شکست راهبردی اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه با ایران به قلم دیوید هرست؛

«نازی‌های آلمان» هم توهم پیروزی داشتند درست مثل «صهیونیست‌های اسرائیل»

«نازی‌های آلمان» هم توهم پیروزی داشتند درست مثل «صهیونیست‌های اسرائیل»
«لوفت‌وافه»، نیروی هوایی آلمان نازی، حمله هوایی به شهر «کاونتری» بریتانیا در ۱۴ نوامبر ۱۹۴۰ را یک دستاورد فناورانه شگفت‌انگیز می‌دانست. تبلیغات رسمی آلمان این حمله را «شدیدترین حمله در تمام تاریخ جنگ» توصیف کردند. «گوبلز»، وزیر تبلیغات نازی‌ها، آن‌چنان از این عملیات خوشحال بود که واژه‌ای تازه برای آن ساخت: «کاونتری‌کردن»، اما این طعم شیرینِ پیروزی کامل، خیلی زود به تلخی گرایید.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «دیوید هرست» [1] روزنامه‌نگار سرشناس بریتانیایی و از بنیان‌گذاران و سردبیر وب‌سایت «Middle East Eye» در یادداشت جدیدی که این وب‌سایت خبری- تحلیلی آن را منتشر کرده است به موضوع جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی می‌پردازد. به گفته وی اسرائیل بر خلاف ادعاها در این جنگ متحمل یک شکست راهبردی شده است. هیچ یک از اهداف اصلی جنگ محقق نشده توان هسته‌ای و موشکی ایران از بین نرفته، نظام ایران همچنان پابرجاست و به‌جای شکاف درونی انسجام ملی در کشور تقویت شده است. «هرست» تأکید می‌کند اسرائیل راکت‌های دست‌ساز غزه را با موشک‌های بالستیک ایران عوض کرده است و دشمن غیرمستقیم و حامی گروه‌های نیابتی را با دشمن مستقیمی جایگزین کرده که بدون هیچ تردیدی می‌تواند تمام جمعیت اسرائیل را به پناهگاه‌ها بکشاند. موشک‌های ایران نیز در این ۱۲ روز خسارات بسیار شدیدی بر اسرائیل تحمیل کردند خساراتی که اسرائیل هرگز تا کنون نظیر آن را به خود ندیده بود و در نهایت این که به گفته مقامات صهیونیست هیچ‌چیز خطرناک‌تر از یک شیر زخمی نیست.

 

از کاونتری تا تهران

«لوفت‌وافه» [2]، نیروی هوایی آلمان نازی، حمله هوایی به شهر «کاونتری» بریتانیا در ۱۴ نوامبر ۱۹۴۰ را یک دستاورد فناورانه شگفت‌انگیز می‌دانست. تبلیغات رسمی آلمان این حمله را «شدیدترین حمله در تمام تاریخ جنگ» توصیف کردند. «گوبلز»، وزیر تبلیغات نازی‌ها، آن‌چنان از این عملیات خوشحال بود که واژه‌ای تازه برای آن ساخت: «کاونتری‌کردن» اما این طعم شیرینِ پیروزی کامل، خیلی زود به تلخی گرایید. تولید موتورهای هواپیما و قطعات آن بلافاصله به کارخانه‌های پشتیبان منتقل شد. ظرفیت تولید تنها خدشه‌دار شده و نابود نشده بود و ظرف چند ماه، کارخانه‌ها دوباره به حداکثر توان بازگشتند.

فرماندهی نظامی اسرائیل تنها ظرف ۱۲ روز شاهد آن بود که پیروزی کاملِ ادعایی در نخستین ساعات حمله برق‌آسای خود به ایران، چگونه رنگ‌باخته و به شکستی راهبردی شباهت یافته است.

امروز می‌دانیم که آلمانی‌ها نگران بودند تصویر کلیسای ویران‌شده کاونتری چه اثری بر افکار عمومی آمریکایی‌هایی بگذارد که هنوز وارد جنگ نشده بودند. در واقع، آن‌ها استقامت بریتانیایی‌ها را دست‌کم گرفته بودند؛ مردمی که به‌جای تسلیم، مصمم شدند به شکلی بی‌سابقه تلافی کنند. نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا نیز خیلی زود بمباران گسترده‌ای را علیه آلمان آغاز کرد.

