دهند. اسرائیلیها او را در مقابل کارکنان بیمارستان زیر مشت و لگد گرفتند و همه این وضعیت را شاهد بودند و این کار را به طور عمدی در مقابل کارمندانش انجام دادند. این کار بیشتر یک نوع انسانیتزدایی نسبت به یک انسان است. وقتی این پزشکان برمیگردند، چند نفر از آنها که آزاد شدهاند (هنوز هم بسیاری تحت حبس با نیروهای اسرائیلی هستند) دیگر مثل قبل نیستند. برای من بهعنوان یک جراح، دیدن این وضعیت واقعاً دلخراش است.
چیزهایی دیدم که هیچوقت یادم نمیرود
میخواستم از شما درباره مقالهای که یکی از همکارانتان نوشته است بپرسم. این مقاله را یک پزشک آمریکایی به نام «عرفان گالاریا» [4] برای روزنامه لسآنجلس تایمز در تاریخ ۱۶ فوریه پس از بازگشت از غزه نوشته است. من فکر میکنم آن پزشک در بیمارستان اروپایی غزه بوده و صحنهای را توصیف کرده است که من اکنون میخواهم تجربه او را در بیمارستان برای شما بخوانم. او نوشته است: «من دیگر نتوانستم تعداد یتیمان جدیدی که روی آنها عمل کردهام را بشمارم. پس از عمل، آنها در جایی از بیمارستان قرار میگرفتند و من مطمئن نبودم که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد یا چگونه زنده خواهند ماند. در یک مورد، تعدادی کودک - همه در سنین حدود ۵ تا ۸ سال - توسط والدینشان به اتاق اورژانس آورده شدند. همه آنها از سوی تکتیراندازان به سرشان شلیک شده بود. این خانوادهها پس از اینکه تانکهای اسرائیلی عقبنشینی کرده بودند، در حال بازگشت به خانههایشان در خانیونس، حدود ۲.۵ مایل دورتر از بیمارستان بودند. اما به نظر میرسد که تکتیراندازها در آنجا باقی مانده بودند. هیچیک از این کودکان زنده نماندند». این باید برای روح هر کسی که این کلمات را از یک پزشک آمریکایی میشنود، شوکآور باشد؛ بهویژه توصیف کودکان بین ۵ تا ۸ سالهای که به اتاق اورژانس میرسند و طبق گفته پزشک، با شلیک تکتیراندازان به سرشان مواجه هستند. لطفاً درباره نوع جراحات یا مرگهایی که در طول زمان حضور خود در آنجا مشاهده کردید، صحبت کنید.
یاسرخان: بله. من عرفان را میشناسم و او واقعاً آدم خوبی است و در آنجا چیزهای زیادی دیده است. وقتی که برگشت، با او صحبت کردم. من خودم در آنجا آنچه او توصیف کرد را ندیدم. اما قطعاً وقتی یک پزشک درباره آن صحبت کرده، حتماً این اتفاق در حال وقوع است. ما همچنین از کرانه باختری گزارشهایی میشنویم که در آن کودکان ۱۲ یا ۱۳ساله بدون هیچ دلیلی، فقط بهخاطر شلیک گلوله زخمی شدهاند؛ بنابراین این موضوعی که دکتر عرفان مطرح میکند مسئلهای نیست که دور از واقعیت باشد و واقعاً در حال انجام است.
آنچه من بهعنوان یک جراح چشم و جراح پلاستیک چشم شاهد آن بودم شامل صحنههای کلاسیکی بود که من آن را «صورت ترکشی غزه» نامیدم؛ زیرا در یک انفجار، شما نمیدانید چه چیزی به سمت شما میآید. وقتی که انفجاری رخ میدهد، شما بهجای اینکه صورتتان را بپوشانید، در واقع چشمانتان را باز میکنید و بنابراین ترکشها در همهجا پخش میشود. این یک حقیقت شناخته شده است که نیروهای اسرائیلی در غزه در حال آزمایش سلاحهای خود هستند تا صنعت تولید سلاح خود را تقویت کنند؛ زیرا اگر یک سلاح در میدان جنگ آزمایش شده باشد، ارزش بیشتری دارد؛ بنابراین اساساً آنها از این سلاحها و موشکها که به طور عمدی و هدفمند ترکشهای بزرگی ایجاد میکنند که در همهجا پخش میشوند، استفاده میکنند و این باعث قطع عضوهایی میشود که غیرمعمول هستند.
