گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ ابعاد هویتی زنان اعم از فردی، اجتماعی و خانوادگی همواره محل بحث و بررسی بودهاست. با بررسی تاریخ معاصر ایران نیز میتوان دریافت نقشهای زنان در جامعه تحولات زیادی را تجربه کردهاست. این تحولات نسبت مستقیمی با برخورد حکومت و فضای جامعه داشتهاست. به طوری که شاهد هستید زنان در هر مقطع تاریخی و تحولات سیاسی بروزات و ظهورات متفاوتی داشتهاند. بررسی این مقوله و اینکه سیر این تحولات در نقشهای زنان به کجا خواهد رسید، بسیار حایز اهیمت است. در همین راستا برای بررسی این تحولات با سمیه سادات شفیعی نویسنده کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه مشروح آن از منظر شما میگذرد.
با توجه به اینکه شما سیر تاریخی زنان معاصر و جایگاه اجتماعی این قشر را بررسی کرده اید، لطفا بفرمایید در تاریخ معاصر ایران، هویت و نقش زنان دستخوش چه تحولاتی شده است؟
درطول صد سال گذشته، جامعه ایران افت و خیزهای اجتماعی مختلفی را پشت سر گذاشتهاست. بیش از صد سال گذشته، انقلاب مشروطه اتفاق افتاد و سپس کودتای بد فرجام رخ داد و با فاصله چند دهه انقلاب اسلامی بود. همچنین به اندازه کافی تهاجم دول مختلف به کشور را شاهد بودهایم. مثلا در جریان شهریور سال بیست حضور روسیه و انگلستان را داشتیم و اینها همه اثرات تاریخی خودش را در دراز مدت میگذارد. همچنین این اتفاقات در حافظهی جمعی ما میماند و به طور کلی نمی توانیم این تغییرات را کتمان کنیم.
اما در حوزهی زنان ما یک تغییرات بسیار عمیق و ریشهدار را تجربه کردیم که این تغییرات ریشه دار منجر شده به اینکه هویت زن ایرانی و مطالباتش متحول بشود. به طوری که ما امروز وقتی که به گذشته تاریخی خودمان در همین صد سال رجوع می کنیم به نظر میرسد که بیش از یکصدسال گذشته است. بنابراین سوالاتی که پیش میآید، این است که ساختار ذهنی زنان و مردان ما چگونه تحول پیدا کرده است؟ من روی برخی از این مولفهها تمرکز بیشتری دارم برای اینکه ابعاد و مختصات این تغییرات را نشان بدهم.
به لحاظ جایگاه نقشی باید بررسی کرد که جایگاه زنان چگونه متحول شدهاست؟ زنانی که تا همین صد سال پیش، صرفا به عنوان همسر شناخته میشدند. حتی هویت مادری آنان نیز به معنای فرزندآوری بود و نه لزوما فرزند پروری. چرا که متمولین دایه داشتند و از خدمات دایه برخوردار بودند. کسانی که فرو دست بودند نیز، به مدد زندگی درسایهی خانواده گسترده از کمک و یاری دیگران برخوردار بودند. به این اعتبار بحث تربیت فرزند جزو وظایف مادران محسوب نمی شد. لذا اگر بخواهیم این گونه نگاه کنیم فرزند آوری به عنوان یک وظیفه نقشی که مربوط به زنان هست در کنارهمسرداری جزو جایگاه نقشی اصلی آنها محسوب میشد اما این نقشها به شکلی متحول شد که به تدریج زنان به حوزه عمومی راه یافتند و توانستند که شغل مناسبی را بیابند.
با افزایش مدارس به ویژه مدارسی که زنان موسس آن بودند و سپس تاسیس دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر به تدریج زنان توانستند مشاغلی مانند معلمی پرستاری و امثالهم را بیابند و جایگاه نقشی آنها از حوزهی خصوصی متحول شد و در حوزه عمومی توانستد جایگاه نقشی خودشان را پیدا کنند.