فرماندهی نظامی اسرائیل تنها ظرف ۱۲ روز شاهد آن بود که پیروزی کاملِ ادعایی در نخستین ساعات حمله برق‌آسای خود به ایران، چگونه رنگ‌باخته و به شکستی راهبردی شباهت یافته است. از همین روست که اسرائیل، برخلاف وعده‌ای که به رئیس‌جمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، داده بود، به‌شدت از پایبندی به آتش‌بس طفره می‌رود. هیچ‌یک از سه هدف اصلی اسرائیل در این جنگ محقق نشده است. هیچ نشانه‌ای در دست نیست که برنامه غنی‌سازی هسته‌ای ایران، آن‌گونه که ترامپ ادعا کرده بود، «به طور کامل و تمام‌عیار نابود شده باشد»

ایران فرصت کافی داشت تا دست‌کم بخشی از سانتریفیوژهای خود را از محل‌های آسیب‌پذیر جابه‌جا کند، و هنوز مشخص نیست ذخیره بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا در کجا نگهداری می‌شود. در عین حال، ده‌ها ژنرال و دانشمندی که در ساعات اولیه حمله کشته شدند، به‌سرعت جایگزین شدند. به گزارش شبکه سی‌ان‌ان در روز سه‌شنبه 24 ژوئن (۳ تیر) ارزیابی آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، شاخه اطلاعاتی پنتاگون، نشان می‌دهد که حملات نظامی آمریکا به سه مرکز هسته‌ای ایران، نتوانسته اجزای اصلی برنامه هسته‌ای تهران را نابود کند و تنها باعث شده این برنامه برای چند ماه به تأخیر بیفتد. این ارزیابی بر پایه گفته‌های سه منبعی است که آن را دیده‌اند.

گزارش شاخه اطلاعاتی پنتاگون، نشان می‌دهد که حملات نظامی آمریکا به سه مرکز هسته‌ای ایران، نتوانسته اجزای اصلی برنامه هسته‌ای تهران را نابود کند.

 

پشت سر گذاشتن طوفان

اگر از تجربه کاونتری درس بگیریم، برنامه غنی‌سازی اورانیوم و تولید پرتابگرهای موشکی در ایران ظرف چند ماه – نه چند سال، آن‌گونه که آمریکایی‌ها ادعا می‌کنند – از سر گرفته خواهد شد. فناوری، دانش فنی، و از همه مهم‌تر، اراده ملی ایرانیان برای بازسازی و احیای زیرساخت‌های کلیدی کشور، همگی از این طوفان جان سالم به در برده‌اند. آسیبی که موشک‌های ایران تنها در چند ساعت پس از اعلام آتش‌بس از سوی ترامپ وارد کردند، به‌روشنی نشان می‌دهد که توان موشکی بالستیک ایران – دومین هدف جنگی اسرائیل – همچنان تهدیدی واقعی و پابرجا برای اسرائیل است. اسرائیل طی ۱۲ روز از حملات موشکی ایران، بیش از آنچه در دو سال شلیک راکت‌های دست‌ساز حماس یا حتی طی ماه‌ها جنگ با حزب‌الله تجربه کرده بود، خسارت دید.

فناوری، دانش فنی، و از همه مهم‌تر، اراده ملی ایرانیان برای بازسازی و احیای زیرساخت‌های کلیدی کشور، همگی از این طوفان جان سالم به در برده‌اند.

در همین ۱۲ روز، خدمه امدادی اسرائیل با نوعی از تخریب در ساختمان‌های مسکونی روبه‌رو شدند که تا پیش از آن تنها توسط هواپیماهای اسرائیلی بر سر غزه و لبنان فرود می‌آمد و این تجربه‌ای تکان‌دهنده بوده است. اهداف راهبردی از جمله یک پالایشگاه نفت و یک نیروگاه برق هدف قرار گرفته‌اند. ایران همچنین از حمله به تأسیسات نظامی اسرائیل خبر داده، گرچه سانسور شدید رسانه‌ای در اسرائیل، راستی‌آزمایی این ادعاها را دشوار کرده است. در نهایت، نظام ایران همچنان پابرجاست. اگر تغییری رخ‌داده باشد، آن تقویت انسجام ملی است، نه شکاف درونی؛ حتی اگر این اتحاد تنها ناشی از خشم و عصبانیت ملی نسبت به حمله بی‌دلیل و ناگهانی اسرائیل باشد.