در غزه بیش از ۸ هزار کودک یک عضو یا دو عضو خود مثل دست یا پا یا هر دو دست یا هر دو پای خود را از دست دادهاند.
بیشتر قطع عضوها در نقاط ضعیف مانند آرنج یا زانو اتفاق میافتند و بهتر تحمل میشوند. اما این ترکشها باعث قطع عضو در میانه ران یا میانه بازو میشوند که دشوارتر و چالشبرانگیزتر است و همچنین توانبخشی بعد از آن نیز سختتر است. همچنین این ترکشها برخلاف زخم گلوله هستند. گلوله وارد و خارج میشود؛ یک نقطه ورود و خروج دارد. اما ترکش در آنجا میماند؛ بنابراین شما باید آن را خارج کنید. من افرادی را دیدم که چشمانشان به طور کامل از بین رفته بود. من کودکانی را درمان کردم که ۲، ۶، ۹، ۱۰، ۱۳، ۱۵، ۱۶ و ۱۷ساله بودند. متأسفانه چشمان آنها باید تخلیه میشد. ترکشهایی در کاسه چشمشان وجود داشت که من باید آنها را خارج میکردم و البته چشم را هم باید تخلیه میکردم. کودکان زیادی بودند که ترکش در هر دو چشم خود داشتند و شما فقط میتوانید تا حدی به آنها کمک کنید، زیرا در حال حاضر بهخاطر محاصره و ویرانی بیشتر غزه، هیچ تجهیزاتی برای خارجکردن ترکشها از چشم وجود ندارد؛ بنابراین ما فقط آنها را تنها میگذاریم و در نهایت نابینا میشوند. من این صدمات و جراحات صورت را دیدم. من اندامهای کودکان را دیدم که به طور ناقص آویزان بودند. من زخمهای شکمی را دیدم که در آن رودهها نمایان بودند و نکته این است که اورژانس جایی ندارد و آنها در همهجا روی زمین هستند؛ بنابراین شما با این تروماهای عظیم مواجه هستید و بیماران روی زمین هستند و گاهی اوقات در این هرجومرج بزرگ، فراموش میشوند.
یک نوزاد ۲ساله از یک بمباران تازه وارد شد. او عمه و خواهرش را از دست داده بود و مادرش در حال عمل قطع عضو بود. او کارمند سازمان ملل بود؛ او یک کارمند فلسطینی سازمان ملل بود؛ بنابراین او با ضربه شدیدی که به سرش وارد شده بود، در گوشهای روی زمین فراموش شده افتاده بود. خوشبختانه پس از حدود دو ساعت او را پیدا کردند و برای جراحی مغز و اعصاب بردند، اما من نمیدانم چه بر سرش آمد؛ زیرا این آخرین روزی بود که من در بیمارستان حضور داشتم و باید میرفتم. من این را بهخوبی به یاد دارم. اینها جراحاتی بود که هرگز قبلاً ندیده بودم.
یونیسف در دسامبر اعلام کرد که بیش از ۱,۰۰۰ کودک در نتیجة جنگ، دچار قطع دو عضو یا تک عضو مانند قطع دست، پا، هر دو پا، یا هر دو دست خود شدهاند و البته این عدد کمی است. این فقط در ماه دسامبر است و یک برآورد بسیار محافظهکارانه است. برخی افراد برآورد کردهاند که حدود ۵,۰۰۰ کودک دچار قطع عضو شدهاند. این در ماه ژانویه است؛ بنابراین اگر به دو ماه بعد نگاه کنیم، باید اکنون تعداد آنها به ۷,۰۰۰ یا ۸,۰۰۰ رسیده باشد. موضوع این است که در هر قطع عضوی در شرایط عادی، کودکی که دچار قطع عضو میشود معمولاً بین ۸ یا ۹ عمل جراحی را تا بزرگسالی تجربه میکند تا محل قطع عضو را اصلاح کند و وضعیت آن را بهبود بخشد. حالا چه کسی قرار است این کار را انجام دهد؟ نهتنها آنها حمایتهای خود را ازدستدادهاند، بلکه کل ساختار خانواده آنها نیز نابود شده است. آنها نهتنها خانوادهای ندارند، بلکه زیرساختی نیز برای انجام این کار وجود ندارد؛ زیرا همه چیز ویران شده است.