بنابراین، نکتهی اول بحث هویت زنان هست. اینکه زنان چه تعبیری از زن بودن خودشان دارند و در آیینهی جامعه خودشان را چگونه مییابند؟ اگر که به گذشتهی تاریخمان برگردیم، مطبوعات به خصوص مطبوعاتی که زنان نوشتهاند، به بهترین شکل میتوانند هویت آنان را انعکاس بدهند. انواع و اقسام الفاظی که در مورد زنان به کار می رود، بر فرودستی، بیچارگی و بدبختی آنها دلالت دارد. اینها همه الفاظیست که گزارش دادند. به این اعتبار در مطبوعاتی که زنان نوشتند این شرایط را زیر سوال بردند.
برخی اذهان عمومی را به یاری طلبیدند برای اینکه قضاوت کنند که آیا درست است که چنین شان و شرایطی را زنان بخواهند و تجربه بکنند. سپس به دنبال راههای برون رفت هستند. تشکیک در مورد این وضعیت و درمورد چرایی آن و راه های برون رفت حاصل آن تحولاتی است که از انقلاب مشروطه و جریانهای روشنفکری که از اواخر دوران قاجار شکل گرفت حاصل آمده و غیر از اینکه ذهنیتی زنانه پشت آن هست به نظر میرسد در میان روشنفکران مرد هم این نوع سوالات و تلاش برای احقاق حقوق زنان حقوق انسانیشان مطرح بود. بنابراین اگر ما بخواهیم حداقل از باب هویتی به موضوع زنان و تغییرات و تحولاتی که انها پشت سرگذاشته اند نگاه بکنیم میبینیم که در بازهی زمانی یک قرن زنان ما بسیار متحول شدهاند.
اگر که بحث مطالبات آنها را در نظر بگیریم میبینیم که در آغاز سده آنها به دنبال این بودند که حق برخورداری از آموزش را داشتهباشند و سواد بیاموزند. حتی نرخ آمارهای سواد آموزی را بررسی بکنید، متوجه میشوید، این تلاش به صورت خطی است که پررنگ و ممتد خودش را درطول تاریخ ایران نشان میدهد. همچنین در حوزههای مختلف از حقوق خانواده تا حقوق سیاسی و بحث حق رای نیز مطالبه شدهاست.
بروز و ظهور زنان در دوران پس از انقلاب سال 1357 که نقطه عطفی در تاریخ ایران به حساب می آیند به چه صورت بود؟
برای اینکه بتوانیم دورنمایی از وضعیت زنان ترسیم بکنیم، باید ببینیم که در دهه های اخیر به ویژه بعد از انقلاب اسلامی زنان در چه جایگاه هایی و در نقشی را احراز کردند و بعد افت و خیزها را پیگیری کنیم. به نظر می رسد، پتانسیل عظیم زنانی که بعد از افتتاح دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در دوران پهلوی اول و بعد پهلوی دوم وارد بازار کار شد، توانست به لحاظ سیاسی و اجتماعی هویت خودش را در تحولات اواخر دههی پنجاه و در گروهبندیهای سیاسی معنا دهد. در نهایت تحت طیفها و نحلههای مختلف توانست مشارکت سیاسی بسیار ثمر بخش و تاثیر گذاری را ثبت بکند.
این پتانسیل عظیم به ویژه با نگاه پیشرویی که حضرت امام خمینی (ره) به بحث زنان داشت و بروزات آن در عکسها، خاطرات و روایاتی که از اقامت در نوفل لوشاتو به سمع و نظر ایرانیان رسید، جامعه را تحت تاثیر قرار داد. همچنین انواع و اقسام خوانشهای متفاوتی که از پیوندهای بین مارکسیسم، سوسیالیسم و اسلام توسط جناح ترقی خواهی که حاصل افکار و اندیشههای دکتر علی شریعتی بود در رابطه با زن متبادر شد که در آن به طور خاص، چهرهی زن مبارزی که از حضرت زینب الگو می گیرد، باز نمایی میشد.