دستاورد بزرگ دیگر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل – یعنی کشاندن آمریکا به جنگ – اکنون بیشتر به جام زهر می‌ماند تا پیروزی. تا کی آن بنر بزرگ با عبارت «متشکریم آقای رئیس‌جمهور» در بزرگراهی مرکزی در تل‌آویو پابرجا خواهد ماند، پس از آنکه ترامپ ترمز شدیدی – و زودهنگام – بر ماشین جنگی نتانیاهو کشید؟ ۱۲ روز پیش، ترامپ کار را با انکار هرگونه دخالت آمریکا در حمله غافلگیرانه اسرائیل به ایران آغاز کرد. اما وقتی دید حمله در حال پیشرفت است، تلاش کرد خود را در موفقیت آن شریک نشان دهد و گفت این عملیات تنها با کمک فناوری آمریکا ممکن بوده است. در ادامه، ترامپ حتی اظهار کرد که با تغییر رژیم در ایران نیز مخالفتی ندارد. اما در ۲۴ ساعت پایانی، از تهدید به تسلیم بی‌قید و شرط ایران، به قدردانی از تهران بابت هشدار درباره حمله به پایگاه العدید در قطر رسید و نهایتاً اعلام کرد که «صلح زمان ما» فرارسیده است.

  اسرائیل طی ۱۲ روز از حملات موشکی ایران، بیش از آنچه در دو سال شلیک راکت‌های دست‌ساز حماس یا حتی طی ماه‌ها جنگ با حزب‌الله تجربه کرده بود، خسارت دید.

 

ورق برگشت

به‌جای آنکه جنگ با ایران سوختی شود برای تحقق رؤیای نتانیاهو در تبدیل ایران به خاک و خاکستر، آن‌چنان‌که با غزه کرده بود، ترامپ نقطه پایانی بر جنگی گذاشت که تازه آغاز شده بود. و برخلاف غزه، نتانیاهو در برابر خواست رئیس‌جمهور آمریکا توان ایستادگی ندارد. ترامپ خود نیز با مشکلات جدی روبه‌رو بود؛ نیمی از حزبش آشکارا با این ماجراجویی مخالف بودند. برای نتانیاهو، این ۱۲ روز، منحنی یادگیری بسیار پرشیبی بود. اگر روز نخست نشان داد که دستگاه اطلاعاتی اسرائیل قادر است در ایران نیز همچون لبنان، فرماندهان رده‌بالای نظامی و علمی دشمن را هدف قرار دهد – و آن‌هم بدون نیاز مستقیم به کمک نظامی آمریکا – تا روز دهم آشکار شد که اسرائیل بدون ورود مستقیم آمریکا، نمی‌تواند به هیچ‌یک از اهداف جنگی‌اش برسد.

اما پیش از آنکه جوهر تحسین‌هایی که نتانیاهو در داخل اسرائیل بابت کشاندن واشنگتن به پروژه‌ای که در آغاز صرفاً اسرائیلی بود، خشک شود، ترامپ بار دیگر ورق را علیه نزدیک‌ترین متحد خود برگرداند. او تنها در حد یک ضربه اول موفق بود. بی‌آنکه حتی مکثی کند تا مشخص شود آیا سایت غنی‌سازی فردو – که در اعماق زمین مدفون است – واقعاً از کار افتاده یا نه، ترامپ اعلام کرد «مأموریت با موفقیت به پایان رسید».

  نظام ایران همچنان پابرجاست. اگر تغییری رخ‌داده باشد، آن تقویت انسجام ملی است، نه شکاف درونی.

ترامپ با چنان شتابی پایان عملیات را اعلام کرد که حتی برای اسرائیل هم مشکوک به نظر آمد درست مانند همان سرعتی که در تبریک گفتن به ایران بابت نکشتن نیروهای آمریکایی به خرج داد. رفتاری که یادآور شیوه او در معامله با حوثی‌ها در یمن بود، پیش از آنکه به ریاض پرواز کند و از نتایج آن معامله بهره‌برداری کند.

از سوی دیگر، ایران با وجود آسیب‌های سنگین اولیه و صدها کشته، در حال بیرون آمدن از این درگیری با دستاوردهایی راهبردی است. سامانه‌های پدافند هوایی‌اش نتوانستند حتی یک جنگنده اسرائیلی را سرنگون کنند، هرچند به نظر می‌رسد چند پهپاد را زده باشند. جنگنده‌های اسرائیلی آزادانه در آسمان ایران پرواز می‌کردند، و سرویس اطلاعاتی اسرائیل بار دیگر نشان داد که به طور عمیق در سپاه پاسداران و جامعه علمی ایران نفوذ کرده است. این‌ها همه ناکامی‌های آشکاری بودند؛ اما هیچ‌کدام تعیین‌کننده نبود.

