اولین سری از وبینار تحت عنوان کرونا و ذهنیت جمعی در ایران مطرح شد؛
مهرآیین در اولین سری از وبینار تحت عنوان کرونا و ذهنیت جمعی در ایران: پدیده‌هایی مانند زلزله، مالاریا، اپیدمی‌ها و کرونا این‌ها پدیده اجتماعی هستند، چون در درون جامعه محقق می‌شوند و بر روی جامعه تأثیرگذارند، اما آغاز آن‌ها اجتماعی نیست لذا اجتماع نتوانسته با این پدیده‌ها کامل درگیر شود// سرگلزایی: روایت‌های مخرب روایت‌هایی هستند که فزاینده تعصب، تحجر و رخوت و خشونت هستند. یعنی منجر می‌شود ما در چارچوب‌های جزمی و بدون استدلال و سند محکم‌تر بمانیم و روی حرف خود پافشاری کنیم.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ اپیدمی کرونا که در ایران و در دیگر نقاط جهان گسترش یافت، شاهد بروز تغییراتی در ساختارهای مدیریتی کشورها بودیم که این مسئله تحولات اجتماعی و رفتاری را در بر داشت. بر همین اساس نمی‌توان ویروس کرونا را صرفاً یک بیماری دانست و فقط از جنبه پزشکی و بهداشتی به آن نگریست بلکه باید به مثابه یک بحران اجتماعی جهانی این بیماری را قلمداد کرد. تاکنون همه کشورهای جهان با این ویروس مواجه شده اند که بیش از ۱۸۰ کشور بر اساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی در حال اطلاع رسانی درباره تعداد مبتلایان و فوتی های این ویروس هستند. کرونا به ما ثابت کرد که اجتماع یک زنجیر در هم تنیده است که اختلال در یک بخش سایر بخش‌ها را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و هرگونه سیاست‌گذاری و مدیریت و برنامه‌ریزی پزشکی و بهداشتی، بدون توجه به اثرات مختلف این بیماری و همراهی و همکاری جامعه، نه تنها مثمرثمر نخواهد بود بلکه اثرات معکوس هم خواهد داشت.
اولین سری از وبینار تحت عنوان کرونا و ذهنیت جمعی در ایران از سوی پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات با حضور دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک و محقق) و دکتر مصطفی مهرآیین (جامعه‌شناس و مؤسس رخداد تازه) پنجم مردادماه برگزار شد. آنچه در ادامه می خوانید مباحث علمی مطرح شده در این وبینار است.

خطر به مثابه عمل طبیعی
در ابتدا بحث را دکتر مصطفی مهرآیین آغار کرد. او معتقد است که روایت­هایی مختلف از کرونا موجود است. که رویکرد نخست «خطر یک عمل خداوند است» و رویکرد دوم «خطر به مثابه عمل طبیعی» است.
مهرآیین توضیح می‌دهد که در رویکرد «خطر به مثابه عمل طبیعی»، علوم پوزیتیسم و علوم پایه مهم خواهند شد. ما نیازمندان پزشکان و متخصصان هستیم که درمان دارویی برای آن پیدا کنند تا جهان نجات یابد. منطق این راه حل از دیدگاه این روایت، منطق و دانش مهندسی است. علوم پایه مانند میکروب‌شناسی و خون‌شناسی که به کشف ویروس و دارو بپردازند.

او افزود، در کنار این روایت‌ها که خطر را به امور فراطبیعت و ماورای طبیعت و عالم آسمان‌ها متصل می‌کند، یک رویکرد دیگر وجود دارد و آن خطر به مثابه یک عمل طبیعی است. خطر چیزی نیست جز یک اتفاق درون طبیعت. آغاز این رویکرد به زلزله ویسپوند و گفتگویی که بین روسو و رویتر بار می‌گردد که تا کجا این مسأله دست خداوند است و از کجا به بعد می‌توان یک امر بیرونی و مادی و دنیوی دید و به خداوند مرتبط نکرد. در اینجا طبیعت و پارادایم خطر طبیعی به مثابه عمل طبیعت و شانس، تصادف، امکان و احتمال روی کار می‌آید؛ و یک اتفاق خاص طبیعی است و خطر یعنی بودن در مکان نادرست در زمان نادرست. اصولاً خطر دست طبیعت است و دست انسان و ماوراءطبیعت هم نیست. اصطلاحاتی که در این رویکرد است دارای پیشوند «Un» هستند: و این‌ها «مدیریت نشده» (Unmanaged) هستند و «غیرقابل انتظار» (Unexpectable)، «نامشخص» (Unspecific)، «بدون آگاهی» (Unawareness) رخ دادند و ما «آمادگی» (Unreadiness) نداریم و «رویداد‌های برنامه‌ریزی نشده» (Unscheduled events) هستند. جامعه آمادگی این رویداد‌ها را نداشته لذا قابل مدیریت و آگاهی‌بخشی نیستند و یک گسست در طبیعت هستند. یکباره نیرویی در طبیعت رها می‌شود و زلزله رخ می‌دهد، یکباره ویروسی مثل کووید-۱۹ از طریق خفاش و حیوانات دیگر به انسان منتقل می‌شود.