اینها همه الگوهایی شد برای زن ایرانی که در انقلاب شرکت بکنند. سپس در تظاهراتی که یک هماورد بسیار مهم در آن مقطع تاریخی بود، حضور داشتهاند. بعد از تاسیس نظام سیاسی جدید و تحولاتی که تا اندازهای به معنای جداییطلبانه در غرب و جنوب کشور بود، مجددا زنان حضور بسیار پررنگی در جهاد سازندگی داشتند. اینها همه نشان میدهد که در دههی پنجاه یا حتی بیش از آن زنان به اگاهی سیاسی دست پیدا کردهبودند.
بنابراین میخواستد آن ساختارهای متسلبی که آنها را فرودست میپندارد را کنار بگذارند و ظرفیتهای خودشان را به منصهی ظهور برسانند از این فضا استفاده کردند. با فرمان حضرت امام در قالب گروههای مختلف به کمک محرومین در مناطق روستایی و محروم شتافتند و در قالب برنامه جهاد سازندگی حضور داشتند.
در غائله کردستان بدین دلیل که در آنجا بحث قومی وجود داشت و مسئله پوشش زنان مطرح بود، یکسری مسائل و پیچیدگیهای خاص خودش را داشت. زنان با این هدف که حافظ منافع ملی جمهوری اسلامی بودند، کمک کردند و در نهایت توانستند، واقعا خدمات بسیار ثمربخشی داشتهباشد. در حوزه حفاظت و بحثهای امنیتی نیز بسیار کمک کردند.
خاطرات این زنان بخوانید کاملاً اثرات و بروزات این حضور مشخص است. متاسفانه این مسائل و حضور زنان دست کم گرفته میشود، این نوع نقشها پنهان شده درحالیکه خیلی مهم است.
حالا غرض این هست که تا پیش از جنگ هم زنان ظرفیت خودشان را نشان داده بودند و با وقوع جنگ، ما شاهد حضور زنان بهصورت تقریباً مستدام و مداوم هستیم. در دو مقوله بسیار تعیینکننده جنگ، اقتصاد جامعه و هم ابعادش در حوزههای مختلف خودنمایی میکند.
زنان در هشت سال جنگ ایران و عراق، چطور با بروز هویت زنانه خود نقش آفرینی کردند؟
اولین حوزهای که زنان در آن درطول جنگ بهطور مستمر حضور داشتهاند و نقشآفرینی کردهاند و نقش آنها به لحاظ موضوع جنگ و سیاسی_اجتماعی مهم است، حوزه بهداری رزمی هست. زنان در قالب نیروهای داوطلبانه بهعنوان امدادگر و هم بهعنوان پرسنل رسمی و آموزشدیده در قالب پرستار، بهیار و امثالهم که سالهای پیشاز انقلاب فارغالتحصیل مدارس پرستاری بهیاری اینها بودند یا در دانشگاه درسخوانده بودند، با بروز وقوع جنگ واقعاً عاشقانه آنهایی که پایتختنشین و ساکن شهرهای اصلی بودهاند بهصورت تیمهای اضطراری در مناطق جنگی حضور پیدا کردند.
زنانی هم که ساکن شهرهای مورد تهاجم مانند قصر شیرین بودند، در درمانگاه منطقه نظامی سرپلذهاب پادگان ابوذر حضور داشتهاند. در آبادان خانمهایی که در خرمشهر پساز سقوط خرمشهر عاشقانه دوست داشتند که خدمت بکنند مثل خانم رامهرمزی یا خود خانم فیاضی همه در بیمارستانهای آبادان مشغول به کار شدهاند و خب این قضیه ادامه پیدا کرد.