 در نهایت، ایران تنها کاری که باید می‌کرد این بود که به قول بریتانیای دهه ۱۹۴۰، «آرام بماند و ادامه دهد». یعنی موجی پیوسته از موشک‌ها را به‌سوی اسرائیل روانه کند، با این آگاهی که حتی اگر همه در هوا منهدم شوند، کل جمعیت اسرائیل در پناهگاه‌ها محبوس شده‌اند و ذخایر گران‌قیمت موشک‌های رهگیر اسرائیل – مانند سامانه پدافند «پیکان» – در حال مصرف‌شدن است. ایران با این کار دقیقاً همان چیزی را رقم زد که اقتصاد اسرائیل پس از ۲۰ ماه جنگ تاب تحملش را ندارد: جنگ فرسایشی در جبهه دوم. نتانیاهو به یک ضربه برق‌آسای قاطع نیاز داشت و با وجود موفقیت روز اول، هرگز آن ضربه را به دست نیاورد.

وجود ایران، به‌عنوان نظامی که در برابر اراده اسرائیل برای سلطه و تسخیر ایستادگی می‌کند، از توان موشکی راهبردی‌اش هم مهم‌تر است.

با این حال، اسرائیل نتوانست خود را از ادامه بمباران بازدارد حتی پس از آنکه ترامپ مستقیماً به آن هشدار داد. بنابراین پیام دیگری – این بار آشکارتر – از طریق بلندگو فرستاده شد: «اسرائیل. آن بمب‌ها را نینداز. اگر این کار را بکنی، نقض جدی آتش‌بس را مرتکب شده‌ای» که ترامپ با حروف درشت و پرطنین اعلام کرد.

 

جنگ روایت‌ها

در نهایت، این درگیری هرگز بر سر پایان‌دادن به برنامه‌ای برای ساخت بمب هسته‌ای نبود برنامه‌ای که هیچ‌گاه وجود نداشت (اگر وجود داشت، ایران مدت‌ها پیش قادر به ساخت بمب می‌بود). این درگیری، در اصل جنگی میان دو روایت بود. روایت نخست، روایتی آشناست که این‌گونه پیش می‌رود: حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یک اشتباه راهبردی بود. هیچ نیرویی که عرب‌ها یا ایرانی‌ها بتوانند بسیج کنند، توانایی مقابله با قدرت ترکیبی اسرائیل و آمریکا را ندارد حتی در برابر اسرائیلی که به نسل جدیدی از سلاح‌ها مجهز است. اسرائیل همواره دشمنانش را در میدان نبرد شکست داده است؛ چنان‌که در سال‌های ۱۹۴۸، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳، ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲ چنین کرد. تنها گزینه برای عرب‌ها این است که اسرائیل را با شرایط خودش به رسمیت بشناسند؛ یعنی با آن تجارت کنند و مسئله دولت فلسطینی را به آینده‌ای نامعلوم حواله بدهند. این دیدگاه – با تفاوت‌هایی جزئی و به طور غیررسمی – در میان همه رهبران عرب و فرماندهان نظامی و امنیتی‌شان پذیرفته شده است.

روایت جایگزین می‌گوید تا زمانی که دولت اسرائیل به شکل کنونی‌اش وجود دارد، صلحی در کار نخواهد بود. این، ریشه واقعی منازعه است نه صرفاً حضور یهودیان در فلسطین. مقاومت در برابر اشغال، همواره وجود خواهد داشت، مهم نیست چه کسی پرچم را برمی‌دارد یا زمین می‌گذارد؛ تا زمانی که اشغال ادامه دارد، مقاومت نیز ادامه خواهد داشت.

وجود ایران، به‌عنوان نظامی که در برابر اراده اسرائیل برای سلطه و تسخیر ایستادگی می‌کند، از توان موشکی راهبردی‌اش هم مهم‌تر است. توانایی ایران در مقابله با اسرائیل و آمریکا، و ادامه‌دادن مبارزه، نشان از همان روحیه‌ای دارد که فلسطینی‌ها در غزه از خود نشان داده‌اند: امتناع از تسلیم، حتی در برابر گرسنگی و محاصره.