مهرآیین با طرح این سوال «حال چه کاری باید انجام داد؟» ادامه داد که تأکید این رویکرد بر علم و فناوری است. اگر خطر را مسأله طبیعت بدانید تنها جایی که می‌توانید دست به دامانش شوید علم و فناوری است و همه می‌گویند که دانشمندان و متخصصان تکنولوژی و فناوری‌ها باید جهان را نجات بدهند. علوم پوزیتیسم و علوم پایه مهم شده‌اند. علوم انسانی حتی به دیده تحقیر نگاه می‌کنیم. ما نیازمندان پزشکان و متخصصان هستیم که درمان دارویی برای آن پیدا کنند تا جهان نجات یابد. منطق این راه حل از دیدگاه این روایت، منطق و دانش مهندسی است. علوم پایه مانند میکروب‌شناسی و خون‌شناسی که به کشف ویروس و دارو بپردازند.

این روانپزشک با آسیب شانسی این مسئله، توضیح می‌دهد که در این روایت نگاه به مردم اینگونه است که مردم عقلانیت محدود دارند. در نتیجه مردم نادان هستند. از اطلاعات کافی برخوردار نیستند. حتی با دریافت اطلاعات هم فرهنگ عمل کردن به آن را ندارند. مردم آموزش ندیدند و باید از طریق متخصصان این علوم دانش کسب کنند. نگاه این روایت به مردم منفی است. در این رویکرد اگر طبیعت مقصر است این ناهماهنگی در سیستم اجرایی کارساز نیستند. افزایش این خطرات در جامعه نیستند. خطر را باید به نیرو‌های طبیعت نسبت داد و گروهی جامعه را تبرئه می‌کنند. نابسامانی‌های جامعه را لحاظ نمی‌کنند.

خطر زاده جامعه
مهرآیین توضیحات خود را اینگونه تکمیل می‌کند: در دهه ۷۰-۱۹۶۰ با رویکرد دیگری روبه‌رو هستیم که خطر را مربوط به جامعه می‌داند. این نگاه در ۱۹۲۰ با تحقیقاتی که در یکی از دانشگاه‌های آمریکا انجام شد، روی کار آمد. اگر شوروی یک حمله اتمی به جهان غرب به‌خصوص آمریکا کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در حمله اتمی مردم بی‌نظم شده و جامعه فروپاشیده می‌شود یا نه مردم انسان‌دوست خواهند شد و جامعه حفظ می‌شود؟ در آنجا تصمیم گرفته شد که یک پدیده همسان حمله اتمی را بازسازی کنند و مورد توجه و تحقیق قرار دهند تا بدانند اگر این اتفاق رخ داد مردم چه واکنشی نشان خواهند داد. بهترین پدیده‌ای که می‌تواند تأثیرات حمله اتمی را بازسازی کند، پدیده زلزله است. به همین دلیل به این سمت رفتند و بودجه‌های زیادی از طرف ارتش آمریکا به دانشگاه‌های آمریکا دادند که به تحقیق در مورد وضعیت زلزله بپردازند و یک پرسش ساده را دنبال کنند: وقتی زلزله به وقوع پیوست مردم چه واکنشی خواهند داشت؟

در آنجا پاسخ این بود که مردم انسان‌دوست خواهند شد و البته بعد از یک دوره زمانی رفتار انسانی مردم نخواهند داشت. در ۷۲ ساعت نخست وقایع، چون مردم در برابر پدیده به وقوع پیوسته راهی ندارند، جامعه خودش به خودش کمک خواهد کرد. به این دلیل رویکردی که می‌گوید خطر یک امر اجتماعی است و جوامع باید در برخورد خطر بدانند فعالیت درست خود را ممکن کنند.