شما زمانی میتوانید حجم این حضور را درک بکنید که ببینیند به ویژه در سالهای آغازین جنگ ما نیروی پرستار آموزشدیدهی مرد نداشتیم به این علت که پرستاری رشتهی زنانه محسوب میشد. حجم مجروحان نظامی و غیرنظامی برحسب نوع مجروحیت ها بسیار زیاد بود. در مقابل این تعداد مجروح زیاد، زنان عاشقانه و مشتاقانه برای کمک به وطنشان رزمنده شان به جبههها آمدند و خدمت کردند. نوع فعالیتهای اینها که بدون هیچ چشمداشتی و از جانودل مایه گذاشتهاند، روی اقتصاد جنگ بسیار تاثیر داشت.
این عزیزان به دلیل اون حس زنانگی و مادرانهای که نسبت به مجروحان و خانوادههایشان داشتند علاوه بر تیمارداری فیزیکی یک سنخ از تیمارداری روحی روانی نیز انجام میدادند. بنابراین نوعی نظام رفاهی کاملاً میان فردی را رقم زدند که از نظر من در مقطع دههی شصت با توجه به فشارهای اقتصادی و شرایط حادی جنگ، بسیار تاثیرگذار بود.
دومین بعد از حضور زنان مشارکت آنها در کمکرسانی به جبههها هست. این کمک رسانی شبکهی عظیمی شامل تعداد زیادی از خانمها هست که با بافت یک کلاه زمستانی محل فعالیتشان میتوانست خانهی آنها باشد. یا حتی خانهی یکی از هممحلهایها پاتوق خانمها بود. است. این شبکه میتوانست در مدرسهای که درس می خواندند یا کار میکردند و دانشگاهشان باشد. در طول هشت سال ما شاهد این هستیم که زنان در این حوزه هم بدون اینکه هیچ دستمزدی بگیرند آنجا هم عاشقانه خدمت کردند و انواع و اقسام فعالیتها و فرآوریها در حوزه پوشاک و خوراک که خیلی موثر بود، انجام دادند. در نتیجه نیروهای ایرانی درگیر در جنگ رزمندگان عزیز ما توانستند از نظر خوراک و پوشاک تامین باشند و و شرایط سخت را پشت سر بگذارند. این زنان کوشیدند که ارتباط عاطفی بین یک رزمنده دور از خانواده برقرار کنند.
با انواع و اقسام فعالیتهایی مانند گذاشتن یک پیام کوچک در بسته کوچک آجیل. به این صورت حس زنانه، مادرانه و خواهرانه القا میشد. این پیام که ما این فداکاری و ایثار شما و اینجان برکفی شما را داریم درک میکنیم و اگر تحفهای ناقابل میفرستیم این یک ارتباط کاملاً دو سویه است، منتقل میشد. من فکر کنم که این دو سنخ کار زنان یعنی امدادگر پرستار و درمانگر و زنانی که در پشت جبهه فعالیت کردهاند در مجموع نشان میدهد که ما پتانسیل بسیار بزرگی از زنان را داشتیم در دهه شصت و آن ها به بهترین شکل نشان دادند که میخواهند و میتوانند که در صحنه باشند.
حضور و بروز اجتماعی زنان در آینده به چه سمتی خواهد رفت؟
در مجموع بگویم فکر می کنم دور نمای متعالی برای زنان کشور ما در گروی اعتبار بخشی به ظرفیتها و به رسمیت شناختن حقوق آنها هست. ما باید از گذشته تاریخی درس بگیریم اگر که در مقطعی به زنان اعتماد کردیم و جواب خوبی گرفتیم باید همان خط را دنبال بکنیم و بهنظر میرسد که زنان ما اتفاقاً نسبتبه گذشته چه بسا اگر فرصتی در اختیارشان قرار داده بشود بتوانند با شور و شعف بیشتری به شکوفایی خودشان و نهادهای کوچک و بزرگ مقیاس از خانواده گرفته تا انواع و اقسام گروه ها؛ ان جی او ها انجمن و حتی جامعه، بپردازند.