یک بیمارستان بیشتر وجود ندارد
آیا شما فقط در یک بیمارستان بودید یا به چندین بیمارستان رفتید؟
یاسرخان: نه. من در بیمارستان اروپایی غزه ماندم. بار اول قرار بود به بیمارستان ناصر بروم، اما شرایط خیلی خطرناک شد و ترس این بود که اسرائیلیها جاده را ببندند و من در بیمارستان ناصر گیر بیفتم؛ بنابراین به آنجا نرفتم و به بیمارستان اروپایی رفتم. واقعاً فقط یک بیمارستان کاملاً فعال باقی مانده که همان بیمارستان اروپایی غزه است. در واقع آنها در سراسر شهر کلینیکهایی دارند. منظورم این است که بعضی وقتها آنها را بیمارستان مینامند؛ مانند بیمارستان میدانی اندونزی و... اما واقعاً بیمارستانهای کاملاً فعالی نیستند. آنها کلینیکهایی هستند که یک یا دو خدمت پزشکی ارائه میدهند که بیشتر از یک کلینیک به نظر میرسند؛ اما عمدتاً فقط کلینیک هستند؛ بنابراین در حال حاضر واقعاً فقط یک بیمارستان کاملاً فعال داریم که همان بیمارستان اروپایی غزه است و به همین دلیل، احتمال حمله به رفح[5] برای من بسیار نگرانکننده است.
آیا در بیمارستان اروپایی، منابع کافی برای مدیریت هجوم بیماران وجود دارد؟ شما در حال توصیف یک صحنه آخرالزمانی هستید. به خصوص با این قطع عضوها در بین کودکان و...آیا منابع کافی برای رسیدگی به تقاضا در بیمارستانی که در آن بودید وجود دارد؟
یاسرخان: قطعاً دو ماه پیش وجود نداشت. در آخرین روزی که من آنجا بودم، تازه داروهای مورفین تمام شده بود و مورفین برای کنترل درد در جراحیهای ارتوپدی و تروماهای بزرگ بسیار ضروری است. آنها همچنین خیلی از آنتیبیوتیکها را هم تمام کرده بودند. حالا دو ماه بعد، داروهایی وارد شده است، اما این داروها خیلی سریع تمام میشوند.
داروها میآیند، اما تجهیزات پزشکی آنها زنگزده و قدیمی است و تأمین تجهیزات جدید هم سختتر شده، چون هر چیزی که کاربرد دوگانه داشته باشد - مثلاً تجهیزات دومنظوره - اسرائیلیها از ورود آنها جلوگیری میکنند. به همین دلیل، متأسفانه خیلی از تجهیزات پزشکی وارد نمیشود و در نتیجه، تجهیزات زیادی زنگزده و کهنه شدهاند و نیاز به تعویض دارند؛ اما پزشکان فلسطینی بسیار خلاق و باهوش هستند و واقعاً همه آنها استعدادهای خاصی دارند. آنچه که آنها در حال تجربهکردن و انجامدادن آن هستند، بسیار شگفتانگیز است. باید به آنها احترام گذاشت. اما بله اوضاع بسیار نامنظم است. اتاقهای عمل هم بههمریخته و بینظم هستند. مردم ناامید و مضطرب هستند و من آنها را از این بابت سرزنش نمیکنم.
تلاش برای نابودی یک تمدن
درباره گفتگوهایی که با همکاران فلسطینیتان داشتید صحبت کنید. شما کمی از این موضوع را توصیف کردهاید، اما شما از کانادا آمدهاید. همکارانی هم از ایالات متحده آمده بودند و شما به مدت حدود ۱۰ روز آنجا بودید. میدانم که برخی از پزشکان مدت بیشتری ماندهاند، اما بهطورکلی مدتزمان کوتاهی است. همه ما باید به یاد داشته باشیم که پزشکان، پرستاران و کارکنان پزشکی فلسطینی که آنجا هستند، به طور همزمان در حال انجام کار خود هستند و بسیاری از آنها خانوادههایشان، همسرانشان، فرزندانشان و نوههایشان را ازدستدادهاند. این واقعیت آنهاست. آنها نمیتوانند بروند. من کنجکاوم که بدانم بهعنوان یک پزشک حرفهای از کانادا، صحبتکردن با همکاران فلسطینیتان چه احساسی به شما داده و چه تأثیری بر قلب شما گذاشته است؟
یاسرخان: این موضوع تأثیر عمیقی - بهویژه در سفر اخیرم به غزه - بر من گذاشت. این بار بیشتر از دفعه قبل بار عاطفی را احساس کردم. اما میدانید، یک نکتهای که میخواهم بگویم این است که ما درباره مرگ و بیماری و همه اینها صحبت میکنیم، اما باید بیشتر دربارة مرگ فرهنگ و تمدن آنها صحبت کنیم که این یک نسلکشی یا چیزی مشابه آن است. آیا این بخشی از تعریف نسلکشی نیست؟ هر زمین بازی، مکان تفریحی، کافه، رستوران، مسجد ۵۰۰ساله، کلیسای ۵۰۰ساله و... همه ویران شدهاند. مدارس ویران شدهاند، استادیومها و امکانات ورزشی ویران شدهاند، بیمارستانها ویران شدهاند، سینماها و موزهها و آرشیوهایی که در آنها سوابق خود را نگه میداشتند محو، ویران و سوزانده شدهاند. ۸۰ درصد از خانهها اکنون از بین رفتهاند. نیروهای اسرائیلی این ویرانیها را در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشته و تخریب این خانهها را به همسران یا فرزندانشان تقدیم کردهاند.