خطرات، پدیده‌هایی اجتماعی-غیراجتماعی
مهرآیین تصریح کرد: خطرات طبیعی از نگاه جامعه‌شناختی اصولاً پدیده‌هایی اجتماعی-غیراجتماعی هستند. پدیده‌هایی مانند زلزله، مالاریا، اپیدمی‌ها و کرونا این‌ها پدیده اجتماعی هستند، چون در درون جامعه محقق می‌شوند و بر روی جامعه تأثیرگذارند، اما آغاز آن‌ها اجتماعی نیست لذا اجتماع نتوانسته با این پدیده‌ها کامل درگیر شود. این پدیده‌ها یک زمانی هستند و مباحث اجتماعی داغ می‌شود و وقتی از بین می‌روند دیگر به آن‌ها به لحاظ اجتماعی پرداخته نمی‌شود.
 
یک نکته که باید مورد توجه قرار داد این است که این پدیده‌ها خطر هستند، اما فاجعه نیستند. تبدیل خطر به فاجعه یک امر اجتماعی است. یعنی ما خودمان خطرات را به فاجعه تبدیل می‌کنیم. در رویکرد‌های اجتماعی سه رویکرد داریم:
  • یک رویکرد دورکیمی است که مشکل اصلی را در اختلال نهادی می‌داند. معتقد است اگر نهاد‌های جامعه به خوبی عمل کنند می‌توانیم خطرات را کنترل کنیم و مانع تبدیل شدن خطرات به فاجعه شویم.
  • رویکرد دوم رویکرد مارکسی، فمینیستی و نژادی است که معتقدند مسأله خود خطر نیست بلکه مسأله نسبت بین نابرابری‌ها و خطر است. این مسأله مطرح می‌شود که پیامد‌های خطر برای بخش‌های مختلف جامعه یکسان نیست. به این دلیل باید زنان، کودکان، معلولان، فقرا و گروه‌های نژادی که بیشتر تحقیر می‌شوند، بیشتر مورد توجه قرار داد.
  • رویکرد سوم رویکرد وبری است و بر این اساس، خطر یک برساخت معنایی است. پدیده خطر وقتی تبدیل به فاجعه شد رویکرد‌های معنایی مهم است که آن را چگونه تفسیر کنند. یا فاجعه را یک عمل خدایی دانسته و کاری انجام نخواهند داد. یا فاجعه را یک امر مهندسی است و منتظر پزشکان خواهند بود. اما وبر می‌گوید که باید نظام معنای در جامعه وجود داشته باشد تا تبدیل خطر به فاجعه را نتیجه اراده و کنشگری انسان بداند و جامعه را دعوت می‌کند که بپذیرند که با واکنش‌های خودش خطر را به فاجعه تبدیل خواهد کرد.
  • رویکرد پیشنهادی دکتر مهرآیین در مواجهه با خطر یک رویکرد ترکیبی است. ایشان خاطر نشان کردند که در برخورد با خطر بایستی همه رویکرد‌های مطرح شده را دنبال کنیم. چرا که نمی‌توان به مردم گفت که دعا نکنند، از مراسم مذهبی دست بردارند. اما می‌توان به جامعه گفت مسأله فقط خداوند نیست و علت خدایی ندارد. اما نمی‌توان نگاه مهندسی و فناوری را کنار بگذاریم. تمام مردم با تکنولوژی آشنا نیستند لذا نیازمند دانش و فناوری هستیم تا به کمک جامعه آیند و مانع تبدیل شدن خطرات به فاجعه شوند. در نگاه سوم هم نمی‌توان گفت جامعه مقصر نیست و کاری از دست آن بر نمی‌آید. بودن بیمارستان‌ها و دستگاه‌های مناسب می‌توانست از اپیدمی بیماری کرونا جلوگیری کند. نهاد‌های اجتماعی کمک‌رسان به اقشار ضعیف کمک کنند تا کمتر تحت تأثیر این خطرات قرار گیرند. از سوی دیگر نظام معنای حاکم بر جامعه، مردم را به سمت و سویی سوق دهد که تقدیرگرا باشد و صرفاً به خداوند توکل کند یا تقدیرگرایی علمی بر آن‌ها حاکم شود. یا نظام معنایی داشته باشیم که در ضمن پذیرفتن کمک‌های خداوند و علم و تکنولوژی، ما در وضعیت خطر جامعه هم کاری انجام دهد و با انجام تکنیک‌هایی مانند فاصله‌گذاری اجتماعی، زدن ماسک و رعایت مسائل بهداشتی بتوانیم کمکی کرده باشیم.