اما اتفاقی که افتاد بهتدریج و پساز پایان جنگ و دوران بازسازی وقتیکه صحبت از توسعه اقتصادی در دوران دولت سازندگی شد، شاهد این هستیم که اقتصاد و حوزه عمومی حوزه مردانه شناخته شد و زنان بهتدریج به نوعی عقب زده شدهاند.
یک تغییر ابعاد گوناگونی دارد اما ببینید، به لحاظ اقتصادی یکی از حوزههایی که زنان درمیان کشورهای آسیای غربی مثل ترکیه توانستند صاحب درآمدی بشوند و شغلی به دست بیاورند، حوزه خدمات است. در ایران نیز طیف وسیعی از این کارهایی که خانمها در دهه شصت انجام میدادند، داوطلبانه و بسیار تاثیرگذار بود. دقیقاً همین یک سنخ از امور خدماتی در دهه شصت به واسطه جنگ، خانمها اشتیاق خودشان را نشان دادند و به آنها میدان داده شد.
اما بهتدریج همین کسبوکارهای کوچک هم که در دهه هشتاد و نود ازسوی خانمها راه اندازی شده همچنان معطل وامهای خرد و فرصتهای کوتاه و کوچک است. اگر ما با همان روحیهای که در دهه شصت به زنانمان اعتمادبهنفس و میدان دهیم، می توانند بهعنوان یکی از نیروهای یا قوههای مهم چرخ اقتصادی کشور پیش بروند و از همین راه بتوانند اجتماع را به یک معنایی سازماندهی کنند، این روحیه و اعتماد را از زنان جامعه سلب کردیم.
برای نمونه در دهه شصت خانمی که صبح فرزندش را می گذارد و یا با خودش میبرد مسجد محل که قرار است قند خورد بشود، این خانم با آنکه کارش داوطلبانه است، برای خودش یک برنامهی زندگی دارد و می داند، باید چطور برای زندگیاش برنامه بریزد. برای مثال صبح زود بلند می شود غذا درست میکند و می داند که باید به مسجد برود بچه اش را به مادر همسرش یا مادر خودش میسپرد، یا همراه خودش میبرد.
منظورم این است که همین کار داوطلبانه، به زنان نوعی نظم ذهنی و زندگی دادهاست. وقتی آن جا میرود حالش هم خوب میشود. چون در تعامل با دیگران است. ماهیت کار داوطلبانه هم چنین شوق و شعفی را ایجاب میکند. من مفصلاً در این باره در کتاب «بیستون عشق» تحلیلی بر مشارکت زنان در کمکرسانی به جبههها گزارش کردم. خب اگر که این الگوی سازندهای برای زندگی فردی و اجتماعیاش است، چرا ما این الگو را ادامه ندهیم؟ چرا امروز برای زنانی که در خانوادههای شهرنشین طبقه متوسط و پایین به دلایل شرایط اقتصادی در فشار هستند، چنین شرایطی را فراهم نکنیم. تا او بتواند در زندگی خود و خانوادهاش هرچند اندک تاثیر بگذارد.
وقتیکه اینگونه به موضوع اشتغال نگاه کنیم و ظرفیتها را بشناسیم، به ظرفیتها اعتبار بدهیم و فرصت ایجاد کنیم، در مجموع باعث میشود که عوایدش و ثمراتش عاید حال کنشگران، نهادهای اجتماعی و جامعه بشود. کما اینکه در هر صورت خواهناخواه جامعه امروز زنان ما مثل جامعه مردان تحت تاثیر تحولاتی که در حوزه فناوریهای نوین هستند. تحت تاثیر آگاهیهایی که به واسطه در معرض رسانه قرار گرفتند، هستند. کنشگران متحول شدهاند و هر چه آگاهی بیشتر شد، سطح مطالبات بالاتر رفتهاست.
/انتهای پیام/