ما همه اینها را دیدهایم. نمیتوان اینها را ساخت. همه اینها در دسترس است و ما دیدهایم؛ بنابراین آنها همه اینها را شاهد بودهاند. آنچه که نیروهای اسرائیلی انجام دادهاند این است که وقتی وارد شدهاند، جادهها را نیز ویران کردهاند. حتی در خانیونس، بسیاری از جادهها ویران شدهاند؛ بنابراین هیچ جادهای باقی نمانده است. آنها شاهد ویرانی کامل فرهنگ و تمدن و زندگی خود و محو کامل فرهنگ خود هستند و این خود یک فاجعه بزرگ است. اگر همه ما به خودمان نگاه کنیم و ببینیم اگر این اتفاق برای ما بیفتد، چه احساسی خواهیم داشت؟
باوجود این، آنها امیدوار باقی میمانند. واقعاً همینطور است. برخی از آنها امید خود را ازدستدادهاند و میخواهند خارج شوند. بیماران زیادی میآیند و ممکن است فقط دچار خشکی چشم باشند و میخواهند ارجاع پزشکی بگیرند تا به خارج فرستاده شوند؛ چون این یکی از راههای خروج است. اما اولاً حتی افرادی که شرایط پزشکی جدی دارند هم بهراحتی نمیتوانند خارج شوند؛ اما همه سعی میکنند فقط برای نجات زندگیشان بروند. همه میگویند که میخواهند بروند و برگردند. همه آنها میخواهند برگردند؛ زیرا چیزی جادویی در این سرزمین وجود دارد. فلسطینیها هزاران سال است که در آنجا هستند. مسلمانان، مسیحیان و یهودیان فلسطینی هم هستند. آنها ارتباط بسیار قوی با سرزمین خود دارند و نمیخواهند بروند. آنها ترجیح میدهند بمیرند تا اینکه بروند، اما در حال حاضر میخواهند بروند و ایمن باشند. این فلسفه آنهاست. در نهایت فکر میکنم چیزی که آنها را کنار هم نگه میدارد، ایمانشان است. آنها به خدا ایمان دارند. آنها به عدالت الهی ایمان دارند. آنها هیچ امیدی به عدالت بشری ندارند و من هم آنها را سرزنش نمیکنم. واقعاً ما آنها را رها کردهایم. نه ما بهعنوان افرادی که در حال اعتراض و حمایت از آنها هستیم، بلکه در سطح نخبگان یا دولتها، آنها رها شدهاند. فلسطینیها تحتتأثیر همه کسانی که در جهان برای آنها جنگیده و از آنها حمایت کردهاند قرار گرفتهاند. آنها این را میدانند و از این موضوع تحتتأثیر قرار میگیرند.
آنچه مردم درک نمیکنند این است که زخمیشدن در این شرایط در حکم مرگ است. زخمیشدن در چنین محیطی با سیستم بهداشتی کاملاً ویران شده، در حکم مرگ است. زخمیها اغلب همه اعضای خانواده خود را از دست میدهند، بنابراین هیچ حمایتی ندارند؛ بهخصوص کودکان که هیچکسی - حتی عموها و عمهها - برای مراقبت از آنها باقی نمانده است. این وضعیت فاجعهبار خواهد بود. نمیدانم چه بگویم تا جهان جلوی حملة احتمالی به رفح را بگیرد. شما باید این نخستوزیر اسرائیل را تحت کنترل درآورید. باید کاری کنید که این حمله احمقانهای که او هنوز هم میخواهد انجام دهد، متوقف شود؛ زیرا این عمل فاجعهبار خواهد بود.