زمینه‌های مقاومت در برابر تغییر مؤثر

دکتر مصطفی سرگلزایی در ادامه این گفتگوی آنلاین اینگونه صحبت‌های خود را آغاز کرد که قدرت تغییر در ما انسان‌ها زیاد است. به انعطاف مغز انسان‌ها و تشکیلات اجتماعی آن‌ها در مقایسه با سایر عموزاده‌های زیستی اشاره کردند. او افزودکه چرا بعد چند ماه از بیماری کرونا کماکان مردم در مقابل زدن ماسک مقاومت دارند حتی رئیس‌جهمور ایران و آمریکا گویا با زدن ماسک، وجهات سیاسی و اقتدارشان از بین می-رود. چرا در برابر کنسل‌کردن مهمانی‌ها و راه‌حل‌های پیشگیری از بیماری و محدود کردن وضعیت باید مقاومت داشته باشیم و از توانایی قدرتمند انعطاف استفاده نمی‌کنیم؟

مناطقی از مغز، مناطق حرکتی هستند که از مغز به اندام حرکتی ما دستور صادر می‌شود. هر چقدر اتصالات از نظر تکاملی ابتدایی‌تر است بخش بزرگ‌تر از مغز را مناطق حرکتی تشکیل خواهند داد. جانوارن ساده‌تر مانند گربه، سگ و... از ما به لحاظ حرکتی فرزتر و سریع‌تر در حرکت و دریافت حس هستند. به دلیل آن‌که مناطق تداعی‌گر مغز موجودات ساده‌تر، کوچک‌تر است واکنش محدودتری نسبت به انسان دارند.

یکی از اتفاق‌های دیگر در مغز که ما را از نزدیک‌ترین عموزاده‌های زیستی‌مان جدا می‌کند جدا از وزن مغز نسبت به بدن، این است که سه منطقه در مغز ما به شکل جهش‌یافته‌ای بزرگتر از مغز سایر حیوانات نزدیک به ما هستند: منطقه پشت پیشانی (پره فرونتال)، منطقه کورتکس ورنیکه و کورتکس بروکا.

این قسمت‌های مغز انسان تحت تأثیر جهش ژنتیکی که برخی می‌گویند ۵۰ هزار سال و برخی ۲۰۰ هزار سال، به شکل ویژه‌ای کاملاً متفاوت از سایر موجودات نزدیک به ما شده‌اند. این بخش‌های مغز باعث می-شوند که ما «زبان نحوی» داشته باشیم. یعنی زبانی که واحد آن واژه نیست بلکه جمله است و در آن صرف و نحو است. زبان نحوی زبانی است که در آن ساخت‌های زبانی بزرگ، زایا و مُسری به نام نریشن (حکایت یا روایت) در آن وجود دارد. این ساخت‌های بزرگ زبانی، پیام‌های زیادی را در یک جمله منتقل می‌کنند. زایا به این معنا که می‌توانیم تفسیر‌های مختلفی بر اساس ساختار معنا و فرهنگی که زبان در نظام نشانه‌شناسی دارد، خواهیم داشت. مسری یعنی آن پیام به راحتی قابل فوروارد است. این نریشن که پیام‌های بزرگ را به انسان‌ها انتقال می‌دهد تحت تأثیر جهش ژنتیکی باعث مهم‌ترین دستاورد جامعه بشری یعنی تاریخ است. فلسفه پرسش‌های بزرگ در وادی انتزاع و علم اینکه سلول چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ این‌ها ناشی از نریشن است. مهم‌ترین فجایع انسانی هم یعنی فریب، دروغ و خرافه تحت تأثیر نریشن شکل می‌گیرد؛ لذا تعداد دروغ‌هایی که شامپانزه‌ها به هم می‌گویند خیلی کمتر است. اما تعداد دروغ‌ها، فریب‌های انسان‌ها بیشتر است. خاصیت مسری زبان باعث می‌شود ما مطالبی که صحت آن را اطلاع نداریم به دلیل کوبنده بودن ساخت زبانی، آن را منتشر و فوروارد کنیم. زبان نحوی منجر به داشتن نریشن خواهد شد. مانند مذهب که یک روایت در مورد انسان و قواعد زندگی است. چه تعداد اتحاد‌های بزرگ قبایل متفاوت، هنر و تمدن و فاجعه و نسل‌کشی و سلاخی مقدس‌شده تحت تأثیر آن رخ داده است. جامعه بشر انعطاف زیادی دارد و انواع چیدمان و آرایش‌ها را جمع انسانی به خود خواهند گرفت.