اگر آتش‌بس برقرار بماند، ایران گزینه‌های متعددی در اختیار دارد. دلیلی ندارد که با شتاب به میز مذاکره بازگردد؛ میزی که ترامپ دو بار آن را ترک کرده است: یک‌بار در می ۲۰۱۸، زمانی که از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد، و بار دیگر همین ماه، هنگامی که نماینده‌اش «استیو ویتکاف»، درگیر مذاکرات مستقیم بود. ترامپ با افتخار گفت که توانسته ایرانی‌ها را فریب دهد؛ در حالی که مشغول گفت‌وگو با آن‌ها بوده، اسرائیل را برای حمله آماده کرده است. اما این بار دیگر نمی‌تواند آن حقه را تکرار کند.

 

گزینه‌های تهران

برای بازگشت به مذاکرات، ایران نیازمند تضمین‌هایی است مبنی بر اینکه اسرائیل دوباره حمله نخواهد کرد تضمین‌هایی که اسرائیل هرگز حاضر به ارائه آن‌ها نخواهد بود. چنان‌که من و دیگران پیش‌تر استدلال کرده‌ایم، عضویت ایران در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) تاکنون منافع چندانی برایش نداشته است. اکنون، ایران انگیزه‌ای تمام‌عیار برای خروج از این پیمان دارد؛ با هدف توسعه بمب هسته‌ای، تا اسرائیل دیگر هرگز نتواند چنین حمله‌ای را تکرار کند.

اگر آتش‌بس برقرار بماند، ایران گزینه‌های متعددی در اختیار دارد. دلیلی ندارد که با شتاب به میز مذاکره بازگردد؛ میزی که ترامپ دو بار آن را ترک کرده است.

اما در واقعیت، ایران نیازی به انجام هیچ اقدام فوری ندارد. این کشور تحریم‌های سنگین «فشار حداکثری» را پشت سر گذاشته، و دوازده روز جنگ آخرالزمانی را، آن هم با پیشرفته‌ترین تسلیحات آمریکایی، تاب آورده است. ایران نیازی به توافق جدید ندارد. می‌تواند زیرساخت‌های آسیب‌دیده را بازسازی و ترمیم کند و اگر از گذشته درس بگیریم، به‌احتمال زیاد، قوی‌تر از پیش سر برخواهد آورد.

نتانیاهو و ترامپ باید پاسخگوی مخاطبان داخلی‌شان باشند که هر روز خصومت و تردید بیشتری نسبت به آن‌ها پیدا می‌کنند. در این زمینه، نقل‌قولی از «آویگدور لیبرمن»، وزیر پیشین دفاع اسرائیل، قابل‌تأمل است. او پس از اعلام آتش‌بس گفت: «با وجود موفقیت‌های نظامی و اطلاعاتی اسرائیل، پایان این ماجرا تلخ است. به‌جای تسلیم بی‌قید و شرط، وارد مذاکرات سخت با رژیمی می‌شویم که غنی‌سازی اورانیوم، ساخت موشک و حمایت از تروریسم را متوقف نخواهد کرد». وی افزود: «از ابتدا هشدار دادم: هیچ‌چیزی خطرناک‌تر از یک شیر زخمی نیست. آتش‌بسی بدون توافق روشن، فقط طی ۲ تا ۳ سال آینده جنگ دیگری را با شرایطی بدتر به دنبال خواهد داشت.»

اسرائیل راکت‌های دست‌ساز غزه را با موشک‌های بالستیک ایران عوض کرده است. دشمن غیرمستقیم و حامی گروه‌های نیابتی را با دشمن مستقیمی جایگزین کرده که بدون هیچ تردیدی می‌تواند تمام جمعیت اسرائیل را به پناهگاه‌ها بکشاند. این دستاوردی است، اما نه آنچه نتانیاهو ۱۲ روز پیش انتظار داشت. کشورهای بزرگ اروپایی – که همه آن‌ها از امضاکنندگان توافق هسته‌ای ایران هستند – هیچ حرفی برای گفتن به ایران ندارند. آن‌ها با ناتوانی و تسلیم‌شدن در برابر حمله‌ای به ایران که هیچ پایه حقوقی در قانون بین‌الملل نداشت، همه توان خود برای میانجیگری را رها کرده‌اند. بار دیگر، آن‌ها نظم بین‌المللی که ادعا می‌کنند از آن حمایت می‌کنند را تضعیف کرده‌اند.

https://www.middleeasteye.net/opinion/israels-failure-subdue-iran-shows-it-can-no-longer-dictate-regional-order

 

[1] . David Hearst

[2] . Luftwaffe

/انتهای پیام/