آنها هیچکس را ندارند
من به توصیف شما از برداشتن بالاجبار چشمهای کودکان یا بزرگسالانی که مورد اصابت ترکش قرار گرفتهاند فکر میکنم. هرکدام از ما که تا به حال عمل جراحی داشتهایم، یا به یک عزیزی کمک کردهایم که جراحی داشته است، میدانیم که مسیر بهبودی اغلب مسیری طولانی است که در آن باید فیزیوتراپی انجام دهید. باید با بخشی از بدنتان که آن را از دست دادهاید کنار بیایید و زندگی خود را بدون آن ادامه دهید. درک شما از آنچه که بر سر بیمارانی که تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند میآید، چیست؟ آنها اکنون وارد واقعیتی میشوند که دیگر نمیتوانند ببینند؟ آنها چشم ندارند یا کودکانی که دیگر یک پا ندارند. چه اتفاقی برای این افراد میافتد بعد از اینکه وضعیت حاد به پایان میرسد؟ جراحی انجام میشود، قطع عضو اتفاق میافتد و چشمها برداشته میشوند؟
یاسرخان: خب این چیزی است که خواب را از چشمان من ربوده است. پاسخ ساده و کلی این است که نمیدانم. دلیل اینکه نمیدانم، این است که آنها در چادرها و سازهها زندگی میکنند. بسیاری از آنها خانواده و حمایت خود را از دست دادهاند؛ بهویژه کودکانی که خانواده و حمایت خود را از دست دادهاند. حتی بزرگترها هم همینطور. من یک جوان ۲۵ساله داشتم که یک چشمش را خودم برداشتم. او حدود پنج، شش یا هفت سال، هزاران دلار برای درمان ناباروری خود هزینه کرده بود؛ زیرا او ازدواج کرده بود و میخواست بچهدار شود اما نمیتوانست؛ بنابراین او سالها برای درمان ناباروری هزینه کرد و در نهایت خداوند به او بچهای داده بود که ۳ ماهش بود. اما در حمله موشکی اسرائیل به خانهاش او تمام خانواده از جمله بچه، همسر و والدینش را از دست داد. او تنها مانده است. یک مرد مجرد که من چشمش را برداشتم و او در این دنیا هیچکس را ندارد. او فقط در اطراف سازههای چادرها میچرخد و سعی میکند هر جا که میتواند بخوابد.
کودکان و جوانان زیادی مثل او وجود دارند. چه بر سر آنها میآید؟ نمیدانم. چه بر سر کودکی که دو پایش قطع شده و هیچ خانه، والدین، عمو، عمه یا پدربزرگ و مادربزرگ و هیچ خواهر و برادری ندارد، میآید؟ چه بر سر آنها میآید؟ برخی از کودکان هستند که خواهر بزرگتری دارند که ۱۱ساله است و ۵ساله هستند. من دختری را دیدم که یک دستش را از دست داده و تنها خویشاوند زندهاش یک خواهر یا برادر ۱۱ یا ۱۲ساله بود که از او مراقبت میکند. من نمیدانم چه بر سر آنها میآید؛ زیرا هیچ زیرساختی وجود ندارد. هیچ مراقبتی برای این قطع عضو شدهها وجود ندارد. بسیاری از آنها بعد از قطع عضو دچار عفونت میشوند. بیمارستان مجبور است آنها را مرخص کند تا جا برای مجروحین تازهوارد باز شود. آنها نیز پس از ترخیص به چادرها و پناهگاهها میروند. اینطور نیست که به خانهای برگردند که مراقبت مناسب وجود داشته باشد.
میخواهم تأکید کنم که فلسطینیها دههها در یک اردوگاه کار اجباری در فضای باز بودند. این موضوع جدیدی نیست. این یک مبارزه بود، اما آنها هنوز قادر بودند زندگی خود را بسازند. آنها نمیتوانستند به جایی بروند؛ زیرا از سوی اسرائیل و از سوی مصر در طرف دیگر محدود شده بودند. آنها تمام تلاش خود را در خانههایشان گذاشتند؛ بنابراین خانههایشان قلعههای آنها، زندگی آنها و مرکز جهان آنها بود و واقعاً به خانههایشان توجه و مراقبت زیادی میکردند. حالا همه این افراد بیخانمان هستند و خانههایشان از بین رفته است و آنها در چادرها زندگی میکنند. یک سال پیش، زندگی به طور نسبی عادی بود؛ حتی اگر در یک اردوگاه کار اجباری بودند هم زندگی هنوز عادی بود. این زندگی عادی آنها بود و آنها زندگی میکردند و بهترین استفاده را از شرایط میکردند. آنها انسانهای بسیار سپاسگزار و بامحبت و استواری هستند و بهترین استفاده را از هر سناریویی میکنند و حتی در اردوگاه کار اجباری هم بهترین استفاده را از آن میکردند، اما حالا همه چیز از بین رفته است و این موضوع واقعاً دلخراش است.
باید جلوی توسعه بحران را بگیریم
من هم به این موضوع فکر میکنم و مانند هر پدر و مادری تصور کنید که چه ترسی به شما دست میدهد وقتی کودکتان را گم میکنید. مثلاً در یک پارک تفریحی یا جایی بیرون از خانه هستید و ناگهان نمیتوانید کودکتان را ببینید و تمام افکاری که به ذهنتان میرسد را مجسم کنید. حالا تصور کنید که کودک شما بهتنهایی در این دنیا است، کاملاً تنهاست و او بیناییاش را از دست داده یا دو پایش قطع شده است. من به غزه نرفتهام و آنچه را که شما دیدهاید، ندیدهام؛ اما همیشه این افکار را دارم و فکر میکنم هر کسی که واقعاً این موضوع را بهعنوان یک فاجعه انسانی که قابلپیشگیری بوده درک کرده باشد به این کودکان و اینکه تنها بودن در این دنیا برای یک کودک چه معنایی دارد، فکر میکند. مردم غزه در این جهنمی که اسرائیل برای آنها ساخته است در تلاش هستند بقای خود را زیر بمبها از آسمان و گرسنگی و قحطی در زمین حفظ کنند. مردم بر سر لقمههای غذایی که از آسمان همراه با بمبها میافتد، میجنگند. وقتی به حرفهای شما گوش میدهم، عمق فاجعه را بیشتر درک میکنم. پیام شما به جهان در حال حاضر چیست؟
یاسرخان: غزه در حال حاضر اساساً یک جهنم ساختهشده توسط انسانها بر روی زمین است و فکر میکنم که هیچگاه دیر نیست. اگر حمله اسرائیل به رفح اتفاق بیفتد، فاجعهبار خواهد بود. ما باید تمام تلاش خود را بکنیم تا از وقوع این امر جلوگیری کنیم و تمام فشار ممکن را بر روی سیاستمداران و قدرتهای حاکم وارد کنیم تا این موضوع رخ ندهد؛ زیرا هزینههای انسانی و بهداشتی غیرقابلتصوری خواهد داشت. واقعیت این است که فلسطین ۷۵ سال اشغال شده است. در نهایت از تمام این مرگ و ویرانی که رخداده، آنها نیاز به استقلال دارند و باید یک دولت مستقل داشته باشند تا بتوانند زندگی خود را با عزت و آزادی بگذرانند.
یک چیز را به شما میگویم؛ من به ۴۵ کشور مختلف سفر کردهام و فلسطینیها از بهترین افرادی هستند که در تمام عمرم ملاقات کردهام. آنها سخاوتمندترین، بامحبتترین، مهربانترین، باهوشترین و عاقلترین افرادی هستند که تا به حال شناختهام؛ بنابراین، آنها ارزش مبارزه را دارند. من فکر میکنم این یک مسئله انسانی است. من همیشه در کنار انسانیت خواهم بود؛ بنابراین من از همه میخواهم که به مبارزه ادامه دهیم و تا زمانی که این جنگ متوقف شود و آنها آزاد شوند به دفاع و حمایت از آنها ادامه دهیم.
https://theintercept.com/2024/03/23/intercepted-doctor-gaza-interview/
[1] . Dr. Yasser Khan
[2] . این آمارها الان به بیش از 45 هزار شهید و 100 هزار مجروح رسیده است. گفته می شود که آمار دقیق شهدا باید بیش از 200 هزار تن باشد. بیش از 70 درصد شهدا را نیز زنان و کودکان تشکیل می دهند.
[3] . گزارش منابع پزشکی غزه حاکیست که در چهاردهمین ماه جنگ این آمار به بیش از 1000 شهید از کادر درمان افزایش پیدا کرده است.
[4] . Irfan Galaria
[5] . این مصاحبه قبل از حمله اسرائیل به رفح انجام شده است. اسرائیل با حمله به رفح، این شهر را کاملاً ویران و تمام مراکز بهداشتی و درمانی آن را نابود کرد.
/انتهای پیام /