روایت‌های مولد
به گفته سرگلزایی یک نریشن نافذ باعث می‌شود که در یک زمان مشخص تعداد زیادی افراد یک رفتار خاص داشته باشیم که اگر برای هدفمند مشخص گروه بزرگی مفید باشد، به آن روایت مولد گویند. روایت-های مولد روایت‌هایی هستند که همکاری بین گروه‌های بزرگ ایجاد کند برای تغییرات هدفمند جهت جامعه بزرگ مفید است. روایت‌های مخرب روایت‌هایی است که همکاری مؤثر گروه‌های بزرگ برای تغییرات هدفمند جمع بزرگ را مختل کند.

نمونه روایت مولد، روایت‌هایی است که زمینه‌ساز یادگیری، واقع‌بینی و خلاقیت ما هستند. چه چیزی ما را نجات می‌دهد؟ یاد بگیریم واقع‌بینانه براساس آنچه مستدل و مستند است ببینیم و خلاقیت داشته باشیم که چگونه به کادر پزشکی کمک کنیم که خستگی نداشته باشند؟ چگونه کمک کنیم که بیماری شدید نشود.

روایت مخرب
روایت‌های مخرب روایت‌هایی هستند که فزاینده تعصب، تحجر و رخوت و خشونت هستند. یعنی منجر می‌شود ما در چارچوب‌های جزمی و بدون استدلال و سند محکم‌تر بمانیم و روی حرف خود پافشاری کنیم. رخوت یعنی بگوییم کاری از ما ساخته نیست. خشونت با هم درگیر شویم.

روایت‌های مخرب تعداد زیادی دارند که به سه نوع آن را اشاره می‌کنم:
  • روایت‌های معجزه‌محور: ما منتظر معجزه خواهیم بود. چون ما نیت خوبی داریم و پاک هستیم به این بیماری دچار نخواهیم شد. شرایط از شنبه عادی خواهد شد، در حالیکه یک هفته اعلام وضعیت قرمز شده است. این روایت معجزه محور است
  • روایت‌های آخرالزمانی: چون قِران نَحسَین است و بهرام و خون‌آشام و کیوان خونریزی با هم درگیر شدند ما دچار این بلا‌ها شده‌ایم. کرونا، سیل، زلزله مربوط به آن است.
  • روایت‌های جنگ‌افروز: یکی عنوان می‌کند که این ویروس چینی است و دیگری می‌گوید ویروس سکولار است و تنظیم کردند که ژن شیعه با بکشد.

دکتر سرگلزایی در رابطه با صحبت‌های دکتر مهرآیین نقطه ابهامی را مطرح کرد و گفت: ما می‌توانیم نگاه‌‌های متضاد را همزمان در نظر بگیریم، ولی به شرطی که با هم تضاد نداشته باشند. زمانی که طی سه روز باید تصمیم بگیریم که حرم‌ها را ببندیم یا نبندیم، در آن زمان نگاه سکولار پزشکی مبتنی با اپیدمولوژی با نگاه اینکه ما از حرم‌ها شفا می‌گیریم مانعه‌الجمع می‌شود.

مهرآیین، جامعه‌شناس در پاسخ به این موضوع طرح شده، عنوان کرد که «منظور بنده از رویکرد ترکیبی در مورد جامعه دموکراتیک بود نه لزوماً جامعه ایران. به لحاظ علمی ما در وضعیتی هستیم که با گفتمان‌های جایگشتی روبه‌رو هستیم. یعنی ما به لحاظ تاریخی در یک ساحت سه‌گانه زندگی می‌کنیم. در این گفتمان‌ها عقل و میل دائماً درگیر هستند اگرچه عقل مبنا است، اما میل هم می‌تواند شکاف‌هایی را درون عقل ایجاد کند. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که این لایه‌های چندگانه وجود دارد. اینکه فرد دعا می‌خواند به معنای این نیست که کنش اجتماعی خودش را در راستای صرفاً دعا تعریف کند. رویکرد ترکیبی یعنی استفاده از تمام داشته‌های انسان. بدین طریق گفتگوی درونی شکل می‌گیرد.»

/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha